سازمان غذا و دارو در اطلاعیه ای برخی فراوردههای غذایی را که به علت عدم داشتن مجوزهای قانونی لازم و یا جعل اسناد مورد نیاز اداره کل نظارت بر فرآورده های غذایی، آرایشی و بهداشتی غیر مجاز شناخته شده اند را اعلام کرد.
بنابراین اطلاعیه، ﻧﺎن ﺧﺮﻣﺎﯾﯽ با نام تجاری ﺛﺎﻣﻦ، ﭘﺸﻤﮏ وﺣﺒﻮﺑﺎت با نام تجاری اﻫﻮرا، ﻧﺎن ﺧﺮﻣﺎﯾﯽ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ آﻗﺎی ﻣﺤﻤﺪی با نام تجاری ﻗﺎﺋﻢ و ﮐﻠﻮﭼﻪ ﺳﻨﺘﯽ ﺗﻮﻟﯿﺪی ﻣﻮﺳﻮﯾﺎن ﻋﻠﯿﺸﺎه با نام تجاری ﺑﯿﺎن ﻓﺎﻗﺪ اﻋﺘﺒﺎر به علت نداشتن مجوزهای لازم غیر مجاز شمرده میشوند.
همچنین ﭘﯿﺮاﺷﮑﯽ با نامهای تجاری ﺑﻠﻮط و برادران و دوﻧﺎت ﺷﺮﮐﺖ ﺻﻨﺎﯾﻊ ﻏﺬاﯾﯽ ﻣﻤﺘﺎز، ﺑﺎﻣﯿﻪ ﺳﻨﺘﯽ با نام تجاری مهدی، ﻋﺴﻞ ﺧﻤﺮه ای(ﺑﺎل) ﺷﺮﮐﺖ آﺗﺎم ﺳﺎواﻻن با نام تجاری آﺗﺎم ﺳﺎواﻻن، ﻣﺮﺑﺎی ﻫﻮﯾﺞ ﺷﺮﮐﺖ ﺣﮑﺎک ﻧﻮﺑﺮ، ﻗﻨﺪ ﮐﻠﻮﺧﻪ با نام تجاری ﺟﺎم ﻧﻘﺪه و ﮔﺰ ﺗﻮﻟﯿﺪ ﮐﻨﻨﺪه اﺻﻔﻬﺎن با نام تجاری ﺻﻬﺒﺎ مشمول محصولات غیر مجاز میگردد.
روابط عمومی سازمان غذا و دارو در انتهای اطلاعیه خود از مصرف کنندگان خواسته است در صورت مشاهده فرآورده های مذکور در سطح عرضه مراتب را از طریق شماره تلفن ۶۶۴۰۵۵۶۹ به اطلاع این سازمان رسانده یا به نزدیکترین معاونت غذا و داروی دانشگاههای علوم پزشکی های سراسر کشور مراجعه نمایند تا نسبت به جمع آوری آنها اقدامات لازم صورت گیرد.
منبع:ایانا
خاکها میتوانند دیاکسیدکربن بیشتری از آنچه تاکنون انتظار میرفت را در نتیجه گرم شدن آب و هوا در اتمسفر آزاد کند. به گزارش ساینس دیلی، تحقیقات جدید انجام شده توسط دانشمندان آزمایشگاه بینالمللی برکلی در خصوص آزاد سازی دیاکسیدکربن از لایههای خاک در مجله علوم در ۹ مارس سالجاری منتشر شده است. دانشمندان در این مطالعه در تحقیقات میدانی به جستجوی کربن آلی به دام افتاده در خاک در زمان گرم شدن لایههای خاک تا عمق ۱۰۰ سانتیمتری پرداختند. دانشمندان دریافتند که گرم شدن در هر دو بخش لایه سطحی و لایههای عمیقتر خاک در ۳ منطقه نمونهبرداری شده، ۳۴ تا ۳۷ درصد آزاد سازی سالانه دیاکسیدکربن را به نسبت مناطق گرم نشده، افزایش میدهد. بیشتر دیاکسیدکربن از لایههای عمیقتر خاک، منشا میگیرند و این نشان میدهد که ذخیره کربن در لایههای عمیقتر بیشتر از آنچه تا کنون تصور میشد به گرم شدن حساس است. اما تاکنون، بسیاری از آزمایشهای انجام شده بر گرم شدن خاک تنها در پنج تا ۲۰ سانتیمتر سطحی خاک متمرکز شده بود. کارشناسان تخمین میزنند در لایههای خاک با بیش از ۲۰ سانتیمتر عمق، بیش از ۵۰ درصد از ذخیره کربن آلی خاک وجود داشته باشد. سوال بزرگ این است: تا چه حد لایههای عمیقتر خاک به گرم شدن پاسخ میدهند؟ و این به معنی چی مقدار آزاد شدن دیاکسیدکربن در اتمسفر است؟ محقق فوق دکترا در آزمایشگاه برکلی در زمینه آب و هوا و اکوسیستم، کاتلین هیکس پرز، در این باره میگوید: "ما دریافتیم که پاسخ کاملا قابل توجه است. اگر یافتههای بهدست آمده را با خاک جهان شبیهسازی کنیم، بدین معنی است که خاک یخ زده و یا اشباع نیست. محاسبات ما نشان میدهد که تا سال ۲۱۰۰، گرم شدن لایههای عمیقتر خاک میتواند دلیل آزاد شدن کربن در اتمسفر باشد، با نرخی که بهطور قابل توجهی از نرخ انتشار فعلی بالاتر است. شاید حتی بیش از ۳۰ درصد از انتشار سالانه تولید کربن توسط فعالیتهای انسانی براساس فرضیات فعلی باشد. در پیشبینیها به نیاز به درک بهتر پاسخ عمق خاک به پدیده گرم شدن کره زمین، تاکید شده است. در طول قرن بعدی، خاکهای عمیق تقریبا به همان نرخ خاکهای سطحی و هوا، گرم خواهند شد. پیش از این، کنوانسبون جهانی تغییرات اقلیم، درجه حرارت جهانی خاک را شبیهسازی کرده و با استفاده از سناریوی تجارت معمول افزایش انتشار کربن در دهههای آینده، پیشبینی کرده است که خاک تا سال ۲۱۰۰، چهار درجه سلسیوس گرمتر خواهد شد. در مطالعه اثرات بالقوه این سناریو، دانشمندان آزمایشگاه برکلی با استقرار در ایستگاه آزمایشگاهی دانشگاه کالیفرنیا در جنگل Blodgett در منطقه جنگلهای معتدل که به نوبه خود بیش از ۱۳ درصد از مساحت خشکیهای زمین را تشکیل میدهد، به نمونهبرداری و سنجش خاک پرداختند. دانشمندان نمونه برداریهای خود را در شش قطعه ۳متری زمین انجام دادند. فضای هر قطعه با ۲۲ کابل حرارتی با بیش از دو متر در عمق زمین احاطه شده و به مدت بیش از دو سال، عمق خاک در سه قطعه تا ۴ درجه سلسیوس بیشتر گرم شد. سه قطعه دیگر بهعنوان نمونه شاهد گرم نشد. در این مطالعه با سه روش مختلف تنفس خاک اندازهگیری شد. هر قطعه یک محفظه خودکار داشت که میزان کربن جریانی از سطح خاک را از در هر نیم ساعت اندازهگیری میکرد. در واقع، یک روز هر ماه، تیم مطالعاتی کربن تراوش شده از سطح خاک را در هفت نقطه مختلف در هر قطعه اندازهگیری کردند. نتیجه آزمایشهای انجام شده نشان داد که ۳۴ تا ۳۷ درصد افزایش دیاکسیدکربن در سه منطقه گرم شده مشاهده شد، ۴۰ درصد از افزایش دیاکسیدکربن از لایههای خاک عمق ۱۵ ساتیمتر به پایین خاک بود. این مطالعه همچنین نشان داد که حساسیت خاک به گرم شدن کره زمین در همه پنج عمق مورد نظر خاک مشابه بود. دانشمندان در این باره میگویند این یافته ها نشان میدهد: درجهای که مواد آلی و کربن خاک تحت تاثیر تغییرات اقلیم قرار میگیرند ممکن است در حال حاضر دست کم گرفته شده باشد./
ترجمه: شهره صدریخانلو منبع:ایانا
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و معصومه ابتکار معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست پیرامون تلاشهای انجام شده برای حل معضل گرد و غبار، روز شنبه ۱۴ اسفندماه سالجاری طی نامهای به گوترش دبیرکل سازمان ملل متحد خواستار تشکیل Task forceمنطقهای با همکاری کشورهای منطقه برای رسیدگی به موضوع گرد و غبار شدند.
