منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۰۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

تغییرات آب و هوا سلامت مردم را تهدید می کند

طبق گزارش ۱۱ جامعه پزشکی آمریکا، تغییرات آب و هوایی نه تنها یک مشکل زیست محیطی است بلکه تهدیدی برای سلامت عموم مردم نیز محسوب می شود.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  سلامت نیوز به نقل از مهر، این گروه از متخصصان در گزارش جدیدی هشدار دادند که ممکن است حتی برخی افراد از تاثیر این تغییرات بر خودشان مطلع نباشند.

مونا سرفتی، مدیر گروه کنسرسیوم جامعه پزشکی در مورد سلامت و اقلیم فلوریدا آمریکا، در این باره می گوید: «تغییرات اب و هوایی موجب تشدید مشکلات قلبی و ریوی از جمله آسم می شود. همچنین موج شدید گرما افزایش ریسک بیمار های قلبی را به همراه دارد.»

طبق این گزارش، تغییر اب و هوا موجب شیوع گسترده عفونت های ناشی از حشرات نظیر زیکا و بیماری لایم می شود. حتی در افزایش شمار مسمومیت های غذایی هم نقش دارد.

به گفته این گروه متخصصان، افراد مسن، کودکان و افراد ساکن در مناطق بی نهایت گرم بیشتر در معرض این اسیب ها قرار دارند.

گرمایش زمین بر منبع غذا و آب هم تاثیر دارد. این تغییرات موجب بارش های سنگین، افزایش سطح دریا و وقوع سیل خواهند شد، در نتیجه آب نوشیدنی افراد آلوده شده و افراد بیمار می شوند.

همچنین سیلاب ها موجب گسترش آلودگی های نظیر باکتری های مدفوعی در زمین های کشاورزی می شوند.

این گروه تاکید می کنند که مردم باید از ضرورت عدم استفاده از سوخت های فسیلی و استفاده از منابع انرژی پاک تجدیدپذیر آگاه باشند تا بدین ترتیب تغییرات دمایی جهان متوقف شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۰۷:۳۹
پیمان صاحبی


اصغر محمدی فاضل*: با آمدن بهار، شنیدن خبر سیل و داغدار شدن برای عزیزانمان که قربانی طغیان رودخانه‌ای شده‌اند، به یک کابوس تکراری تبدیل شده است.


برای ما کارشناسان محیط‌زیست دردناک‌تر این‌که سال‌هاست بروز این اتفاقات را پیش‌بینی کرده‌ایم و امروزه هم معتقدیم هنوز بدترین سناریوها رخ نداده و آنچه تاکنون شاهد آن بوده‌ایم «از نتایج سحر است.»

پژوهش‌ها نشان می‌دهد طی چند دهه آینده زندگی در بسیاری از مناطق جهان غیرممکن خواهد شد و این فشار، مهاجرت اجباری ده‌ها میلیون نفر و سپس ناآرامی‌های اجتماعی را در پی خواهد داشت که حتی امنیت سرزمینی و سیاسی بخش زیادی از آسیا، اروپا و آفریقا را مختل خواهد کرد.

در ایران هم این فرآیند مدت‌هاست که آغاز شده ولی متاسفانه نه بدنه جامعه و نه برنامه ریزان و مسئولان ـ اعم از نمایندگان مجلس یا مدیران اجرایی- به آن توجه کافی ندارند. به‌دلیل آن که این رخدادها حاصل یک فرآیند طولانی چندین ساله است، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران در زمان بروز فاجعه به جای پاسخگویی در مسند پرسشگری قرار می‌گیرند و انگشت اتهام را به سمت یکدیگر نشانه می‌روند یا دیگران را ملامت کرده و خود را تبرئه می‌کنند.

اسفبارتر آن‌که خطای راهبردی چند دهه گذشته و سریال بی‌پایان سدسازی با خیال مهار آب، هر روز بیش از پیش قربانی می‌گیرد، حال آن‌که هیچ کشوری با ایجاد سازه‌های عظیم بتونی و کنترل آب، به توسعه و خوشبختی و امنیت نرسیده است. این اصرار ناآگاهانه یا گاهی سودجویانه، با دستکاری در طبیعت، روان‌آب‌هایی را که در طول قرن‌ها در زمان بارندگی‌های شدید در پهنای زمین توزیع می‌شدند به شهرها و روستاها سرازیر می‌کند.

البته اگر کمی انصاف به خرج دهیم، نباید همه تخم‌مرغ‌های گندیده را در سبد مقامات و مسئولان گذاشته و مسئولیت اجتماعی خود را فراموش کنیم.

هنگامی که ما زور بازو یا خوش صدایی را ملاک انتخاب اعضای شورای شهرها قرار می‌دهیم یا به جای مطالبه حقوق ملی و توسعه سرزمینی، از منتخبان خود در دولت و مجلس درخواست‌های محلی برای ساختن یک پل، سد و جاده را مطالبه می‌کنیم، در بر همین پاشنه خواهد چرخید.

* کارشناس محیط‌زیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۴۴
پیمان صاحبی


http://gulfnews.com/logger/p.gif?a=1.2011250&d=/2.3803/2.3819/2.3870/2.4029

دانشمندان دانشگاه امارات متحده عربی موادی از ضایعات کشاورزی ساختند که می تواند به عنوان عایق ساختمان استفاده شوند.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  ایانا وب سایت خلیج (فارس) نیوز، تیمی از دانشمندان دانشگاه امارات متحده عربی UAE University (UAEU) ، با ساخت نوع جدیدی مواد از ضایعات کشاورزی توانستند به نوعی عایق برای ساختمان دست بیابند، با این پروژه یک راه مناسب جدید و ماده ای پاک برای صرفه جویی در انرژی فراهم می شود.

Dr Basim Abu Jdayil، مدیر پروژه گفت: "در امارات متحده عربی، ما باید برای مقابله با آب و هوای بسیار گرم راهکاری ارایه دهیم و بنابراین به نوعی ماده نیاز داریم که بتواند به عنوان عایق عمل کرده و دمای هوا را کنترل کند. بنابراین ایده پروژه ما استفاده از ضایعات کشاورزی است که توانستیم به تولید نوع جدیدی از مواد که می تواند به عنوان عایق ساختمان عمل کند، دست یابیم."

وی افزود: "در حال حاضر مواد عایق که استفاده می شود از پلیمر و پلیمر هم از نفت خام ساخته می‌شود، این بدان معنی است که مقدار زیادی انرژی و هزینه برای تولید مواد عایق در ساختمان نیاز است. از سوی دیگر، ساخت مواد عایق از زباله کشاورزی مقرون به صرفه تر است، به همچنین برای ساخت نیاز به انرژی کمتری دارد و سازگار با محیط زیست است."

دکتر Jdayil توضیح داد: " در ساخت این مواد از ضایعات کشاورزی خرما استفاده می شود که پس از آن با مواد پلیمری مخلوط می شوند."


وی خاطر نشان کرد: "در حال حاضر، مواد عایق که ما ساخته ایم، ترکیبی از پلیمر و مواد زائد کشاورزی است، در ابتدا زباله کشاورزی به گونه ای خاص آماده شده و پیش از فشرده سازی (انجماد)، با مواد پلیمری مخلوط می شوند. هدف اصلی ما رسیدن به یک عایق ۱۰۰ درصد "سبز" است، البته در حال حاصر این میزان در حدود ۵۰ درصد است که این هم نتیجه خوبی است."

مدیر پروژه یاد شده افزود: "موادی که معمولا برای عایق ساختمان استفاده می شود - مانند پلی یورتان، پلی استایرن و پشم معدنی –از ویژگی های مکانیکی پایینی برخوردارند. در حالی که یک ضرورت برای یک ماده عایق این است که دارای خواص مکانیکی و فیزیکی بسیار عالی از لحاظ صرفه جویی در انرژی، جلوگیری از نشت آب و سهولت در استفاده باشد که بتوان به طور گسترده از آن بهره برد."

دکتر Jdayil گفت: " این پروژه در سال ۲۰۱۰ آغاز و آزمایش های گسترده در آزمایشگاه دانشگاه انجام شد. این مواد ساخته شده در UAEU برای رسیدن به ماده نهایی و عایق مناسب ،تحت آزمایش های مکانیکی، فیزیکی، و حرارتی قرار گرفته است. این ماده در حالی که از ضایعات به گونه ای مناسب استفاده می کند با داشتن پتانسیل، سازگاری و کم هزینه بودن اش اجازه می دهد تا به طور گسترده ای در بخش ساخت و ساز به جای گزینه های موجود، استفاده شود. "

ترجمه: فرحناز سپهری

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۳۴
پیمان صاحبی


 وحید اسلام زاده

شهروز فروتن کیا دکترای علوم اجتماعی- جامعه شناسی توسعه روستایی از دانشگاه تهران است. وی هم اکنون عضو انجمن جامعه شناسی ایران و عضو کارگروه توسعه و منابع ملّی مؤسسه اندیشه و پژوهش طرح هزاره پاسارگاد است. دکتر فروتن کیا با همکاری دکتر عبدالرضا نواح کتاب جامعه شناسی محیط زیست را تألیف کرده است. در این گفت وگو دکتر فروتن کیا مباحث جدیدی در رابطه با محیط زیست مطرح کرده است. فروتن کیا، در گفت و گوی حاضر شیوه های رسیدن به فرامادی گرایی در نگرش اینگلهارت، نگاه برساخت گرایان به محیط زیست، اکوفمینیست ها و اکوسوسیالیست ها در باره محیط زیست می پردازد و اولویت های هر یک از دیدگاه های مذکور در باره محزط زیست را بیان می کند.

محیط زیست و ارزش های فرامادی؛ بحث جدیدی است که اگر اشتباه نکنم اولین بار توسط "رونالد اینگلهارت" مطرح شده است. لطفاً در این رابطه برایمان توضیح دهید.؟

با ظهور شواهدی مبنی بر تغییر در ارزش های اساسی که در کشورهای پیشرفتۀ صنعتی از دهۀ ۱۹۶۰ آغاز شد، ارزش های مادی شروع به جایگزین‌شدن توسط چیزی شده بودند که ارزش های فرامادی نامیده می شد. این تغییر به اصطلاحات مادی گرایی و فرامادی گرایی مفهوم‌سازی شد. مؤلفۀ مرکزی ارزش های فرامدرن، فرامادی گرایی است. اصطلاح فرامادی گرایی اشاره به مجموعه ای از اهداف دارد که بعد از رسیدن مردم به امنیت مادی، بر آن ها تأکید می شود. چراکه آن ها به امنیت مادی رسیده اند. ظهور فرامادی گرایی، نمایانگر وارونگی و معکوس‌شدن دیدگاه ها نیست، بلکه صرفاً یک تغییر در اولویت‌هاست. فرامادی گرایان برای امنیت مادی و اقتصادی ارزش منفی قائل نیستند؛ بلکه همانند افراد دیگر برای آن ها ارزش مثبتی نیز قائل هستند. اما آن ها برخلاف مادی‌گرایان، اولویت بیشتری به ابراز وجود و کیفیت زندگی می دهند. اینگلهارت، عضو پیشرو این دیدگاه، می گوید که ارزش های مردم غرب از تأکید زیاد بر رفاه مادی و امنیت جانی، به تأکید بیشتر بر کیفیت زندگی تغییر کرده است. به نظر اینگلهارت حس زیبایی طلبی کم و بیش جهانی است، اما مردم گرسنه، بیشتر به دنبال غذا هستند، تا رضایت زیبایی شناختی. اینگلهارت دلیل اصلی این تحول در جوامع غربی را امنیت اقتصادی و جانی بی سابقۀ پس از جنگ جهانی دوم دانسته و معتقد است که در این کشورها دولت رفاه عمومی، ظهور گسترده ای داشته است. این تحولات باعث تغییر نگرش کلی افراد در زندگی شان شده است. تعریف و تقسیم بندی ای که اینگلهارت از ارزش ها ارائه می دهد، به صورت ارزش های مادی/ فرامادّی و مبتنی بر مفهوم سلسله مراتب مازلو است. او نیازهای زیست شناختی (امنیت اقتصادی) و نیاز امنیتی (امنیت جانی) را به لحاظ این که مستقیماً به حیات طبیعی ربط دارند، به عنوان نیازهای مادی (طبیعی) در نظر گرفته و ارزش های متناظر با آن ها را ارزش های مادی نام نهاده است و بقیۀ نیازها، یعنی نیاز به عزت نفس، زیبایی شناسی و تحقق نفس را تحت عنوان کلی نیازهای اجتماعی و خودشکوفایی نام نهاده است و ارزش های متناظر با آن ها را نیز ارزش های فرامادی نام نهاده است. او در بیان سلسله مراتب نیازها، معتقد است که اگر مردم، فقیر و گرسنه باشند، نمی توانند به جز بقا، به ارزش های دیگری فکر کنند، بلکه اولویت ارزشی آن ها، برآورده‌کردن نیازهای اولیه شان است. تنها در صورت گذر افراد از این نیازها، شرایط برای توجه به زیبایی شناختی و رضایت ذهنی فراهم می شود. به اعتقاد وی، این ارزش ها و تغییرها می تواند به صورت تأکیدی بر آزادی شخصی و سیاسی، مشارکت و اظهار نظر بیشتر در مورد حکومت، اجتماع و شغل، برابری، مدارا با اقلیت ها و کسانی که عقاید مخالف دارند، پذیرش ایده ها و سبک های جدید زندگی، حفاظت از محیط زیست و توجه به کیفیت مسائل زندگی تبلور یابند. با توجه به تقسیم بندی اینگلهارت، توجه به محیط زیست و احساس مسئولیت در قبال آن، ذیل نیازهای فرامادی و شاخۀ زیباشناختی ذهنی قرار می گیرد. براساس این نظریه، علاقه به محیط زیست ارزشی فرامادی است و نگرش های محیط مدارانه در بین افراد مرفه وجود دارد، زیرا نیازهای مادی آنان از غذا تا امنیت ارضا شده است. بنابراین کشورهای در حال توسعه نمی توانند توجه زیادی به مسائل زیست محیطی نشان دهند، زیرا آن ها نیازهای اساسی خویش را برطرف نکرده اند.

