منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۱۳ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

رئیس پژوهشکده باستان‌شناسی کشور در گفت‌وگو با «شهروند»: کمبود زمین درمناطق جنوبی بنادر تاریخی را درخطر تخریب قرار داده است سرپرست هیأت زمین باستان‌شناسی بنادر تاریخی «سیراف» و «نای بند»: بنادر تاریخی تعیین حریم شود

شهروند ،نیره خادمی|  تخریب و غارت آثار تاریخی در تهران، شیراز، خوزستان کم بود، حالا مشاهدات میدانی باستان‌شناسان نشان می‌دهد که زمین‌خواران برای تصرف بنادر تاریخی در سیراف، نای‌بند و نجیرم در خلیج‌فارس برنامه‌ریزی کرده‌اند، درحالی که مساحت ٣‌هزار کیلومتری زمین‌های ساحلی جنوب ایران تاکنون تحت کاوش‌های باستانی قرار نگرفته و خطر تخریب در آن وجود دارد.
دیروز حسین توفیقیان، سرپرست هیأت زمین باستان‌شناسی بنادر تاریخی سیراف» و نای‌بند این خبر را درباره بنادر تاریخی خلیج‌فارس اعلام کرد. او از برنامه زمین‌ خواران برای تصرف غیرقانونی بنادر تاریخی سیراف، نای‌بند و نجیرم در خلیج‌فارس خبر داد و خواستار تعیین حریم این بنادر شد: «درنتیجه بررسی‌های میدانی که با هدف مطالعات زمین باستان‌شناسی بنادر یادشده انجام شد، شاهد تخریب‌ها و تصرف‌های غیرقانونی فراوانی دراین بنادر تاریخی ارزشمند بودم. لازم می‌دانم از همگان خواستار ارایه راه‌حلی کارشناسانه و علمی برای نجات آنها از نابودی کامل و همیشگی باشم. سیراف، نای‌بند و نجیرم (بطانه) به‌عنوان مهم‌ترین بنادر تجاری خلیج‌فارس درسواحل شرقی استان بوشهر و درحد فاصل شهرستان دیر تا خلیج نای‌بند قرار گرفته‌اند.» به گفته او، این مراکز بزرگ تجاری که بازارهای ایران را در دوره ساسانی تا سده‌های نخستین بعد از اسلام به بازارهای شرق آفریقا، شبه‌قاره هند و شرق آسیا متصل می‌کردند، نقش مهمی درتجلی و تعالی فرهنگ و تمدن ایران‌زمین برعهده داشته و دراین میان سیراف به‌عنوان بزرگترین و مهم‌ترین بندر تاریخی خلیج‌فارس، نه‌تنها مرکز بزرگ تجارت بلکه مرکز گفت‌وگوی تمدن‌ها و اقوام مختلف ایرانی، آسیایی شرقی، عربی، هندی و آفریقایی بوده است. گسترش روزافزون فازهای جدید پارس‌جنوبی و شمالی، قیمت زمین را تا حدی بالا برده که بسیاری از اهالی زمین‌های ساحلی را به قطعات کوچک و بزرگ تقسیم کرده و هریک با کسب برخی مجوزهای قانونی و به صورت غیرقانونی اقدام به محصورکردن این زمین‌ها کرده و در انتظار خریداران هستند.»
آنطور که توفیقان گفته است؛ هنگام حضور هیأت زمین باستان‌شناسی سیراف در بررسی‌های میدانی به او پیشنهاد خرید یک قطعه بسیار «اوکازیون» و مشرف به خلیج نای‌بند واقع دربخش میانی بندر نای‌بند ارایه شده است: «فروشنده که مدعی بود تمامی بخش‌های تصرف‌شده بندر تاریخی نای‌بند، امروزه دارای سند هستند و هیچ‌گاه مزاحمتی برای آنها درتصاحب این زمین‌ها و ساخت دیوارهای بلوک سیمانی به وجود نیامده و زمین پیشنهادی دارای سند است و به قیمت متری یکصد و٤٠‌هزار تومان قابل واگذاری است.»
به گفته او، وضعیت بندر سیراف و نجیرم هم بهتر از بندر نای‌بند نیست: «داستان تخریب و تصرف غیرقانونی، درسیراف توسط اهالی بندر طاهری که آن هم به دلیل حضور صنایع گاز، گسترش بی‌رویه یافته و بندر تاریخی سیراف را درخود بلعیده، تکرار شده است. در بندر نجیرم بندر بزرگ و اقماری سیراف، وضع از این هم بدتر است و تصرف بخش‌های شرقی و غربی این بندر توسط گسترش صنایع و گاهی خصوصی از یکسو و تسطیح سطح بندر و ایجاد خاکریزهایی برای تقسیم‌بندی سطح بندر بین افراد مختلف از دیگر سو، بندر تاریخی نجیرم را به نابودی کامل کشانده است. در جای‌جای بندر نجیرم کف خانه‌های ساکنین این بندر تاریخی و کارگاه‌های سفالگری آن‌که در دل خود هزاران پرسش بی‌پاسخ دارند، به وسیله بیل‌های مکانیکی و راهسازی بیرون افتاده و دیوار فضاهای معماری خودنمایی می‌کند، درحالی که تقریبا تمامی محققین اروپایی معتقدند؛ سفال نوع فیروزه‌ای که به‌عنوان یک کالای ارزشمند ازطریق خلیج‌فارس به بنادر شرقی آفریقا، شبه‌قاره هند و شرق آسیا تجارت می‌شد، در بین‌النهرین ساخته شده است.»