بخشی از متن نامه ارسالی به شرح ذیل است: نظر به افزایش گرد و غبار و طوفانهای شن در سطح جهانی بهویژه در منطقه غرب آسیا، به ابتکار جمهوری اسلامی ایران و با توجه به فوریت موضوع، دو قطعنامه A/RES/۷۰/۱۹۵) و (A/RES/۷۱/۲۱۹منتج از گزارش جهانی ارزیابی پیرامون گرد و غبار، به ترتیب در دسامبر ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید.
همچنین به ترتیب کمیسیون اقتصادی اجتماعی ملل متحد در آسیا و اقیانوسیه (اسکاپ) و مجمع محیط زیست ملل متحد در می ۲۰۱۶ E/ESCAP/RES/۷۲/۷) و(UNEP/EA,۲/Res.۲۱ دو قطعنامه دیگر پیرامون گرد و غبار با اشاره به اهمیت توجه به اثرات اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی گرد و غبار و طوفانهای شن و همچنین ضرورت تدوین برنامههای اقدام منطقهای برای مبارزه با بیابانزایی به منظور کاهش انتشار این پدیده و بهبود کیفیت هوا برای صدها میلیون نفر جمعیت جهانی، صادر کردند.
بروز و شدت طوفانهای شدت در ایران درحال افزایش است و حدود ۳۰ درصد از کانونهای بحرانی در داخل و ۷۰ درصد آن از سایر کشورهای همسایه غرب آسیا سرچشمه گرفته است.
در این راستا، ایران دارای طرح ملی برای مقابله با این چالش محیط زیستی چند وجهی پیچیده که دارای ابعاد بسیاری میباشد، است. برآوردها نشان میدهد که تقریبا دو و نیم میلیون هکتار از کانونهای بحرانی داخل ایران واقع شده در حالیکه تنها یکی از کانونهای بحرانی منشا گرد و غبار در عراق حدود ۸ میلیون هکتار وسعت دارد که بزرگی آن مشابه وسعت کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
باتوجه به وسعت اثرات محیط زیستی، اقتصادی، اجتماعی و سلامت و ضرورت پاسخگویی و مقابله با این پدیده، پیشنهاد می کنیم تا به فوریت " گروه ویژه کاری " متشکل از کارشناسان خبره و متخصص کشورهای منطقه برای رسیدگی به این موضوع تشکیل شود.
منبع:ایانا
معاون وزیر جهاد کشاورزی گفت: ۱۰۰۰ هکتار جنگل کاری توسط ستاد در مناطق بحرانی انجام شده که قسمت اعظمش در غرب تهران است که کانون بحرانی گردوغبار به شمار میرود.
رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری و معاون وزیر جهاد کشاورزی در مراسم افتتاح هزار هکتار طرح جنگل کاری برکت در مناطق حاشیهای تهران و برنامهریزی و ایجاد دو هزار هکتار جنگل در استانهای مرزی کشور گفت: به دلیل مشکلاتی که امروز از جانب عدم رعایت موزونیت و تعادل با آن روبرو هستیم بر اساس برآوردها جنگلهای جهان از ۸ میلیارد هکتار اکنون به ۴ میلیارد هکتار رسیده است.
خداکرم جلالی افزود: خداوند در قرآن هم به آن اشاره کرده است که ما روییدنیها را بر اساس تعادل و موزونیت در جهان آفریدیم. وی ادامه داد: میزان گازهای گلخانهای طی هزاران سال حدود ۲۷۰ ppm بوده، اما امروز به ۴۰۰ ppm رسیده است و این بهم خوردن تعادل و موزونیت مشکلاتی را برای جهان ایجاد کرده و گرمایش زمین و تغییر اقلیم را رقم زده است.
رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری اظهار کرد: دو نتیجه بسیار خطرناک که از تغییر اقلیم و گرمایش زمین به وجود آمده کمبود آب و بیابان زایی است. ایجاد سونامیها، سیلها، خشکسالیها و بیماریهای ناشناخته هم بخش دیگری از عوارض است.
خداکرم افزود: گرمایش زمین در جهان طی دهههای اخیر ۰٫۸ درجه بوده است و در ایران به یک و نیم درجه میرسد. با هر درجه افزایش دما نیاز آبی درختان و گیاهان ۱۶ درصد افزایش مییابد و تعریق و تعرق هم بالا میرود.
معاون وزیر جهاد کشاورزی گفت: میزان سرانه گازکربنیک هم در کشور ما بالا است که به ۹ تن در سال میرسد، اما میانگین جهانی حدود ۶ تن است. برای این موضوع سازمانهای بینالمللی برنامههایی را دارند ولی امیدی نیست که کاری اساسی انجام شود. یا باید مصرف سوختهای فسیلی و تولید گازهای گلخانهای را کاهش دهیم و یا باید میزان فضای سبز را افزایش دهیم.
وی ادامه داد: اگر هر خودرو روزی ۳۰ لیتر بنزین بسوزاند باید حدود ۳۰ هکتار فضای سبز و جنگل داشته باشیم تا این میزان کمبود اکسیژن را جبران کند که متأسفانه ما چنین فضای سبز و جنگلی را نداریم.
رئیس سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری اظهار کرد: از نظر میزان بارندگی ما یک سوم میانگین جهانی بارندگی داریم، اما تبخیر ما سه برابر میانگین جهانی است. با این وجود کشور ما از ۱۳ اقلیم جهان، ۱۱ اقلیم دیگر غیر از استوایی و قطبی را دارا است و از نظر تنوع گیاهی و جانوری جزو پنج کشور اول جهان هستیم.
خداکرم گفت: با توجه به تاکیدات و رهنمودهای مقام معظم رهبری و همچنین بیانات اخیر ایشان به مناسبت هفته منابع طبیعی توقف بهرهبرداری صنعتی از جنگلهای شمال از امسال شروع شده و ما ۱۵۰ هزار هکتار بهرهبرداری را کاهش دادیم و امیدواریم از سال اول برنامه ششم بهرهبرداری را به طور کامل متوقف کنیم.
وی با تشکر از ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) گفت: هزار هکتار جنگل کاری توسط ستاد در مناطق بحرانی انجام شده که قسمت اعظمش در غرب تهران است که کانون بحرانی گردوغبار در ملارد به شمار میرود، بوده و ۷۶۰ هکتار آن آتریپلکسکاری شده که میتواند کانونها را کنترل کند و امیدواریم طی سه سال آینده به طور کامل ایمن شود. همچنین بخش دیگری در منطقه لواسان و مسعودیه که اکنون در آن هستیم، انجام شده است.
معاون وزیر جهاد کشاورزی در پایان خاطرنشان کرد: ستاد اجرایی فرمان حضرت امام (ره) قدم مثبت و بسیار ارزشمندی را برداشته که هم مورد عنایت مقام معظم رهبری است و هم نیاز امروز ما است. حدود ۲ هزار هکتار هم ستاد برنامه دارد که امروز اجرایی کند و از آن مقدار حدود ۱۵۰۰ هکتار در خوزستان و جنوب غرب شهر اهواز است تا از کانونهای مهم گرد و غبار به شمار میرود و ۵۰۰ هکتار دیگر هم در ایلام است.
"هورالعظیم" نام تالابی است که روزی یک تمدن در آن جا گرفته بود اما امروز حال و روز خوشی ندارد. تالابی که هم جنگ، هم سدسازی و انتقال آب و هم استخراج نفت، چهره واقعی آن را تغییر داد و از تالابی پر آب، پهنههای خشک برجای گذاشت. حال اما آبگیری و احیای مجدد هور بحث پرچالش و جنجالی شده است.
هوا نیمه ابری است. قرار است جمعی از خبرنگاران و عکاسان از تالاب بازدیدی داشته باشند. حرکت به سوی شهرستان دشتآزدگان آغاز میشود. روزهای پایانی زمستان بر شگفتی طبیعت در اطراف مسیر اهواز به سمت هور میافزاید. مسیری سبز و زیبا که آرامشبخش است.
در طول حرکت در این جاده، گلههای گاو و گاومیش دیده میشوند. تراکتورها و وانتها هم در حاشیه جاده در حرک هستند. در این بین البته زمینهایی هم هستند که خشک و شورهزار شده اند، تکههای سفید نمک در این اراضی دیده میشود. نهرها و کانالها هم بیآب هستند و راز خشکی زمین را افشا میکنند.
خانههایی بدون در و پنجره...
پس از حدود یک ساعت و نیم و درست زمانی که ساعت 10صبح را نشان میدهد، به شهرمرزی "رُفَیِع" میرسیم. شهری قدیمی و در مجاورت تالاب هورالعظیم. شهر زیبا است اما خانههای متروکه و بدون در و پنجره حکایت از رنجی دارد که هم جنگ و هم خشک شدن تالاب بر سر مردم این دیار آورده است.
