منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۶۷ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است


 

ریزگردها در بام ایران به مرز هشدار رسید

سلامت نیوز: مدیرکل حفاظت محیط زیست چهارمحال وبختیاری گفت: با افزایش دامنه نفوذ ریزگردها که از کشورهای عراق و عربستان وارد مناطق جنوب و غرب کشور شده است، روز شنبه میزان ذرات معلق در هوای این استان به مرز هشدار رسید.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایرنا،شهرام احمدی افزود: میزان ذرات معلق 10 میکرون اوایل صبح امروز یازدهم اردیبهشت ماه به 114میکروگرم در مترمکعب و ذرات معلق 2.5 میکرون نیز در هوای استان 97 میکروگرم بود.


وی اظهار داشت: میزان ذرات معلق 10میکرون دراستان به 224میکروگرم در مترمکعب و ذرات معلق 2.5میکرون نیز 199میکروگرم است.
وی گفت: بروز پدیده گرد و غبار ،دلایل مختلفی از جمله وزش باد و خشکسالی بستگی دارد و ریزگردهای موجود در استان منشا خارجی دارد.
احمدی، با اعلام هشدار به خانواده ها گفت: در این شرایط افراد مسن و دانش آموزان، بیماران قلبی، عروقی و ریوی به جزء موارد ضروری از منزل خارج نشوند و همچنین حرکات ورزشی وپیاده روی در استان انجام ندهند.


مدیرکل حفاظت محیط زیست استان گفت: ازابتدای سالجاری تا کنون هشت روز هوای استان به مرز هشدار رسیده است.
احمدی افزود: سال گذشته 41روز به علت پدیده گرد و غبار ناسالم و درمرز هشدار بوده است.
به گزارش پایگاه هواشناسی استان چهارمحال وبختیاری، به علت تشکیل چشمه های گرد و خاک تا اواخر امروز آسمان استان در برخی ساعات غبارآلود(رقیق) خواهد بود.


پیش از این به دلیل ارتفاع زیاد استان چهارمحال و بختیاری و وجود جنگلهای زاگرس میانی و رودخانه های متعدد ریزگردها کمتر به بام ایران می رسید، اما خشکسالی های هشت ساله اخیر میزان روزهای آلوده به ذرات معلق و ریزگرد را افزایش داده است.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۷
پیمان صاحبی


 

جنگل‌های هیرکانی در خطر شیوه جدید زمین‌خواری و تملک

سلامت نیوز: طرح «جنگلکاری اقتصادی با مشارکت جوامع بومی» در حالی کلید می‌خورد که جنگل‌های هیرکانی نفس‌های آخر خود را می‌کشند. بر اساس این طرح، جنگل‌های هیرکانی برای کاشت درختان مثمر، در اختیار جوامع محلی گذاشته می‌شود. هر چند سازمان جنگل‌ها می‌گوید این طرح برای زاگرس تهیه شده و قرار نیست در جنگل‌های هیرکانی شمال اجرا شود اما اسناد به دست آمده خلاف آن را ثابت می‌کنند. طرح فوق که با بهت و مخالفت بسیاری از دانشگاهیان منابع طبیعی و بخشی از بدنه کارشناسی سازمان جنگل‌ها روبه‌رو شده به گفته مدیران سازمان جنگل‌ها، اساسا برای زاگرس تهیه شده است و ربطی به منطقه رویشی هیرکانی ندارد اما در همین حال مکاتباتی بین مدیران و معاونان این سازمان رد و بدل شده که درباره اجرای این طرح‌ها در جنگل‌های شمال کشور است.

به گزارش سلامت نیوز،روزنامه اعتماد در ادامه نوشت: بر اساس نامه شماره ٣١١٢١/٣/ص/٩٤ و تاریخ ١٠/١١/٩٤ که به امضای بهزاد انگورج معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور رسیده است، به صراحت خطاب به مدیرکل دفتر جنگل‌کاری، پارک‌ها و ذخیره‌گاه‌های جنگلی دستور داده شده تا ظرف مدت ٣ روز نتیجه بررسی‌های انجام دستور ریاست سازمان جنگل‌ها در موضوع جنگل‌کاری اقتصادی در ناحیه رویشی هیرکانی را گزارش کنند. از سوی دیگر در نامه دوم که تاریخ آن مربوط به ١٧/١١/٩٤ و یک هفته بعد از نامه نخست است، مدیرکل منابع طبیعی استان گیلان خطاب به رییس سازمان جنگل‌ها اعلام کرده که «این اداره کل اقدام به انعقاد توافقنامه جهت توسعه عملیات جنگل‌کاری با مشارکت جوامع محلی کرده است.» در جدولی که در ادامه نامه فوق آمده است مساحت عرصه‌های مختلف با نام مناطق اجرای طرح تعیین‌شده که از جمله به ٢٦٠ هکتار در رودبار منجیل، ١١٠ هکتار در یکی از روستاهای اطراف رشت و ٧٠ هکتار در سیاهکل می‌توان اشاره کرد. در این نامه میزان مساحت تعیین شده در مجموع ٤٤٤ هکتار برای استان عنوان شده است. اینها در حالی اتفاق افتاده که مسوولان سازمان جنگل‌ها تاکنون انجام اجرای این طرح را خارج از جنگل‌های هیرکانی اعلام کرده‌اند. حال پاسخ به این پرسش که چگونه در استان گیلان می‌توان نزدیک به پانصد هکتار زمین در حوزه‌های روستایی تعیین کرد که جنگل و مرتع نباشند به عهده مسوولان این سازمان است.

از دست دادن سطح منابع جنگلی
دکتر سیدمحسن حسینی استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تربیت مدرس درباره این طرح گفت: «احتمالا مزایای طرح از جمله ایجاد اشتغال و تولید محصولات درختی دیده شده؛ اما اینگونه طرح‌ها در سازمان جنگل‌ها و وزارت کشاورزی، مسبوق به سابقه است و درعین داشتن مزایا، حساسیت‌ها و معایب جدی دارد که باید با آنها بسیار منطقی و علمی برخورد شود. از جمله طرح طوبی و صنوبرکاری‌های ١٠ هکتاری در قبل از انقلاب که واگذاری عرصه‌های منابع طبیعی برای کاشت گونه‌های مثمر بود که بسیاری از آن عرصه‌ها تفکیک و فروخته و شهرک‌سازی شد. بزرگ‌ترین نگرانی این است که این طرح‌ها تبدیل به شیوه جدیدی از زمین‌خواری شود.»
حسینی در ادامه گفت: «دو نوع تخریب عمده در جنگل‌های شمال ایران داریم؛ یکی کاهش کیفیت و دیگری کاهش کمیت. برای اصلاح کاهش کیفیت این امید را داریم که با دراختیار داشتن عرصه، روزی بتوان با مدیریت درست، آن را احیا و جبران کرد. ولی با کاهش کمیت و از دست دادن سطح منابع ارزشمند جنگلی، دیگر شانسی برای احیای آن نخواهیم داشت.»
این استاد دانشگاه درباره ارزش و حساسیت بالای اکوسیستم جنگل‌های خزری تاکید کرد: «این وضعیت حساس ایجاب می‌کند در این مناطق بسیار منطقی عمل کنیم و از تصمیمات شتابزده که برای این عرصه‌های حساس خطرناک است بپرهیزیم.» او معتقد است که اگرچه این طرح برای ایجاد مصونیت از تخریب، به شکل کمربندی در حاشیه روستاهای اطراف جنگل قابل اجراست؛ اما به پیش‌شرط‌های زیادی از جمله نظارت مناسب و محکم نیاز دارد. در حالی که اکنون، به دلیل کمبود نیرو و بودجه حفاظتی و نداشتن جایگاه مناسب سازمان جنگل‌ها در ساختار دولت، نظارت بر عرصه‌های جنگلی و منابع ملی بسیار ضعیف است و پرونده‌های متعدد قضایی در حوزه تعدی افراد به این عرصه‌های ملی وجود دارد. بر این اساس این خطر که طرح‌هایی از این دست موجب اشغال عرصه‌های ملی شوند وجود دارد.»، حسینی هشدار داد: « وقتی به سمت احداث باغ برویم عملیات توام با سمپاشی و کوددهی می‌شود. ضمن اینکه گونه‌های باغی با جنگلی، فرایندهای اکوهیدرولوژیک متفاوتی دارند؛ از نظرگاه ربایش تاجی، باران‌ربایی و اثری که بر هیدرولوژی منطقه و سیل و فرسایش خاک می‌گذارند با هم متفاوت هستند؛ بر این اساس باید تمام اینها بررسی و توجه شود. این طرح فقط به عنوان یک نوار در اطراف روستاها و آن هم برای کنترل تعریض و تصرف عرصه‌ها، با رعایت ملاحظات و نظارت جدی قابل اجراست. درحالی که تاریخچه ما نشان می‌دهد در مدیریت منابع طبیعی به صورت شتابزده عمل کرده‌ایم و اکنون نباید آن اشتباهات را تکرار کنیم و با اجرای طرح‌های شتابزده و مطالعه نشده، تنوع زیستی جانوری و گیاهی را در معرض آسیب غیرقابل جبران قرار دهیم.»این استاد دانشگاه مهم‌ترین پیامدهای این طرح را به خطر افتادن زیستگاه حیات وحش، جایگزین شدن گونه‌های باغی یا غیربومی در جنگل‌های طبیعی و از دست دادن عرصه و شیوع شیوه جدیدی از زمین‌خواری برای تعدی به عرصه‌ها عنوان کرد.


