منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۲۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است


بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی کمیته ملی آبیاری و زهکشی ایران که متکی بر آمارهای فائو و کمیسیون بین‌المللی آبیاری و زهکشی است، کشورهای در حال ظهور و در حال توسعه از آنجا که بیشترین سطح اراضی آبی را در اختیار دارند، بیش از سایر نواحی جهان از خطرات تغییرات اقلیمی و به دنبال آن کاهش بارندگی و بروز خشکسالی، آسیب خواهند دید.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  خبرنگار ایانا، کمیته ملی آبیاری و زهکشی ایران، آمار اراضی فاریاب موجود در جهان را منتشر کرد. فاریاب در فارسی به زمینی می‌گویند که با آب قنات و رود آبیاری می‌شود و دیم نیست. بر اساس این آمارها، به طور خلاصه در سراسر جهان ۲۹۹,۰۴ میلیون هکتار اراضی فاریاب وجود دارد. کشورهای توسعه یافته با ۴۷.۳۱ میلیون هکتار اراضی فاریاب، ۱۵.۸ درصد اراضی آبی دنیا را در اختیار دارند. این رقم برای کشورهای در حال ظهور و در حال توسعه ۲۳۳.۳ میلیون هکتار است که معادل ۷۸ درصد اراضی آبی دنیا است. کشورهای کمتر توسعه یافته ۱۸.۴ میلیون هکتار اراضی فاریاب دارند که ۶.۲ درصد از کل اراضی فاریاب را شامل می‌شود.

به این ترتیب از نظر وضعیت توسعه در کشورها، بیشترین میزان زمین‌های آبی در کشورهای در حال ظهور و در حال توسعه گزارش شده است. در حالی که کشورهای توسعه یافته کمترین میزان زمین‌های آبی را در اختیار دارند.

از نظر تفکیک قاره‌ای نیز می‌توان گفت ۱۴,۷۴ میلیون هکتار از اراضی فاریاب یعنی ۴.۹ درصد در قاره آفریقا، ۴۶.۵۱ میلیون هکتار یعنی ۱۵.۶ درصد از این اراضی در آمریکا، ۲۱۴.۴۱ میلیون هکتار یعنی ۷۱.۷ درصد در آسیا و اقیانوسیه و ۲۳.۳۸ میلیون هکتار یعنی ۷.۸ درصد در اروپا واقع شده‌اند.

اروپا که به دلیل قرار گرفتن در منطقهٔ معتدل شمالی به قاره سبز معروف است. عمده کشت در این قاره نیز به صورت دیم و با تکیه بر آب باران انجام می‌شود اما میزان زمین‌های آبی در این قاره از قاره آفریقا بیشتر است. اروپا ۷,۸ درصد از اراضی آبی دنیا را به خود اختصاص داده و آفریقا فقط ۴.۹ درصد از این اراضی را در اختیار دارند. شاید دلیل کمتر بودن سطح اراضی کشاورزی آفریقا نسبت به اروپا شرایط نامساعد اقلیمی در قاره آفریقا باشد. بخشی از قاره آفریقا که شرایط اقلیمی مناسبی دارد با جنگل پوشیده شده و بخش‌های دیگری از این قاره در طول سال با گرمای شدید مواجه می‌شوند. عدم توسعه یافتگی در این قاره نیز دلیل دیگری برای پایین بودن سطح اراضی زیر کشت این کشور است.

دانشمندان اعلام کردند که دلایل آشکاری درباره تاثیر گرمایش زمین در افزایش بارندگی شمال اروپا و کاهش آن در بخش‌های جنوبی صحرای آفریقا و قسمت‌هایی از آسیا دریافت کرده‌اند. در نتیجه در سال‌های آتی شاهد تغییراتی در الگوی کشاورزی این کشورها نیز خواهیم بود.

ایران رتبه چهارم اتکا به زمین‌های آبی در بین کشورهای در حال توسعه و نوظهور را دارد

بر اساس اعلام کمیته ملی آبیاری و زهکشی ایران، در میان کشورهای توسعه یافته، آمریکا با ۲۴,۷۴ میلیون هکتار بیشترین سطح اراضی فاریاب در جهان را دارد. سطح اراضی فاریاب آمریکا تفاوت چشمگیری با سایر کشورهای توسعه یافته دارد. اسپانیا یک ششم آمریکا دارای این اراضی است. بر اساس آماری که در سال ۲۰۱۴ توسط دولت این کشور اعلام شده است، سطح اراضی فاریاب اسپانیا ۳.۶۰۵ میلیون هکتار است. ژاپن، فرانسه، استرالیا و ایتالیا به ترتیب با ۲.۹۱۹، ۲.۹، ۲.۵۵ و ۲.۴۲ در رده‌های بعدی قرار دارند.

در میان کشورهای نوظهور و در حال توسعه نیز هند با ۶۲ میلیون هکتار، چین، پاکستان، ایران و اندونزی به ترتیب با ۶۰، ۱۹,۰۸، ۸.۵۷ و ۶.۷۲ میلیون هکتار رتبه‌های بعدی اتکا به منابع آب برای تولید محصولات کشاورزی را به خود اختصاص می‌دهند.

در میان کشورهای کمتر توسعه یافته نیز بنگلادش با ۵,۲۱۷ میلیون هکتار اراضی فاریاب صدر نشین است. افغانستان، میانمار، سودان، نپال نیز به ترتیب با دارا بودن ۳.۲۰۸، ۲.۲۹۲، ۱.۸۹ و ۱.۱۸ میلیون هکتار، در رده‌های بعدی قرار دارند.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۵
پیمان صاحبی


اقلیم شناسان که با مشکل حجم انبوه کربن بین خاک و هوا دست به گریبان هستند، ممکن است از این پس، درباره نقشی که میکروب‌های خاک – کوچک ترین ساکنان کره زمین- بازی می‌کنند، عمیق‌تر فکر کنند.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  ایانا از پایگاه اینترنتی مطالعات زیست محیطی " Environmental Reaserch" یک گروه تحقیقاتی به تازگی دریافتند که میکروب‌های خاک می‌توانند باعث شوند رنگ خاک مناطق لم‌یزرع روشن شود و این امر موجب می‌شود نور بیشتری بازتاب یابد و انرژی تابشی بیشتری به فضا بازگردد.

در تحقیق دیگری، منبع غیر منتظره‌ای از کربن اتمسفری کشف شد: ۱۷ درصد از کربن خاک که از دشت‌های سیلابی به جو وارد می‌شود از میکروارگانیسم‌هایی در عمق بیش از دو متر منشا می‌گیرد.

گروه سوم محققان دریافتند که باکتری‌های خاک می‌توانند به گیاهان کمک کنند که از خشکسالی جان سالم به در ببرند و باعث افزایش محصول ذرت در مناطق خشکی مثل آریزونا و دره نیل شوند.

انواع میکروب‌های خاک

هر سه تحقیق فوق در واقع گزارش‌هایی از یک حوزه جدید هستند. تقریبا ناشناخته‌ترین اکوسیستم روی کره زمین زیر پای ماست: در واقع حجمی به اندازه یک انگشت خاک، زیستگاه صدها گونه میکروب است و تعداد آنها در این حجم، به چند میلیارد می‌رسد.

اینکه این موجودات چه می‌کنند و چگونه با یکدیگر تعامل می‌کنند هنوز معمایی است که باید حل شود. بنابراین در تمام این موارد، هنوز تحقیقات ناقص است. اما هر یک از این مطالعات جنبه تازه‌ای از تعامل بین گیاهان، جو و سطح زمین را نشان می‌دهد که واسطه همه این تعاملات میکروب‌ها هستند.

سرزمین‌های خشک ۴۰ درصد از سطح زمین را تشکیل می‌دهند. این مناطق لم‌یزرع ممکن است مرده به نظر برسند اما سطح بیابان‌ها با ترکیبی از خزه‌ها و گلسنگ‌ها و سیانوباکتری‌ها که یک لایه زیستی خاکی را تشکیل می‌دهند، زنده است.

دانشمندان در مرکز تحقیقات زمین شناسی آمریکا در مجله گزارش‌های علمی نوشته‌اند که چند متر مربع از این لایه زیستی را در فلات کلرادو ارزیابی و با سطوح مختلف گرما و بارندگی مورد آزمایش قرار داده‌اند.

آنها پاسخ لایه‌های زیستی را بررسی کرده و نیز محاسبه کردند که چه میزان از انرژی خورشیدی را به جو بازتاب می‌دهند. دانشمندان هواشناس این پدیده را که در الگوهای هواشناسی نقش مهمی ایفا می‌کنند، "اثر آلبدو" نام گذاشته‌اند.

ترکیب گرما و آب بیشتر، سطوح تاریک را به خاک روشن‌تر تبدیل کرد که می‌تواند برای کاهش گرمایش زمین موثر باشد. اما تغییر از خزه و گلسنگ به سمت سیانوباکتری‌ها که خاک را روشن‌تر ساختند، ممکن است فرسایش خاک را تشدید کند، حاصلخیزی را کاهش دهد و حذف گاز گلخانه‌ای دی اسید کربن از جو را کم کند. این اطلاعات، گام مهمی در درک آب و هواست و می‌تواند برای آینده مدل‌های هواشناسی مفید باشد.

گروه دوم در مجله"Vadose Zone Journal" گزارش داده‌اند که آنها سطح عمیق‌تری از لایه زیستی را مورد مطالعه قرار داده‌اند. محققان سه سال پیش کشف کردند که در اعماق دشت وسیع آمریکا گنجینه عظیمی از خاک باستانی غنی از کربن وجود دارد. فرض بر این بود که در حال حاضر این کربن به شیوه مطمئنی مدفون شده است.

اما تیمی از کتابخانه ملی لورنس برکلی در کالیفرنیا، جریان دی اکسید کربن را در جلگه رودخانه کلرادو را اندازه‌گیری کردند و دریافتند که تقریبا یک پنجم کربنی که وارد جو می‌شود از میکروب‌های فعال در خاک در اعماق بین ۲ تا ۳,۵ متری ناشی می‌شود. پیش از این تحقیق، چنین مساله‌ای در مدل‌های سیستم زمین لحاظ نشده بود.

این لایه پایین‌تر از عمق ریشه‌ها و در منطقه ودوس زیر لایه سطحی خاک و بالاتر از آب‌های زیرزمینی واقع است. حتی در این منطقه به ظاهر مرده نیز میکروب‌های خاک نقش مهمی در چرخه حیات ایفا می‌کنند.

بنابر گزارش یک تیم تحقیقاتی از دانشگاه آریزونای شمالی، برخی میکروب‌ها می‌توانند حتی نقش ارزشمندتری هم ایفا کنند. دانشمندان در مجله "Plant and Soil" گزارش داده‌اند که ۵۲ مطالعه از سرتاسر جهان را بررسی کرده‌اند تا اندکی بیشتر از جادوی این میکروب‌ها سر در بیاورند.

دستکاری‌های میکروسکوپی

وقتی گیاهان مثمر، ریزوباکتری‌های – میکروب‌هایی که در ریشه گیاهان اجتماع دارند- لازم برای رشد را در اختیار داشته باشند، در شرایط کم آبی، محصول سبزیجات و میوه‌جات بین ۲۰ تا ۴۵ درصد در مقایسه با گیاهان خوب آبیاری شده، افزایش می‌یابد. بنابراین با کمک دست‌کاری میکروسکوپی، گیاهانی که بر سر آب می‌جنگیدند عملکرد بهتری نسبت به گیاهانی داشتند که آب فراوان دریافت می‌کردند.

واقعا غیرمنتظره است. اینکه گیاهان برای تغذیه و حفاظت از آفات، وابسته به میکروب‌های خاک هستند، به خوبی ثابت شده است. اما تحقیقات اخیر نشان می‌دهد که برخی میکروب‌های خاک، در زمانی که گیاه تحت فشار کم آبی است، تاثیر مهمی بر باردهی گیاه دارند.

اینکه چگونه این ریزوباکتری‌ها این نقش سودمند را برای گیاهان میزبان خود ایفا می‌کنند، هنوز معمایی است که باید با آزمایش‌های متعدد اثبات شود.