چگونه با رویکرد برساخت اجتماعی مسائل محیط زیست را تحلیل کنیم؟

ابتدا باید از خود پرسید چرا بعضی از دعاوی زیست محیطی از جمله زاینده رود به عنوان مشکلات اورژانسی در نظر گرفته می شوند، در حالی که مسائل دیگر از جمله هورالعظیم جدی گرفته نمی شود و مورد غفلت واقع می شوند. پاسخ این سوال را باید در بستر اجتماعی تاریخی و سیاسی این مسائل فهمید مثلاً این که تاریخچۀ این دعاوی چیست؟ چگونه شکل گرفته اند؟ چه کسانی این دعاوی را مطرح کرده اند؟ دربارۀ آن ها چه می گویند؟ چگونه می گویند؟ قدرت های نابرابر گروه های اجتماعی چه تأثیری بر شکست یا موفقیت این دعاوی دارند؟ چه کسانی مخالف این دعاوی هستند و در چه زمینه هایی مخالفت می کنند؟ برای فهم مسائل زیست محیطی باید از نزدیک نگاهی به فرآیندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بیندازیم که به واسطۀ آن ها شرایط زیست محیطی خاص، خطر آفرین معرفی می شوند و به این ترتیب در ایجاد "وضعیت بحران" سهیم اند.

برساخت گرایان اجتماعی معتقدند که مشکلات زیست محیطی تا اندازه ای در جامعه و به صورت اجتماعی خلق و "ساخته" می شوند و این فرآیند ساخته شدن می تواند آزموده، فهمیده و توضیح داده شود. با این کار آشکار می شود که آیا یک مشکل زیست محیطی واقعاً همان قدر که مطرح کنندگان دعاوی می گویند جدی هست یا نه. برساخت گرایان اجتماعی، اگرچه اعتبار دغدغه های مربوط به آلودگی، کمبود انرژی، و تکنولوژی های جدید را انکار نمی کنند، اما اصرار دارند که وظیفۀ اصلی جامعه شناسان محیط زیست این نیست که این مشکلات را ثابت کنند، بلکه این است که نشان دهند این مشکلات حاصل فرایندهای پویای اجتماعی مانند تعریف، مذاکره و مشروع سازی هستند. به طور خلاصه، برساخت گرایی اجتماعی نیروهای قابل توجه طبیعت را انکار نمی کند. بلکه می گوید که میزان و روال این تأثیر بستگی به برساخت انسان دارد. به علاوه، برساخت گرایان می گویند که رتبه بندی دعاوی مشکلات زیست محیطی توسط عاملین اجتماعی، همیشه با ضرورت های واقعی تطابق ندارد: بلکه نشان دهندۀ ماهیت سیاسی تنظیم دستورالعمل هاست. به عنوان مثال این که مسأله کم آبی در استان های مرکزی ایران از جمله اصفهان و سمنان و یزد و کرمان بیشتر از سایر استان ها خبر ساز و تصویب می شود که برای رفع مشکلات شان آب خزر و آب کارون به این مناطق انتقال داده شود لزوما به خاطر کویری بودن این مناطق و یا بحران کم آبی نیست بلکه به خاطر این است که بیشتر رئیس جمهوری ها و وزرا و مدیران بلند پایه سیاسی در طول دو دهه اخیر از این چند استان بوده اند. با فهم این مساله می توان گفت چرا پروژه عظیمی برای احیای تالاب های پلدختر در نظر گرفته نمی شود و حتی بحران آن خبرساز هم نمی شود و یا این که مردم در رامشیر آب آلوده مصرف می کنند اما صدای شان به جایی نمی رسد. مشخصاً افکار، نظریه ها و مفاهیم موجود در جامعه و از همه مهمتر معادلات سیاسی می توانند نحوۀ درک شدن، تمجید شدن و مورد تفکر قرار گرفتن محیط زیست طبیعی را شکل دهند. بنابراین مشکلات زیست محیطی ظاهراً بر اساس اهمیتی که می یابند رتبه بندی می شوند. این طبقه بندی اجتماعیِ مشکلات زیست محیطی به این دلیل صورت می گیرد که دعاوی مشکلات زیست محیطی در یک زمینۀ اجتماعی متغیر مطرح می شوند و تحت تأثیر افکار علمی، سیاسی، شرایط اقتصادی و نگرش های فرهنگی قرار می گیرند. از این رو باید همیشه این سوالات را با خود مرور کرد:

آیا مشکلات زیست محیطی بر اساس آسیب های بالقوه شان رتبه بندی می شوند یا این طبقه بندی بر اساس معیارهای دیگری صورت می گیرد؟ آیا گروه های قدرتمند می توانند از برملا شدن بعضی از مشکلات جلوگیری کنند یا گروه های اجتماعی ضعیف تر می توانند صدای شان را به گوش آن ها برسانند؟ چگونه می توانند این کار را انجام دهند؟ از نظر برساخت گرایان این دقیقاً همان نقطه ای است که جامعه شناسی می تواند با بررسی تمام دعاوی مشکلات زیست محیطی، مطرح کنندگان و مخالفان این دعاوی، راهکارهای مفیدی را ارائه کند. مزیت عمده ی برساخت گرایی این است که می تواند مشارکت وسیع و آگاهانه مردم در مسائل زیست محیطی را تسهیل کند. به طور کلی می توان نتیحه گرفت که برساخت گرایی اجتماعی، جهت گیری مناسبی برای بررسی ابعاد اجتماعی مسائل زیست محیطی است و شامل هدایت سیاست ها ، فرایندهای طرح مطالعات و ساخت دانش زیست محیطی می شود.

دولت ها در حوزه محیط زیست با وضعیت چرخه تولید و حفظ آن مواجه اند، برای توازن بخشی به آن ها چه دیدگاهی وجود دارد؟

در جامعه شناسی محیط زیست، شاید مؤثرترین تبیین از رابطۀ بین سرمایه داری، دولت و محیط زیست را بتوان در کتاب آلن اشنایبرگ یافت، "محیط زیست: از مازاد تا کمیابی". اشنایبرگ با کمک گرفتن از اصول اقتصاد سیاسی مارکسیستی و جامعه شناسی نو وبری، خطوط کلی ماهیت و خاستگاه روابط متضاد میان رونق اقتصادی و اختلال زیست محیطی را ترسیم کرد. دیدگاه اشنایبرگ و همکارانش با نام "چرخه تولید" اساساً یکی از دو مدعی بزرگ در عرصه نظری جامعه شناسی محیط زیست است، نظریه ای که تا امروز تأثیرگذار باقی مانده است. نظریه "چرخه تولید" توسط اشنایبرگ، و گولد به عنوان "مفهومی که توجه ما را به نهادها و ساختار اجتماعی جلب می کند" تعریف شد. این نظریه تأکید دارد که همه ما جزئی از یک نظام هستیم که باید به رشد ادامه دهد، به تولید مستمر و بیشتر ادامه دهد و مصرف کنندگانی را پدید آورد که این تولیدات را مصرف کنند. این فرایند احتیاج فزاینده ای به انرژی و منابع دارد و باعث می شود که ضایعات صنعتی و مصرفی به طور دائم ایجاد شوند. نظریه "چرخه تولید" حول برهم کنش دو فرایند ساخته شده است. اولی گسترش قابلیت تکنولوژیکی است. همراه با این پروسه، مخصوصاً در جوامع صنعتی مدرن، ضرورت استفاده از این قابلیت به منظور ایجاد پشتوانه اقتصادی برای جمعیت، گسترش یافته است. دومین فرایندِ چرخه تولید، تفوق ارجحیت رشد اقتصادی را به بار می آورد، حتی زمانی که بسیاری از تصمیم گیرندگان می دانند که نتیجه احتمالی این ارجحیت می تواند ایجاد اختلال در زیست بوم باشد. در نظام سرمایه داری عملکرد شرکته ای خصوصی و مدیران دولتی، و نیز شهروندان مصرف کننده و گروه های کار، همگی در هم می آمیزند تا خاصیت چرخه انباشت صنعتی را تقویت کنند. طبق نظر اشنایبرگ بحران زیست محیطی، در ابتدا، به علت وجود گرایش شدید به سوی چرخه تولید که به لحاظ زیست محیطی مخرب بود، شکل گرفته است. در این جا بر این ویژگی به عنوان نقش محوری روش تولید سرمایه داری که منجر به خلق مشکلات زیست محیطی و عدم امکان غلبه بر آن ها می شود تمرکز شده است. تحلیل "چرخه تولید" این مزیت را دارد که مشکلات حاضر زیست محیطی را در نامنصفانه بودن سیستم های سیاسی و اقتصادی ساخت بشر جای می دهد ولی تفکرش منحصراً بر اساس منطق سرمایه داری بنا شده است. اشنایبرگ و گولد ابراز می دارند که چگونه چرخه تولید از طریق دو نهاد خانواده و کار سازمان یافته عمل می کند. آن ها می گویند "از قلب خانواده گرفته تا محیط کار، نیروهای نهادینه شدۀ پرقدرتی در کارند تا افراد را به سوی مصرف بیشتر سوق دهند." به زعم اشنایبرگ یک "تنش دیالکتیکی"در جوامع پیشرفتۀ صنعتی به وجود می آید که پیامد کشمکش بین چرخه تولید و تقاضا برای محافظت از محیط زیست است. او این را به عنوان شکافی میان ارزش های مصرفی، مثلاً ارزش حمایت از گونه های منحصر بفرد حیوانات و گیاهان، و ارزش مبادله، که ویژگی کاربرد صنعتی منابع است، توصیف می کند. با ظهور حفاظت از محیط زیست به عنوان یک عنصر مهم در دستورالعمل سیاسی حاکمان، دولت باید تعادل نقش دوگانۀ خود را بالا ببرد، به عنوان تسهیل کنندۀ انباشت سرمایه و رشد اقتصادی و نیز به عنوان تنظیم کننده و مدافع محیط زیست.

شما بحث اکوفمنیسم را نیز مطرح کرده اید، چه رویکردی باعث شده که این بحث جهانگیر شده و در ایران نیز مطرح شود؟

اکو فمینیسم شاخه ای از فمینیسم است که، رابطۀ میان زنان و طبیعت را نشان می دهد. استدلال اصلی اکوفمینیست ها این است که "سرکوب مردسالارانه زیر عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد." اکوفمینیسم نقش جنسیت را در روابط اجتماعی- محیط زیست برجسته می کند. به نظر آن ها مسائل محیط زیست نتیجه سلطه مردان هستند و اگر زنان با مردان برابر بودند یا بر آن ها توفق داشتند، مسائل محیط زیست بسیار کمتری داشتیم. اکوفمینیسم نظریه ای است که به این قاعده اساسی متکی است که فلسفه پدر سالاری برای زنان، بچه ها و موجودات زنده دیگر زیانبار است. طرز رفتار جامعه با محیط زیست، حیوانات و منابع محیط زیست و طرز رفتار آن با زنان به موازات یکدیگر است. فمینیست ها اعتقاد دارند جامعه پدرسالار برای بقای فرهنگ پدر سالاری به ادامه غارت و نابودی زمین می پردازند. اکو فمینیست ها احساس می کنند که فلسفه پدرسالاری بر احتیاج خود مبنی بر کنترل زن های متمرد و سرزمین های سرکش تأکید می کند. در واقع فمینیسم طرفدار محیط زیست پروژه ای سیاسی است که هدف آن بازبینی در رابطه مردان با طبیعت و نیز رابطه آن ها با زنان است.

نقطه عزیمت آن نیز تاکید بر شباهت میان سلطه و ستم مردان بر طبیعت و بر زنان و نیز نزدیکی زنان با طبیعت است. برخی از اکوفمینیست ها این نزدیکی را بر مبنایی زیست شناختی و برخی بر مبنای تفاوت های اجتماعی توضیح می دهند. اکوفمینیست ها به ارتباط بین نا برابری جنسیتی و تسلط بر طبیعت علاقمندند و ستایشگر نقش زنان به عنوان"مادران زمین اند". به نظر بسیاری از اکوفمینیست ها زنان به دو دلیل باید نقش راهبر در جنبش سبزها بازی کنند: اول، زنان به سبب نقش زیست شناختی شان و موقعیت فرمانبردارانه ای که از نظر تاریخی داشته اند به طبیعت نزدیک تر از مردانند. این فمینیست ها می گویند تسلط بر زنان از نظر ارگانیک وابسته به تسلط بر طبیعت است، فمینیست ها باید تسلط مردان بر دنیای طبیعی را هم وارد تصورشان از پدرسالاری کنند، و به ویژه تجسم مکرر طبیعت در قالبی زنانه را به یاد می آورند. دوم، جنبش سبزها در بدگمانی نسبت به روندها و نهادهای دنیای سیاست متعارف با فمینیسم شریک است. اکوفمینیست ها می گویند برای زنان شرکت در حرکت های عامه مردم و جناح اقدام مستقیم جنبش سبزها به مراتب آسان تر خواهد بود. تجربه حاملگی، زاییدن بچه و شیر دادن به ویژه آن ها را به طبیعت بیشتر نزدیک کرده است. فمینیست های بوم گرا فشارها و بهره برداری های تحمیلی از ناحیه مردان بر طبیعت را به نوعی همانند ظلم ها و بیدادهایی می دانند که زنان از ناحیه مردان تجربه کرده اند. درواقع بعضی فمینیست های بوم گرا استدلال می کنند که زنان به سبب ویژگی های زیستی به طبیعت نزدیک تر هستند، فمینیست های طبیعت گرا ستمدیدگی زنان و بهره برداری از طبیعت را به هم پیوند داده و از طریق تحلیل ساختار قدرت در جامعه آن را بررسی می کنند.

از دهه ۱۹۸۰مشخص شد که در کشورهای صنعتی زنان واقعاً بیش از مردان نگران نابودی محیط زیست هستند. بنابر برخی مطالعات، زنان سهم کمتری در تولید گازهای گلخانه ای دارند. یک گزارش سوئدی نشان می دهد که نقش مردان در گرمایش زمین نسبت به زنان بسیار بیشتر است، چرا که آنان فواصل درازتری را رانندگی می کنند: در سه چهارم موارد، مردان عامل تردد خودروها در سوئد هستند اما درباره کنش سیاسی برخاسته از مسائل محیط زیست چه می توان گفت؟ به گفته انستیتوی پژوهش در سیاست زنان، در سطح سیاست کشوری مشارکت و نقش رهبری زنان کمتر از آن مردان است: مدیریت سازمان های بزرگ اکولوژیست کشوری عمدتاً مردانه است. در سطح محلی اما، در گروه هایی که برای مبارزه علیه یک تهدید مشخص علیه محیط زیست تشکیل شده اند، شرکت زنان به عنوان عضو و راهبر از آن مردان بیشتر است. نزدیک به نیمی از گروه های شهروندان را که در واکنش به فجایع محیط زیست همچون نشت های مواد خطرناک از کارخانه ها یا حوادث هسته ای تشکیل می شوند، یا زنان مدیریت می کنند یا اکثریت اعضایشان زن هستند. اکوفمینیسم قصد ندارد مقولۀ رسیدگی به طبیعت را در انحصار زنان نشان دهد بلکه تلاش می کند نشان دهد که تجربه های زنانه به نزدیک شدن به طبیعت کمک می کند.

