بیماریهای گوارشی و ریوی به طور قابلملاحظهای افزایش یافته است. به طوری که برخی افراد عنوان میکنند عارضهها و مشکلاتشان الزاما و بهطور مستقیم به نقش ریزگردها در کاهش سلامت سیستم تنفسی و ششها، مسایل عروقی و قلبی و نیز اخلال در سیستم گوارش مربوط میشود. این درحالی است که طبق آخرین اطلاعات و آزمایشهای پزشکی اخیر، مساله آلودگی هوا در استان خوزستان در رشد تصاعدی بیماران کلیوی و عارضههای زیرمجموعه این مورد، افزایش نشان میدهد. حال طبیعی به نظر میرسد که علاوه بر مشکلات و معضلاتی که در گستره اقتصاد شهری و دادوستدهای روزمره در این استان به وجود آمده که مواردی چند از این رکودهای شغلی عنوان شد، بیشک ازدیاد تعداد بیمارانی که توانایی فیزیکی و کاری خود را در وضعیت تنفس ریزگردها تا میزان بسیار محسوسی از دست دادهاند، به نوبه خود در افسردگی اقتصادی و اداری شهر و استان موثر هستند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جهان صنعت، وقتی از او سوال میکنم، به نقطهای نامعلوم روی زمین خیره میشود و با کمی مکث میگوید: صله رحم! یک بار دیگر تکرار میکند. بیشک این وضعیت روی صلحهرحمها و دید و بازدیدهای خانوادگی تاثیر گذاشته. شرایط خیلی بد شده است! واقعا در ایام اینچنینی نه به مادر و پدرم میتوانم سری بزنم و نه برایشان کاری انجام دهم. از این طرف تا آنطرف شهر با این شرایط و ترافیک وحشتناکی که به همین دلیل ایجاد میشود، نمیتوان به درستی و سلامت تردد کرد. روزهایی را ما دیدهایم که از ترسمان نمیتوانستیم حتی یک قدم به جلو برداریم!
دیگری لبخند تلخی میزند و میگوید: این بلا آنقدر وحشتناک است که سلامتی، زندگی، کار و کاسبیمان را یک تنه از رونق انداخته است. این روزها کسی به خرید نمیآید. در محیطهای مسقف هم این بلا حضور دارد. آدم با هر نفسی که برمیآید، کاملا احساسش میکند. شاید باور نکنید حتی ماهیهایی که از آبادان یا گناوه و جاهای دیگر میآوریم، روی دستمان میماند.
مادری جوان، تحصیل کرده و شاغل وقتی میخواهد جواب سوال دهد، دست روی قلبش میگذارد و میگوید آقا فلج میشویم. همهجوره فلج میشویم. شما فقط اقتصاد و کسبوکار را نبین. همه زندگی ما اهوازیها را ببین. باید جان و توان و امید داشته باشیم تا بتوانیم کار کنیم و چرخ اقتصاد و توسعه را در این شهر و استان بچرخانیم یا نه؟ کشاورزی در این استان بزرگترین و مهمترین وزنه توسعه غیرنفتی به حساب میآمد. اکنون هم با خون و دل کشاورزان در همین سطح قرار داریم. اما امروز به هر باغ یا مزرعه کشاورزی که محصولات صیفی تولید و کشت میکنند، مراجعه میکنید، شاهد آن هستید که ریزگردها و آلودگی هوای خوزستان چه تاثیرات نامطلوبی بر کشاورزی استان تحمیل کردهاند.
ریزگرد ها در دراز مدت مهاجرت دسته جمعی را موجب میشوند
راست میگفتند. وقتی ریزگردها از راه میرسند یا هواشناسی خبر تلخ آمدن و ماندگاری طولانی و پایدار وضعیت را میدهند، موجی از ترس و نگرانی باز شهر اهواز و سایر شهرهای استان را فرا میگیرد. نهتنها اهواز که حدیث همه شهرهای استانهای همجوار است که سالهاست با هیولای بیرحم ریزگردها مواجه شدهاند و دستوپنجه نرم میکنند. بیشک داستان به همینجا منتهی نمیشود. ریزگردهایی که به چند دلیل اصلی و مهم زیستمحیطی و در نهایت عدم توجه جدی و کاربردی و به موقع با این بحران عظیم و از سوی دیگر کوتاهی دولت همسایه در تحلیل و مواجهه مناسب و عینی با این پدیده و در نهایت اضافه کردن سایر علتها به این امر، هماکنون به اینجا رسیده است غیر از آنکه مشکلات زیستمحیطی برای طیف وسیعی از شهرهای ایران و شهروندان به وجود آورده اما این مبحث و بخش دیگر بحران ریزگردها که به تهدید سلامتی و عارضههای فیزیکی میانجامد، به واقع میتوانند ظاهر مساله باشند اما در زیرلایههای پنهان این ریزگردها بیشک مسایل و مشکلاتی وجود دارد که در درازمدت تبدیل به مشکلات اصلی و طرحی برای نابسامانیهای اجتماعی و حتی مهاجرتهای دستهجمعی میشوند. این مهم اگرچه تاکنون بهعنوان یک عامل ملموس و مهم در کانون اهمیت و توجه بوده است اما هیچگاه نتوانسته رسمیت داشته باشد. از این رو این بحران چنان مورد اهمیت قرار نگرفته است که طرحهایی جامع و سودمند در رفع و کاهش آسیبهایش مدون و اجرایی شوند.