چه بسیارند این خانههایی که از زندگی تنها دیوار بیجان برای آنها مانده است. مردم خانه و کاشانه را ترک کردهاند و هجرت و مهاجرت را در پیش گرفتهاند. اما مگر میشود که کسی زندگی خود را ترک کند؟ انتخاب دشواری است بین زنده ماندن و زندگی کردن.
رفیع را همه به عنوان شهری ساحلی در مجاورت تالاب میشناسند اما اکنون بین رفیع و هور، زمینهای خشک دیده میشود. دیگر تالابی هممرز رفیع نیست. بین رفیع و هور فاصلههاست. تکههایی از زمینهای خشک تالاب به مزارع کشاورزی تبدیل شده است.
از رفیع باید 5 کیلومتر راه طی کرد تا به قسمت شمالی هورالعظیم رسید. جاده خاکی، رفیع به تالاب را متصل میکند. در دو طرف جاده گاومیشدارانی دیده میشوند که زندگی خود را دور از رفیع و در دل دشتهای بازمانده از هور تشکیل دادهاند. از نی و حصیر برای خود خانهای ساختهاند و بدون کوچکترین امکانات حیات، در حال سپری کردن روزها هستند.
به دنبال آب؛ برای زنده ماندن
مادر پیری به همراه دختران خود در یکی از همین منازل زندگی میکند. با حرارت خاصی همه را دعوت میکند تا مهمان او باشند. دختران خود را تحصیلکرده و دانشگاهی معرفی میکند که یکی از آنها فارغ التحصیل کارشناسی حقوق است.
وی در پاسخ به این که چرا اینجا زندگی میکنید، می گوید:" برای زنده ماندن گاومیشها باید به دنبال آب باشیم. تالاب که خشک شد ما از خانههای خود در رفیع به سمت تالاب نقل مکان کردیم."
حکایت عجیبی است زندگی در هور. مردم طاقت دوری از تالاب را ندارند؛ اگر در کنار هور باشند، همه چیز را تحمل میکنند، حتی اگر برق نداشته باشند و در خانهای از نی زندگی کنند.
"لفته" حدود 30 سال سن دارد و سوار بر موتورسیکلت خود در تایید این صحبتها میگوید: "مردم به خاطر آب است که اینجا آمدهاند. قبلا آب نزدیک بود و در کنار رفیع بود و هور هممرز رفیع بود. مردم زیر کولر نشسته بودند و گاومیشها در آب بودند اما اکنون برای رسیدن به آب باید در دل زمینهای خشک تالاب و بدون برق زندگی کنند تا کمی به هور نزدیک باشند."
وی که ساکن رفیع است ادامه میدهد: "شنا کردن را کنار خانههای خودمان یاد گرفتیم چون آب تالاب کنار خانههای رفیع بود اما تدریجا تالاب خشک شد و الان بیش از 4تا 5 کیلومتر با هورالعظیم فاصله داریم."
لفته اشارهای هم به تاثیر زندگی مردم منطقه بعد از خشک شدن هورالعظیم میکند و میگوید: "همه زندگی مردم از هور بود. ماهیها، پرندگان و همه چیز بود. هر آنچه که در ذهن شما باشد، اینجا بود. وضعیت مردم رفیع و اطراف آن به نحوی بود که به آن "کویت کوچک" هم میگفتند، یعنی زندگی بسیار خوب بود اما اکنون شما حساب کنید که در چند سال گذشته پس از خشک شدن تالاب تنها در یک سال بیشتر خانوادهها منازل خود را ترک کردند و مهاجرت کردند."
وی میافزاید: "دیگر زندگی نمانده است به همین دلیل مردم از رفیع میروند. دیگر صید و ماهیگیری نیست. اگر بخواهند ماهگیری کنند باید 30 تا 40 کیلومتر بروند تا به نهر "شط علی" برسند تا اگر هنر کرده باشند هزینه خرج و مخارج یک روز خود را تامین کنند. قبلا مردم با "فاله" هم ماهیگیری میکردند حال اما اگر ماهی هم باشد ماهی شیلاتی است و مال هور نیست."
زندگی بسیار خوب بود اما ...
"امیر سواری" معلمی است از اهالی رفیع که چندین سال است رفیع و هور را ترک کرده و ساکن اهواز است. او که موهایش رنگ سفیدی به خود گرفته است، میگوید: "رفیع پیش از انقلاب 10 تا 12هزار نفر جمعیت داشت. حالا اما کمتر از 5 هزار نفر نفر جمعیت دارد. شغلی اصلی مردم ماهیگیری بود. روزانه بیش از 60 هزار تن ماهی از کل هورالعظیم صید میشد. شکار پرندگان و گاومیشداری از مشاغل اصلی مردم هور بود که ارتباط مستقیمی با وجود آب در تالاب دارد."
وی ادامه میدهد: " از "چذابه" تا "شط علی" بیش از 100 روستا در هورالعظیم بود. روستاهایی که پس از جنگ و خشک شدن تالاب اکثرا متروکه شدند و مردم آن روستاها ساکن حاشیه اهواز و سوسنگرد شدند. روستاهای بزرگی مانند "طبر"، "شط علی"، "جرایه"، "لولویه"، "حسچه"، "عمه"، "صاهندی"، "ابوچداچ"، "صیدیه"، "خرابه"، "محیره"، "حمدانیه"، "دبیه"، "کسریه" و دهها روستای دیگر اکنون متروکه شدهاند."
سواری اظهار میکند: "حصیربافی یکی از کارهای مردم هور بود و صادرات حصیر به تمام ایران و کشورهای حاشیه خلیج فارس از هورالعظیم انجام میشد. بلمسازی که نوعی قایق باریک است و با نام "مشحوف" معروف است هم در هور رایج بود."
وی ادامه میدهد: "به علت این درآمدها در گذشته، اکثر اهالی رفیع زندگی نسبتا خوبی داشته و دارای ماشین بودند."
جادههای نفت و آب شور هور
حرکت در هور همچنان ادامه دارد. تالاب به 5 حوضچه تقسیم شده و جادههایی در دل هور ایجاد شده است. تاسیسات عظیم نفتی هم شکل تالاب را دگرگون کرده است و تالاب را به منطقهای شبهصنعتی تبدیل کرده است.
بخشهایی از تالاب در سیطره نفت است و از آن هور عظیم، اراضی خشک و بیآب بر جای گذاشته است و البته در بخشهای دیگر، پهنههای آب هم به چشم میآیند.
عرصههای میان آب هورالعظیم طی میشود. نمای زیبایی از هور به چشم میآید با این حال اما احساس میشود که این تالاب دیگر جان و حیاتی ندارد و گویی کویری است پرآب.
آن تصویر زیبای قدیمی از حیات سرشار از نشاط و شادابی در هور، پس از آبگیری مجدد دیگر کمرنگ است. تالاب دیگر مانند گذشته نیست. تالابی که در اواخر دهه 80 برای استخراج نفت خشک شد و تکه تکه شد و دریچه های آب روی آن بسته شد، امروز و حتی با وجود باز شدن دریچهها و ورود آب حال خوشی ندارد.
در سال 93 و با حکم قضایی، خشک کردن تالاب هورالعظیم توسط شرکتهای نفتی که به منظور استخراج نفت انجام میشد، متوقف و آب تدریجا وارد تالاب شد.
علاوه بر آب کرخه، دو کانال بزرگ زهابهای کشاورزی و مزارع شرکت کشت و صنعت نیشکر دهخدا هم وارد تالاب میشود، البته فاضلاب روستاها و شهرهای کوچک اطراف هور هم از طریق رودهای کوچک به تالاب میریزد.
همین امر موجب شده است تا در مورد شیرین یا شور بودن آب تالاب بحث و جدالهای مختلفی شکل بگیرد و هر کدام ادعایی در این خصوص داشته باشد. اما پیرمردی که در خانه نئی خود در زمینهای خشک تالاب با گاومیشهایش زندگی میکند، به سادگی میگوید: "آب خوب نیست. آب باید بیشتر شود. ماهیها در این آب میمیرند. آب اگر شور باشد ماهی نمیتواند در آن زندگی کند. برای زندگی ماهیه و گاومیشها و حتی رشد نیها آب باید شیرین باشد."
چرا ماهی نیست؟
در ادامه حرکت در تالاب، تعدادی ماهیگیر که در حال برگشت هستند، توقف میکنند تا از وضعیت هور بگویند، صیاد جوانی با صدای بلند میگوید: "دیگر در تالاب ماهی نیست. چرا ماهی نیست؟ چون دیگر آبی در تالاب نیست. در تابستان ماهی میآید که آب شور آن را میکشد."