جامعه ما مخاطره آمیز شده است، و مدرنیته خود - ویرانگر محیط زیست است؛ آیا امیدی هست که روزی انسان به هشدارهایی که دریافت می کند گوش دهد و از این همه مخاطره های زیست محیطی دست بردارد؟

اولریش بک در فرضیه جامعه ریسکی، به نقد و بازسازی ذهنی و ذاتی مدرنیته می پردازد و از دید خود مدرنیته جدید را طراحی کرده است. "بک ضمن آن که مدرنیته را خصوصاً در رابطه با ظهور مخاطرات بالقوه فاجعه بار برای محیط زیست مورد انتقاد قرار می دهد ولی اظهارنظر می کند که مدرنیته در بطن خود قابلیت حل کردن مسایلی را هم که پدید می آورد، دارد." از نظر "بک" جامعه مخاطره آمیز، فاجعه ای است که حدفاصل مراحل صنعتی و مابعدصنعتی قرار دارد که روند توسعه در چنین جوامعی خطرات زیادی در ابعاد گوناگون خصوصاً در بعد زیست محیطی در پی داشته است و نوع بشر خود و محیطش را با مخاطرات و ریسک های زیست بوم شناختی، بهداشتی، اقتصادی و اجتماعی مواجه کرده است و چنین ریسک هایی اغلب ناشناخته و غیرقابل پیش بینی اند. به همین جهت، نکته مهم در تحلیل ریسک ها آگاه کردن مردم از مخاطرات آن است. به نظر "بک" مخاطرات معاصر با مخاطرات گذشته از نظر منشأ، گستره و میزان تأثیر و دشواری های شناسایی تفاوت دارند. خطرات ایجاد شده توسط حوادثی نظیر نشت مواد شیمیایی، مسمومیت پرتوی، خیلی بیشتر از محصولات ناگوار جانبی تولید شده توسط صنعتی شدن و سرمایه داری است. آن ها تا حدودی نشانگر شکست نهادهای اجتماعی، مخصوصاً علم، در کنترل تکنولوژیهای جدید هستند. چنین خطراتی در طول زمان و مکان انتقال می یابد، از خاستگاه جغرافیایی خود و از نسل حاضر فراتر می روند. حادثۀ اتمی چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ در اوکراین، یک مثال برجسته در این مورد است. طبق "تأثیر بومرنگی"، خطراتی که تا وسعت زیادی، مخصوصاً تا کشورهای جنوب، صادر می شوند، به طور اجتناب ناپذیری بازمی گردند تا به خودمان آسیب بزنند. به نظر "بک" اکنون ما در جامعه مخاطره آمیز به سر می بریم که در آن مشکلات زیست محیطی به عنوان وضعیتی فرض می شوند که پیش از آن به طبقه اجتماعی بستگی داشت. "بک" در تعریف جامعه مخاطره آمیز می گوید من کلمه جامعه مخاطره آمیز را برای جوامعی به کار می برم که با چالش هایی از سوی احتمالات خود- آفریده و ویرانگر در تمام طول زندگی در روی زمین مواجه اند. احتمالاتی که بدواً پنهان اند و به یکباره آشکار می شوند. ما در جامعۀ مخاطره آمیز با دو حالت رو به رو هستیم، اول این که در برخورد با خود- ویرانگری زندگی کنیم و دوم اشاره به این که ویرانی ها از طرف یک نظام غیرمسئول، هدایت می شوند. این ناامنی ها و خطرات تمام جوامع را تهدید می کنند. پیش فرض "بک" در این دیدگاه این است که جوامع غربی دنبال بهره برداری نابرابر از مواهب صنعتی اند و در عین حال قصد کوچک جلوه دادن آسیب های صنعتی شدن و مدرنیزاسیون را دارند. بنابراین در اثر پیشرفت های حاصل از صنعتی شدن، جامعه بیش از پیش مخاطره آمیز می شود. به اعتقاد وی، مخاطرات عصر حاضر بسیار متفاوت تر از گذشته شده است، طوری که امروزه خطرات برای مردم عادی قابل رؤیت نیستند، و تنها از طریق ابزارهای پیشرفته علمی قابل شناسایی هستند.

براساس دیدگاه جامعه مخاطره جهانی "اولریش بک"، انسان ها در حال تجربه کردن مدرنیته متأخر به همراه موضوعات فراملّی در پیش رو هستند. "بک" این دوره دوم مدرنیته را به عنوان دوره ای تعریف می کند که مردم طبیعت را نه چندان مستقل از نظام های انسانی می بینند و نه از نظر زمانی و فضایی بی ارتباط با مسائل فنی و طبیعی به سر می برند. باید یادآوری کرد که اصطلاح "جامعه مخاطره" در متن مجموعه ای از فجایع تکنولوژیکی اواخر دهه ۱۹۸۰ ظهور کرد. چنین رخدادهایی تز "بک" را مبنی بر این که مدرنیزاسیون یک متغیر عمده در فراگیری مخاطره در سطح جهانی است، تایید می کند. تکنولوژی هسته ای آشکارا یک نقش ویژه در این میان ایفا کرده است. استفاده انسانی از قدرت اتمی و حوادث متعاقب آن، همچون هیروشیما و چرنوبیل، منجر به شهرت این پدیده شده است. این جا نخستین اتفاقات تاریخ انسانی بودند که برخی حوادت در سطح خرد منجر به تاثیرات جهانی شد. از نظر بک جامعه انسانی اکنون با دوره دوم مدرنیته مواجه شده است. اگر مدرنیته دوره ای اول با مسائل اجتماعی مثل کشمکش طبقاتی تعریف می شد. مدرنیته متاخر با روابط بین و فراسوی دولت –ملت شکل می یابد. بنابراین بک بر یک سطح فراملی تاکید دارد.

با این که نظریه بک جدید است و با توانمندی ارائه شده است، اما عاری از مشکل هم نیست. منتقدان نظریه جامعۀ مخاطره، بک را به مردد بودن در مورد جزئیات تصمیم گیری های سیاسی و علمی در مرحلۀ انعکاسی مدرنیته که از نظر او قریب الوقوع بود، متهم کرده اند. سایپل اشاره می کند که دید بک نسبت به سیاست در یک "جامعۀ مدنی"، ساده لوحانه و آرمانی است. چرا باید توقع داشته باشیم روابط دوز و کلک سیاسی که ویژگی های سیاست سنتی هستند، یک شبه و به یک باره ناپدید شوند؟ مضاف بر این که بک در ایجاد پتانسیل، عقلانیت اکولوژیکی را بزرگ جلوه می دهد، و از "احاطه شدگی فرهنگی" تعاملات اجتماعی غافل می ماند. باید گفت دلیل کمی وجود دارد که توقع داشته باشیم جامعه ای که تمام فکر و ذکرش، خرید و حسابگری است، ناگهان تغییر جهت دهد و انتخاب هایش را تنها در راستای ارزش های فرامادی نوظهور انجام دهد. باوجود انتقادها، نظریه تغییر اجتماعی بک بر این موضوع تاکید دارد که خطرات در یک جامعه جهانی شده، هم گسترده ترند و هم به طور آزادانه تری نسبت به گذشته توزیع شده اند. به علاوه، حکایت از این دارد که خطرات مربوط به نیروگاه های هسته ای و بیوتکنولوژی غیر قابل کنترل، به جای این که پایه گذار راه های جدید تعریف و مقابله با مشکلات باشند، خودشان خطرآفرین هستند. با این حال، واکنش ها به خطر در شکل سیاست های زیست محیطی، ایجاد ارزش های زیست محیطی و غیره می تواند از مجرای تئوری مخاطره بک مطالعه شود.

می خواهیم با اکوسوسیالیسم هم آشنا شویم؛ آیا اکوسوسیالیسم هم مانند اکوفمینیسم جدید است، منظور از اکوسوسیالیسم چیست؟

اکوسوسیالیسم در تلاش برای پیوندزدن عقاید سوسیالیستی با دیدگاهی زیست‌بوم‌گرایانه است. این دیدگاه دنبال توزیع مجدد ثروت و قدرت، نگرش دیالکتیکی به روابط متقابل جامعه و طبیعت، توزیع مجدد منابع، تعریف مجدد از نیازها و ضرورت‌ها، تأکید بر عدالت اجتماعی و تمرکززدایی، ارزیابی مجدد از شیوۀ تولید صنعتی و بالاخره ایجاد شکل جدیدی از نظام اجتماعی است که در ضمن آن، احساس بیگانگی در کار و تولید حذف شود. اکوسوسیالیسم یا سوسیالیسم بوم گرا، یک دیدگاه است که از ترکیب و ادغام جنبه‌ها و نمودهایی از مارکسیسم، سوسیالیسم، سیاست های سبز، بوم شناسی و جنبش ضد جهانی سازی شکل گرفته ‌است. اکوسوسیالیست ها عموماً معتقدند که سیستم سرمایه داری باعث محرومیت های اجتماعی، فقر و نابودی محیط زیست ازطریق جهانی سازی وامپریالیسم تحت حاکمیت حکومت های سرکوبگر و ساختارهای چند دولتی می شود. در اکوسوسیالیسم تلاش بر این است که نابسامانی های حاکم بر محیط طبیعی در قالب بهره کشی هایی بوده، لذا مشکلات را ناشی از شیوۀ تولید می داند. از نظر اکوسوسیالیسم تحول و رقابت روزافزونی که در نظام سرمایه داری می بینیم، باعث ایجاد بحران های زیست محیطی شده است. پس جنبش های زیست محیطی را برای یک محیط سالم مطرح می کند و در پی غلبه بر نظام سرمایه داری است. سوسیالیست ها اعتقاد دارند که تخریب های حاکم بر جهان، به لحاظ نگرش های سودطلبانۀ نظام جهانی است که هیچ توجهی به مسائل اکولوژیکی ندارد. اکوسوسیالیسم اصطلاحی گسترده است که به دو وضعیت اشاره می کند: سبزهایی که سوسیالیست هستند و سوسیالیست هایی که سبز هستند. بین سبزهای قرمز و قرمزهای سبز تفاوت وجود دارد. سبزهای قرمز کسانی هستند که باور دارند که بحران زیست محیطی مهمترین موضوع در سیاست معاصر است، اما معتقدند که سیاست های سوسیالیستی عمده ترین راه برداشتن آن است. قرمزهای سبز کسانی هستند که معتقدند توزیع درآمد، منابع و فرصت ها در جامعه هنوز موضوع اصلی است، اما به سیاست های زیست محیطی تعهد دارند. درواقع اکوسوسیالیسم سبز تمایل بیشتری به آنارشیسم سبز، یعنی مالکیت جمعی و دموکراسی دارد و اکوسوسیالیسم سرخ، به مارکسیسم گرایش نشان می دهد. احزاب سبز، با وجود این حقیقت که یکی از شعارهایی که سبزها به کار برده اند این است که آن ها "نه چپ هستند، نه راست، بلکه در جلو هستند"، در اروپای غربی گرایش به همراهی با چپ سیاسی دارند.

شما کتاب جامعه شناسی محیط زیست را با همکاری آقای "دکتر عبدالرضا نواح" توسط انتشارات جامعه شناسان در سال ۱۳۹۵ منتشر کرده اید. این کتاب به چه موضوعاتی می پردازد؟

جامعه شناسی که بطورعام به مطالعه رفتار و تعاملات انسان ها در جامعه می پردازد و به عنوان زمینه ای جدید و به عنوان یکی از شاخه های علوم اجتماعی، رفتار انسان را در قالب اجتماعی آن از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرار می دهد. جامعه شناسان با تخصص ها و علایق مختلف، مثلا، نابرابری های اقتصادی، تغییر در اندازه های جمعیتی، تغییرات در خانواده، رفتارهای مجرمانه و انحرافی، نژاد، روابط جنسیتی و نظایر آن را مطالعه قرار می دهند. جامعه شناسان عقیده دارند ابتدا انسان ها بخشی از محیط زیست هستند و محیط زیست و جامعه شناسی تنها در ارتباط با هم قابل فهم و درک هستند. این استدلال بر اساس شکاف هایی که در ارتباط بین انسان ها و طبیعت در حال گسترش هستند بنا نهاده شده است. این ها مشکلاتی هستند که انسان ها هم در ایجاد آن ها نقش داشته اند و هم با بی قراری در پی حل آن ها هستند. کم بودن دانش ما در خصوص ارتباط انسان و طبیعت ما را به سمت بدترین مشکلات محیط زیستی (تغییر آب و هوا، سوراخ شدن لایه ازن و مانند آن) سوق داده است و هم چنین باعث ناتوانی و محدود شدن توانایی ما در حل این مشکلات است.

به طور کلی منظور از جامعه شناسی محیط زیست عموماً به عنوان مطالعه جامعه شناختی کنش های متقابل اجتماعی- محیطی تعریف می شود. اگرچه این تعریف فوراً مشکلات احتمالاً قابل حل در فرهنگ های متفاوت انسانی از دیگر مسائل زیست محیطی را تداعی می کند بااین وجود تمرکز رشته بیشتر بر رابطه بین جامعه و محیط است. جامعه شناسان محیطی معمولاً بر روی مطالعه عامل های اجتماعی که باعث مسائل زیست محیطی می شود، تاثیرهای اجتماعی آن مشکلات و تلاش برای حل آن مشکلات تاکید می کنند. به علاوه توجه قابل ملاحظه ای معطوف فرآیندهای اجتماعی شده که به وسیله موقعیت های محیطی و به صورت مشکل در تعاریف اجتماعی وجود دارند. با افزایش نقش محیط زیست در زندگی اجتماعی و ضرورت شناخت علمی ابعاد گوناگون ارتباط جامعه و محیط زیست، جامعه شناسی محیط زیست به سرعت به یک عنوان درسی تبدیل شد و اکنون بیش از سه دهه است که درس جامعه شناسی محیط زیست در مراکز آموزش عالی دانشگاههای جهان تدریس میشود و دانشجویان رشته های مختلف علوم اجتماعی در همان دوره لیسانس با اصول و مبانی جامعه شناسی محیط زیست آشنا می شوند.