کمبود زمین درجنوب دلیل هجوم
 زمین‌خوران به بنادر تاریخی
حالا طبق آنچه که حمیده چوبک، رئیس پژوهشکده باستان‌شناسی کشور به «شهروند» می‌گوید: حدود ٣‌هزار کیلومتر ازسواحل ایران درخوزستان، ساحل دریای مکران تا نزدیک پاکستان هنوز شناسایی تاریخی نشده است، بنابراین بیم آن می‌‌رود که مورد هجوم زمین‌خواران قرار گیرد: «طبق گزارش‌های رسیده برخی افراد دربخشی از زمین‌های بنادر تاریخی سیراف، نای‌بند و نجیرم در خلیج‌فارس بدون سند حصارکشی کرده‌اند و  توانسته‌اند زمین‌ها را تصرف کنند.» او علت هجوم زمین‌خواران به این منطقه را کمبود زمین درمنطقه پارس‌جنوبی و عسلویه اعلام کرد: «اکنون تمامی محوطه‌های باستانی درخطر تخریب و سوءاستفاده قرار گرفته‌اند و تا همین حالا هم آسیب جدی بر آنها وارد شده است. ساخت‌وساز‌هایی درمنطقه صورت گرفته است، بدون اینکه مالکیتی نسبت به زمین‌ها داشته باشند. متأسفانه عرصه‌های تاریخی بنادر خلیج‌فارس تاکنون ثبت‌ملی نشده‌اند و حریمی هم برای آنها تعیین نشده، اما امیدواریم که ازطریق مراکز استان‌ها این اتفاق هرچه سریع‌تر صورت گیرد.» حمیده چوبک از کمبود مطالعات و کاوش‌های باستان‌شناسی دراین جنوب ایران خبر می‌دهد: «تاکنون مطالعات جدی در این‌باره انجام نشده است، به همین دلیل برای تهیه نقشه باستان‌شناسی خلیج‌فارس برنامه‌ریزی کردیم. بنابراین قصد داریم دریک طرح ٣ تا ٥ساله سواحل خوزستان، بوشهر، مکران و چابهار را به لحاظ اطلاعات باستان‌شناسی تحت پوشش اطلاعاتی دربیاوریم.» رئیس پژوهشکده باستان‌شناسی کشور از وجود ٣‌هزار کیلومتر مربع خط ساحلی درجنوب ایران از خوزستان، آخرین نقطه ساحل دریای مکران و نزدیک پاکستان خبر داد: «لازم است که طرح جامع مطالعات باستان‌شناسی خلیج‌فارس را درنظر بگیریم، بعد هم تعیین اولویت کنیم.»
بنادر تاریخی
 نباید تحت هیچ عنوانی تغییر یابند
مصطفی راستی‌دوست، عضو و معاون اسبق پژوهشکده باستان‌شناسی، باستان‌شناس زیر آب هم درباره اهمیت آثار ملی ثبت‌شده منطقه سیراف به «شهروند» توضیح داد: «ارزش این منطقه ‌از نظر باستان‌شناسی اسلامی بسیار بالاست. آثار زیادی از ابتدای اسلام درآن منطقه وجود دارد و شهر در آنجا به صورت طولی گسترش یافته و اهمیت آن به حدی بوده است که «وایت هوس» کاوشگر انگلیسی به اندازه ٧ فصل یافته‌های باستان‌شناسی در آنجا کاوش کرده است.» او درباره حریم بنادر سیراف گفت: «حریم بنادر سیراف از خط ساحلی جنوب به سمت دریا و از شمال هم در ارتفاعات است. علاوه بر اینکه ما در منطقه خشکی سیراف آثار تاریخی داریم، در زیرآب هم دارای آثار تاریخی زیادی هستیم، چون در آنجا خط ساحلی رو به پیشرفت است و بخش زیادی از آثار معماری را با خود به زیر آب برده است. کشتی‌های زیادی درگذشته دراین مسیر از مبدأ هند و چین وجود داشت که غرق شده‌اند که از آنها با عنوان کپسول تاریخی یاد می‌شود. این کپسول‌های تاریخی معرف دوره زمانی هستند که کشتی حیات داشته و تمام خصوصیات آن دوره در آنها محبوس شده است و به همین دلیل نباید اجازه تجاوز به حریم آنها را بدهیم. میراث گرانقدری دراین سواحل وجود دارد که تجدیدناپذیر است؛ یعنی اگر تخریب شود، دوباره نمی‌شود آن را ساخت. بنابراین ضرورت دارد که از تمام توان خود برای حفظ آن بکوشیم. منطقه سیراف ثبت‌ملی شده است و تجاوز به حریم آن غیرقانونی است.» او در ادامه توجه همه‌جانبه به حفظ بناهای تاریخی را ضروری دانست: «این که سازمان میراث فرهنگی به‌عنوان متولی قانونی کشور اعلام کرده که این محوطه‌ها تاریخی هستند، برمردم واجب است که از آن حراست کنند. دلایل متعددی هست که اجاز ندهیم که تحت هیچ عنوانی «توسعه» «ساخت‌وساز» و هیچ دلیل دیگری دراین مناطق تغییری ایجاد شود، چون توسعه زمانی معنا می‌یابد که الزامات میراث فرهنگی رعایت شود وگرنه یک‌جانبه است.»