جنگل‌ها را نابود نکنیم
محمدرضا پورمجیدیان دکترای جنگلداری و عضو هیات علمی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی مازندران درباره طرح کشت گونه‌های مثمر در جنگل‌های شمال که از سوی سازمان جنگلها در دست اجرا است به اعتماد گفت: «چرا همان‌گونه‌های بومی باارزش جنگلی مانند ممرز، انجیلی، افرا و توسکا را نمی‌کارند؟ چرا افراد را درگیر این طرح می‌کند؟ این افراد فردا مدعی می‌شوند و دولت نمی‌تواند از پس آنها بربیاید؛ زیرا می‌گویند کار کرده و زحت کشیده‌‌ایم؛ فردا مالکیت زمین را می‌خواهند. نمونه‌های آن هم فراوان هست؛ از جمله ١٠ هکتاری‌ها؟ از این قسم طرح‌ها زیاد داشته‌ایم. کدام یک از آن اراضی را در حال حاضر دولت مالک است؟ این طرح هم به همین صورت می‌شود و زمینه تصرف و مالکیت شخصی بر منابع ملی و انفال فراهم می‌شود.»
این دکترای جنگل هشدار داد: «کشت گونه‌های مثمر علاوه بر این‌ها، زمینه ابتلای جنگل‌ها را به آفات و بیماری‌ها و حشرات فراهم می‌کند. از سوی دیگر در اثر ورود مردم به رویشگاه‌ها، پوشش علفی سطح جنگل نیز از دست می‌رود و خاک به اصطلاح «گاورو» می‌شود و زادآوری خود را از دست می‌دهد. این تصمیمات شتابزده که منطق و دانش و اصول در پشت آنها نیست باعث از دست رفتن عرصه‌های ملی و بیت المال می‌شود. در حالی که جنگل‌های شمال آثار تاریخ طبیعی هستند و بانک ژن محسوب می‌شوند و نباید به این سادگی در آنها معماری غیراصولی صورت بگیرد که منجر به نابودی شان خواهد شد.»

طرح در شورای عالی جنگل مطرح نشده
دکتر مرتضی شریفی عضو شورای عالی جنگل، مرتع و خاک سازمان جنگل‌ها و مراتع و آبخیزداری کشور درباره طرح فوق گفت: «طرح «جنگل‌کاری اقتصادی با مشارکت جوامع بومی» علاوه بر تمام صدمات و پیامدهایی که برای جنگل‌های ارزشمند شمال کشور دارد در شورای عالی جنگل، مرتع و خاک مطرح نشده است؛ در حالی که این شورا، فصل الخطاب مسائل فنی در حوزه‌های جنگل و مرتع و خاک است و باید چنین طرح‌هایی پیش از اجرا در آنجا بررسی شده و مورد ارزیابی قرار بگیرد.»
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تنها یک درصد جزیی به شکل جزیره از جنگل‌های منطقه هیرکان باقی مانده و بقیه از دست رفته است تاکید کرد: «اگر قرار است برنامه‌ای در این حیطه اجرا شود باید بر اساس ارزیابی ساختارهای منطقه و زون‌های اکولوژیک آن انجام شود تا بیش از این در معرض آسیب‌ها قرار نگیرد و از دست نرود.»

زمین‌خواری
هادی کیادلیری، رییس علمی انجمن جنگلبانی ایران نیز معتقد است که طرح‌هایی از این دست می‌تواند پیامدهای مخربی داشته باشد. او گفت: «تجربه نشان داده که بعد از گذشت چند سال از اجرای این طرح‌ها، افراد ادعای مالکیت کرده و نمی‌توان زمین‌ها را از آنها پس گرفت؛ ضمن اینکه متقاضیان این گونه پروژه‌ها نیز روستاییان و زارعان نیستند چراکه روستایی توان مالی چنین سرمایه‌گذاری‌هایی را ندارد. اینها زمین دارانی هستند که انگیزه تصرف و زمین‌خواری داشته و روابط و قدرت لازم برای آن را نیز دارند.»کیادلیری که رییس دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی علوم وتحقیقات تهران نیز هست در ادامه از مسوولان سازمان جنگل‌ها پرسید: «کدام محاسبات شما نشان می‌دهد که با اجرای این طرح در شرایط سخت مناطق شیبدار وتحت استرس که کاهش تنوع زیستی و ناامن شدن زیستگاه و ورود بی‌حساب انسان به جنگل‌ها را در پی دارد درآمد ایجاد می‌شود؟ اساسا این گونه‌ها اقتصادی نیست و برای جوامع نیز درآمدی ندارد و تنها تصرف اراضی ملی برجا خواهد ماند.»

معاون امورجنگل سازمان پاسخ نداد
تلاش‌های پیگیرانه برای گرفتن پاسخ از امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور بی‌نتیجه ماند و بهزاد انگورج، معاون امور جنگل این سازمان پاسخ تماس‌های مکرر ما را با یک پیامک به این مضمون داد که «مشغول نوشتن کتاب هستم و نمی‌توانم پاسخ بدهم.» او که روزهای نزدیک به بازنشستگی خود را می‌گذراند همچنین در پیامک بعدی عنوان کرد که« فقط با منابع رسمی و دولتی رادیو و تلویزیون مصاحبه می‌کنم» و در پاسخ به اینکه «اعتماد» هم روزنامه رسمی و پرتیراژ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است، خبرنگار «اعتماد» را به وبلاگ خود با بیش از ١٣٠٠ یادداشت ارجاع داد. داده‌های آماری حکایت از وخیم بودن اوضاع جنگل‌های ایران بود. کاهش ٥٠ درصدی سطح و عمق جنگل‌های ایران آماری است که نشان از نگرش حاکم بر سازمان جنگل‌ها و مراتع کشور دارد. سازمانی که معاونش جنگل‌های کهن هیرکانی را چوب‌های خشکی می‌خواند که باید آنها را قطع کرد. صدای زنگ خطر برای جنگل‌ها و منابع طبیعی ایران به گوش مسوولان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور نرسیده است. آنها در شرایطی همچنان طرح‌ها و بخشنامه‌های کارشناسی نشده را تهیه و اجرایی می‌کنند که در نتیجه طرح‌های پیشین، بحران و مساله‌ای در این حوزه در کشور رخ نمایانده است.
همزمان با به وجودآمدن بحران‌های آب، هوا، جنگل و خاک در ایران و در تولد صدسالکی «سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری» کشور، این سازمان با تهیه طرح‌ها و ابلاغ بخشنامه‌های غیرکارشناسی و شتابزده، همچنان در حال آزمون و خطاست. نکته اینجاست که بسیاری از این خطاهای کارشناسی در تنها بازمانده‌های جنگل‌های هیرکانی جهان که در ایران است، انجام می‌شود. شاید به همین دلیل است که بر اساس داده‌های رسمی، سطح و عمق جنگل‌های کشور بس از گذشت نیم‌قرن، کاهش پنجاه درصدی نشان می‌دهد.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۶
پیمان صاحبی

سلامت نیوز: یک مقام مسئول در وزارت نیرو با تاکید بر اینکه شرایط تامین آب در اصفهان سخت شد گفت: حدود ۸۰ درصد سد زاینده رود خالی است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مهر، مهرزاد احسانی با اعلام اینکه حدود ۸۰ درصد سد "زاینده‌رود" خالی است گفت: هم‌ اکنون ۱۴۵۰ میلیون مترمکعب سد زاینده‌رود خالی است و با توجه به پیش‌بینی‌های صورت گرفته از وضعیت بارش و میزان آب ورودی به سد زاینده‌رود و از طرف دیگر مصارف شرب، کشاورزی، محیط زیست و صنعت، استان‌های ذی‌نفع طی ماه‌های باقی مانده تا پایان سال آبی، شرایط سختی را در این حوضه، پیش‌رو دارند.

مدیرکل دفتر مدیریت به هم پیوسته منابع آب حوضه آبریز فلات مرکزی ایران اظهارداشت: حدود ۸۶ میلیون مترمکعب از مصارف آب سد زاینده‌رود، برای اهداف و مصارف زیست محیطی در نظر گرفته شده است. وی با اشاره به اینکه، حوضه زاینده‌رود براساس بارش‌ها به دو قسمت تقسیم می‌شود افزود: در حوضه بالادست سد زاینده‌رود، بارش‌ها و روان آب‌ها وارد سد زاینده‌رود می‌شود ولی در حوضه پایین دست سد که به قسمت شرق و غرب اصفهان و تالاب گاوخونی مربوط می‌شود وضعیت بارش‌ها به مراتب بدتر از حوضه بالا دست است.

احسانی میزان بارش‌ها را از ابتدای سال آبی تا پایان فروردین ۹۵ در ایستگاه "چلگرد" به عنوان ایستگاه شاخص ۱۱۸۴ میلی‌متر ذکر کرد و یادآور شد: نسبت به دوره مشابه در سال آبی قبل حدود ۲۲ درصد و نسبت به میانگین بلند مدت حدود ۹ درصد کاهش بارش داشته‌ایم.

وی افزود: در قسمت پایین دست سد زاینده‌رود شرایط خوبی حاکم نیست و در اصفهان و شرق این استان وضعیت بارش‌ها بسیار نامناسب است، به‌ طوری که در ایستگاه "ورزنه" در نزدیکی تالاب گاوخونی حدود ۱۸ میلی‌متر و در ایستگاه شرق اصفهان حدود ۴۰ میلی‌متر بارش داشتیم که کاهش‌ها در ورزنه نسبت به متوسط بلندمدت به ۷۴ درصد نیز رسیده است.

مدیرکل دفتر مدیریت به هم پیوسته منابع آب حوضه آبریز فلات مرکزی ایران با بیان اینکه این شرایط باعث شده ضمن کاهش رطوبت خاک، بخشی از کشت‌های منطقه که در زمستان و اوایل بهار بایستی از طریق بارندگی تأمین آب می‌شدند، انجام نشود گفت: با این توصیف، همه نیاز آبی محصولات زراعی باید از طریق آب سد زاینده‌رود تأمین شود.

وی با اشاره به این مطلب که در حوضه زاینده‌رود در طول سال آبی یک دوره طلایی چهار ماهه (اسفند، فروردین، اردیبهشت و خرداد) را داریم گفت: تقریبا ۶۵ درصد کل آوردهای زاینده‌رود در این چهار ماه و ۳۵ درصد مابقی در ۸ ماه باقی مانده سال اتفاق می‌افتد.

