منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

جنگل زباله

با هر قدم که به زمین فرود می‌آید، صدها مگس به آسمان می‌روند و باد داغ، بوی گندیدگی را فرو می‌کند به دماغ «محمدجان» و «رجب» و «امان‌الله» و «بیدار»؛ بوی لجن و کثافت را، بوی تپه‌های آشغالی که شیرابه از زیرش روان شده و مردار حیواناتی که دل و روده‌شان بیرون ریخته.


به گزارش سلامت نیوز، شهروند نوشت: جاده هراز در ٢٥ کیلومتری آمل، آنجاست که همه می‌دانند باید شیشه خودرو را بالا کشید و تخت گاز دور شد. یک جاده انحرافی به محل دپوی زباله «شاه زید» می‌رسد، آنجا دیگر باغ‌ها نمی‌رویند، خانه‌ای اگر بوده از سکنه خالی شده و رودخانه هراز هم مسمومِ شیرابه‌ای است که جان همه ماهی‌ها را گرفته.


کارگران میان کوه‌های زباله نشسته و مشغول کارند. سفیدی چشم‌ها در میان زردی زباله‌ها ‌هارمونی غم‌انگیزی ساخته. سفیدی چشم مردان جوان و نوجوانی که با گونی‌های سیاه و سفید، میان کرور کرور آشغال پلاستیک‌ها را جدا می‌کنند: «از ساعت هفت صبح می‌آییم تا ١٢ظهر. بعد از این ساعت دوباره کار می‌کنیم تا هفت شب. بعد هم می‌رویم خانه.» مراد با دستان سیاه، گردنبندی با مهره‌های آبی و چشمان سرمه‌کشیده حرف می‌زند و آهن‌ها را جدا می‌کند. «خانه کجاست؟» خانه اتاقی است که در آمل کرایه کرده‌اند. او مهاجری افغان است مثل تمام آدم‌هایی که اینجا کار می‌کنند. سه ماهی است که به ایران آمده و افتاده در تپه‌های زباله به کارگری؛ اما به قول خودش «بهتر از بیکاری است در افغانستان.» ماهانه ٧٠٠، ٨٠٠‌ هزار تومان عایدش می‌شود. «این کار برای ما مهاجران که خانه نداریم و پول نداریم، خوب است.» او و آنهای دیگر قرارداد ندارند و بیمه هم. «کیلویی کار می‌کنیم. ارباب خودش بلد است که چطوری حساب کند، ما که سواد نداریم.»


«محمدجان» گونی‌های آشغال را روی هم سوار می‌کند و بعد تکه‌های آهن را روی پشته‌ای از آهن‌پاره می‌ریزد و صدایش به هوا می‌رود. «باید با دهنت نفس بکشی اما اگر عادت کرده باشی، با دماغ هم می‌شود. من عادت کرده‌ام.» چند قدم بالاتر از اینجا لاشه چند گاو و گوسفند افتاده. شکمشان باز شده و هر چه در تن داشته‌اند بیرون ریخته. کار برای «محمدجان» و همه آنهای دیگر آسان نیست: «سخت است خیلی. سختی‌اش هم کثیفی است. من هم اولش حالم به هم می‌خورد اما کم‌کم یاد گرفتم که نفس بکشم.» او اهل «نیمروز» است. بیکاری، او را که مرد ریشویی است و بدن ضعیفی دارد به اینجا کشانده.
حکایت «رجب» و «امان‌الله» و «بیدار» هم همین است؛ سه نوجوان ١٥ و ١٦ ساله که کارشان جدا کردن پلاستیک‌ها و ریختنشان در کیسه‌های سیاه است. آنها کیسه‌ها را پر می‌کنند و شهرداری می‌برد و بابت هر کیسه پولی بهشان می‌دهد. «جنگ نبود اما گشنگی بود. شاید روزی ٢٠‌هزار تومان گیرمان بیاید. جمع می‌کنیم که برگردیم نیمروز.»


هر شهر مازندران یک سایت دپوی زباله دارد و اینجا یکی از آنهاست که از ٣٠‌ سال پیش زندگی را در شاه زید حرام کرده. اکنون تنها موجودات زنده محله کلاغ‌هایی‌اند که بر فراز تپه‌های آشغال می‌گردند و غار غار می‌کنند و کارگران مهاجری که بی‌توجه به بوی تعفن آشغال‌ها را سوا می‌کنند و در گونی می‌ریزند. هراز که از گندابی بدبو لبریز شده، راهش را می‌رود و به دریای خزر می‌رسد و مردم بی‌خبر از آنچه از تپه‌های آشغال راهی خزر شده، در گرمای تابستان تنشان را به آب می‌زنند. باران ببارد یا نبارد این شیرابه در خاک شنی شمال کشور فرو می‌رود و آب‌های زیرزمینی را هم مسموم می‌کند؛ این اتفاقی است که از ٣٠ سال پیش تکرار شده و دولت نتوانسته برایش کاری کند.
هشدارها اما همیشه جای خودشان را داشته‌اند؛ نمونه‌اش همین دو روز پیش که معاون وزیر کشور از وضع دفن زباله در کشور حرف زد و چالشی جدی که در تمام شهرها مسأله شده. او گفت روزانه بیش از ۵۰‌ هزار تن زباله در کشور تولید می‌شود و این در حالی است که تنها حدود یک‌چهارم آن به صورت بهداشتی دفن و کنترل می‌شود و دفن حدود ۷۵‌درصد دیگر در شرایط بسیار نگران‌کننده‌ای انجام می‌گیرد.


رود سس فرانسوی


یک گوشه از آشغالدانی بزرگ صدای تق و تق می‌آید. پنج کارگر دور هم نشسته‌اند و با سنگ روی چیزی می‌‌کوبند. زیر پایشان رودی از «سس» روان است؛ گوشه‌ای از بازیافت دستی زباله‌ها. صدای غار غار کلاغ‌ها همه جا هست. «احمد» زیر لب آواز می‌خواند. از بین خرواری از سس‌های پر و نیمه خالی یکی را برمی‌دارد و با سنگ به درش می‌کوبد تا هر چه توی قوطی پلاستیکی هست، خالی شود. روی زمین شیرابه‌ای از «سس فرانسوی» و کثافتی سیاه جاری است و از بالا انگار تابلوی نقاشی از یک هنرمند انتزاعی. «ما فقط باید اینها را خالی کنیم؛ وگرنه خالی نکنیم شهرداری قبول نمی‌کند.» احمد که کلاهی حصیری روی سر گذاشته یک ماه است به شاه زید آمده و هنوز حقوقی نگرفته، آن چهارتای دیگر هم. او در افغانستان کشاورز بود و حالا اینجا مهاجری غیرقانونی است که روی تپه‌ای از آشغال نشسته و قوطی‌های سس را خالی می‌کند. اینجا هم اوضاع بو و آشغال همان است که جاهای دیگر.


میان زباله‌های شاه زید


با هر قدم که به زمین فرود می‌آید، صدها مگس به آسمان می‌روند. هر روز ٢٠٠ تا ٢٤٠ تن زباله از آمل، بابل و محمودآباد به این‌جا می‌آید. هر چه پیش‌تر، وسعت زباله‌ای که زمین را پوشانده بیشتر به چشم می‌آید. بوی گند آشغال‌های زیر آفتاب و ملغمه‌ای از تمام بوهای بد عالم در شاه زید پیچیده و نفس کشیدن را سخت کرده است. اضافه تمام چیزهایی که آدم‌ها نمی‌خواهند، روی هم تلنبار شده و نزدیک ٢٠ کارگر روزمزد تفکیکشان می‌کنند؛ آهن‌ها را از پلاستیک، شیشه‌ها را از غذاهای دور ریخته و بازمانده چیزی که روزی خوردنی بوده و حالا کثافت محض است. آن‌قدر بد که چند خبرنگاری که برای بازدید آمده‌اند، بالا می‌آورند.
آن طرف خیابان رستورانی که روزی برو بیایی داشته، درش تخته شده و خاک گرفته است. «کی حاضر می‌شود توی این بوی گند شکمش را سیر کند؟» سرنوشت رستوران برای چند خانه نزدیک تپه‌های زباله تکرار شده و دیگر چهاردیواری‌هایی متروکند و خاک می‌خورند، خاکی برخاسته از کار مدام بولدوزرها و کامیون‌هایی که فارغ از این بوی تعفن و مردار، به سدسازی سرگرم‌اند. خاک همه جا را گرفته و آسمان زرد شده است.
زباله‌ها را به جز مردم مازندران، گردشگرانی تولید می‌کنند که با اعلام هر تعطیلی راهی شمال کشور می‌شوند، راه‌ها را بند می‌آورند و مصرف را به اوج می‌رسانند؛ غذا می‌خورند و زباله تولید می‌کنند.


آبکشی برنج در شیرابه


آشغال‌ها فقط همین نیست. بالاتر از «معدن امیران» و ساختمانی که وسط این بلبشو ساخته شده و برای این‌جا زیادی لوکس است، دریاچه‌ای نارنجی پیداست. گندابی که از زباله‌ها سرازیر شده و در پایین‌دست اگر باغ و محصولی بوده باشد، از سرریز این آب، آلوده شده است. «شب کجا می‌خوابی؟» به جز آنهایی که در آمل اتاق گرفته‌اند، چندتایی از مهاجران شب‌ها همین جا در همسایگی این گنداب خاکستری‌رنگ می‌خوابند که رویش لایه‌ای از کپکی نارنجی بسته شده. اتاق‌هایی که کارگران از آن حرف می‌زنند دو تا آلونک است که بالاتر از آشغال‌ها ساخته‌اند. دو آلونک با بلوک‌های سیمانی که تویش رنگ سفید خورده است. «صالح» می‌گوید زندگی کردن توی آشغال از این بهتر نمی‌شود. او برنج را در آبکشی می‌ریزد و می‌گذارد روی یک اسفنج کثیف درست لب گنداب. مگس‌ها سفیدی برنج را می‌پوشانند و صالح به گربه‌ای سنگ می‌زند تا غذایشان از دست نرود: «برنج سفید با سبزی.» مثل دیگران از سر نداری و برای فرار از جنگ به شاه زید آمده و به عکس خیلی‌ها هنوز حقوقی نصیبش نشده. «کارمان همین است، آشغال جمع‌کنی. نجس است اما عادت کرده‌ایم.» برنج را با چه آبی شسته‌اند معلوم نیست. آب از آن خالی می‌شود و به دریاچه شیرابه می‌ریزد، دریاچه می‌جوشد و از زیرش حباب بیرون می‌آید. آن طرف‌تر رود هراز که آلوده این کثیفی شده، راهش را می‌رود و سر راه هرچه زمین و گیاه باشد، آلوده می‌کند.


شیرابه‌ها در مسیر دریا


«بهنمیر» در بابلسر سایت دپوی زباله دیگری است، در ١٠٠ متری دریا و ٥٠ متری ساختمان‌های مسکونی. خودرو شهرداری در این منطقه وسیع مدام در رفت‌وآمد است. از این وسعت بزرگ زباله هم آبی کثیف، سیاه و بدبو جاری شده و به دریا می‌ریزد و آنها که شنا می‌کنند، شاید خبر ندارند. نه آنها خبر دارند، نه پاراگلایدر سواری که موج‌های آبی را از دور می‌بیند و سیاهی این‌جا به چشمش نمی‌آید. پرستو‌ها بر فراز آشغال‌ها اوج می‌گیرند و جرثقیل‌ها تپه بزرگی از زباله را سر هم می‌کنند. توی آشغال‌ها همه چیز هست؛ پتو، پنجره، لاستیک، دمپایی، پوشک بچه و غذا، غذا، غذا. همه دماغشان را می‌گیرند: «اووف چه بویی.» در بساط آشغال‌ها دو تا مبل و چهار خوش‌خوابِ پاره روی زمین ول شده که شاید رویای زباله‌گردها باشد.


مردم از بو و کثیفی گلایه دارند. آنها که در ساختمان‌هایی در همسایگی این زمین آشغال زندگی می‌کنند، حجم انبوه زباله و شیرابه را دیده‌اند و می‌دانند که باران و گرما آشغال‌ها را فشرده می‌کند و سرانجام این شیرابه، رد شدن از لایه شنی زمین‌های شمال، رفتن به آب‌های زیرزمینی یا راه باز کردن به دریاست. معلوم نیست که آمار بالای سرطان در استان‌های ساحلی شمال کشور به آشغال‌ها ربط دارد یا نه، اما کارشناسان محیط‌ زیست دریایی بارها درباره آلودگی میکروبی دریای خزر هشدار داده‌اند. اکوسیستم خزر در خطر است و مردمی که در دریا شنا می‌کنند هم. در بابلسر ٣٠‌سال است که اوضاع همین است اما مردم می‌گویند، ٣٠‌سال پیش آن‌قدر زباله تولید نمی‌شد و این همه گردشگر به شمال نمی‌آمد. شمال کشور زمینی برای دپوی زباله ندارد و عاقبت زباله‌ها یا در کوه و کمر جنگل‌های هیرکانی دفن می‌شود یا در نزدیکی دریا. اهالی شمال کشور این را می‌دانند و کمتر رغبت می‌کنند تنی به آب بزنند، اما گردشگران نمی‌دانند. «محمود ملکیان» یکی از آنهاست که می‌گوید، آخرین‌بار ٩‌سال پیش شنا کرده: «میهمان داشتیم و با آنها رفتم دریا. آب به صورتم خورد بیماری چشمی گرفتم. ما از آلودگی آب خبر داریم. برای همین دیگر به دریا قدم نمی‌گذاریم.»