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۰۷:۴۵
پیمان صاحبی


سالانه ۷۰۰ هزارپرنده مهاجر در ایران شکار می شود

 ایرانیان به مهان‌نوازی در دنیا شهره هستند اما این روزها به‌جای مهمان‌نوازی مشغول مهمان‌کشی هستند. سالانه حدود یک میلیون پرنده به شمال ایران مهاجرت می‌کنند که براساس آمار، از این تعداد حدود 600 الی 700 هزار پرنده شکار یا نسل‌کشی می‌شوند. در کنار این نسل‌کشی فعالان محیط زیست و حتی ادارات محیط زیست با ژست شیک غذادهی به پرندگان مهاجر، اقدامی که تاکنون صیادان برای صید آن‌ها انجام می‌دادند، تیر خلاص را به پرندگان مهاجر شلیک می‌کنند.

قتلگاه‌هایی به‌نام تالاب

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه قانون در ادامه می نویسد: با شروع فصل سرما تالاب‌های شمال و جنوب ایران میزبان میلیون‌ها پرندگان مهاجری است که از سرما به آن‌جا پناه می‌برند اما این پناهگاه برای آن‌ها تبدیل به یک قتلگاه می‌شود.

به‌گفته بسیاری از کارشناسان و فعالان محیط زیست، به واسطه جمعیت بزرگ این پرندگان که به تالاب‌های ایران مهاجرت می‌کنند، شکار در این حجم را می‌توان یک نسل‌کشی و قتل‌عام دانست.

حر منصوری یکی از فعالان محیط زیست میانکاله به «قانون» درباره شکار پرندگان مهاجر می‌گوید:« صید و شکار پرندگان مهاجر در تالاب‌ها و مناطق حفاظت شده کشور غیرقانونی است. همچنین به‌دلیل شیوع آنفولانزا ، اداره محیط زیست مازندران در نامه‌ای به شکارچیان هشدار داده است که با متخلفین به‌شدت برخورد می‌کند. شکار بیشتر درکنار مناطق حفاظت شده مانند شالیزارها انجام می‌شود. مرز مناطق حافظت شده بسیار گسترده است. به‌عنوان مثال منطقه حفاظت شده میانکاله بیش از 150 کیلومتر مرز مشترک با شالیزارها دارد. برای حفاظت از آن‌ها کمتر از 10 محیط‌بان وجود دارد، که این کمبود نیرو باعث می‌شود محیط‌بانان به خوبی نتوانند کل منطقه را گشت‌زنی کنند. شکارچیان نیز از این مساله استفاده می‌کنند و پرندگان را در مرز میانکاله در میان شالیزارها شکار می‌کنند».

ممنوعیت شکار اوضاع را بدتر کرد

شکار و شکارچی کلاف سردرگمی است که تاکنون هیچ قانونی نتواسته راه حل این مشکل باشد. حرمنصوری با اشاره به اینکه یکی از بخش‌های کمپین «ممنوعیت پنج ساله شکار» بوده است، عنوان می‌کند: «جلوگیری از شکار عواقبی دارد، شاید در یک مقطع زمانی باعث شود که شکار کمتر شود اما در درازمدت جواب نمی‌دهد. من همیشه مخالف شکار بوده‌ام اما عواقب ممنوعیت شکار را می‌بینم. زمانی که برای شکارچی پروانه شکار صادر شود، درحالت عادی به‌عنوان مثال شکارچی پنج شکار انجام می‌دهد تا پروانه شکارش لغو نشود و این شکار را در روز و مکان مناسبی انجام می‌دهد. ولی هنگامی که ممنوعیت شکار می‌گذاریم، شکارچی با خود می‌گوید برای سازمان محیط زیست شکار در منطقه حفاظت شده یا شالیزار و تعداد شکار هیچ فرقی ندارد و درنهایت او است که جریمه می‌شود. آن زمان شکارچی به‌جای پنج پرنده 50 پرنده را شکار می‌کند. آن‌هم در فصول ممنوع و در مناطق حفاظت شده، این کار را انجام می‌دهد. پروانه‌های شکار جزو ابزارهای مدیریتی در حیات‌وحش است».

اکو توریسم ،کلید صید پرندگان مهاجر

او ادامه می‌دهد: «شاید ما به‌عنوان حامیان حقوق حیوانات شکار را تحمل نکنیم ولی تعطیل کردن شکار امکان‌پذیر نیست و این کار مدیریت حیات وحش را بیش از گذشته سخت‌تر می‌کند. در میانکاله شکارچیان در مرز مشترک با شالیزارها به تالاب نزدیک می‌شوند و شکار می‌کنند و محیط زیست نیز با این مشکل درگیر است و این داستان تا زمانی که برای بومیان معیشت پایدار ایجاد نکنیم ادامه خواهد داشت. پرندگان درحال حاضر برای بومیان موجوداتی بی‌ارزش محسوب می‌شوند و اگر شکار شوند موجب انتفاع آن‌ها می‌شود و آن زمان ارزشمند می‌شوند. مساله دیگر جولان شکارچیان مرفه در این منطقه است. بومیان با دیدن این صحنه‌ها احساس تعلق خود را به منطقه از دست می‌دهند و تنها به نفع خود فکر می‌کنند.