احسانی افزود: برای ارزیابی دقیق میزان حجم آب سد زاینده‌رود باید منتظر چهار ماه کلیدی یاد شده باشیم، ولی در حال حاضر با توجه به سپری شدن دو ماه از این چهار ماه، حدود ۸۰ درصد مخزن سد زاینده‌رود تا انتهای فروردین ۹۵ خالی است که امیدواریم باران‌های دو ماه باقیمانده از چهار ماه کلیدی بتواند شرایط بهتری را نصیب زاینده‌رود کند.

این مقام مسئول در وزارت نیرو در خصوص تغییرات آب تخصیصی این سد گفت: در میزان تخصیص مصارف آب شرب برای اصفهان ۳۱۵ میلیون و برای یزد ۶۵ میلیون متر مکعب آب تخصیص داده‌ایم. مدیرکل دفتر مدیریت به هم پیوسته منابع آب حوضه آبریز فلات مرکزی ایران با بیان اینکه در شرایط سخت کمبود آب، حجم معینی برای محیط زیست حوضه اختصاص داده شده گفت: سد زاینده‌رود از جمله سدهایی است که برای آن ردیف مصارف زیست محیطی پیش بینی شده و حدود ۸۶ میلیون مترمکعب از مصارف آب سد زاینده‌رود، برای اهداف و مصارف زیست محیطی در نظر گرفته شده است.
منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۵
پیمان صاحبی


درختچه ها و بوته های ارزشمند کویری میخ های استوار سازی کویر و تثبیت کننده شن های روان هستند و از بین رفتن آن ها طوفان های رملی و ریز گردها را افزایش خواهد داد.


دکتر حمید سرخیل عضو هیات علمی دانشکده محیط زیست و عضو کارگروه علمی HSE کشوردر گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار پایگاه خبری HSE گفت :در ایام تعطیلات و به خصوص نوروز مردم هر روزه به مسافرت با خودروهای شخصی خود می روند و معمولاً حجم تردد در مسیر های جاده ای کشور بالاست. مسافران در طی مسیر تا رسیدن به مقصد در حاشیه جاده ها، مسیر های خاکی، مسیر روخانه ها، زیر سایه درختان و مناطق مرتعی، برای استراحت توقف می کنند و به نوعی با محیط زیست خلوت می کنند که در این میان توجه و حفظ محیط زیست از سوی مسافران اهمیت زیادی پیدا می کند.

وی افزود: این همنشینی با محیط زیست دو اثر را به دنبال دارد که  مسافران هر از گاهی زباله های مصرفی خود را بر جا می گذارند، گاهی این زباله ها شامل مواد پلاستیکی است که سال ها بازگشت آن ها به طبیعت به طول می انجامد و به نوعی قاتل خاموش محیط زیست می باشند و در ضمن سیمای حاشیه جاده ها و رودخانه ها و مراتع را ناهمگون می سازد و به نوعی باعث آلودگی فیزیکی و آلودگی سیمای محیطی شود.اثر دیگر این معاشرت با محیط زیست جدا کردن بوته ها، درختچه ها و قطع شاخه درختان به منظور تهیه آتش می باشد که این امر می تواند به شدت گیاهان را با آسیب روبرو نماید . جدا از اینکه همیشه خطر سرایت حریق به سایر نقاط نیز وجود دارد.

سرخیل ادامه داد: در مناطق کویری مشاهده می شود که درختچه ها و بوته های کویری در یک مراسم دور هم نشینی "آتشونه کویری " در این ایام سوزانده می شود تا افراد محفل دور هم نشین چای دودی بنوشند و تا پاسی از شب بیدار بمانند تا طلوع خورشید را به انتظار باشند. این نوع تفریح نیز در صورتی که از کنترل خارج شود با ازبین رفتن درختچه ها و بوته های ارزشمند کویری همراه خواهد بود که میخ های استوار سازی کویرند و تثبیت کننده شن های روان هستند و از بین رفتن آن ها طوفان های رملی و ریز گردها را افزایش خواهد داد.
 
عضو هیات علمی دانشکده محیط زیست متذکر شد : شایسته است مسافران و توریست ها در این ایام زباله های تولیدی خود را با خود برداشته و حمل کرده و در مناطق مخصوص انباشت زباله در شهرهای بین راه و درمسیرخود بیندازند،حتی الامکان ازروشن کردن آتش درحاشیه جاده هاورودخانه هاخودداری نموده وبه یاد داشته باشندکه ارزش بوته ها و درختچه های کویری کم از زیبایی کویر نیست و بخش جدا ناشدنی از این زیبایی است.

وی به یکی دیگر از موارد مهم محیط زیستی اشاره کرد و گفت :حفاظت از چشمه های آهکی هم بسیار مهم است که اکثر مسافران و بازدید کننده ها را به سمت خود جلب می کننداین چشمه های آهکی بعضاً به دو دلیل عمده با آسیب روبرو هستندکه با توجه به اینکه ساختار این چشمه ها آهکی هستند معمولاً از لایه های زمین شناسی از جنس تراورتن و مرمر (اونیکس) تشکیل شده اند که معمولاً ارزش معدنکاری دارند و با استخراج این لایه ها، متاسفانه چشمه های مولد زایشی تراورتن در منطقه کور می شوند و از بین می روند ودلیل دیگر اینکه مصرف بی رویه آب در مناطق بالا دست این چشمه ها نیز با پایین آوردن سطح آب های زیر زمینی چشمه ها را خشک می کند.

عضو کارگروه علمی HSE کشورتاکید کرد:جدا از این دو خطر مهم معمولاً با هجوم مسافران و توریست ها به چشمه ها، با برداشت بی رویه آب توسط مسافران، آسیب به مجرای خروجی آب و همچنین ریختن زباله های خود در مظهر چشمه می تواند آب شرب مناطق پایین دست را با آلودگی همراه سازد که این خود عاملی برای بروز بیماری ها خواهد بود.
منبع:زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۲۳
پیمان صاحبی

 

بحران آب بهانه‌ای برای مهاجرت معکوس

سلامت نیوز: تغییرات اقلیمی از 14هزار سال قبل زمین را به مبارزه فراخوانده است؛ مبارزه‌یی سخت که دنبال خود خشکسالی و کم آبی را در مناطق مختلف رقم زده و گاه انسان را به مهاجرت از وطن، تنش و جنگ واداشته است. حالا هم این روند ادامه دارد هر روز هشدارهای زمین بیشتر می‌شود، بارش‌ها تند است و در فاصله کمی تبدیل به سیلاب می‌شود اما این سیلاب سر به کوچه‌ها کشیده خیلی بیشتر از آنکه در چرخه جذب سفره‌های زیرزمینی قرار گیرد در چرخه تبخیر و تعرق به آسمان بازمی‌گردد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه تعادل، بهار یک سال قبل عیسی کلانتری، وزیر پیشین کشاورزی در نشست تخصصی کمیسیون اقتصادی بنیاد امیدایرانیان و در حضور محمدرضا عارف از احتمال مهاجرت 70درصد ایرانی‌ها به دلیل کم آبی سخن گفت. بعد و قبل از او هم خیلی‌ها بحران کم آبی و خشکسالی را هشدار و تذکر دادند حالا هم در این روز کاملا بهاری که هنوز هیچ آماری برای سال جدید در سایت مدیریت منابع آبی ایران از وضعیت آبی کشور وجود ندارد باب صحبت با محمد سالاری، عضو هیات‌مدیره گروه شهر انجمن جامعه‌شناسی درباره وضعیت آب در شهرهای ایران، تاثیر زندگی شهری بر خشکسالی و تاثیر خشکسالی بر زندگی شهری باز می‌شود و دنباله بحث به تاثیر سیاست‌های دولتی به خصوص انتقال آب و سد‌سازی در این حوزه، بازبینی در صنعت و کشاورزی آب بر و همین طور لزوم بازتعریف حقوق آب کشیده می‌شود.

او که فارغ‌التحصیل رشته اقتصاد و جامعه‌شناسی از دانشگاه‌های آزاد و دولتی ایران است نقطه نظرات مهمی در این باره دارد. محمد سالاری نه تنها خشکسالی و بحران آب را یکی از مهم‌ترین دلایل مهاجرت و مهاجرت معکوس عنوان می‌کند بلکه معتقد است منشأ تنش‌ها و جنگ‌هایی که اکنون در عراق و سوریه و ترکیه در جریان است بحران آب است که به تبع آن مهاجرت صورت می‌گیرد و البته احتمالا دیر یا زود مناطق بیشتری را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در ادامه با این پژوهشگر اقتصاد اجتماعی را می‌خوانید.


بحران آب و خشکسالی که در سال‌های اخیر با آن مواجه هستیم، چه تاثیراتی بر زندگی شهری دارد؟

بگذارید از اینجا آغاز کنم که ما در آستانه تغییر و تحولات اقلیمی جدی هستیم و این تغییرات تحت عنوان پسانرمال نامگذاری می‌شود با این مفهوم که شرایط اقلیمی جدیدی در حال شکل گرفتن است که البته هنوز هم به سرانجام نرسیده است اما ایران هم تحت تاثیر این دوران هست که خشکسالی هم متاثر از آن به وجود می‌آید و به دنبال آن مهاجرت. اتفاقات اینچنینی از حدود 14هزار سال قبل به بعد مرتب رخ می‌دهد اما روند آن به قدری کند بوده است که انسان‌ها متوجه نمی‌شدند. ما در جریانات تاریخی خود دو مورد آن را به شکل مهاجرت انسان‌ها از حوالی جنوب به شمال طی 7 هزار سال قبل و از طرف شمال به جنوب طی دو تا سه هزار سال قبل در اسطوره‌ها و تاریخ ثبت کرده‌ایم. اکنون نیز دچار همان وضعیت هستیم که ناچاریم از مناطق کم آب به مناطق پر آب مهاجرت کنیم؛ اتفاقی که انتظار نداشتیم به این زودی رخ بدهد اما مداخله در کره زمین باعث شده است که فاصله‌ تنش‌های اقلیمی کوتاه شود و به‌شدت زندگی ما را تحت تاثیر قرار دهد.