اما بر اساس برآورد سازمان ملل، سالانه ۱۲ میلیون هکتار از زمین‌های حاصلخیز جهان بر اثر خشکسالی از بین می‌رود. بنابر این کشف اخیر برای کشاورزان فعال در مناطق خشک، در شرایط کنونی که تغییرات آب و هوایی شدت یافته و جمعیت نیز در حال ازدیاد است، بسیار ارزشمند است.

این تحقیقات در حال حاضر تنها یک روزنه امید است و مطالعات بسیار بیشتری در این زمینه لازم است. اما بار دیگر به ما یادآوری می‌کند که مهمترین موجودات روی کره زمین ممکن است پایمال شده‌ترین آنها یعنی ساکنان نامرئی خاک زیر پای ما باشند.

ترجمه: محسن حدادی

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۴
پیمان صاحبی


محققان در دانشگاه آدلاید یک چرخه زیست دریایی درست کردهاند تا تاثیر تغییرات آب و هوایی بر ذخایر ماهی‌ها و تنوع زیستی دریایی را اندازه‌گیری کنند.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  ایانا از ساینس دیلی، محققان در تحقیقی که در مجله " Global Change Biology" منتشر کرده‌اند، دریافتند که میزان بالای دی اکسید کربن که انتظار می‌رود تا پایان قرن حاضر متصاعد شود و باعث اسیدی شدن اقیانوس‌ها می‌شود، چرخه غذایی را تقویت می‌کند اما گرم شدن اقیانوس‌ها با وارد کردن استرس به جانوران دریایی و جلوگیری از استفاده از منابع روزافزون لازم برای رشد و بقای آنها این ویژگی مثبت را بی‌اثر می‌کند.

پروفسور ایوان ناگلکرکن از موسسه محیط زیست می‌گوید: "انسان‌ها بسیار به تنوع خدماتی که اکوسیستم‌های اقیانوسی در اختیار آنها می‌گذارند از جمله غذایی که می‌خوریم و صنایع مرتبط به آن، وابستگی دارند. تا کنون شناخت ما از آنچه احتمالا رخ می‌دهد، به سیستم‌های ساده‌سازی شده آزمایشگاهی محدود بوده که تنها سطوح خاصی از چرخه غذایی را مورد مطالعه قرار داده است. در این تحقیق ما مجموعه‌ای از سه چرخه غذایی را به‌وجود آورده و نتایج را در طی چندین ماه مورد سنجش قرار داده‌ایم تا آینده چرخه‌های غذایی را در شرایط تغییرات آب و هوایی ارزیابی کنیم".

محققان، چرخه غذای دریایی مبتنی بر گیاهان درست کردند که از نور خورشید و مواد مغذی برای رشد استفاده می‌کنند. بی‌مهرگانی که از گیاهان تغذیه می‌کنند مثل خرچنگ‌ها و ماهیانی که بی‌مهرگان کوچک را شکار می‌کنند در سطوح بعدی این چرخه قرار گرفتند. آنها ۱۲ اکواریوم بزرگ با گونه‌های مختلف ایجاد کردند تا علف‌های دریایی و زیستگاه‌های باز شنی و صخره‌ای را شبیه‌سازی و حرکت جزر و مد را به طور دوره‌ای بازسازی کنند.

چرخه‌های غذایی در معرض سطوح مختلف اسیدی شدن و گرمایشی که تا پایان قرن پیش‌بینی می‌شود، قرار گرفت. در طی چند ماه، محققان فرایندهای بنیادی که در چرخه‌های غذایی دخیل هستند مانند شکار و رشد میکروارگانیسم‌ها را ارزیابی کردند.

سیلوان گلدنبرگ محقق همکار در این طرح می‌گوید: "دی اکسید کربن افزوده شده، رشد گیاهان را بیشتر کرد؛ غذای گیاهی بیشتر به معنی مهره‌داران کوچک بیشتر بود که این امر به ماهی‌ها اجازه می‌داد، سریع‌تر رشد کنند. اما گرم شدن اقیانوس‌ها با وارد کردن استرس به جانوران دریایی، خواص مفید افزایش دی اکسید کربن را از بین برد و از تولید انرژی بیشتر که گیاهان با وارد شدن به چرخه غذایی ماهی‌ها، تولید می‌کردند، جلوگیری کرد. در همین حال ماهی‌ها در دمای بالاتر بیشتر گرسنه می‌شدند و به تلف کردن شکار خود، یعنی مهره داران کوچک پرداختند".

محققان دریافتند که گرم شدن اقیانوس‌ها یک عامل استرس‌زای ویرانگر است که کارایی چرخه غذایی را کم می‌کند و اثر سودبخش افزایش دی اکسید کربن را خنثی می‌کند و تعادل رابطه شکننده بین شکارچیان و شکار را از بین می‌برد.

پروفسور ناگلکرکن، می‌گوید: "پیامدهای این تغییرات برای اکوسیستم‌های دریایی شدید خواهد بود. اقیانوس‌ها در آینده ممکن است ماهی و صدف کمتری برای خوراک ما پرورش دهند و به‌ویژه حیوانات بزرگتر که در بالای این چرخه غذایی هستند بیشتر آسیب می‌بینند. امیدواریم این مطالعه شناخت دقیق‌تری از آینده که برای مدیریت ماهیگیری ضروری است، در اختیار ما بگذارد".

ترجمه: محسن حدادی

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۱
پیمان صاحبی


لیلا مرگن:

پروفسور علی یخکشی استاد دانشگاه تهران و گوتینگن آلمان، ۷۷ سال سن دارد. وی دکترا و فوق دکترای خود را در زمینه سیاست و مدیریت منابع طبیعی از دانشگاه گوتینگن آلمان گرفت. بیش از ۳۰ سال است که به دنبال تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست در ایران است. به اعتقاد یخکشی تشکیل چنین وزارتخانه‌ای بستر را برای بهبود شرایط محیط‌های طبیعی ایران فراهم می‌کند. وی که در دولت یازدهم نیز نامه‌ای به امضای ۱۱۰ استاد دانشگاه، برای تشکیل وزارت منابع طبیعی به مجلس فرستاده است، از مسکوت ماندن موضوع ادغام دو سازمان حافظ عرصه‌های طبیعی و محیط زیست ایران، ابراز نگرانی می‌کند. در زیر مشروح گفتگو با این استاد پیشکسوت که سابقه ۵۰ ساله حضور در حوزه‌های مرتبط با منابع طبیعی و محیط زیست را دارد، با هم می‌خوانیم:

اخیرا تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست در مجلس مسکوت ماند. به نظر شما چرا باید وزارت منابع طبیعی و محیط زیست در کشور تشکیل شود؟

در تمام ایام کاری خود همه افکار من معطوف به این نکته بوده که سازمان‌های مرتبط با مدیریت محیط زیست و طبیعت ایران، باید چه تشکیلاتی داشته باشند تا بتوانند به نحو احسن کار کنند. در فاصله سال های ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۹ خورشیدی، به کار تحقیقاتی عمیقی روی ساختار تشکیلات محیط زیست و منابع طبیعی در دیگر کشورها پرداختم. در این تحقیق ۱۴ ایالت فدرال آلمان و دولت مرکزی را بررسی کردم. در آن زمان آلمان شامل دو بخش شرقی و غربی بود. کشورهایی از بلوک شرق و غرب در این مطالعه بررسی شد. نتیجه بررسی‌های ما نشان می‌داد که در همه کشورهای اروپایی مورد مطالعه، سازمان جنگلبانی ابتدا شکاربانی بوده است. بعد این ساختار به صورت وابسته به وزارت صنایع و معادن، وزارت اقتصاد و دارایی و در نهایت به وزارت کشاورزی مدیریت شده است. این سیر در اروپا طی شد تا در اواخر قرن ۱۹ وزارت کشاورزی که با مسایلی نظیر کمبود مواد غذایی و غیره درگیر بود، به تخریب جنگل روی آورد تا خرابه را آباد کرده و برای مردم مواد غذایی تولید کند. حاصل این تفکر غلط شکل گرفتن سیل‌های وسیع بود. فرسایش و رانش زمین با تخریب جنگل‌ها ایجاد شد. نخستین بار یک پژوهشگر فرانسوی دلیل بروز این بلایای طبیعی را بررسی کرد و گفت این اتفاقات ناگوار در اثر تخریب جنگل بوده است. سیاستگزاران دست به کار شدند. تصمیم گرفتند سازمان جنگل‌ها را از وزارت کشاورزی جدا کنند تا وزارت کشاورزی نتواند برای جبران کمبود و کاستی‌های خود، به سراغ جنگل برود. در کشور ما نیز قبل از انقلاب، ایران با حدود ۳۴ میلیون نفر جمعیت فقط برای ۳۰ روز غذا داشت. خیلی‌ها به این مسئله انتقاد می‌کردند، برای همین تصمیم گرفته شد که اراضی جنگلی جلگه‌ای را به کشاورزان بدهند. این واگذاری‌ها از بابلسر و سمت غرب مازندران شروع شد، اما اراضی هیچ گاه به کشاورز واقعی داده نشد و مدیران و افراد دانشگاهی اراضی جنگلی جلگه‌ای را خریداری کردند.

اراضی جلگه‌ای به واقع تبدیل به زمین کشاورزی شد و وضعیت تولید غذا در ایران بهبود پیدا کرد؟

همه این زمین‌ها به باغ و ویلا تبدیل شد. وزیران، وکلا و امیران ارتش زمین‌ها را خریدند. از جمله ازدانشکده منابع طبیعی که ۷ عضو هیات علمی داشت که ۶ نفر از اعضا به جز من، این زمین‌ها را خریدند. بعد از این مسایل، فهمیدند که این واگذاری‌ها فایده‌ای ندارد و جلوی آن گرفته شد. بعد از انقلاب نیز در گیلان می‌خواستند بیش از ۱۰۰ هکتار جنگل را قطع یکسره کنند تا پتروشیمی در آن احداث شود. خوشبختانه جلوی این کار گرفته شد. همیشه چنین دیدگاهی در بدنه وزارت جهاد کشاورزی وجود داشته است. به منابع طبیعی به چشم ذخیره‌گاه زمین نگاه کرده‌اند. در صورتی که ذات کشاورزی و جنگلداری کاملا با یکدیگر متفاوت است. برنامه‌ریزی در کشاورزی کوتاه مدت و یک ساله و چند ساله است؛ در حالی‌که در جنگل برنامه کوتاه مدت ۱۰ ساله، میان مدت ۵۰ ساله و برای افق‌های بلند مدت ۱۰۰ ساله برنامه‌ریزی انجام می‌شود.

بر اساس بررسی‌های من اقدامات دولت فدرال آلمان منتهی به تشکیل وزارت جنگل، تغذیه و کشاورزی شده است. این وزارتخانه، وزارت کشاورزی صرف نیست که از جنگل برای زمین استفاده کند. این وزارتخانه سه معاونت جنگل، تغذیه و کشاورزی دارد که در سطح برابر هستند و هیچ کس به دیگری زور نمی‌گوید. بعد از بیش از دو سال مطالعه، به این نتیجه رسیدم که باید وزارت محیط زیست و منابع طبیعی در ایران تشکیل شود. منتها من از مدل آلمانی کپی نکردم. با توجه به شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایران این کار را شروع کردم و پیشنهاد دادم که وزارت منابع طبیعی دارای سه معاونت آمایش سرزمین، منابع طبیعی و محیط زیست باشد. بین محیط زیست و جنگل در ایران یک نوع رقابتی از نظر وسعت و سطح تحت مدیریت وجود دارد. همواره این دو سازمان تلاش می‌کنند سطح بیش تری از زمین را تحت مدیریت خود داشته باشند. بارها از زبان مسئولان هم این مسئله را شنیده‌ام. نهایتا معاونت در سطح آمایش سرزمین میتواند این رقابت‌ها را از بین برده و بین ۲ معاونت وزارتخانه جدید تعادلی برقرار کند. معاونت آمایش سرزمین با بررسی، تشخیص می‌دهند که مدیریت عرصه متعلق به کدام یک از معاونت‌های محیط زیست و منابع طبیعی باشد. این ایده کپی برداری نیست و در آن تعمق و تامل بسیار شده است.