بدیهی است اهمیت و ضرورت پرداختن به محیط زیست از نگاه جامعهشناسی مستلزم آشنایی دانشجویان علوم اجتماعی با این درس و مطالب آموزشی آن است. فیالواقع، در نظر گرفتن جامعه شناسی زیست محیطی به عنوان واحدی درسی می تواند به مقدار بسیار زیادی میزان درک و قابلیت استفاده کنندگان را اعتلا بخشد به گونه ای که بتوانند به طور موثر در تلاش های پیگیر جهت توسعه پایدار جهانی هرچه بیشتر سهیم شوند. از جمله ویژگی های خاص درس "جامعه شناسی محیط زیست" در مقایسه با سایر دروس علوم اجتماعی این است که به علت خاصیت میان رشته ای و ماهیت فکری، در این درس آن گونه محتوای آموزشی به دانشجویان ارایه می شود که در رشته های دیگر نیز قابلیت کاربرد دارد.

اما در باره ساختار کتاب باید بگویم که در فصل اول کتاب ضمن پرداختن به تحولات روابط انسان با طبیعت و اشاره به برخی مخاطرات زیست محیطی قرن اخیر به چگونگی شکلگیری خاستگاه جامعه شناسی محیط زیست و حوزه های مطالعه آن پرداخته است.

فصل دوم که مهمترین فصل کتاب است به بررسی نسبت رویکردها و نظریه های جامعه شناختی و محیط زیست می پردازد. نویسندگان با تقسیم نظریه ها به بخش: رویکرد غالب جامعه­شناسی (از روشنگری تا هابرماس) و رویکردهای محیط زیستی به شرح و تبیین جایگاه محیط زیست پرداخته اند.

در روشنگری اهمیتی به میحط زیست نمی دادند. کتاب به این موضوع چگونه پرداخته است؟

کتاب تاکید می کند که روشنگری نه تنها به محیط زیست نمی پردازد که در رویکرد غالب ، به تحقیر محیط زیست در دوره روشنگری اشاره می شود. همچنین در بررسی اندیشه بنیان گزاران جامعه شناسی (دورکیم، وبر و مارکس) به علت مغفول ماندن جامعه شناسی محیط زیست پرداخته می شود و در ادامه با اشاره به رویکرد انتقادی و استفاده از نظرات آدرنو، هورکهایمر، مارکوزه و یورگن هابرماس سعی در پیوند گسست نظریات سنتی جامعه شناسی با نظریات جدید جامعه شناسی دارد. در ادامه رویکرد­های جدید محیط زیستی در جامعه شناسی که چندین دیدگاه و تبیین را دربرمی گیرد تشریح می شوند شامل بر­ساختگرایی اجتماعی، واقعگرایی انتقادی، هم- برساختگرایی، دیدگاه "چرخه تولید، جامعه ریسکی بک، نظریه جهانی شدن گیدنز، نوسازی اکولوژیکی (بوم شناختی)، نظریه ارزش های فرامادی اینگلهارت، پارادایم قدیم و جدید زیست محیطی، شاخص های پارادایم نوین زیست محیطی، نقد پارادایم نوین، رویکرد فرهنگی ژرژ تومه.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۳۳
پیمان صاحبی


 

ماری دارلینگ و دریاچه ارومیه

دریاچه ماری دارلینگ در استرالیا تشابه زیادی به دریاچه ارومیه دارد که با اقدامات صورت گرفته در این کشور از خشک شدن نجات یافت ازاین رو قرار است متخصصان استرالیایی 31 فروردین ماه در دانشگاه صنعتی شریف به ارائه تجربه 20 ساله خود در این زمینه بپردازند.


به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  سلامت نیوز به نقل از ایرنا، تغییر اقلیم و تاثیر آن بر طبیعت امری انکارناپذیر و جهانی است و تمام کره زمین را به فراخور شرایط مناطق درگیر کرده است، در این میان نحوه مدیریت منابع موجود در تاثیر این روند طبیعی نقش بسزایی داشته است.


در این کش و قوس دریاچه ها و تالاب ها نیز در معرض خشک شدن قرار گرفتند که دریاچه ماری دارلینگ در استرالیا یکی از این حوضه های آبی است که دچار کم آبی شده بود اما با تلاش 20 ساله متخصصان امر از خشک شدن نجات یافت.


ماری دارلینگ تشابه زیادی به دریاچه ارومیه دارد از این رو اسفندماه سال گذشته هیاتی متشکل از ستاد احیای دریاچه ارومیه، اتاق بازرگانی، تعدادی از سمن ها ، فعالان عرصه کشاورزی و وزارت نیرو به منظور تبادل تجربه، دانش فنی و بهره برداری از تجارب استرالیا در زمینه مدیریت یکپارچه حوضه های آبی به استرالیا سفر و از این حوضه آبی بازدید کردند.


این سفر در چارچوب موافقتنامه آبی امضاء شده بین دانشگاه ملبورن، دانشگاه صنعتی شریف و ستاد احیای دریاچه ارومیه به منظور حفاظت، مدیریت و احیای این اکوسیستم ارزشمند ایرانی صورت گرفت، این تفاهم نامه هشتم مهرماه سال 95 همزمان با سفر هیات استرالیایی به ایران امضا شد.


حوضه آبی ماری دارلینگ در جنوب خاوری استرالیا قرار دارد و ایالت‌ های کوئینزلند، نیوساوت ولز، ویکتوریا و استرالیای جنوبی و نیز قلمرو پایتختی استرالیا آن را در بر گرفته‌ اند، یک هفتم از خاک استرالیا را پوشش می‌ دهد و بارزترین منطقه کشاورزی استرالیا شناخته می ‌شود، نام این حوضه آبی از رود ماری و رود دارلینگ گرفته شده ‌است.


بارندگی سالانه در این حوضه بسیار کم است و مقدار آب حوضه تنها با استانداردهای استرالیا زیاد به نظر می ‌رسد، جمعیت به نسبت زیادی از قوهای سیاه استرالیا در این ناحیه زندگی می‌ کنند اما دچار خشکسالی شده بود.
مسعود تجریشی مدیر دفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه روز دوشنبه به خبرنگار علمی ایرنا گفت: 31 فروردین ماه کنگره ملی عمران در دانشگاه شریف برگزار می شود که قرار است کارشناسانی از دانشگاه ملبورن در آن حضور و به ارائه تجربه 20 ساله خود در زمینه حقوق، بازار و تخصیص آب بپردازند.


وی افزود: برای این منظور نشست مشترکی با حضور مسوولان ستاد احیای دریاچه ارومیه و تیمی متشکل از متخصصان آب و هیدرولوژی موسسه امور بین الملل استرالیا برگزارشد.
وی اظهار کرد: این نشست با هدف آشنایی با موضوع دریاچه ارومیه، فعالیت‌ ها و زمینه ‌های کاری ستاد احیای دریاچه ارومیه و همکاری در این زمینه برگزار شد.
تجریشی گفت: این همکاری در راستای امضای تفاهم نامه مشترک میان ایران و استرالیا برای همکاری در امور آب است که قرار است دو دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه ملبورن استرالیا در این زمینه با هم همکاری کنند.


وی افزود: ایرانی ها دریاچه ارومیه و استرالیایی ها هم یک حوضه آبی به نام ماری دارلینگ دارند که همانند دریاچه ارومیه با مشکلات کمبود آب، مصرف اصلی آب توسط بخش کشاورزی و چالش های تامین آب برای نیازهای زیست محیطی و همچنین نوسانات اقلیم دست و پنجه نرم می کرده است.
تجریشی اظهار کرد: این دریاچه نیز وضعیتی مشابه دریاچه ارومیه داشت که در آنجا با 20 سال و صرف 30 میلیارد دلار اعتبار موفق به نجات آن شدند که یکی از اقدامات انجام شده در این راستا ایجاد بازار فروش آب منطقه ای بود که با موفقیت انجام شد.


مدیر دفتر برنامه ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه گفت: بنابراین قرار است در 31 فروردین ماه که کنگره ملی عمران در دانشگاه شریف برگزار می شود، کارشناسانی از دانشگاه ملبورن در آن حضور و به ارائه تجربه 20 ساله خود در زمینه حقوق، بازار و تخصیص آب بپردازند.


وی به همکاری ایران و استرالیا در زمینه آب و منابع آبی اشاره کرد و گفت: همچنین توافقی میان دولت ایران و استرالیا صورت گرفت که قرار شد یک مرکز تحقیقات مشترک در حوزه آب با تمرکز دریاچه ارومیه در کشور ایجاد شود که افرادی از مجموعه اتاق بازرگانی، برخی دانشگاه ها، مدیریت منابع آب وزارت نیرو در حال کار بر روی این مقوله هستند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۱۳:۱۴
پیمان صاحبی


 

هشدار یک اقلیم‌شناس: سیل آذربایجان عادی نبود

رئیس جمهوری با تأکید بر بسیج همه امکانات برای امداد‌رسانی به سیل زدگان و رسیدگی فوری به وضع ‏آسیب دیدگان و مصدومان شمال غرب کشور، هیأتی را راهی این استان‌ها کرد.


به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: حجت‌الاسلام والمسلمین حسن روحانی روز شنبه هیأتی را به ریاست حمید چیت چیان وزیر نیرو مأمور کرد که با حضور و سرکشی در ‏استان‌های آذربایجان غربی و شرقی و همچنین اردبیل، به روند امدادرسانی به سیل زدگان، رسیدگی و اقدامات انجام شده را گزارش دهند.‏ معاونان وزارتخانه‌های کشور، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و جمعیت هلال احمر از اعضای ‏هیأت اعزامی به سرپرستی وزیر نیرو هستند. ‏اسحاق جهانگیری معاون اول رئیس جمهوری نیز روز گذشته در تماس تلفنی با استانداران مناطق یاد شده، در جریان ابعاد خسارات جانی و مالی ناشی از سیل و همچنین روند اقدامات امدادی و کمک‌رسانی قرار گرفت.

با گذشت کمتر از دو ماه از وقوع سیلاب در جنوب ایران، سیل بار دیگر آمد و این بار بخش‌های وسیعی از شمال غرب ایران را درنوردید. شدت بارندگی در 48 ساعت گذشته در استان‌های آذربایجان شرقی، غربی، اردبیل و کردستان به حدی بود که در برخی مناطق همچون عجب شیر و آذرشهر حدود 30 درصد بارش سالانه این شهرستان‌ها در کمتر از 24 ساعت بارید و باعث طغیان رودخانه‌ها شده و جان بیش 41 نفر از شهروندان آذری را هم گرفت.باران که باریدن گرفت دو رودخانه «توفارقان چای» و «قوری چای» در آذرشهر و عجب شیر آذربایجان شرقی که از دامنه‌های سهند سرچشمه می‌گیرند چنان پر آب شدند که در مسیر خود هر چه مانع غیر طبیعی و انسان ساخت بود از میان برداشتند و مردم بی‌احتیاطی را که در حال تماشای سیلاب در حاشیه رودخانه بودند به کام مرگ کشاندند. در آذربایجان غربی نیز مسئولان شرکت آب منطقه‌ای از طغیان احتمالی رودخانه نازلوچای خبر داده و اعلام کردند به منظور جلوگیری از تخریب بند انحرافی شهید کشتگر، بخشی از آب این رودخانه به کانال‌های روستاهای مجاور تخلیه می‌شود و از شهروندان خواسته شده از قرار گرفتن در مسیر رودخانه و انهار فرعی خودداری کنند. در کردستان هم بارندگی شدید موجب رانش زمین و مرگ 5 شهروند در سقز و بانه شد.


در همین حال مسئولان محلی شدت بارندگی عجب شیر و آذرشهر را در 40- 50 سال گذشته بی‌سابقه توصیف کرده و سازمان هواشناسی کشور نیز نسبت به تداوم طوفان تندری در شمال، شمال غرب و غرب کشور تا روز یکشنبه و نیز وقوع احتمالی گرد و غبار در خوزستان در نتیجه وزش باد شدید در عراق هشدار داده است.


طوفان تندری چیست؟


بهلول علیجانی، اقلیم شناس و مدرس دانشگاه، در توصیف طوفان تندری می‌گوید: تداوم جریان‌های هوایی گرم و مرطوب می‌تواند باعث بارش‌های رگباری شدید همراه با رعد و برق شود که نشانه آن در آسمان همان ابرهای تیره سیاه رنگ است. او درباره سیل آذربایجان نیز می‌گوید: سیل اخیر آذربایجان به هیچ وجه یک پدیده عادی نبود و با توجه به اینکه در ماه‌های اخیر مرتباً شاهد بارش‌های رگباری شدید و سیلابی در بسیاری از مناطق کشور بودیم می‌توان گفت مهمترین علت این بارش‌ها ناشی از تغییر اقلیم در گستره جهانی است که کشورما را هم تحت تأثیر قرار داده است.
این اقلیم شناس می‌افزاید: یکی از نشانه‌های تغییر اقلیم ایجاد بی‌نظمی در الگوهای آب و هوایی و بارش‌ها است و اینکه بارش‌ها دیگر از یک ریتم و نظم قبلی برخوردار نیستند. از سوی دیگر وقتی در آذربایجان شاهد بارش‌های سیلابی و در خوزستان شاهد افزایش شدید دما تا حد 42 درجه سانتی گراد هستیم یعنی اینکه سیستمی که کشور را تحت تأثیر قرار داده یک سیستم قوی جوی بوده که هم هوای گرم و هم بارش سیلابی به دنبال داشته است و اینها همگی نشانه‌های تغییر اقلیم است.او می‌افزاید: در سال‌های اخیر این بی‌نظمی‌های اقلیمی در کشورما زیاد شده به نحوی که در روز 14 فروردین ماه در کرج شاهد بارش برف سنگین بودیم. این مدرس دانشگاه می‌گوید: هر چند وقوع خشکسالی‌های طولانی و بارش‌های رگباری یکی از ویژگی‌های اقلیمی کشور ما از گذشته تا امروز بوده اما تداوم و تشدید این بی‌نظمی‌ها دیگر طبیعی نیست و بهترین کاری که می‌توان در مواجهه با اثرات تغییر اقلیم در کشور انجام داد مدیریت اصولی و حفاظت از خاک و جنگل‌ها و مراتع است تا جلوی شدت سیلاب گرفته شود. از سوی دیگر مسئولان باید بدانند از این به بعد دیگر با این بی‌نظمی‌ها بیشتر مواجه هستیم و باید بر اساس آن برنامه‌ریزی درست و پیشگیرانه برای کاهش تلفات سیل داشته باشند.