از سوی دیگر واقعیتی نیز وجود دارد که بر حسب اساس، نوع و میزان اهمیت داشتن امور، بنا به خواستهای فرهنگی و اجتماعی، خود دلیل دیگری برای مواجهه اثرگذار با یک پدیده است. به این مفهوم آثار و پیامدهای وجود ریزگردها بهعنوان بخشی جداناپذیر از زندگی امروزه، بخشی از زندگی و کیفیت آن در شهرها و حتی روستاهایی شده است که با این مشکل روبهرو هستند. به این معنی ریزگردها به اندازه گسترش و پیشرویهایشان در غرب کشور و بالاخص استان خوزستان، به همان اندازه مورد تحلیل مردم و مسوولان ذیربط قرار نگرفته است. چهبسا امروز حتی کودکان خردسال خوزستانی قابلیت ارائه توضیحات علمی و منطقی در خصوص بروز و چگونگی شکلگیری این معضل را دارند اما در وهله بعد به الزام و جبر سطحینگری، راهی جز گلایه و شکایت را برای خود هموار نمیبینند.
از آن مرد میانسالی که دغدغهاش کاهش امر صلهرحم بود و ناراحتیاش از اینکه دیر به دیر به دیدار پدر و مادرش میرود تا آن ماهیفروشی که از بیم فروختهنشدن ماهیهایش در بازار خیابان نادری در روزهای ریزگردی، یک طیف بسیار گسترده و وسیع با تفاوتهای قابل مشاهده اعم از سبک و نوع زندگی و میزان تحصیلات و حتی قومیتها گنجانده شدهاند.
به همان اندازه که شهردار و فرماندار شهرهای آلوده با مقوله ریزگردها مواجه هستند، کارگران خدماتی شهرداری نیز به نوبه خود با این مقوله مواجهه عینی دارند. به همان میزان که ریزگردها در روزهایی از سال حضور ندارند و به مردم در معنای جامع کلمه مثلا اجازه تجربه یک زندگی معمولی را میدهند، تاثیر و نگرانیهای موجود در روزهای ریزگردی سال را در همین ایام نیز به همراه دارند. همین ترس و نگرانی از ناسالم شدن هوا به نوبه خود تداوم یک حس توامان با یاس و دلواپسی را بهطور کامل در مفهوم زندگی در بُعد کلان نهادینه کرده است. شاید این مثال دردناک باشد ولی برای تشریح کلام و بیان عمق فاجعه مناسب است؛ همان تصویری را که ما از زندگی مردمان در استانهای مازندران و گیلان داریم با آن شرایط خاص جوی و محیطزیستی حاکم به همان معنا تصویرمان از خوزستان به ناچار باید با ریزگردها گره بخورد؛ مردمانی همیشه با ماسک بر صورت و آسمانی که خورشیدش هیچگاه هویدا نیست در محیطهای بسته مسقف تا پدر و مادرانی که بخشی از اوقات فراغت فرزندان و کودکانشان را در پارکها و محیطهای بازی سپری میکنند نیز به مقوله ریزگردها بهعنوان یک عامل ایذایی و بازدارنده نظر دارند. این شکل از زندگی به همان اندازه که ناملایمات خودش را دارد و از قضا با سایر ارکان و امور دیگر زندگی فردی و اجتماعی ارتباط مستقیم پیدا کرده، در سیستم و مناسبات اقتصادی شهری نیز تاثیرگذار بوده و خواهد بود.