مقطع کوتاهی در دهه ۴۰ ، وزارت منابع طبیعی در ایران تشکیل شد. بسیاری از کارشناسان از این رخداد به عنوان دوران طلایی منابع طبیعی کشور یاد می‌کنند. فکر می‌کنید اگر یک وزارت منابع طبیعی مستقل داشته باشیم، نمی‌تواند به ایران کمک کند و حتما باید ادغام سازمان‌های حفاظت محیط زیست و جنگل‌ها انجام شود؟

تشکیل وزارت منابع طبیعی، تجربه ناموفقی بود. وزارت منابع طبیعی کار بدی نیست. در آن مقطع ۴۶ نفر مهندس کشاورزی و جنگل در کشور داشتیم که حداکثر دو سال جنگل خوانده بودند. این کارشناسان در ۱۴ استان حضور داشتند، اما فشار بخش خصوصی که صاحبان جنگل بودند و بهره برداران جنگل به قدری زیاد بود که نتوانستیم موفق شویم. در سال ۴۶ وزارتخانه تصویب شد و بدون اینکه اقدامات به ثمر بنشیند، منحل شد. در سال ۴۷ من حکم گرفتم که معاون آموزشی این وزارتخانه شوم، اما نهایتا این ساختار موفق نشد و استقرار نگرفت. ما می‌توانیم محیط زیست را هم ۲ قسمت کنیم و مثل کشور چک، محیط زیست انسانی را به آموزش و پرورش و محیط زیست طبیعی را به وزارت منابع طبیعی واگذار کنیم. اما این کارها هزینه‌بر است و تقسیم کردن و بزرگ تر کردن، دردی را دوا نمی‌کند. باید در تعیین خط مشی سیاسی، مسایل اقتصادی را هم مد نظر قرار داد و سعی کرد تمام انشعابات را در یک جا جمع کند تا هزینه‌ها کمتر شود.

اخیرا خانم دکتر ابتکار اعلام کرده‌اند که قرق‌های اختصاصی، اقدامی در راستای اقتصاد مقاومتی است و سرمایه گذاران بخش خصوصی را تشویق کرده‌اند که این قرق‌ها را در سراسر کشور راه بیاندازند. قرق‌های اختصاصی، مدیریت حیات وحش در عرصه‌های طبیعی (متعلق به سازمان جنگل‌ها) را به بخش خصوصی واگذار می‌کند. به این ترتیب عرصه دست سازمان جنگل‌هاست و بخش خصوصی که از محیط زیست فرمان می‌گیرد، به این محدوده وارد شده و به کنترل جمعیت حیات وحش می‌پردازد. این مسئله برای مدیریت عرصه‌های طبیعی مشکل ایجاد نمی‌کند؟

قطعا این رفتار مشکل‌زاست. اگر خانم ابتکار چنین کاری را بکند، مطمئنا اشتباه بزرگی را مرتکب شده است و از نام ایشان در ۵۰ سال آینده در تاریخ سازمان حفاظت محیط زیست به نیکی یاد نخواهد شد. سازمان جنگل‌ها این اشتباه را پنجاه سال قبل کرده است و به اشتباه خود پی برده و امروز به دنبال چاره جویی است. چطور ممکن است خانم دکتر ابتکار همان اشتباه را بخواهد دوباره تکرار کند. جنگل را باید کسی اداره کند که درس اکولوژی، مدیریت جنگل، جنگلداری و جنگل شناسی خوانده است. حیات وحش را باید کسی که اهمیت حیات وحش را می‌داند و اکولوژی خوانده و با این مفاهیم آشناست، مدیریت کند، نه اینکه فکر کند آهو طعمه‌ای برای شکارچیان آزمند و حریص است. امیدواریم محیط زیست این تصمیم را عملی نکند، در غیر این صورت حیات وحش ما به همان سرنوشت جنگل‌ها دچار می‌شوند.

برای تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست چه اقداماتی انجام داده‌اید؟

در دولت سید محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت، وی با تشکیل وزارت منابع طبیعی مخالفت کرد. او اعلام کرد" چون دولت را کوچک می‌کنم، نمی‌توانم وزارتخانه جدید ایجاد کنم". اما این گفته از نظر علمی معنی ندارد. وقتی ۶ وزارتخانه را با هم ادغام کنید و تبدیل به سه وزارتخانه شود اما در جایی که لازم است، وزارتخانه جدید ایجاد کنید، دولت کوچک شده است. به هر حال این تصمیم اجرایی نشد. من ۳۵ سال است که دنبال ادغام سازمان های حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی هستم. به قول فردوسی، "بسی رنج بردم در این سال سی" و هنوز موفق نشده‌ام.

در دوران احمدی نژاد، نامه‌ای به وزیر جهاد کشاورزی برای ادغام این دو مجمووعه نوشتم که وزیر با آن مخالفت کرد. در دوره روحانی که تاکید کرد، دولت زیست محیطی دارد، من امیدوار شدم. نهایتا نامه‌ای خطاب به رئیس جمهوری تهیه کردم که در رسانه‌ها منعکس شد. همچنین نامه‌ای به مجلس شورای اسلامی نوشتم. نامه من را ۱۱۰ استاد دانشکده‌های منابع طبیعی سراسر کشور حمایت کرده و امضا کردند. کار را پیگیری کردیم، اما خانم ابتکار با آن مخالفت کرد. به این ترتیب دولت زیست محیطی نیز با تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست مخالفت کرد، با این بهانه که سازمان محیط زیست یک مجموعه نظارتی بوده و اجرایی نیست.

نمی‌دانم چگونه این حرف‌ها مطرح می‌شود. سازمان محیط زیست یک سازمان اجرایی محض است و نظارتی نیست. اول اینکه نامش سازمان حفاظت محیط زیست است. حفاظت یک کار اجرایی بوده و نظارتی نیست وگرنه نام آن را سازمان نظارت بر محیط زیست می‌گذاشتند و سازمان عریض و طویل فعلی را کوچک می‌کردند که فقط نظارت کند. ماده یک قانون حفاظت و بهسازی محیط زیست ایران بر وظایف اجرایی سازمان محیط زیست تاکید دارد، زیرا حفاظت کار اجرایی است و بهسازی نیز ۱۰۰ درصد کار اجرایی است. اگر طبیعت نتواند خود را درمان کند، ما ناگزیر به دخالت در طبیعت و بهسازی آن هستیم. چگونه سازمانی که این وظایف را به عهده دارد، یک سازمان نظارتی به حساب می‌آید!؟ کارشناسان سازمان حفاظت محیط زیست بدون استثناء ضابط دادگستری هستند. اگر در مناطق حفاظت شده کسی شکار کند، نیروهای سازمان حفاظت محیط زیست فقط نگاه کرده و نظارت می‌کنند!؟ یا اینکه وظایف دیگری دارد. ما در محیط زیست ده‌ها شهید داده‌ایم. محیطبانان ما مهندسان و کارشناسان ما را در عرصه کشتند، زیرا در مقابل پروژه‌های مخرب ایستادند. تا کی می‌خواهیم برای فرار از مسئولیت با ادغام مخالفت کنیم. خانم ابتکار چرا در دوره قبلی موافق ادغام بود، ولی در حال حاضر با آن مخالفت می‌کند، آن هم در دولتی که محیط زیستی است؟

به نظر برخی کارشناسان، جدا بودن سازمان محیط زیست و منابع طبیعی ۲ رای به نفع محیط زیست در محافل مختلف برای دفاع از طبیعت ایجاد می‌کند. اما ادغام این دو رای را به یک رای تبدیل کرده و از قدرت دو مجموعه می‌کاهد. با ادغام، جایگاه دفاع از حقوق محیط زیست و منابع طبیعی تقویت خواهد شد؟

این طور که این افراد محاسبه می‌کنند، جواب ۲ ضرب‌در ۲ پنج می‌شود. سازمان جنگل‌ها هرچه وزیر جهاد کشاورزی بگوید، باید اطاعت کند. سازمان محیط زیست هم که معاون رئیس جمهوری است، در مقابل دولت ناگزیر به اطاعت است. در حالی که با تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست، تشکیلاتی دارد که در سطح برابر با بقیه وزیران می‌نشیند و از حق محیط زیست دفاع می‌کند. مگر اینکه کسی بیاید که راحت طلبی و مماشات کند و مسایل شخصی خود را مد نظر قرار دهد که آن مسئله دیگری است. یک وزیر به راحتی می‌تواند از حقوق مجموعه خود دفاع کند. یک وزیر در سطح برابر با دیگران بهتر می‌تواند از حقوق محط زیست دفاع کند.

از نظر تشکیلاتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست معاون رئیس جمهوری است و کارشناسان بر این باورند که وزیر یک پله پایین‌تر از معاون رئیس جمهوری قرار می‌گیرد. آیا ادغام، باعث تضعیف جایگاه محیط زیست که در حال حاضر یکی از معاونت‌های ریاست جمهوری است، نمی‌شود؟

معاون رئیس جمهوری بالاتر از وزیر نیست. دولت یک کابینه دارد که اعضای اصلی کابینه وزیران هستند. برخی از معاونان حق شرکت در کابینه دارند. هیچ وقت، هیچ معاونی بالاتر از وزیر قرار نمی‌گیرد. این از آن حرف‌هایی است که دوستان می‌زنند!

یعنی وزیر و معاون رئیس جمهوری از نظر شما همسطح هستند!؟

خیر، معاونان رئیس جمهوری جایگاهی پایین‌تر از وزیران از نظر تشکیلاتی دارند. این اشکالاتی است که خانم ابتکار می‌گیرد. تاسف می‌خورم که در دولت محیط زیستی، این مواضع گرفته می‌شود. برای مهندس جلالی (رییس سازمان جنگل ها و منابع طبیعی) احترام زیادی قایل هستم. وی اخیرا گفته است که به دلیل مسایل دام و عشایر، سازمان جنگل‌ها باید وابسته به وزارت جهاد کشاورزی باشد. در اینجا به عرض رئیس سازمان جنگل‌ها می‌رسانم که دقیقا به همین دلایل نباید این سازمان، زیر نظر وزارت جهاد کشاورزی مدیریت شود. در قرن نوزدهم جهنمی در کشورهای اروپایی به دلیل تفکرات بخش کشاورزی به‌وجود آمد. معضل آن ها کوچ دادن دام و کشاورزی ابتدایی و تخریب جنگل بود. آن ها هم مثل ما بودند. در حال حاضر اگر به شمال سفر کنید، از فردی که به جنگل می‌رود، بپرسید کجا می‌روید؟ پاسخ می‌دهد که می‌خواهم بروم خرابه، هیزم بیاورم. یا جنگل را تبدیل به زمین کشاورزی می‌کنند و فکر می‌کنند آن را آباد کرده‌اند. فرهنگ ما هنوز همان فرهنگ قبل است. به همین دلیل باید کشاورزی از منابع طبیعی جدا شود. ما یک قرن از اروپا عقب هستیم و نمی‌خواهیم این مسئله را بپذیریم. اعتقاد ندارم که وزارت منابع طبیعی و محیط زیست اگر تشکیلات مستقلی شود، همه مشکلات حل می‌شود؛ اما این پیش شرط حل مشکلات است. بعد از آن وزیر وزارتخانه جدید و معاونانش باید راهکار مناسب ارایه دهند. تا زمانی که زیر نفوذ وزارتخانه دیگری هستیم، باید اطاعت امر کنم. متاسفم از کاری که مجلس کرد. ۱۱۰ استاد از دانشکده‌های منابع طبیعی سراسر کشور نظر من را تایید کردند، ۸۰ نماینده مجلس هم با تشکیل وزارت منابع طبیعی موافق بودند. بعد در کمیسیون کشاورزی و منابع طبیعی این طرح رد می‌‎شود. کسانی که در این کمیسیون نظر دادند، تخصص نداشتند. اعضای کمیسیون کشاورزی بگویند که آیا در زمینه سیاست گزاری منابع طبیعی تخصص دارند!؟ من پنجاهمین سال خدمت خود را می‌گذرانم، اما اسم این بزرگواران را تاکنون نشنیده‌ام.

رئیس کنونی کمیسیون کشاورزی مجلس، در گذشته معاون محیط زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست بوده است. احمد علی کیخا نیز معاون محیط زیست طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست در دوره ریاست خانم ابتکار بوده است. بنابراین در این کمیسیون، نیروهای آشنا با محیط زیست هم وجود دارد.