آب شدن برف سهند سیل را تشدید کرد


در همین حال مدیرکل دفتر کنترل سیلاب و آبخوانداری سازمان جنگل‌ها و مراتع نیز در گفت‌و‌گو با «ایران» گفت: کشور ما اکنون در مواجهه جدی با تغییر اقلیم و متأثر از «پدیده‌های حدی» که یکی از نشانه‌های تغییر اقلیم است قرار دارد. در این شرایط عموماً خبری از بارش و دمای نرمال نیست و بارش و دما یا در حداقل است یا در شرایط حداکثری. در سیلاب اخیر نیز نه تنها میزان بارش خیلی زیاد بوده بلکه بارش سنگین باران باعث آب شدن برف رشته‌ کوه‌های سهند و تشدید سیلاب در قوری چای نیز شده است.
محمد علی فتاحی اردکانی می‌گوید: سیل در بسیاری از کشورهای دنیا هم اتفاق می‌افتد اما تفاوت ما با دیگر کشور‌ها این است که آنها 80 درصد اعتبارات بحران‌شان را برای پیشگیری و پیش‌بینی و هشدار سیل می‌گذارند اما در ایران برای پیشگیری کمترین بودجه اختصاص می‌یابد و بیشتر بودجه‌ها صرف بازسازی بعد از وقوع بحران و ویرانی‌ها می‌شود و چون عموماً ما ایرانیان، حافظه تاریخی کوتاه مدتی داریم خیلی زود هم فراموش می‌کنیم که فاجعه می‌تواند بار دیگر تکرار شود. در حالی که آبخوانداری و آبخیزداری می‌تواند بهترین گزینه برای کنترل سیلاب و مواجهه با همین پدیده‌های حداقل- حداکثری اقلیمی باشد اما متأسفانه با اینکه هرساله، سیل در ایران حدود 40 هزار میلیارد تومان خسارت مستقیم به زیرساخت‌های شهری و روستایی وارد می‌کند بودجه بخش آبخیزداری سازمان جنگل‌ها تنها حدود 230 میلیارد تومان است که سال گذشته نیز هیچ تخصیصی در این حوزه نداشتیم و همین اندک بودجه تخصیص یافته هم صرف پرداخت بدهی طرح‌های قبلی شد.


این مقام مسئول افزود: در عجب شیر و آذرشهر تاکنون هیچگونه عملیات آبخیزداری و کنترل سیلابی از سوی سازمان صورت نگرفته و در طرح احیای دریاچه ارومیه پیشنهاد این کار را دادیم که کل حوضه دریاچه را زیر پوشش آبخیزداری ببریم اما فقط با تخصیص بودجه برای بیابان زدایی اطراف دریاچه موافقت شد. فتاحی همچنین افزود: البته آنچه در سیل اخیر آذربایجان خسارت‌ها را تشدید کرد بی‌توجهی به مقوله مدیریت سیلاب شهری و طراحی نادرست اطراف رودخانه‌ها بدون رعایت حریم آنها است و در این رابطه لازم است مسئولان شهری حریم رودخانه‌ها را با توجه به حریم اصلی رودخانه در بازه‌های زمانی 25 تا یکصد سال اخیر تعیین کنند.فتاحی افزود: امروز بسیاری از خسارت‌های ناشی از سیل به دلیل بی‌توجهی ما به حریم رودخانه‌ها است و این در حالی است که در ایران قدیم حتی اسامی که بر روی رودخانه‌ها و دره‌ها و مناطق مختلف ایران گذاشته می‌شد برگرفته از ویژگی‌های جغرافیای طبیعی و زمین شناسی این مناطق بود و بسیار هوشمندانه نسل‌های بعدی را نسبت به بحرانی بودن شرایط این مناطق آگاه می‌کرد اما از دوره صفویه و بعد هم قاجاریه بسیاری از این اسامی تغییر یافت و یا اگر هم نام‌ها تغییر نیافت توجهی به معنای آنها نشد. وقتی ما رودخانه آذرشهر را به دلیل خشک بودنش در بیشتر مواقع سال در چند دهه اخیر، قوری چای یا خشک نامگذاری می‌کنیم یعنی فراموش کرده‌ایم که اینجا 40- 50 سال پیش یکبار طغیان داشته است یا همین روستای سیجان، که سال گذشته سیل آمد و دهها نفر در این روستا کشته شدند، یعنی «30 جان » چون در گذشته یکبار سیل در این منطقه جان 30 نفر را گرفته و ما بی‌توجه به این مسأله آنجا ویلاسازی می‌کنیم و بستر رودخانه را تصرف می‌کنیم. یا رودخانه گلاب دره که قبلاً «خلاب دره» بوده به معنی «رودخانه خل و وحشی» که هر از گاهی دیوانه وار طغیان می‌کند و در زمان ناصر الدین شاه اسمش را تغییر دادند. گلاب دره هم در سال 66 سیل بزرگ تجریش را باعث شد.


این مقام اجرایی در سازمان جنگل‌ها در ادامه افزود: بر اساس آخرین پهنه‌بندی مناطق سیلابی که در سازمان جنگل‌ها انجام شده حدود 450 شهر و 8650 روستا در کشور در معرض سیل قرار دارند که باید برای پیشگیری از سیل در آنها اقدامات اساسی صورت گیرد و انتظار می‌رود دولتمردان و برنامه ریزان به این مسأله توجه بیشتری داشته باشند تا در صورت بروز سیل شاهد کمترین خسارت‌های جانی و مالی باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۱۳
پیمان صاحبی

چرا حوادث طبیعی در ایران پرخسارتند؟/شهرهایی که تاب سانحه ندارند

 بعد از خسارت‌های زلزله در شمال شرق کشور این بار نوبت شهرهای شمال غرب و غربی کشور بود تا به واسطه سیل و رانش زمین، خسارت‌های جانی و مالی سنگینی را متحمل شوند؛ خسارت‌هایی که تمامی ندارند و هر سال گوشه‌ای از کشور را درگیر می‌کنند.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از سلامت نیوز، روزنامه فرهیختگان در ادامه نوشت: در کنار همیشگی بودن حوادث و خسارت‌های آن، گویا متولیان ایمنی و مدیریت بحران کشور هم برنامه کارآمدی برای جلوگیری از این خسارت‌های سنگین ندارند. این در حالی است که ایران در کنار کشورهایی مثل ژاپن، آمریکا، نیوزیلند و استرالیا جزء 10 کشور حادثه‌خیز دنیاست و در مقابل، هیچ کدام از این کشورها، خسارت‌های مشابه جانی و مالی مثل ایران ندارند. در این کشورها زلزله‌‌های با قدرت بالا، توفان‌های شدید و آتش‌سوزی جنگل‌ها اتفاق می‌افتد که نه‌تنها خسارت جانی ندارد، بلکه خسارت‌های مالی آن هم قابل‌مقایسه با ایران نیست.

بالا بردن تاب‌آوری شهرها
بابک نوراللهی، کارشناس مسائل آتش‌نشانی و مدیریت بحران دلیل اصلی موفقیت این کشورها را در جلوگیری از خسارت‌های سوانح طبیعی، اتخاذ رویکرد تاب‌آوری در برابر سوانح طبیعی می‌داند. رویکردهای متفاوتی در مدیریت بحران وجود دارد که به‌روز‌ترین آنها تاب‌آوری است که به معنی آمادگی و توانمندسازی اجتماعی و مقاوم‌سازی کالبدی شهر است. بررسی‌ها در ایران نشان می‌دهد سوانح طبیعی خسارت‌‌های سنگین زیادی ایجاد می‌کند و زیرساخت‌های شهری را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. برخی از این خسارت‌ها هم غیر‌مستقیم است، مثل تعطیل شدن شهر و کسب و کار مردم. همه اینها در کنار احتساب هزینه‌های امدادی و‌... در کوچک‌ترین حادثه طبیعی سرسام‌آور است.

نبود سازمان جامع و فراگیر
نوراللهی‌ با اشاره به اینکه برای ارائه راه‌حل اول باید موضوع حوادث طبیعی و مدیریت بحران در کشور را آسیب‌شناسی کرد، درباره دلایل این خسارت‌ها می‌گوید: «یکی از دلایل این خسارت‌ها نبود نظام سازمانی جامع و فراگیر در حوزه ایمنی و مدیریت بحران است.» به گفته او در حال حاضر ساختار مدیریت بحران در کشور تعریف شده است اما کارآمد نیست، چرا که رویکردش مقابله است و هنوز وارد مباحث پیشگیری نشده است.

نبود سیستم ارزیابی سوانح
نوراللهی می‌افزاید: «در کشور ما سیستم تجزیه، تحلیل و ارزیابی خطر وجود ندارد و اگر هم باشد بسیار ضعیف است. به این معنی که کمتر پیش می‌آید که سوانحی که اتفاق افتاده است، از نظر راهکارهای امدادی و مقابله با آن مورد ارزیابی قرار گیرد. در حالی که در کشوری مثل ژاپن تمام دستگاه‌های درگیر در حوزه مدیریت بحران موظفند عملکرد خود را بعد از هر حادثه‌ای ارزیابی کنند و راهکار جدید ارائه دهند.»
توسعه نیافتن زیرساخت‌های شهر موضوع دیگری است که نوراللهی به آن اشاره می‌کند؛ چرا که این زیرساخت‌ها نه‌تنها جوابگوی جمعیت شهرها نیست، بلکه از ایمنی لازم هم برخوردار نیست. به گفته این کارشناس حوزه مدیریت بحران، زیرساخت‌ها باید حداکثر ایمنی را داشته باشند تا در مواقع بحران آسیب‌ نبینند و سدی برای خدمات امدادرسانی نشوند.

رعایت نشدن مقررات ساخت‌و‌ساز
رعایت نکردن ضوابط و مقررات ساخت‌و‌ساز اما موضوع مهمی است که شاید اصلی‌ترین دلیل خسارت‌ها باشد. رعایت نکردن ضوابط ایمنی در ساخت‌و‌سازها، ساختمان‌سازی روی گسل و تخلفات ساخت‌و‌ساز از جمله مواردی است که شهر را آسیب‌پذیرتر می‌کند. به گفته نوراللهی‌، در اغلب موارد ما به لحاظ مقررات مشکلی نداریم؛ در مقررات ملی ساختمان موارد کافی برای ایمنی ساختمان آمده است اما موضوع این است که اجرایی نمی‌شود.
رعایت نکردن مقررات ساخت‌و‌ساز در مواردی باعث می‌شود اکوسیستم طبیعی شهرها مختل شود. نوراللهی می‌گوید که دستکاری و دخالت انسان‌ها در سیستم طبیعی مثل ساخت‌و‌سازهای بی‌رویه در حاشیه رودخانه‌ها به خسارت‌ها دامن می‌زند؛ خسارتی که دو سال پیش در سیل شهرهای شمالی کشور کاملا مشهود بود.

آگاه‌سازی مردم
اما آگاه‌سازی مردم برای مواجهه با این سوانح نکته مهم دیگری است که مغفول مانده است. مردم نمی‌دانند در برابر حوادث چه واکنشی از خود نشان دهند. در سیل روز گذشته آذربایجان‌شرقی اغلب افراد جانباخته کسانی بودند که در حال فیلم گرفتن از سیل یا سلفی گرفتن بودند و طعمه آن شدند. به گفته نوراللهی اگر مردم از موضوع ایمنی و حوادث طبیعی آگاهی پیدا کنند، متوجه می‌شوند رودخانه ممکن است طغیان کند و آسیب‌زا باشد.
همه این مسائل دست به دست هم می‌دهند تا آسیب‌پذیری شهرها در مواجهه با سوانح طبیعی بالا برود. نوراللهی می‌گوید که بهترین راه‌حل برای کاهش این خسارت‌ها همان رویکرد تاب‌آوری است که کشور ما در پیش گرفته و تمام شهر و تجهیزات خود را برای مقابله با سوانح آماده کرده است.

لزوم طرح‌‌های توسعه شهری مترقی
طرح‌های توسعه شهری موضوع مهم دیگری است که او به‌ آن اشاره می‌کند. به اعتقاد او پیش از تهیه هر طرح توسعه شهری مثل طرح جامع و تفصیلی باید الزامات ایمنی در مورد سیل، زلزله و سایر سوانح لحاظ شود. طرح جامع شهری تهران 10 سال پیش تهیه شد، در حالی که پیش از آن پهنه‌های گسلی شناخته نشده بود. این یکی از نواقص بزرگ طرح جامع و تفصیلی تهران است. به گفته نوراللهی اگر شهرها طرح‌های توسعه شهری پیشرو‌، کامل و جامعی داشته باشند، تمام ساخت‌و‌سازها ایمن خواهد بود و بسیاری از خسارت‌های فعلی گریبانگیر شهرها نمی‌شود.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۱۰
پیمان صاحبی


اسماعیل کهرم*: در ساعات اولیه روز 19 اسفند، سه نفر که لباس های سر تا سری سیاه رنگ پوشیده و ماسک های سیاه به چهره داشتند، وارد باغ وحش بزرگ شهر پاریس شدند آنها با گذشتن از نرده های اطراف باغ وحش یکسره به طرف اطاق نگهداری کرگدن رفتند. 


کرگدن یکی از مهمترین جانداران پر جاذبه در باغ وحش بودند و همیشه رفتار آنها در روزنامه ها و رسانه ها به شدت منتشر می شد. تمام مراحل آبستنی و وضع حمل تا لحظه آخر رصد می شد و مردم تا آخرین ساعات با علاقه آن را تعقیب می کردند. رفتار این سه نفر با لباس های سیاه که در تاریکی به سختی مشاهده می شد در پاره ای از نقاط باغ وحش به توسط دوربین ها ثبت شد ولی این سه نفر با موقعیت دوربین ها آشنا بودند و از این دوربین ها دوری کردند. هنگامی که به محل استراحت کرگدن رسیدند (اطاقکی که حیوانات شب را در آن سیر می کردند) با یک اسلحه کمری به غایت قدرتمند چهار گلوله بر قلب یکی از کرگدن ها شلیک کردند، اسلحه قطعا به صدا خفه کن مجهز بود و نگهبان ها که قطعا در آن ساعت از شب خواب بودند صدایی را نشنیدند که نشنیدند. در مرحله بعدی عملیات که در جمع بیش از 4 دقیقه به طول نکشید، ( این حدس از روی قرائنی بود که از گفته نگهبانان شرمگین مستفاد می شد!) 

مهاجمین با یک اره برقی بی صدا که صدای آن از یک ماشین ریش تراشی کم صداتر بود شاخ های کرگدن را   بی سر و صدا اره کرده، آنها را با خود بردند، که بردند! سارقان در تاریکی شهر زیبای پاریس گم شدند و تاکنون هم علی رغم جستجوی پلیس اثری از آنها نیافته که نیافته اند.