همه برای نجات باریکه خزر


وضع همیشه همین بوده است. ‌سال ١٣٩٠ فرماندار آمل از فراهم‌شدن زمین مورد نیاز برای واگذاری به شرکت سرمایه‌گذار مالزیایی برای ساخت کارخانه زباله‌سوز شهرهای مرکزی مازندران خبر داده بود، اما این اتفاق نیفتاد. طرح‌های شکست‌خورده شهرداری‌ها برای مدیریت زباله گروه‌های مردمی را به فکر انداخته تا جلوی فاجعه را بگیرند، چون مازندران بیش از این دیگر جای زباله ندارد. عباس رضاییان، فعال اقتصادی است که پیگیر این ماجرا شده. او می‌گوید: «سبزی شمال دیگر سبزی سلامتی نیست، سبزِ سرطانی است.» آذرماه امسال بناست با دعوت او کنگره «پاکسازی باریکه خزر از آسیب‌های زیست‌محیطی» برگزار بشود و مسئولان و کارشناسان و متخصصان برای همفکری در آن شرکت کنند. رضاییان از وضع مازندران می‌گوید و راه‌های حل مسأله: «علاوه بر پول به تکنولوژی‌های روز دنیا برای مدیریت پسماند نیازمندیم. شهرداری‌ها و دولت تا امروز نتوانسته کاری بکند و ما می‌خواهیم از نهادهای بانکی جهان برای ورود تکنولوژی روز مدیریت پسماند، اعتباری دریافت کنیم.» این کار این‌طور که او و همفکرانش می‌گویند تا امروز از دست دولت برنیامده: «زباله نباید به محیط زندگی مردم، دریا و جنگل نزدیک باشد اما در شاه زید کاری کردند که مردم فراری شدند و در بابلسر شیرابه‌ها مستقیم به دریا ریخت و در سرخرود و شهرهای دیگر هم.


هنوز یک سایت زباله کامل نداریم


«ما با دپو اصلا موافق نیستیم، دپو پایین‌ترین سطح مدیریت پسماند است.» زهرا جباری، مدیر دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط‌زیست این‌طور می‌گوید. او توضیح می‌دهد که تعیین محل مناسب برای سایت مدیریت پسماند مربوط به مقررات استقرار سایت‌هاست که در دفتر ارزیابی زیست‌محیطی وجود دارد: «مشکل زباله‌های مازندران قابل کتمان نیست و برای همین در اولویت ماست. شهرداری مازندران به مدیریت پسماند عادی (شهری- روستایی) نرسیده و ما درحال انجام اقداماتی هستیم که وضع اصلاح شود به‌طوری که زباله‌ها دیگر باعث آلودگی نشوند.» جباری که یک‌ماهی است به دفتر مدیریت آب و خاک آمده، می‌گوید؛ حتی اگر از زباله‌ها تا دریا و جنگل و منطقه مسکونی فاصله مشخصی هم داشته باشد، نباید در محیط دپو شود، چون دپوی زباله در محیط باعث آلودگی خاک، از بین‌رفتن جنگل و آب‌ها‌ی زیرزمینی، آلودگی رودخانه‌ها و شیوع بیماری و تهدید سلامت تمام موجودات زنده می‌شود؛ «مازندران سال‌هاست با محدودیت زمین برای مدیریت پسماند روبه‌روست و برای همین زباله‌ها را جایی دپو می‌کنند که نباید.»


وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست برای حل مشکل زباله‌های عادی، این‌طور که جباری می‌گوید، نظارت و تصویب قانون است و وزارت کشور و سازمان شهرداری‌ها و دهداری‌ها موظف‌اند؛ مدیریت اجرایی را برعهده بگیرند، کاری که از عهده آن برنیامده‌اند. «مشکل مازندران ریشه در گذشته‌ها دارد؛ ٢٠،٣٠‌سال پیش. با این حال ما از دپوی زباله در جاهایی که آلوده شده، جلوگیری کرده‌ایم. ما برنامه بازدید میدانی از زباله‌های مازندران داشتیم و به شهرداری فشار آوردیم و قول‌هایی از آنها گرفتیم. این مشکل تمام شهرهای شمالی کشور است. قرار است در نوشهر سایتی راه بیفتد، اما نه برای دپوی زباله.» او اینها را می‌گوید و بیشتر توضیح می‌دهد: «مدیریت اجرایی پسماند یعنی کاری کنیم که تولید زباله کم بشود، زباله‌های ‌تر کمپوست بشود، بازیافتی‌ها بازیافت شود و هرچه غیرقابل بازیافت بود، به روش مهندسی و به صورت بهداشتی دفن و به وسیله پسماندسوزهای استاندارد سوزانده شود.»

اما این اتفاق هنوز نیفتاده، شهرداری‌ها یا دست به دامن دستگاه‌های زباله‌سوز هستند که گاهی مورد تأیید کارشناسان محیط‌زیست نیست یا محل دپوی زباله را عوض می‌کنند. شیرابه‌ها به دریا می‌ریزند و به آب‌های زیرزمینی؛ مدیر دفتر آب و خاک هم تأیید می‌کند: «سطح آب‌های زیرزمینی در شمال کشور بالاست و به‌خصوص در سواحل حتما شیرابه‌ها به آب‌های زیرزمینی و ساحل راه پیدا می‌کنند. برای همین است که می‌گوییم دفن هم باید با تکنیک‌های مهندسی انجام بگیرد، با این حال هنوز یک سایت زباله کامل در مازندران نداریم و شهرداری‌ها مدام نبود زمین را بهانه می‌کنند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۶
پیمان صاحبی


فائو دستورالعمل‌های جدیدی به کشورهای عضو برای پایش ملی جنگل ها ارائه کرد

فائو دستورالعمل‌های داوطلبانه جدیدی با هدف کمک به کشورها برای توسعه «نظام پایش ملی جنگل» ارائه کرد که جایگاه ویژه ای در سنجش پیشرفت آرمان‌های توسعه پایدار دارد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از دفتر نمایندگی سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) در ایران، کشورهای جهان با هدف عمل به وعده‌هایشان در توافق اقلیمی پاریس و برنامه توسعه پایدار متعهد به جمع آوری داده‌های مشروح‌تری درباره جنگل‌ها شده اند. این داده‌ها نه تنها شامل اطلاعات اندازه و رشد یا تخریب جنگل‌ها بلکه دربرگیرنده ابعاد کلیدی مدیریت پایدار جنگل‌ها همچون نقش جنگل‌ها در حفظ تنوع زیستی، کاهش تأثیرات تغییرات اقلیمی و نیز ارائه دیگر خدمات اکوسیستمی است.


علاوه بر این، اطلاعات جنگل‌ها با محوریت جنبه‌های اقتصادی-اجتماعی شامل کمک جنگل‌ها به معیشت و کاهش فقر نیز اهمیت بسیاری در برنامه‌ریزی ملی دارد.
هدف از «دستورالعمل‌های داوطلبانه پایش ملی جنگل» حمایت از کشورها در جمع‌آوری، انباشت و تحلیل داده‌های مرتبط با منابع جنگلی است تا این کشورها بتوانند سیاست‌ها و اقداماتی بر اساس مدارک و داده‌ها پیاده کرده و به مدیریت پایدار منابع جنگلی مطابق با آرمان‌های توسعه پایدار دست یابند.
اوا مولر، مدیر بخش سیاست‌ها و منابع جنگلی فائو، می‌گوید: «در سال‌های اخیر تقاضا برای داده‌های قابل اعتماد، جدید و متنوع‌ درباره جنگل‌ها و نیز ظرفیت‌های تحلیلی قوی در سطح ملی رشد چشمگیری داشته است. شناخت منابع جنگلی و چگونگی تغییر آنها در مقابله با تغییرات اقلیمی و حرکت به سمت آرمان‌های توسعه پایدار نقشی کلیدی دارند.»


وی افزود: «این دستورالعمل‌ها که بر اساس درس‌اموخته‌ها و تجربیات کشورهای عضو فائو و نیز پروژه‌های ملی پایش جنگل‌ها تدوین شده‌اند، اقداماتی مناسب و یک چارچوب و ابزار لازم برای برنامه‌ریزی و پیاده‌سازی پایش ملی جنگل‌ها ارائه می‌کند.»
جنگل‌ها نظام‌هایی پیچیده بوده و پایش آنها وابسته به طیف گوناگونی از منابع اطلاعاتی و داده است. معمولا در اطلاعات مرتبط با جنگل‌ها داده‌های بیش از 100 متغیر جمع‌آوری می‌شوند.


در سال 2010، تنها 45 کشور جهان قادر بودند از طریق فهرست‌برداری از جنگل‌ها به تغییرات در مناطق جنگلی و شاخصه‌های آن دسترسی داشتند. این امر نشان دهنده یک خلا بزرگ اطلاعاتس است. علاوه بر این، این احتمال نیز وجود دارد که داده‌های جمع‌آوری شده ناقص باشند.
هدف از دستورالعمل‌ها برطرف کردن این خلا با ارائه اصول و روش‌هایی درباره جمع‌آوری داده‌های بیشتر و بهتر و نیز تدوین چشم‌اندازی در بخش جنگلی درباره مسائل مربوطه به مانند تقاضا برای غذا، انرژی و چوب و نیز مسائل حوزه اشتغال و توسعه روستایی است. این اطلاعات سیاستگذاران را قادر می‌سازد کمک به جنگل‌ها به منظور نیل به انرژی پایدار و امنیت غذایی را افزایش دهند.


شایان ذکر است که دفتر نمایندگی فائو در ایران هم‌اکنون پروژه‌ای با عنوان «تقویت سازگاری جنگل‌های زاگرس در مقابل خشکیدگی بلوط و جنگل‌های خزری در مقابل بیماری آتشک شمشاد و همچنین ایجاد سیستم ملی پایش جنگل» را با همکاری سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در حال اجرا دارد. پروژه فوق با اعتباری به میزان 360 هزار دلار از محل منابع فائو از آبان ماه ۱۳۹۴ و با هدف شناسایی روش‌های کنترل زوال بلوط و آتشک شمشاد و راه‌اندازی سیستم ملی پایش جنگل است، شروع شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۵
پیمان صاحبی


 

ساخت سد هزار میلیاردی روی مخزن زباله

دریاچه‌ای روی کوهی از نمک و دریاچه‌ای روی کوهی از زباله؛ این داستان دو سد چندهزار‌میلیارد تومانی یکی در جنوب ایران است و دیگری در شمال. اولی سد گتوند در خوزستان است که روی رودخانه کرخه ساخته شد و سال ٩٢ محمود احمدی‌نژاد افتتاحش کرد و دومی سد هراز روی رودخانه‌ای به همین نام در مازندران است که طبق پیش‌بینی‌ها قرار است سال ٩٧ افتتاح شود و جهانگیری، معاون‌اول رئیس‌جمهور کنونی، از آن بازدید کرده و از لزوم سرعت‌گرفتن پروژه ساختش گفته است.

به گزارش سلامت نیوز، شرق نوشت: از سد سه‌هزارمیلیارد تومانی «گتوند» در جنوب کشور به‌دلیل قرارگرفتن دریاچه‌اش روی گنبدی نمکی به‌عنوان یک «اشتباه بزرگ ملی» یاد می‌شود، چراکه‌ میلیاردها مترمکعب آب شیرین را با ساخت این سد به آب شور تبدیل کرده و درصد شوری رودخانه کارون را ٢٥ تا ٣٠ درصد نسبت به حالت طبیعی افزایش داده است. سد ‌هزارمیلیارد تومانی هراز در مازندران هم به نظر تکرار تجربه مشابه گتوند این‌بار در شمال کشور است. سدی که فاصله‌اش تا مرکز دپوی ٣٥ساله زباله‌های شهر آمل که روزانه ٢٠٠ تن زباله در آن تخلیه می شود کمتر از پنج کیلومتر است. این سد که با موافقت سازمان محیط ‌زیست و دیگر نهادهای مسئول در دست ساخت است، با آب‌گیری دریاچه‌اش به نزدیک‌ترین نقطه به این مرکز دپوی زباله خواهد رسید و ‌میلیون‌ها مترمکعب آب شیرین را به ‌میلیون‌ها متر مکعب آب آغشته به آلوده‌ترین زباله‌ها و شیرابه‌های عفونی تبدیل خواهد کرد. به نظر می‌رسد آن «اشتباه بزرگ ملی» در جنوب برای سدسازان درس عبرت نشده و آنها در شمال کشور مشغول تکرار تجربه‌ای مشابه هستند. درباره سد هراز مسئولان آب منطقه‌ای مازندران ادعا می‌کنند «مطالعات و شاخص‌های زیست‌محیطی سد هراز به تصویب رسیده و این سد با مشکل زیست‌محیطی اجرائی نمی‌شود؛ به‌همین‌دلیل مصوبات مربوط به آن اخذ شده است؛

نماینده محیط‌زیست نیز در مجموعه مستقر شده و تمامی استانداردها را پالایش می‌کند». ادعایی که با نگاهی به وضعیت کنونی پروژه ساخت آن به نظر می‌رسد چندان با واقعیت هماهنگ نیست. برای تکمیل این گزارش بارها تلاش شد با «حسینعلی ابراهیمی‌کارنامی»، مدیر کل محیط ‌زیست مازندران که کار خود را در این سمت از دی‌ماه سال ٩٥ آغاز کرده گفت‌وگو کنم؛ او اما پس از شنیدن توضیحات و پرسش‌های «شرق» درباره مسائل زیست‌محیطی سد هراز و مرکز دپوی زباله‌های آمل، پاسخ دادن را به هماهنگی روابط‌عمومی اداره منوط کرد و کارشناسان روابط‌عمومی این اداره کل هم با وجود پیگیری‌ و قول برای هماهنگی مصاحبه، در نهایت آخرین راهکارشان بی‌پاسخ‌گذاشتن تماس‌های تلفنی «شرق» بود.