مناطق حفاظت شده در تمام دنیا

حفظ تالاب‌ها در راستای معیشت پایدار بومیان است. اکوتوریسم یکی از ابزارهای حل مشکل شکار پرندگان مهاجر است. این مساله موجب می‌شود بومیان درگیر اقتصادی شوند که پرندگان ایجاد می‌کنند.بومیان اگر از پرندگان سودی نداشته باشند برای حفاظت از‌ آن‌ها هیچ اقدامی نمی‌کنند. درچند سال اخیر پیشرفت‌های خوبی در این‌باره در میانکاله داشته‌ایم و بسیاری از بومیان متوجه این موضوع شده‌اند که اگر پرندگان به‌دلیل صید و شکار از منطقه رانده شوند و یا جمعیت آن‌ها کم شود، گردشگر کمتر به این منطقه می‌آید و کسب وکارشان از رونق می‌افتد».

غذادهی بلای جان پرندگان

حر منصوری درباره برهم زدن توازن حضور پرندگان مهاجر می‌گوید: « جمعیت پرندگان در سال جاری افزایش یافته است. یک سری اشتباهات صورت می‌گیرد که توازن حضور پرندگان در زیستگاه‌های مختلف را برهم می‌زند. غذادهی به پرندگان عامل اصلی این اتفاق است. نه سال پیش به بهانه سرمای شمال ایران بحث غذادهی به پرندگان از فریدونکنار شروع شد و درحال حاضر ادامه دارد. این کار را تاکنون صیادان انجام می‌دادند. آن‌ها در شالیزارها برای پرندگان دانه می‌ریختند که این کار باعث متمرکز شدن پرندگان می‌شد و بعد از آن با روش‌های مختلف پرندگان را شکار می‌کردند».

ژست شیک غذادهی برای فعالان محیط زیست

این فعال محیط زیست با اشاره به پیامدهای خطرناک غذادهی به پرندگان، می‌افزاید: « درحال حاضر جمعیت بیش از پنج هزار قوی فریادکش میانکاله به حداقل رسیده چراکه مهم‌ترین عامل برای انتخاب مکان، زمان و مسیر مهاجرت برای پرندگان غذا است. زمانی که پرندگان می‌بینند در برخی از مناطق غذا به میزان بسیار بالایی وجود دارد، مسیر مهاجرت خود را تغییر می‌دهند و این یک تله اکولوپیکی محسوب می‌شود. همچنین پیام غلطی را به پرنده می‌دهد که یک زیستگاه غنی و تامین کننده غذا در طول زمستان است. این تمرکز باعث آسیب‌پذیری آن‌ها می‌شود. به‌عنوان مثال اگر فردی برای لجبازی با سازمان محیط زیست تنها 10 لیتر سم را در 20 هکتار زمین بریزد، 10 هزار هکتار قوی فریادکش از بین می‌رود. این درحالیست که این 10 هزار قو نباید در 20 هکتار باشند بلکه پنج هزار قوی فریادکش باید در 90 هزار هکتار باشند؛ اینجا تالاب است نه باغ پرندگان. یکی دیگر از مشکلات تمرکز پرندگان در نتیجه غذادهی همین مساله آنفولانزای حاد پرندگان است که به‌دلیل همین تمرکز، به‌شدت درحال شیوع بین پرندگان است. هنگامی که مسیر مهاجرت را با غذادهی تغییر می‌دهید، اغلب پرندگان به منطقه صیدگاه می‌روند و در تور صیادان گرفتار می‌شوند.

در گذشته شکارچی غذادهی می‌کرد. درحال حاضر فعالان محیط‌زیست و حتی خود اداره محیط زیست، چراکه این کار یک ژست و ظاهر شیکی دارد و به عواقب این کار حاضر نیستند فکر کنند. اداره محیط زیست مازندران برای خرید گندم پول جمع‌آوری می‌کند درحالی که مدیر تالاب‌های کشور دکتر باقرزاد کریمی نیز همانند بسیاری از اساتید و کارشناسان حیات وحش تاکید کرده‌اند که این یک روش اشتباه است ».

سخن آخر

«پرندگان مهاجر را شکارنکنیم». شاید این بهترین شعاری باشد که بتوان این روزها بر تابلوهای اطراف تالاب‌ها و دریاچه‌های کشور نوشت. روزانه هزاران پرنده مهاجر به‌دلیل بی‌تدبیری مسئولان زیر تیغ شکارچیان می‌روند. بر اساس شواهد سود حاصل از شکار پرندگان مهاجر روزانه به 500 هزار تومان نیز می‌رسد و این مبلغی است که شکارچیان را به قتل و عام و نسل‌کشی صدها هزار پرنده مهاجر می‌کشاند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۵ ، ۰۷:۴۰
پیمان صاحبی


