منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


سیاست‌های کلی سازمان حفاظت محیط زیست توسط رئیس این سازمان ابلاغ شد اما بخشی از وظایف اصلی این مجموعه، در سیاست‌های کلی ابلاغی به کلی محو شده است و بخش دیگری از سیاست‌ها نیز در حیطه وظایف سازمان حفاظت محیط زیست نیست. در این سیاست‌ها هیچ اثری از حفاظت تنوع زیستی کشور اعم از گیاهی و جانوری به چشم نمی‌خورد اما تامین حق‌آبه تالاب‌ها جزء سیاست‌های اصلی این سازمان در چهار سال آینده اعلام شده است. این در حالی است که وزارت نیرو مسئول تامین حق‌آبه تالاب‌هاست و سازمان حفاظت محیط زیست صرفا ناظر بر اجرای تصمیمات شورایعالی آب است.

 عیسی کلانتری رئیس جدید سازمان حفاظت محیط زیست روز گذشته سیاست‌های چهار سال آینده این سازمان را ابلاغ کرد. وی در بخشنامه‌ای خطاب به معاونان و مدیران ستادی و استانی، مدیریت پسماندها، کاهش آلودگی هوای کلانشهرها، مهار ریزگردها و تامین حقابه تالاب‌ها را چهار سیاست اصلی این سازمان در چهار سال فعالیت دولت دوازدهم اعلام کرد.

در بخشنامه عیسی کلانتری آمده است: پیرو تصمیم‌های اتخاذ شده در جلسه روز شنبه ۶ آبان ماه با رئیس جمهور، مقرر شد اهمیت و حفظ محیط زیست در کانون توجه و برنامه‌ها قرار گیرد و بر چهار سیاست اصلی محیط زیست در چهار سال آتی تاکید شد.

کاهش قابل ملاحظه معضل آلودگی هوا و حرکت به سمت شرایط متعارف زیست محیطی در کلانشهرها تا پایان دولت دوازدهم، شناسایی کانون‌های داخلی ریزگردها به عنوان یکی از مخلوقات توسعه ناپایدار و مهار و تثبیت آن به نحو مقتضی، ساماندهی وضعیت پسماند در کلانشهرها و شهرهای اولویت‌دار مناطق شمالی و پاکسازی این مناطق، تخصیص و تامین حقابه‌های زیست محیطی تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌های کشور به نحو معقول؛ چهار سیاست ابلاغی رییس سازمان حفاظت محیط زیست هستند.

نگاهی به تاریخچه سازمان حفاظت محیط زیست نشان می‌دهد که در سال ۱۳۳۵ این سازمان در قالب تشکیل بنگاه مستقل شکاربانی پایه‌ریزی شد. در سال ۱۳۴۶ در پی تصویب قانون شکار و صید، سازمان شکاربانی و نظارت بر صید جایگزین کانون فوق شد. بر اساس ماده ۶ قانون فوق، وظایف سازمان شکاربانی و نظارت بر صید از محدوده نظارت و اجرای مقررات ناظر بر شکار فراتر رفته و امور تحقیقاتی و مطالعاتی مربوط به حیات‌وحش کشور، تکثیر و پرورش حیوانات وحشی و حفاظت از زیستگاه آنها و تعیین مناطقی به عنوان پارک وحش و موزه‌های جانورشناسی را نیز در بر گرفت. در سال ۵۰ نام سازمان به شورایعالی محیط زیست تغییر یافت و در سال ۵۳ ساختارهای آن بر مبنای ضرورت‌های توسعه پایدار اصلاح شد. مبنای شکل‌گیری سازمان حفاظت محیط زیست، حفظ حق حیات برای جانوران بود. با اصلاحات ساختاری نیز این وظیفه از شرح وظایف سازمان حفاظت محیط زیست ساقط نشد و بخش زیادی از فعالیت‌های این سازمان برای مقابله با تخریب سرزمین به منظور جلوگیری از فرسایش تنوع زیستی در کشور و از دست رفتن این سرمایه‌ها متمرکز بود. حال به یکباره رئیس سازمان حفاظت محیط زیست چهار سیاستی را به زیرمجموعه خود ابلاغ می‌کند که اولویت اصلی آنها محیط زیست انسانی است.

کنترل کانون ریزگردها در شرح وظایف سازمان حفاظت محیط زیست وجود نداشت تا اینکه ستاد ملی مقابله با پدیده گرد و غبار شکل گرفت. دبیرخانه این ستاد در سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارد اما اقدامات اجرایی مرتبط با کنترل کانون ریزگردها توسط سازمان جنگل‌ها پیگیری می‌شود. سازمان حفاظت محیط زیست در همکاری با ستاد احیای دریاچه ارومیه نیز تلاش کرد از طریق مالچ پاشی وارد فاز اجرایی مقابله با ریزگردها شود اما موفق نشد و تمام وظایف اجرایی مقابله با ریزگردها نیز به سازمان جنگل‌ها محول شد. بنابراین سازمان حفاظت محیط زیست هیچ نقشی در کنترل کانون ریزگردها ندارد. از سوی دیگر ریزگردها نیز از تبعات تغییر اقلیم بوده و هیچ راهی برای کنترل آنها وجود ندارد. مالچ پاشی تا حدودی تبعات منفی ناشی از ریزگردها را تعدیل می‌کند اما کنترل کامل ریزگردها امکان پذیر نیست و مردم باید خود را با شرایط ریزگرد سازگار کنند. معلوم نیست منظور کلانتری از اینکه مهار و کنترل تبعات ناشی از ریزگردها را جزء وظایف اصلی سازمان حفاظت محیط زیست قرار داده، چیست اما آنچه مسلم است این سازمان تا کنون نتوانسته است نقش پررنگی در مسئله کنترل کانون‌های بحرانی داشته باشد.

هرچند ساماندهی زباله‌ها، بستر زندگی حیات وحش را بهبود می‌بخشد اما سازمان حفاظت محیط زیست در زمینه زباله تقریبا هیچ اختیاری ندارد. تا کنون برای مکانیابی زباله‌ها تنها اقدام چشمگیری که انجام داده، ایجاد ممنوعیت دفع زباله در مناطق حفاظت شده بوده و بس. دهیاری‌ها، شهرداری‌ها، استانداری و فرمانداری به همراه ادارات کل منابع طبیعی همواره بر سر یافتن محل مناسبی برای سایت تخلیه زباله، با یکدیگر جلسات متعددی برگزار می‌کردند و سازمان حفاظت محیط زیست نیز در این جلسات حتی نقش نظارتی خود را به درستی ایفا نکرده است زیرا اگر کارشناسان این سازمان به دقت بررسی‌های لازم را انجام داده بودند، امروز با تلی از زباله در مکان‌های نامناسبی از شمال کشور روبرو نبودیم و سیستم مدیریت پسماند در کشور به شیوه اصولی شکل گرفته بود. حال که وضعیت به مرز بحرانی رسیده است، عیسی کلانتری ساماندهی زباله‌های شمال را یکی از سیاست‌های اصلی سازمان حفاظت محیط زیست معرفی کرده است. اما مشخص نیست که با کدام ساز و کار سازمان حفاظت محیط زیست قرار است در مسئله ساماندهی زباله‌ها ورود پیدا کند.

تامین حق‌آبه تالاب‌ها نیز جزء وظایف وزارت نیرو است. زمانی که عیسی کلانتری به عنوان رئیس ستاد احیای دریاچه ارومیه فعالیت می‌کرد، به محض کاهش بارش‌ها با دریچه بسته سدها مواجه می‌شد و نمی‌توانست حق‌آبه دریاچه ارومیه را دریافت کند. از سوی دیگر با وجود وعده رئیس جمهور برای نجات دریاچه ارومیه و اهمیت تامین حق‌آبه این دریاچه، ابزارهای لازم در اختیار سازمان محیط زیست نبود که بداند آیا حق‌آبه‌ای که وزارت نیرو مدعی است رهاسازی شده، واقعا از سدها به سمت تالاب آمده است یا خیر. سازمان حفاظت محیط زیست هیچ ابزار نظارتی برای راستی آزمایی گفته‌های وزارت نیرو ندارد و صرفا به آمارهای ارائه شده از سوی این وزارتخانه بسنده می‌کند. اکیپ‌های بازرسی برای جلوگیری از برداشت غیر مجاز از رودخانه‌ها ندارد و ساختاری است که پول کافی برای تامین حقوق پرسنل خود هم در اختیار ندارد. حال معلوم نیست با کدام امکانات و ابزار قرار است این سازمان در چهار سال آینده حق‌آبه تالاب‌ها را هم تامین کند.

با توجه به اشاره عیسی کلانتری به جلسه مشترک با رئیس جمهور این پرسش در ذهن ایجاد می‌شود که آیا سازمان حفاظت محیط زیست در دولت دوازدهم قرار است در مسئله آب جایگزین وزارت نیرو شود؟


منبع:ایانا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۰۷:۵۳
پیمان صاحبی


در غیاب دستگاه ناظر جدی در زمینه حفاظت از خاک و نبود قانون و مجازات‌های بازدارند، کشت برخی از گونه‌های باغی که ارزش افزوده بالایی برای کشاورزان تولید می‌کند، در حال ایجاد معضل جدی برای خاک هستند. باغداران برای اینکه تولید محصول آنها متوقف نشود، دائما خاک باغ یا زمین خود را تعویض کرده و این جابجایی خاک، به ذخایر ارزشمند کشور لطمه جدی وارد می‌کند.

 این روزها کار برخی باغداران نقل و انتقال خاک از مناطقی با خاک مرغوب‌تر به باغات خود است. خاک که تشکیل هر سانتیمتر آن با توجه به شرایط خشک آب و هوایی ایران، به صدها سال زمان نیاز دارد، بستری است که گیاهان در آن رشد کرده و نیازهای غذایی کشور را تامین می‌کند. بدون خاک، تولید مواد غذایی برای رفع نیازهای بشر متوقف می‌شود اما برخی محصولات با ارزش افزوده بالا نظر زعفران، که کشت آنها در زمین مدت‎دار است و اراضی زیر کشت این محصول به آیش طولانی هم نیاز دارند، به بلایی جدی برای خاک تبدیل شده‌اند.