قرارداد با ژاپن


عزت‌الله یوسفیان‌ملا، نماینده شهر آمل در مجلس شورای اسلامی که تجربه سه دوره نمایندگی از این شهر را در کارنامه خود دارد، در پاسخ به «شرق» دراین‌باره این‌طور توضیح داد: «برای حل مسئله زباله‌های آمل ما همه کارها را انجام داده‌ایم، در همین زمینه قراردادی با دولت ژاپن بسته شده و دستگاه‌های لازم برای حل مشکل زباله‌ها نیز تهیه و آماده نصب هستند. با همین منظور زمینی به فاصله ٤٠ کیلومتری از جاده هراز در دل کوهستان برای مرکز جدید دپوی زباله آمل در نظر گرفته شده که متعلق به سازمان اوقاف است، قرار ما این است که بخشی از این زباله‌ها به مرکز جدید منتقل شوند و بخشی دیگر همین‌جا معدوم شوند. ما منتظریم اداره اوقاف زمین را تحویل بدهد تا کار را آغاز کنیم. در قرارداد ما پاک‌سازی کامل مرکز دپوی زباله کنونی که وزارت کشور با پیگیری شخص وزیر با ژاپن بسته، لحاظ شده است».


کوه زباله و دریای شیرابه


مرکز دپوی زباله‌ها که نماینده مردم آمل در مجلس از پاک‌سازی آن سخن می‌گوید، در فاصله‌ای کمتر از پنج کیلومتر با تاج سد هراز در بلندای ضلع غربی جاده و رودخانه هراز واقع شده است. شیرابه‌های ناشی از این زباله‌ها که تولید گردشگران پرشمار شمال، اهالی آمل و همچنین تعدادی از روستاهای اطراف است، سال‌هاست از ارتفاع به داخل رودخانه نفوذ می‌کند و آب این رودخانه را آلوده کرده؛ اما حالا قرار است با ساخت این سد، رودخانه در این نقطه به دریاچه سد بدل شود و خودش را به زباله‌ها برساند. معضل زباله‌های شمال مشکل و معضل جدیدی نیست و سال‌هاست درباره آن داد کارشناسان و دل‌سوزان محیط ‌زیست و اهالی شمال به آسمان بلند شده. ساخت سد هراز درست روی مرکز زباله‌های آمل اتفاقی جدید و در حال اجراست. معضل و مشکلی که در جست‌وجو درباره اخبار مرتبط با آن فقط با یک اظهارنظر و هشدار امام‌جمعه آمل روبه‌رو می‌شویم. حجت‌الاسلام سیدجلیل مرتضوی بهمن سال ٩٥ در یک مراسم مرتبط با شهرداری دراین‌باره این‌طور گفت: «سد هراز در معرض دپوی زباله است و امیدواریم با رفع مشکل زباله، این سد نیز رهایی یابد».علاوه بر این حسین احسانی، معاون سیاسی فرمانداری ویژه آمل نیز در یکی از جلسات استانی با موضوع «پسماند شهرستان آمل» دراین‌باره این‌طور اظهارنظر کرد:

«زباله‌سوز شهرستان هنوز وضعیت مشخصی ندارد و شرایط زیست‌محیطی خوبی نیز در آمل وجود ندارد. مرکز دفن زباله آمل در مسیر آبگیری سد هراز قرار دارد و طبق گفته مسئولان مرکز دفن باید قبل از آبگیری سد جابه‌جا شود، اما هنوز این اتفاق رخ نداده است. از سویی برای جابه‌جایی این میزان زباله دو سال زمان نیاز است و نباید فرصت را از دست داد».انتقال آن حجم از زباله به گفته این مقام مسئول دو سال زمان نیاز دارد، کاری که نه تنها هنوز شروع نشده، بلکه همین امروز هم زباله‌های شهر در همین محل تخلیه می‌شود. این در حالی است که سال گذشته حمید چیت‌چیان، وزیر نیرو، در بازدید از سد مخزنی هراز آمل، آن را یکی از مهم‌ترین طرح‌های عمرانی وزارت نیرو در استان مازندران دانست و زمان تکمیل و بهره وبرداری سد را تا پایان سال ٩٧ اعلام کرد. درهمین‌حال که معضل ترسناک زباله‌ها در شمال به‌خصوص در مازندران روزبه‌روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و اقدام خاصی برای حل این مشکل نیز صورت نگرفته، مسئولان عمرانی استان مشغول تعریف و تمجید از پروژه سد هراز هستند.


چندی پیش، مدیرعامل آب منطقه‌ای مازندران در نشستی خبری سد هراز را «یکی از بی‌نظیرترین پروژه‌های استان مازندران در ۶۰ سال اخیر نام برد».
با زباله‌های شمال چه باید کرد؟


مرکز دپوی زباله‌های آمل و وضعیت بغرنج آن فقط یکی از مشکلاتی است که معضل زباله‌ها در شمال ایجاد کرده است. خرداد ماه سال ٩٥ در هفدهمین جلسه کارگروه ملی مدیریت پسماند که با محوریت بررسی برنامه مدیریت پسماندهای سه استان شمالی کشور برگزار شد، این آمار ارائه شد: «میزان پسماندی که در بازه زمانی حضور گردشگران به دست شهرداری این سه استان جمع‌آوری می‌شود، حدود پنج تا شش برابر میزان عادی زباله است». از طرفی به دلیل رطوبت بالا و همچنین نبود محل و امکانات مناسب برای دفع زباله‌های شمال، هنوز کسی راهکار علمی و کارشناسی‌شده دقیقی برای حل این معضل ارائه نداده است. به‌همین‌دلیل است که نه فقط شهر آمل که بیشتر نقاط سه استان شمالی با این معضل به ظاهر حل‌نشدنی دست‌به‌گریبان هستند و زباله‌های خود را یا در دل جنگل‌های بکر یا در سواحل دریا یا در کوهستان تخلیه می‌کنند که هر کدام تبعات و عوارض به شدت خطرناکی را در پی دارد.

در همین شرایط، عباس رضاییان از فعالان اقتصادی کهنه‌کار اهل مازندران دست‌به‌کار برگزاری یک کنگره ملی با عنوان «پاکسازی باریکه خزر از آلودگی‌های زیست‌محیطی» شده که به گفته خودش قرار است پاییز امسال برگزار شود. در همین راستا او در پاسخ به شرق این‌طور توضیح داد: «کشور ما سال‌هاست که در تحریم ظالمانه مالی و همچنین تکنولوژیکی قرار دارد و به‌همین‌دلیل، امکان استفاده از منابع مالی جهانی و فناوری‌ روز دنیا در زمینه حل معضل زباله را نداشته‌ایم. بر همین اساس، ما در حال تلاش هستیم که با برگزاری این کنگره و دعوت از عموم مردم برای حل مشکل با پیوستن به این حرکت ملی، از نهادهای مالی بزرگ جهانی مانند بانک جهانی یا بانک‌های بزرگ دنیا مانند دویچه بانک آلمان یا میتسوبیشی بانک ژاپن درخواست کنیم که به کمک ایران بیایند. با همین منظور، به بررسی شرایط و وضعیت زباله‌های شمال کشور که به لحاظ اقلیمی به کشور انگلستان شباهت دارد می‌پردازیم و می‌خواهیم از الگوی این کشور برای حل مشکل استفاده کنیم. در همین راستا تلاش می‌کنیم که با تأمین نظر و درخواست چند ‌میلیون نفر از هموطنان صدای آنها را به گوش جامعه جهانی برسانیم و از نهادهای بین‌المللی بخواهیم که با در اختیار قراردادن منابع مالی و همچنین فناوری لازم برای حل مشکل به این تحریم‌های ظالمانه علیه طبیعت و سلامتی و جان مردم ایران پایان بدهند».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۴
پیمان صاحبی


سونامی خشکسالی در خزر

وحشت خشکسالی بر تمام کشور سایه انداخته، خشک‌شدن مناطق پر‌آبی مانند سواحل دریای خزر که وعده انتقال آب‌هایش به فلات مرکزی امید زندگی را دل بسیاری از کویرنشینان زنده کرده بود حالا وحشت را به جان خود ساحل‌نشینان انداخته است.

به گزارش سلامت نیوز، وقایع اتفاقیه نوشت: تحلیل آماری دفتر مطالعات اقلیمی و اقلیم دریا و ساحل اداره کل هواشناسی مازندران نشان می‌دهد که روند رو به رشد تبخیر آب بهار امسال در استان مازندران چهار برابر بیشتر از میزان بارندگی بوده، درحالی‌که میانگین بارش استان در بهار امسال 92,7 میلی‌متر بود، تبخیر آب بیشتر از چهار برابر آن یعنی 369,5 میلی‌متر ثبت شده است. همچنین اختلاف بارش بهار سال جاری نسبت به بهار سال گذشته 42,7 درصد کاهش داشت و برای دوره آماری هم کاهش 16,6 درصدی را نشان می‌دهد. این آمار به معنی پسروی آب دریای خزر با سرعتی بسیار بیشتر از چیزی است که پیش‌ازاین درباره آن هشدار داده شده بود. خشکسالی در مازندران به‌عنوان یکی از قطب‌های اصلی کشاورزی ایران می‌تواند آسیب‌های فراوانی به همراه داشته باشد.


بهار خشک


کارشناس ارشد مطالعات اقلیمی و اقلیم دریا و ساحل اداره کل هواشناسی مازندران در‌باره وضعیت بارندگی بهاری امسال مازندران و افزایش میزان تبخیر می‌گوید: مقدار بارش در فصل بهار سال جاری نسبت به سال گذشته بین 20 تا 67 درصد و نسبت به دوره آماری بین دو تا 39 درصد کاهش داشته است. رحیم یوسفی‌زاده با بیان اینکه بیشترین کاهش بارش استان در فصل بهار در نواحی شرقی آن رخ داده، افزود: شرایط خشکسالی در فصل بهار مازندران بین نرمال تا خشکسالی متوسط است. تحلیل آمارهای 6‌ماهه استان حکایت از شرایط میان‌ترسالی ضعیف تا خشکسالی شدید دارد و آمارهای 12‌ماهه ترسالی شدید تا خشکسالی شدید را نشان می‌دهد، درحالی‌که آمارهای 36‌ماهه نشانگر شرایط بین‌ترسالی متوسط تا خشکسالی شدید است. بر‌اساس تحلیل‌های کارشناسی هواشناسی، خشکسالی یک تا سه‌ماهه نشانگر خشکسالی هواشناسی، سه تا 12‌ماهه خشکسالی کشاورزی و 12 تا 24‌ماهه هم نشانگر خشکسالی آب‌های سطحی است. خشکسالی‌های با مدت دوره بیش از 36 ماه نشانگر خشکسالی‌های اندوخته و تجمیع‌یافته‌ای بوده که در بستر طبیعت باقی مانده است. به عبارتی شاخص‌های بلندمدت می‌توانند بیانگر انعکاس کلی از شرایط ذخیره آبی مناطق تحت‌تأثیر باشند.


حرکت گازانبری خشکسالی


یوسفی‌زاده توضیح داد: براساس شاخص 12‌ماهه منتهی به خرداد امسال، در مجموع حدود 71,8 درصد از مساحت مازندران با شدت‌های مختلف خشکسالی مواجه بوده، به نحوی که 53,3 درصد استان خشکسالی خفیف، 15,2 درصد خشکسالی متوسط و 3,3 درصد هم خشکسالی شدید را تجربه کرده است. همچنین در این مدت 21,5 درصد استان با شرایط نرمال، چهار درصد با ترسالی ضعیف، 2,3 درصد با ترسالی متوسط و 0,4 درصد با ترسالی شدید روبه‌رو بوده است. کارشناس ارشد مطالعات اقلیمی و اقلیم دریا و ساحل اداره کل هواشناسی مازندران روند خشکسالی استان در سه دهه اخیر یعنی از سال 1365 تا 1394 را هم مورد تحلیل قرار داد و گفت: بر‌اساس داده‌های مرکز ملی خشکسالی و با توجه به نمودار و نقشه‌های تهیه‌شده، فراوانی و شدت وقوع خشکسالی در استان مازندران رو به افزایش است.


مدیریت آب ضروری است


خشکسالی، یک رویداد یا واقعه اقلیمی است که خصوصیات آن بستگی به مدت، استمرار، شدت و وسعت منطقه تحت‌تأثیر و تسلط آن دارد که می‌تواند کوتاه و کمتر زیانبخش یا طویل‌المدت و کشنده باشد. بدون شک، خشکسالی یکی از بدترین دشمنان طبیعی زیست انسانی به شمار می‌آید که به اعتقاد کارشناسان؛ آغاز آن غافلگیرکننده، پیشرفت آن موذیانه و اثرات آن می‌تواند بسیار مخرب باشد و به همین علت هم زلزله خاموش لقب گرفته است. کارشناسان، خشکسالی را به خشکسالی هواشناسی، کشاورزی، هیدرولوژیک (ذخیره آب‌های سطحی و زیرزمینی) و خشکسالی اقتصادی و اجتماعی تقسیم‌بندی می‌کنند. بسیاری معتقدند استان مازندران با تجربه‌کردن خشکسالی هواشناسی، وارد خشکسالی کشاورزی شده و به زودی شاهد خشکسالی هیدرولوژیک خواهد شد.