این گزارش بیشتر به این سویه نظر دارد و از این رو بیشتر به کاوش در این مهم میپردازد. اتفاقا خیلی عجیب نیست که وقتی از این منظر به ساختار اقتصاد شهری نظر داریم، همه مشاغل و صاحبان حرفههای متعدد و کسبوکار حضور ریزگردها را به عنوان معضلی در کسبوکار خود قلمداد کنند. فلافل و سمبوسهفروشان کنار خیابانی که این روزها به دلیل کاهش کار در پروژههای بزرگ و کوچک مجبور به روی آوردن به مشاغلی اینچنین کاذب هستند، از سویی از کاهش کیفیت بهداشتی پخت و پزهایشان در فضای باز و قرار گرفتن محصولات خوراکیشان در معرض ریزگردها ترس دارند به همان اندازه نیز اغذیهفروشها از این معضل ناله میکنند. کافی است که عدم حضور مردم در خیابانها و مراکز خرید و تفریحگاهها را به این معضل اضافه کنید تا شاهد کسادی ملموس و عینی در این صنف باشید. به همین اندازه بازار مواد غذایی و خوراکی به قدری تحت تاثیر معضلات ریزگردی قرار گرفتهاند که کوچکترین مساله میتواند محصولات روزانه را در یک حرفه یا صنف به باد دهد.
یکی از فعالان در عرصه محصولات لبنی عنوان میکند که در روزهایی که با معضل ریزگردها بیشتر از همیشه مواجه هستیم، خواهناخواه توجه مردم به فرآوردههای فلهای بسیار کاهش مییابد مثلا برای فروش شیر شتر، گاومیش و ماست و کره هم مشکل داریم. مانند آن است که مردم احساس میکنند، این محصولات بیشک و در فضای باز از کمترین میزان حساسیتهای بهداشتی برخوردارند و از این رو کمتر به این مهم توجه دارند. در بازار وضع به همین منوال است. بازار لوازم خانگی و حتی صوتی و تصویری نیز از کاهش مشتری و به تبع آن کاهش فروش و عرضه و تقاضا گله میکنند. این طریق حتی به برخی مشاغل و بازارهای ظاهرا بیربط با مقوله ریزگردها هم سرایت کرده است. یکی از طلاسازان و طلافروشان قدیمی در بازار اهواز که از اقلیتهای مذهبی این شهر محسوب میشود (صائبیهای اهواز) میگوید: خانوادهای را شاهد بودم که برای سفارش سرویس طلا و جواهر عروس چند روز از موعد مقرر شده دیرتر مراجعه کردند. وقتی شرایط را جویا شدم، فهمیدم به دلیل حضور ریزگردها در شهر و طولانی شدن آن، این خانواده تمام برنامههایشان برای مراسم عروسی با مشکل مواجه شده و از این روی مراسم عروسی با صرف هزینه جریمه برای تالار به تعویق افتاده است. البته مدیر تالار هم خسارتهای زیادی ناشی از تهیه غذا و سایر موارد متحمل شد که به دلیل وضعیت بد هوا و حضور ریزگردها، آستانه دید در شب حتی تا مرز یک متر کاسته شده بود. اینگونه بود که مهمانان به مهمانی نرسیدند و داماد در ابتدای زندگی با خسارتهای جبرانناپذیر مالی زیادی روبهرو شد. به عینه شاهد اخلال در زندگی مردم و همکارانم در سایر صنوف و کارها در همین بازار مرکزی اهواز هستم.
بسیاری از کسانی که در استان خوزستان در پروژههای عمرانی به صورت غیربومی مشغول کار هستند، با رسیدن وضعیت آب و هوای به مرزهای خطر و هشدار به ناچار در استان مانده و خانوادههای خود را به نقاطی خارج از استان یا به سمت روستاها یا شهرهایی میفرستند که تاثیرپذیری کمتری از ریزگردها دارند. این در حالی است که این روزها مراجعات مردمی به مراکز درمانی و پزشکان متخصص به مراتب بیشتر از سالهای گذشته بوده است.
ریزگرد ها چه بلایی سر سلامتی و زندگی اجتماعی مردم آورده است
بیماریهای گوارشی و ریوی به طور قابلملاحظهای افزایش یافته است. به طوری که برخی افراد عنوان میکنند عارضهها و مشکلاتشان الزاما و بهطور مستقیم به نقش ریزگردها در کاهش سلامت سیستم تنفسی و ششها، مسایل عروقی و قلبی و نیز اخلال در سیستم گوارش مربوط میشود. این درحالی است که طبق آخرین اطلاعات و آزمایشهای پزشکی اخیر، مساله آلودگی هوا در استان خوزستان در رشد تصاعدی بیماران کلیوی و عارضههای زیرمجموعه این مورد، افزایش نشان میدهد. حال طبیعی به نظر میرسد که علاوه بر مشکلات و معضلاتی که در گستره اقتصاد شهری و دادوستدهای روزمره در این استان به وجود آمده که مواردی چند از این رکودهای شغلی عنوان شد، بیشک ازدیاد تعداد بیمارانی که توانایی فیزیکی و کاری خود را در وضعیت تنفس ریزگردها تا میزان بسیار محسوسی از دست دادهاند، به نوبه خود در افسردگی اقتصادی و اداری شهر و استان موثر هستند.