پس از کشت زعفران در زمین‌های زراعی، بین پنج تا ۱۰ سال (بسته به شرایط زمین) برداشت محصول ادامه می‌یابد. با خاتمه این مدت، پیازهایی که از آنها زعفران برداشت شده از زمین خارج می‌شوند و با یک آیش یک ساله، باید حدود ۱۰ تا ۱۲ سال، محصول دیگری غیر از زعفران در زمین کاشته شود تا کشاورز بار دیگر بتواند به کشت این محصول در زمین مورد نظر روی بیاورد. از آنجا که ریشه زعفران چندان در خاک نفوذ نکرده و تا عمق ۳۰ سانتیمتری خاک را درگیر می‌کند، کشاورزانی که تحمل ندارند، دوره آیش ۱۲ ساله را نمی‌گذرانند زیرا درآمدهای پایین ناشی از کشت گندم، جو و یونجه برای آنها در مقایسه با زعفران، انگیزه‌ای باقی نمی‌گذارد که به آیش زمین تن دهند، در نتیجه کل خاک زمین خود را تا عمق ۳۰ سانتیمتری برداشت کرده و خاک جدید به این زمین منتقل می‌کند.

از آنجا که دستگاه نظارتی قوی در زمینه خاک وجود ندارد، کشاورزان از داخل مراتع و یا عرصه‌های طبیعی اطراف، خاک مورد نیاز مزرعه خود را تامین کرده و به این ترتیب حجم زیادی خاک جابجا می‌شود. این جابجایی‌ها، فرسایش خاک را تشدید کرده و زمینه از دست رفتن منابع ارزشمند خاک را فراهم می‌کند. منطقه‌ای که خاک خود را از دست داده، عاری از پوشش گیاهی شده و در نتیجه مراتع فقیرتر می‌شوند. جریان آب در این مراتع به خوبی داخل زمین نفوذ نکرده و تبدیل به سیلاب می‌شود. اما متاسفانه هیچ دستگاه ناظری در این رابطه وجود ندارد و برخورد جدی با زعفران‌کاران متخلف نمی‌شود.

از سوی دیگر در باغات پسته نیز وضعیت مشابه زعفران‌کاری‌هاست. پسته که محصول صادراتی ارزشمندی برای ایران است، عمدتا در مناطقی کشت می‌شود که منابع آب آنها شور شده است. خاکی که در کرمان با آب شور آبیاری می‌شود، به سرعت قابلیت‌های خود را از دست می‌دهد به همین دلیل پسته کاران هم تا عمقی از زمین، خاک اطراف ریشه را تخلیه کرده و از عرصه‌های طبیعی اطراف و یا کوه‌ها، برای پر کردن این گودال‌ها خاک جدید می‌آورند. این حجم جابجایی خاک، وضعیت نگران کننده‌ای برای این منابع در برخی استان‌ها ایجاد کرده است اما متاسفانه هیچ کس پاسخگوی هرج و مرج ایجاد شده برای تامین منافع عده‌ای اندک نیست. در این میان منافع ملی قربانی سود گروهی کوچکی از کشاورزان می‌شود و جای خالی قانون و دستگاه‌های نظارتی، بیش از گذشته نمایان خواهد شد.


منبع:ایانا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۰۷:۵۲
پیمان صاحبی


 

تأثیر بحران‌های زیست‌محیطی بر سلامت انسان

نه خواهرم این را نگو. کاش همیشه خدا باران باشد. اشکال ندارد بازار ما کساد بشود، فقط زریوارمان خشک نشود...»؛ این را فروشنده پیر یک مغازه در بازار مریوان می‌گوید.

 ظهر یک روز بهاری بود و باران بی‌امانی بر شهر می‌بارید، زیر سقف مغازه‌اش پناه گرفته بودیم و برای اینکه بحث را شروع کنم که آخر سر از او تشکری کرده باشم، گفتم: «ببخشید! این باران بی‌موقع هم سفر ما را خراب کرد و مزاحم شما شدیم و هم بازار شما را کساد کرد». پیرمرد مغازه‌دار کمی بعد این‌طور ادامه دارد: «خدای نکرده زریوار اگر خشک شود، ما هم با او نابود می‌شویم».

کم‌آبی و خشک‌سالی در ایران پدیده جدیدی نیست؛ بخش زیادی از مرکز، شرق، جنوب و جنوب‌شرقی فلات نیمه‌خشک ایران میانگین بارش سالانه اندکی دارد و بخش‌های دیگری مانند خطه زاگرس در غرب کشور و خط سبز شمال هم که به نسبت از وضعیت بارشی بهتری برخوردار‌ند، از تبعات و بحران‌های کم‌آبی و کم‌بارشی در امان نمانده‌اند. از استان‌های زاگرسی و بلوط‌خیز کردستان و کرمانشاه تا ایلام، لرستان، چهارمحال‌وبختیاری و کهگیلویه‌وبویر‌احمد به ‌دلیل همین مشکلات زیست‌محیطی و تغییرات اقلیمی سبک زندگی و کار جمعیت زیادی از کشور دستخوش تغییر یا آسیب شده است. به‌عنوان مثال، کشاورزان زیادی در منطقه شرقی استان اصفهان که صدها سال کار اصلی آباواجدادی‌شان کشاورزی بوده، پس از خشک و کم‌آب‌شدن زاینده‌رود، مجبور به تغییر شیوه و سبک زندگی خود شده‌اند. می‌توان این‌گونه انتظار داشت که همین تغییرات نیز منجر به بروز برخی اختلالات روحی، روانی و جسمی در وضعیت سلامتی آنها شده باشد. در نمونه‌ای دیگر، در سال‌های گذشته و همراه با تسریع روند خشک‌شدن دریاچه ارومیه، همواره اخباری درباره افزایش بیماری‌های تنفسی، ریوی، پوستی و سرطانی در منطقه آذربایجان و دیگر استان‌های هم‌جوار به گوش می‌رسید که این امر موجب شد وزارت بهداشت با اجرای طرحی، تأثیرات خشک‌شدن این دریاچه را بر افزایش بیماری‌های کشنده در این منطقه بررسی کند.

در سال‌های اخیر که موضوع محیط‌ زیست و تبعات ناشی از آن به موضوع روز رسانه‌ها، مردم و حتی مسئولان بدل شده است، بارها و بارها از اثرات خشک‌سالی و کم‌آبی و دیگر بحران‌های زیست‌محیطی بر زندگی و اقتصاد مناطق آسیب‌دیده صحبت شده است؛ اما کمتر پیش آمده که موضوع سلامت جسمی و روانی افرادی که در معرض این تغییرات و آسیب‌ها هستند نیز مورد بررسی قرار گیرد و پیرامون آن پژوهش یا اظهارنظری رسمی شود. همین مرداد گذشته بود که خبری درباره افزایش خودکشی کشاورزان هندی در پی تشدید خشک‌سالی منتشر شد؛ بر اساس این خبر، مقامات محلی هندوستان، خشک‌سالی، ناتوانی در بازپرداخت وام‌های بانکی و مشکلات خانوادگی را از مهم‌ترین علل خودکشی این کشاورزان عنوان کردند. بر اساس آمار منتشرشده، از ابتدای سال‌ جاری فقط در ایالت مهارشترای این کشور، ٥٨٠ کشاورز اقدام به خودکشی کرده‌اند. به‌جز این، بر اساس گزارشی که دانشگاه کالیفرنیا منتشر کرده است، در سه دهه گذشته گرما، خشک‌سالی و سیل باعث خودکشی ٥٩‌ هزار نفر در هند شده است.
بی‌تردید چنین سرانجامی را برای هر کشور و منطقه دیگری از جهان که با مشکلاتی از این دست مواجه باشد، می‌توان پیش‌بینی کرد.
محمد درویش، مدیرکل دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط‌ زیست، در این زمینه در گفت‌وگویی با «شرق»، می‌گوید: «با افزایش خشک‌سالی‌ها، به دو طریق سلامت انسان به خطر می‌افتد؛ یکی اینکه میزان ریزگرد‌ها در فضا افزایش پیدا می‌کند؛ ذرات کوچک‌تر از ١٠ میکرون یا کوچک‌تر از ٢,٥ میکرون که با ماسک هم نمی‌شود جلوی ورود آن را به بدن گرفت، وارد ریه انسان می‌شود و به سلامت جسمی افراد آسیب می‌زند. به‌جز این،‌ با خشک‌شدن رودخانه‌ها، دریاچه‌ها و تالاب‌ها، وقتی انسان از موهبت‌های طبیعی محروم باشد، افسردگی و بیماری‌های روانی نیز افزایش پیدا می‌کند. خاطراتشان نیز با رودخانه و دریاچه‌ای که کنار آن خاطرات خوشی داشتند، خشک می‌شود و آنها را در عکس‌‌ها و آلبوم‌‌های قدیمی‌شان جست‌وجو می‌کنند. در چنین شرایطی، میل به خودکشی نیز افزایش پیدا می‌کند. با افزایش خشک‌سالی و به‌تبع آن افزایش گردوغبار در هوا، مردم کمتر از خانه‌ خارج می‌شوند و کمتر در معرض نور آفتاب قرار می‌گیرند که این خود باعث کمبود ویتامین D می‌شود».


درویش در ادامه با اشاره به فعالیت‌های محیط‌زیستی و حضور در طبیعت که کارشناسان به‌عنوان ویتامین سبز (گرین) از آن یاد می‌کنند نیز گفت: «توصیه بسیاری از پزشکان، روان‌پزشکان، روان‌شناسان و متخصصان غدد به بیماران به‌جای تجویز داروهای شیمیایی، حضور در طبیعت، تماشای گله‌های کل، بز، قوچ و میش، آبشارها و چشم‌اندازهای طبیعی است. به اعتقاد آنها، افرادی که با طبیعت دمخور هستند، نشاط بیشتری دارند، تاب‌آوری، قدرت تحمل و روحیه تیمی آنها افزایش و ضریب پرخاشگری آنها به‌شدت کاهش می‌یابد».
علاوه بر درویش که کارشناس حوزه محیط‌ زیست است، سیداحمد جلیلی، روان‌پزشک، نیز که در این زمینه تحقیقاتی انجام داده است، او در این راستا می‌گوید: «عواملی مانند خشک‌سالی و تخریب محیط‌ زیست، از متغیر‌‌هایی هستند که بر سلامت روانی و جسمی انسان تأثیر می‌گذارند. درحال‌حاضر، در برخی مناطق روستاهایی هستند که در گذشته بسیار سرسبز بودند؛ اما به دلیل خشک‌‌سالی و تغییر اقلیم، دیگر مانند گذشته نیستند. به‌تبع صد تا چند صد نفر که در آن مناطق زندگی می‌کنند، قادر به ادامه زندگی در آن مناطق نیستند و مجبور به کوچ اجباری می‌شوند و خانه و زندگی‌ای که در گذشته در کنار خویشاوندان‌شان داشته‌ند، محیط دلچسبی که چند نسل در آن زندگی کرده بودند و به آن عادت داشتند و امرارمعاشی را که از طریق کشاورزی داشتند از دست می‌دهند و حاشیه‌نشین می‌شوند که این خود بار روانی زیادی برای آنها دارد».