مازندران از مناطق پربارش ایران است و پراکندگی بارندگی آن در فصول مختلف سال اگر با برنامه‌ریزی و مدیریت آب همراه شود، می‌تواند از روند فزاینده تبخیر و خشکسالی جلوگیری کند. بر‌اساس آمارهای رسمی، توان بالقوه آب مازندران حد 6 میلیارد و 600 میلیون مترمکعب بوده که از این مقدار چهار میلیارد و 900 میلیون مترمکعب آب‌های سطحی و بقیه آب‌های زیرزمینی است. به طور میانگین سالانه حدود یک میلیارد و 550 میلیون مترمکعب آب در بخش آب‌های سطحی و یک میلیارد و 350 میلیون مترمکعب در بخش آب زیرزمینی بهره‌برداری می‌شود و بقیه آب سطحی طی سال به صورت هرز به دریا می‌ریزد. تاکنون دو سد بزرگ شهید رجایی و البرز و هشت سد کوچک با ظرفیت 324 میلیون مترمکعب و 800 قطعه آببندان با ظرفیت 350 میلیون مترمکعب در مازندران ایجاد شده که مهار آب‌های سطحی توسط سد‌ها کمتر از 11 درصد است. با وجود اهمیت آب در فعالیت‌های کشاورزی، به‌دلیل عدم مهار و کنترل این منبع و نیز یکپارچه‌نشدن این اراضی، بخش مهمی از اراضی کشاورزی مازندران در پاییز و زمستان در وضعیت غرقاب است.


پیشروی جبهه آب شور به آب شیرین


قربانعلی خدابخشی، مدیر دفتر مطالعات پایه منابع آب شرکت آب منطقه‌ای مازندران درباره خطر کم‌آبی و رخنه خشکسالی پیش از این گفته بود که امروز دشت مازندران به‌ویژه در مناطق شرق استان به خاطر اضافه‌برداشت از چاه‌های مجاز و حفر چاه‌های غیر‌مجاز در معرض تهدید جدی شوری آب قرار گرفته است. یکی از پیامدهای ناشی از افت مستمر سطح آب زیرزمینی یا اضافه‌برداشت از چاه‌ها، شورشدن تدریجی آب زیرزمینی و پیشروی جبهه آب شور به طرف جبهه آب شیرین در مناطق ساحلی استان مازندران بوده که اکنون این معضل در دشت حسین‌آباد بهشهر رنگ واقعی به خود گرفته است. او با بیان اینکه زمین‌های مرکزی و شرق مازندران که دست‌کم 15 شهرستان را شامل می‌شوند، 60 درصد تولیدات کشاورزی و باغی استان را در اختیار دارند، می‌گوید: : بهره‌وری پایین، کاهش کیفیت، آلودگی‌ها، پایین‌رفتن سطح آب‌های زیر‌زمینی و چاه‌ها از چالش‌های حوزه آب استان است. خدابخشی گفت: امروز حفر چاه‌های غیرمجاز به دغدغه‌های مهم در مدیریت منابع آب‌های زیرزمینی مازندران تبدیل شده است. اکنون 82 هزار حلقه چاه در بخش‌های کشاورزی، صنعت، خدمات شهری و روستایی استان وجود دارد که سالانه بیش از یک میلیارد مترمکعب از آنها برداشت می‌شود و بیش از 30 درصد این چاه‌ها غیرمجازند. بارندگی‌های رگباری در کوتاه‌ترین زمان ابرهای بارور را تخلیه می‌کنند و به زمین فرصت جذب روان‌آب‌ها را نمی‌دهند، درحالی‌که بارندگی‌های غیررگباری و نم‌نم باران به خاطر اینکه به مدت چندین ساعت یا شبانه‌روز ادامه می‌یابند، جذب زمین می‌شوند و سفره‌های زیرزمینی را غنی می‌کنند.


خشکسالی خفیف تهدید بزرگ برای کشاورزی مازندران


رحیم یوسفی‌زاده، کارشناس ارشد مطالعات اقلیمی و اقلیم دریا و ساحل اداره کل هواشناسی مازندران در مورد بررسی خشکسالی استان می‌گوید: 42 درصد از مساحت مازندران از اول سال جاری تا پایان آذر با استفاده از شاخص ترکیبی SPEI (شاخص بارش و تبخیر استاندارد‌شده) در بازه زمانی یک‌ساله، انواع خشکسالی را تجربه کرده است. تنها حدود پنج درصد از مساحت استان شاهد ترسالی ضعیف بوده و مابقی مساحت استان ( 53درصد) از شرایط نرمال برخوردار بوده‌اند. او توضیح داد: به‌دلیل نوع محصولات کشاورزی استان (برنج، گندم دیم، سیفی‌جات و باغات) ضریب حساسیت استان مازندران به خشکسالی بسیار بالاست، به این معنا که برخلاف استان‌های دیگر، خشکسالی خفیف تهدید بزرگی برای کشاورزی و اقتصاد مرتبط با آن در استان مازندران خواهد بود.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۳
پیمان صاحبی


تغییر اقلیم چگونه زندگی در ایران را تحت‌تأثیر قرار داده است؟

از ده‌ها سال پیش دمای کره زمین روبه افزایش است و این اتفاق منجر به تغییرات‌اقلیمی می‌شود که پیامدهای مرگباری را برای بسیاری از شهرها و کشورها دارد، ایران هم یکی از این کشورها است نسبت به این پدیده آسیب‌پذیر است و شاید بیش از بسیاری از کشورها آسیب‌پذیرتر باشد.

به گزارش سلامت نیوز، وقایع اتفاقیه نوشت: پیامدهای تغییراقلیم در مناطق مختلف متفاوت است؛ در برخی مناطق این پدیده منجر به افزایش خشکسالی، کاهش میزان بارش و در برخی مناطق هم شدت بارندگی‌ها افزایش پیدا می‌کند در نتیجه سیل می‌آید، با آب‌شدن یخ‌های قطبی بسیاری از شهرها زیر سیل می‌روند و...
راهکارهای مختلفی برای مقابله با این پدیده وجود دارد؛ کاهش آسیب‌پذیری نسبت به پیامدهای آن و جلوگیری از تشدید آن در آینده از این راهکارها هستند. برای جلوگیری از تشدید تغییراقلیم، حدود دو سال پیش نمایندگان بیش از 190 کشور در پاریس دور هم جمع شدند و توافق‌نامه‌ای را امضا کردند که بر‌اساس آن هر کشوری متعهد شد میزان انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را کاهش دهد. ایران هم میان این کشورها بود، این توافق‌نامه در مجلس تأیید شد اما در شورای‌نگهبان تأیید نشد و همین باعث شد برخی از کارشناسان از حضور ایران در این توافق‌نامه انتقاد کنند؛ برخی از آنها تغییراقلیم را غیرواقعی دانستند، برخی از متن توافق‌نامه انتقاد کردند و... برای پاسخ به این ابهامات در حاشیه همایش بین رشته‌ای بحران بی‌آبی میزگردی با حضور مصطفی جعفری دکتری اکولوژی از انگلیس، سرمولف ارزیابی جهانی تغییراقلیم IPCC، برنده جایزه مشترک نوبل تغییراقلیم در سال 2007 میلادی، بابک حجازی استاد شهرسازی دانشگاه ژنو، علی میرچی استادیار مهندسی و منابع آب دانشگاه تگزاس که تحقیقاتی در فلوریدا و در منطقه غرب دور آمریکا درباره تغییراقلیم انجام داده است، کاوه مدنی استاد ایمپریال کالج لندن که موضوع تز دکتری او تطبیق‌پذیری در موضوع تغییراقلیم است، علیرضا مساح دانشیار دانشگاه تهران و مسئول بخش آسیب‌پذیری و انطباق تغییراقلیم در گزارش سوم ایران به سازمان ملل و امین حق‌نگهدار مدیر برنامه مدل‌سازی یکپارچه‌ در کانادا از مؤسسه مرکز جهانی امنیت آب، برگزار شد.

بحث را با این سؤال شروع کنیم؛ تغییراقلیم واقعی است؟


جعفری: تغییراقلیم یک واقعیتی است که دارد اتفاق ‌می‌افتد و ما می‌توانیم این موضوع را چه در تحقیقات و مقالات علمی و چه در واقعیاتی که خودمان با آن در عرصه‌های مختلف مواجه هستیم مشاهده کنیم، بحث ما اصلا این نیست که اثبات کنیم این اتفاقات تغییراقلیم است یا تحت‌تأثیر عوامل خورشیدی، مصرف سوخت‌های خورشیدی و... چنین اتفاقی رخ داده است. اما بسیاری می‌گویند عامل تغییراقلیم، انتشار گازهای گلخانه‌ای نیست و این باعث می‌شود کشورها تصمیم جدی‌ای برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای نگیرند.


مساح: دمای کل کره‌زمین در سال 2016 نسبت به میانگین دمای 1850 تا 1900 زمین، یک درجه افزایش پیدا کرده است و این موضوع می‌تواند پنج عامل داشته باشد یکی نوسانات درونی اقلیم کره‌زمین مثل پدیده های لانینا، ال‌نینو و. . . عامل دوم مربوط به پدیده‌های خورشیدی است، عامل سوم درباره مدار گردش زمین به دور خورشید است، چهارمین عامل آتش‌فشان‌ها هستند و پنجمین عامل هم فعالیت انسانی است. ما هنگامی می‌توانیم بگوییم تغییراقلیم رخ داده که ثابت کنیم فعالیت‌های انسانی یا عامل پنجم در این گرم‌شدن زمین اثر‌گذار بوده و بررسی‌ها نشان می‌دهد عامل بیش از 95 درصد این افزایش دما در کل کره زمین عاملی انسانی یا همان عامل پنجم است.


این عامل پنجمی که می‌گویید یعنی چه؟ این عامل چگونه اقلیم را تغییر می‌دهد؟


مساح: به‌طور ساده در گذشته گازهای گلخانه‌ای مثل یک پتوی خیلی نازک دور کره‌‌زمین را می‌پوشاند و حرارت زمین را نگه می‌داشت، اما الان با افزایش انتشار گازهای گلخانه‌ای توسط انسان این پتو ضخیم‌تر و در نتیجه زمین گرم‌تر شده است.


جعفری: در تغییراقلیم باید به دو عنصر توجه کنیم یکی افزایش انتشار و دیگری کاهش محل جذب گازهای گلخانه‌ای؛این دو عامل منجر به افزایش دمای زمین می‌شوند.


دکتر میرچی شما که در ایالت متحده زندگی می‌کنید، از پیامدهای این افزایش دما در این کشور بگویید.


میرچی: خشکسالی‌های متفاوتی مثل خشکسالی هیدرولوژیکی، خشکسالی اقتصادی و اجتماعی وجود دارد. در خشکسالی اقتصادی و اجتماعی شرایط به شکلی می‌شود که نیاز آبی برای توسعه بیش از مقدار آب موجود باشد و کاری که تغییراقلیم می‌کند این است که آسیب‌پذیری ما را نسبت به این کمبود آب بیشتر می‌کند. یکی دیگر از پیامدها، افزایش ارتفاع آب اقیانوس‌ها است به‌طور مثال جنوب فلوریدا به‌طور مستقیم با این پدیده روبه‌رو شده است، در آنجا سطح آب افزایش پیدا کرده و امکان دارد املاک‌گران‌قیمتی زیر آب بروند. علت این است که توسعه در جای آسیب‌پذیری رخ داده. در مرز آمریکا و مکزیک هم تغییراقلیم در کنار چند عامل دیگر موجودیت آب را تهدید می‌کند، درواقع در اکثر این مناطق نیاز آبی دارد افزایش پیدا می‌کند و همزمان میزان منابع آب هم دارد کاهش پیدا می‌کند.


در رابطه با ایران چطور، این افزایش دما عامل چه مقدار از مشکلات زیست‌محیطی ایران است؟


جعفری: در داخل ایران نوع بارش از برف به باران تغییر کرده، سطوح برف کاهش پیدا کرده‌اند، شدت باران افزایش پیدا کرده و فاصله‌ بارش‌ها هم زیاد شده است که این منجر به خشکسالی می‌شود. همچنین در اکثر نقاط ایران با افزایش دما به صورت چشمگیری مواجه هستیم و نوسانات بارشی هم درحال رخ‌دادن است، همه‌ این مسائل یک سری حوادث بحرانی شدیدی را به همراه داشته که به صورت سیل یا خشکسالی خسارات جدی به اشخاص و اموالشان وارد کرده است. درواقع خروجی پدیده تغییر اقلیم تبدیل به مسئله‌ای شده که زندگی و جوامع ما را تحت‌تأثیر قرار داده است؛ خشک شدن خیلی از تالاب‌ها، ایجاد ریزگردها، شدت پیداکردن بادها همه پیامد‌های تغییراقلیم در ایران است. درواقع می‌توانیم یکی از عوامل شدت پیداکردن ریزگردها در کشور را تغییراقلیم بدانیم.


برخی از این پدیده‌هایی که می‌گویید عوامل انسانی هم دارند، کدام یک از این عوامل مهم‌تر از دیگری است انسانی یا اقلیمی؟ یعنی در کشوری مثل ایران باید نگران کدام باشیم؟


حق‌نگهدار: در کشوری مثل کانادا به این دو مسئله به شکل توامان نگاه‌ می‌شود، برای اینکه واقعیت را در این صورت می‌توان بهتر تصویر کرد.
مدنی: شکی نیست که در مقیاس منطقه‌ای یا مقیاس کوچک تر تغییرات انسانی در یک دنیای در حال توسعه تغییرات خطرناکی است اما به نظر من اینکه بگوییم کدام یک مهم‌تر است جوابی ندارد، چون جنس این دو متفاوت است. باید بدانیم هر دوی این مسائل مهم هستند و وقتی هر دو کنار هم باشند شرایط خیلی بد می‌شود. مثل این می‌ماند که ما درباره گردوغبار در خوزستان، همسایگان را مقصر می‌دانیم در صورتی که در بخشی از مسئله خودمان مقصر هستیم. بخش خودمان را می‌توانیم تغییرات انسانی بدانیم بخش خارجی را می‌توانیم تغییراقلیم بدانیم که به ما تحمیل می‌شود، در این رابطه نحوه اثرپذیری و تعامل ما متفاوت است. اینکه چگونه تیم بسازیم و مذاکره کنیم متفاوت است، در اینکه تغییرات انسانی در کوتاه مدت بسیار مهم است شکی نیست از سوی دیگر تغییراقلیم گاهی می‌تواند یک راه فرار برای مسئولان باشد و نباید در این دام بیفتیم که تغییراقلیم، باعث همه مشکلات است. مثلا در دریاچه ارومیه متوجه شده‌ایم که تغییرات انسان‌ساز تأثیرات زیادی روی خشک شدن دریاچه ارومیه گذاشته و مسائل اقلیمی شاید اثرآنچنانی روی خشک شدن دریاچه نداشته است.