معاون بودن در ایران بر مبنای رابطه است. برای من صاحب‌نظر در حوزه محیط زیست، حرف اش ارزشمند است. تشخیص من این است که برای رد درخواست تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست، اعمال نفوذ شده است و جلوی کار را گرفته‌اند. تاسف می خورم، نمایندگان ملت چرا از نظر استادان دانشکده منابع طبیعی استفاده نکرده‌اند. پرونده را برای نظرخواهی به دانشکده‌های منابع طبیعی می‌فرستادند . یا از ۵ نفر صاحب‌نظر و استاد دانشگاه خواسته می‌شد که نظر بدهند. ما برای چه موهای خود را سفید کرده‌ایم!؟ معاون، یک سمت اجرایی است و ارزش علمی و پژوهشی ندارد. نمایندگان مردم کار را به دست افراد اصلح نسپردند و کار را به دست معاونان سابق سازمان سپردند. من هم با این سن، اگر رابطه داشته باشم، می‌توانم پست بگیرم. نمایندگان مجلس بد عمل کردند. قرن ۲۱ ، قرن تفکر، تعقل و تخصص است. ما نمی‌توانیم بر مبنای رابطه، کار کنیم. اگر می‌خواهیم محیط زیست ایران رانجات دهیم، باید ضربتی عمل کنیم و تخصص‌ها را به‌کار بگیریم. مخالفان تشکیل سازمان، باید بدانند که اخلاقاً پیش وجدان خودشان مسئول هستند و در مقابل نسل جوان ایران و این سرزمین زیبا باید پاسخگو باشند.

نمایندگان مجلس برای کسب رای، عموما وعده اجرای پروژه‌های توسعه‌ای می‌دهند. این پروژه‌ها محیط زیست را تخریب می‌کنند. تشکیل وزارت منابع طبیعی، جلوی وعده‌های پوپولیسیتی نماینده مجلس را خواهد گرفت. اما این دغدغه وجود دارد که با کوچک ترین مقاومت وزارتخانه جدید در برابر خواسته نمایندگان مجلس، وزیر مربوطه زیر تیغ استیضاح برود. برای این مسئله راهکاری دارید؟

این دغدغه را همیشه داریم. لابی‌گری در همه جای دنیا وجود دارد. آمریکا و اروپا هم درگیر این مسئله هستند. در بازار مشترک اروپا ماده سمی  ای وجود دارد که بسیار سرطان‌زاست، اما لابی نمی‌گذارد که این ماده از چرخه مصرف خارج شود. میلیاردها دلار خسارت، به شرکت‌های بزرگ آمریکایی با توقف مصرف این ماده وارد می‌شود و هزاران آدم بیکار می‌شوند. این لابی‌گری نمی‌گذارد که تولید این ماده سمی متوقف شود. در ایران هم این لابی‌گری هست. اعتقاد دارم که این سخنان بهانه است. این‌ها بهانه کسانی است که نمی‌خواهند کار به درستی انجام شود. زیرا کار درست، "گاو نر میخواهد و مرد کهن". مشکل ما اینجاست که از افراد متخصص ورزیده استفاده نمی‌کنیم. کار را به دست افرادی می‌سپاریم که قدرت مدیریتی ندارند و برای فرار از مسئولیت بهانه‌هایی می‌آورند که منطقی نیست. سازمان محیط زیست همان کاری را می‌کند که کارشناس سازمان جنگل‌ها انجام می‌دهد؛ بنابراین ادغام این دو مجموعه مشکلی پیش نمی‌آورد. در برابر فشار نمایندگان هم اگر ۶ وزیر قربانی شود، نفر هفتم فریادش به مردم می ‌رسد و مردم می‌دانند به چه کسی رای می‌دهند، فردا اگر من بدانم نماینده من برای منافع شخصی لابی‌گری می‌کند، دیگر به آن فرد را نمی‌دهم. باید از یک نقطه صفری شروع کنیم تا بتوانیم کار را به سرانجام برسانیم.

مزیت‌های تشکیل وزارت منابع طبیعی و محیط زیست چیست؟

اولا به عنوان وزیر منابع طبیعی در هیات دولت یک رای خواهیم داشت تا فریاد خود را به گوش رئیس دولت برسانیم. وزیر می‌تواند به رئیس جمهوری بگوید که درکشوری زندگی می‌کنیم که جزء ۱۰ کشور آلوده جهان است، در حالی که از نظر اقتصادی و صنعتی پیشرفته نیستیم. می‌تواند بپرسد که چرا باید شرایط این گونه باشد؟ این مسئله نشان می‌دهد که سازمان حفاظت محیط زیست از مسئولیت فرار می‌کند. رئیس وزارتخانه جدید باید حداقل به اعضای کابینه بگوید که نزدیکان تان در معرض آلودگی هوا، آب و خاک قرار دارند تا در دولت تصمیمات زیست محیطی شکل گیرد. در حال حاضر حتی دانشکده جنگل هم به دانشجویان اش درس محیط زیست نمی‌دهد! در چنین شرایطی از چه کسی می‌توان انتظار داشت که به مسایل محیط زیستی توجه کند؟

به عنوان یک نصیحت و وصیت به نسل جوان اعلام می‌کنم که تمام این سخنان برای فرار از مسئولیت و راحت طلبی است. تاکید می‌کنم که راه را تا تشکیل وزارت منابع طبیعی ادامه دهید. وظیفه بزرگ و خطیری بر گردن شما است، باید حصارها را بکشنید و مثل سایر نقاط جهان به جلو بروید. اگر تشکیل وزارت منابع طبیعی بد است، چرا سایر نقاط جهان این وزارتخانه را تشکیل داده‌اند.

آماری دارید از اینکه چه تعداد از کشورهای جهان، وزارت محیط زیست دارند و چه تعداد این وزارتخانه را تشکیل نداده‌اند؟

این آمار را ندارم. ۱۶ ایالت آلمان فدرال و کشورهایی که من استخراج کردم، جنگل‌ها زیر نظر وزارت کشاورزی اداره نمی‌شد. ۲۰۰ سال طول کشید که وزارت منابع طبیعی از کشاورزی و صنایع و معادن در اروپا جدا شد. همه وزارتخانه‌ها از جنگل بهره اقتصادی می‌خواهند. در حالی که جنگل وظایف دیگری به غیر از تولید چوب دارد. من در کتاب "شناخت، حفاظت و بهسازی محیط زیست ایران" ۱۸ وظیفه برای جنگل قائل هستم. اما در ایران جنگل را به دست بخش خصوصی غیر متخصص داده‌اند که آشنایی با مسایل محیط زیستی ندارند. جنگل از بین رفته است. حال حیات وحش را هم به دست بخش خصوصی می‌سپارند. بخش خصوصی باید فرهنگ زیست محیطی داشته باشد. شکار یک ورزش است و به دنبال اصلاح نژاد حیات وحش در طبیعت است تا مریض‌ها و پیرها را از چرخه طبیعت حذف کند، در حالی که در ایران نگاه به شکار به عنوان منبع تولید گوشت و کسب درآمد است.

دغدغه دیگری درباره ادغام مطرح است. در منابع طبیعی به دنبال بهره‌برداری از طبیعت در چارچوب اهداف توسعه پایدرا هستیم. محیط زیستی‌ها با هرگونه بهره‌برداری مخالفند. کارشناسان معتقدند با ادغام، بهره‌برداری معقول از طبیعت به فراموشی سپرده می‌شود و تمام عرصه‌های طبیعی به سرنوشت نامناسب مناطق حفاظت شده دچار می‌شوند. در این رابطه چه نظری دارید؟

به دلیلی بسیار ساده، جاه‌طلب‌ها این حرف‌ها را می‌زنند. مدیرانی که دنبال مدیریت نیستند از این حرف‌ها می زنند. به مناطق ۴ گانه کشور که نگاه کنید، سازمان حفاظت محیط زیست، جز نصب سیم خاردار چه اقدامی برای آن ها انجام داده است. این سازمان گناه می‌کند. مناطق حفاظت شده و پارک‌های ملی بر اساس معیارهای اتحادیه بین‌المللی حفاظت از محیط زیست (IUCN) مناطق حفاظت شده محلی برای آموزش جوامع بشری است. در همه جای دنیا نحوه برخورد با طبیعت را به مردم از طریق مناطق حفاظت شده آموزش می‌دهند. کارشناسان محیط زیست باید به دنبال آموزش مردم در این مناطق باشند؛ اما سازمان حفاظت محیط زیست در ایران فقط به دنبال افزایش سطح مناطق حفاظت شده است و از این منابع صحیح استفاده نمی‌کند. این مسئله کارشناسان را مایوس و تنبل کرده است.حتی گاهی مناطق حفاظت شده براری اجرای پروژه‌ها بر خلاف قوانین و پرستیژ ملی ما برای اجرای پروژه‌ها واگذار می‌شوند. در پارک ملی گلستان ویلاسازی انجام شده است. در پارک بین‌المللی ارژن که افتخار می‌کنیم در سال ۱۹۷۲ به عنوان نخستین پارک بین‌المللی جهان به ثبت رسیده، ساخت و ساز انجام شده است. در حالی که باید از طریق ارزیابی زیست محیطی، محل‌هایی برای اقامت افرادی ساخته می‌شد که به دیدن این پارک می‌آیند. دخل و تصرف در مناطق حفاظت شده زیاد انجام می‌شود و بعد بهانه می‌آورند که اگر ادغام انجام شود، کاری نمی‌توانیم بکنیم.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۰
پیمان صاحبی


چندسالی است که وضعیت بارندگی‌ها و جاری‌شدن سیل، مشکلات بسیاری را برای هم‌وطنان ما در بسیاری از مناطق کشور پدید آورده است که آخرین مورد آن، وقوع سیل در آذربایجان و کردستان بود که متأسفانه، باعث جان‌‌باختن تعدادی از هم‌وطنان ما شد. وقوع این حوادث این پرسش را پدید آورده است که آیا این وقایع طبیعی است یا غیرطبیعی؟ آیا بشر در پدیدآمدنش نقشی داشته است؟ آیا در آینده نیز چنین حوادثی روی می‌دهد؟ آیا می‌توان با اتخاذ راهکارهایی از تعداد تلفات این حادثه کاست؟ به همین مناسبت با دکتر «مهدی جمالی»، دکترای فیزیک و فوق‌دکترای علوم جو از ژاپن، گفت‌وگو کردیم. وی درحال‌حاضر عضو هیئت علمی دانشکده محیط ‌زیست (وابسته به سازمان محیط ‌زیست) و دبیرکل انجمن هواشناسی ایران است. او می‌گوید ما نمی‌توانیم جلو چنین حادثه‌هایی را بگیریم، اما می‌توانیم آثار مخرب حادثه را کم کنیم تا تعداد کشته‌های ما در حوادث کم شود. شرط کاهش تلفات هم این است که بتوانیم به‌موقع و درست هشدار دهیم.
   