 کوه یخ لارسون-سی حدود پنج هزار کیلومتر مربع وسعت دارد و در حال حاضر، فقط حدود 20 کیلومتر از آن به توده یخ قطبی متصل است و احتمال جدا شدن آن در آینده نزدیک می‌رود.
محققان گفته‌اند که قطر این کوه یخ حدود ٣٥٠ کیلومتر است و در لبه غربی اقیانوس منجد جنوبی قرار دارد.
محققان از 15سال پیش این کوه یخ را زیر نظر دارند و تغییرات آن را ثبت می کنند. اگرچه طول محل اتصال این کوه یخ به تدریج کاهش یافته، اما میزان این کاهش در ماه دسامبر سال گذشته بسیار بیش از گذشته بود.
به گفته یکی از محققان، احتمال دارد این کوه یخ ظرف چند ماه آینده جدا شود.
کارشناسان، جدایی این کوه یخ را پدیده‌ای جغرافیایی می دانند که چندین دهه پیش آغار شد و گرمایش هوا به این روند سرعت بخشیده است.
منبع:ایرنا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۸
پیمان صاحبی


کاوه مدنی *

هنوز چند روزی بیشتر از انتشار گزارش پروژه ‌#ایران_2040 دانشگاه استنفورد در مورد ارزیابی توان کشاورزی اراضی ایران نمی گذرد. در این مدت گزارش های متعددی از نتایج این ارزیابی در رسانه های مختلف منتشر شده است و در حلقه های آبی و محیط زیستی دست به دست شده است.

اما ظاهرا محبوبترین یافته این گزارش از دید مخاطبین و نه از دید نویسندگان (بنده و همکاران) شکل فوق است که صدها هزار بار با عنوان "فقط 20 سال دیگر تا فاجعه فاصله داریم... نقشه خشکی ماهانه ایران درسال 2040" در شبکه های اجتماعی و حلقه های آبی و غیرآبی رؤیت و بازنشر شده است بی آنکه کسی صحت و سقم این خرافه را زیر سؤال ببرد، چرا که هرگونه سیاه نمایی برای ما جذاب است.

جالب اینجاست که منشاء تولید این شایعه یکی از گروه‌های تلگرامی متعلق به مدعیان و متخصصین آب کشور است که در آن از بام تا شام راجع به موارد مربوط و نامربوط بحث و جدل می شود اما هیچ وقت کسی حاضر نیست بپرسد که منبع این ادعا کجاست.

این شکل توزیع جغرافیای متوسط ضریب خشکیدگی ایران در ماه‌های مختلف سال در یک بازه ۳۰ ساله گذشته (نه آینده!!!) را نشان می دهد.

محاسبه این ضریب مرحله ای از ارزیابی ما بوده است برای اینکه بتوانیم طول دوره رشد گیاه را در سراسر ایران محاسبه کنیم. این شکل به ما می گوید که در کجای ایران و در چه ماه‌هایی از سال برای کشاورزی به آبیاری نیاز داریم. در هر ماه از سال، پتانسیل تبخیر و تعرق گیاه در مناطق زرد و قرمز بیشتر از میزان بارندگی است و اگر چیزی در این مناطق بکاریم باید آن در آن ماه آبیاری کنیم. بنابراین شکل در اکثر ماه‌های سال در بیشتر نقاط کشور برای کشاورزی به آبیاری نیاز داریم چون بارندگی در این ماه‌ها برای کشت کافی نیست. این شکل نمایانگر وضعیت در حال و گذشته بوده است و هیچ پیش‌بینی‌ای در کار نبوده است. پس اگر می خواهید مرثیه سرایی و عزاداری کنید بدانید و آگاه باشید که لازم نیست 20 سال صبر کنید.

خواهرم، برادرم، اندکی تعقل! کاش به جای بحث در مورد کاشت هندوانه یا گندم نگاهی به گزارش بکنید تا بدانید وضعیت زمین‌های کشاورزی ما در کشور چگونه است.

ما دیگر به خشکسالی و دشمن برای نابودی ایران زمین نیاز نداریم چرا که دروغ قبل از آن ملت ایران را نابود کرده است. یادمان باشد که ملت نابود شده لیاقت کشور آبادرا ندارد.

اگر حال خواندن و پرسیدن ندارید لااقل خرافه ساز و خرافه پرست نباشید! ناسا و دکتر شریعتی و پروفسورسمیعی کم بود، استنفورد 2040 هم اضافه شد.

* استاد مدیریت آب و محیط زیست امپریال کالج لندن

منبع:خبرآنلاین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۸:۰۲
پیمان صاحبی


 در حالی ۹۰ درصد آب در حوزه کشاورزی مصرف می‌شود که هنوز تدابیری برای کاهش مصرف در این حوزه اندیشیده نشده است. در سایر نقاط جهان  با استفاده از روش های نوین چون آبیاری قطره ای می‌توان این  میزان را تا حد قابل توجهی کاهش داد.


متاسفانه در وضعیتی که دغدغه آب مسئله مهمی به شمار می رود و حل شدن آن با موانعی روبه روست، دو وزارتخانه نیرو و جهادکشاورزی به تفاهم جدی بر سر مدیریت این بخش نرسیده اند به نحوی که هر از چندگاهی هرکدام از آنها مسئولیت را بر گردن دیگری می‌اندازد. با توجه به اینکه این دو وزارتخانه سال‌هاست کارگروهی ویژه تشکیل دادند اما با وجود این، هنوز بر سر مسائل و موضوعات اساسی به نتیجه نرسیدند. 