وی با حالتی ناراضی ادامه میدهد: "در گذشته تمام مردم شهرستان دشتآزادگان ماهیگیر بودند اما اکنون در حدود 30ماهیگیر بیش نیستند. دیگر در هور ماهی وجود ندارد. آب بسیار کم شده است."
سر و صدای آبگیری 70 درصدی تالاب!
پس از روی کارآمدن دولت یازدهم توجه ویژه به محیط زیست خوزستان به یکی از شعارهای اصلی دولت تبدیل شد و وعده زنده شدن تالاب پس از خشک شدن به دلیل عملیات استخراج نفت داده شد. حال معصومه ابتکار رییس سازمان حفاظت از آبگیری 70 درصد تالاب خبر میدهد. آماری که بسیاری نسبت به آن تردید و یا حتی اعتراض دارند.
ابتکار در این خصوص به ایسنا گفته است: "با توجه به تاکیدی که رئیس جمهور دارند و گزارشهای ما و وزارت نیرو هم نشان میدهد تالاب هور العظیم احیاء و تا 70 درصد آبگیری شده و 30 درصد آن مانده تا کامل شود."
وی افزود: " نمیدانم سر و صداها برای چیست و نمیدانم چرا این حقیقت، این خورشید تابانی که در آسمان است را عدهای میخواهند انکار کنند."
رییس سازمان حفاظت محیط زیست گفت: "از گروههای حقیقتیاب، از انجمن متخصصین محیط زیست و تشکلها و مردم دعوت میکنیم بروند تالاب هورالعظیم را ببینند، چیزی که عیان است را همه بروند ببینند. ضمن این که در حال حاضر نیز تصاویر ماهوارهای گویا است."
نیشکری که تالاب را شور کرد!
همچنین احمدرضا لاهیجانزاده، مدیرکل محیط زیست خوزستان، در خصوص وضعیت تالاب هورالعظیم گفت: "هورالعظیم از حوضچههای شماره ۱، ۲، ۳، ۴ و ۵ تشکیل شده است که حوضچههای شماره یک و دو به واسطه ۱۳ نهر منشعب از رودخانه کرخه تغذیه میشوند و هیچ ورودی به جز آب کرخه ندارند."
وی افزود:" تالاب هورالعظیم به طور طبیعی از رودخانه کرخه و رودخانههای و دجله و فرات آبگیری میشود اما به دلیل دایک مرزی ایجادشده، اکنون تنها از آب کرخه تغذیه میشود. علاوه بر رودخانه کرخه، دو کانال زهکشی کشاورزی دشت آزدگان و زهاب مزارع نیشکر به حوضچه شماره ۴ تالاب میریزد."
مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان با بیان اینکه در حال حاضر ۷۰ درصد تالاب هورالعظیم آبگیری شده است، گفت: "با بازشدن دریچههای تالاب در سال ۹۳، بیش از 7.1 میلیارد مترمکعب آب وارد تالاب هورالعظیم شده است در حالی که تا پیش از سال ۹۲ حوضچه شماره سه و چهار و پنج خشک شده بود."
لاهیجانزاده ادامه داد: "در دی ماه ۹۳ با حکم قضایی توانستیم دریچهها را باز کنیم و آب وارد حوضچه شماره سه و چهارتالاب شود. زهکشها تنها در جنوب تالاب و در حوضچه چهار و پنج میریزند اما بقیه قسمتهای تالاب از آب شیرین تامین میشود."
وی عنوان کرد:" حوضچه شماره پنج نیز از گذشته بسیار دور تنها در سیلابها آبگیری میشود با این حال در تلاش هستیم که آب به این قسمت نیز برسد زیرا این اراضی، کانونهای ریزگردها هستند."
مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان با اشاره به ورود زهابهای کشاورزی به تالاب هورالعظیم عنوان کرد: "شرکت نیشکر دهخدا کانالی به طول ۱۲۰ کیلومتر از اطراف اهواز برای دفع پساب مزارع خود در تالاب هورالعظیم احداث کرده است. در سالهای آغاز ایجاد این کانال، میزان شوری پساب ۴۰ هزار درجه بود اما در حال حاضر 8 تا ۹ هزار است."
لاهیجانزاده افزود: "حجم ورود پسابهای کشاورزی در فصلهای مختلف متفاوت است اما در حال حاضر و در فصل زمستان، از کانال زهابهای کشاورزی با حجم ۱۰ متر مکعب بر ثانیه وارد تالاب میشود. از کانال پساب نیشکر نیز دو تا سه مترمکعب بر ثانیه وارد هور میشود که در زمان آبگیری این حجم ورودی افزایش پیدا خواهد کرد اما اکنون زمان آبگیری این کانال نیست."
وی با بیان اینکه حدود ۷۵ هزار هکتار از مساحت تالاب هورالعظیم تا پیش از سال ۹۳خشک شده بود، اظهار کرد:" آغاز ایجاد تاسیسات نفتی در هورالعظیم به سال ۸۴ باز میگردد که پس از آن بر اثر فعالیتهای نفتی قسمتهای مختلفی از تالاب خشک شد اما با اقدام قضایی توانستیم آب را وارد تالاب کنیم."
مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان با رد گفته کارشناسان مبنی بر این که حوضچه شماره سه و چهار هورالعظیم با پساب و با عمق کم آبگیری شده است و در تابستان تبخیر خواهد شد، گفت: "کارشناسانی که این موضوع را مطرح کردند از این حوضچهها بازدیدی نداشته و تاکنون به اینجا نیامدهاند. در محلهایی که ادعا میشود با عمق کم و از پسابها آبگیری شده، آب شیرین از رودخانه کرخه و با عمق بالا وجود دارد."
کاهش محسوس مساحت هور
با این وجود اما دکتر احمد عبیات، مدرس زمینشناسی و عضو انجمن زمینشناسان و مهندسان نفت اروپا، معتقد است که مساحت هورالعظیم به صورت محسوسی کاهش یافته است.
عبیات که خود متولد دشتآزادگان است در این خصوص گفت: "در یک نگاه کلی، مطالعه نقشههای توپوگرافی و تصاویر ماهوارهای، از سال 1939 تا 2016 میلادی نشان میدهد که مساحت هورالعظیم (بخشهای ایرانی و عراقی) به صورت محسوسی کاهش یافته است. به طوری که مساحت از 4182 کیلومتر مربع در سال 1939 میلادی به 1487 کیلومتر مربع در 2016 کاهش یافته است."
وی ادامه داد: "البته در سالهای اخیر تلاشهایی برای افزایش مساحت صورت گرفته است به طوری که از سال 2012 تا 2013 میلادی شاهد افزایش مساحت تالاب بودیم اما پس از آن، این روند کاهش پیدا کرد."
عضو بنیاد ملی نخبگان ایران با اشاره به تحقیقات انجام شده در این خصوص، افزود:" در یک نگاه کوتاهمدت از سال 2016 تا 2017 میلادی، میتوان افزایش مساحت اندکی را مشاهده کرد، که طبق اعلام سازمانهای متولی، دلیل این افزایش مساحت، آبگیری تالاب توسط شاخههای رودخانه کرخه است. گرچه این مساله رخ داده اما ورودی آب زهابهای نیشکر و کانالهای کشاورزی نیز عاملی موثر در این زمینه است. چنانچه مشاهدات میدانی در جنوب تالاب، نشانگر ایجاد شوری بسیار زیادی در آب و خاک منطقه شده است."
70 درصد آبگیری یا 25 درصد؟
وی با رد ادعای آبگیری 70 درصدی تالاب هورالعظیم گفت: " اینکه اکنون بگوییم 70 درصد تالاب آبگیری شده، صحیح نمیباشد، زیرا مقایسه اعداد سالهای 1939 و 2016 نشانگر آبگیری 25 درصدی تالاب است."
این پژوهشگر ادامه داد: "حتی با فرض آبگیری 100 درصدی تالاب هورالعظیم، باید توجه کرد که اولا ضمانتی برای ادامه آبگیری تالاب وجود ندارد و ثانیا تبعات تخریب تالاب مانند تخریب اکوسیستم و مهاجرت ساکنین در این چند دهه با یکی یا دو سال آبگیری، از بین نمیرود و قابل جبران نیست."
عبیات در پایان اظهار کرد: "بحث محیط زیست، مبحثی سیاسی نیست و پاسخگویی در این زمینه باید به صورت مسئولانه، صادقانه و عاری از مواجهات سیاسی باشد."