نخستین حادثه‌یی که طی آن مهاجرت صورت گرفت توفان نوح بود. در این زمان شدت بارندگی‌ها همزمان با گرما به قدری زیاد شد که مردم از سمت جنوب به طرف شمال و آسیای میانه مهاجرت کردند. اقوام مادها، لرها و کردها و کسانی که در کوه‌های کرکس، گیلان و مازندران زندگی می‌کنند، حاصل این جریان‌ها هستند. حادثه بعدی زمانی است که جمعیت به سمت شمال رفته بود و در مقابل سرمای شمال ناچار به طرف جنوب کره زمین و ایران مهاجرت می‌کنند. مهاجرت پارس‌ها حدود 2500 سال قبل دومین مهاجرتی است که انسان ایرانی را تحت تاثیر قرار داده است. از سه هزار سال قبل تاکنون به تدریج مساله مهاجرت رخ داده است و ما در زمان هخامنشیان در جنوب ایران و در حوالی شیراز و تخت جمشید تمدن به پا کردیم. چون در این مناطق شرایط متناسبی برای زندگی وجود داشت اما در دوره‌های بعدی همان مناطق لم یزرع شد و به واسطه تغییر شرایط آب و هوایی، مقدار آب‌ها کاهش پیدا کرد و در نتیجه مردم دوباره به مناطق پرآب‌تر مهاجرت کردند. پس مساله مهاجرتی که در حال وقوع است بی‌سابقه نیست و سیر تاریخی داشته است.

چون کره زمین از نظر آب در شرایط با ثباتی قرار ندارد و انسان‌ها، گیاهان و جانوران سعی کرده‌اند خود را بر اساس تغییرات تدریجی آب و هوا، کاهش تدریجی بارندگی، گرمای زمین و افزایش خشکی مناطق جنوب منطبق کند و به مهاجرت‌های وسیع تاریخی به سمت شمال دست زده‌اند. البته مهاجرت‌ها در تاریخ با تنش‌ها و در نهایت جنگ و جدال‌هایی هم همراه بوده است. زمانی که پارس‌ها به ایران بازگشتند جنگ‌های زیادی صورت گرفت. اما باید دید در شرایط کنونی زمانی که مهاجرت به واسطه خشکسالی رخ می‌دهد با چه تنش اجتماعی سیاسی روبه‌رو بوده است؟! البته اکنون ما با این تنش‌ها مقاومت می‌کنیم به این صورت که وقتی با کمبود آب در جنوب روبه‌رو شدیم با ساختن سد روی رودخانه‌ها، انتقال آب و شیرین‌سازی آب دریاها کوشش کردیم مشکل را مدیریت کنیم، از مهاجرت وسیع جلوگیری کنیم. به همین دلیل در سال‌های گذشته مقدار زیادی آب بین حوزه‌یی از جمله از کارون به زاینده‌رود و از زاینده‌رود به یزد منتقل کردیم.

اگر ما در جنوب شهرهایی مثل بندرعباس یا بوشهر داریم، قطعا به دلیل منابع مناسب آب نیست و دلیل آن شیرین‌سازی، استفاده از امکانات دریا و درواقع امکانات زیستی منطقه بود. اما باید توجه داشته باشم که این اقدامات تا چه حد پشتوانه طبیعی داشته و مهم‌تر اینکه تا چه زمانی می‌توانیم این اقدامات را انجام دهیم و مثلا آب حوزه کارون را به زاینده‌رود منتقل کنیم. تا کی می‌توانیم آب دریا را شیرین کنیم، با سد مساله را حل کنیم، شرایط بین حوزه‌یی را تغییر دهیم تا شرایط بهتری برای زیست رقم بزنیم. چطور می‌توانیم هسته‌های تمدنی گذشته را با شرایط پسانرمال انتقال بدهیم تا زندگی ادامه یابد؟!

در چند دهه اخیر در سال‌های 40، 50 و 60 مهاجرت دیگری به واسطه مساله شغل از شمال به جنوب کشور داشتیم. در این دوره‌ها مراکز بزرگ اشتغال صنعتی در اصفهان، شیراز، یزد و قسمت‌های مرکزی ایران ایجاد شد. از آنجا که اقتصاد کشاورزی در عرصه‌های شمال زیاد نمی‌توانست به عنوان شغلی برای جمعیت معنا پیدا کند، جمعیت این مناطق به مراکز صنعتی مهاجرت کردند. علت اصلی جریان مهاجرت این بود ضمن اینکه در این دوره اتفاقات امنیتی زیادی افتاد، توجه دولت‌ها به مرکز کشور بیشتر بود و مشاغل خدماتی پایه هم در این شهرهای بزرگ مرکزی شکل گرفت. اما اکنون با وجود اینکه شهرهای بزرگ در مرکز کشور وجود دارند ما شاهد جریان تدریجی مهاجرت از مرکز به سمت شمال هستیم. یعنی یک جریان مهاجرت معکوس از تهران به سمت آذربایجان غربی-شرقی، گیلان، مازندران، گرگان و حتی خراسان شمالی داریم که البته بسیار خفیف است. این اتفاق در آمار سال 85 و 90 به تدریج مشاهده شده اما هنوز نمی‌توانیم با دقت زیاد از این مساله نتیجه‌گیری کنیم مگر اینکه آمار سال 95 به دست بیاید تا در این صورت مستند و دقیق‌تر به موضوع بپردازیم.

به نظر می‌رسد با وجود مساله اشتغال در تهران و اینکه در عرصه‌های شمالی کشور نتوانستیم شغل‌های زیادی هم ایجاد کنیم مساله آب مهاجرت معکوس د راین مناطق را رقم زده است. آمار اشتغال کشاورزی نیز از سال 85 تا 90 افزایش پیدا کرده است، علت این افزایش کسانی هستند که به سمت عرصه‌های پر آب‌تر کشیده شده‌اند، شغل پیدا نکرده‌اند و خود را با فعالیت‌های کشاورزی مشغول کرده‌اند. این افراد بدون آنکه تولید ناخالص کشاورزی را افزایش دهند اشتغال کشاورزی در عرصه‌های شمالی را افزایش داده‌اند. این مساله نشان می‌دهد که علت اصلی مهاجرت‌ها آب است. البته رکود اقتصادی هم می‌تواند تاثیرگذار باشد. کسانی که در عرصه ‌های جنوبی بیکار بودند دیگر مزیتی برایشان نداشت که در این مناطق بمانند، چون شرایط آب و هوایی و اشتغال خوبی نداشتند بنابراین مهاجرت کردند. این اتفاقات اکنون در حال وقوع است و انتظار داریم که مهاجرت‌ها به مناطق پر آب‌تر کشور بیشتر شود.

طبق این گفته‌ها همیشه جمعیت به سمت آب رفته اما با شروع خشکسالی در این مناطق مهاجرت به مناطق دیگر آغاز شده است، به نظر نمی‌رسد که افزایش جمعیت دلیلی بر تشدید شرایط خشکسالی باشد؟

فکر نمی‌کنم این طور باشد. اینکه بگوییم وجود تمرکز جمعیت در تهران باعث مصرف بیش از اندازه آب شده است زیاد مستدل نیست. می‌توانیم این طور بگوییم که مثلا آب حوزه شمال، سد لتیان و رودخانه کرج را برای جبران کم آبی به تهران انتقال داده‌اند. بنابراین تهران تحت تاثیر آب حوزه‌یی دیگر است اما نمی‌توانیم بگوییم خشکی مازندران به دلیل انتقال آب مازندران به تهران است. خشکی مازندران حاصل شرایط عمومی آب و هواست چون در حال حاضر به تدریج عرصه‌های شمالی را هم به لحاظ سرسبزی از دست می‌دهیم.

سبک زندگی چطور؟ آیا سبک زندگی که ما در پیش گرفته‌ایم و حتی پخت و پزمان هم با آب فراوان انجام می‌شود، می‌تواند اثرات خشکسالی در شهرها را تشدید کند؟

بله، می‌تواند تحت تاثیر این موضوع باشد اما توجه کنید مقدار مصرف آب شهرها نسبت به آب کشاورزی بسیار پایین‌تر است. مجموعا بخش کشاوزی ما در کل کشور بیشترین سهم را دارد اما در محدوده‌های خاصی مانند اصفهان ممکن است صادق نباشد که تقریبا 50 درصد آب به مصارف شهری می‌رسد.

البته به نظر می‌رسد کاهش و کنترل مصرف آب در بخش کشاورزی بسیار آسان‌تر از کاهش و کنترل مصرف آب در بخش مصارف شهری باشد چون صنعت کشاورزی را می‌توان با روش‌های آبیاری مدرن کنترل کرد.

خیر، شیوه مصرف آب در شهرها قابلیت تعدیل دارد چون مصرف شهرها کاملا در دست مدیریت دولتی و قابل کنترل است اما در بخش کشاورزی سخت‌تر است. کشاورزان همچنان با روش‌های سنتی کار می‌کنند در حالی که کشاورزی ما هم به‌شدت آب بر هست. برای مساله آب سیاست‌گذاری دقیقی نیاز داریم که به سمتی برود تا بدانیم چه نوع محصولی را کشت کنیم؟ باید بدانیم چه خدماتی را داشته باشیم، شهرها در کدام مناطق مستقر شوند و در کجا می‌توانیم سیاست‌گذاری شهری داشته باشیم ؟ اما یک‌باره می‌بینیم وزارت راه و شهرسازی هوس می‌کند بر اساس یک طرح ناپخته شهری جدید در منطقه‌یی که امکانات آبی ندارد بسازد در حالی که جانمایی‌ها باید بر اساس امکانات آبی منطقه باشد.