از سوی دیگر این کارگروه به دلیل آنکه هر کدام از اعضا تنها مصالح وزارتخانه خود را می دیدند و نسبت به نگاه ملی بی‌اهمیت بودند، مشکلات را دوچندان کرد و مشکل مهمی مانند "آب" در میان این بگومگوها گم شد!

همانطور که در اخبار می بینیم، همچنان اختلاف نظرهای "آبی" بین وزارتخانه‌های نیرو و جهاد کشاورزی وجود دارد. در این میان، یکی کشاورزی را مقصر بحران آب می‌داند و دیگری آن را مظلومی که هرجا آبی کم می‌آید از سهم او می‌کاهند. یکی، آن را «مصرف‌کننده ۹۰ درصد منابع آبی تجدید‌شونده» می‌داند و دیگری «مصرف ۵۰ تا ۶۰ درصدی».

سال‌های سال است که جریان از همین قرار است و اختلاف نظر بین وزارتخانه‌های جهاد کشاورزی و نیرو در زمینه‌ تقسیم منابع آبی کشور و چگونگی محاسبه آن وجود دارد، چراکه طی این سال‌ها همواره وزارت نیرو معتقد بوده که بالغ بر ۹۰ درصد منابع آبی تجدید‌شونده موجود در کشور را بخش کشاورزی مصرف می‌کند و در مقابل آن وزارت جهاد کشاورزی این میزان را رد می‌کند!

در این میان، چندی پیش وزیر جهادکشاورزی اعلام کرد که مصرف آب در حوزه کشاورزی کاهش یافته است. محمود حجتی اظهار کرد: علیرغم محدودیت‌های موجود در حوزه منابع آب و خاک با مصرف آب کمتر تولید بیشتری داشته ایم و میزان بهره‌وری از ۳۸ درصد به ۴۴ درصد افزایش یافته است که این مسئله سبب شده سالانه حدود ۷۰۰ میلیون متر مکعب آب صرفه‌جویی شود. اما وضعیت به صورت دیگری نماینگر است.

حلقه‌های چاه غیرمجاز
حجتی در خصوص محدود کردن ۲۶ حلقه چاه غیرمجاز گفت: طی سال گذشته بر اساس اعلام وزارت نیرو ۱۶ هزار حلقه چاه غیرمجاز مسدود شده است که این خود عاملی برای کاهش مصرف آب در بخش کشاورزی به شمار می‌رود و امسال نیز بر اساس آخرین آمار موجود ۱۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز دیگر مسدود شده است. همچنین ۲۰ درصد صرفه‌جویی آب در بخش کشاورزی به دلیل استفاده از بذر کیفی و ۳۵ درصد صرفه‌جویی در زمینه تولید محصولات سبزی و صیفی صورت گرفته چرا که کشت بذری آن را به کشت نشائی تبدیل کرده‌ایم.

 وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه چرا روند مسدود کردن چاه‌های غیرمجاز کند است و با ادامه آن حدود ۲۰ سال برای انسداد همه آنها زمان نیاز است، افزود: هم‌اکنون بر اساس آخرین آمارها حدود ۴۰۰ هزار حلقه چاه مجاز و بیش از ۳۵۰ هزار حلقه چاه غیرمجاز وجود دارد و اینکه چه زمانی برای انسداد همه این چاه‌ها لازم است و چرا روند انسداد آنها به کندی صورت می‌گیرد، را باید از مسئولان وزارت نیرو پرسید اما از نظر وزارت جهاد کشاورزی باید هر چه سریع‌تر جلوی هر کسی که آب را غارت می‌کند را گرفت و چاه‌های غیرمجاز را سریع‌تر مسدود کرد.

پس از اظهارات وزیر، معاون او، علیمراد اکبری با تاکید براینکه باید جلوی هر کسی را که به هر نحوی مانند حفر چاه غیرمجاز، آب را غارت می‌کند، گرفت، گفت: که این وظیفه بر عهده وزارت نیرو است و طی سال گذشته حدود ۱۶ هزار حلقه چاه غیرمجاز مسدود شده‌ است و امسال نیز حدود ۷۰۰۰ حلقه دیگر به آن اضافه شد.

او با بیان اینکه مسدود کردن چاه‌های غیر مجاز بر اساس قانون وظیفه وزارت نیرو است ، گفت: سال گذشته بر اساس آمارهای این وزارتخانه ۱۶ هزار حلقه چاه غیرمجاز مسدود شد که البته برخی مسئولان این وزارتخانه همین آمار را ۱۰ هزار حلقه چاه اعلام کرده‌اند اما روز گذشته در جلسه‌ای با یکی از مدیران این وزارتخانه مطلع شدیم که در سال جاری نیز ۷۰۰۰ حلقه چاه غیرمجاز دیگر مسدود شده است.