این روان‌پزشک در ادامه می‌گوید: «آلودگی هوا یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر سلامت روانی انسان است که درحال‌حاضر در بسیاری از کلان‌شهر‌ها شاهد آن هستیم. هوای سالم خود یکی از عوامل شادمانی انسان است که اگر آلوده شود علاوه بر تأثیراتی که بر جسم انسان می‌گذارد، مردم را دچار خفقان و افسردگی می‌کند. با افزایش آلودگی و افزایش میزان مرگ‌ومیر و معلولیت‌‌های ناشی از آلودگی اطرافیان این افراد نیز تحت‌تأثیر فشار‌‌های روحی و روانی و غم و اندوه دچار آسیب‌های روانی می‌شوند». جلیلی با اشاره به تأثیر آلودگی هوا و مواد غذایی ناسالم بر سیستم عصبی، اظهار می‌کند: «با افزایش آلودگی هوا احتمال تولد کودکان نارس و کم‌هوش و نازایی نیز افزایش پیدا می‌کند و همه این موارد علاوه بر مشکلات جسمانی برای افراد درگیر با موضوع به بروز آسیب‌های روحی و روانی برای اطرافیان یا خود افراد در معرض این تغییرات نیز منجر می‌شود».
خشک‌تر و خشک‌تر می‌شود و با خشک‌شدنش همه‌چیز را با خود خشک و نابود می‌کند و همه مجبور می‌شوند خانه و زندگی خود را رها و به‌اجبار کوچ کنند. شاید کوچ اجباری کمترین آسیبی است که به آنها وارد می‌شود. با خشک‌شدن دریاچه‌، رودخانه و تالاب‌ها گیاهان نابود می‌شوند، زمین‌‌های کشاورزی از بین می‌روند، خاک رطوبتش را از دست می‌دهد و ریز‌گرد‌ها وارد هوا می‌شوند، پدیده‌ای‌ که بیشتر از یک دهه است بر کشور ما سایه انداخته و هر روز نگرانی‌های تازه‌ای را ایجاد می‌کند؛ نگرانی‌هایی که فقط شامل محیط‌زیست نیست، بلکه سلامت مردم را نیز به خطر می‌اندازد و ممکن است آسیب‌های جبران‌نا‌پذیری را ایجاد کند.


نگار خان‌جانی، دانشیار اپیدمیولوژی دانشگاه علوم پزشکی کرمان، نیز درباره تغییرات اقلیمی و تأثیرات آن بر سلامت مردم، می‌گوید: گرم‌شدن هوا ازجمله تغییرات اقلیمی است که پس از خشک‌‌شدن رودخانه‌ها و دریاچه‌ها به وجود می‌آید. گرم‌شدن هوا افراد زیادی را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و مرگ‌ومیر بر اثر بیماری‌های قلبی و عروقی و تنفسی را افزایش می‌دهد. طبق قانون کار در روز‌هایی که دمای هوا بالای ٥٠ درجه باشد صاحبان کار باید کارگران و کارمندان خود را تعطیل کنند. این در حالی است که در جنوب کشور که دمای هوا در تابستان بسار بالاست بسیاری از ماهیگیران و کارگرانی که به صورت روزمزد هستند مجبور می‌شوند در این روز‌‌ها به کار خود ادامه دهند که علاوه بر گرمازدگی آثار مخرب دیگری را برای آنها به دنبال خواهد داشت همچنین اگر آنها کار خود را تعطیل کنند به دلیل اینکه به صورت روزمزد کار می‌کنند، درآمد خود را از دست می‌دهند و این خود علاوه بر فشار روانی مشکلات دیگری را برای آنها در پی خواهد داشت».
خان‌جانی با بیان اینکه به دنبال ایجاد گردوغبار در مناطق جنگی به دلیل آلوده‌بودن خاک آن مناطق به ترکیبات شیمیایی می‌تواند خطر افزایش سرطان را به دنبال داشته باشد، می‌افزاید: «تحقیقات نشان داده است مردمی که در مناطقی زندگی می‌کنند که با خشک‌سالی دست‌وپنجه نرم می‌کنند بیشتر در معرض مرگ‌های ترومایی (غیرطبیعی)، میل به خودکشی، بیماری‌های روانی و افزایش خشونت هستند. علاوه بر این بر اثر خشک‌سالی ریزش باران نامتعادل شده و برخی مناطق دچار سیل می‌شوند که همین امر خود موجب آلودگی آب‌های زیرزمینی و باعث ایجاد بیماری‌‌‌هایی مانند وبا و اسهال می‌شود که مناطق فقیر بیشتر به دلیل نبود سیستم خنک‌کننده و تهویه هوا بیشتر تحت‌تأثیر این خطرات قرار می‌گیرند».


با درنظرگرفتن مجموعه آسیب‌هایی که بحران‌ها و مشکلات محیط‌زیستی برای انسان‌ها دارد شاید راحت‌تر بتوان هشدارهای گاه تندروانه و سرسختانه فعالان و کارشناسان حوزه محیط‌ زیست را علیه فعالیت‌های مخرب محیط‌ زیست درک کرد؛ واکنش‌هایی که گاه با واکنش‌های تند و غیرهمدلانه دولت‌ها در سراسر جهان نیز مواجه می‌شود. با این حال نتایج تحقیقات و گفته‌های متخصصان حوزه سلامت نشان می‌دهد حفاظت از محیط‌ زیست در حقیقت تلاش برای حفظ سلامت روحی- روانی و جسمی بشر است

منبع:شرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۰۷:۴۷
پیمان صاحبی


 

تالاب بین المللی شادگان، شوره زار می شود؟/برنامه احیاء برای تالابی که خشک شده، قابل انجام نیست

وضع تالاب شادگان را در یک کلمه خلاصه می‌کنند: «بحران». تکرار مدام این کلمه، بحران را به چشم دیگران عادی کرده اما برای شادگان، تکرار بحران، قطعی‌شدن مرگ است. این وضع درحالی است که برنامه احیای «تالاب شادگان» متوقف شده است.

 تالاب شادگان در خوزستان با پساب‌های مزارع پرورش ماهی و صنایع شیمیایی و پتروشیمی و گونه‌های غیربومی و ده‌ها مشکل دیگر دست به گریبان است اما در این خشکسالی ١٥ساله، نبود آب، بیش از همه شرایط را برای آن بحرانی کرده است. مدیرکل محیط‌زیست شهرستان شادگان گفته؛ برنامه احیای این تالاب به دلیل نبود منابع مالی متوقف شده است اما معاون محیط طبیعی اداره کل محیط‌زیست استان خوزستان به «شهروند» می‌گوید: «شادگان پیش از منابع مالی به منابع آبی نیاز دارد.» آبی که شادگان به آن نیاز دارد، در زمین‌های کشاورزی سر راه رودخانه جراحی خرج می‌شود و چیزی نصیب این تالاب نمی‌شود.


کارشناسان می‌گویند: کیفیت آب عوض شده است و وضع تالاب ٤٠٠‌هزار هکتاری شادگان از سال‌های گذشته چنان تغییر کرده که دیگر گونه‌های تالابی آن از بین رفته‌اند و پرندگان سال‌هاست به سمت آن پرواز نکرده‌اند. توسعه زمین‌های کشاورزی منابع آب را کاهش داده و با ادامه خشکسالی، نام تالاب بین‌المللی شادگان هم به فهرست کانون‌های شوره‌زار خوزستان اضافه می‌شود تا با کمترین وزرش باد، طوفانی از نمک در منطقه وزیدن بگیرد. با این همه برنامه‌های توسعه و احیای این تالاب متوقف شده و دردی به تمام دردهای شادگان اضافه شده است.
برنامه مدیریت تالاب شادگان، به گفته مدیرکل محیط‌زیست شهرستان شادگان بعد از دو، سه‌سال کار مدیریتی «به دلیل تأمین‌نشدن اعتبار و تشدید خشکسالی» متوقف شده است، چراکه «برنامه برای تالابی که خشک شده، قابل انجام نیست.»


٢‌سال است که شادگان اعتباری دریافت نکرده
ابوالفضل آبشت، مدیرملی طرح حفاظت از تالاب‌های ایران در سازمان حفاظت محیط‌زیست در یک جمله حال این تالاب خوزستان را بازگو می‌کند: «شرایط تالاب شادگان درحال‌ حاضر بحرانی است.» بحران اتفاقی است که در شادگان می‌افتد اما به ‌جز بارش‌های خدادادی، هیچ اهرم فشاری نتوانسته حقابه این تالاب را به جان تشنه‌اش برساند.
او می‌گوید: «دلیل نبود آب این است که آب رودخانه جراحی که از سد مارون رهاسازی می‌شود، به دلیل عبور از چندین شهر به مصارف دیگر ازجمله کشاورزی می‌رسد. با این روند قسمت شمالی تالاب به دلیل نبود بارندگی درحال‌ حاضر هیچ زیست‌مندی ندارد و خشک شده است. در قسمت شرقی تالاب هم که محل تخمگذاری نوعی ماهی خاص بوده، به دلیل تلاقی‌نکردن آب رودخانه جراحی و آب‌های جزرومدی، دیگر تخم‌ریزی انجام نمی‌شود. تنها منبع آبی تغذیه تالاب شادگان درحال ‌حاضر، زهاب نیشکر است و در فصولی که نیشکر کشت نمی‌شود، آب کارون به میزان ۳ تا ۴مترمکعب برثانیه به قسمت‌های جنوب و جنوب‌شرقی تالاب پمپاژ می‌شود.»
مدیرملی طرح حفاظت از تالاب‌های ایران اینها را می‌گوید و اضافه می‌کند: «داستان تالاب شادگان با داستان دیگر تالاب‌های کشور فرقی ندارد. اگر می‌گویند منابع مالی نداریم، این موضوع در تمام حوزه‌ها مطرح است، نه فقط محیط‌زیست. این مسأله جدیدی برای شادگان نیست. تالاب شادگان در دو‌سال گذشته هیچ اعتبار قابل‌ توجهی نگرفته است.»