وضعیت ترافیک شهری نیز ارتباط مستقیمی با بحث ریزگردها دارد. اگرچه معضل ترافیک از مشکلات ذاتی شهرهای بزرگ و صنعتی به حساب میآید ولی تعجیل مردم در رسیدن به مقصد و تلاش آنها به منظور کمتر قرار گرفتن در معرض تنفس ریزگردها و همچنین کاهش دید بهخصوص زمانهایی که ریزگردها گستره دید رانندگان را در حد بسیار زیادی کاهش میدهند، همگی در افزایش ترافیک شهری و عدم رعایت قوانین و مقررات رانندگی و حقتقدمها بسیار موثر بوده است. این مقوله تا حدی ناراحتکننده است که بسیاری از کسانی که با سهچرخههای موتوری یا موتورسیکلتها کار و از این طریق امرار معاش میکنند، علنا در روزهای آلودگی هوا دست از کار میکشند و به امید برگشتن به شرایط عادی، لحظهشماری میکنند. بحران کار در این استان که بهطور بسیار محسوس با تعطیلی برخی پروژههای عمرانی از ابتدای سال 95 به این سو رشد صعودی نشان میدهد نیز در تداوم رکود اقتصادی استان به همراه عامل ریزگردها تاثیری دوچندان داشته است. در این راستا در شهرها و بخشهای اطراف مرکز استان خوزستان که به امر کشاورزی توجهی جدی داشته و دارند نیز میزان کشاورزی در دشت خوزستان بسیار تحتتاثیر آلودگی هوا قرار گرفته است. صاحبان کشت و زرعهای گلخانهای و صیفیجات وقتی صحبت از ریزگردها میشود از خستگیهای مضاعف و زودهنگام حین کار گله و شکایت دارند و ذرات سمی موجود در هوا را که مربوط به مناطق خاص و بهخصوص لمیزرع است برای کیفیت محصولات خود و گیاهان و بوتههای ثمرده بسیار زیانآور میدانند. این واقعیت که نشست این ریزگردها و ذرات سمی روی خاک مزارع در درازمدت میتواند اثرات جبرانناپذیری بر وضعیت کشاورزی استان به عنوان یکی از قطبهای کشاورزی جنوب کشور داشته باشد نیز خود از مهمترین نگرانیهای موجود است.
وضعیت نابسامان و غیرپیشبینی ریزگردها و هوای آلوده به همان اندازه نیز در سایر شهرهای غربی کشور و بهخصوص در شهرهایی که در مجاورت یا نزدیکی نوار مرزی ایران با کشور عراق قرار دارند، را تحت تاثیر خود قرار داده است. طبیعی به نظر میرسد که در صورت تداوم این شرایط، مشکلات اقتصادی و معیشتی ناشی از این آلودگی پای خود را هرچه بیشتر به وضعیت اقتصاد در گردش شهرها و و ضعیت معیشتی مردم باز میکند و رکود در معیشت و اقتصاد شهری که این روزها در شهرهای استان خوزستان و بهخصوص اهواز کاملا مشهود است به مناطق و شهرهای یادشده نیز سرایت میکند. واقع امر اگرچه به مقوله بحران خوزستان هیچنگاه دلسوزانه و مداوا نگری نشد اما دستکم میتوان امید داشت که سایر نقاط ایران به سرنوشت این استان دچار نشوند. شاید این جمله تعجبآور باشد اما واقعیت این است.
زمانی خوزستان قطب اشتغال بود
بیاختیار روزهایی به یاد آدم میآید که از جایجای این کشور برای کار و کسب و درآمد مکفی، نیروی کار از هر صنف و تخصصی به سمت استان خوزستان سرازیر میشد و جالب آن بود که این استان پذیرای همه نیروهای کار و مهاجران به منظور انجام پروژههای متعدد بود. اما امروز خود به مرور و تدریجی نه تنها شاهد توقف عملیاتهای متعدد عمرانی و اجرایی است بلکه به دلایل عدیده از جمله نبود کار و معضلات ناشی از زندگی در شرایط نامناسب آب و هوایی شاهد مهاجرت خوزستانیها به استانهای همجوار و حتی تهران شدهاست. همانطور که عنوان شد، بیشک شرایطی را که امروز استان خوزستان و شهرهای مهم این استان در مواجهه با بحران ریزگردها تجربه میکنند، میتواند نمونهای برای آینده شهرهای دیگر کشور باشد. شهرهایی همچون تهران که با هوای ناپاک و آلودهاش به اندازه کافی معضلات و بحرانهای اقتصادی و سلامت و بهداشت را تجربه کرده و میکند و از قضا موارد متعددی را از گزند حرکات بیامان ریزگردها در امان نبوده و بیشک بعد از این نیز نخواهد بود. این شرایط خاص تهران به تنهایی نیست.