آیا چنین معنایی دارد که اگر همه مسائل انسانی را برطرف کنیم نباید دیگر نگران وضعیت دریاچه ارومیه باشیم؟


مدنی: خیر، در آینده تغییراقلیم می‌تواند به خشک شدن دریاچه ارومیه منجر شود.

در مورد پیامد‌های تغییراقلیم در آینده بحث‌های زیادی وجود دارد، آقای جعفری شما سرمولف ارزیابی جهانی تغییراقلیم «IPCC» هستید و جزء تیمی هم هستید که در سال 2007 بر سر مسائل تغییر اقلیم نوبل گرفته، اصلا «آی‌پی‌سی‌سی» یعنی چه؟ و چقدر می‌توان به گزارش‌های آن اعتماد کرد؟


جعفری: آی‌پی‌سی‌سی یک مجمع بین الدول تغییراقلیم است و به این منظور تشکیل شد که صحت وقوع تغییراقلیم را تأیید کند، مبنای کار آن تحقیقات انجام شده توسط محققان است و هیچ کار تحقیقاتی‌ای انجام نمی‌دهد. درواقع این مجمع کارهایی که محققین انجام می‌دهند را سازماندهی می‌کند. سه گروه در این مجمع وجود دارند، گروه اول ساختار علمی تغییراقلیم و گروه دوم از نظر آسیب‌پذیری مناطق مختلف زمین را بررسی می‌کند و گروه سوم هم کاهش انتشار را ساماندهی می‌کند. گزارش‌هایی که این مجمع ارائه می‌دهد منجر به اتخاذ تصمیمات سیاسی می‌شود، اولین گزارش منجر شد که در سال 1992 کنوانسیون تغییراقلیم تشکیل شود، گزارش دوم باعث تضمین و تأیید پروتکل کیوتو شد و... همه این گزارش‌ها به افزایش انتشار گازهای گلخانه‌ای، افزایش دما و افزایش سطح دریا تأکید داشتند؛ البته برخی نقدها نسبت به برخی از گزارش‌ها هم وجود دارد که به نظر من قابل‌توجه است و اگر ایرادهایی هم وجود دارد باید اصلاح شود.


بر اساس این گزارش‌های «آی‌پی‌سی‌سی» درباره تأثیرات تغییراقلیم در ایران در آینده چه می‌توانیم بگوییم؟ اینکه می‌گویند با این روند تغییراقلیم بخشی از ایران و خاورمیانه غیرقابل زندگی می‌شود، درست است؟


مدنی: این مجمع هر چند سال یک‌بار با تغییر گزارشات و فرضیات خود به نتایج کاملا متفاوتی می‌رسد، این معنای عدم قطعیت را می‌دهد که مسئله بسیار مهمی است، ما درباره آینده هیچ چیزی را به‌طور قطعی نمی‌دانیم. اینکه می‌گوییم جنوب ایران غیرقابل سکونت می‌شود حرف عامیانه‌ای است چون در بیان این مسئله ما مفروضات را رها کرده‌ایم. این اطلاعات مفروضات زیادی دارند مثلا طبق یک سناریوی خاص، تغییراقلیم طی یک شرایط خاص با استفاده از یک نوع مدل خاص به یک نتیجه‌گیری می‌رسند که به‌هیچ‌وجه این حرف‌ها قطعیت ندارد. خود این مسائل منجر می‌شود نتوانیم به راحتی سیاست‌مداران را جمع و آنها را قانع کنیم که باید برای آینده هزینه کنند، چون وقتی مسئولانه و علمی درباره آینده حرف می‌زنیم باید این عدم قطعیت‌ها را گزارش کنیم و این منجر می‌شود که تصمیم‌گیرنده تمایلی برای حرکت در جهتش نداشته باشد. مساح: این بحث کامل درست است، برای مثال یک متغیر می‌گوید در آینده بارندگی افزایش پیدا می‌کند، مدل دیگری می‌گوید باران کاهش پیدا می‌کند اما تمامی مدل‌ها می‌گویند در هر حالتی و بر‌اساس هر سناریویی افزایش دما در ایران قطعی است.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۳۲
پیمان صاحبی


تحقیق تازه‌ای که در دانشگاه میسوری انجام شده می‌تواند به کشاورزانی که در خاک‌های رسی کشت می‌کنند کمک کند تا ضمن کاهش هزینه‌ها، بازدهی محصول خود را افزایش دهند.

به گزارش ایانا از پایگاه اینترنتی انجمن علوم خاک آمریکا، همه خاک‌ها مثل هم نیستند. خاک‌های غنی لومی، مهمترین مناطق حاصلخیز جهان از جمله باریکه میدوست آمریکا را تشکیل می‌دهند. اما در بعضی بخش‌های میدوست از جمله مناطقی در میسوری و ایلینویز، خاک‌های رسی غلبه دارند. جایی که خاک، رسی باشد مشکلات تولیدکنندگان زیاد می‌شود. تحقیق تازه‌ای در دانشگاه میسوری انجام شده که می‌تواند به کشاورزانی که در خاک رس کشت می‌کنند، کمک کند تا ضمن کاهش هزینه‌ها، محصول خود را افزایش دهند.

به گفته لنس کانوی از دپارتمان گیاه‌شناسی دانشگاه میسوری، کفه‌های رسی در زیر لایه‌ای از خاک‌های نرم، لایه‌ای از خاک رس دارند. این لایه رسی برای تولیدکنندگان مشکلاتی را به‌وجود می‌آورد.

کانوی می‌گوید: "خاک‌های رسی واقعا جالب‌اند اما مشکلات منحصر به فردی را هم پدید می‌آورند که یکی از آنها فرسایش است. این نوع خاک‌ها حتی در زمین‌های با شیب کم به راحتی دچار فرسایش می‌شوند. این بدان سبب است که آب به سرعت ازلایه رسی عبور نمی‌کند که این امر می‌تواند منجر به فرسایش سطحی شود. فرسایش بهاره پس از شخم زنی زمین‌ها، اغلب شدیدتر است. اما خاک‌های رسی اغلب به این شخم نیاز دارند تا از مرطوب بودن بیش از حد خاک جلوگیری شود.

کانوی می‌گوید: "از آنجا که خاک رس، خوب زهکشی نمی‌شود در بهار مرطوب و سرد باقی می‌ماند. بر عکس در تابستان به راحتی خشک می‌شود و شما با مشکل خشکی خاک مواجه می‌شوید. شما در یک فصل زراعی با هر دوی این مشکلات مواجه خواهید شد".

به گفته کانوی چالش دیگر مربوط به خاک‌های رسی، مساله مدیریت مواد مغذی خاک است. کمبود نیتروژن، مشکل اصلی است. وقتی خاک‌های سرد و نمناک در فصل بهار گرم می‌شوند، از بین رفتن نیتروژن که یک گاز است، اجتناب ناپذیر است.

کانوی می‌خواست بداند آیا خاک‌های رسی، ویژگی‌های دیگری دارند که بتوان با کمک آنها تولید محصول را افزایش و از دست رفتن مواد مغذی را کاهش داد. او و تیم محققان همکارش موفق شدند به درک بهتری از وضعیت عنصر فسفر و پتاسیم در خاک‌های رسی دست یابند. این دو ماده مغذی، مانند نیتروژن برای رشد محصولات ضروری‌اند اما اگر بیش از حد در خاک وجود داشته باشند، احتمالا شسته خواهند شد.

کانوی می‌گوید: "دانشگاه میسوری برای کل این ایالت تنها یک توصیه کلی درباره مصرف فسفر و پتاسیم دارد اما خاک‌های رسی رفتاری متفاوت با سایر خاک‌ها دارند. ما می‌خواستیم ببینیم چگونه عمق خاک سطحی بر مدیریت فسفر و پتاسیم تاثیر می‌گذارد".

او آزمایشی را طراحی کرد که در آن ذرت و سویا را به طور متناوب در زمین‌های کوچک رسی با عمق‌های مختلف زیر لایه بالایی خاک کاشته شد. در برخی جاها گیاه چند ساله ارزن وحشی هم کاشته شد. این آزمایش در سال ۲۰۰۹ آغازشد و خاک، تحت آزمایش قرار گرفت و برای نخستین بار کود استفاده شد. کانوی بار دیگر در سال ۲۰۱۵ خاک را آزمایش کرد و مجددا کود داده شد. او در سال ۲۰۱۶ برای آخرین بار خاک را آزمایش کرد. کانوی می‌خواست دریابد که در جریان این سه آزمایش واکنش فسفر و پتاسیم در کوتاه مدت و بلند مدت چگونه است.

کانوی دریافت که کشاورزان خاک‌های رسی احتمالا نسبت به آنچه معمولا توصیه می‌شود به پتاسیم کمتری نیاز دارند. این بدان خاطر است که خاک‌های رسی به‌طور ذاتی از نظر پتاسیم غنی هستند. این امر به‌ویژه در جایی که لایه رسی به سطح خاک نزدیک‌تر است، بیشتر صدق می‌کند. از سوی دیگر، به نظر می‌رسد این مناطق دارای خاک رس سطحی‌تر نسبت به خاک‌های عمقی، نیاز به فسفر بیشتری دارند. زیرا فسفر به لایه اسیدی رس می‌چسبد.

تولید کنندگانی که به تکنولوژی‌هایی دسترسی دارند که عمق خاک سطحی را مشخص می‌کند، می‌توانند توصیه‌های کانوی را به دقت اجرا کنند. اما توصیه‌های کلی برای همه کشاورزان و باغداران قابل اجراست: خاک‌های سطحی کم عمق نسبت به خاک‌های سطحی عمیق‌تر، نیاز به پتاسیم کمتر و فسفر بیشتر (با دفعات استفاده متعدد به مقدار کم ) دارند.

کانوی می‌گوید: "اما هر زمین با زمین دیگر متفاوت است. این امر بستگی به مدیریت قبلی دارد. در کل، می‌توانیم با کود پتاسیم کمتری کار را شروع کنیم".

توصیه‌های کانوی مبتنی بر یک تجربه کوچک است. این تجربیات هنوز باید در زمین، آزمایش و تایید شوند. او در حال اجرای تجربه مشابهی درباره مدیریت زمین‌های بزرگتر است و روش‌های مبتنی بر خاک‌ورزی را با روش کم خاک ورزی مقایسه می‌کند. او قصد دارد تا این تجربه را در نهایت به یک زمین بزرگتر منتقل کند.

ترجمه: محسن حدادی

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۶
پیمان صاحبی

 جواد یعقوب‌زاده- فعال محیط زیست

جنگل‌های هیرکانی تنها و تنها ۱ درصد از خاک کشورمان را تشکیل می‌دهد اما این جنگل‌ها غنی‌ترین و یکی از تاثیرگذارترین و با ارزش‌ترین عرصه‌های طبیعی ایران هستند. جنگل‌هایی با قدمتی بیش از میلیون‌ها سال که به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین جنگل‌های جهان شناخته می‌شود و ارزش و خدمات اکوسیستمی آن از قبیل نگاهداشت خاک و تولید آب و اکسیژن، جلوگیری از وقوع سیل و جذب گرد و غبار و ... برای ساکنین بخش زیادی از کشور و همچنین خدمات تفرجی آن برای تمام ایران بر کسی پوشیده نیست.

اخیرا خوشبختانه توجه‌ها به این عرصه با ارزش بیشتر شده است و طرحی بنام "تنفس" موفق شده است برنامه‌ای برای جلوگیری از بهره‌برداری چوب در جنگل‌های شمال را به پیش برد و طبق آخرین ابلاغیه وزیر جهاد کشاورزی تا انتهای امسال تمام شرکت‌های بهره‌بردار چوب در غالب طرح‌های جنگلداری باید تعطیل شوند و برداشت از جنگ‌لهای هیرکانی حداقل در یک دوره ۱۰ ساله کاملا متوقف شود

این اتفاق و این توجه بسیار حایز اهمیت و امیدوار کننده است. اما عده بسیار زیادی که اکنون در شرکت‌های بهره‌بردار فعلی شاغل هستند، با اجرای طرح تنفس بیکار می‌شوند به این ترتیب این طرح از دست رفتن هزاران فرصت شغلی را در پی خواهد داشت. قبل از اجرای طرح تنفس، این شرکت‌ها از محل درآمد چوب، حقوق نیروهای خود را پرداخت می‌کردند و همچنین به جنگل‌کاری و حفاظت می‌پرداختند. بنابراین در شرایط کنونی این خلا اشتغالی، مالی و همچنین حفاظتی را باید به گونه‌ای حل کرد.

رویکرد طرح تنفس بر مبنای صیانت و حفاظت است و برنامه‌هایی که مطرح می‌شود این است که نیروی انسانی شرکت‌های بهره‌بردار در غالب طرح‌های حفاظتی به کار خویش ادامه دهند اما با توجه به عرصه قریب به ۲ میلیون هکتاری جنگل‌های هیرکانی، نیازمند به‌کارگیری نیروهای بسیار و صرف هزینه‌های زیادی هستیم. باید پرسید دولت در پرداخت این هزینه‌ها با توجه به کیسه نه چندان پربار خویش، موفق خواهد بود؟ این تزریق‌ها قابل اتکا و مهمتر از آن در آینده پایدار است یا خیر؟ با توجه به وابستگی شدید ایران به درآمدهای نفتی و لزوم تجدید نظر در آن، با توجه به پایان‌پذیر بودن این منبع و نوسات قیمتی شدید آن، مسایل مطرح شده بسیار حائز توجه و اهمیت است.