احیای تالاب در حالی متوقف شده که به گفته آبشت برنامه مدیریت زیست‌بومی شادگان از پایلوت‌های طرح حفاظت از تالاب‌های کشور بوده است؛ طرحی که به جز تالاب شادگان، دریاچه ارومیه و تالاب پریشان را هم پوشش می‌دهد. «این یک برنامه مدیریت جامع برای کل حوضه آبریز است که هدفش درگیر‌کردن تمامی دست‌اندرکاران ازجمله سازمان حفاظت محیط‌زیست، وزارت نیرو، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان میراث فرهنگی و دستگاه‌های دیگر است. این برنامه در کنار این نهادها، باید جوامع محلی را هم درگیر مسأله کند.» در این میان شادگان که یکی از اولین‌های اجرای این طرح بوده، همچنان با بی‌آبی دست‌ به ‌گریبان است.
آبشت می‌گوید پیش از تصویب برنامه مدیریت جامع یکی از ضعف‌های همه تالاب‌ها در ایران ضعف در رویکردهای مدیریتی بود: «در گذشته رویکرد این بود که فقط سازمان محیط‌زیست را در این‌باره مسئول می‌دانستند اما این در حالی است که برای احیای تالاب‌ها همه دستگاه‌ها باید همکاری کنند؛ مثل وزارت نیرو که اقداماتش در بالادست رودخانه‌ها و تالاب‌ها حوضه‌های آبریز را دچار تغییر می‌کند یا وزارت کشاورزی که در راستای کشاورزی و توسعه باغات آب زیادی مصرف می‌کند.»
او اینها را می‌گوید و اضافه می‌کند: «اگر قایل به هدف احیا باشیم باید همه دست‌اندرکاران در کنار هم قدم بردارند و برنامه مدیریت جامع با حضور همه ذینفعان به هدف می‌رسد.»


به‌ گفته مدیر ملی طرح حفاظت از تالاب‌ها، برای احیا در کنار برنامه مدیریت جامع، اقداماتی هم انجام می‌شود که بخشی از آن مربوط به سازمان است و نیازمند اعتبار. در این میان اگر چه سازمان محیط‌زیست در دو ‌سال گذشته بودجه‌ای برای احیای این تالاب کنار نگذاشته اما سوال این است که «آیا وزارت نیرو و کشاورزی هم که در برنامه جامع حضور دارند، اعتباری برای ارایه نداشته‌اند؟»


شادگان آب می‌خواهد اما به آن نمی‌رسد
دو روز پیش محمدحسن فقیه به ایلنا گفت که منابع آبی و حوضه آبخیز جراحی که تنها منبع تالاب شادگان است، به اراضی کشاورزی توسعه پیدا کرده است. به گفته او اراضی کشاورزی در این منطقه گسترش یافته و درخواست‌های بهره‌برداری از آب زیاد چنان بالاگرفته که در نتیجه میزان آب ورودی به تالاب شادگان که در انتهای رودخانه جراحی است، کاهش یافته است. علاوه بر این تبخیر بسیار زیاد و بارش کم نیز از عوامل ثانویه‌ای بود که بر شدت مشکلات افزود.
عادل مولا، معاون محیط طبیعی اداره‌کل حفاظت محیط‌زیست خوزستان اما عکس آنچه پیش از این گفته‌اند، معتقد است، مسأله توقف احیا «مالی» نیست. او دراین‌باره به «شهروند» می‌گوید: «درباره توقف احیای تالاب شادگان، مسأله بحث مالی نیست و اصلا قرار نیست برای این کار منابع مالی هنگفتی هزینه شود. درست است که به منابع مالی نیازمندیم اما پیش از آن منابع آبی می‌خواهیم؛ تالاب آب می‌خواهد نه پول.»


اینطور که مولا توضیح می‌دهد، برای تأمین‌نشدن آب این تالاب بارها هشدار داده‌اند اما این کار راه به جایی نبرده است: «مشکل اصلی‌ای است که در حوضه آبی بالادست تالاب شادگان سوءمدیریت در حال رخ‌دادن است. دیگر به که بگوییم که حقابه شادگان باید از رودخانه «جراحی» تأمین شود اما آبی که از سد مارون رها می‌کنند، سر راه خرج می‌شود و به تالاب نمی‌رسد.»


به‌ گفته معاون محیط طبیعی خوزستان اگر چه برنامه مدیریت این تالاب مصوب شده اما سازمان آب و برق به‌ عنوان متولی تأمین آب و برق مدعی است که «آب نداریم».


او درباره این‌که برنامه مدیریت تالاب شادگان چطور پیش رفته، می‌گوید: «یکی از بخش‌های برنامه مدیریت مشارکت جوامع محلی است که در حال انجام است. طرح کسب‌و‌کار در مناطق تالابی هم یکی از برنامه‌های در حال اجراست که در طول آن جوامع محلی مثلا در «فرخیه» به ایجاد سایت گردشگری در این محله تشویق شده‌اند. مدیریت جودلی است که ‌سال به ‌سال پیش می‌رود و بعضی جاها به منابع مالی نیاز دارد. مثل برنامه تعیین محدوده که هزینه زیادی می‌برد اما به علت تأمین‌نشدن آن در‌ سال ٩٦ ممکن است، متوقف شود ولی برنامه‌های دیگری هم هستند که هزینه‌ای نیاز ندارند مانند مشارکت جوامع محلی، برنامه آموزش و صیادی و کارکردن روی تنوع‌زیستی غاز پیشانی سفید و لاک‌پشت پوزه عقابی.»


اینها به گفته مولا اگر چه در حال انجام است اما برای احیای آب مسأله اصلی است. «ما به سازمان آب و برق برای تأمین حقابه فشار زیادی وارد کردیم و خواستیم برنامه تأمین آب شادگان را به اولویت بیاورند. آنها هم می‌گویند ما از سد مارون آب رها کرده‌ایم؛ این در حالی است که این آب چهار شهر بهبهان، رامشیر، رامهرمز و شادگان را پشت سر می‌گذارد ودر مسیر برای کشاورزی مصرف می‌شود و اصلا به شادگان نمی‌رسد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۰۷:۴۵
پیمان صاحبی


 

طبیعت ایران سال ١٤٠٠ همین‌جا باشد یعنی موفقیت

زباله‌ها، آلودگی ها، گردوغبار و تالاب‌ها. این چهار مؤلفه اولویت‌های اصلی رئیس سازمان محیط‌زیست برای چهار سال پیش‌رو تعیین شده است. روز گذشته عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست، در بخش‌نامه‌ای خطاب به معاونان و مدیران ستادی و استانی، مدیریت پسماندها، کاهش آلودگی هوای کلان‌شهرها، مهار ریزگردها و تأمین حقابه تالاب‌ها را چهار سیاست اصلی این سازمان در چهار سال فعالیت دولت دوازدهم ابلاغ کرد.

 در بخش‌نامه او آمده است: «پیرو تصمیم‌های اتخاذ‌شده در جلسه روز شنبه شش آبان با رئیس‌جمهور، مقرر شد اهمیت و حفظ محیط‌زیست در کانون توجه و برنامه‌ها قرار گیرد و بر چهار سیاست اصلی محیط‌زیست در چهار سال آتی تأکید شد. کاهش قابل‌ملاحظه معضل آلودگی هوا و حرکت به سمت شرایط متعارف زیست‌محیطی در کلان‌شهرها تا پایان دولت دوازدهم، شناسایی کانون‌های داخلی ریزگردها به‌عنوان یکی از مخلوقات توسعه ناپایدار و مهار و تثبیت آن به نحو مقتضی، ساماندهی وضعیت پسماند در کلان‌شهرها و شهرهای اولویت‌دار مناطق شمالی و پاکسازی این مناطق، تخصیص و تأمین حقابه‌های زیست‌محیطی تالاب‌ها، دریاچه‌ها و رودخانه‌های کشور به نحو معقول؛ چهار سیاست ابلاغی رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست هستند».
عیسی کلانتری با صدور این بخش‌نامه که در آن به‌صراحت به برگزاری جلسه‌ای با رئیس‌جمهور درباره محیط‌زیست اشاره کرده، در شرایطی اولویت‌های چهارگانه سازمان تحت امرش را به این شرح تعیین کرده است که وضعیت محیط‌زیست در حوزه‌ها و ابعاد دیگری نیز در وضعیتی نزدیک به اضطرار قرار دارد.


برای مثال می‌توان فقط در یک مورد به وضعیت تنوع زیستی کشور در حوزه جانوری و گیاهی اشاره کرد و نسبت به جای خالی آن در اولویت‌های چهارگانه کلانتری انتقاد کرد. بااین‌حال باید دید براساس چه رویکرد و دیدگاهی او چینش اولویت‌های مدیریتی خود را براساس موارد اعلام‌شده گذاشته است.
اصغر محمدی‌فاضل، استاد دانشگاه در زمینه محیط‌زیست و از کارشناسان و مدیران باسابقه سازمان حفاظت محیط‌زیست در‌همین‌رابطه و در گفت‌وگویی با «شرق» وضعیت زیست‌محیطی کشور و همچنین سیاست‌های اصلی محیط‌زیست برای چهار سال آینده را که کلانتری ابلاغ کرده است، تحلیل کرد. او در‌این‌رابطه این‌طور گفت: «اگر آقای کلانتری بتواند در پایان چهار سال مدیریت خود شرایط عمومی محیط‌زیست کشور را در همین نقطه الان حفظ کند، به نظر من موفق بوده است؛ حفظ وضعیت موجود هم کاری کارستان است. من به‌واسطه تجربه تحقیقی و کارشناسی و... که در نتیجه فعالیت برای سازمان ملل در کشورهای مختلف جهان داشتم معتقدم حفظ وضعیت موجود طبیعت ایران کار بزرگی است. اگر کلانتری بتواند شرایط موجود را تثبیت کند، یک اتفاق بزرگ و موفق در جهان است. در نظر داشته باشیم که حفظ وضع موجود یعنی اینکه سرعت بالای تخریب کنونی را بتواند کند یا متوقف کند».
این کارشناس محیط‌زیست در ادامه می‌گوید: «البته باید تأکید کنم که به‌طور‌کلی شاید اگر من می‌خواستم سیاست‌های اصلی چهار سال اصلی محیط‌زیست کشور را اولویت‌بندی کنم، احتمالا مواردی دیگر را در این فهرست قرار می‌دادم، این موارد هم صرفا براساس تفاوت دیدگاه من با آقای کلانتری نیست بلکه به مواردی مانند دیدگاه کارشناسی، تجربه مدیریتی در همین سازمان حفاظت محیط‌زیست و همچنین شناخت آکادمیک از وضعیت زیست‌محیطی ربط دارد.