تالاب هورالعظیم یا هور هویزه یکی از بزرگترین تالابهای ایران است. این تالاب در غرب خوزستان و نوار مرزی واقع شده است که یکسوم آن در ایران و دو سوم آن در کشور عراق است. رودخانه کرخه در ایران و رودخانههای دجله و فرات در عراق آب این هور را تامین میکنند اما با احداث دایک مرزی، دیگر رودخانه کرخه به تنهایی قسمت ایرانی تالاب را تغذیه میکند.
آنچه اکنون در تالاب هورالعظیم قابل لمس است این است که هور دیگر مانند سابق نیست. اکوسیستم یک منطقه دچار تغییر شده است و یک زندگی متاثر و نابود. ممکن است آب چه شیرین یا شور وارد تالاب شده باشد اما آن حیاتی که در تالاب باید باشد دیگر نیست. امری که خود به شتاب پدیده تغییر اقلیم در خوزستان و تبعات منفی زیست محیطی ناشی از آن کمک میکند.
شاید در همین راستاست که دکتر ناصر کرمی، اقلیمشناس سرشناس ایرانی و استاد دانشگاه برگن نروژ، در همایش پیامدهای انتقال آب کارون که بهار امسال در دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد، نسبت به تغییر اقلیم در خوزستان و تبعات وحشتناک آن هشدار داده بود و گفته بود: "نگرانیم با تداوم این وضعیت، خوزستان دیگر جایی دلچسب برای زندگی کردن نباشد."
"نفت" داستانی قدیمی و آشنا در خوزستان است که جان هور را گرفت و برای چند دلار سود بیشتر باید تالاب خشک شود تا نفت استخراج شود اما همزمان در اعماق اقیانوسها هزاران بشکه نفت استخراج میکنند! شاید این سوال مطرح شود که این سود اقتصادی ارزش دست بردن در طبیعت و از بین بردن تالابی عظیم را داشت؟ و مردمی که دیگر از شکوه هور عظیم خود چیزی برای آنها نمانده است، از این همه نفت چه چیزی عایدشان شده است؟!
شاید برای مردم ساکن هور تفاوتی در ارایه آمارهای آبگیری تالاب وجود نداشته باشد بلکه آنچه میخواهند بازگشت حیات و زندگی به هورالعظیم است. خواستهای که به نظر میرسد در سایه نگاه برتری اقتصاد به محیط زیست، به رویا تبدیل شده است. رویایی شیرین و آشنا که در ذهن پرخاطره مردمان هور نقش بسته است.
در مورد فوران آتشفشانها، آنقدر فیلمهای سینمایی پرشور ساخته شده که اغلب مردم بهمحض شنیدن فعالیت کوه آتشفشانی، تصویری از یک شهر دودگرفته در ذهنشان شکل میگیرد که در خیابانهایش رودهای بزرگی از مواد مذاب جریان دارند؛ همین تصویر باعث میشود که هرگونه خبری در این مورد برای مردم شهرهایی که یک آتشفشان نزدیکیشان دارند، حساسیتبرانگیز باشد؛ دقیقاً اتفاقی که چند روز پیش در مورد مردم تهران افتاد.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه «وقایع اتفاقیه» میافزاید: ماجرا از این قرار بود که دو کوهنورد، تصاویری منتشر کردند که در آن از قله دماوند، بخار غلیظی بیرون میزد. این تصاویر کافی بود که موجی از حرفوحدیثهای مربوط به فعالیت دیو سپید پای در بند تهران در شبکههای مجازی و افکار عمومی بهراه بیفتد اما کارشناسان تا حد زیادی خیال مردم را درباره این اتفاق، راحت کردند.
اصلاً دماوند نیست
اولین واکنش را فرماندار شهرستان دماوند نشان داد و گفت: «فیلم پخششده در فضای مجازی در مورد فعالشدن آتشفشان دماوند حقیقت ندارد.» ناصر محمودیفر ادامه داد: «تا جایی که ما میدانیم، چنینچیزی در مورد دماوند اتفاق نیفتاده و بعید است این تصاویر مربوط به قله دماوند باشند.» او به مردم اطمینانخاطر داد و گفت: «تمام فعلوانفعالات این آتشفشان در حوزه شهرستان آمل و استان مازندران رصد میشود و هیچ دلیلی برای نگرانی مردم وجود ندارد. سالهاست که این قله رصد میشود و نتیجه این رصدها نشان میدهند که هیچ اتفاقی در کار نیست و مردم نباید تحتتأثیر شایعات قرار بگیرند.»
طبیعی است
با وجود اینکه فرماندار دماوند، تصاویری که خروج بخارها را نشان میدهند، مربوط به این قله نمیداند، کارشناسان، این اتفاق را کاملا طبیعی میدانند و البته بیخطر. محمود فاطمیعقدا، رئیس سابق مرکز تحقیقات ساختمان و مسکن و پژوهشگر زلزله در رابطه با وضعیت حال حاضر آتشفشان دماوند میگوید: «دماوند یک آتشفشان است و خروج بخار از دهانه آن اصلا چیز عجیبی نیست اما این کوه از نوع آتشفشانهایی نیست که در لایههای رویی، مواد مذاب داشته باشد یا این مواد از دهانهاش خارج شوند بلکه فقط شاهد خروج بخارات از دهانه آن هستیم.»
او ادامه میدهد: «همانطور که در تصاویر منتشرشده از کوهنوردان مشخص است، هیچ مواد مذابی در کار نیست و فقط بخارات دیده میشوند.»
مهدی زارع، معاون پژوهشی پژوهشگاه بینالمللی زلزلهشناسی و مهندسی زلزله هم در یادداشتی درباره استفاده دولتها از ظرفیتهای آتشنشانی، پرداخته و نوشته: «معروفترین سامانههای آتشفشانهای ایران که عبارتند از دماوند (در ناحیه البرز)، سبلان، سهند (در آذربایجان)، تفتان و بزمان (در سیستانوبلوچستان) عمدتا از نوع چینهای (استراتوولکان) هستند. این آتشفشانها با تظاهراتی از نوع آب گرم و خروج گازهای فومرولی و چشمههای سولفوری و همچنین وجود چشمههای تراورتنی از نوع آتشفشان فعال (بدون تظاهرات انفجاری در حال حاضر) هستند. آخرین انفجار مهم در دماوند به حدود هفت هزار و 300 سال قبل و رویداد ماقبل آن به حدود 25 هزار سال قبل مرتبط شده است. دماوند، دو مخروط بزرگ دارد؛ یکی مخروط قدیمیتر که حدود یک میلیون و 780 هزار سال قدمت دارد و دیگری مخروطی جوانتر که سنش به 600 هزار سال قبل میرسد.»
او ادامه داد: «از حدود سه دهه قبل، مسأله استفاده از انرژی زمین گرمایی در قله دماوند در ایران مطرح شده است. انواع نیروگاههای زمینگرمایی به اختصار در سه رده «بخار خشک»، «بخار سیال» و «سیکل دوگانه» تقسیمبندی میشوند. در اروپای مرکزی و غربی، سرمایهگذاری وسیعی برای مطالعه و بهرهبرداری از انرژیهای نو (بهویژه انرژی زمینگرمایی) آغاز کردهاند. جالب است که نیروگاه زمینگرمایی شولتز سو فوره (Soultz-sous-Forêts) در شمال استان آلزاس فرانسه (نزدیک مرز آلمان)، پس از یک سرمایهگذاری 23 ساله در ژوئیه 2010 به بهرهبرداری رسید و از پاییز 2010 (1389) با تولید 1,5 مگاوات برق برای استفاده در شهر در شبکه تولید برق فرانسه قرار گرفته است. نگارنده در مرداد 1382 (2003) در تیمی پژوهشی از سوی دانشگاه استراسبورگ فرانسه از این نیروگاه و برنامه وسیع پژوهشی و عملیاتی برای تولید انرژی زمینگرمایی، در عمق پنج کیلومتری زمین با حفر سه چاه، بازدید کرد. این نیروگاه با خاصیت تولید برق از انرژی زمینگرمایی در عمق زمین در نوع خود، اولین و از نظر تولید الکتریسیته بهصورت تجاری، تنها مورد در دنیا محسوب میشود. این پروژه در آلزاس فرانسه از سال1987 با سرمایهگذاری 80 میلیون یورویی ایجاد شده است.»
در ادامه این یادداشت آمده است: «در مرز نواحی آتشفشانی مانند دماوند، یخچالهای مهم طبیعی مانند مرزهای طبیعی عمل کردهاند. یخچالهای طبیعی موجود در دره هراز در زمان آخرین عصر یخ، مانع اصلی از انتقال گدازههای آتشفشانی دماوند از غرب دره هراز به شرق آن بوده است (شواهد این وجود و نبود گدازهها و منشورهای بازالتی را میتوان در دوسوی این مرز طبیعی یخچالی در دره هراز در حدفاصل بین آباسک تا رینه لاریجان مشاهده کرد). نگارنده شواهد مزبور یخچالی را در آن ناحیه در بازدیدهایی بههمراه زندهیاد مهندس پدرامی در اسفند 1367 دنبال کرده است.»