از طرفی در موفقیت پیرامون حفاظت از مشاعات و عرصه‌های طبیعی به‌خصوص چند رویکرد بسیار محوری در غالب جنگلداری اجتماع محور مطرح است که در نمونه‌های موفق سراسر جهان همچون نپال، هندوستان، کاستاریکا، بوتان و بسیاری کشورهای دیگر قابل مشاهده است، نکات زیر قابل طرح است:

۱-درون‌زا بودن: بخش زیادی از اقتصاد جنگل باید به منابع خود متکی باشد تا این مجموعه در قالب یک سیستم حفاظتی و بهره‌برداری پایدار بتواند بر روی پای خویش بایستد و در مقابل طوفان‌ها و تلاطمات مختلف سیاسی و اقتصادی دولت ها و ... ایستادگی کند.

۲-نقش و مشارکت همه ذی‌نفعان: شامل عموم مردم، سازمان‌های دولتی درگیر و سازمان‌های غیردولتی و همکاری همه آنها با یکدیگر، همچنین نقش ذی‌نفعان اولیه یعنی مردمان جنگل‌نشین و بومی منطقه که رابطه‌ای به قدمت تاریخ با این جنگل‌ها دارند و هر نوع فعالیتی بدون مشارکت آنها عقیم خواهد ماند، در مدیریت جنگل بسیار مهم است. تجربیات ناموفق دهه‌های اخیر طرح‌های اجرا شده در جنگل‌‎های ایران نظیر طرح خروج دام و ... مبین همین مطلب است.

در مورد اقتصاد پایدار برای جنگل، مساله‌ای که اکنون بیشتر از هر چیز دیگری مطرح است، گردشگری و ایجاد پارک‌های جنگلی است. طبق برنامه دولت و همچنین قرائن و شواهد بسیار، نیاز و خواست‌های پیرامون دریافت خدمات گردشگری در کل استان‌های شمالی و به‌ویژه عرصه‌های جنگلی که روز به روز بیشتر مورد توجه قرار می‌گیرند، وجود دارد و کفه ترازوی تفرج در جنگل‌ها در مقابل گردشگری ساحلی و غیره روز به روز در حال سنگین‌تر شدن است.

لذا گردشگری می‌تواند مساله‌ای قابل اتکا باشد و در استان‌های شمالی جزو برنامه‌های اصلی دولت نیز مطرح شده است. رییس جمهور بارها در سفرهای استانی یا جلسات به این موضوع اشاره داشته و در دوم مهرماه ۹۴ در شهر ساری اعلام کرد: " توسعه گردشگری راه حل معضل بیکاری در مازندران است".

اما گرشگری به مانند مقوله ورود سرمایه گذاران، هم فرصت است و هم تهدید برای جنگل به شمار می‌رود. زیرا در عرصه‌های طبیعی و بسیار شکننده و حساس همچون هیرکانی، آنچه که باید مدنظر باشد، اکوتوریسم یعنی گردشگری همسو با طبیعت و مسولانه است که هم موجب حفظ عرصه‌های جنگلی می‌شود و هم به اقتصاد و اشتغال جوامع بومی کمک شایانی می‌کند. توضیح جامع‌تر اکوتوریسم در این مجال نمی‌گنجد و در فرصتی دیگر بدان خواهیم پرداخت. کوتاه سخن اینکه انجمن جهانی اکوتوریسم، آن را این‌گونه تعریف کرده است: "سفر مسئولانه در مناطق طبیعی که با حفاظت از طبیعت همراه باشد و سبب افزایش سطح رفاه مردم محلی شود". پس مهمترین مولفه اکوتوریسم در کنار توجه به حفظ طبیعت، مشارکت و بهبود معیشت جوامع محلی می باشد و این دو چون تار و پود به یکدیگر تنیده هستند.

به منظور تشخیص اهمیت جهانی موضوع، سازمان ملل سال ۲۰۰۲ را سال بین‌المللی اکوتوریسم تعیین کرد و کمیسیون توسعه پایدار، یونپ و سازمان جهانی گردشگری را موظف به انجام فعالیت‌هایی در این سال ساخت.

اما مساله بسیار مهمی که اکنون و با توجه به تمامی مسایل که پیش‌تر در این مقاله عنوان شد، وجود دارد حضور سرمایه گذاران و شاید درست‌تر بگویم هجوم سرمایه‌گذاران خارج از حوزه‌های جنگلی برای ورود به بحث گردشگری پس از طرح تنفس است. با کنار رفتن بحث چوب و مطرح شدن گردشگری به‌عنوان یک جایگزین، این سرمایه گذاران بیش از پیش در جستجوی ورود به این مساله و گرفتن عرصه‌های جنگلی در غالب طرح‌های گردشگری هستند. سرمایه‌گذاران غیربومی در طرح‌های اکوتوریسم یک فرصت می‌باشند اما در غالب یک پیمانکار که با گروه‌های محلی به مشارکت و سرمایه‌گذاری می‌پردازد و نه به‌عنوان صاحب صنعت اکوتوریسم در درون جنگل که هم مجری و هم برنامه‌ریز و هم صاحب تمام امتیاز باشد. جوامع محلی در بهترین شکل کارگرانی در این فرآیند هستند.

این مسئله یک تهدید بسیار جدی برای آینده گردشگری پایدار و مهم‌تر از آن آینده جنگل‌های هیرکانی است. بنده به‌عنوان یک تسهیلگر اجتماعی و فعال محیط زیست که در غالب طرح‌های بین‌المللی و ملی و یا داوطلبانه در روستاهای بسیاری در استان‌های شمالی ایران فعالیت می‌کنم، از نزدیک شاهد هستم که در اکثر مناطق جنگلی چگونه سرمایه‌گذاران و شرکت‌های خصوصی از طریق اهرم قدرت مالی و همچنین واسطه‌های مختلف، در سودای گرفتن طرح‌های گردشگری و عرصه‌های طبیعی از سازمان جنگل‌ها یا آب منطقه‌ای (در مناطقی جنگلی کنار سدها یا رودها ) و ... هستند و هر روز یک سرمایه‌گذار با درخواست از فلان اداره متولی یا فلان فرد، در اندیشه گرفتن عرصه‌های جنگلی برای ایجاد مجتمع گردشگری و ... است. با توجه به یکپارچه نبودن قوانین پیرامون اکوتوریسم و همچنین دستگاه‌های متعدد متولی، رخنه‌های بسیاری وجود دارد و براساس برخی گفته‌ها عده‌ای نیز ادعا می‌کنند که در مراحل پایانی گرفتن اخذ مجوزها است.

حضور مستقیم این قدرت‌های مالی بدون مشارکت با جامعه محلی (البته باید این مشارکت را نیز به‌درستی تببین کرد) در منطقه موجب بالا رفتن تعارض‌های بسیار اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و نابودی بیشتر جنگل‌ها خواهد شد

دولت نباید فراموش کند که مسیر صحیح منافع تجاری جامعه و حفظ عرصه‌های جنگلی از مدخل منافع محلی و بومی مجاور آن عرصه‌ها می‌گذرد. عموما تعبیر و البته بهترین تعبیری که از مشارکت وجود دارد. تعریف آن به معنی استفاده از نیروی محلی به‌عنوان کارگر است اما مفهوم آن بسیار فراتر از این مساله است. آن هم در جنگل‌های هیرکانی که تراکم انسانی آن بسیار بالا است. ( آمارهای گذشته نشان می‌دهد حوضه‌های آبخیز جنگل‌های شمال کشور دارای چهار هزار و ۳۱۶ آبادی است و شمار آبادی‌های داخل جنگل نیز به سه هزار و ۴۰۱ می‌رسد).

متاسفانه دستگاه‌های مختلف دولتی نیز از هماهنگی قابل انتظار میان خود برخوردار نیستند و دستگاه‌هایی همچون میراث فرهنگی، آب منطقه‌ای و بخشداری‌ها و فرمانداری‌ها در هماهنگی بسیار پایینی در مورد گردشگری با سازمان جنگل‌ها هستند.

در مقابل این تهدید جدی و بسیاری از تهدیدهات دیگر پیرامون گردشگری، نیاز به رسیدن به یک استراتژی قانونی و مدون برای اکوتوریسم در جنگل‌های هیرکانی هستیم که با حضور همه دستگاه‌های دولتی و نمایندگان بومی و فعالین و کارشناسان عرصه اکوتوریسم و جامعه دانشگاهی تدوین شود و به دستورالعمل‌هایی در این راه دست یابد.

این راه یعنی تدوین راهبرد اکوتوریسم را کشورهای بسیاری همچون استرالیا، نپال، هندوستان، بوتان، مالزی، گواتمالا و ... قبل از آغاز بهره‌بردای پایدار از گردشگری و حفاظت از عرصه‌های مهم طبیعی خویش پیموده‌اند.

تدوین راهبرد مشخص با حضور همه ذی‌نفعان مهمترین نیاز برای حفاظت از جنگل‌های هیرکانی از طریق شیوه‌های بهره‌برداری پایدار و دستورالعمل‌هایی پیرامون اکوتوریسم است و بدون اینها خلاءها و منافذ بسیاری در زمینه‌های مختلف وجود خواهد داشت که به شکست طرح تنفس خواهد انجامید و جنگل‌های با ارزش هیرکانی به تاراج بسیار بیشتری نسبت به قبل از طرح تنفس خواهند رفت.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۵
پیمان صاحبی


قائم‌مقام معاون ترویج کشاورزی گفت: در راه‌اندازی سایت‌های الگویی سه رویکرد اصلی کارآیی و بهره‌وری آب، تغذیه گیاهی و شناخت مسائل و مشکلات کشاورزان و رفع نیازهای آنان مورد توجه قرار می‌گیرد.

قائم‌مقام معاون ترویج کشاورزی امروز در گفت‌وگو با خبرنگار ایانا با اشاره به ایجاد ۵۰ سایت الگویی در استان‌های آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی گفت: به‌منظور مصرف آب کمتر و بالا آمدن آب دریاچه ارومیه ۵۰ سایت الگویی در این استان‌ها به‌زودی راه‌اندازی خواهد شد.

محمدرضا شاه‌پسند افزود: در راه‌اندازی سایت‌های الگویی سه رویکرد اصلی کارآیی و بهره‌وری آب، تغذیه گیاهی و شناخت مسائل و مشکلات کشاورزان و رفع نیازهای آنان مورد توجه قرار می‌گیرد. در این سایت‌ها تکنیک‌ها و فنونی که به افزایش بهره‌وری آب منتهی شود، تعیین می‌شود تا از سوی محققان به مورد اجرا درآید. در حوزه تغذیه نیز محققان در سه محور تولید محتوای فنی و تخصصی، تدریس در کارگاه‌های آموزشی و تبدیل محتوا به نشریه ترویجی فعالیت خواهند داشت.

وی بیان کرد: علاوه بر این‌ها، در سایت‌های الگویی مشکلات و نیازهای اصلی کشاورزان مانند مبارزه با بیماری‌ها و آفات، هرس، الگوی کشت، آبیاری و... مورد بررسی قرار می‌گیرد و راه های برطرف ساختن آن ها تعیین می شود.

قائم‌مقام معاونت ترویج کشاورزی با بیان اینکه در هر سایت الگویی ۱۰ کشاورز تحت پوشش آموزش های ترویجی قرار می‌گیرند، یادآور شد: در این سایت‌ها برای ۲۵ تا ۳۰ نفر از کارشناسان نیز آموزش‌های لازم ارائه می‌شود و پوشش‌های رسانه‌ای نیز در نظر گرفته شده که در زمینه افزایش بهره‌وری آب کشاورزی است.

شاه‌پسند با اشاره به فعالیت‌های صورت‌گرفته برای راه‌اندازی سایت‌های الگویی در استان‌های آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی تأکید کرد: در حال حاضر مکان‌یابی این سایت‌ها به پایان رسیده، واحدهای اصلی مشخص شده و موضوع‌های اصلی -غیر از بهره‌وری آب و تغذیه گیاهی- قرار است از سوی مسئولان هماهنگی ترویج هر دو استان بر اساس نیازهای اصلی کشاورزان اعلام شود.

وی ادامه داد: علاوه بر این‌ها، اسکن محیطی نیز باید صورت گیرد. در این بخش بافت خاک، الگوهای کشت، مصرف آب، شیوه آبیاری، تجارب قبلی، تبخیر آب (EC)و... مشخص می‌شود تا با اطلاعات درست، تصمیم‌گیری صحیح صورت گیرد.

به گفته شاه‌پسند، فعالیت‌های یادشده تا پایان تابستان تکمیل می‌شود و از روز نخست مهرماه سال جاری همزمان با آغاز کشت پاییزه، کار سایت‌های الگویی در این دو استان آغاز به کار خواهد کرد.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۵
پیمان صاحبی


لیلا مرگن:

انجمن علمی جنگلبانی که تنها انجمن فعال موجود در بخش جنگل به شمار می‌رود، چندی است درگیر حاشیه‌هایی شده و از اقدامات سریع این تشکیلات، در رویدادهای مرتبط با جنگل خبری نیست. به تازگی، یکی از اعضای هیات مدیره انجمن اعلام کرده است که اقدامات ترویجی، در دستور کار این انجمن قرار گرفته و انجمن جنگلبانی قصد دارد در تمام استان‌های دارای جنگل، با هدف حفظ گونه‌های گیاهی و جانوری، همایش‌ها یا گردهمایی‌هایی برای مردم برگزار کند. این تصمیم البته مخالفانی هم دارد و گروهی از اعضای انجمن می‌گویند که در اساسنامه انجمن به چنین نکته‌ای اشاره نشده و وظیفه این مجموعه بیشتر ایجاد انسجام در بدنه علمی و اخذ مواضع درست و متکی بر یافته‌های علمی در رویدادهای مربوط به جنگل است. باریس مجنویان استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران که عضو هیات مدیره انجمن جنگلبانی است، نظر میانه‌ای دارد. وی معتقد است که انجام فعالیت‌های ترویجی نیز برای انجمن اهمیت دارد. بنابراین در مجمع عمومی فوق‌العاده‌ای که به زودی برای تغییر اساسنامه انجمن جنگلبانی تشکیل می‌شود، اگرچنین بندی موجود نبود، این مسئله در اساسنامه گنجانده خواهد شد.