بحران آب جز مهاجرت چه اثرات دیگری بر زندگی شهری دارد؟

نبود آب اثرات زیادی بر جنبه‌های مختلف زیست شهری دارد. به عنوان مثال ریزگردها که البته موضوعی جهانی هم هست. به دلیل سد بندی‌هایی که ترکیه بر حوزه رودخانه‌های دجله و فرات انجام داد، مقدار عبور آب کاهش یافت. در نتیجه عرصه‌های جنوبی عراق که یک زمانی پر آب بود، خشک شد. بنابراین اکنون جریان باد به جای انتقال رطوبت غبار را انتقال می‌دهد. در ایران هم اطراف خورها و تالاب‌های خوزستان خشک شد و در نتیجه این شرایط نامناسب اقلیمی به وجود آمد. اما مسلما اثرات خشکسالی در شهرها اجتماعی، اقتصادی، روانی است. نبود چشم‌اندازهای مناسب برای ماندگاری و ناامیدی برای بهبود شرایط منجر به عدم علاقه مردم به سکونتگاه‌های خود می‌شود تا در نهایت به تصمیم مهاجرت برسند. این تصمیم هم همراه با تنش‌هایی هست. به عنوان مثال تنشی که در ترکیه، سوریه و عراق مشاهده می‌کنیم که به شکل جنگ در آمده است بنیادش بر پایه آب است چون مردم در بسیاری از مناطق جنوبی عراق نمی‌توانستند به خاطر کمبود آب زندگی عادی داشته باشند به همین دلیل مجبور شدند، سکونتگاه‌های خود را ترک کنند و به سمت شهرهای دیگر کشیده شوند و همین مساله تنش‌زا شد در حالی که ساختار همبستگی ملی که می‌توانست این بحران را مدیریت کند بر اثر نبود شرایط زیستی شهری به هم خورده بود بنابراین تنش‌ها آغاز شد. همزمان با وقوع نخستین موج اتفاقات سیاسی اگر جامعه که استحکام کافی و عامل نگهدارنده بین لایه‌های مختلف اجتماعی را نداشته باشد که وضعیت باثباتی را رقم بزند این لایه‌ها خرد می‌شوند، با یکدیگر برخورد می‌کنند و جنگ آغاز می‌شود؛ موضوعی که باعث وضعیت کنونی عراق شد و دامنه اثرات آن در ترکیه هم خود را نشان داد. در سودان شمالی، جنوبی و مصر هم وضعیت به همین شکل است. در بسیاری از کشورهایی که مساله آب بین آنها حل نشده، حقوق آب بین آنها رعایت نشده و مرزهای سیاسی مرزهای طبیعی را از بین برده این تشنج را شدیدتر مشاهد کنیم. اگر ما می‌توانیم تنش بین چهارمحال‌وبختیاری، خوزستان و اصفهان را با سیاست‌گذاری‌های مرکزی حل و روی آن سرپوش بگذاریم اما تنش‌های سوریه، عراق و ترکیه را نمی‌توانیم پنهان کنیم. حالا که وارد دوره پسانرمال شدیم باز هم این اتفاق مانند هفت هزار سال قبل که مردم به دنبال تصرف هر قلمرویی مهاجرت و جنگ را رقم زدند به وقوع پیوسته است اما اداره کردن آن مهم است. چون وقتی جمعیت زیادی در اصفهان امید زیادی برای پر آب شدن زاینده‌رود نداشته باشند هر لحظه ممکن است دچار ناامنی می‌شوند و این نا امنی در انتقال آب تبعات دارد. وقتی شهر بزرگی با صدها هزار نفر جمعیت با قحطی آب روبرو شوند، تنش و دشمنی‌های بزرگ ایجاد می‌شود. اما حل این مساله اهتمام زیادی نیاز دارد تا بتوانیم با آرامش و منطق این کار را انجام دهیم. یکی از راه‌ها این است که حتما از انتقال آب‌های بین حوزه‌یی کمتر استفاده کنیم و تا می‌توانیم از آن اجتناب کنیم.

بالاخره سد‌سازی و انتقال آب هم احتمالا به عنوان راه‌حل به نظر مقامات رسیده است همیشه این تصور، حداقل در ظاهر وجود داشته است که باید برای جبران خشکسالی فکری کرد.

این راه‌حل‌ها تنش ایجاد خواهد کرد. باید بپذیریم با انتقال آب از خوزستان به حوزه مرکزی جمعیت را هم از آنجا به حوزه مرکزی منتقل کرده‌ایم. درمورد انتقال آب از حوزه اصفهان به حوزه یزد یا انتقال آب مازندران یا گیلان به سمت تهران هم همین طور است. اهمیت آب به قدری است که با مهاجرت آن جمعیت نیز مهاجرت خواهند کرد. دولت‌ها برای حل مساله مهاجرت یا خشکسالی منطقه مرکزی آبی که باید توسط کارون به سمت منطقه جنوب برود را به منطقه مرکزی منتقل می‌کنند در حالی که وجود آب در آن منطقه اقتضای طبیعت بوده است. در آنجا اتفاقات طبیعی منجر به وجود شهرهای جنوبی مانند اهواز، خرمشهر و آبادان شده است. اگر آب به سمت این شهرها نرود، به دلایل گوناگونی از جمله خشکسالی خورها، ریزگردها، گرمای بیش از اندازه و کمبود سبزینگی و ناامیدی مردم و در نهایت عدم تحمل هزینه‌های زندگی تخلیه می‌شوند و به سمت مرکز می‌روند. شهری مثل شاهین شهر در اصفهان به دلیل وجود آبادانی‌ها در اصفهان شکل گرفت حالا چه به دلیل جنگ یا هر مساله دیگر آبادان تقریبا تعطیل شد و آنها به این شهر مهاجرت کردند. حالا آبی که قرار بود به آبادان داده شود به شاهین شهر می‌رود. این فرآیند همین‌طور که جمعیت خوزستان را کاهش خواهد داد، جمعیت اصفهان و حوزه‌های مرکزی را نیز افزایش خواهد داد. زمانی یزدی‌ها در دشت عباس خوزستان کار می‌کردند اما حالا جمعیت از خوزستان به یزد می‌رود و مهاجرت معکوس رخ داده است. البته آمار مهاجرت‌های معکوس زیاد نیست اما به هر حال اتفاق می‌افتد. علت این اتفاقات نیز دستکاری‌های غیر خردمندانه انسان در طبیعت و از جمله در عرصه آب است.

در گذشته زابل خشک شد و جمعیت به سمت گنبد کابوس یا گرگان رفت، آنجا هم اگر خشک شود باز جمعیت به سمت منطقه دیگری که آب دارد، می‌رود. یک زمانی شهر خیلی بزرگی با عنوان زابلستان داشتیم، اما آب بین حوزه‌یی که قرار بود از رودخانه هیرمند به سمت این شهر برود به جای دیگری رفت، بنابراین زابل تعطیل شد و جمعیت آن نیز در زمان رضا شاه به حوزه‌های شمالی مهاجرت کردند. الان هم مهاجرت معکوس، سمت عرصه‌هایی که آب و شغل بیشتری داشته باشند مانند اصفهان و تهران اتفاق می‌افتد.

در مورد سیاست‌های کار و سرمایه‌گذاری هم همین‌طور است؛ سرمایه‌گذاری بر مبنای ضرورت‌های زندگی بر مهاجرت‌ها اثر می‌گذارد و به آنها دامن می‌زند در حالی که اگر بخواهیم آرامش در کشور وجود داشته باشد باید در سیاست‌گذاری‌های آب تجدید نظر کنیم.

پس در نهایت باید برای کنترل بحران آب و مهاجرت چه کنیم؟

دست از سد‌سازی‌برداریم. درباره سد‌هایی که تاکنون ساختیم مطالعه جدی انجام دهیم تا مشخص شود چه اختلالی در زندگی طبیعی ایجاد کرده‌اند و اثرشان در مهاجرت‌های جمعیتی چگونه بوده است. در مورد انتقال آب بین حوزه‌یی تجدید نظر کنیم. انتقال آب از مازندران به سمنان یا دریای عمان به حوزه‌های مرکزی کویر لوت عرصه‌هایی است که به نا امنی جمعیتی منجر می‌شود، ساختار جمعیت را به هم می‌ریزد، اثر مثبت ندارد. اینها ماجراجویی در طبیعت کره زمین است که بازخوردهای نامساعدی دارد.

می‌گویید دست از سد‌سازی و انتقال آب بین حوزه‌یی بر داریم اما باز هم این سوال باقی می‌ماند که اگر این اقدامات را انجام ندهیم پس چطور کم آبی را جبران کنیم؟

چند اتفاق باید رخ دهد. اول اینکه باید در هر حوزه‌یی بارگذاری جمعیت بر اساس آبی که در آن حوزه بطور واقعی می‌تواند وجود داشته باشد انجام شود. دوم کشاورزی با آب را تعدیل کنیم، مقدار و نوع کشت را تغییر دهیم و از کشاورزی پرآب‌تر به سمت کشاورزی کم آب‌تر برویم. باید ببینیم در این شرایط آب با چه الگویی بهتر استفاده می‌شود. سوم با صنعت آب بر هم باید خداحافظی کنیم، در تولید انرژی که در نیروگاه‌ها با‌ آب خنک می‌شود تجدید نظر کنیم. انرژی تولید کنیم که آب بر نباشد و از نیروگاه‌های خورشیدی استفاده کنیم. چون آب مصرف نمی‌کند و انرژی شان هم پاک است بنابراین مقدار زیادی هم در خنک کردن نیروگاه هایمان صرفه‌جویی کردیم. باید در نحوه فعالیت ذوب آهن و فولاد مبارکه هم تجدید نظر کنیم. به سمت مزیت‌های دیگری برویم؛ ببینیم اقتصاد ایران در شرایط بی‌آبی چه می‌تواند باشد؟ یعنی روی اینکه اقتصاد ایران کشاورزی، صنعتی یا نوع دیگری باشد فکر کنیم.