او میافزاید: «یخچالهای ایران به در منطقه غربی البرز (علمکوه) و مرکز آن (دماوند و توچال) و در کوههای زاگرس (بهویژه زردکوه بختیاری و دنا)، سبلان و همچنین در کوههای جوپار و لالهزار کرمان (در ابعاد کوچکتر) وجود داشتهاند که با پایانیافتن آخرین عصر یخ (که در رشته کوههای آلپ بهنام عصر یخچالی ورم- Wurm- نامیده میشود) و از حدود صد هزار قبل تا ده هزار سال قبل طول کشیده، بیشتر این یخچالهای طبیعی ایران از بین رفتهاند و فقط بخشهای محدودی از آنها بهصورت سیرکهای یخچالی در منطقه علمکوه، توچال، دماوند و زردکوه بختیاری باقی ماندهاند. یک مسأله مهم در مورد رخداد زمینلرزهها در نواحی گسله که در پهنه یخچالی واقع هستند، بررسی ذوبشدن یخچالها و در نتیجه وقوع زمینلرزهها بهدلیل باربرداری یخ از روی گسلها و رهاشدن تنش جمعشده در گسلهاست.»
تحریک گسلها با فعالیت در سامانه آتشفشانی
زارع در ادامه به ارتباط زلزلهها با فعالیت آتشفشانها پرداخته و نوشته: «نکته مهم دیگری که باید به آن پرداخت، احتمال تحریک گسلهای پیرامون سامانههای آتشفشانی بزرگ است. در کشور ژاپن در پی یکسری فعالیتهای ولکانیک از فوریه 1998، پیرامون سامانه آتشفشانی ایواته، در سوم سپتامبر 1998، زمینلرزهای با بزرگای 6,1 ریشتر در جنوب غرب سامانه آتشفشانی رخ داد. در شرایط خاص، وقوع زمینلرزههای مهم میتواند به انفجار در قله آتشفشانی هم بینجامد؛ مثلا بر پایه پژوهشهای دیوید هیل از سازمان زمینشناسی ایالاتمتحده، دو روز بعد از زلزله معروف 22 می 1960 با بزرگای 9,5ریشتر در والدیویای شیلی (که با حدود هزار کیلومتر طول گسلش در مرز فرورانش در ساحل شیلی همراه بود)، آتشفشان کوردونکاله در مرکز شیلی فعال شد. یا آتشفشان کیلالوای هاوایی، فقط نیمساعت بعد از زلزله 29 نوامبر 1975 با بزرگای 7,5 ریشتر رخ داد (که حدود 30 کیلومتر گسلش سطحی شد).»
او ادامه میدهد: «تحریک وقوع زمینلرزه روی گسلهای فعال ممکن است با انبساط یا افزایش حجم و همچنین انقباض یا فشردهشدن اتاقک ماگمایی در پوسته رخ دهد. مشاهدات نشان میدهد که وقتی آزادشدن تنش در اثر فعالیتهای ولکانیک به حد پنج تا هفتدرصد افت تنش در هنگام گسیختگی گسلش برسد، احتمال تحریک گسلهای پیرامون سامانه آتشفشانی و وقوع زمینلرزه وجود دارد. از این دیدگاه لازم است تا تحریک احتمالی گسلهای پیرامون سامانه آتشفشانی دماوند (گسلهای مشا، لار، فیروزکوه، شمال تهران، کندوان، بلده و شمال البرز) براساس فعالیت دائمی چنین سامانهای با دقت سنجیده شود. به باور نگارنده، این خطر (تحریک وقوع زمینلرزه در اثر فعالیتهای سامانه آتشفشانی) از خطر انفجار در قله آتشفشانی دماوند مهمتر است زیرا ممکن است خطر انفجار در مخروط دماوند و خروج گدازه بهعنوان خطری فوری مطرح نباشد ولی خطر زمینلرزه شدید (بهدلیل وجود گسلهای فعال و تغییر شکلی که در پوسته بهطور دائم در این ناحیه رخ میدهد) خطری دائمی است که ممکن است با فعالیتهای سامانه دماوند تحریک شود.»
دوردستهای دشتهای قزوین در مسیر گیلان یا مسیرهای تهران به سمت مازندران از جادههای مختلف بیش از آنکه طبیعت زیبای کشور را نمایش دهد، تصویری نازیبا از فرهنگ مصرف زباله بهویژه پلاستیکهای سرگردان را در چشم مخاطب میپراکند. بیتردید بیملاحظگی مردم و نبود سامانههای مدیریت زباله و پسماند توانسته چنین منظر مخدوشی را در چشمانداز طبیعت ایجاد کند.
زیباترین شهرهای ایران به تسخیر زبالهها درآمدهاند؛ آمارها نشان میدهند زبالهها در آیندهای نهچندان دور، مثل آدمخوارهای فیلمهای هالیوودی، سلامت ساکنان ساحلنشینان خزر را خواهند بلعید و تا جادهها پیشروی خواهند کرد. دراینشرایط، استان مازندران در مقایسه با دو استان شمالی دیگر، گلستان و گیلان، اوضاعی به مراتب خطرناکتر دارد. این استان با جمعیت سه میلیون نفری که نزدیک به 3,7 درصد جمعیت کل کشور است، سهم 6 درصدی در تولید زباله هر ساله کشور دارد. ایرانیان در سال، 20 میلیون تن زباله تولید میکنند. اگر جمعیت کشور را 80 میلیون نفر در نظر بگیریم و معیار روزهای سال را بر 365 روز قرار دهیم، سهم هر ایرانی بهصورت میانگین در تولید روزانه زباله 684 گرم خواهد بود. حال، استان مازندران با جمعیت حدود سه میلیون نفر، روزانه سه هزار و 150 تن زباله تولید میکند. این به آن معناست که این استان در سال بهطور میانگین، 1,149,750 تن زباله تولید میکند که اگر آن را بر معیار روزانه محاسبه کنیم، به میانگین 1005 گرم (حدود یک کیلوگرم) تولید زباله دست پیدا خواهیم کرد. اگرچه بیشک، این تولید متعلق به مردم بومی مازندران نیست بلکه نمایی از گردشگری ناپایداری است که توانسته شمال زیبا را به زبالهدانی بدل کند.
با تأمل در این آمار میتوان عنوان کرد که استان مازندران نسبت به میانگین کشوری، حدود 1,8 درصد روزانه زباله بیشتری تولید میکند و زمانی این وضعیت نگرانکنندهتر میشود که تولید روزانه زباله استان مازندران را با میانگین تولید روزانه زباله در بزرگترین شهر ایران یعنی تهران مورد مقایسه قرار دهیم. استان تهران با 12 میلیون نفر جمعیت، روزانه 7500 تن زباله تولید میکند. اگر جمعیت پایتخت را 12 میلیون نفر در نظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که سهم روزانه تولید زباله هر فرد، 625 گرم در روز است. برایناساس، اگر 625 گرم، میانگین روزانه تولید زباله تهران را با 1005 گرم میانگین تولید زباله روزانه استان مازندران قیاس کنیم، به این نتیجه دست خواهیم یافت که مازندرانیها روزانه 68 درصد بیشتر از استان تهران زباله تولید میکنند.
سهیل اولادزاد، فعال محیطزیست دراینباره میگوید: بحران دفع زباله و امحای آن در استانهای شمالی کشور، کمتر از بحران گردوغبار در خوزستان نیست و باید در رابطه با حل آن، چارهای اندیشیده شود. او در این مصاحبه تأکید کرده است که زیرساختهای دفع زباله و پسماند، تعبیه و راهاندازی نشدهاند و آثار نفوذ پسماندها به آب و خاک، بعد از سالها، اکنون با بیشترین میزان ابتلای مردم شمال به سرطانهای دستگاههای گوارش، خودش را نشان داده است.