ولی چرا؟
تصور کنید که ورود به باغ وحش در ساعات ممنوعه جرمی سنگین است. کشتار یک پستاندار نادر در این باغ وحش، جانداری که متعلق به ملت است و تهیه آن برای باغ وحش فرانسه پانصد هزار دلار خرج برداشته و از طرفی هزینه انتقال این پستاندار از آفریقا به پاریس نیز نیاز به یک هواپیمای باری مجهز و اختصاصی و نیز همراهی سه نفر متخصص همراه با این پستاندار دارد که هزینه را دو برابر می کند، بنابراین مجازات سارقان به تناسب جرم و هزینه ای که برای دولت فرانسه خواهد داشت، بسیار سنگین است، بنابراین سارقان چه به دست آوردند که به این همه زحمت و مجازات احتمالی (در حد دستگیر شدن) می ارزد؟

ارزش شاخ کرگدن
سالها پیش به جنوب شرق آسیا رفتم. 9 ساعت پرواز تا هنگ کنگ از آنجا به بانکوک و بعد به مالزی و سپس سنگاپور رفتم. پرواز ها کوتاه بود و خیلی دلپذیر. این یکی از سفرهای به یادماندنی من بود. به یاد دارم در خیابان های هنگ کنگ که گردش کنان راه می رفتم، اغلب یک نفر پشت سر من پیشنهاد فروش شاخ کرگدن می کرد و همراه من مسافتی را طی می کرد. یک بار از یکی از آنان قیمت پرسیدم، گفت 150 دلار برای یک گرم! یعنی کیلویی 150000 دلار و یا 600 میلیون تومان! 

خاصیت شاخ کرگدن
اینجا باید مسأله را از دید دو دسته از مردم وارسی کرد. دسته اول که هر شایعه ای را می پذیرند و بر آن دامن می زنند. اینها کافی است که یک مسأله را قبول کنند و آن را مانند تئوری اینیشتن اشاعه دهند و از آن دفاع کنند. اینان شدیدا باور دارند که شاخ کرگدن موجب تقویت قوای جنسی می گردد. اینها هستند که گرمی 150 دلار برای پودر شاخ کرگدن می پردازند! اینها همان هایی هستند که موجب انقراض کرگدن در افریقا و کره زمین شده اند. 

دسته دوم، آنهایی هستند که مطالب علمی را می فهمند و باور دارند و فقط مطالبی را که علم اثبات کرده قبول دارند. اینها معتقدند که جنس شاخ کرگدن مانند ساختار ناخن و مو می باشد. اصلا شاخ کرگدن عبارتست از موی بافته و بهم پیچ خورده که خاصیت آن از موی انسان اگر کمتر نباشد بیشتر نیست! بنابراین از نظر دسته دوم این شاخ حتی کیلویی یک دلار هم نمی ارزد. همین باور غلط موجب شد که هر ساله دهها و صدها کرگدن را به خاک و خون می کشند؛ باور غلط  برخی را به خودشان بقبولانند!

مجازات های متفاوت در آفریقا
فشار شکار کرگدن و یا فیل برای دست یابی به شاخ و یا عاج حیات وحش در آفریقا بی امان و سر سام آور است. شکار کش ها و متخلفین مبادرت به شکارهای دسته جمعی و بی رحمانه ای می نمایند که گله های فیل و کرگدن به خاک می افتند و ناحیه وسیعی از وجود این جانداران پاک می شود. 

رئیس منطقه ای در اوگاندا (منطقه اومباسالی)، می گفت ما به این نتیجه رسیده ایم که دستگیر کردن و فرستادن متخلفین به زندان، مخارج فراوانی در جهت نگهداری، تغذیه و دارو و درمان آنان در طول زندان به عهده پارک ملی و نیز دولت می گذارد. آنان در طول زندان فنون تازه شکار را فراگرفته و پس از اتمام دوره حبس، با تکنیک های بهتر به جنگ حیات وحش و محافظان آن می روند. 

اخیرا تعداد زیادی از آنها را (متخلفین سابقه دار) ملبس به یونیفرم نموده، بچه های محیط بانان آنان را به گشت برده و وظایف محیط بانان را به آنان می آموزند. در این مسیر برخی به توسط شکارچی های منطقه کشته می شوند و برخی نیز پس از طی دوره های گوناگون برای همیشه به این کسوت درمی آیند. کارنامه فعالیت این محیط بان ها نمایانگر علاقه و تعهد بسیاری از این سفیر   محیط بان ها در ماسائی مارا می باشد. 

همتی بدرقه راه کن ای طائر قدس        که دراز است ره منزل و من نو سفرم

مجازات های متفاوت در ایران 
چندی قبل مطلع شدم که یک دادستان جوان در کازرون یک متخلف نوجوان را که تعدادی کبک در اطراف دریاچه پریشان شکار کرده بود به جای فرستادن به زندان، محکوم کرده بود که لیست پرندگان مهاجر و مقیم این منطقه را تنظیم کند و اطلاعاتی در مورد اکوسیستم این منطقه از ایران را گردآوری کند. با ایشان تماس گرفتم. 

عجب روحانی روشنی بود. ایشان می گفت که زندان و حبس هزینه فراوان بر دوش دولت ها می گذارد و نتیجه ملموسی نیز در بر ندارد. این جوان برای تهیه لیست این پرندگان زحمت فراوان کشید و نتیجه کار او مورد تأیید اداره کل فارس واقع شد. به موازات این گونه مجازات های متفاوت، گاه هم می بینم که قضات مجازات های سنگینی نیز برای قانون شکنان تعیین می کنند که جنبه بازدارندگی جرایم کماکان حفظ شود. 

چند مورد مشابه به اینجا و آنجای ایران اتفاق افتاد که محکومین حتی از بنده درخواست کمک کردند که البته مضایقه نشد. 

مورد بسیار خاصی که در خراسان اتفاق افتاد آن بود که دو متخلف که در کوه های هزار مسجد مبادرت به شکار یک رأس قوچ کرده بودند دستگیر و به زندان محکوم شدند. اینان درخواست کردند که دو ماه از محکومیت خود را در اختیار اداره کل حفاظت محیط زیست بگذارند. آنان با پوشیدن لباس محیط بانی با محیط بان ها به گشت می رفتند. جالب آنکه تنها پس از 20 روز از قاضی پرونده خود درخواست کردند که به زندان بازگردند! آنها با اقرار به اینکه محیط بانی یکی از مشکل ترین وظایف است، زندان را ترجیح دادند و قول دادند که دیگر دست به شکار نزنند. 

اینگونه مجازات های غیر متعارف، به خصوص برای خلاف کاران تازه کار و آنها که سابقه چندانی در تخلف ندارند بازدارنده است، باید منتظر بود که نتیجه آن را در تکرار جرائم دید. در سایر نقاط عالم مانند آفریقا، که  تا به حال نتیجه بخش بوده است. 

* مشاور رئیس سازمان حفاظت محیط زیست 

منبع: زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۰۷
پیمان صاحبی


نجات تلخ

 

مدت‌ها کارشناسان محیط‌زیست از تغییرات اقلیمی و اتفاقاتی که ممکن است ایران را هم تحت‌تأثیر قرار دهند، حرف زدند و هشدار دادند اما کمتر توجهی به این حرف‌ها شد و حالا می‌بینیم که ماه‌هاست گوشه‌وکنار ایران از دست حوادث طبیعی مانند سیل، طوفان، هجوم گردوغبار و... در آرامش نیستند. همین روزها هم شهرهای شمال‌غربی کشور دچار سیل و آبگرفتگی شدند و حتی سیل، خانواده‌های زیادی را هم داغدار کرد اما نشانه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد آب‌های روان که به شکل سیل، خودشان را نشان ما می‌دهند، نعمت هستند؛ نعمتی که ما آنها را تبدیل به زحمت می‌کنیم. این نشانه بالاآمدن تراز آبی دریاچه ارومیه است. این خبر را فرهاد سرخوش، مدیر دفتر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه در آذربایجان‌غربی داد و گفت: «تراز دریاچه ارومیه از زمان تثبیت، حدود 72 سانتی‌متر افزایش داشته است، هم‌اکنون تراز دریاچه به 1270,80 رسیده که سهم بهار امسال تا امروز چهار سانتی‌متر بوده است. با توجه به اینکه 90 درصد بارندگی‌ها در جنوب استان اتفاق افتاده، پیش‌بینی می‌شود در دو روز آینده حدود هشت تا 9 سانتی‌متر افزایش تراز داشته باشیم.» او ادامه داد: «طبق اعلام شرکت آب منطقه‌ای حدود 610 مترمکعب در هر ثانیه وارد دریاچه می‌شود. همچنین حجم کل آب واردشده از حوضه آبریز شرقی و غربی، 120 میلیون مترمکعب بوده که امید است با افزایش بارندگی‌ها، این میزان تا 150 میلیون مترمکعب افزایش یابد.»
سرخوش، تبخیر هر سال دریاچه را در فصل گرما حدود 50 سانتی‌متر برشمرد و گفت: «تا توجه به پیش‌بینی حجم زیاد بارندگی‌ها تا پایان فصل بهار و دریافت به‌موقع اعتبارات اختصاص‌یافته، در سال 96 احیای دریاچه با روند خوبی پیش خواهد رفت.»
مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان‌غربی هم گفت: «بارش‌های متناوب باران در استان در چند روز گذشته موجب شده تا 80 میلیون مترمکعب آب از طریق رودخانه‌ها و در جریان سیلاب‌های اخیر وارد دریاچه ارومیه شود.» کیومرث دانشجو تصریح کرد: «هم‌اکنون میزان آب ورودی به دریاچه ارومیه، 660مترمکعب در ثانیه بوده که در سه روز گذشته تداوم داشته است.»او با اشاره به اینکه در صورت تداوم بارش‌ها در استان، میزان آب ورودی به دریاچه به صد میلیون مترمکعب می‌رسد، بیان کرد: در سال آبی جاری- از اول مهر 95 تاکنون- 241 میلی‌متر بارش در حوضه آبریز دریاچه ارومیه ثبت شده که 20 درصد نسبت به مدت‌زمان مشابه سال گذشته و 9 درصد نسبت به درازمدت کاهش یافته است.» او در ادامه گفت: میانگین بارندگی‌های آذربایجان‌غربی دراین‌مدت 249 میلی‌متر بود که این میزان نسبت به مدت‌زمان مشابه سال گذشته که 319 میلی‌متر بوده، 22 درصد کاهش یافته است. مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان‌غربی با اشاره به میزان بارندگی‌های ماه جاری در استان که 63 میلی‌متر به ثبت رسیده، افزود: «میزان بارندگی‌های این ماه در حوضه آبریز دریاچه ارومیه 67 میلی‌متر، در حوضه آبریز زاب 115 میلی‌متر و در حوضه آبریز ارس 42 میلی‌متر بود.»
طغیان ادامه دارد
دانشجو با اشاره به وضعیت بحرانی و طغیانی رودخانه‌های آذربایجان‌غربی در دو روز گذشته، تصریح کرد: «نازلوچای، گدار، باراندوز، زرینه و سیمینه‌رود جزء رودخانه‌های مهم جاری در استان است که در 48 ساعت گذشته، وضعیت سیلابی داشت. هم‌اکنون بسیاری از رودخانه‌ها در حال فروکش هستند و انتظار می‌رود تا دو روز آینده شرایط به حالت عادی بازگردد.»
دانشجو، وجود 12 سد در استان را یادآوری کرد و گفت: «بیشترین حجم آب ورودی از آغاز بارش‌های هفته جاری مربوط به سد بوکان بود که موجب شد حجم مخزن آن به 724 میلیون مترمکعب برسد. هم‌اکنون ارتفاع آب در پشت این سد رو به افزایش بوده و ورودی به این سد با توجه به بارش‌های چند روز گذشته، 680 مترمکعب در ثانیه است. با توجه به حجم بارندگی‌های بهاره، پیش‌بینی می‌شود شرایط ذخایر آبی استان در پشت سدها، روند روبه‌بهبودی را طی کند.» به گفته او، تراز آبی دریاچه ارومیه در 25فروردین امسال، ‌هزار و 270 متر و 78 سانتی‌متر از سطح آب‌های آزاد و حجم آب موجود در آن دو میلیارد و 80 میلیون مترمکعب است و در روزهای اخیر، تشدید بارش‌ها در آذربایجان‌غربی هم موجب طغیان و جاری‌شدن آب رودخانه‌ها به سمت دریاچه ارومیه شده است. 
طغیان رودخانه‌های آذربایجان‌غربی، خسارات مالی و جانی درپی داشت و رودخانه گادر در اشنویه علاوه‌بر مسدودکردن مسیر 49کیلومتری اشنویه- پیرانشهر، یک نوجوان 12 ساله را به کام خود کشید و عملیات جست‌وجو برای یافتن این نوجوان همچنان ادامه دارد. تخریب‌شدن پل هاشم‌آباد درپی طغیان رودخانه باراندوز در محور راژان به منطقه زیوه و مرگور نیز راه ارتباطی 50 روستای ارومیه را مسدود کرده است. 
امید تأمین بودجه
اینکه رسیدن آب ناشی از بارش‌های زیاد به دریاچه ارومیه، تراز این دریاچه را بالا برده، می‌تواند دومین خبر خوب درباره این دریاچه محسوب شود. اولین خبر، مربوط به تأمین بودجه احیای این دریاچه است که بلافاصله بعد از اتمام تعطیلات نوروز منتشر شد. 
قبلا مدیر دفتر تلفیق و برنامه‌ریزی ستاد احیای دریاچه ارومیه در گفت‌وگو با مهر با اعلام اینکه تعهدات مالی درمورد احیای دریاچه ارومیه اجرا نشده است، گفته بود: «احیاکردن دریاچه ارومیه یا عمده فعالیت‌هایی که با طبیعت سروکار دارد، مانند ساختن یک جاده نیست که بگوییم فعالیتی را به‌عنوان زیرسازی شروع می‌کنیم. در مرحله اول، زیرسازی را کامل می‌کنیم و ساخت مابقی آن را به سال آینده که بودجه برای آسفالت و بتن داشتیم، موکول می‌کنیم؛ اینجا فعالیت‌ها باید مستمر و ادامه‌دار باشند و اگر این‌چنین نباشد، تمام زحماتی که در سال‌های گذشته کشیده شده، هدر خواهد رفت و ممکن است دوباره شاهد خشکی و در معرض نابودی قرارگرفتن دریاچه ارومیه باشیم.»
اما او 16 فروردین گفت: «به‌طور کلی، سه ردیف بودجه‌ای برای دریاچه ارومیه داریم؛ یکی اعتبارات دستگاه‌های اجرایی است، منبع دوم نیز ماده «10» و «12» بوده که عمده منابع مالی پروژه‌هایی که ستاد احیا تعریف می‌کند جزء این مواد قرار دارد. همچنین منبع سوم، صندوق توسعه ملی است.»
مسعود تجریشی با اشاره به سهم دریاچه ارومیه و اعتبارات تخصیص‌یافته از ماده «10» و «12» گفت: «از ماده «10» و «12» برای سال 95، هزار و 120 میلیارد تومان سهم داشتیم که از این میزان، 300 میلیارد تومان دریافت کردیم. در سال 93 نیز 725 میلیارد تومان تقاضا کرده بودیم که از این مبلغ، 184 میلیارد تومان به ستاد اختصاص یافت. در سال 94 نیز از ماده «10» و «12» از 920 میلیارد تومان تقاضاشده، 290 میلیارد به ستاد احیای دریاچه ارومیه اختصاص یافت.»
تجریشی در ادامه با اشاره به اعتبارات پرداختی از محل صندوق توسعه ملی در سه سال گذشته گفت: «از صندوق توسعه ملی در سال 93، 160 میلیارد تومان، در سال 94، 403 میلیارد تومان و در سال 95 نیز 375 میلیارد تومان دریافتی داشتیم و امیدمان برای دریافت اعتبارات لازم در سال 96 هم تقویت شده است.»
همچنین خبرها حکایت از اعلام آمادگی نهادهای بین‌المللی برای احیای دریاچه ارومیه داشتند؛ مثلا نماینده شرکت حقوقی فیدال فرانسه در ایران با بیان اینکه یک شرکت اروپایی که «بحرالمیت» لبنان را احیا کرده، مدعی شده می‌تواند دریاچه ارومیه را در مدت سه سال احیا کند. نماینده این شرکت در ایران با بیان اینکه از طریق یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، پیگیر این طرح هستیم، گفت: «برای احیای این دریاچه، طرح‌ها و پروژه‌هایی از سوی نهادهای منطقه‌ای تعریف شده اما مهم‌ترین مشکل، تأمین بودجه است.» او با بیان اینکه این درخواست رسمی به وزارت امورخارجه هم ارسال شده است، گفت: «درحال‌حاضر، کارگروه‌های مختلفی برای دریاچه ارومیه تشکیل شده اما هنوز اقدام اساسی برای آن صورت نگرفته است.» نماینده شرکت حقوقی فیدال فرانسه در ایران افزود: «شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان‌شرقی، این پروژه‌ها را برای جذب سرمایه معرفی کرده اما پیشنهاد فیدال به وزارت نیرو این است که باید مطالعه کلی برای احیای این دریاچه صورت گیرد تا تمام جوانب سنجیده شود.»