البته اقتصاد ایران که تاکنون نفتی بوده.

بله، اما نفت به داخل کشور می‌آید و تبدیل به اقتصاد کشاورزی و صنعتی می‌شود. استراتژی کشاورزی که در اوایل انقلاب مطرح شد و استراتژی صنعتی که در طول این قرن از زمان رضا شاه به وجود آمد هر دو آب‌بر هستند. به هر حال باید فکر کنیم که در شرایط بی‌آبی از چه نوع کشاورزی استفاده کنیم؟ اینکه سکونتگاه‌هایی مختلف در نقطه‌های خیلی خاص مانند زاهدان، زابل، یزد، کرمان که کم آب هستنند تا چه حدی می‌توانند بزرگ شوند و ثبات پیدا کنند. چطور می‌توانند با همین محدودیت آب زندگی را به سامان برسانند. زمانی که با یزدی‌ها وارد گفت‌وگو می‌شویم که این شهر باید در محدوده‌های آبی خود بماند اعتراض می‌کنند چون تصورشان این است که چون سنگ آهن به اصفهان می‌دهند اصفهان هم باید به آنها آب بدهد در حالی که سنگ آهنی که در یزد تولید می‌شود جز اصفهان به تمام نقاط کشور می‌رود و سود می‌رساند. در ثانی برای انتقال آب از اصفهان به یزد باید حق‌آبه‌هایی وجود داشته باشد. معتقدم باید حقوق آب در سطح کشور از نو تعریف شود که بر اساس آن شهر یا کشور در وضعیت متعادلی قرار بگیرد اما اکنون هیچ ثباتی در این سیاست‌گذاری‌ها نیست. ما وقتی در مورد کشاورزی حرف می‌زنیم، می‌گویند خط قرمز ماست ما می‌گویم نباید در صادرات محصولات جالیزی اصرار داشته باشید چون خیلی آب‌بر هست اما قبول نمی‌کنند. همین طور نحوه برنج‌کاری. اما نمی‌شود روی این مسائل توفق کرد در حالی که تعادل زیستی ما در این سرزمین بر هم خورده است و باید این مساله سطح ملی حل شود و کاری نیست که بتوان در دفتر یک وزارتخانه یا پژوهشگاه آن را انجام داد.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۲۱
پیمان صاحبی


محمد اکبری *:


چو سرو سیاوش نگون‌سار دید  سراپردهٔ دشت خون‌سار دید
بیفکند سر را ز انده نگون      بشد زان سپس لالهٔ واژگون

در برخی نقاط ایران، این گیاه باستانی را اشک مریم یا لالهٔ اشک می‌خوانند. وجه تسمیه چنین نامی به داستان‌های اسطوره‌ای بازمی‌گردد. این که این لاله، شاهد مرگ سیاوش بوده و از غصه این اتفاق سربه زیر شده و اشک می‌ریزد. اشک‌های لالهٔ واژگون در حقیقت شیرهٔ بی‌رنگی هستند که در درون لاله قرار دارند و گاهی به سمت پائین سرازیر می‌شوند.

این گونه گیاهی  پیازدار از جنس  Fritillaria خانواده سوسنیان است که معمولا در اردیبهشت ماه درمناطق مختلف کشور از جمله دشت دالانی الیگودرز، خوانسار و فریدونشهر می روید.

پیاز تازه آن سمی است و معمولاً بعد از چیده شدن گل های زرد و سرخ آن به سرعت پژمرده می شود.

 دشت دالانی الیگودرز با وسعت دو هزار و نهصد هکتار در منطقه حفاظت شده اشترانکوه در فاصله 35 کیلومتری شهر الیگودرز یکی از رویشگاه های مهم لاله نگونسار است.
 
 چندسالی است که علاوه برتخریب رویشگاه های لاله واژگون، برگزاری مراسمی با عنوان جشن لاله های واژگون اشک این گونه گیاهی را سرازیر نموده است.

مراسمی که بیش و پیش از آنکه به هدف حفاظت از این گونه ارزشمند نایل گردد تخریب بیشتر رویشگاه و انباشت زیاله های پلاستیکی را باعث شده است!

به نظر می رسد هرچند که هدف متولیان  فرهنگ سازی حفاظت از این گونه است اما برگزاری این برنامه ها به شکل  آنچه تاکنون رخ داده ، تخریب فزاینده رویشگاه را در برداشته است.

در مباحث صیانت از محیط زیست و گردشگری به خصوص در طبیعت در رنج لرستان نیازمند ملاحظات و گوش های شنوایی هستیم تا تنها سرمایه های خدادادی را هم خرج برنامه های کم اثر و کم بازده ننمایم و جشنواره لاله های واژگون را به سوگواره آن مبدل نسازیم و اشک، اشک مریم را سرازیر نکنیم.

بیایم مشارکت فکری و عملی مشارکت جویان دلسوز و آگاه را در برنامه ها عملاً لحاظ نمایم و برنامه ریزی هایمان از بالا به پایین و دم دستی نباشد تا شاهد فردای بهتر برای سرزمینی آبادتر باشیم.

تنها در اینصورت است که در پایان این دست برنامه ها عکس های تخریب زیست بوم ها را منتشر و بازنشر نخواهیم کرد.

* فعال مدنی از الیگودرز
منبع: زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۲
پیمان صاحبی

سیاوش احمدی نوربخش*: چندی پیش در خبرها آمد که در مدرسه ای حیوانی به صورت زنده تشریح شد. نخستین سؤالی که برای بسیاری ممکن است پیش آید این است که اصولاً تشریح زنده حیوان به چه معنا است؟


تشریح زنده حیوان مترادف با «مُثلِه کردن» یا «قطعه قطعه کردن بدن حیوان در حالت زنده و هوشیار» می باشد، به نحوی که حیوان هیچگونه داروی بیهوشی و ضد درد دریافت نکرده و با مرگ تدریجی خود، درد و رنج زیادی را درک می نماید. مسلماً موضوع تشریح حیوانات در برخی مدارس، از دیدگاه تخصصی محیط زیست، روانشناسی دانش آموزان، اصول آموزش و پرورش نوین، و سایر تخصص های مربوطه می تواند مورد نقد قرار گیرد. با این حال، در ادامه برخی دلایل لزوم توقف تشریح حیوانات در مدارس از دیدگاه دامپزشکی و حقوق حیوانات مختصراً در سه بخش آورده شده است: 

- فراهمی امکانات نگهداری و کار با حیوانات در مدارس: تحقیقات نشان داده که بسیاری از حیوانات (بویژه تمامی پستانداران) از نظر تکامل سیستم عصبی، موجودات بسیار پیشرفته ای هستند که نه تنها قادر به ادراک درد -با کیفیت مشابه انسان- هستند، بلکه قادر به احساس اضطراب و نگرانی، وحشت زدگی، ناامیدی، ترس، و احساس درماندگی نیز می‌باشند و در حقیقت ادراک رنج و درد نیازی به داشتن عقل و شعور ندارد. بر این اساس در دامپزشکی از انواع داروهای تسکین دهنده، آرام بخش، ضد درد، و بیهوش کننده برای کار با حیوانات استفاده می شود تا میزان رنج و درد مذکور به حداقل ممکن کاهش داده شود.

 واضح است که استفاده از این داروها، نیاز به دانش تخصصی داشته و امکانات و ابزار ویژه ای را می طلبد. بویژه اینکه تقریباً تمامی داروهای فوق الذکر جزو رده داروهای تحت کنترل بوده و تهیه، حمل و استفاده از آنها نیازمند مجوز قانونی است که از این لحاظ استفاده از آنها توسط معلمان و در محیط مدرسه ناممکن است. با این حال دیده شده که به جای داروی بیهوشی از ماده «اتر» به عنوان عامل بیهوش کننده استفاده می شود، که این موضوع نیز خود معضلات دیگری بهمراه دارد. 

این ماده موجب التهاب سوزناک مخاطات انسان و حیوان می شود. به دلیل درد و رنج شدید در فاصلۀ زمانی بین آغاز استنشاق این ماده تا محو هوشیاری، حیوان دچار درد بسیار شدیدی شده، به طوری که استفاده از این ماده برای بیهوشی از حدود  100 سال قبل رسماً متوقف گردیده و امروزه طبق قوانین جهانی استفاده از اتر حتی برای کشتن حیوانات نیز قدغن اعلام شده است. 

اتر جهت سیستم اعصاب انسان مسمومیت زا بوده و خواص موتاژنیک (ایجاد جهش های ژنتیکی) دارد. همچنین طبق آخرین پژوهشها، اثرات سرطان زایی اتر رد نشده است. این ماده قابل اشتعال و انفجار بوده و موارد متعددی از انفجار یخچال‌ها یا فریزرهای محل نگهداری لاشۀ حیوانات کشته شده با اتر گزارش شده است. لذا با عنایت به عدم امکان بیهوش نمودن حیوانات در مدارس، آیا تشریح کردن حیوان هوشیار و زنده مصداق این حدیث شریف از پیامبر اسلام (ص) نیست که فرموده اند: «لَعنَ اللّه ُ مَن مَثَّلَ بالحَیوانِ»؛ «لعنت خدا بر کسى که حیوانى را مُثْله کند». (کنز العمّال/ 24971).

از سوی دیگر بحث امکانات مورد نیاز برای تهیه، نگهداری، و استفاده از حیوانات در محیط مدرسه مطرح است؛ چراکه از دیدگاه شهرسازی و مدیریت شهری، اصولاً ساختمان و تجهیزات موجود در مدارس به منظور نگهداری و استفاده از حیوانات طراحی نشده است.