با توجه به اینکه در ایام تعطیلات عید نوروز، تعداد مسافران افزایش پیدا میکند و شهرهای شمالی ازجمله شهرهای پربازدید هستند، دفع زباله بهصورت در این شهرها انجام میشود؟
درزمینه دفع پسماند دو مرحله وجود دارد؛ یک مرحله مرتبط با اقدامات مردم و مرحله دیگر، مرتبط با اقدامات شهرداری است. میتوان مدعی شد که درزمینه دفع پسماند، هیچ زیرساختی در شمال کشور وجود ندارد. در عید نوروز قبل از ورود مسافران به دلیل خانهتکانی، پسماندهای شهری بهصورت چشمگیر در محلهای دپوی پسماندها افزایش پیدا میکند. بعد از اینکه مسافران وارد میشوند، این رویه بیشتر در شهرهای توریستی دیده میشود. اتفاقا در شهرهای توریستی از نظر زیرساختی در مقایسه با دیگر شهرها ضعیفتر عمل شده است. نزدیکترین شهر به تهران، شهرستان محمودآباد است. فکر میکنید محل دپوی پسماندهای شهری محمودآباد کجاست؟ به فاصله یک متری از دریاست. در شهرستان فریدونکنار به همین شکل است؛ یعنی محل دپوی پسماندها در اکثر موارد، کنار ساحل قرار دارند. حجمی که به زبالههای رهاشده در دریا اضافه میشود، زبالههایی نیست که مردم رها میکنند، بلکه زبالههایی است که مردم در سطل زباله میاندازند و حتی برای کمک به محیطزیست بهصورت جمعآوریشده به زبالهدانها میسپارند. متأسفانه شهرداریها زباله را جمع و بهصورت دپوشده کنار ساحل دریا انباشت میکنند یا اگر کنار ساحل انباشت نکنند، وسط جنگل دپو خواهند کرد. بحران بزرگتر از آن است که توسط رسانهها و مسئولان اعلام میشود. زبالههای رهاشده توسط مردم در ساحل دریا یا جنگلها در مرحله دوم یا سوم آلودگی قرار دارند و بهاینترتیب، دپوی زبالهها نزدیک دریا یا بخشی از جنگل از رهاسازی آنها خطرناکتر است.
به نظر میرسد فعالیتهای مشارکتی و مردمی برای دفع زباله چندان کارساز نیست؛ برایناساس، مخاطراتی که در اثر دپوی زبالهها به شیوهای که توضیح میدهید، ایجاد میشود، چیست؟
هنگامی که زبالهها روی هم انباشته میشوند، شیرابه تولید میکنند. این شیرابه بسیار خطرناک و مضر است چون عصاره آلودگی زباله است. میزان BOD یا همان اکسیژن زیستی آب کشاورزی، 20 تعیین شده و این رقم در شیرابه به 20 هزار افزایش پیدا میکند. هرچه میزان BOD آب کمتر باشد، سلامت آب بیشتر است. بهاینترتیب، ورود شیرابه به رودخانه و آب دریا، آبزیان و زیستگاههای دریایی را تهدید میکند و چرخه غذایی مختل خواهد شد و همه این موارد بهواسطه دپوی زباله است که بهصورت سیستمی انجام میشود و رسیدگی به آن در اولویت قرار نمیگیرد.
در رابطه با سیستم دفع فاضلاب شهرهای شمالی هم چالشهایی رسانهای شده است؛ دراینباره توضیح دهید؟
همین وضعیت در دفع فاضلاب هم حاکم است. هیچکدام از شهرهای ساحلی، تصفیهخانه فاضلاب ندارند. با این حجم مسافر که گاهی به سه یا چهار برابر جمعیت شهرها میرسد، به چه وضعیتی خواهیم رسید؟ آیا فکر کردهاید که این حجم از فاضلاب به کجا سرازیر میشود؟ تمام فاضلابهای شهرهای شمالی کشور به چاههای جذبی وارد میشوند. ورود فاضلاب به چاههای جذبی، معنی واردشدن فاضلاب به آبهای زیرزمینی است؛ چاههایی که هیچ ایزولاسیونی ندارند و آبشان به رودخانهها و آبهای زیرزمینی وارد خواهد شد. آلودگی آبهای زیرزمینی، همه ابعاد زندگی انسان را تحت شعاع قرار خواهد داد. نیاز است که در شمال کشور، معضل تصفیهخانهها برطرف شود. این معضل به اندازه معضل گردوغبار در خوزستان اهمیت دارد چون آلودگی فاضلاب منجر به آلودگی آب و خاک بهطور همزمان میشود و این نیازمند نگاه ویژهای است.
اگر این روند ادامه پیدا کند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
شمال کشور، رتبه یک سرطانهای گوارشی در کل کشور را دارد. این مسئله، نشاندهنده ایجاد مرگ خاموش در شمال کشور است. شاید بسیاری از مردم در شمال کشور نمیبینند که پسماندها کجا ریخته میشود اما چون بهصورت غیرمستقیم، زمینهای کشاورزی با شیرابهها آبیاری شده و دامها و ماهیها با این آب تغذیه میشوند، مسلما بر مردم تأثیرگذار است و نمود این فرایند بر سلامت مردم پیداست. پیشروی این معضل در شمال که منطقهای توریستی و قطب کشاورزی کل کشور است، کل ایران را تحتتأثیر قرار خواهد داد.
دپوی زباله در چه شهرهایی بیشتر از سایر شهرها و شهرستانها به دریا و جنگل آسیب میزند؟
همه شهرهای شمال، درگیر این معضل و مشکل هستند. برخی شهرها که جمعیت بیشتری دارند، طبیعتا با این مشکل بهصورت جدیتری به دلیل جمعیت بیشتری از زباله درگیر هستند. زبالههای شهرهای رشت و رامسر، بیشتر در جنگل دپو میشوند؛ چالوس و نوشهر هم همینطور. زبالههای آمل در جاده هراز دپو میشوند؛ حجم زبالههای آمل بسیار زیاد است که باید فکری اساسی برای آن کرد چون به قدری شیرابه وارد آن خاک شده که ممکن است هر لحظه، کوهی که زبالهها بر آن انباشت شدهاند، بترکد. این زبالهها بهصورت سیال درآمده است. زبالههای شهر ساری به فاصله 130 کیلومتری از این شهر و بین ساری و سمنان دپو میشوند. شهرستان قائمشهر، یکی از بدترین نقاط انباشت زباله را دارد. حجم زبالههای این شهر بسیار زیاد است و به فاصله یک کیلومتری دریا دپو میشود و 40 سال است که در همان نقطه زبالهها دفع میشوند.یک زمین چند هکتاری است که کوههای زباله 15 متری آنجا دیده میشود. زباله در شهرهای ساحلی، بیشتر در ساحل انباشت میشود. در بابلسر، فریدونکنار و محمودآباد هم زباله با فاصله کم از دریا انباشت میشود.
پیشنهاد یا توصیه شما چیست؟
یکی از آمارهایی که جا ماند و درموردش توضیح ندادم، مرتبط با مازندران است. حجم زبالهای که در مازندران در روز تولید میشود،
2700 تن در روز است.
روزهایی که مسافر به شهرهای این استان سفر میکند، چطور؟
این حجم از زباله در ایام عید تا سه برابر افزایش پیدا میکند. متأسفانه مسئولان درصدد راهاندازی جادههای جدید از شهرهای مختلف به شهرهای شمالی هستند. برای مثال، جاده قزوین به تنکابن در دست راهاندازی است. استانی که زیرساخت دفع زباله جمعیت خودش را ندارد، چرا باید توریستی باشد؟ استانی که این میزان از آلودگی ساحلی را تجربه میکند، چطور میتواند پذیرای حجم بالاتری از مسافر و پسماند باشد؟ متأسفانه شهرداری شهرهایی که به آنها اشاره کردم، بهدنبال استفاده از دستگاههای زبالهسوز هستند. شوراهای شهرهای مختلف استانهای شمالی میخواهند با همکاری پیمانکارها دستگاه زبالهسوز را برای دفع زباله مورد استفاده قرار دهند، درحالیکه بسیاری از پیمانکاران، پیوستهای محیطزیستی را رعایت نمیکنند و اصلا در دستور کار خود قرار نمیدهند. میتوان با دو دستگاه زبالهسوز، زباله کل شهرهای شمالی را امحا کرد اما میان مسئولان این شهرها، این اجماع نظر وجود ندارد. راه اصلی دفع زباله مجتمع سازماندهی شده است. اصلیترین مسئله برای هر طرح محیطزیستی، توجیه اقتصادی بوده که بعدها این طرحها از استانداردهای محیطزیستی دور نشود. اینکه بتوان تفکیک زباله در مقصد داشت، یکی از راهحلهاست متأسفانه 70 درصد از زبالههای شهرهای شمالی زباله «تر» است؛ این خودش فاجعهای است. اگر بناست کاری به نفع مردم صورت بگیرد، این است که به مردم آموزش داده شود که حجم زبالههای تر را کاهش دهند. زباله تر، زباله کمارزش بوده و تنها کاراییای که دارد، این است که میتوان از آن گاز گرفت و هزینه آن بسیار بالاست. همچنین میتوان از زباله تر، کمپوست تولید کرد که در شمال کشور توجیه اقتصادی ندارد. هنگامی که چنین شرایطی حاکم است، میتوان از مردم خواست حجم زبالههای تر را کاهش دهند. یکی از دلایلی که من با دستگاه زبالهسوز مخالف هستم، این است که دستگاه زبالهسوز نمیتواند در شهرهایی مثل شهرهای شمالی که رطوبت دارد، مورد استفاده قرار گیرد. دوم اینکه 70 درصد زبالههای شهرهای شمالی، «تر» است و نمیتوان برق مورد نیاز دستگاه زبالهسوز را تولید کرد.