حتی شاید من برای این کار هیچ اولویت‌بندی خاصی هم نمی‌کردم و اولویت‌ها را براساس سیاست‌های مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام که مقام معظم رهبری آنها را ابلاغ کرده‌اند می‌گذاشتم. با‌این‌همه اگرچه من این چینش را نمی‌پسندم اما ایراد جدی هم به آن وارد نمی‌دانم و حتی اگر به‌جای این موارد چهار مؤلفه دیگر بود هم خیلی تعجب نمی‌کردم. چراکه مجموعه مؤلفه‌های اجرائی در کشور به حدی متغیر و غیرقطعی هستند که شما در قامت مدیر، هر برنامه مدون و دقیقی هم داشته باشید، بسیار بعید است که بیشتر از ١٠ درصد آن اجرا‌شدنی باشد و از آن سو من حتی بعید می‌دانم یک مدیر در پایان کارش در بهترین حالت حتی بیشتر از دو تا سه درصد پیشرفت پیش‌بینی‌پذیر در برنامه‌های خود داشته باشد. یعنی در حقیقت با توجه به محدودیت‌ها و شرایط بیشتر از سه تا چهار درصد امکان موفقیت وجود ندارد. اینها را در شرایطی می‌گویم که نخواهیم بدبین باشیم و نتیجه کار در پایان عقب‌رفت از وضعیت موجود نباشد».
محمدی‌فاضل تأکید می‌کند: «در مجموع من معقتدم با توجه به سرعت اتفاقاتی که در حوزه طبیعی ایران در حال رخ‌دادن است، اگر آقای کلانتری در پایان چهار‌ساله مدیریت خود بتواند شرایط طبیعی ایران را در همین وضعیتی که الان هستیم تثبیت کند و حتی یک درصد هم جلو نرود، در پایان کار به نظرم موفقیت بزرگ و مهمی کسب کرده است».


به گفته این کارشناس محیط‌زیست: «رئیس کنونی سازمان محیط‌زیست را من تاکنون حتی ندیده‌ام و هیچ جلسه یا صحبتی هم با هم نداشته‌ایم اما براساس شناختی که دورادور از او و از قالب صحبت‌ها و اظهارنظرها و طرح مباحث به‌دست آورده‌ام، به نظرم سیستم مدیریتی خود را بر این اساس چیده است که اولویت‌هایی مشخص را در ذهنش لحاظ کرده و بر‌همین‌اساس هم با رئیس‌جمهور و اعضای هیئت‌دولت به توافقی رسیده و دارد تلاش می‌کند براساس آن جلو برود و از شاخه‌ای به شاخه پریدن و به مباحث دیگر و کلی خودداری کند. البته حتی ممکن است در این توافق او و مجموعه دولت واگذاری جزیره آشوراده یا انتقال آب و... هم شاملش بشود که ما به آن انتقاد داشته باشیم؛ اما در مجموع به نظرم همین که در حال تلاش است که به صورت مشخص و مدون و برنامه‌ریزی‌شده و سازمانی موضوعاتی مشخص را جلو ببرد، مهم است. بر اساس این من که گاهی متهم می‌شوم که به‌شکلی افراطی خوش‌بین هستم، می‌توانم این‌طور بگویم که مزیت این روش این است که در همین چارچوب ما که بیرون از مجموعه هستیم، می‌توانیم براساس یک قاعده و اسلوب مشخص، عملکرد او را بسنجیم و نقد و بررسی کنیم.

این وضعیت خیلی بهتر از این است که تصمیمات پشت درهای بسته و بدون اعلام و به صورت کلی و آشفته گرفته و اجرائی شوند؛ به شکلی که شما به‌عنوان کارشناس یا منتقد ندانید در نهایت براساس چه مؤلفه‌هایی باید عملکرد یک مدیر مشخص را بسنجید».
رئیس سابق دانشگاه محیط ‌زیست در ادامه می‌افزاید: «در موضوع محیط‌ زیست اگر از چهار مؤلفه اصلی حیاتی شامل آب، خاک، هوا و تنوع زیستی غافل بشویم، آسیب‌های جدی خواهیم دید. این چهار مؤلفه در سیاست‌های کلی ابلاغی رهبری هم دیده شده است. در این حال ممکن است آقای کلانتری با خودش گفته باشد من که همه اینها را نمی‌توانم به یک اندازه مدیریت و کنترل کنم، دست‌کم،‌ یکی دو تا را بچسبم و تلاش کنم آنها را در حد معقول و مطلوبی بگیرم. با همین دیدگاه هم من معتقدم این شیوه مدیریتی شیوه مقبول‌تری است».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۶ ، ۰۷:۴۳
پیمان صاحبی


زنگ خطر خشکی دریاچه ارومیه سال‌هاست که به‌صدا درآمده اما گوش شنوایی برای آن وجود نداشته است؛ البته به‌جز سال‌های اخیر که مسئولان، بحران را از نزدیک لمس کرده‌ و دریافته‌اند که خشکی دریاچه ارومیه دیگر شوخی بی‌اهمیت نیست و خطر، زندگی بیش از 14میلیون انسان را تهدید می‌کند. اما در همان سال‌هایی که مسئولان مربوطه در خواب غفلت بودند، صدای زنگ خطر خشکی دریاچه در جهان پیچید و این بی‌اهمیتی ایرانی‌ها به نگین فیروزه‌ای خود موجب شد تا ما و آنچه که با دریاچه ارومیه کرده‌ایم به درس عبرتی در کتاب‌های مدرسه کودکان استرالیایی تبدیل شود. در این درس آمده است: « چه اتفاقی می‌افتد وقتی ما آب را جابه‌جا (انتقال) می‌کنیم».

خیلی از دریاچه‌های بزرگ جهان در حال کوچک‌شدن هستند و رودخانه‌های بزرگ از جمله کولورادو، ریوگراند، اینداس، گِنگس، فیل و مارِی در طول ماه‌ها و حتی سال مقادیر زیادی آب از دریا می‌گیرند (یا خالی می‌کنند).

یک سوم از رودخانه‌ها و دریاچه‌های جهان در حال خشک شدن هستند. چاه‌ها و سفره‌های آب زیرزمینی تحت تاثیر سه‌میلیارد آدم هستند و استفاده بی‌رویه از این آب‌ها در دراز مدت مقصر اصلی است.

چرا آب انتقال پیدا می‌کند؟

این انتقال سنگین آب به‌دلیل افزایش جمعیت و پمپاژ آب به مناطق مختلف است. می‌توان انتقال آب از رودخانه snowy River به Murray را برای مثال آورد.

انتقال می‌تواند کمبود آب را در مناطق دیگر جبران کند و فرصتی برای آبیاری کشاورزی (آبرسانی برای کشاورزی) و تولیو برق (انرژی) با آب باشد، اما این انتقال آب همیشه نمی‌تواند از منبع آب به همین صورت ادامه پیدا کند.

مرگ دریاچه ارومیه در ایران

بزرگ‌ترین دریاچه خاورمیانه و یکی از بزرگ‌ترین دریاچه‌های نمک در جهان خشک می‌شود. از سال 2005 تاکنون بیش از 65 درصد مساحت دریاچه ارومیه ازدست رفته است. حال سطحی از کوه نمک نمایان شده و دیگر در زیر آب نیست. عکس یک(a) و (b) را ببینید. این دریاچه در سال 1971 از سوی سازمان Ramsar به عنوان دریاچه‌ای مهم و بین‌المللی اعلام شده است و در سال 1976 اعلام شد که یونسکو آن را تحت حمایت ذخیره بیوسفر قرار داده است.دریاچه و زمین‌های اطراف آن، منبع مهم غذایی و همچنین پرنده‌های مهاجری است که از میگو Shrimp تغذیه می‌کنند. به غیر از پلانگتون‌ها، میگو‌ها تنها جاندارانی هستند که در این آب می‌توانند زندگی کنند.دریاچه ارومیه، آخرین ایستگاه جابه‌جایی آب (یا ایستگاه پایانی انتقال آب) است، به طوری که آب در آن می‌ماند و از آن بیرون نمی‌رود.برخی از رودخانه‌های ثابت (پایدار) و برفی از رودخانه‌های غیر ثابت (موقت یا ناپایدار) که به این دریاچه می‌ریزند با خود نمک طبیعی می‌آورند.به علت آب و هوای گرم، مقدار زیادی آب بخار می‌شود و در پی آن نمک در اطراف زمین رودخانه به جای می‌گذارد. عکس دو نشان می‌دهد که سطح دریاچه ارومیه کوچک‌تر شده است.

چرا این رودخانه خشک می‌شود؟

دلایل پایین رفتن این دریاچه خشکسالی، انتقال بی‌رویه و آبرسانی کشاورزی بیش‌ازحد است.خیلی اوقات مردم آب را غیرقانونی استخراج می‌کنند، بدون اینکه هزینه‌ای برای آن پرداخت کنند و حتی بیش از حد مجاز استخراج می‌کنند».

منبع:قانون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۳
پیمان صاحبی


نجمه جمشیدی


انتقال آب به‌جای مدیریت کشاورزی منطقه، سیاستی است که رییس ستاد احیا ی دریاچه ارومیه که خود زمانی وزیر کشاورزی کشور بوده، انجام داده است

هنگامی‌که همه بودجه احیا را به انتقال آب «زاب» اختصاص می‌دهید دیگر اعتباری برای طرح معیشت جایگزین نمی‌ماند

دریاچه سال گذشته با افزایش قابل توجهی از آب مواجه شد که دلیل اصلی آن احیای آن بوده است

امسال وضعیت دریاچه دوباره به حالت دو سال گذشته بازگشته است

انتقال آب از «زاب» به دریاچه کاری غیرعقلانی، غیراخلاقی و غیر علمی است. به دلیل اینکه در مسیر رودخانه‌ها، اکوسیستم‌هایی وجود دارند که دارای حقابه هستند


دریاچه ارومیه، نگین فیروزه‌ای ایران زمین، نفس‌های آخر خود را می‌کشد و خشکی دریاچه،فقط به بازیچه‌ای برای زورآزمایی جناح‌های سیاسی یا شعاری برای انتخابات تبدیل شده است. آخرین نمونه آن فیلم تبلیغاتی روحانی در ایام انتخابات ریاست‌جمهوری بود؛ فیلم با احیای دریاچه ارومیه و سخنان پرشور روحانی درباره دریاچه و اهمیت زیست‌محیطی آن شروع شدکه در آن زمان بسیاری از مخالفان دولت روحانی ، آن را دروغ بزرگی اعلام کردند.

ارومیه دوباره خشک شد

اما جدا از همه زورآزمایی، تبلیغات و بازی‌های سیاسی، آیا به‌راستی دریاچه ارومیه احیا شده است؟

حسین آخانی، از چهره‌های برجسته جامعه محیط‌زیست کشور که مدتی نیز در بحث احیای دریاچه ارومیه با ستاد احیا همکاری داشت، درباره ادعای دولت مبنی بر احیای دریاچه ارومیه و وضعیت فعلی آن به «قانون» می‌گوید:«سال گذشته دریاچه با افزایش قابل‌توجهی از آب مواجه شد و دلیل اصلی آن نیز افزایش بارندگی در منطقه بیش از 20 درصد از متوسط سالانه بارندگی ‌بود.