با نگاهی به صحبت‌های معاون وزیر می‌توان پاس کاری را در اقدامات این دو وزارتخانه به خوبی دید. البته اگرچه موازی کاری در بسیاری از سیستم ها و وزارتخانه ها وجود دارد اما اینکه چقدر وزارتخانه ها توانسته اند با هماهنگی یکدیگر کار را پیش می‌برند جای سئوال است. از دیرباز تاکنون برخی وزارتخانه ها با نزدیکی وظایفی که داشتند، نتوانستند از عهده کارهای خود بربیایند؛ از جمله آنها وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو به شمارو می‌روند که با دامن زدن به مشکلات میان سازمانی بحران را از آنچه که هست وخیم تر می‌کنند به صورتی که حتی پس از جایگزینی افراد مسئله به آسانی حل نمی‌شود.

منبع:زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۷:۵۸
پیمان صاحبی


به گمان من سرنوشت "نان" در ایران آیینه تمام‌نمای فرهنگ پرتضاد ایرانیان و ناهمگونی آن با ساز و کارهای توسعه است. به دیگر سخن، راز توسعه‌نیافتگی ما را می‌توان در داستان "نان ایرانی" دید و بنابراین "نان ایرانی" یعنی "توسعه‌ایرانی". اگر سرنوشت نان در این دیار متحول شد، سرنوشت توسعه هم متحول خواهد شد. نه اینکه بگویم کلید توسعه نان است، بلکه معتقدم شاخص اینکه ما "استعداد توسعه" پیدا کرده‌ایم یا هنوز نه را در این می‌توان دید که آیا ما توانایی تحول در "فرهنگ نان" را داریم یا نه. هرگاه دیدیم که برخورد ما با نان تغییر یافت می‌تواند به این معنی باشد که تصمیم گرفته‌ایم تغییر کنیم و بنابراین توانایی توسعه را هم خواهیم داشت.


محسن رنانی



راز توسعه‌نیافتگی ما را می‌توان در داستان "نان ایرانی" دید، بنابراین نان ایرانی یعنی "توسعه ایرانی"؛ اگر سرنوشت نان در این دیار متحول شد، سرنوشت توسعه هم متحول خواهد شد.

این پرسش دیرین دست کم در دو دهه اخیر در برابر ما به‌طور جدی خودنمایی کرده است که چرا ما ایرانیان با وجود این‌همه تلاش و مصرف این همه منابع ملی‌مان شامل نفت و گاز و آب و جنگل‌ها و معادن و زمین‌های کشاورز ی، هنوز در فاز صفر توسعه درجا می‌زنیم؟ پاسخ‌های زیادی به این پرسش داده شده است و من هم در گذشته به هر مناسبت، پاسخ‌هایی از منظر نفت، اقتصاد سیاسی، استبداد تاریخی، سرمایه اجتماعی، آموزش کودکی و نظایر این‌ها به این مسئله داده‌ام. اکنون که دوستان نشریه "کرگدن" از من درخواست کرده‌اند برای ویژه‌نامه "نان" این نشریه چیزی بنویسم، به‌نظرم رسید که از فرصت نان نیز استفاده کنم تا نکته‌ای تازه درباره "مسئله توسعه‌نیافتگی ایران" بگویم.

به گمان من سرنوشت "نان" در ایران آیینه تمام‌نمای فرهنگ پرتضاد ایرانیان و ناهمگونی آن با ساز و کارهای توسعه است. به دیگر سخن، راز توسعه‌نیافتگی ما را می‌توان در داستان "نان ایرانی" دید و بنابراین "نان ایرانی" یعنی "توسعه‌ایرانی". اگر سرنوشت نان در این دیار متحول شد، سرنوشت توسعه هم متحول خواهد شد. نه اینکه بگویم کلید توسعه نان است، بلکه معتقدم شاخص اینکه ما "استعداد توسعه" پیدا کرده‌ایم یا هنوز نه را در این می‌توان دید که آیا ما توانایی تحول در "فرهنگ نان" را داریم یا نه. هرگاه دیدیم که برخورد ما با نان تغییر یافت می‌تواند به این معنی باشد که تصمیم گرفته‌ایم تغییر کنیم و بنابراین توانایی توسعه را هم خواهیم داشت.

نان در میان ما ایرانیان به بزرگی می‌ماند که در بیرون خانه خیلی به آن افتخار می‌کنیم و احترام می‌گذاریم، اما درون خانه، بی‌حرمتش می‌کنیم و جایگاهی و شأنی برایش قائل نیستیم. پدربزرگی را در نظر بگیرید که نشان خانواده و اعتبار اجتماعی خاندان است، اما اکنون در خانه در بستر بیماری زمین‌گیر شده است؛ زیر پایش را عوض می‌کنیم و حرمتش نگه نمی‌داریم و کودکش می‌انگاریم و گاه با پرخاش و گاه با بی‌اعتنایی با او برخورد می‌کنیم. حالا اگر کسی در کوچه نسبت به نام همین پدربزرگ، کوچک‌ترین بی‌احترامی را روا دارد، سخت موضع می‌گیریم و پاسخ می‌دهیم یا حتی درگیر می‌شویم. در یک کلام، برای ما خود پدربزرگمان مهم نیست، بلکه نام او مهم است.