  چه ارتباطی بین تغییر اقلیم و پدیده‌های طبیعی وجود دارد؟
بررسی ارتباط بین تغییر اقلیم و پدیده‌های طبیعی مثل سیل، کار بسیار دشواری است چون ما همیشه شاهد سیلاب بوده‌ایم و این پدیده قبلا هم وجود داشت. می‌توان گفت تغییر اقلیم باعث افزایش فرکانس یا افزایش شدت این پدیده‌ها شده است. با توجه به اینکه چنین پدیده‌های طبیعی‌ای همیشه روی می‌دهد، می‌توان پرسید چرا ما نمی‌توانیم یک پدیده طبیعی را مدیریت و به‌موقع درباره‌اش کار کنیم تا به یک مخاطره یا بلیه تبدیل نشود. این موضوع منحصر به سیل هم نیست، بلکه پدیده‌های دیگری مانند خشک‌سالی، یخبندان، برف و کولاک، گردوغبار هم وجود دارد. ما باید در زمینه پیش‌آگاهی جامعه برای مقابله با این پدیده‌ها فعالیت کنیم.
  پس برای آنکه بهتر وارد این بحث شویم ابتدا درباره تغییر اقلیم برای ما توضیح دهید.
در ادبیات هواشناسی و اقلیم‌شناسی چند اصطلاح وجود دارد که بهتر است با معنای آنها آشنا شویم. یکی از این اصطلاحات «وضع هوا» (weather) است. این اصطلاح یعنی «وضعیت جوی در کوتاه‌مدت در زمان و مکان مشخص». از طرف دیگر متوسط بلندمدت وضعیت جوی «آب‌وهوا» یا «اقلیم» (climate) نام دارد؛ برای مثال متوسط بارش در یک منطقه، اقلیم آن منطقه نام دارد که ممکن است گرم، سرد، مرطوب یا خشک باشد.
  چگونه می‌توان از خطر این حوادث در امان بود؟
پدیده‌های جوی مانند برف، باران و توفان در هر منطقه‌ای وضعیت متوسطی دارند. اگر این مقدارها از وضعیت متوسط خود خارج شود، اصطلاحا می‌گویند که این پدیده حدی شده است؛ یعنی کم‌کم دارد به یک وضعیت بحرانی تبدیل می‌شود. البته رخداد این پدیده به‌تنهایی کفایت نمی‌کند که یک بحران پدید آید، بلکه باید ببینیم که چقدر از سرمایه‌های جانی و مالی در خطر است و آیا این سرمایه‌های جانی و مالی آسیب‌پذیر هستند یا نه. پس جمع این سه پدیده، یعنی رخداد آن پدیده حدی، سرمایه‌های جانی و مالی درمعرض‌خطر و میزان آسیب‌پذیری این سرمایه‌ها، نشان‌دهنده ریسک مخاطره است. برای مثال اگر در کویر سیل بیاید، اصلا مهم نیست چون در آنجا سرمایه‌های جانی و مالی در خطر نیست. اگر در منطقه‌ای که سد دارد، سیل بیاید باز هم مهم نیست چون می‌توان آب را کنترل کرد و در نتیجه سرمایه‌های جانی و مالی در خطر نیستند و در نتیجه آسیب‌پذیری‌شان کم شده است، ولی در جایی مثل آذرشهر و عجب‌شیر، سیل می‌آید و مردم در معرض خطرند و از طرف دیگر، هیچ‌گونه سیستم کنترلی هم وجود ندارد. علاوه‌براین، هیچ‌گونه سامانه هشدار به‌موقع هم نداریم که وقوع خطر را به مردم اطلاع دهد. پس خلاصه آنکه یا باید جامعه ما در برابر این پدیده‌ها و مخاطرات مقاوم باشد یا باید آنها را از خطر دور کنیم. در سیستم مدیریت یک بلیه، دو نوع مدیریت داریم؛ یکی مدیریت بحران است که بعد از حادثه فعال می‌شود؛ برای مثال، حادثه‌ای مانند زلزله روی می‌دهد که بعد از حادثه به دنبال امداد و نجات و موارد مانند این هستیم. در مقابل این مدیریت بحران، مدیریت ریسک یا مدیریت کاهش خطرپذیری را هم داریم. در مدیریت کاهش خطرپذیری، قبل از اینکه حادثه رخ دهد، دست‌به‌کار می‌شویم. سیستم‌های پایش، هشدار، پیش‌آگاهی، آموزش، ظرفیت‌سازی و مواردی مانند آن را در جامعه فعال می‌کنیم تا پیش از آنکه حادثه‌ای روی دهد، بتوانیم هشدار دهیم. در این حالت مردم پیش از بروز حادثه، از آن حادثه باخبر می‌شوند و هم اینکه می‌دانند در برابر چنین حادثه‌ای چگونه باید عمل کرد. مقاوم‌سازی ساختمان‌ها در برابر زلزله یکی از این موارد است. ما اگر پیش‌بینی دقیقی درباره مکان رخداد سیل ارائه دهیم، مطمئنا مردم آن‌قدر هوشمند هستند که خودشان را در معرض سیل قرار ندهند، ولی باید در نظر داشته باشیم که برای مؤثربودن این راهکار، باید پیش‌بینی‌های ما حتی‌المقدور دقیق باشد. برای مثال دقت آن باید در حد محدوده شهرستان باشد. برای مثال باید اعلام کرد که شهرستان عجب‌شیر بعدازظهر جمعه در معرض خطر سیلاب قرار دارد، ولی پیش‌بینی‌های کلی چندان مفید نیست؛ برای مثال اگر اعلام کنیم از شمال‌غرب کشور تا دامنه‌های مرکزی البرز، در معرض خطر قرار دارد، چندان دقیق نیست و معلوم نیست کجا یا چه کسانی در معرض خطر هستند و برای مقابله با این خطر چه باید بکنند. پس ما موضوعی داریم به نام مدیریت ریسک یا مدیریت خطرپذیری که این مدیریت خطرپذیری مبتنی‌بر سامانه‌های هشدار است. ما در حوزه جو و اقلیم، بیش از ٣٩ پدیده حدی را داریم که ممکن است تبدیل به مخاطره یا بلیه شود.
  دانشمندان چگونه دریافتند که اقلیم تغییر کرده و گرمایش جهانی روی داده است؟
اقلیم به معنای متوسط وضعیت جوی در بلندمدت است که این بلندمدت به معنای دوره‌های ٣٠ ساله است. رفتار اقلیم در یک منطقه معمولا ثابت نیست و نوسان دارد؛ برای مثال، هرسال ٢٥ فروردین هوا آفتابی نیست، یک سال ممکن است ابری باشد، یک سال ممکن است بارانی باشد، یک سال هم ممکن است آفتابی باشد. به همین دلیل متوسط این مقدارها بیان می‌شود، اما وقتی که به روند تغییرات دما و بارش مناطق مختلف در کره زمین نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که در ٥٠ سال اخیر یک روند افزایشی را طی کرده است. این موضوع با نوسان‌های اقلیمی متفاوت است و به آن تغییر اقلیم (climate change) گفته می‌شود. تفاوت اصلی نوسان‌های اقلیمی با تغییر اقلیم در این است که نوسان‌های اقلیم بازگشت‌پذیر است، اما تغییر اقلیم بازگشت‌پذیر نیست. نوسان اقلیم می‌گوید یک روز مشخص مثلا ٣٠ بهمن، یک سال گرم و یک سال دیگر سرد است یا یک ‌سال زودتر برف می‌بارد و یک‌ سال دیرتر.
در صحبت‌های خود به متوسط دما در ٥٠ سال گذشته اشاره کردید. آیا ما آمار دقیقی از وضعیت دما و بارندگی در کشور در سال‌های گذشته داریم؟
ما آمار ٦٥ سال گذشته حدود ١٠ ایستگاه را در اختیار داریم. ٤٠ ایستگاه ما هم آمار حدود ٤٥ سال را دارند. حدود ٤٠٠ ایستگاه هم آمار ٣٥ سال را داریم. با توجه به اینکه این ایستگاه‌ها در طول زمان تأسیس شده‌اند، سابقه آنها با هم برابر نیست. اولین ایستگاه‌های ما در سال ١٩٥١ میلادی تأسیس شده است. آمار ما در مقایسه با بسیاری از کشورها، چندان ضعیف نیست، البته در مقایسه با برخی از کشورهای اروپایی که آمار ٢٥٠ سال گذشته را دارند، آمار ما چندان هم کامل نیست.
  در مورد تغییر اقلیم برخی می‌گویند این موضوع منطقه‌ای و مربوط به ماست، پس ما باید رویکردمان را در برابر طبیعت تغییر دهیم. برخی هم می‌گویند تغییر اقلیم موضوعی جهانی است و ربطی به یک منطقه کوچک ندارد؛ یعنی ما نه در به‌وجودآمدنش مقصر هستیم و نه می‌توانیم راه‌حلی برای آن پیدا کنیم. نظر شما چیست؟
هیچ‌کدام از این دو نظر را نمی‌توان تأیید کرد. اولا بسیاری از موضوعات مانند شیوه بهره‌برداری از جنگل یا کشاورزی مستقیما به تغییر اقلیم ربطی ندارند. آن چیزی که مستقیما موجب تغییر اقلیم شده است، انتشار گازهای گلخانه‌ای است. بعد از آن، کاهش پوشش جنگلی (که می‌تواند گاز کربن‌دی‌اکسید را جذب کند) نیز می‌تواند مؤثر باشد، ولی عامل اصلی توسعه بی‌رویه صنعتی است، اما از آن‌طرف، اینکه گفته می‌شود ما در پدیدآمدن این وضعیت نقشی نداریم، ادعای درستی نیست و ما در پدیدآمدن این وضعیت نقش داریم. موضوع تغییر اقلیم و گرمایش جهانی، موضوعی جهانی و همگانی است و همه مردم جهان و همه کشورها در پدیدآمدن آن نقش دارند. همه ما در پدیدآمدن این وضعیت نقش داریم و هم در کنترل آن و هم در کاهش اثرات آن می‌توانیم نقش داشته باشیم. درعین‌حال باید به این نکته هم توجه کنیم که تغییر اقلیم پدیده‌ای نیست که یک‌شبه رخ داده باشد، بلکه نتیجه فعالیت‌های ٢٠٠ سال اخیر انسان است که در ٣٠ تا ٤٠ سال اخیر، اثرات آن گسترده‌تر و قابل مشاهده شده است. پس حتی اگر همین امروز کل دنیا برای کاهش گازهای گلخانه‌ای تصمیم بگیرد و برای مثال نیروگاه‌های با سوخت فسیلی را ببندد، وضعیت ما یک‌شبه به وضعیت ٤٠ سال پیش برنمی‌گردد، بلکه تغییر شرایط زمان‌بر است. ما باید اقلیم و تغییر اقلیم را خوب بشناسیم و خودمان را با وضعیت تغییر اقلیم سازگار کنیم. امروزه استراتژی جهانی این است. امروزه می‌گویند شرایط و وضعیت را بشناس و از یک طرف آثار سوء آن را کم کن و از طرف دیگر خودت را با وضعیت جدید سازگار کن. این راهکارها هم بدون داشتن اطلاعات دقیق امکان‌پذیر نیست؛ برای مثال باید بدانیم کشاورزی دیم ما نسبت به ٤٠ سال پیش، ١٥ روز جابه‌جا شده است؛ یعنی کاشت باید ١٥ روز دیرتر شروع شود. چنین عدد و رقم‌هایی به محاسبه و مدل‌سازی نیاز دارد.
  چگونه می‌توان از شدت تلفات چنین حادثه‌هایی کم کرد؟
چه مبحث مخاطرات طبیعی را به طور خاص در نظر بگیریم و چه مبحث تغییر اقلیم را بر افزایش شدت و فرکانس این مخاطرات بررسی کنیم، نکته کلیدی و مهم این است که با استفاده از فناوری‌های پیشرفته و روز دنیا می‌توانیم سامانه‌های پایش و هشدار مؤثر و کارآمدی را ایجاد کنیم. هم‌اکنون کشور ما در این زمینه، امکانات کافی در اختیار ندارد. در نظر داشته باشید هرچند که ما ماهواره اختصاصی نداریم، اما می‌توانیم از اطلاعات و داده‌های ماهواره‌های کشورهای دیگر استفاده کنیم. ما باید مدل‌های عددی بومی را توسعه دهیم، سیستم‌های محاسباتی فوق‌سریع را گسترش دهیم و باید سامانه‌های هشدار دقیق و نقطه‌ای را گسترش دهیم. ما هم‌اکنون در کشورمان با این کمبودها روبه‌رو هستیم. پس لازم است سازمان‌های مسئول همکاری کنند تا ما هم به این تکنولوژی‌ها در کشور دست پیدا کنیم و بتوانیم از آنها استفاده کنیم. ما نمی‌توانیم جلو حادثه را بگیریم، اما می‌توانیم آثار مخرب حادثه را کم کنیم تا تعداد کشته‌های ما در حوادث کم شود. شرط کاهش تلفات هم این است که بتوانیم به‌موقع و درست هشدار دهیم.