اختلاف بر سر مواضع و عملکرد انجمن جنگلبانی در میان اعضا پس از برگزاری همایش پیاده روی عمومی با هدف حفظ گونه‌های گیاهی و جانوری در روستای دلیر در روز جمعه ۳۰ تیرماه سال ۹۶، بار دیگر بالا گرفت. تصاویر این برنامه که هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی به عنوان سخنران در آن حضور یافته بود، توسط کامران پور مقدم یکی از اعضای هیات مدیره انجمن جنگلبانی در فضای مجازی منتشر شد و این عضو هیات مدیره انجمن اعلام کرد: همایش دلیر توسط انجمن جنگلبانی برگزار شده است و به زودی برای سایر رویشگاه‌های جنگلی ایران نیز همایش‌هایی از این دست با هدف حفظ گونه‌های گیاهی و جانوری انجام خواهد شد. این مسئله اعتراض برخی اعضای انجمن را در پی داشت زیرا آنها معتقد بودند که انجام کارهای ترویجی در حیطه وظایف انجمن نیست و برگزاری این همایش نیز مصوبه هیات مدیره انجمن را ندارد. از آنجا که انتخابات برگزار شده توسط انجمن برای تعیین هیات مدیره جدید در ۹ خرداد ماه سال گذشته هنوز تایید نشده است، هیات مدیره همچنان به کار خود ادامه می‌دهند. باریس مجنونیان استاد دانشگاه تهران و عضو هیات مدیره انجمن جنگلبانی در پاسخ به این پرسش که آیا انجام فعالیت‌های ترویجی در حیطه وظایف انجمن جنگلبانی است، نظرات جدیدی ارائه می‌دهد. البته وی از برگزاری همایش دلیر توسط انجمن بی‌اطلاع است و با توجه به تصاویر منتشر شده در فضای مجازی این همایش را یک ابتکار جالب شخصی، محلی و ظاهرا موفق توصیف می‌کند.

وی در گفتگو با ایانا بیان می‌کند: همایش‌هایی نظیر آنچه در دلیر برگزار شد، شاید به‌عنوان یک ابتکار و نوآوری بد هم نباشد ولی مطمئنا برای اینکه تحت مدیریت انجمن در آینده به صورت سیستماتیک اجرایی و تداوم داشته باشد، نیاز به ارزیابی نتایج آن داریم تا بر آن اساس، سیاست‌گذاری و تصویب برنامه‌ها ازطرف هیات مدیره انجمن جنگلبانی انجام شود.

مجنونیان انجمن جنگلبانی را یک مجموعه پیشرو می‌داند که تا به حال نیز فعال‌تر از سایر انجمن‌های علمی ظاهر شده است. وی با اشاره به مشکلات پیش آمده برای انجمن، اعتراضات مطرح شده درباره عدم صحت انتخابات را به دلیل حضور پنج ناظر قدرتمند در روز برگزاری انتخابات، غیر منطقی توصیف می‌کند.

مجنونیان که در انتخابات خرداد ماه سال گذشته به دلیل مفاد اساسنامه انجمن نیاز به کسب رای دو سوم حاضران در جلسه برای عضویت در هیات مدیره برای سومین بار را داشت، با وجود اخذ بیشترین رای از ادامه فعالیت در هیات مدیره این تشکل باز می‌ماند اما بر پایبندی اعضا به قوانین و اساسنامه انجمن نیز تاکید می‌کند.

وی اضافه می‌کند: اعتراضات به نتیجه انتخابات انجمن سبب شد که هیات مدیره جدید تایید نشود و هیات مدیره قبلی از نظر حقوقی به کار خود ادامه دهد. بعد از ملغی شدن انتخابات اعلام کردم که بهتر است انتخابات زودتر از موعد برگزار شود تا تکلیف انجمن هرچه سریع‌تر روشن شود. البته وزارت علوم به درخواست‌های انجمن برای صدور مجوز انتخابات نیز پاسخی نداده است.

مجنونیان در پاسخ به اعتراضات مطرح شده در زمینه انحراف انجمن از وظایف خود، می‌گوید: انجمن در ارتباط با انجام فعالیت‌های ترویجی و کارهای عمومی محدودیتی ندارد. اگر هم چنین محدودیتی در اساسنامه وجود داشته باشد، باید قوانین را بازتعریف کنیم. انجمن معنایش همین است. با ماده و تبصره که نمی‌تواند خود را محدود کند.

وی ادامه می‌دهد: در آینده نزدیک یک مجممع عمومی فوق العاده برای تغییر اساسنامه خواهیم داشت. این مسئله را در مجموع عمومی بررسی می‌کنیم.

این عضو هیات مدیره انجمن جنگلبانی اضافه می‌کند: در جلسه وزارت علوم نیز به این نکته تاکید داشتم که انجمن باید روی تصمیم‌سازی کار کند نه کارهای نمایشی که سایرین هم می‌توانند انجام دهند. به خصوص انجمنی مثل ما که درگیر خیلی از مسایل اقتصادی و اجتماعی است، باید در تصمیم سازی‌های قوه مقننه خیلی فعال باشد. البته تا به حال هم فعال بوده است. ما تا به حال در تصویب خیلی لوایح تاثیرگذار بودیم و از تصویب شدن چند لایحه جلوگیری کرده‌ایم.

اصلاح ساختار تنها راه مشارکت در انتخاب خط مشی، توسط انجمن‌ها

بدون شک مهمترین رویداد حوزه جنگل، تصویب طرح تنفس در مجلس شورای اسلامی بود. انجمن جنگلبانی با تصویب هیات مدیره در قامت موافق این طرح ظاهر شد اما در میانه راه با ایجاد اختلال در نتیجه انتخابات، برخی اعضای انجمن اعلام کردند که تصمیم بدنه انجمن با نظر هیات مدیره متفاوت بوده و اعضای انجمن با اجرای طرح تنفس مخالف هستند. در حال حاضر در مقطعی هستیم که باید برای مدیریت جنگل‌های کشور برنامه تدوین شود و انجمن اگر درگیر حواشی نمی‌شد، می‌توانست نقش مهمی در سیاستگزاری‌ها داشته باشد. اما محمد پیر صوفی املشی دانشجوی دکترای سیاست جنگل دانشگاه فنی درسدن آلمان در گفتگو با ایانا می‌گوید: در حال حاضر در کشورهای در حال توسعه، خط مشی‌های یکجانبه توسط حاکمیت و بدون مشارکت جدی جامعه مدنی و بازار تدوین می‌شوند. این خط مشی‌ها که در جریان تدوین، توافق لازم را کسب نکرده‌اند، پس از تصویب و قانونی شدن نیز اجرایی نخواهند بود و نمی‌توانند مشارکت جدی تشکل‌های غیر دولتی و عموم مردم را جلب کنند.

پیر صوفی ادامه می‌دهد: نقص ساختاری خط مشی‌گذاری باعث شده است تا انجمن‌ها و تشکل‌ها تنها به اموری بپردازند که در همین ساختار ناقص فعلی امکان‌پذیر هستند و از امور مهمی مانند مشارکت در تحلیل، تدوین، اجرا و ارزیابی خط مشی‌ها که اگرچه ضروری هستند، ولی در ساختار فعلی کمتر شدنی هستند، صرف نظر کنند. بدیهی است که فعالیت‌های انجمن‌ها و تشکل‌های محیط زیستی و منابع طبیعی مانند انجمن جنگلبانی ایران هم از این نقص ساختاری رنج می‌برند و نمی‌تواند همه ظرفیت خود را برای بهبود وضع محیط زیست و منابع طبیعی کشور بکار اندازد.

وی درباره اینکه آیا برگزاری گردهمایی‌های ترویجی برای یک انجمن علمی اقدام به‌جایی است یا خیر، برگزاری گردهمایی‌هایی که با هدف افزایش آگاهی‌های محیط زیستی در کشور برگزار می‌شود را بسیار سودمند دانست و آن را گامی برای رسیدن به این هدف ارزشمند توصیف کرد.

پیرصوفی با تاکید بر این که انجمن‌ها و تشکل‌های غیردولتی در کشورهای توسعه یافته، نقشی جدی در فرآیند خط مشی گذاری (Policy making) ایفا و به تبع آن اسباب اتخاذ خط مشی‌های کارآمد و اجرای موفق آنها را فراهم می‌کنند، این موهبت را نتیجه ساختار پیشرفته خط مشی گذاری در آن کشورها می‌داند.

وی عنوان می‌کند: تا زمانی که در کشورهای در حال توسعه این ساختار اصلاح نشود، تشکل‌ها و انجمن‌ها نمی‌توانند به‌طور موثر در خط مشی‌گذاری و اجرای موفق آنها نقش داشته باشند.

انجمن جنگلبانی دچار عوامزدگی شده است

به اعتقاد پیرصوفی دانشجوی دکترای سیاست جنگل دانشگاه فنی درسدن آلمان برگزاری گردهمایی‌های ترویجی سرنوشت محتوم تشکل‌های ایرانی است. زیرا ایران کشوری در حال توسعه است و تشکل‌هایش مانند کشورهای پیشرفته نمی‌توانند در تصمیم‌سازی‌‎ها مشارکت کنند. اما محمد عواطفی عضو هیات علمی دانشگاه تهران در گفتگو با ایانا، از روزهایی سخن می‌گوید که انجمن جنگلبانی بیشتر فعالیت علمی انجام می‌داده است و این روزها، این فعالیت‌ها دچار رکود شده است.

به اعتقاد عواطفی انجمن جنگلبانی از مسیری که در ابتدا برایش پیش‌بینی شده بود، دور افتاده است و به شکلی دچار حاشیه شده است. وی اضافه می‌کند: این روزها انجمن علمی جنگلبانی دچارعوامزدگی شده است.

این عضو هیات علمی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران در تشریح سخن خود می‌گوید: انجمن‌های علمی وظایفی به عهده دارد که بیشتر وظایف عملی و تخصصی هستند. این انجمن‌ها قرار است پیشرو باشد و جریان ایجاد کنند تا جامعه را به سمت و سوی درست سوق دهند. فعالیت‌های آنها در راستای کمک به موسسات آموزشی و اجرایی انجام می‌شود و با هدف گسترش علوم با برگزاری رویدادهایی نظیر همایش و غیره، برای تحقق این هدف تلاش می‌کنند. به نظر می‌آید انجمن‌های علمی زیر مجموعه وزارت علوم، با این هدف تشکیل شده باشند.

وی اضافه می‌کند: اما وضعیت دیگری نیز برای انجمن‌ها وجود دارد و آن این است که یک انجمن ببیند درجامعه چه چیزی جذاب بوده و جامعه خواهان آن است و پس از ارزیابی شرایط، به دنبال خواست جامعه حرکت کند . در این صورت انجمن به جای اینکه پیشروی جامعه باشد، پسروی آن خواهد بود. اگرچه حرکت‌های اجتماعی گاهی می‌تواند حرکت‌های رو به توسعه باشد اما برخی از این حرکت‌ها نیز موج‌های زودگذری هستند که در جامعه به هر دلیلی ایجاد می‌شود و اگر انجمن پیرو باشد و به دنبال چنین موضوعاتی حرکت کند، از وظایف اصلی دور می‌افتد. اینجاست که به عوام‌زدگی دچار می‌شود. انجمن جنگلبانی در سال‌های اخیر مقداری دچار عوامزدگی شده است و از وظیفه پیشرو بودن خود که وظیفه علمی و تخصصی آن است، دور افتاده است.

به گفته عواطفی و بر اساس آنچه از اساسنامه به خاطر دارد، انجمن جنگلبانی باید فعالیت خود را در راستای ارتباط با جامعه علمی، متخصصان و محققان تقویت کند و فعالیت‌های ترویجی جزء وظایف این انجمن نیست.

وی عنوان می‌کند: انجمن جنگلبانی که دفتر آن در تهران و کرج است، باید ارتباط خود را با مراکز آموزشی و پژوهشی سایر استان‌ها تقویت می‌کرد که این کار انجام نشده است. همچنین از آخرین رویداد جدی برگزار شده توسط انجمن جنگلبانی، حدود سه سال می‌گذرد. این رویداد یک همایش یک روزه در رامسر بود که توسط انجمن برگزار شد.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با اشاره به اینکه مدتهاست انجمن جنگلبانی از رویدادهای علمی دور افتاده است، فعال شدن کمیته‌های علمی و برگزاری سخنرانی‌های در قالب این کمیته‌های علمی را عاملی برای به روز نگه داشتن اعضای انجمن و گسترش دانش تولید شده معرفی می‌کند.

به گفته وی مدت زیادی از پایان یافتن دوره فعالیت هیات مدیره قبلی می‌گذشت و باید انتخابات توسط این هیات برگزار می‌شد. انتخابات با تاخیر برگزا شد و در نهایت نتیجه انتخابات باطل شد. انتخابات جدید باید برگزار می‌شد که این هم انجام نشده است. اگر اینها را نشانه‌هایی از فعالیت انجمن ببینیم، به نظر می‌آید که این تشکل از مسیر پیش‌بینی شده دور می‌شود.