شهرهای مرکزی ایران از اصفهان و شیراز گرفته تا یزد و کرمان نیز به اندازه کافی و نه در حد یک هشدار با مشکلات و معضلات ریزگردها روبهرو شدهاند. کافی است که در همین روال توسعه دامنه جغرافیایی تاثیرپذیر از ریزگردها به مسایل اجتماعی و معضلات اقتصاد شهری و رکود زندگی و حیات اجتماعی نظر داشته باشیم. بیشک خواهیم دید که اگر این بحران همچنان به قوت خود باقی بماند در زمانی کمتر از یک دهه برای مثال شهرهایی نظیر تهران و اصفهان در بررسی شاخصهای منتخب درچه وضع اسفناکی خواهند افتاد. نمونه تاثیرپذیری و تاثیرگذاری ماندگار معضلاتی از این دست تنها به خوزستان یا تهران و اصفهان منتهی نمیشود. ما نمونههای متعددی را در کشور داشته و داریم که واقعا نیاز به توجه بسیار دقیق و هوشمندانه دارند. مثلا در سوی دیگر، مشکلات به وجود آمده برای مردم نواحی شمال سیستانوبلوچستان و جنوب خراسان جنوبی از بادهای 120 روزه در آن مناطق و همچنین گردوغبارهای فصلی منطقه، به نوبه خود بر همه ارکان زندگی مردم در این مناطق از ایران نیز تاثیر داشته و دارد. به نظر میرسد با توجه به این شرایط بحرانی که به نوعی بخش قابل توجهی از کشور را به خود معطوف کرده و هیچ اقدام مدون و مناسبی نیز در این راستا نهتنها انجام نمیشود بلکه هیچکدام از طرحهای مدعایی ارائه شده تا به امروز جز رو سیاهی چیز دیگری برای طراحانشان نداشتند. مثال بسیار تاسفبار دیگری میزنم.
اگر دریاچه ارومیه را درنیابیم خوزستان دوم رخ میدهد
از سوی دیگر بنا بر مشاهدات عینی و گزارشهای موجود به دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه مردم استان آذربایجانشرقی در دو سال گذشته چند نوبت با وزش بادهایی روبهرو شدند که عامل انتقال نمکهای خشک این دریاچه به زمینهای کشاورزی و زراعتی و از همه مهمتر باغات این استان تا شهر تبریز بوده است. اگر خوزستان به همراه استان فارس قطب کشاورزی جنوب و غرب کشور باشد. آذربایجان شرقی نیز بیشک در شمال غرب کشور دارای چنین اهمیت و جایگاهی است. آیا تصور نمیشود که با حضور نمک تا به این حد عینی و قابل ملاحظه کشاورزی این استان به فاجعهای دیگر در حد و اندازه خوزستان مواجه شود؟ دریاچهای که تا دیروز مرکز مهم جذب توریسم بود و از بهترین نمونههای پژوهشهای جغرافیایی و اقلیمی در جهان به حساب میآمد تا مدتی دیگر به دلیل همه آن اقدامات بیتعقل و غیرمسوولانه، امروز عامل قطعی و یقینی فلج شدن اقتصاد، اجتماع و معیشت استان بزرگ و پهناوری همچون آذربایجان شرقی باشد؟.
به همین صورت شهرها یکی پس از دیگری به جای رشد، اعتلاء و رونق گرفتن در همه زمینهها مطابق با استانداردهای شهرنشینی و توسعه شهری در سراسر جهان، تبدیل به مناطقی خموده و بیحس و حال میشوند زیرا حل معضل ریزگردها زمان طولانی و برنامهریزی بلندمدتی را میطلبد. شهرهایی که زندگی در آنجا جریان ندارد و مردمانش یا مهاجرت کردهاند یا بیمار و ناتوان روزگار خوبی را تجربه نمیکنند. فقر و بیکاری رشد مضاعف مییابد و توسعه معنای واقعی خود را از دست میدهد. اگر باز توجه جدی به این معضلات نشود یک شهر که نه، شهرهای متعددی در کشور تا یک دهه دیگر به چنین وضعیتی دچار خواهند شد.
منبع:سلامت نیوز