منبع:شرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۱۴
پیمان صاحبی


شاهرخ فاتح . دکترای هیدرولیک و مشاور آب و محیط‌زیست

باید در نظر داشت پدیده‌هایی مثل سیل، زلزله، خشک‌سالی، آتش‌سوزی جنگل‌ها و مواردی مانند آن جزء دینامیک طبیعت است و همیشه هم وجود داشته. یکی از مهم‌ترین تلاش‌های بشر در دوران‌های گذشته نیز شناخت مکانیسم این پدیده‌های طبیعی بود تا بتواند برای مثال درک کند که مکانیسم هیدرولیک آب‌های سطحی به چه شکلی است یا در چه شرایطی، دبی پایه‌ای دارد و در چه شرایطی طغیانی است. درباره زلزله هم تلاش می‌کند به پاسخ پرسش‌های مشابه دست پیدا کند. امروزه چون هنوز دانش بشر کم است، تمام اطلاعات و دستاوردهای ما با عدم قطعیت همراه است به همین دلیل، این اطلاعات و داده‌ها به شکل آماری ارائه می‌شود. از آنجا که علم بشر هنوز کامل نیست و اطلاعات ما عدم قطعیت دارد، بشر برای آنکه بتواند در زندگی روزمره و برنامه‌ریزی برای آینده، به طرز مفیدی از این اطلاعات استفاده کند، آنها را در قالب احتمالات بیان می‌کند. بنابراین وقوع رفتارهای طبیعت یا دینامیک پدیده‌های طبیعت، کاملا منظم است، اما چون دانشمان کامل نیست، به زبان آمار و احتمالات درباره این پدیده‌ها صحبت می‌کنیم.
یکی از مهم‌ترین موضوعاتی که برای ما آزاردهنده است، آسیب‌پذیری ما در برابر فعالیت‌ها و دینامیک طبیعت است. بشر در دوره‌های مختلف، برابر این پدیده‌ها رفتارهای متفاوتی داشت. پیش از ظهور تکنولوژی و دوره مدرنیزاسیون، بشر سعی می‌کرد خود را با این رویدادها سازگار کند. با بهره‌مندشدن بشر از علم و دانش و ظهور فناوری‌های جدید و آغاز مدرنیزاسیون، ‌نوعی کم‌خردی بر دنیا حاکم شد به این معنی که بشر گمان کرد می‌تواند طبیعت را مسخر کند و می‌تواند حاکم بر پدیده‌ها و دینامیک طبیعت شود و طبیعت و اجزا و رفتارهای آن را تحت تسلط خود درآورد. البته دانشمندان در کشورهای توسعه‌یافته سریع دریافتند که این توهمی بیش نیست. به همین دلیل پس از نهضت اعتراضی پست‌‌مدرنیسم، وارد دوره خردورزی شدند که توسعه پایدار را به ارمغان آورد. بشر در این دوره دریافت که باید رفتار دینامیک طبیعت را بشناسد و خود را با آن سازگار کند، اما کشورهای توسعه‌نیافته یا درحال‌توسعه هنوز در ادبیات دوره مدرنیزاسیون دست‌وپا می‌زنند. آنچه که ما را آسیب‌پذیر کرده این است که توسعه ما در تقابل با دینامیک طبیعت است و با آن سازگار نیست. آنچه که ما در علم مخاطرات طبیعی می‌دانیم، بیان می‌کند که ریسک یک مخاطره حاصل‌ ضرب دو عامل است: یکی احتمال وقوع آن پدیده و دیگری آسیب‌پذیری جامعه یا انسان در برابر این رویداد.
درباره احتمال وقوع این حوادث گفتیم چون عدم قطعیت داریم، آن را با احتمال وقوع بیان می‌کنیم. البته در آینده که دانش بشر رشد می‌کند، این ضعف تا حدودی برطرف می‌شود. در آینده (که ممکن است دور و مثلا در چند قرن آینده باشد)، این ریسک و عدم قطعیت حذف می‌شود، اما در هر صورت اطلاعات ما هم‌اکنون با عدم قطعیت همراه است و ما به زبان آمار و احتمالات صحبت می‌کنیم، اما موضوع دیگری که برای ما ناخوشایند است و ما را آزار می‌دهد، موضوع آسیب‌پذیری ما در برابر این مخاطرات طبیعی است. این آسیب‌پذیری را خود ما و به دلیل نوع توسعه خودمان پدید آورده‌ایم زیرا نوع توسعه ما در تقابل با طبیعت و پدیده‌های آن است.
 به بیان دیگر آسیب‌پذیری ما تا حدودی به دلیل نوع رفتار ما در مقابل پدیده‌های طبیعت است زیرا رودخانه‌ها رفتار طبیعی خود را دارند و طغیان‌های آنها هم رفتار منظمی است. پس مشکل از رودخانه‌ها یا رفتارهای طبیعت نیست، بلکه مشکل از خود ماست. ما دوره‌های خشک‌سالی و ترسالی مشخص و معینی داریم. ما سال‌های کم‌آبی داشتیم که در نهایت به خشک‌سالی بحرانی سال ٨٥ رسیدیم. ما خودمان کم‌حافظه هستیم و درعین‌حال بانک اطلاعاتی جامع و کاملی نداریم و از طرف دیگر کانون‌های متمرکزی برای مطالعه جغرافیای سرزمین خود نداریم و به‌همین‌دلیل به‌راحتی بسیاری از پدیده‌ها را فراموش می‌کنیم. زمانی که در دوره‌های خشک‌سالی بودیم، فراموش کردیم که قرار است این سرزمین دوباره به دوره‌های‌ ترسالی برگردد و سیلاب‌های بحرانی آن دوباره شروع شود، به همین دلیل شروع کردیم در سیلاب ‌دشت‌ها و پهنه‌های سیل‌گیر ساخت‌وساز کردیم. با این توجیه که مثلا اینجا خشکه‌رود است، در این مناطق ساخت‌وساز کردیم.
با این استدلال که پنج سال یا هفت سال است که در اینجا سیلی نیامده، در این مناطق ساخت‌وساز کردیم (گویا ذهن بشر بیش از پنج سال یا هفت سال را به خاطر نمی‌آورد!). آن چیزی را که ما در گوشه‌گوشه کشور خود شاهد هستیم، موضوع آسیب‌پذیری کشور ما در برابر طبیعت است، دلیل اصلی این آسیب‌پذیری‌ها نیز نوع فعالیت‌ها و رفتارهای ماست. دلیل اصلی این آسیب‌پذیری‌ها این است که نوع توسعه ما در تقابل با طبیعت قرار دارد. کشورهای توسعه‌یافته امروزه به فکر توسعه پایدار هستند. آنها در دوره مدرنیزاسیون، توسعه خود را در تقابل با طبیعت انجام داده بودند و در نتیجه بقای آنها تهدید شده بود، اما امروزه هزینه و همه آن رفتارهای اشتباه را اصلاح می‌کنند. دلیل اینکه ما توسعه‌نیافته یا درحال‌توسعه هستیم، این است که نوع توسعه ما هماهنگ با طبیعت و رفتارهای آن نیست. در نظر داشته باشید که چندی پیش سیلی در رودخانه کن جاری شد که ١٧ شهروند تهرانی را به کام مرگ برد (البته آمار غیررسمی شاید از این هم بیشتر باشد).
در نظر داشته باشید تهران که پایتخت کشور است و همه انواع مظاهر تکنولوژی در آن وجود دارد، اما کماکان نتوانسته رفتارهای جغرافیای این منطقه را درک کند و در نتیجه توسعه‌‌اش به‌گونه‌ای است که از سیلاب‌های کوتاه‌مدت هم آسیب می‌بیند. مشابه چنین رفتارهای طبیعت را ما سال گذشته در کرمان و خراسان و امسال در آذربایجان شاهد بودیم. به بیان دیگر می‌توان گفت طبیعت رفتار خود را عوض نکرده است، بلکه سیکل دینامیک خود را طی می‌کند، برخی سال‌ها خشک‌سالی روی می‌دهد، برخی سال‌ها پرآبی و برخی سال‌ها هم سیلاب جاری می‌شود، اما ما هنوز نتوانسته‌ایم این رفتارهای طبیعت را به‌درستی بشناسیم و برای مواجهه با آنها آماده شویم.
منبع:شرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۱۳
پیمان صاحبی


 عبارت تغییر اقلیم برای بسیاری از مردم ترکیبی آشناست. هریک از ما در سال‌های اخیر، بارها و بارها این عبارت را شنید‌ه‌ایم؛ اما معنای واقعی آن چیست؟ همان گرم‌شدن زمین است یا پدیده‌ای متفاوت از آن؟ واقعیت است یا ابزاری برای سیاست‌مداران دنیا و کشورهای غنی برای جلوگیری از پیشرفت کشورهای در‌حال‌توسعه؟ آیا تغییر اقلیم مسئله‌ای است جدی که شهروندان باید به عواقب آن فکر کنند و برای مواجهه با آن تصمیم بگیرند یا بهانه‌ای است برای برگزاری اجلاس‌ها و گردهمایی‌های مدیران و دولت‌ها.
از سال ١٨٨٠ تا همین دو ماه پیش، میانگین دمای زمین ٠,٩٥ افزایش یافته است. این میزان افزایش، شامل دمای سطح اقیانوس‌ها نیز می‌شود. دقت کنیم که میانگین دما افزایش یافته است؛ بنابراین، افزایش دمای سطح خشکی و همچنین مناطق قطبی شامل یخ‌های قطب شمال و بخشی از مناطق قطب جنوب، بیشتر از این مقدار است. یک درجه ممکن است از نظر بسیاری از مردم ناچیز به نظر برسد؛ اما واقعیت این است که این افزایش یک‌درجه‌ای میانگین، سبب شروع آب‌شدن یخ‌های قطبی و بالاآمدن سطح اقیانوس‌ها شده است.
بسیاری از دانشمندان علت این افزایش دما را انتشار گازهای گلخانه‌ای می‌دانند که با ظهور تکنولوژی و ورود آن به زندگی انسان‌ها و هم‌زمان با انقلاب صنعتی، افزایش یافته است. این گازها در جو، همچون پتو برای زمین عمل کرده و با جذب بیشتر تابش خورشید، سبب گرم‌شدن زمین می‌شوند. چنانچه روند انتشار گازهای گلخانه‌ای با همین سرعت ادامه یابد، پیش‌بینی می‌شود میانگین دمای زمین می‌تواند تا ٤,٤٨ درجه سانتی‌گراد افزایش یابد که در این صورت، با افزایش ناآرامی‌های سیاسی-‌اجتماعی، پدیده مهاجرت‌های وسیع و پناهندگی‌های ناشی از تغییر اقلیم، منقرض‌شدن بسیاری از گونه‌های جانوری و گیاهی، کمبود غذا و به‌طور کلی غیرقابل سکونت‌شدن بسیاری از مناطق زمین مواجه خواهیم شد. گرم‌شدن زمین سبب می‌شود اقلیم در مقیاس جهانی و منطقه‌ای تغییر کند.
 پژوهش‌های فراوانی در بسیاری از مراکز دانشگاهی و تحقیقاتی دنیا روی ساخت مدل‌های پیش‌بینی این تغییرات در مقیاس‌های مختلف در حال انجام است. بسیاری از مردم دنیا، در دهه اخیر تغییر چشمگیر اقلیم را مشاهده و تجربه کرده‌اند. مواجهه با بارش‌ها و طوفان‌های باشدت بیشتر، افزایش تعداد و همچنین شدت سیل‌ها، افزایش مدت زمان و شدت خشک‌سالی‌ها و افزایش سرعت بیابان‌زایی در بعضی مناطق، مسائلی است که ساکنان زمین بیشتر از گذشته با آن مواجه هستند و باید منتظر وقوع بیشتر آنها در آینده باشند.
ازهمین‌رو، در دو دهه اخیر تلاش‌های بسیاری در سطح بین‌المللی صورت گرفته است تا دولت‌های همه کشورهای دنیا، به‌طور یکپارچه و هماهنگ، به یک توافق جامع و الزام‌آور برای کاهش گازهای گلخانه‌ای دست پیدا کنند. این امر با توجه به تفاوت‌های موقعیت کشورها و اولویت‌های آنها، ساده نیست و به همین دلیل است که با وجود مثبت‌بودن نشست‌ها و مذاکرات، هنوز هیچ توافق جدی‌ و الزام‌آوری صورت
 نگرفته است.