منبع:وقایع اتفاقیه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۸:۰۳
پیمان صاحبی


دکتر مظفر شیروانی، متخصص حفاظت جنگل در کشور اتریش

جنگل‌ها یکی از مهم‌ترین منابع تجدیدپذیر انرژی‌اند که اگر به‌صورت علمی از آنها بهره‌برداری شود، هرگز از میزان تولیدشان کاسته نخواهد شد. با گذشت زمان اهمیت این منابع و نیاز روزافزون به آنها به حدی افزایش یافته است که ممانعت از تغییرات شدید و زیان‌بار آب و هوایی جهان را در گرو پایداری و استمرار تولید آنها برآورد می‌کنند.

اهمیت جنگل‌های پایدار با توجه به تغییرات آب و هوایی و دیگر فاجعه‌های زیست‌محیطی که بشر در جهان باعث شده، هر روز بیشتر آشکار می‌شود. یک جنگل پایدار در کنار تولید چوب تأثیر بسیار مهمی روی خاک، آب، درجه حرارت هوا، صدا و جذب مقدار قابل توجهی از دی اکسید کربن موجود در هوا دارد.

و اما منظور از جنگل پایدار (sustainable forest) جنگلی است که کارکردهای آن برای نسل‌های حال و آینده به‌طور پیوسته نگهداری شود و بازده پایدار (sustainable yield) یا تولید مستمر از آن حاصل شود. لازم به ذکر است "بازده پایدار" حداکثر میزان بازدهی‌ای است که یک منبع تجدیدپذیر قادر است به‌طور دائم در یک مدیریت معین تولید کند. این قاعده توازن بین رویش و برداشت را نشان می‌دهد که اساس ماهیت توسعه پایدار است.

نظرهایی که از سوی کاربران، حامیان و کارشناسان جنگل برای دستیابی به جنگل‌های پایدار داده می‌شود، کاملاً متفاوت است. کسانی که صرفاً دوست‌دار محیط زیست‌اند، بر این عقیده‌اند که دخالت در جنگل‌ها، تغییر کاربری آنها و بهره‌کشی مدام از آنها برای برآوردن نیازهای بشر باعث گسترش کویرها، پراکندگی ریزگردها، فرسایش خاک، جاری شدن سیلاب‌ها، از بین رفتن منابع طبیعی و به تبع آن، گرم شدن کره زمین شده است. این گروه که شمارشان در سال‌های اخیر در جهان افزایش نیز داشته است و از امکانات رسانه‌ای بهره کافی می‌برند، به‌طور کلی بر این اعتقادند که برای برآورده شدن نیازهای زیست‌محیطی باید تا آنجا که ممکن است از این نوع دخالت در جنگل‌ها و بهره‌برداری از آنها ممانعت به عمل آید. آنها حتی در نهایت در برابر چنین دخالت‌هایی به این مطلب می‌اندیشند که اگر جنگل‌ها را به حال خود رها کنیم، آنها به تدریج و با گذشت زمان خودبه‌خود به جنگل‌های پایدار و کلیماس نیز مبدل می‌شوند؛ بنابراین توصیه‌ای که اغلب از سوی آنها برای دستیابی به یک اکوسیستم پایدار می‌شود، دخالت نکردن در جنگل‌ها و واگذاشتن‌شان به حال خود است.

گروهی از کاربران جنگل جماعت روستایی و جنگل‌نشینان‌اند که چرای مفرط در جنگل‌ها و تبدیل هرچه بیشتر آنها به زمین‌های کشاورزی را حق طبیعی و نیاز حیاتی خود می‌دانند و در کنار این‌ها، گروه دیگری، حامی جوامع بشری نیز هستند که تبدیل عرصه‌های منابع طبیعی به زمین‌های صنعتی، مسکونی، زراعت چوب، اکوتوریست و... را محق و خود را نیازمند بهره‌بری بیشتر از این منابع می‌دانند.

گروهی دیگر که بیشتر کارشناسان و متخصصان محیط زیست و جنگل‌ها را دربر می‌گیرد، جنگل‌هایی را پایدار می‌دانند که بیشترین موازین و اصول اکولوژیک، از قبیل تنوع گونه‌های حیوانی و گیاهی، مطابقت عرصه با پایگاه، ناهمسالی، زادآوری طبیعی، تنوع ژنی، ساختار چندآشکوبه‌ای، مراحل مختلف و تدریجی جایگزینی گونه‌های گیاهی، حیوانی و... در آنها کاملاً رعایت شود. آنها از این رو معتقدند با مدیریت پایدار جنگل می‌توان در زمانی کوتاه با دخالت مؤثر و از میان برداشتن عوامل تخریب، جنگل‌ها را احیا کرد و به سوی استمرار تولید و بازده پایدار سوق داد. این دخالت‌ها می‌توانند با بهره‌گیری از علم جنگلداری پویایی جنگل‌ها را ارتقاء دهند، عمل جانشینی (succession) تدریجی گونه‌ها را با توجه به تغییرات آب و هوایی سرعت بخشند، تنوع گونه‌ای ساختاری را در جهت همگام با طبیعت توسعه دهند و با افزایش کمی و کیفی رویش سالانه ضمن جذب مقدار زیادتری از دی اکسید کربن هوا، نیازمندی‌های صنایع چوب کشور را نیز برآورده کنند. چرای دام، قاچاق چوب و علائم جنگل‌میری بزرگ‌ترین معضلات کنونی جنگل‌ها هستند که به تدریج بر این منابع غنی حاکم شده و مقدمات سیر قهقرایی آنها را فراهم کرده‌اند. اتخاذ تدابیر و قوانین مناسب، همراه با استفاده از تجارب کشورهای موفق در این زمینه، مسلماً می‌تواند در فائق آمدن بر مشکلات نابودکننده جنگل‌ها مؤثر باشد. این گروه معتقدند عصر تفکر کشاورزی سنتی سپری شده و جامعه برای اینکه بر مشکلات فقر، بیکاری، قاچاق چوب، اعتیاد و دیگر نابسامانی‌ها فائق آید، ناگزیر باید گام‌های بلند و سریعی را در جهت توسعه بردارد. آنها به این واقعیت تاریخی نیز اشاره می‌کنندکه تا سال ۱۸۱۵ حدود ۷۵ درصد مردم کشاورز بودند و اکنون تنها پنج تا ۱۰ درصد مردم در کشورهای صنعتی به شغل کشاورزی اشتغال دارند که میزان تولیداتشان پاسخ تقاضای غذای جمعیت زیادی را در جهان می‌دهد. اکنون در کشورهای توسعه‌یافته یک کشاورز غذای ۴۰ نفر را در سال تأمین می‌کند. این گروه حتی فعالیت‌های داخلی جنگل‌ها، مانند عملیات احیایی و بهره‌برداری را مکانیزه کرده و نیروی پرسنل آزادشده را در زمینه‌های دیگر صنعت و فناوری‌های نو، باارزش کاری بیشتر به کار گرفته‌اند. یکی از بخش‌های صنعت، صنایع سلولزی چوب و کاغذ است که به‌علت نیاز زیاد به چوب‌های ارزان‌قیمت همیشه بهترین دوستان و یاران جنگل محسوب می‌شوند. درآمدهای حاصل از فروش چوب و دیگر فرآورده‌های چوبی آنها می‌تواند در امر پیاده کردن اهداف پایداری، استقلال اقتصادی و رفع وابستگی جنگل‌ها به بودجه‌های دولتی نقش عمده‌ای ایفا کند. امروزه ارزش افزوده حاصل از فرآورده‌های صنایع چوب مانند کاغذ، نئوپان، ام‌دی‌اف، مبلمان و دیگر مصارف خانگی منبع درآمد قابل توجهی است که می‌توان از آن در راستای تغییر چهره اقتصادی کشور بهره برد. در عرصه‌های جنگل‌های هیرکانی شمال کشور ایران گونه‌های درختی فراوانی رشد می‌کند که ارزششان در حراج سالانه چوب در اروپا به مبلغی بیش از ۱۰ هزار یورو برای هر مترمکعب می‌رسد. اکثر این درختان به‌علت جنگل‌میری یا ناآگاهی از اهمیت آنها به مصارف سوخت‌های خانگی می‌رسند. عرصه‌های متعلق به این گونه‌ها بیشتر به زراعت چوب، آن هم کشت درختان سریع‌الرشد با کیفیت‌های پایین و ارزان‌قیمت، اختصاص می‌یابد. متخصصان بر این عقیده‌اند که یک تعادل سالم بین محیط زیست و اقتصاد می‌تواند پایداری و استمرار منابع جنگلی را ضمانت بخشد، در غیر این صورت هریک از آنها به‌تنهایی در مدت‌زمان کوتاهی به نابودی جنگل‌ها منتهی می‌شود و یا اینکه به ارگانی هزینه‌بر تبدیل می‌شوند که برای اداره و نگهداری‌شان باید سالانه هزینه‌های کلانی پرداخت شود. بنا به گفته مهندس جلالی، رئیس سازمان جنگل‌ها، "توقف بهره‌برداری از جنگل‌های شمال سالانه تا ۲۵۰ میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد" (پایگاه اطلاع‌رسانی پیام طبیعت، ۲۴ آذرماه ۱۳۹۴، شماره ۳۹۲۲۸)، این منابع اگر به‌درستی احیا و بهره‌برداری شوند، نه‌تنها نیازی به هزینه کردن مبالغ هنگفتی به‌منظور سرپا نگه داشتن‌شان نیست، بلکه خود منابعی غنی هستند که می‌توانند تحت مراقبت و احیای علوم جنگلداری پیشرفته، سالانه چندین برابر این مبلغ دستاوردهای زیست‌محیطی - اقتصادی داشته باشند. متأسفانه پتانسیل تولیدی و ارزش کمی و کیفی این منابع تاکنون آن‌طور که لازمه آنها است، درک نشده است. اگر تنها طی ۵۰ تا ۶۰ سالی که از عمر سازمان جنگل‌ها می‌گذرد به اهمیت این منابع پی برده شده بود، امروز کشور ما نه‌تنها نیازی به وارد کردن چوب و کاغذ نداشت، بلکه خود از بزرگ‌ترین صادرکننده‌های آنها در آسیا به‌شمار می‌رفت. حضور فعال دام و تبدیل عرصه‌های جنگلی به مراتع کشاورزی، زراعت چوب و... خود نشان‌دهنده این مطلب است که به‌طور کلی جنگل‌های کشور در خدمت کشاورزی و دامپروری است و تاکنون جایگاه خویش را به‌عنوان زیربنای پایداری اکوسیستم پیدا نکرده است.

در بازده پایدار، حداکثر میزان بازدهی که جنگل می‌تواند به‌طور دائم در یک مدیریت معین تولید کند، مدنظر است. در این مورد هرچه جنگل‌ها از تنوع حیوانی و گیاهی بیشتری برخوردار باشند، امکان بازدهی و مدیریت بهتر در آنها آسان‌تر خواهد بود. بازدهی منابع جنگلی تنها به تولید چوب محدود نمی‌شود، بلکه میکروکلیمای جنگل، تعدیل درجه حرارت، جذب دی اکسید کربن هوا، افزایش بارندگی، اتقاء کیفیت آب‌های زیرزمینی، زادآوری طبیعی و ده‌ها مورد دیگر را نیز شامل می‌شود که خود به اهمیت روزافزون این منابع می‌افزاید.