عواطفی به این پرسش که آیا اعضای انجمن به حد کافی فعال بوده‌اند یا خیر، این گونه پاسخ می‌دهد: به نظر می‌آید بخشی از رخوت که پیش آمده به دلیل وضعیت انجمن باشد. اما صرفا یک عامل در پیدایش شرایط کنونی نقش نداشته است.

وی اضافه می‌کند: فعال بودن کمیته‌های علمی باعث میشد اعضا همه فعال باشند و هر کس گوشه‌ای از کار را بگیرد و پیش ببرد. ولی وقتی کمیته‌ها کار نکنند و انجمن نتواند ارتباطات ارگانیکی با دانشگاه‌های شمال و غرب کشور همچنین موسسات پژوهشی دیگر و موسسات بین‌المللی برقرار کند، ا عضای آن هم دچار رخوت شده و سرخورده می‌شوند.

این عضو هیات علمی دانشگاه تهران و عضو انجمن جنگلبانی که به واسطه انتشار نشریه انجمن با اعضا ارتباطات زیادی دارد، عدم فعالیت انجمن برای اعضا و توجه این مجموعه به وظیفه حرفه‌ای و تخصصی خود را یکی از دلایل اصلی اعتراض اعضا به فعالیت انجمن معرفی می‌کند.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۴
پیمان صاحبی


به اعتقاد مدرس دانشگاه امپریال کالج لندن، عدم شناخت سیستم، نداشتن حسابداری آب و صبر سه دلیل اصلی برای حل نشدن مشکلات آب در ایران هستند.

به گزارش خبرنگار ایانا، چهل و دومین نشست مرکز بررسی‌های استراتژیک کشور با عنوان "بحران آب تا تهدید امنیت ملی؛ روایت سرزمینی ورشکسته در تکاپو برای انکار واقعیت" با سخنرانی کاوه مدنی استاد امپریال کالج لندن، کارشناسان آب و فعالان محیط زیست برگزار شد.

مدنی در این نشست بیان کرد: ما درانکار واقعیت هستیم و دچار خود بزرگ بینی در حل مسئله آب هستیم. در کشوری هستیم که توزیع بارندگی از نظر جغرافیایی و مکانی مطلوبیت چندانی برای کشاورزی که ما دنبال آن هستیم، ندارد اما افتخار می‌کنیم که کشوری چهار فصل داریم.

وی افزود: درست است که هر زمان از سال گوشه‌ای از ایران شرایط مناسب برای سفر و کشت و کار دارد اما طبیعی است که این عمل توام با هزینه خواهد بود.

به گفته مدنی متوسط بارش در کشور ایران ۲۵۰ میلیمتر در سال است اما توزیع این بارش متفاوت بوده و ۷۰ درصد بارش‌ها در ۵۰ درصد مساحت کشور رخ می‌دهد. این نشان می‌دهد اگر تصمیم بگیریم در برخی مناطق کشاورزی یا زندگی کنیم، به نوعی باید آب مورد نیاز را تامین کنیم.

وی گفت: ما در فصل مورد نیاز بارندگی نداریم و ۷۵ درصد بارش‌ها در فصولی رخ می‌دهد که ما به آن نیازی نداریم. بنابراین ناگزیریم که تصمیم بگیریم آب را تنظیم کنیم.

مدرس امپریال کالج لندن، سدسازی را یکی از ابزارهای تنظیم آب دانست و افزود: ما در مناطق گرم و خشک از منابع آب زیرزمینی استفاده می‌کنیم.

وی عنوان کردد: از نظر دمایی نیز وضعیت کشور ما متفاوت است. نیازهای گیاهان در نقاط مختلف کشور نیز متفاوت است. بنابراین برای کشت و کار در هر منطقه باید الگوی کشت متناسب با آن را تعریف کرد. یعنی ما اگر در هر نقطه کشور هر چیزی دلمان خواست کاشتیم، قطعا دچار مشکل می‌شویم.

مدنی اضافه کرد: ما برای تامین آب در ایران نیازمند ساخت یکسری سازه‌ها هستیم. در حال حاضر یک فضای منفی بر علیه سدسازی شکل گرفته است اما باید گفت که از هر تکنولوژی که بد استفاده شود، می‌تواند مخرب باشد.

وی ادامه داد: سال‌های طولانی بر مبنای عدد ۱۳۰ میلیارد متر مکعب حجم آب تجدیدپذیر برنامه‌ریزی کردیم. بعد این عدد به زیر ۱۰۰ میلیارد متر مکعب رسید و امروز صحبت از حدود ۷۰ میلیارد متر مکعب آب تجدیدپذیر است. ما هنوز نمی‌‌دانیم در کشور چقدر آب داریم.

مدرس امپریال کالج لندن ادامه داد: همواره طرف‌های خارجی که به ایران می‌آیند به این نتیجه می‌رسند که ما سیستم خود را نمی‌شناسیم. متاسفانه ما هنوز حسابداری آب نداریم و صبوری لازم برای حل مشکل نیز در کشور وجود ندارد.

وی تخصیص آب در وزارت نیرو را یکی از پرچالش‌ترین کارها در این وزارتخانه دانست و افزود: همواره با تغییر مدیران سعی کرده‌ایم مشکلات آب را حل کنیم. اما برای حل مشکل، نیاز به صحبت کردن با مردم و متقاعد ساختن آنها داریم.

مدنی همچنین استفاده از شاخص فالکن مارک برای تعیین وضعیت بحران آب در ایران را نادرست دانست.

وی عنوان کرد: شاخص‌ها تنها نشان دهنده یک وضعیت هستند در حالی که برای حل مسایل باید فرآیندهایی که منجر به بروز مشکل شده است را شناخت.

متوسط آب ایران بیش از منطقه

به گفته مدرس امپریال کالج لندن، ایران از نظر وضعیت آب در منطقه شرایط مناسبی داشته و بعد از لبنان بیشترین آب منطقه خاورمیانه را دارد. دریافتی آب در ایران از متوسط منطقه بیشتر است اما در مقایسه با خیلی از کشورهای جهان آب کمتری داریم. بنابراین نمی‌توانیم کارهایی که یک کشور اروپایی یا یکی از ایالت‌های آمریکا انجام می‌دهد را در ایران انجام دهیم.

وی با اشاره به استانداردهای سختگیرانه آب شرب، از افت کیفیت منابع آب کشور به دلیل تکیه بیشتر بر منابع آب زیرزمینی خبرداد.

مدنی همچنین آبرسانی با تانکر در مناطق روستایی که چندان خشک نیست را ناشی از ضعف مدیریت در سیستم آب کشور اعلام کرد.

وی بر استفاده مجدد از آب و طراحی سیستم فاضلاب در کشور تاکید کرد و افزود: جامعه نیز پذیرفته است که از آب تلفیق شده با فاضلاب برای مصارف خود استفاده کند.

این کارشناس آب با اشاره به برداشت بیش از حد از منابع آب زیرزمینی عنوان کرد: آب سطحی حساب جاری ماست که اگر بخشی از آن را پس‌انداز کنیم برای آینده باقی می‌ماند. آب زیرزمینی همان حساب پس‌انداز ماست که بیش از حد از آن برداشت کردیم. طرح احیا و تعادل بخشی طرحی جدی است اما به دلایل متعدد به موفقیت نمی‌انجامد. نظام‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی قابلیت تنظیم کردن برداشت و نظارت بر منابع آب زیرزمینی را ندارند اما بحث افت سطح سفره‌های زیرزمینی بسیار جدی است.

به گفته مدنی بحث افت سطح سفره‌های زیرزمینی از دریاچه ارومیه به مراتب جدی‌تر است.

وی فضای آب کشور را پر از آمار غیر دقیق دانست و مطالب درج شده در روزنامه تایمز درباره خشک شدن ایران هفت هزار ساله طی ۲۰ سال را غیر علمی اعلام کرد.

مدرس امپریال کالج لندن همچنین ناسا را ناتوان در پیش‌بینی خشکسالی ۳۰ ساله برای ایران دانست و گفت: اگر ناسا چنین توانی داشت، خشکسالی‌های کالیفرنیا را پیش‌بینی می‌کرد.

وی تاکید کرد: وزارت نیرو باید درباره وضعیت تخصیص برای مردم توضیح بدهد.

مدنی افزود: سیستم‌های تلفیقی انسان و طبیعت به قدری پیچیده است که به راحتی نمی‌توان برای آن راه حل ارائه داد. یک پدیده پیچیده را با یک راه حل نمی‌توان حل کرد. ما مدیریت تلفیقی را فراموش می‌کنیم با یک راه حل می‌خواهیم مسایل را جلو ببریم.

وی اضافه کرد: ما بلد نیستیم خیلی مواقع راه حل عرضه کنیم. طرح نکاشت شاید خوب باشد. بازار آب دنبال نکاشت است اما چون به بسته کاملی فکر نکرده‌ایم یک مسئله خوب را خراب می‌کنیم و به نتیجه مطلوب نمی‌رسیم.

این کارشناس آب همچنین از امنیتی کردن مسئله آب در ایران انتقاد کرد و آن را عاملی دانست که سبب می‌شود فشارها و برچسب‌زنی‌ها به افراد افزایش یابد.

به اعتقاد مدرس امپریال کالج لندن تغییر ساختار وزارت نیرو و ادغام بخش آب با محیط زیست و کشاورزی مشکلی از ایران را حل نمی‌کند.

وی گفت: ما در سسیستم کارشناسی به روایت مشترک و درست از مشکل نرسیده‌ایم. با گفتمان داده و مطالعه می‌توان این روایت مشترک را ایجاد کرد. باید همه بپذیریم که در ایجاد مشکل نقش داشته‌ایم. حتی مردم هم در پیدایش این مشکل نقش داشته‌اند و باید سهم خود را در حل مشکل بپذیرند اما نباید امید مردم درباره تاثیرگذاریشان در حل مسئله آب را نباید از آنها گرفت.

مدنی تاکید کرد: در شرایطی که طی ۳۰ سال یک اکوسیستم آبی را نابود کرده‌ایم طی ۱۰ سال نمی‌توان آن را احیا کرد. حتی در برخی موارد اصلا امکان احیای یک اکوسیستم از دست می‌رود.

به اعتقاد این کارشناس آب ریشه مسایل آب ایران در خارج از حوزه آب قرار داشته و نمی‌توان به تنهایی توسط بخش آب آن را حل کرد.

وی ادامه داد: تا زمانی که متر مکعبی به تامین و توزیع و غیره آب فکر می‌کنیم به نتیجه نمی‌رسیم. باید بدانیم آب را برای چه می‌خواهیم. خیلی از مشکلات ما ممکن است با تنوع بخشی به اقتصاد؛ حل شود.

مدرس امپریال کالج لندن گفت: بخش کشاورزی ۲۰ درصد اشتغال کشور را تامین می‌‌کند، اگر برای کشاورزان اشتغال ایجاد نکنیم به شهر مهاجرت کرده و مشکلات امنیتی برای آنها ایجاد می‌شود. اگر برای کشاورزان شغل ایجاد کردیم، می‌توانیم از کاهش مصرف آب حرف بزنیم. وی بهبود معیشت کشاورزان را عاملی برای بهبود مصرف معرفی کرد.

به اعتقاد مدنی باید بپذیریم که در بخش آب ورشکسته شده‌ایم تا بتوانیم تغییر لازم در سیستم مدیریتی خود را ایجاد کنیم.

وی همچنین جنبش میانرودان را عاملی برای معرفی یک دشمن بیرونی در بخش آب معرفی کرد که تقصیرها را به گردن ترکیه می‌اندازد. در حالی که ما در ایران آب زاب را منتقل می‌کنیم و بعد به ترکیه فحش می‌دهیم.

مدرس امپریال کالج لندن افزود: ما در کوتاه مدت نمی‌توانیم ترکیه را وادار به تغییر رفتار کنیم.

فقط پنج سال برای حل مشکل تامین آب شرب کلان‌شهرها وقت داریم

هدایت فهمی معاون دفتر برنامه ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو در واکنش به ارائه چهار راه حل برای مسایل آب ایران توسط کاوه مدنی بیان کرد: بحث آب بسیار پیچیده است و بسنده کردن به چهار راه حل مختصر کم توجهی به آب بوده است.

وی با اشاره به وجود حکمرانی ناپایدار در تمام عرصه‌های کشور، بر تجدیدنظر در سیاست‌های آبخیزداری کشور و توجه به مدیریت تلفیقی حوضه آبریز تاکید کرد.

فهمی افزود: درباره برداشت از منابع آب زیرزمینی کارشناسان دو سال بعد از تصویب قانون ملی شدن آب‌ها که در سال ۴۷ تصویب شد، نسبت به کاهش سطح منابع آب زیرزمینی تا سه دهه آینده هشدار داده بودند.

وی ادامه داد: این کارشناسان راه حل مشکل را نیز ایجاد چاه توسط دولت در هر ۱۰۰ هکتار و تحویل آب با لوله به کشاورزان معرفی کرده‌اند اما نظر کارشناسی آنها با مخالفت مجموعه برنامه و بودجه وقت مواجه می‌شود.

معاون دفتر برنامه ریزی کلان آب و آبفا تاکید کرد: دراز کردن انگشت اتهام به سمت وزارتخانه‌ای خاص مشکل را حل نمی‌کند. فروکاستن ابعاد مسئله نیز مشکلات را حل نخواهد کرد.

وی گفت: فرصت ما در بخش آب تمام شده است. زنگ نهایی به صدا درآمده است و پنج سال دیگر امکان تامین آب کلانشهرها را نخواهیم داشت.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۳
پیمان صاحبی