منبع:شرق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۸:۰۷
پیمان صاحبی

 
آیا شهرداری دریاچه «شیرابه» کهریزک را خشکانده؟/کودکان حاشیه سایت زباله بیمارند
30 میلیارد تومان هزینه برای هیچ

تمام بچه‌های اینجا مریض هستند.» همین یک جمله‌اش کافی است تا دل آدم بلرزد.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از سلامت نیوز، روزنامه ایران نوشت: زن این را می‌گوید و به دختر بچه 5-6 ساله که کنارش ایستاده، اشاره می‌کند: «شب‌ها از سرفه خوابش نمی‌برد. آنقدر سرفه می‌کند که بالا می‌آورد. هرچه دکتر برده‌ام، گفته به خاطر محیط زندگی‌تان است.» اینجا بیابان‌های اطراف زندان «گوانتانامو» یا «آلکاتراس» نیست. عبداله‌آباد و مهدی‌آباد تهران است در نزدیکی سایت دفن زباله کهریزک که با گیت‌ها و نیروهای بیسیم به دست بسیاری محافظت می‌شود. وارد شدن به سایت غیر ممکن است اما بوی دریاچه شیرابه و تعفنی که در محیط اطراف نشت می‌کند، بدون هماهنگی محافظان وارد محدوده زندگی ساکنان اطراف می‌شود.

عبداله‌آباد (به قول محلی‌ها عبدل‌آباد کهریزک) و مهدی آباد با فاصله کمی از هم قرار گرفته‌اند و کمترین فاصله را با سایت دفن زباله دارند؛ کمترین فاصله‌ای که منطقه مسکونی با این سایت می‌تواند داشته باشد؛ نرسیده به ورودی سایت، همان جا که کامیون‌ها پی در پی وارد می‌شوند و بوی ناشی از عبور و مرورشان را حتی از فاصله دور می‌شود حس کرد. «بعدازظهرها بو شدید می‌شود. شب‌ها هم که باد می‌زند، اصلاً نمی‌شود تحمل کرد. در هر خانه‌ای را بزنید، می‌بینید که بچه‌ها مریض هستند؛ بیشترش مشکلات تنفسی. بیماری‌های پوستی هم هست.» خانم احمدی 12 سال است در عبداله‌آباد ساکن است. بارها و بارها شنیده که می‌خواهند مرکز دفن زباله را به جای دیگری منتقل کنند. خیلی اعتراض کرده‌اند اما هیچ نتیجه‌ای نگرفته‌اند. زهرا پناهی هم از 30 سال پیش تا به حال در منطقه ساکن است. می‌گوید: «اینجا آنقدر به خاطر دفن زباله مشکل داریم که نمی‌دانیم کدامش را بگوییم. بوی بد و مگس که همیشه هست. شب‌ها بوی یک جور گاز در هوا حس می‌کنیم. چشم‌هایمان می‌سوزد و دائم سرفه می‌کنیم. نوه خودم را از اول سال 10بار بیشتر دکتر برده‌اند. خون توی خلط سینه‌ دارد. گفته‌اند به خاطر آلودگی است. وضع آدم بزرگ‌ها هم خوب نیست اما بچه‌ها حساس‌ترند. رنگ و روی بچه‌های اینجا را ببینید، خودتان می‌فهمید.»


حوالی ظهر است و بوی تندی در فضا به مشام می‌رسد. می‌گویند از همین وقت‌ها شروع می‌شود. سرما و گرما هم ندارد اما وقتی هوا گرم است، بو شدیدتر می‌شود. کولر را روشن می‌کنند، بدتر هم می‌شود. قدمت منطقه زیاد است. عباس پناهی از قدیمی‌های عبداله‌آباد است. خانواده‌اش از 200 سال پیش در منطقه ساکن بوده‌اند. می‌گوید از وقتی سایت دفن زباله را اینجا ساخته‌اند، مردم منطقه دیگر خوشی ندیده‌اند. همه‌اش آزار بوده. باد، بوی زباله را می‌آورد. شیرابه‌اش هم تا اینجا می‌رسد. کل آب‌های زیرزمینی منطقه آلوده شده. این را از خودم نمی‌گویم. خودمان همین جا چاه آب زدیم و آمدند آبش را آزمایش کردند گفتند آلوده است. فقط باید کلر زیاد به آن زد. معلوم است که این آب برای کشاورزی بد است اما با همین آب‌های آلوده در این منطقه کشاورزی هم می‌کنند. سبزی و صیفی‌جات می‌کارند. چند سال پیش چند خبرنگار آمدند برای بازدید دریاچه شیرابه اما راه‌شان نداده بودند. من خودم از یک راه دیگر بردم‌شان آن طرفش را ببینند اما حالا آن راه را هم مسدود کرده‌اند.»


عکس‌های هوایی از دریاچه شیرابه آراد کوه سایت کهریزک، نشان می‌دهد دریاچه هنوز کاملاً خشک نشده و اثرات آن باقی است؛ دریاچه‌ای که از آن با عنوان بحران زیست محیطی بیخ گوش پایتخت یاد می‌کنند. دفن میلیاردها تن پسماند طی مدت 50 سال، حاصل‌اش دریاچه‌ای است با 350 هزار مترمکعب مساحت و 2 متر عمق. این همان سایتی است که به عنوان مدرن‌ترین سایت زباله تبلیغ می‌شود؛ سایتی که نه دریاچه شیرابه ندارد که هیچ بلکه از آن برق هم تولید می‌شود.
بهمن ماه سال 91 بود که تصفیه‌خانه شیرابه مجتمع دفع و مدیریت پسماند آرادکوه کهریزک به صورت آزمایشی به بهره‌برداری رسید و مجتبی عبداللهی، معاون خدمات شهری شهردار تهران در مراسم افتتاح آن اعلام کرد شیرابه حاصل از دفن غیر بهداشتی زباله که مربوط به نیم قرن پیش است، با افتتاح این تصفیه‌خانه ظرف 18 تا 24 ماه تصفیه خواهد شد. عبداللهی، تنها حلقه باقی مانده از این زنجیره را زباله سوز کهریزک عنوان کرد که به گفته او ظرفیت تولید سه مگاوات برق را دارد که این میزان قابل افزایش به 5 مگاوات است.

نیم نگاه

یکی از اهالی عبداله آباد: اینجا آنقدر به خاطر دفن زباله مشکل داریم که نمی‌دانیم کدامش را بگوییم. بوی بد و مگس که همیشه هست. شب‌ها بوی یک جور گاز در هوا حس می‌کنیم. چشم‌های‌مان می‌سوزد و دائم سرفه می‌کنیم. نوه خودم را از اول سال 10 بار بیشتر دکتر برده‌اند. خون توی خلط سینه‌ دارد. گفته‌اند به خاطر آلودگی است. وضع آدم بزرگ‌ها هم خوب نیست اما بچه‌ها حساس‌ترند. رنگ و روی بچه‌های اینجا را ببینید، خودتان می‌فهمید.
محمد حقانی، رئیس کمیته خدمات شهری شورای شهر تهران: دریاچه را خشک کرده‌اند ولی با توزیع در سایر سطوح و اینکه شیرابه‌ها را هوادهی کرده یا روی زباله‌ها پمپاژ کرده‌اند که هیچ کدام از این روش‌ها علمی و کاربردی نیست. به همین دلیل هم کارخانه تصفیه شیرابه که آن را با هزینه 30 میلیارد تومان ایجاد کرده‌اند، هیچ بازدهی نداشته و هزینه بی‌حاصل بوده است. الان هم خیلی راحت عنوان می‌کنند که پایلوت و آزمایشی بوده! پایلوت آن هم با این همه هزینه آخر.


حالا اما با گذشت 5 سال، شواهد چیز دیگری را نشان می‌دهند. محمد حقانی، رئیس کمیته خدمات شهری شورای شهر تهران در گفت‌وگو با «ایران» می‌گوید: «دریاچه را خشک کرده‌اند ولی با توزیع در سایر سطوح و اینکه شیرابه‌ها را هوادهی کرده یا روی زباله‌ها پمپاژ کرده‌اند که هیچ کدام از این روش‌ها علمی و کاربردی نیست. به همین دلیل هم کارخانه تصفیه شیرابه که آن را با هزینه 30 میلیارد تومان ایجاد کرده‌اند، هیچ بازدهی نداشته و هزینه بی‌حاصل بوده است. الان هم خیلی راحت عنوان می‌کنند که پایلوت و آزمایشی بوده! پایلوت آن هم با این همه هزینه آخر؟!! ممکن است بخشی از شیرابه‌ها تبخیر شود اما اثر آن در نفوذ به آب‌های زیرزمینی را نمی‌توان نادیده گرفت. شیرابه اثرات مخربی روی محیط زیست باقی می‌گذارد و تأثیر منفی بر سلامت مردم دارد.»
حقانی ادامه می‌دهد: «بوی بد سایت دفن زباله بخصوص در تابستان و شب‌ها در مسیر ورودی فرودگاه امام (ره) استشمام می‌شود و علاوه بر اینکه این بو مزاحم مردم منطقه است، برای ورود میهمانان داخلی و خارجی هم شکل بدی دارد. علتش هم تخمیر زباله‌هاست و گازهای مختلفی که از آن متصاعد می‌شود. مشکل این است که هنوز به نتیجه نرسیده‌ایم که زباله‌ها را باید بسوزانیم یا با توجه به خشک بودن کشور و فقیر بودن خاک از آن برای تولید کمپوست استفاده کنیم. اما مسأله مهم ما در حال حاضر تفکیک زباله از مبدأ است که گرچه آمار و ارقامی در مورد آن اعلام می‌شود اما در واقع شاید چیزی حدود 2تا 3 درصد زباله‌ها از مبدأ تفکیک می‌شوند.» اما نیروگاه تولید برق مرکز دفن زباله که حقانی فعالیت آن را هم ناکارآمد می‌داند چراکه دستگاه هاضم موجود در کهریزک که تکنولوژی تولید برق از زباله است و گازهای اتان و متان را به نیروی برق تبدیل می‌کند، هنوز کاربردی نداشته و آمار و ارقامی که اعلام می‌شود، واقعی نیست. مشکل هم این است که شهرداری نمی‌خواهد این کار را به بخش خصوصی واگذار کند و خودش می‌خواهد صفر تا صد آن را اداره کند.»


حقانی پیش از این و درست یک سال بعد از افتتاح تصفیه خانه شیرابه نیز هشدار داده بود که با توجه به وضعیت کهریزک و دریاچه‌ بزرگ شیرابه که روی هم تلنبار شده، حتی دیگر گاز مفیدی نیز از آن متصاعد نمی‌شود و این کار بیهوده است.
2 سال بعد از آن در اردیبهشت 94 حقانی مجدداً اعلام کرد که تصفیه آب شیرابه زباله‌ها در کهریزک، به علت ناهماهنگی تکنولوژی تعبیه شده، ناکارآمد است و شیرابه‌های این کارخانه بلااستفاده مانده است. او تأکید کرده بود که خشک کردن دریاچه شیرابه مشکل را حل نمی‌کند بلکه با تجهیز سیستم‌های دفع مواد زباله در راستای حفظ محیط زیست، می‌توان قبل از ورود زباله‌ها به محل جمع‌آوری، معضل دریاچه شیرابه را از بین برد.
رحمت‌الله حافظی، رئیس کمیسیون سلامت، محیط زیست و خدمات شهری شورای شهر تهران نیز اردیبهشت ماه سال گذشته اعلام کرد که نقطه ضعفی در سیستم تصفیه شیرابه و همچنین تأسیساتی که برای این کار ایجاد شده وجود دارد و این سیستم نمی‌تواند انشعاب‌ها را تصفیه کند به همین دلیل شهرداری تهران از روش‌های دیگری برای خشک کردن دریاچه شیرابه استفاده می‌کند. تصفیه‌خانه شیرابه کهریزک قرار بود ظرف مدت 2 تا 3 سال پرونده آلوده‌ترین سیال شناخته شده روی زمین یعنی شیرابه را ببندد و تهران را از خطر آن در امان بدارد اما اشتباه محاسباتی در طراحی آن، کارایی این سایت را به کل زیر سؤال برد. سازمان پسماند شهرداری تهران اما همچنان مدعی است که تصفیه‌خانه ١٤هزار مترمکعبی شیرابه، قادر است شیرابه‌ها را تصفیه کند و آب حاصل از آن را به مصرف مجموعه آرادکوه برساند. این درحالی است که عبداللهی، معاون خدمات شهری شهردار تهران سال 94 مدعی شده بود که در آینده‌ نزدیک چیزی به عنوان دریاچه شیرابه نخواهیم داشت و این دریاچه خشک خواهد شد، ضمن اینکه با تصفیه‌خانه‌ای که ساخته شده 90 درصد دریاچه شیرابه خشک و 10 درصد دیگر نیز نهایتاً تا اوایل سال آینده یعنی سال 95 خشک می‌شود. حالا یک سال از وعده خشک شدن کامل دریاچه شیرابه گذشته و آن طور که معلوم است، شهرداری تنها سعی کرده صورت مسأله را با توزیع شیرابه در سطوح دیگر پاک کند.