این افزایش بارندگی به احیای دریاچه کمک بسیاری کرد. البته ستاد احیای دریاچه ارومیه نیز مدعی بود که آن‌ها نقش مهمی در احیا داشته‌اند اما امسال وضعیت دریاچه دوباره به حالت دو سال ‌قبل بازگشته است».

احیای اشتباه

جناح رقیب دولت از خشکی کامل دریاچه ارومیه خبر می‌دهد؛ آخانی با تاکید بر اینکه ارومیه هنوز خشک نشده است، می‌گوید:«بخش شمالی دریاچه میزان آب قابل‌توجهی دارد و اینکه بیان می‌شود دریاچه خشک شده، اظهارنظر غیرمنطقی است. وضعیت آن مشابه دوسال گذشته است و شرایط بحرانی دارد اما اینکه بگوییم دولت کار چندانی در این‌باره انجام نداده است، قابل قبول نیست چرا که دولت یکسری کارهای سازه‌ای را در آنجا انجام داده است؛ برای مثال رودخانه را لای‌روبی کرده و زرینه‌رود و سیمینه‌رود را به هم متصل کرده‌اند با این توجیه که آب با سرعت و حجم بیشتری به دریاچه انتقال یابد. البته من با این اقدام ستاد احیا برای اتصال رودخانه‌ها به‌منظور جلوگیری از انتقال آب در جنوب دریاچه مخالف بودم؛ به‌دلیل اینکه روند هیدرولوژیکی طبیعی دریاچه را برهم زده و خسارت‌های زیادی به پوشش گیاهی جنوب دریاچه وارد می‌کرد. همچنین این کار برخلاف اصول احیای اکولوژیکی بود».

هدر رفت بیت‌المال در پروژه «زاب»

او با اشار به هزینه‌های هنگفت برای احیای دریاچه ارومیه بیان می‌کند: «اعتبار بسیاری به انتقال آب از «زاب» تخصیص داده شد که چندین سال تا پایان پروژه مانده است. بخش عمده‌ای از بودجه ستاد احیا دریاچه تاکنون به ساخت مسیر انتقال آب «زاب» و احداث چندین سد اختصاص یافته است.

اما انتقال آب از «زاب» به دریاچه کاری غیرعقلانی، غیراخلاقی و غیر علمی است. به دلیل اینکه در مسیر رودخانه‌ها، اکوسیستم‌هایی وجود دارند که دارای حقابه هستند. انسان‌های بسیاری سالیان سال در مسیر این رودخانه زندگی کرده‌اند و معیشت آن‌ها به رودخانه و آب آن بستگی دارد. این انسان‌ها از لحاظ اخلاقی، نژاد و قومیت هیچ تفاوتی ندارند؛ ایرانی یا همسایگان مسلمان ما در عراق، نباید معیشت و زندگی‌شان نابود شود. به‌دلیل پروژه انتقال آب «زاب» اکوسیستم منطقه نابود می‌شود. آب کمتری به دجله می‌رسد، هنگامی‌که حقابه دجله کاهش یابد، کانون‌های تولید گردوغبار در عراق افزایش می‌یابند که سرانجام آن هجوم ریزگردهای عراق به خوزستان است. از طرفی دیگر، این پروژه غیراقتصادی نیز هست. به‌دلیل هدررفت بخش بسیاری از سرمایه‌های کشور چراکه این سرمایه‌ها را در بخشی هزینه کرده‌ایم که از اساس اشتباه و غیرعادلانه بوده است.»

بازی دو سرباخت باغ‌های سیب

کشاورزی و به‌ویژه باغ‌های سیب یکی از متهمان اصلی خشکی دریاچه ارومیه به‌شمار می‌روند.توسعه کشاورزی و تولید محصولات کشاورزی آب بلای جان دریاچه است. آخانی در این‌باره می‌گوید:« مشکل اصلی باغ‌های گسترده به سیبی در اطراف دریاچه ارومیه است. از یک سو آب دریاچه را برای تولید سیب هدر می‌دهیم و از سوی دیگر سالانه هزاران تن سیب به‌دلیل عدم برنامه‌ریزی مناسب در بخش اقتصاد کشاورزی و قیمت پایین آن، دور ریخته می‌شود؛ این کشاورزی یک بازی دو سرباخت برای کشور است. حال پرسش اینجاست پس از گذشت چهار سال، ستاد احیای دریاچه ارومیه برای این معضل چه اقدامی انجام داده است؟ چرا تاکنون این مساله مدیریت نشده است؟

انتقال آب به‌جای مدیریت کشاورزی منطقه، سیاستی است که رییس ستاد احیای دریاچه ارومیه که خود زمانی وزیر کشاورزی کشور بوده، انجام داده است. او باید اشتباه خود را که در زمان مدیریتش در وزارت جهاد کشاورزی انجام داده است، اصلاح کند. به‌جای این اصلاحات هزاران میلیارد پول بیت‌المال را صرف انتقال آب و سدسازی کرده‌اند». آخانی با اشاره به اینکه سدسازی عامل اصلی خشکی دریاچه ارومیه است، تصریح می‌کند:«سدسازی‌های بی‌رویه و غیرکارشناسی، جلوی روان‌‌شدن آب‌ها به سوی دریاچه را گرفته است، به این ترتیب دریاچه خشک شد».

امیدی به احیای دریاچه نیست

او با تاکید بر اینکه با برنامه‌های فعلی ستاد احیای دریاچه ارومیه امیدی به احیا نیست، می‌گوید:« احیا باید اکولوژیک باشد، این مساله را بارها به آن‌ها گفته‌ایم اما گوش شنوایی برای آن نیست. مساله ریزگردها را مطرح کرده‌اند و من راهکار آن را جلوگیری از چرای دام‌ها و ایجاد پوشش گیاهی اعلام کرده‌ام. اما هیچ مسئولی در این‌باره جرات انجام اقدامی را نکرده است و حاضر نشده است که جلوی کشاورزان در تولید محصولات آب‌بر و البته بدون فایده را بگیرد».

معیشت جایگزین در سایه «زاب»

یکی از بحث‌هایی که درچند سال اخیر برای احیای دریاچه مطرح شده بود، معیشت جایگزین کشاورزان اطراف دریاچه است.

این طرح به کجا رسید؟ آخانی در پاسخ به این پرسش می‌گوید:«هنگامی‌که همه بودجه احیا را به انتقال آب «زاب» اختصاص می‌دهید دیگر اعتباری برای طرح معیشت جایگزین نمی‌ماند. مسئولان ستاد احیا چاله عمیقی به‌نام پروژه «زاب» حفر کرده‌اند که فقط چندهزارمیلیارد اعتبار برای آن لازم است».

ضرورت تغییر رویه در ستاد احیا

او درباره پیش‌بینی وضعیت آینده دریاچه ارومیه می‌گوید:«پیش‌بینی آن سخت است. اگر دولت قبول کند که مدیریتی اصولی و علمی بر حوزه دریاچه ارومیه، همراه با نگاه اکولوژیکی اعمال کند، می‌توان به آینده آن امیدوار بود. کاهش حجم آب دریاچه ارومیه به تنهایی فاجعه نیست و به هرحال اکوسیستم می‌تواند خود را از شکلی به شکل دیگر تغییر دهد و این مساله ایرادی ندارد.

بخش‌های عمده‌ای از دریاچه‌های مرکزی کشور نیز خشک شده‌اند و به‌صورت فصلی آب دارند؛ این واقعیتی است که باید آن را بپذیریم».

حقابه دریاچه را به یغما نبریم

آخانی در ادامه با اشاره به اینکه دریاچه ارومیه برای بقا به حدود 180 میلی‌متر آب در سال نیاز دارد. بیان می‌کند:« در صورتی که درحال حاضر حدود 240 میلی‌متر در سال آب وجود دارد؛ این بدان معناست که ما فقط اجازه استفاده از آن میزان مازاد را داریم و بیش از آن را نباید مصرف کنیم. بیش از آن حق دریاچه ارومیه است.

این حق باید به دریاچه ارومیه بازگردد. اما دولت درک درستی از مفهوم آب در ایران ندارد. برای نمونه کلانتری رییس سازمان محیط‌زیست، پارک پردیسان را به شهرداری واگذار کرده است. از همان روزی که پردیسان واگذار شده، مصرف آب در پارک چندین برابر شده است.

هنگامی‌که کلانتری در چهار قدمی سازمان خود درک این را ندارد که حفظ پارک پردیسان باعث کاهش مصرف آب می‌شود چگونه می‌تواند دریاچه ارومیه را احیا کند؟

شعار «آب کم است» را سر می‌دهیم، اما با مصرف بی‌رویه آب در شهرها مواجهیم حال انتظار داریم یک روستایی که معیشت و زندگی‌اش به کشاورزی بستگی دارد، آب مصرف نکند؟ نخست باید الگوی مصرف در شهرها را اصلاح کنیم. چرا باید پارک «ایل‌گلی» در تبریز به آن زیبایی شود؟ این درحالی است که این پارک با مصرف آب دریاچه ارومیه به این زیبایی شده است. باید تمامی این مسال برطرف شود. متاسفانه کلانتری این اصلاحات را انجام نداده است و مستقیم به سمت و سوی تفکر سازه‌ای همانند انتقال آب و سدسازی رفته است» .

منبع:قانون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۸:۰۱
پیمان صاحبی


نگار فیض آبادی: جمعی از فعالان و علاقه‌مندان محیط‌زیست، به پاس فعالیت‌های محمد درویش، در طول 4 سال در دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط‌زیست، که در روزهای اخیر، استعفای خود از این سازمان را رسانه‌ای کرد، گرد هم آمدند تا از تلاش‌های این مدیر و فعال محیط‌زیست، قدردانی کنند.


عباس محمدی، فعال محیط‌زیست، در این نشست، به مطبوعات به‌ عنوان تنها ابزار روشنگری در فضای محیط‌زیست اشاره کرد و گفت: سطح آگاهی عمومی از محیط‌زیست افزایش پیداکرده و حتا با دهه‌های قبل هم قابل‌مقایسه نیست و باز هم باید از ابزارهای مختلف رسانه استفاده کنیم تا آگاهی‌ها بیشتر شوند. لازم است در مسیر، فعالان محیط‌زیست، ناامید نشوند.

وی افزود آگاهی‌ها بیشتر نخواهد شد مگر با کار مداوم فعالان محیط‌زیست در حوزه رسانه. 

به گفته محمدی، در همین دوره‌ای که عیسی کلانتری آمده است سازمان حفاظت محیط‌زیست تبدیل به یک اداره بی‌روح شده است.