مطلب دیگری که در بازده پایدار و استمرار تولید به آن اشاره می‌شود، رویش و برداشت از منابع جنگلی است. هر قدر رشد سالانه جنگل‌ها افزایش یابد، به همان نسبت نیز می‌توان از آنها برداشت بیشتری کرد، بدون اینکه به اصل پایداری و استمرار تولید در آنها لطمه یا آسیبی وارد شود؛ چیزی که در کشورهای صنعتی از زمان‌های دور درک و مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

نیازهای جنگل‌ها

حال باید دید که نیازمندی‌های جنگل به‌عنوان یک منبع تولید کدام‌اند؟ مهم‌ترین عوامل ناپایداری جنگل‌ها چرای مفرط دام و بهره‌برداری بی‌رویه است. تا زمانی که این معضلات در جنگلی وجود دارد، فکر دستیابی به پایداری جنگل آرزویی است عبث. در جنگل‌های هیرکانی شمال ایران تنوع گونه‌ای به علل فوق به حداقل ممکن تقلیل یافته است. بیشتر درختان پیر، شکسته و با تاج‌های تنک‌شده‌اند که تنه‌های اکثرشان توخالی یا دارای دل‌قرمزی گسترده است. علائم جنگل‌میری پیشرفته با ظاهر شدن شاخه‌های نابجا و رشد دارواش و نیز قارچ‌زدگی توأم با خشک شدن درختان در برخی از گونه‌ها به وضوح مشاهده می‌شود. این جنگل‌ها در چنین وضعیتی، نخست احتیاج مبرمی به اتخاذ تدابیر مناسب به‌منظور خروج سریع دام از عرصه‌ها و شناخت علل، راه‌های پیشگیری و جبران خسارات دارند. محدود کردن بهره‌برداری با استفاده از درختان خشکیده و بیمار جنگل‌ها را پایدار و معضل جنگل‌میری را از بین نمی‌برد. درختان برای رشد بیشتر نیاز به تاج گسترده و نور کافی دارند که باید با تداخل و عملیات احیایی این شرایط را برای آنها فراهم کرد. نیاز جنگل‌ها به جاده‌های شوسه و کامیون‌رو به‌منظور عملیات احیایی، بهره‌برداری و جلوگیری از آتش‌سوزی امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است.

وظیفه و امکانات مدیران جنگل در برآوردن نیازهای جنگل‌ها و جوامع انسانی چیست؟

مقدار رشد سالانه درختان به عوامل متعدد ثابت و متغیر جنگل بستگی دارد. رشد طولی درختان تقریباً محدود است، اما رشد عرضی آنها با افزایش سن به تدریج کم می‌شود، هرچند تا زمانی که درخت زنده است، ادامه می‌یابد. دخالت‌های آزادسازی تاج درختان، عملیات پرورشی، جوان کردن جنگل‌ها، از میان برداشتن عوامل بیماری‌زا و درمان بیماری، فراهم کردن زمینه تنوع گونه‌ای توأم با تنوع ژنی از طریق به‌وجود آوردن و گسترش زادآوری‌های طبیعی، ناهمگونی و ناهمسالی، ایجاد هرم ساختاری و... جملگی وظایفی‌اند که متخصصان جنگل می‌توانند به اجرا درآورند. بررسی‌هایی که دفتر مهندسی جنگل FTB وین در سال‌های ۱۹۹۵ تا ۱۹۹۹ از جنگل‌های حوضه آبخیز ۳۰۰۰ واقع در شهرستان تنکابن به‌عمل آورده‌اند، نشان داده که این منابع با توجه به شرایط آب و هوایی بسیار مساعد و عرصه‌های غنی پتانسیل بسیار زیادی دارند که متأسفانه تاکنون آن‌طور که باید و شاید از آنها بهره‌برداری نشده است. به‌کارگیری صحیح علوم جنگلداری می‌تواند در مدت‌زمانی نه‌چندان طولانی رشد سالانه این جنگل‌ها را به چندین برابر رشد کنونی ارتقاء دهد و پایداری و استمرار تولید را در آنها ضمانت بخشد. چند برابر شدن رویش سالانه جنگل‌های هیرکانی در سطح ۱,۹ میلیون هکتار مقدار قابل توجهی خواهد بود که با برداشت از آنها نیاز بازار داخلی چوب برآورده می‌شود و مقدار قابل ملاحظه‌ای نیز با قیمت ارزنده‌ای قابل صادرات است. اتخاذ تصمیم صحیح و به اجرا درآوردن این تدابیر باعث دستیابی به اهداف تعادل مورد بحث طرفداران محیط زیست و صنعت چوب خواهد شد. امروزه یکی از مهم‌ترین اهداف جنگلداری توسعه جنگل‌ها و ترسیب هرچه بیشتر دی اکسید کربن هوا است. آزمایش‌های اخیر در مؤسسه تحقیقات کشور اتریش نشان داداه‌اند که هرچه درختان جوان‌تر و دارای رشد سریع‌تری باشند، مقدار ترسیب دی اکسید کربن در آنها نیز به مراتب بیشتر خواهد بود. ترسیب دی اکسید کربن یکی دیگر از مهم‌ترین وظایفی است که در قرن اخیر آگاهانه از جنگل‌ها انتظار می‌رود. دستیابی به این هدف ضروری ایجاب می‌کند که بدون اتلاف وقت تدابیر لازم به‌منظور جوان کردن این جنگل‌ها و افزایش رشد سالانه آنها به عمل آید. در راستای این اهداف امکانات بین‌المللی زیادی نیز فراهم شده است که می‌توان از آنها بهره کافی برد.

تنوع

جنگل‌های کنار دریای خزر گرچه به‌علت شرایط آب و هوایی بسیار مساعد، در حال حاضر از یک تنوع زیستی متوسط برخوردارند، اما این تنوع حیوانی، گیاهی با توجه به پتانسیل منطقه، حضور دام و بهره‌برداری‌های غیرعلمی و غیرمجاز از وضعیت خیلی خوبی برخوردار نیستند. یک مدیریت علمی می‌تواند ضمن حل مشکل دام، زمینه‌های لازم برای احیا و توسعه زادآوری طبیعی، به‌عنوان زیربنای توسعه منابع ژنی و ساختاری جنگل را فراهم کند. این مدیریت با اجرای یک آماربرداری گسترده در تمام سطح جنگل‌ها، وضعیت درختان بیمار و خشکیده را مشخص و احتمالاً علل، راه‌های پیشگیری و درمان بیماری‌ها را نیز مشخص می‌کند.

چرای دام

یکی از مهم‌ترین عوامل ناپایداری جنگل‌ها به‌ویژه در کشورهای در حال توسعه حضور دام در جنگل و مصارف مختلف جنگل‌نشینان است. تا زمانی که مشکل دام برطرف نشود، امکان موفقیت اجرای هرگونه طرح پایداری جنگل از واقعیت به دور خواهد بود. کشورهای توسعه‌یافته به اهمیت این عامل اصلی تخریب پی‌برده و بی‌محابا و بدون درنگ با اتخاذ تصمیم‌هایی بر این معضل غلبه پیدا کردند. در کشورهای در حال توسعه به‌دلیل حاکمیت تفکر کشاورزی سنتی، هنوز هم اشتغال و تولید در فعالیت‌های کشاورزی دنبال می‌شود، در حالی که در جوامع صنعتی، به عکس، ارزش افزوده کاری و اشتغال‌زایی را در گسترش و توسعه صنعت یافته‌اند. آنها در کنار احیای جنگل‌ها و مراتع مرزهای جنگل‌ها را نیز احیا و توسعه داده‌اند؛ چرای بین راهی را با انتقال دام از میان برداشته‌اند و فعالیت‌های کمی جنگل‌نشینان را به فعالیت‌ها کیفی مبدل کرده‌اند؛ نیروی آزادشده کاری را در بازار صنعت به کار گرفته‌اند و با تصویب قوانین مناسب، مسائل حقوقی افراد را درباره جنگل‌ها مشخص کرده‌اند. قسمت عمده این تجارب کشورهای اروپایی که مشکلات مشابه زیادی با وضعیت چرا دام در ایران داشتند، می‌تواند در رفع این مشکلات چاره‌ساز باشد.

سیلاب

از دیگر عوامل ناپایداری جنگل‌ها طغیان رودخانه‌ها و به راه افتادن سیلاب است. تخریب جنگل‌ها در ارتفاعات و وجود درختان توخالی سرپا یا استفاده در مسیر آب خود باعث ایجاد سیلاب‌ها می‌شود. جاده‌های جنگلی که در طراحی و ساخت آنها ضرورت‌های جاده‌های جنگلی کوهستان به‌دقت محاسبه و به کار گرفته نشده است، خود باعث لغزش‌های گسترده و طغیان رودخانه می‌شود. از طرف دیگر، این جاده‌ها شاهرگ حیاتی جنگل به حساب می‌آیند که بدون داشتن آنها عملاً امکان بهره‌برداری مکانیزه از جنگل وجود نخواهد داشت. مقدار این جاده‌های شن‌ریزی‌شده و کامیون‌رو در بیشتر جنگل‌های اروپایی حتی در کشورهای کوهستانی مانند اتریش حداقل ۳۵ تا ۴۰ متر در هکتار است (در جنگل‌های هیرکانی شمال حداکثر ۱۵ تا ۲۰ متر در هکتار حدس زده می‌شود!) که حداقل جاده مورد نیاز برای اجرای طرح‌های جنگلداری به‌ویژه طرح‌های جنگلداری نزدیک به طبیعت است. در اتریش با وجود این مقدار جاده جنگلی حتی در ارتفاعات کوهستان‌های پرشیب آلپ با مشکلاتی از قبیل سیل یا لغزش روبه‌رو نمی‌شوند.

صنایع چوب

صنایع چوب به‌عنوان بزرگ‌ترین فروشندگان فرآورده‌های چوبی همیشه بهترین و مطمئن‌ترین دوستان جنگل‌اند. بیشترین موارد مورد نیاز این کارخانه‌های سلولزی درختان باکیفیت صنعتی بسیار نازل است که در اثر تخریب جنگل‌ها رشد کرده و عملاً مانع رشد درختان باکیفیت صنعتی شده‌اند. احیای این عرصه‌های مخروبه شرایط را برای گونه‌های الیت جنگل فراهم و نیاز روزافزون صنعت را نیز برطرف می‌کند. کارخانه‌های سلولزی معمولاً نیاز زیادی به چوب‌های ارزان‌قیمت و با کیفیت پایین دراند. هرگونه افزایش ناچیز قیمت مواد خام تأثیر بسیار زیادی روی قیمت محصولات تمام‌شده آنها دارد و امکان رقابت‌شان را در بازار داخلی و بین‌المللی کم می‌کند و چه‌بسا آنها را مجبور به تعطیل کردن کارخانه و اعلام ورشکستگی کند. این مطلب با توجه به واردات چوب مورد نیاز آنها از خارج احتیاج به برآورد اقتصادی دقیق دارد. علاوه بر این، واردات چوب با پوست همیشه مشکلات بسیار زیادی را در انتقال آفات و امراض به کشور به‌وجود می‌آورد و معمولاً با مقاومت شدید مؤسسه آفات و بیماری‌های گیاهی کشور نیز روبه‌رو می‌شود. هزینه پوست‌کنی، سم‌پاشی و دیگر تدابیر قرنطینه‌ای نیز برای این قبیل چوب‌ها در مقابل قیمت آنها به حدی بالا می‌رود که وارداتشان در بلندمدت برای مصرف‌کنندگان شاید مقرون به صرفه نباشد. معمولاً مقدار گرده بینه‌های باکیفیتی که از آفریقا و هند یا دیگر کشورهای جهان وارد می‌شود، ناچیز است و اتخاذ تدابیر بهداشتی در مقابل قیمت این مواد هزینه چشم‌گیری را به خود اختصاص نمی‌دهد. ضمن اینکه مسائل و مشکلات سم‌پاشی گرده بینه‌ها خود مشکلات و معضلات زیست‌محیطی‌ای به‌دنبال خواهد داشت که قابل اغماض نخواهد بود. واردات چوب با توجه به مشکلات فراوان ممکن است برای زمانی کوتاه راه‌حل محسوب شود، اما در بلندمدت کشوری که دارای ۱۴ میلیون هکتار جنگل و عرصه‌های جنگلی است باید بتواند با اتخاذ تدابیر مناسب جنگل‌های کشور را احیا کند، توسعه دهد، مورد بهره‌برداری قرار دهد و نیازهای بازار خود را از تولیدات داخلی برآورده سازد تا مانع از خروج میلیون‌ها دلار ارز به خارج از کشور شود. اگر کشور روسیه با شرایط آب و هوایی سخت و ناملایمی که دارد (تقریباً ۵۱ تا ۵۹ درجه عرض جغرافیایی) قادر به بهره‌برداری از جنگل‌های خود است و به کشورهای دیگر نیز چوب صادر می‌کند، پس کشور ایران هم باید با توجه به شرایط آب و هوایی نسبتاً مناسب‌اش بتواند با اتخاذ تدابیر مناسب به احیا و بهره‌برداری از جنگل‌ها اقدام کند.

گسترش سطوح جنگلی

گرچه تغییرات آب و هوایی به‌وجودآمده توأم با افزایش تدریجی دی اکسید کربن تأثیرات بسیار ناگواری بر محیط زیست به‌ویژه جنگل‌ها خواهد داشت، اما از طرف دیگر جنگل‌ها می‌توانند از این تغییرات بهره‌بری زیادی کنند. افزایش دی اکسید کربن محیط، شرایط مناسبی را برای رشد بیشتر جوامع گیاهی به‌ویژه درختان فراهم می‌کند. این تغییرات آب و هوایی باعث تغییرات عمده‌ای در گونه‌ها و جامعه‌های جنگلی نیز خواهند شد که مطمئناً پیامد آنها باعث تغییر مرزهای بالایی و پایینی جنگل‌ها خواهد شد. مدیریت جنگل می‌تواند از این اتفاقات بهره جسته و با اتخاذ تدابیری سطح کل عرصه‌های جنگلی را افزایش دهد، از جنگل‌کاری فاصله بگیرد و با فراهم کردن زمینه گسترش زادآوری طبیعی تنوع ژنی گونه‌ها را به حداکثر ممکن ارتقا بخشد. یا به اجرا درآوردن چنین تدابیری است که خواسته‌ها و نیازهای طیف گسترده‌ای از وابستگان به جنگل‌ها برآورده می‌شود و پایداری و استمرار این منابع ارزنده در درازمدت ضمانت می‌شود. مسئله گسترش سطح و حجم جنگل‌ها با توجه به تغییرات آب و هوایی و فاصله گرفتن از انرژی‌های فسیلی برای کشورهایی که اقتصادشان به نفت وابسته است، اهمیت بسزایی دارد. توسعه و گسترش این منابع می‌تواند ضمن احیای محیط زیست در آینده‌ای نه‌چندان دور، منبع درآمد غنی‌ای برای کشورها باشد. گرچه شرایط آب و هوایی، خشکسالی، کم‌آبی، گسترش ریزگردها و... در کشور ایران مراحل بحرانی را طی می‌کند، اما باز هم برای نجات طبیعت دیر نیست و می‌توان با اقدامات مناسب مانع از پیش‌روی بیشتر عوامل تخریبی محیط شد.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۶ ، ۰۷:۵۱
پیمان صاحبی