ورود به سایت دفن زباله کهریزک برای ما غیرممکن است حتی پیش از آنکه بدانند خبرنگار کدام روزنامه هستیم و مجوز ورود داریم یا نه. نیروهای بیسیم به دست به کسی به نام حاج... اطلاع می‌دهند که یک پلاک غریبه در حال ورود به سایت است. کمی بالاتر حاج... و یک نفر دیگر جلوی اتومبیل را می‌‌گیرند و به سمت دیگری هدایت می‌کنند. توضیح می‌دهیم که خبرنگاریم و می‌خواهیم گزارشی از فعالیت سایت و نحوه تولید برق و کمپوست آن بگیریم. نیازی به شنیدن جمله بعدی نیست، بی‌هیچ توضیحی باید برگردیم. چند روز پیش محمدمهدی تندگویان عضو شورای شهر تهران، در توئیتر خود نوشت: «شهرداری اسناد مربوط به تولید برق از زباله و کود کمپوست و میزان درآمد حاصل از آن را به شورای شهر اعلام نماید؛ این ۴سال است که درخواست ماست.»
بوی زباله، استشمام گاز، آب آلوده، هوایی که برای نفس کشیدن مناسب نیست، تمام اینها حاصلش می‌شود بیماری‌هایی که علاج‌شان شاید به این راحتی‌ها ممکن نباشد. آدم دلش از تماشای بچه‌های مریض می‌لرزد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۵۰
پیمان صاحبی


 

تغییرات آب و هوایی مهم‌ترین عامل آتش‌سوزی‌ها

*ناصر اسفندی : شرایط آب و هوایی و تغییرات اقلیمی تاثیر زیادی در بروز حوادث آتش‌سوزی‌ها دارد؛ زیرا هر زمانی‌ که شاهد کاهش باران در فصل‌های پرباران هستیم و این امر اتفاق می‌افتد، آمار آتش‌سوزی‌ها بالا می‌رود؛ البته آتش‌سوزی‌هایی که به دست انسان‌ها رخ می‌دهد خود جای تحلیل دارد.

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  سلامت نیوز، فرهیختگان نوشت: طبق آخرین آماری که وجود دارد، تعداد و وسعت آتش‌سوزی سال 95 چند درصدی از سال 94 بیشتر بود؛ یعنی در سال 94، 2071 فقره آتش‌سوزی داشتیم و در سال 95 این رقم به 2183 رسید؛ یعنی افزایش 5 درصدی در تعداد آتش‌سوزی‌ها. همچنین وسعت آتش‌سوزی‌ها در سال 94، 18 هزار و 170 هکتار بود اما در سال 95 این رقم به 19 هزار و 685 هکتار رسید؛ یعنی افزایش 8 درصدی.
اما این افزایش با توجه به رقم زیاد آن، نگران‌کننده نیست؛ چراکه مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع و‌ محیط‌زیست، به همراه سایر بخش‌های دولتی تلاش وافری را برای کنترل آتش‌سوزی‌ها کرده‌اند که کاهش 27 درصدی تعداد آتش‌سوزی‌ها در جنگل‌های طبیعی، ‌29 درصد در جنگل‌های دست‌کاشت و همچنین کاهش 13 و 36 درصدی وسعت در این دو نوع جنگل‌ها دیده می‌شود.


افزایش آمارهایی که گفته شده به دلیل آتش گرفتن مراتع است که دلیل آن هم پیشتر به آن اشاره شده است. یکی دیگر از معیارهایی که سازمان جنگل‌ها و مراتع در بحث آمارگیری آتش‌سوزی‌ها در نظر می‌گیرد متوسط سطح حریق است که برای به دست آوردن این سطح تعداد آتش‌سوزی‌ها را بر مساحت آتش‌سوزی‌ها تقسیم کرده و عدد به دست آمده به عنوان متوسط سطح اعلام می‌شود.
در سال 94 متوسط سطح حریق 8/8 بوده و سال 95 این عدد به 9 رسیده که نشان می‌دهد مسئولان و متولیان حفاظت از جنگل‌ها در بحث مدیریت آتش‌سوزی‌ها موفق عمل کرده‌اند.
همچنین در سال 94 بیشترین آتش‌سوزی‌ها از نظر تعداد مربوط به استان‌های گلستان، کردستان و فارس می‌شود؛ در حالی که در سال 95 استان‌های اصفهان، گلستان و همدان بیشترین تعداد آتش‌سوزی را داشته‌اند. استان‌های لرستان، کردستان و فارس در سال 94 و استان‌های فارس، اصفهان و خوزستان در سال 95 بیشترین وسعت آتش‌سوزی را داشته‌اند.
جنگل‌های هیرکانی در شمال کشورمان جنگل‌های بی‌نظیری هستند. جنگل‌های حفاظتی که در زاگرس داریم نیز به دلیل اینکه در تامین آب نقش بسزایی دارند، قابل توجه هستند و به همین جهت باید حفاظت شدیدی از این منابع صورت گیرد.
بیش از 82 درصد اراضی کشور تحت‌مدیریت سازمان جنگل‌ها و مناطق آبخیزداری و مراتع کشور است. به همین دلیل به لحاظ حاکمیتی، باید در این حوزه برنامه‌ریزی کنیم. یک قسمتی را به عنوان فرماندهی یگان حفاظت منابع طبیعی تجهیز کرده‌ایم که نفراتی دارد و بر اساس ماموریت‌های سازمانی که بر عهده یگان است، تجهیزاتش را برآورد کرده‌ایم.


*معاون فنی یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۸
پیمان صاحبی


 

واکنش محیط زیست به خبرسازی درباره کاهش تراز دریاچه ارومیه

خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایی که در دو دولت گذشته در برابر افت متر‌متر سطح تراز دریاچه ارومیه و شرایط بسیار نگران‌کننده این اکوسیستم سکوت کرده بودند، امروز در برابر سانت‌سانت سطح تراز دریاچه ارومیه خود را نگران می‌دانند و البته این حساسیت ناشی از توجه دولت یازدهم به موضوع محیط زیست و احیای دریاچه ارومیه است و این مطالبه را خود دولت به سطح عمومی جامعه و رسانه‌ها نیز انتقال داده و باید آن را به فال نیک گرفت».

به گزارش وبلاگ منابع طبیعی سقز به نقل از  سلامت نیوز، شرق نوشت: این بخشی از واکنش مسعود باقرزاده کریمی، معاون دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست و عضو ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه به برخی خبرسازی‌ها درباره کاهش تراز دریاچه در زمان دولت یازدهم است.
طبق گفته او سطح تراز دریاچه براساس اطلاعات و آمار ثبت شده در وزارت نیرو، ١٢٧٠,٥٣ است. باقرزاده کریمی در پاسخ به خبر منتشرشده در یکی از خبرگزاری‌ها، گفت: آنچه این خبرگزاری به‌عنوان سطح تراز دریاچه ارومیه در فروردین سال ۹۲ مطرح کرده، نادرست است و سطح تراز دریاچه براساس اطلاعات و آمار ثبت شده در وزارت نیرو، ١٢٧٠.٥٣ است. او ضمن تأکید بر این موضوع که پیش از آغاز به کار دولت یازدهم به طور میانگین، سالانه شاهد افت ۳۰ سانتی‌متری سطح تراز دریاچه ارومیه بودیم، خاطرنشان کرد: این روند به دلیل آنکه دولت یازدهم شش ماه نخست آغاز به کار خود را به ارزیابی ریسک برنامه‌ها و استراتژی‌های پیشنهادی گذراند و پس از آن نیز فصل گرما آغاز شده بود و امکان مدیریت بارش‌ها و هدایت آنها به دریاچه وجود نداشت، تا شهریور ۱۳۹۳ ادامه داشت و در نهایت کمترین سطح تراز دریاچه ارومیه در شهریور ۱۳۹۳ با رقمی حدود ١٢٧٠,٥٠ به ثبت رسید.

باقرزاده کریمی افزود: اما با شروع اقدامات دولت یازدهم برای احیای دریاچه ارومیه و عزم جدی در این زمینه، پس از شهریور ۱۳۹۳ تاکنون، سطح تراز دریاچه ارومیه همواره با روندی رو به رشد همراه بود و نهایتا در فروردین‌ سال‌جاری سطح تراز دریاچه به حدود ١٢٧٠,٨٩ رسید که نشان‌دهنده افزایش حدود ۸۰ سانتی‌متری سطح تراز دریاچه در دولت یازدهم است. عضو ستاد ملی احیای دریاچه ارومیه گفت: براساس تمامی آمارهای رسمی و تصاویر ماهواره‌ای، سطح تراز ثبت شده برای دریاچه ارومیه در فروردین‌ سال جاری، حتی از سطح تراز فروردین سال ۹۲ نیز بیشتر بود. معاون دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به شرایط اکوسیستمی تالاب‌ها و دریاچه‌ها، اظهار کرد: شرایط تالابی به گونه‌ای نیست که شما به محض تغییر دولت‌ها شاهد افزایش یا کاهش سطح تراز آب تالاب‌ها و دریاچه‌ها باشید، از همین رو مدت زمانی پس از آغاز به کار دولت یازدهم نیز همچنان اثرات بی‌توجهی به دریاچه ارومیه را شاهد بودیم. باقرزاده کریمی تأکید کرد: مهم‌تر از اعداد ثبتی، اراده اجرائی دولت یازدهم برای ساماندهی مصارف آب در حوضه دریاچه ارومیه و احیای این اکوسیستم ارزشمند و گسترش این اقدام بسیار مهم به تمامی کشور است؛ به‌گونه‌ای که امروز شاهد به ثمر رسیدن تدریجی این اراده و اقدام در بسیاری از نقاط از جمله دریاچه ارومیه هستیم.

معاون دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست، بسته شدن‌ هزاران حلقه چاه غیرمجاز، توقف ساخت سدهایی که حتی در برخی موارد، اجرای آنها در دولت گذشته کلید خورده بود، رهاسازی آب از پشت سدها، اصلاح و ساماندهی مدیریت کشت و آبیاری، ایجاد زمینه برای گسترش آبیاری‌های نوین در کشاورزی را برخی از اقدام‌های مهم انجام شده از سوی دولت یازدهم در حوضه دریاچه ارومیه و سایر نقاط کشور اعلام کرد. باقرزاده کریمی با اشاره به سابقه فعالیت خود، گفت: به‌عنوان کسی که در پنج دولت مسئولیت حوضه تالاب‌ها را بر عهده داشته، باید بگویم که دولت یازدهم، فرصتی استثنائی برای احیای تالاب‌ها در سطوح مختلف مردم و مسئولان ایجاد کرده است که از جمله آثار آن می‌توان به همکاری دو قوه‌مقننه و مجریه و در نهایت تصویب لایحه حفاظت از تالاب‌ها در مجلس دهم اشاره کرد. معاون دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست درباره صحبت‌های مطروحه پیرامون مشکل‌زایی دولت برای کشاورزان در مسیر احیای دریاچه ارومیه، اظهار کرد: هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که اقدام دولت که بدون هیچ هزینه‌ای، کشاورزان منطقه را به سیستم آبیاری نوین مجهز کرده تا علاوه بر صرفه‌جویی در میزان مصرف و ارتقای بهره‌وری آب، آفات و آلودگی‌های محصولات کشاورزی خود را نیز کاهش دهند، منجر به مشکل‌زایی برای کشاورزان شده است. او ادامه داد: قطعا این صرفه‌جویی در آب منجر به هدایت آب ذخیره شده به دریاچه خواهد شد که در نهایت مانع از خشکی دریاچه و ایجاد مشکلات متعدد برای مردم منطقه و کشور می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۷:۴۶
پیمان صاحبی