ازسویدیگر برای هر آنچه زباله تعریف میشود، آب مصرف شده است، آنهم در کشوری که آب چندانی ندارد. این آب باید دوباره به چرخه محیطزیستی بازگردد. به این آب، آب مجازی میگویند و متأسفانه به شیرابه تبدیل میشود. اگر زباله سوزانده شود، به معنای سوختن آب است. زبالهها باید در مقصد تفکیک شوند. چون تفکیک در مبدأ با شرایط بحرانی فعلی، شدنی نیست. از طرفی، تفکیک در مبدأ توسط کارگران غیرمجاز در محلهای دپو انجام میشود. همچنین پیمانکاران مافیای پسماند در شمال، درآمد میلیونی از تفکیک زباله دارند و همه اینها در حالی است که تکنولوژی تفکیک در مقصد وجود دارد. بااینحال، تصور رایج درمورد استفاده از دستگاه زبالهسوز، مشابه راهاندازی نیروگاه است که نیروی کار زیادی نیاز دارد و بههمیندلیل تمایلها به این سمت رفته است. جالب اینجاست که هزینهای که برای ساخت یک زبالهسوز پرداخت میشود، بیشتر از کارخانه تفکیک در مقصد است و چون همه این روشها ریزش دارند، باید بهصورت مجتمعی راهاندازی شوند که کارخانه تولید کمپوست، کارخانه تفکیک در مقصد و کارخانه زبالهسوز با پیوست محیطزیستی کنار هم قرار بگیرند. اگر جز این باشد معضلی به معضلات شمال کشور اضافه میشود.
اریک سولهایم، معاون دبیر کل و رئیس برنامه محیط زیست سازمان ملل و گری لوئیس، نماینده مقیم سازمان ملل متحد در ایران از روند احیای دریاچه ارومیه گزارشی را پس از بازدید از دریاچه ارائه دادند.
در این گزارش که نسخه ترجمه شده آن را سازمان محیط زیست منتشر کرده است، آمده؛
دریاچه ارومیه زمانی دومین دریاچه بزرگ آب شور در جهان بود. اما پس از سال ها فعالیت های مخرب انسانی - از سدهای 60 ساله گرفته تا استفاده بیش از حد آب رودخانه هایی که به دریاچه می رسیدند - جریان طبیعی رسیدن آب شیرین حوضه دریاچه به دریاچه شور متوقف شد. در نتیجه، دریاچه به دست انسان ها خشک شد.
اما تلاش برای بهبود وضعیت موفق بوده است. در حال حاضر آب در دریاچه وجود دارد. نه به اندازه ای که زمانی بود، اما خیلی بیشتر از قبل. زندگی در حال بازگشت به دریاچه است. این احیا، نتیجه یک تلاش مشترک فوق العاده موفق از سوی ایرانیان و کشورهای دیگر است.
ما از دریاچه ارومیه بازدید کردیم. چهار سال پیش، چشم انداز کاملا خشک و بی آب بود.
در آن روزها، ایستادن درون زمین پر از نمک دریاچه، مثل ایستادن بر روی یک سیاره دیگر بود. آبی وجود نداشت. اما باد بود و مانند شلاق، دانه های نمک را به دهان و ریه های هر کسی در نزدیکی دریاچه بود می پاشید و بر روی مزارع اطراف دریاچه پخش می کرد. تصور کنید زندگی در این کاسه گرد و غبار برای ساکنان و کشاورزان در حوضه آبریز دریاچه ارومیه چگونه بود. مردم در اثر کیفیت پایین هوا دچار بیماری سرطان شده و محصولات زراعی به خاطر خاک شور از بین می روند.
کشاورزان چاه های عمیق تری از سفره های آب زیر زمینی در کنار دریاچه حفر کردند و این باعث کم شدن آب های زیرزمینی و شور شدن آنچه باقی مانده بود، شد. این مکان چهار سال پیش کم کم تبدیل می شد به وضعیت پس از خشک شدن دریاچه آرال در آسیای مرکزی؛ پس از خشک شدن دریاچه آرال، مردم آنجا مبتلا به آلرژی، بیماری های تنفسی و سرطان شدند، محصولات زراعی از بین رفتند و آینده زندگی به خطر افتاد.
حالا چهار سال به جلو، به زمان حال برگردیم:
هواپیمای ما صبح فوریه در ارومیه به زمین نشست. صحبت از بهبود وضعیت دریاچه بود، اما شنیدن کی بود مانند دیدن!
طلوع خورشید که به آنجا رسیدیم، در گستره وسیع و باز بستر دریاچه، بازتاب چهره روشن خورشید سحرگاهی را در چیزی دیدیم که چهار سال پیش در دریاچه وجود نداشت: آب.
کم عمق بود، اما برای پوشاندن سطح پر از نمک دریاچه کافی بود. همانطور که بر روی پلی که از وسط دریاچه می گذرد، پیش رفتیم، روشنایی ضعیف خورشید بر افق دریاچه بیشتر و بیشتر شد.
این تصاویر دریاچه ارومیه چهار سال پیش بود:
و این تصاویر بازدید ما دو هفته پیش، زمستان 2017:
تجربه ای بسیار احساسی بود. پیش رویمان تصویری بود که ثابت می کرد مشکلات زیست محیطی که بسیاری از ما انسان ها ایجاد می کنیم، با اقدامات به موقع قابل حل شدن هستند.
سه رویکرد اصلی برای این اتفاق وجود دارد؛
اول- باز کردن مسدودیت و راه رودخانه های تغذیه کننده دریاچه.
دوم- انتشار عمدی آب از سدها در تپه های اطراف.
سوم و سخت ترین قدم- تغییر رویه مدیریت آب حوضه دریاچه، به خوصوص در میان کشاورزان منطقه.
سومین رویکرد یعنی مدیریت بهتر آب، زمان و تلاش قابل توجهی لازم داشت، اما به نظر می رسد ماندگار باشد. تلاش پر زحمتی احتیاج بود تا به کشاورزان منطقه آموخته شود که چطور روش های کشاورزی گندم، جو، کلزا، میوه و سبزیجات را تغییر دهند. تکنیک های جدید به طرز حیرت انگیزی ساده هستند؛ تغییر ابعاد مزرعه به قطعه های کوچک تر برای حفظ بیشتر و بهتر آب، آبیاری قطره ای به جای جاری کردن آب در زمین، اجتناب از خاک ورزی عمیق، معرفی گونه های محصول مقاوم در برابر خشکسالی و شخم بقایای گیاهی به خاک به جای سوزاندن آنها از جمله این تغییرات بودند.
با اینکه آب کمتری مصرف می شود، در نهایت عملکرد محصولات 40 درصد افزایش یافته است. آب ذخیره شده می تواند دوباره به دریاچه برگشته و آن را پر کند. این پروژه به منظور بهبود مدیریت آب، توسط سازمان ملل متحد و با همکاری دولت، استانداری و کشاورزان منطقه انجام شد.
در راه بازگشت به تهران در هواپیما از این سفر سه درس مهم درباره موفقیت گرفتیم:
ایران، انعکاس چالش های بزرگ زیست محیطی بسیاری از کشورهاست. اما ما انسان ها می توانیم آنچه خراب شده را با تلاش کافی احیا کنیم.
مردم باید راجع به محیط زیست مطلع شده و درباره آن صحبت کنند. سازمان ملل متحد در سال 2016 دادخواستی با 1.7 میلیون امضا در خصوص احیای دریاچه ارومیه دریافت کرد. چنین حساسیتی باید ادامه یافته و از آن باید استقبال شود و به آن عملی شود.
مشکلات زیست محیطی را نمی توان به تنهایی حل کرد. پاسخ به مشکل دریاچه ارومیه نشان می دهد که تلاش گروهی ضروری است. با رهبری توسط دولت، تعامل از سوی جوامع محلی، و گاهی پشتیبانی از سوی جامعه بین الملل مانند سازمان ملل متحد و کشورهای کمک کننده (مانند ژاپن که در این مورد همکاری کرد)، همه و همه باید دست به دست یکدیگر بدهند.
کار هنوز تمام نشده است، اما آنچه که در دریاچه ارومیه اتفاق افتاد، مثالی الهام بخشیدن برای همه ما است - هم در داخل و هم خارج از ایران.