این فعال محیط‌زیست به وزیر نیرو اشاره کرد و گفت در حال حاضر کسی وزیر نیرو شده است که یکی از نظریه‌پردازان سدسازی بوده و تأکید بر سدسازی و انتقال آب در برنامه‌های او آمده است و هیچ تغییراتی در گفته‌های او نیست که این موضوع، وظیفه فعالان محیط‌زیست را سنگین می‌کند.

کاوه مدنی، معاون آموزش و پژوهش سازمان حفاظت محیط‌زیست، با تأکید بر نقش مهم تشکل‌های مردم‌نهاد، گفت: انجمن‌های محیط زیستی باید تلاش کنند که غیردولتی بمانند و فاصله‌شان را با دولت حفظ کنند تا بتوانند سؤالات خودشان را از دولت بپرسند و درخواست‌هایشان را مطرح کنند. 

وی در پایان سخنان خود بر اهمیت همکاری و کنار گذاشتن اختلاف‌ها تأکید کرد و ادامه داد: همه باید برای حفاظت از محیط‌زیست تلاش کنیم.

مدنی درنهایت به نمایندگی از سازمان حفاظت محیط‌زیست از تلاش‌های محمد درویش تشکر کرد و گفت باید نقاط قوت ایشان را در سازمان ادامه داده و ضعف‌های او را هم پوشش دهیم.
 
مسعود بربر، خبرنگار محیط‌زیست، ضمن اشاره به نقش رسانه در انجام فعالیت‌های زیست‌محیطی، از «مهار بیابان‌زایی»، وبلاگ تأثیرگذار محمد درویش، به‌عنوان نماد فعالیت‌های رسانه‌ای یادکرد و گفت: درویش، بهترین موضع روشن سازمانی بود که امروز رئیسش، عیسی کلانتری می‌گوید «کشور نمی‌تواند معطل محیط‌زیست بماند».

بربر، ضمن تشکر از تلاش‌های محمد درویش، از ایشان خواست تا با وبلاگش، انگیزه ادامه را در فعالان محیط‌زیست تقویت کند و در پایان گفت: ما هم قول می‌دهیم در رسانه به‌عنوان خط مقدم محیط‌زیست فعالیت کنیم.
 
همچنین محمد درویش، مدیر سابق دفتر مشارکت‌های مردمی سازمان حفاظت محیط‌زیست، در این نشست گفت: تمام تلاش من در طول 4 سال، این بود که فرهنگ حفاظت از محیط‌زیست را میان مردم ببرم و مدیران به اهمیت محیط‌زیست پی ببرند. همین‌طور اجازه ندادیم هیچ استعلامی به دفتر مشارکت‌های مردمی، بی‌پاسخ برگردد و سعی کردیم با سعه‌صدر، کار مردم را راه بی اندازیم.

وی در ادامه اضافه کرد: تلاش کردم با مثال‌های ملموس نشان دهم که محیط‌زیست چطور می‌تواند باعث کاهش جرم خیزی، افزایش نشاط و سلامت یک جامعه شود. 

ایشان در پایان، ضمن اشاره  به اهمیت محیط‌زیست، تأکید کرد محیط‌زیست می‌تواند برای کسانی که دل در گروی طبیعت دارند، صندوق ارزی پایداری باشد. 

این نشست، روز دوشنبه، 8 آبان، در تالار گفتگوی مصلی امام خمینی در بیست و سومین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری‌ها برگزار شد.
 
منبع: زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۷:۵۸
پیمان صاحبی


ولی‌الله شجاع‌پوریان: هفتم آبان به‌عنوان روز کوروش، نخستین پادشاه هخامنشی، شناخته می‌شود. در سال‌های گذشته جمعی از هم‌وطنان برای پاسداشت مقام این پادشاه در محل مقبره او در پاسارگاد حاضر می‌شدند و این روز را گرامی می‌داشتند. این برنامه آئینی در سال جاری با حاشیه‌هایی همراه شده که از چند منظر به آن پرداخته می‌شود.


1- هیچ یک از منابع دینی و شرعی، توجه به تاریخ، گذشته و میراث فرهنگی را به‌صورت قطعی و مسلم رد نمی‌کند. دین اسلام دین توجه به تاریخ و فرهنگ است و آیات قرآن (قل سیروا فی‌الارض) و روایات متعدد بر پاسداشت میراث فرهنگی و توجه به تاریخ و تمدن جوامع و ملل تاکید داشته‌اند. پیامبر اکرم(ص) بعد از فتح مکه به‌جز تخریب بت‌ها که نماد بت‌پرستی و شرک به‌شمار می‌آمد، با هیچ‌یک از مظاهر جامعه و میراث فرهنگی آن روزها مخالفت نکرد؛ دستور تخریب هیچ مکانی را صادر نکرد و سکه‌های منقوش ایرانی و رومی، ده‌ها سال نقد رایج مکه، مدینه، شام و... بود. 

ضرورت صیانت از میراث فرهنگی و تاریخی در بیانات مقام رهبری نیز مورد تاکید قرار گرفته است:«در دنیا از چیزهایی که جنبه‌ افتخارآمیز هم خیلی ندارد، گاهی اوقات به‌عنوان مفاخر تاریخی استفاده می‌کنند. آن کسانی که مفاخر تاریخی را ندارند، برای خودشان خلق می‌کنند! ما این همه مفاخر تاریخی داریم؛ این همه چیزهایی که مایه‌ تفاخر تاریخی ملت ایران است، اعتماد به نفس ملت ایران است؛ چرا این‌ها را نشان ندهیم؟» از این رو بسیاری از برخوردها و واکنش‌ها به بزرگداشت روز کوروش هیچ مبنای فقهی و دینی ندارد.

2- کوروش یکی از پادشاهان نامدار و محبوب ایران‌زمین است. شهرت و محبوبیت کوروش به استناد دادگری، منشور حقوق بشر، آزادی و پلورالیسم مذهبی، احترام به عقاید مختلف و مدارا و مهربانی با مردم بوده است؛ آموزه‌ها و مفاهیمی که در طول تاریخ، ورای هر دین و ایدئولوژی، مورد احترام همه جوامع بوده و در عصر حاضر نیز از مطالبات اصلی ساکنان زمین تلقی می‌شود. منتقدان کوروش باید دریابند، احترام به کوروش، احترام به یک شخص یا یک بنا نیست، بلکه یادآوری مفاهیم والایی چون آزادی، احترام، انسان‌دوستی و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز است.

بدیهی است امپراطوری کوروش همچون هر نظام سیاسی دیگری، خالی از قصور و اشتباه و چه بسا جنگ و خون‌ریزی نبوده، اما آنچه کوروش را از تاریخ حاکمان فاسق و جبار متمایز می‌کند، توجه به مفاهیم اخلاقی و انسانی است که از منظر اسلام و سایر ادیان نیز پذیرفته شده و مقبول است. لذا احترام به کوروش و یا تاکید بر هرگونه دادگری و عدالت‌گستری در هر مکتبی، منافاتی با اسلام و آموزه‌های اسلامی ندارد. بگذریم از این‌که بسیاری از مفسران، ازجمله علامه طباطبایی، مراد از ذوالقرنین در قرآن مجید را کوروش کبیر می‌دانند.

3- هویت ملی-تاریخی در عصر حاضر از مفاهیم مهم پیشرفت و توسعه هر کشور به‌شمار می‌آید. هویت به‌عنوان یک سرمایه اجتماعی کارآمد می‌تواند موانع توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی را رفع کند. تقویت روحیه ملی‌گرایی، ورای جنبه‌های نژادپرستانه و افراطی، به تقویت گفتمان ایرانی و انسجام هویتی ایرانیان کمک می‌کند. اگر در هفته‌های گذشته استفاده از واژه نامانوس خلیج ع.ر.ب.ی باعث اتحاد و وحدت ایرانیان شد، ثبت روز کوروش و برگزاری جشن‌ به پاس این روز نیز می‌تواند جامعه ایران را در برابر دشمنان و معاندان یک‌صدا و همدل کند. برخوردهای دوگانه با مفاهیم ملی اشتباهی است که برخی جریان‌های سیاسی بر آن اصرار دارند و گویا متوجه آسیب‌های آن نیستند. یک ایرانی مسلمان می‌تواند دوست‌دار کوروش باشد، چراکه کوروش برای او نماد وطن‌دوستی، عدالت‌طلبی و آزادی است؛ مفاهیمی که همگی از منابع دینی قابل استخراج و استتناج هستند.

4- از بزرگ‌ترین اشتباهات در سال‌های اخیر، دوقطبی‌سازی جامعه در نحوه مواجهه با روز کوروش است. روز کوروش متعلق به همه ایرانیان است و مختص به یک گروه یا جریان سیاسی نیست. برخورد سیاسی با این پدیده باعث امنیتی‌شدن آن و تبعات و پیامدهای منفی بعدی می‌شود. متولیان فرهنگی کشور می‌توانند در کنار توجه به پدیده‌های فرهنگی-مذهبی، همچنین روزکوروش را گرامی بدارند و برای بزرگداشت آن برنامه‌ریزی کنند. سوءتفاهم‌های کلیشه‌ای و تکراری، همچون انتساب کوروش به صهیونیسم و توطئه خارجی برای برگزاری روز کوروش نه‌تنها کمکی به حل این ماجرا نمی‌کند، بلکه با تبدیل آن به یک مسئله امنیتی باعث سوءاستفاده عده‌ای می‌شود که برای رسیدن به منافع سیاسی خود از روز کوروش استفاده ابزاری می‌کنند.

روزنامه همدلی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۷:۵۷
پیمان صاحبی

نبود نظارت بر زباله‌های عفونی/زباله‌ها آب‌های ایران را می‌بلعند

معضل پسماندها و زباله‌های کشور به قدری رو به گسترش است که رفع این مشکل بزرگ به عزم جدی، مسئولیت‌پذیری عمومی و مشارکت همگانی نیازمند است.

 وضعیت زباله‌های شهر که مدت‌هاست نفس جنگل‌های شمال را گرفته است، پسماندهای صنعتی و سمی حاصل از صنایع در ایران که همچنان مدیریت ثابت و کاربردی برای آن صورت نمی‌گیرد و بالاخره زباله‌های بیمارستانی که مدت‌هاست محل مناقشه سازمان محیط زیست و وزارت بهداشت و البته شهرداری‌هاست. پسماند‌ها حالا یکی از تهدیدات مهم محیط زیست است؛ تهدیدی که با جان آدم‌ها سر و کار دارد.