بویژه موضوع امحاء لاشه حیواناتی که در طول سال در مدارس کشور مورد استفاده قرار می گیرند، امحاء مواد بیولوژیک ناشی از تشریح این حیوانات (نظیر خون و ترشحات لاشه ها)، و نیز روش حذف زباله های حاصله از مواد مصرفی مورد تماس با این لاشه ها، در مقیاس کشور می تواند موضوع چالش برانگیزی بوده و عوارض محیط زیستی و بهداشتی به همراه داشته باشد؛ چرا که کلیه مواد دفعی فوق در زمره زباله های بیمارستانی و بیولوژیک طبقه بندی شده و با عنایت به مقررات سازمان حفاظت محیط زیست می باید به روش ویژه ای دفع شوند که به نظر نمی رسد چنین سازوکاری در سطح مدارس اجرایی باشد.

- صلاحیت فرد عامل در مورد کار با حیوانات: کار کردن با حیوانات مترتب بر اصولی است که طبق قوانین کشور این اصول در مقطع تحصیلات عالی دامپزشکی آموزش داده می شود. در دوره دامپزشکی، استاد باید پیش از استفاده از حیوان در کلاس درس، قادر به معاینه و اطمینان از سلامت حیوان بوده و بیماریهای حیوانات و نحوه تشخیص آنها را بداند. همچنین وی در امر مقید کردن، بیهوشی و تشریح حیوان واجد تخصص و صلاحیت علمی و قانونی می باشد. از سوی دیگر دانشجویان نیز واکسیناسیون لازم علیه بیماری های مشترک انسان و حیوانات (زئونوزها) را دریافت کرده و همچنین در مورد روشهای محافظت از خود در برابر سرایت بیماریهای مشترک از حیوانات آموزش دیده اند. سؤالی که مطرح می شود این است که چنانچه مدرّسی فاقد چنین آموزش های رسمی بوده ، و دانش آموزان مدارس نیز روشهای پیشگیری از بیماریها را ندانند، آیا کار با حیوان در چنین شرایطی صحیح است؟ 

- ضرورت تشریح حیوانات در مدارس: سؤالی که در حال حاضر برای بسیاری از افراد پیش آمده این است که آیا امروزه واقعاً لزومی برای تشریح حیوانات در مدارس وجود دارد؟ در شرایطی که امروزه در جهان بحث پژوهش و تدریس با استفاده از حیوانات آزمایشگاهی دچار تحولّی عظیم شده و صرفاً تحت کنترل شدید ارگانهایی به نام «کمیته اخلاقی نظارت بر کار با حیوانات آزمایشگاهی» و «ارگانهای حمایت از حقوق حیوانات» و فقط در موارد ضروری قابل اجرا است، آیا تشریح حیوانات زنده امری صحیح است؟

ممکن است گفته شود که این عمل به منظور آموزش علم و علاقه مند کردن دانش آموزان به ادامه تحصیل در رشته های علوم پزشکی صورت می گیرد. این موضوع شاید تا چند سال قبل تا حدودی مصداق داشت، لیکن امروزه موضوعاتی نظیر مشاهده احشاء شکم، ضربان قلب و ... در علوم زیستی به موضوعاتی بسیار بدیهی تبدیل شده که با چند ثانیه جستجو در اینترنت می توان هزاران تصویر، فیلم، انیمیشن و نرم افزارهای شبیه ‎ساز آموزشی را یافت که با کیفیتی حتی بهتر از تشریح حیوان زنده، مطالب علمی را به دانش آموزان آموزش می دهند.

 از سوی دیگر، وقتی حتی اساتید دوره دکترای حرفه ای دامپزشکی کشور در حال روی آوردن به استفاده از نرم افزارهای شبیه ساز حیوانات به جای استفاده از حیوان در امر آموزش دروس فیزیولوژی و فارماکولوژی (با بیشترین نیاز به استفاده از حیوانات) می باشند، آیا واقعاً ضرورتی برای تشریح حیوانات در کلاس درس مدارس وجود دارد؟ این موضوع خود بحث سلامت روانی نوجوانان را مطرح می نماید که موضوع کم اهمیتی نیست.

 در روزگاری که بیش از هر زمان دیگر جامعه بشری نیازمند مدارا و آشتی با محیط زیست می باشد، آیا صحیح است که یک نوجوان با صحنه مثله شدن یک حیوان زنده در کلاس درس مواجه شود؟ آیا این دانش آموزان کم سن و سال از نظر روانی آماده مواجهه با چنین مواردی هستند؟ و نهایتاً رفتار آینده این افراد با حیوانات و محیط زیست چه خواهد بود؟

با عنایت به موارد فوق به نظر می رسد که تشریح حیوانات در مدارس می تواند مخاطرات بهداشتی و معضلات اخلاقی متعددی به همراه داشته، و موجب آسیب جدی به حیوانات -به عنوان بخشی مهم از محیط زیست- شود؛ و با وجود راهکارهای نوین آموزشی، امری کاملاً قابل اجتناب است. 

*متخصص جراحی دامپزشکی

منبع: زیست بوم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۵۰
پیمان صاحبی


محمد درویش: سوم اردیبهشت، چهل‌وپنجمین سالگرد بزرگ‌ترین راهپیمایی محیط‌زیستی جهان در ٢٢ آوریل سال ١٩٧١ میلادی بود؛ رخدادی که در آن ٢٠‌ میلیون آمریکایی به خیابان‌ها ریختند تا از دولتمردان خود بخواهند به جنگ و خون‌ریزی و استفاده از سلاح‌های شیمیایی و اتمی برای حفظ تنها کره مسکون، زمین، پایان دهند.


 به نشانه بزرگداشت آن روز، زمینیان هر سال، روز جهانی زمین را در ٢٢ آوریل گرامی می‌دارند و شاید ٢٢ آوریل ٢٠١٦، یکی از تاریخی‌ترین نکوداشت‌های روز جهانی زمین بود؛ چراکه در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک، نمایندگان عالی‌رتبه ١٧٥ کشور جهان، ازجمله محمدجواد ظریف، پای پیمانی را امضا کردند که به موجب آن، همه کشورهای جهان باید اولویت نخست خود را تبیین سازوکارهایی بدانند که اجرای آنها منجر به کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای تا سال ٢٠٣٠ میلادی خواهد شد؛ روندی که اگر ادامه یابد، این امیدواری بزرگ را ایجاد خواهد کرد که میانگین دمای زمین در پایان قرنی که در آن هستیم، از مرز دو درجه سانتی‌گراد بیشتر افزایش نیابد.

هرچند بسیاری براین باورند که حتی در صورت اجرای تمامی تعهدات ١٧٥ کشور یادشده، در خوش‌بینانه‌ترین حالت، دست‌کم ٣,٥ درجه سانتیگراد بر میانگین دمای زمین در سال ٢١٠٠ افزوده خواهد شد که بسیار نگران‌کننده خواهد بود. اینک این پرسش کلیدی مطرح است که ما شهروندان به‌اصطلاح کف خیابان چه می‌توانیم بکنیم؟ آیا فقط باید منتظر دولتمردان خود نشسته تا فکری برای نجات زمین در تعاملی فرامنطقه‌ای و جهانی کنند؟ دولتمردانی که ظاهرا دغدغه‌های مهم‌تری برای رسیدگی به آن داشته و عملا محیط‌زیست را چرخ پنجم توسعه هم نمی‌پندارند! می‌پندارند؟

در تأیید این مدعا فقط کافی است نگاهی به رسوایی بزرگ مهم‌ترین کمپانی‌های تولیدکننده خودرو در اروپا، آمریکا و ژاپن بیندازیم که چگونه برای چند دلار فروش بیشتر، آمارهای اشتباه در مصرف سوخت فسیلی خودروهای تولیدی خود ارائه داده‌اند. وقتی در شمال این‌گونه به تعهدات خود پایبندی نشان می‌دهند، وای به حال جنوبی که حتی روی کاغذ هم کاهش مصرف سوخت‌های فسیلی در بین اولویت‌های راهبردی اغلب‌شان جایی ندارد.

بااین‌وجود، به گمانم می‌توان همچنان ناامید نشد و از همین امروز نشان داد که هریک از ما در همین تهران می‌توانیم با عمل‌کردن به هفت کار ساده، سهم بزرگی در اجرای تعهدات کشورمان در مجامع بین‌المللی برای کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای، کاهش ترافیک و پایداری آسمان آبی داشته باشیم:

١- با حمایت از پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو، استفاده از خودروهای تک‌سرنشین را در سه‌شنبه‌ها متوقف کرده و می‌کوشیم با استفاده از دوچرخه یا پیاده‌روی، تحرک بیشتری در زندگی خود بیافرینیم؛
٢- مصرف پروتئین حیوانی را در سبد غذایی خود کاهش داده و به‌این‌ترتیب، سرانه مصرف آب و انتشار گاز متان را کاهش ‌دهیم؛
٣- از آسانسور فقط زمانی استفاده می‌کنیم که بخواهیم سه طبقه یا بیشتر جابه‌جا شویم؛
٤- از لامپ‌های کم‌مصرف و استاندارد برای روشنایی منازل استفاده ‌کنیم؛
٥- به‌جای کیسه‌های پلاستیکی از زنبیل یا کیسه‌های پارچه‌ای استفاده ‌کنیم؛
٦- سیگار را برای همیشه ترک ‌کنیم؛
٧- بر دانایی خود پیوسته می‌افزاییم، چراکه مردم دانا، نیک می‌دانند به سیاست‌مداران‌شان نباید اجازه دهند که بر سر ملاحظات محیط‌زیستی معامله کنند.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۴۸
پیمان صاحبی


عبدالحسین طوطیایی*: تدارک برخی طرح‌های اجتماعی در هفته‌های اخیر،‌ ابهاماتی را پدید آورده است. نگارنده بر آن نیست خود را با چنین مقوله‌ای که در حیطه تخصص و آگاهی حرفه‌ای‌اش نیست، درآمیزد؛ اما به عنوان یک شهروند این کشور که در دیدگاه حرفه‌ای دغدغه‌های عرصه‌های تولید و زیست‌محیطی موج می‌زند، تخریب جنگل و شکار‌گونه‌های در حال انقراض جانوری را بیشتر آسیب‌های اجتماعی می‌دانم.