آمارهای سازمان حفاظت محیط زیست، حاکی از تولید سالانه حدود هشت میلیون تن زباله ویژه در کشور است.

زباله‌های مراکز درمانی و بیمارستانی، زباله‌های صنعتی، شیمیایی و سمی و زباله‌های مخصوص کشاورزی در کنار انواع دیگر زباله‌ها که همگی به عنوان زباله‌های ویژه شناخته می‌شوند.

این در حالی است که تورج فتحی، کارشناس محیط‌زیست به جام‌جم می‌گوید، دو میلیون تن زباله فقط سهم پسماندهای سمی و صنعتی است. این آمار را بگذارید کنار تولید زباله‌های بیمارستانی که محمد بازگیر، رئیس اداره محیط زیست شهر تهران به ما می‌گوید تا به تهدید جدی اثرات این پسماندها پی ببرید. به گواه صحبت‌های او هر تخت بیمارستانی در شبانه روز حداکثر دو تا سه کیلوگرم پسماند تولید می‌کند که با وجود حدود 122هزار تخت بیمارستانی در کشور طی شبانه روز شاهد تولید حداقل 244تن زباله بیمارستانی هستیم.

نبود نظارت بر زباله‌های عفونی

موضوع دفع پسماندهای بیمارستانی مدت‌هاست که چالش نهادهای مختلف است. رئیس اداره محیط زیست شهر تهران همین دیروز از تازه‌ترین آمارهایش به جام‌جم گفت که تنها در پایتخت به حدود 30 بیمارستان در این رابطه اخطار داده شده و در این میان، پنج بیمارستان به مراجع قضایی معرفی شده‌اند.

او می‌گوید: طبق ماده 4 آیین‌نامه اجرایی مدیریت پسماند شهری،‌ همه پسماندهای شهری مثل تهران باید به گونه‌ای مدیریت شود که تفکیک در مبدا انجام و در نهایت جمع‌آوری شود.

این قانون، باعث بروز مشکلاتی میان وزارت بهداشت و شهرداری است. به گفته محمد حسن بازگیر، مساله اصلی این دو نهاد این است که وزارت بهداشت با استدلال این که پسماندهای بیمارستانی پس از بی‌خطرسازی، زباله‌ عادی محسوب می‌شوند، خواستار محاسبه با تعرفه پسماند عادی هستند، در حالی که طبق اعلام محیط زیست، پس از بی‌خطرسازی تنها بار میکروبی پسماندهای عفونی از بین می‌رود و جزو پسماند عادی به شمار نمی‌رود و ماهیت شیمیایی خود را حفظ می‌کند.

او می‌گوید هر تخت بیمارستانی در یک‌شبانه‌روز بین دو تا سه کیلوگرم زباله تولید می‌کند. از طرفی قانونگذار همه مسئولیت پسماند بیمارستانی را از صفر تا صد شامل تفکیک، حمل و نقل و امحاء بر عهده بیمارستان‌ها گذاشته که یک تکلیف قانونی است و بیمارستان‌ها باید تمکین کنند.

این در حالی است که نظارت وزارت بهداشت در مورد پسماندهای بیمارستانی تنها معطوف به بیمارستان‌هاست و درمانگاه‌ها را شامل نمی‌شود. وقتی این قضیه جدی‌تر می‌‌شود که بدانیم زباله‌های این درمانگاه‌ها همچون زباله‌های عادی در سطل آشغال‌های شهر ریخته می‌شود.

پسماندها پشت سد تحریم

پسماندهای صنعتی اما معضلی است که تنها با کنار آمدن یکی دو نهاد حل نمی‌شود و یافتن راه چاره برای دفع اصولی، بهداشتی و آینده‌نگر آنها به دانش و توان مالی بالا نیاز دارد. هر چند به واسطه رکود در بخش صنعت طی چند سال گذشته میزان تولید پسماندهای صنعتی هم کاهش داشته، اما پسماندهای صنعتی به طور معمول حدود دو میلیون تن در سال است. سعی شده بخش عمده‌ای از این پسماندهای تولیدی توسط صنایعی که تولیدکننده آنها هستند، در نقاط مورد تائید نگهداری شود؛ هرچند نگهداری از آنها تنها راه حل نیست.

تورج فتحی، کارشناس محیط زیست می‌گوید:‌ از آنجا که در دهه اخیر به صورت پیوسته تحریم بودیم و البته مدیریت اصولی و صحیح این نوع پسماندها معمولا در همه جای دنیا وابسته به فناوری‌های مخصوصی است، در این زمینه دچار محدودیت‌ هستیم.

در میانه تحریم‌ها و نبود فناوری‌های لازم راهکار پیش رو چیست؟ فتحی می‌گوید: شاید بهترین روش مدیریت این پسماندها با توجه به شرایط اقتصادی و البته جغرافیایی کشورمان دفن آنها در زمین باشد.

گویا دلایل بسیاری برای این کار وجود دارد. به اعتقاد این کارشناس محیط زیست با توجه به این که ما از نظر جغرافیایی محدودیت زیادی در این زمینه نداریم، اغلب استان‌های کشور گزینه‌های بالقوه‌ای در این رابطه دارند و اگر جانمایی درستی صورت بگیرد، می‌توانیم بخش عمده‌ای از این پسماندها را بعد از یک مرحله خنثی‌سازی در محل مهندسی‌‌شده دفن کنیم تا برای همیشه قابل مدیریت باشد.

هر چند این روش شامل بخش عمده‌ای از این پسماندها می‌شود، اما چالش همچنان ادامه خواهد داشت؛ چرا که بخشی از این پسماندها قابل دفن نیست و آلودگی‌هایشان می‌تواند در محیط زیست پایدار باشد.

با توجه به بالا بودن درجه سمی بودن، این پسماندها با روش‌های دیگری همچون سوزاندن در دمای بالا نیز قابل مدیریت است، هرچند این روش نیازمند فناوری‌های پیشرفته هست.

به باور فتحی، این روش‌ها با توجه به شرایط اقتصادی کشور بصرفه‌ترین روش‌های مدیریت پسماندهای صنعتی و خطرناک است.

گفتنی است از اواسط دهه 80 تا اوایل دهه 90 مطالعات مکان‌یابی برای دفن و دفع پسماندهای خطرناک همه استان‌های کشور انجام شده، اما متاسفانه به دلایلی این سایت‌ها راه‌اندازی نشده‌ است.

از یک سو در زمینه دفع پسماندها فناوری‌ لازم وجود ندارد و از سوی دیگر از سایت‌های دفن زباله استفاده نمی‌شود. سوال اینجاست که پس این پسماندها کجا می‌رود؟ فتحی به ما می‌گوید:‌ بخشی از این پسماندها با صرف هزینه‌ای بسیار به کشورهای دیگر فرستاده می‌شود و بخشی از آنها به عنوان ماده مصرفی در صنایع دیگر استفاده و بخش دیگرشان به صورت کنترل شده نگهداری می‌‌شود.

زباله‌هایی که آب‌های ایران را می‌بلعند

هشت میلیون تن زباله در سال ؛‌ اگر بخواهیم از این کوه عظیم زباله که سالانه در کشور رشد می‌کند بگذریم، از 500 لیتر شیرابه‌ای که از هر تن از این زباله‌ها به زمین سرازیر می‌شود نمی‌توان براحتی گذشت. شیرابه به وجود آمده از زباله‌های خانگی در یک طرف و شیرابه‌های پسماندهای عفونی مراکز درمانی و شیمیایی و سمی مراکز صنعتی در طرفی دیگر دست به دست هم می‌دهند تا روز به روز بر وخامت حال آب‌های جاری و زیرزمینی کشور بیفزایند. یعنی نه تنها کشور در بسیاری از مکان‌ها دچار کمبود آب است، بلکه معضل شیرابه‌ها به گونه‌ای پیش می‌رود تا همان مقدار باقیمانده را نیز سمی و غیرقابل استفاده کند، چراکه براساس تحقیقات صورت گرفته شیرابه‌های به وجود آمده از هر تن زباله می‌تواند 4000 لیتر آب را آلوده کند.

یکی از راه‌های پیش رو برای مدیریت پسماند‌ها را تورج فتحی، دفن و دفع آنها در مکان‌های مناسب عنوان می‌کند.

داریوش عبادی عضو کارگروه کمیته پسماند استانداری مازندران آماری ارائه می‌دهد که به تلخی ماجرا اضافه می‌کند. به گواه آمارهای ارائه شده از سوی او، ما در شهرهای شمالی 42واحد بزرگ دفن زباله داریم که حدود 300 هکتار از عرصه‌های طبیعی را شامل می‌شود. از این تعداد 28 واحد آن داخل جنگل‌ها قرار دارد، 11 مرکز در محل‌های تالابی و سه مرکز در مناطق مرتعی. به عبارتی ما 64 درصد از پسماندها را در جنگل می‌ریزیم و 26 درصد از زباله‌هایمان را در حاشیه رودخانه‌ها دفن‌ کرده و 10 درصدشان را در کوه‌ها تخلیه می‌کنیم.

عبادی به جام‌جم می‌گوید: بسیاری از این شیرابه‌ها وارد رودخانه هراز می‌شود و به سد در حال ساخت هراز می‌ریزد؛ سدی که قرار است آب شرب مردم را تامین کند. حتی اگر استفاده کشاورزی از این آب بشود با محصولات سمی رو به رو خواهیم بود که سلامت مردم را تهدید می‌کند و کسی هم گوشش بدهکار نیست.

اینها در حالی است که مدتی است خبر تاسیس دو کارخانه زباله سوز در شهرهای ساری و نوشهر در رسانه‌ها منتشر می‌شود، هر چند حتی اگر این کارخانه‌ها کاربردی باشد و بهره مند از فناوری‌ های روز به باور تورج فتحی، ما آزمایشگاه‌های پیشرفته‌ای نداریم که مدام از گازهای خروجی این زباله‌سوزها نمونه‌برداری و آنالیز کنند.

عبادی می‌گوید:‌ این دو کارخانه هنوز آغاز به کار نکرده‌اند ولی مشکل اینجاست که تکنولوژی این دستگاه‌ها نسبت به دنیا وازده است! به باور بسیاری از کارشناسان این تکنولوژی‌ها تحمل دمای 250 درجه را هم ندارد در صورتی که باید تا دمای 800 درجه قابل استفاده باشد.

خیلی نیاز به هشدار کارشناسان محیط زیست نیست، تنها یک سفر به شهرهای شمالی ایران که حالا ویترین معضل پسماند کشور شده، کافی است تا متوجه شویم معضل پسماندها به شکل جدی سلامت شهروندان را تهدید می‌کند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آبان ۹۶ ، ۰۷:۵۰
پیمان صاحبی