تردیدی ندارم کشور ١٦٥‌میلیون‌هکتاری ما و عمدتا کانون‌های حیات آن دستخوش بحران‌هایی شده است؛ مربوط به آسیب‌هایی که عمدتا توسط عامل انسانی ایجاد می‌شود و بنابراین نباید تنها دوهزارو ٥٠٠  نفر محیط‌بان داشته باشد. 

در حقیقت برای هر ٦٦ هزار هکتار به‌طور میانگین یک نفر محیط‌بان وجود دارد. در‌صورتی‌که اگر اعتبار برنامه‌ای را که این روزها در همه محافل درباره آن سخن گفته می‌شود -حداقل ٣٠٠ میلیارد تومان- به تجهیز محیط‌بانی در سازمان حفاظت محیط زیست اختصاص می‌دادیم، سرانه عرصه هر محیط‌بان به حدود ١٧ هزار هکتار کاهش پیدا می‌کرد. عرصه حیاتی سرزمین ما درحال‌حاضر با آسیب‌های در حال افزایشی روبه‌رو است. هر‌گونه کاهش جاذبه‌های زیستن و تولید در اکناف کشورمان به کاهش امکانات زیست و معاش منجر می‌شود.

اولین پیامدهای چنین نامعادلاتی در گام نخست کوچ‌های اجباری است و تهران به عنوان اولین هدف این کوچ‌ها نشانه گرفته می‌شود. 
بدیهی است دگرگونی‌های پرشتاب در هر جامعه‌ای از قبیل مهاجرت به افزایش تنش‌های اجتماعی در مهاجران و به کوچ‌های فرامرزی ساکنان سنتی می‌انجامد؛ اما اگر روند ناهنجاری اجتماعی در جامعه‌ای مانند تهران گسترش یابد، ناگزیر هستیم به‌طور متناوب بر تعداد طرح‌های کنترلی بیفزاییم؛ اما با اعتبار صد میلیون دلار می‌توان به تجهیز سالانه ٣٠ هزار هکتار اراضی کشاورزی به سیستم آبیاری تحت فشار و صرفه‌جویی حدود ١٠ میلیون مترمکعب آب کشاورزی اقدام کرد. البته در همین سطح به احیای جنگل‌های متروکه یا نوسازی باغات میوه کم‌بازده نیز می‌توان پرداخت.

به‌ خاطر بسپاریم که حدود یک میلیون هکتار از جنگل‌های زاگرس میانی با آلودگی پوسیدگی زغالی و آفت چوب‌خوار در معرض ازبین‌رفتن هستند. نزدیک به ١٢٠ هزار هکتار از این سطح در استان ایلام که دارای بالاترین میزان بی‌کاری است، قرار دارد. اگر تنها عرصه‌های
جنگلی این استان نابود شوند...   

 به‌جز افزایش تراکم ریزگرد‌ها، بسیاری از مشاغل تولیدی، از‌جمله دامداری‌های کوچ‌رو و نیمه‌کوچ‌رو تحت‌الشعاع قرار می‌گیرند و چه‌بسا بر ناهنجاری‌های کلان‌شهر‌ها بیفزاید. درحال‌حاضر به‌جز آنچه که بر‌شمرده شد، برنامه‌های بسیاری برای توسعه عمرانی در بخش کشاورزی، از‌جمله تهیه نقشه کاداستر اراضی کشاورزی و... و نیز در امور حراست از بستر حیات و منابع طبیعی وجود دارد که با چنین بودجه‌هایی در سال به انجام می‌رسد.

 اگر حراست از مواهب الهی و وراثت پایدارانه آنها برای نسل‌های آتی را نیز برای توسعه هنجار‌های اجتماعی تلقی کنیم، شاید برای آن طرحی دیگر بیندازیم. ای کاش اجازه بدهیم مدیریت حراست از هنجارهای اجتماعی تنها با بهره‌گیری از ظرفیت‌های مردمی، با تکیه بر فرهنگ‌سازی و بدون صرف هزینه‌ای از ذخایر ملی صورت بگیرد. اگر این‌گونه نکنیم، شاید با کنترل اماکن عمومی، تنها به گسترش زیرزمینی ناهنجاری‌ها بیفزاییم.

* پژوهشگر کشاورزی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۷:۴۷
پیمان صاحبی


رضا رمضانی*: هنوز دست خفگی آور تبعات سدسازی های افراطی گلوی هوا و زمین را می فشارد و  درد گتوند  و هورالعظیم و ارومیه به استخوان می رسد. اما گویا رنج درد مهم نیست, گویا آنچه اهمیت دارد رونق بازار داروهای فاسد است.


در خوزستان و چند استان دیگر چند سیل بزرگ موجی را بلند کرد تا سدسازها به فکر نشان دادن مهارت شان در موج سواری بیافتند. اما پرسش های بزرگی هم وجود دارد که احتمالا این سازه سالاران دوست نداشته باشند که پاسخ داده شود. پرسش هایی از  این دست که: وقتی ایران رتبه جهانی بلامنازعی در تعدد پروژه های سدسازی آن هم در سرزمینی نیمه خشک دارد, چرا سدهای پیشین نتوانستند سیل ها را مهار کنند؟ آیا سدهای ساخته و پرداخته سدسازان ایرادهای فنی فراوان داشته و ناکارآمد است؟ و پرسش بزرگتر آنکه, آیا تاثیر دراز مدت این سدها به مهار سیل انجامیده است یا پدید آمدن آن؟

شاید مجموع مباحثی که در چند مدت اخیر در مورد سدسازی درگرفته است, پاسخ دو پرسش اول را تا حد زیادی معلوم کرده باشد و وجود تنها اندکی حیامندی بتواند سکوت سدسازان را سبب شود. اما سکوت جدی تر زمانی می تواند حاکم شود که بخواهیم به دنبال پاسخ پرسش سوم برویم. برای پرهیز از صدور حکم عجولانه, به جای آنکه پاسخ نهایی داد شود، در این فرصت تنها به تشریح چند پدیده اکولوژیکی مرتبط با سدسازی بسنده خواهد شد تا مداقه بیشتر توسط خوانندگان صورت پذیرد.

۱-  رژیم بارشی در نواحی جغرافیایی, از اقلیم حاکم بر آن ناحیه تبعیت می کند. یکی از اثرات تغییر اقلیم, تغییر رژیم بارندگی است و یکی از الگوهای تغییر رژیم بارندگی, عدم کاهش و افزایش معنی دار در متوسط بارندگی سالانه با وجود کاهش و افزایش متوسط بارندگی ماهانه است. به عبارت ساده تر, ممکن است مجموع بارندگی سالانه تقریبا ثابت باشد اما کاهش بارندگی در برخی ماه ها  شرایط خشکسالی را به نمایش بگذارد و افزایش بارندگی در برخی ماه های دیگر سبب وقوع تنداب ها و سیل  شود. جالب است بدانیم که سدها یکی از ساختارهایی استند که به سبب ایجاد تغییرات قابل توجه در بیوسفر و هیدروسفر, در تغییر اقلیم موثرند. حالا باید دوباره پرسید: تعدد سدهای احداث شده, سیل ها را سبب می شود یا آنکه مهار می کند؟

۲- یکی از کنترل کننده های طبیعی سیلاب ها, پوشش های گیاهی وسیع در کل حوضه آبخیز است که هم با کنترل سرعت تنداب ها و هم با نفوذدهی آب به لایه های زیرسطحی و زیرزمینی, وقوع سیلاب ها را مهار کرده یا حداقل مقیاس آنها را کوچک تر می کند. این در حالی است که با احداث سدها و تغییر کاربری اراضی حاصل از آن ها, پوشش گیاهی گسترده حوضه به پوشش های گیاهی غالبا فصلی با پراکندگی غیر منتشر تبدیل شده و این کارکرد اکولوژیکی در کنترل سیلاب ها تضعیف می شود. پس بازهم باید پرسید: به طور واقعی, کارکرد سدهای ساخته شده, به کنترل سیل ها کمک بیشتری کرده است یا وقوع آنها؟

۳- جریان نرمال آب در بسترهای طبیعی اکوسیستمی سبب ایجاد تعادلی در بین ساختارهای فیزیکی و بیولوژیکی می شود که منافذ تزریق آب سطحی به مخازن زیرسطحی و زیرزمینی و نیز میزان تخلل بافت خاک را در حد مطلوبی نگه داشته و مسدود شدن آنها را کنترل می کند. در اثر سکون آب ناشی از آبگیری سدها و عریان شدن بخشی از بستر رودخانه ها, معمولا انسداد این منافذ افزایش می یابد و در نتیجه نفوذ آب به مخزن غیر سطحی در مواقع سیلابی کاهش پیدا می کند. باز هم باید پرسید که برآیند اثرات کنترلی سدها بر سیل و کارکردهای موثر در سیل زایی٬ به نفع کدام حالت می چربد؟!

 در پایان بازخوانی یک خبر هم خالی از لطف نخواهد بود. خبری که سی ام فروردین ۹۵ از رادیو پیام پخش شد٬ با این مضمون که با وجود افزایش بیش از ۶۰درصدی بارندگی در تهران نسبت به سال گذشته٬ نه تنها ذخیره هیچ کدام از پنج سد مهم تهران به تراز سرریزی نرسیده است٬ بلکه تنها دو سد ذخیره ای بالاتر از نود درصد حجم مخزن پیدا کرده اند. جالب تر و بهت آورتر آنکه٬ سد لار حتی به اندازه ده درصد از ظرفیت مخزن اش٬ ذخیره آب ندارد!

*کارشناس محیط زیست
منبع: زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۸:۱۱
پیمان صاحبی