ما ملتی هستیم مردمدار، آبرودار، ریاکار، اهل رودربایستی، اهل تعارف، اهل نفاق و اهل مداحی که صورت را به سیلی سرخ می‌کنیم، مبادا کسی بفهمد نان شب نداشته‌ایم. ما ملتی هستیم که حتی وقتی پول خریدن نان نداریم، نان را به نرخ روز می‌خوریم. نان چنان برای ما محترم است که آن را با چاقو نمی‌بریم، اما نان همگنان خویش را می‌بریم. البته گاهی هم این آبروداری مفرط خوب است. به همین علت است که با وجود حجم عظیم فقیران در کشور ما، خیلی گدا نداریم. بالاخره این آبروداری یک جایی هم کارکرد مثبت دارد، اما در بیشتر جاها این آبروداری مفرط، تضادهای رفتار پرهزینه‌ای را به جامعه ما تحمیل می‌کند.

حال داستان "نان و توسعه" را با هم مرور کنیم:

خلاصه داستان این است که ما بیشتر اوقات گمان می‌کنیم نان خیلی مهم است؛ بنابراین در یک تعصب کور و خام گندم می‌شود نخستین گزینه در الگوی کشت کشاورزی‌مان. یعنی حتی وقتی در کویر زندگی می‌کنیم و حتی وقتی مجبوریم آب را از عمق ۲۰۰ متری زمین پمپاژ کنیم، گندم می‌کاریم، اما حاضر نیستیم به جای گندم، سیب‌زمینی بکاریم که یک‌پنجم گندم به آب نیاز دارد و پختش ساده‌تر است و در هر مترمربع خاک هم پنج برابر گندم بازدهی دارد.

پس این نان آنقدر برای ما مقدس است که اشکالی ندارد آب‌هایمان را برایش هدر بدهیم؛ پس مقامات و سیاست‌مداران‌مان که باید راهبران ما در مسیر درست و عقلانی باشند نیز به تقلید از ما گندم را محصول استراتژیک

اعلام می‌کنند و بعد از انقلاب کمر همت می‌بندیم که خود را در تولید گندم خودکفا کنیم؛ بعد هی قیمت گندم را بالا می‌بریم تا کشاورزان بیشتر بکارند و بعد هی مجوز آبیاری بارانی می‌دهیم تا باز بتوانند سطح بیشتری از زمین‌های‌مان را زیر کشت این "محصول استراتژیک" ببرند و آب را از عمق زمین بکشند تا به خودمان و به ملتمان و به مقاماتمان گزارش بدهیم که ما در گندم خودکفا شدیم و به میمنت این پیروزی بزرگ به گندمکاران نمونه‌مان خوشه طلایی هدیه بدهیم و البته هی به خودمان بگوییم که گندم محصول استراتژیک است و اجازه ندهیم که در سیاست‌های‌مان بازنگری کنیم و بعد هی به دشمنانمان پرخاش کنیم تا بیایند و با ما بجنگند و البته وقتی آنها به جنگ ما آمدند، ما هی بیشتر پرخاش کنیم تا بلکه صادرات گندمشان به ما را ممنوع کنند و ما به خودکفایی گندممان افتخار کنیم، اما آنها این کار را نکردند و ما مانده‌ایم چه راهکاری در پیش بگیریم که بالاخره بتوانیم تداوم سیاست خودکفایی گندم‌مان را توجیه و تضمین کنیم و همچنان به نابودی بیشتر منابع آبی خود کمر همت ببندیم. چون برای ما نان مهم است، آب که چرک کف دست است، می‌آید و می‌رود. آنچه مهم است، نان است و گندم است که نشان اقتدار ملی و هویت ملی ماست.

هرچه هم همسایه‌های شمالی‌مان به ما بگویند که بابا ما زمین فراوان و آب فراوان داریم، اما نیروی کار کافی نداریم و خوب است شما بیایید زمین‌های ما را به‌صورت شراکتی یا به‌صورت اجاره‌ای بکارید، وقعی نمی‌گذاریم، چون معتقدیم حلال و پاک بودن نانی که می‌خوریم مهم است و اگر نان غیرحلال بخوریم، اخلاقمان بد می‌شود و بی‌غیرتی و بی‌لیاقتی در جامعه ما رواج می‌یابد؛ بنابراین ترجیح می‌دهیم از همین ته‌مانده آب‌های زیرزمینی‌مان -که اگر به همین شکل کنونی مصرف کنیم، ۱۰ سال دیگر تمام می‌شود- استفاده کنیم و گندم بکاریم و گندم بیگانه را نخوریم و نانمان به دوستی با بیگانگان )حتی اگر مسلمان باشند، حتی اگر فارسی حرف بزنند، حتی اگر روزگاری جزئی از ایران بوده باشند و...( گره نخورد.

خوب حالا که این‌همه غریت را یکجا جمع کردیم و این‌همه هزینه دادیم و "گندم ملی" تولید کردیم، با آنچه می‌کنیم؟ دوباره متوجه می‌شویم که ما ملت خیلی مهمی هستیم و خیلی ناز داریم و پیش معده‌مان خیلی رودربایستی داریم و به همین دلیل باید نان برتر بخوریم...

این نان برتر خورشی به رنگ سفید است. زشت است برای ما که نان قهوه‌ای یا همان نان سبوس‌دار بخوریم، پس باید "نان سفید" بخوریم و نان سفید باید با آرد سفید پخته شود. پس به همه آسیاب‌های‌مان دستور می‌دهیم که پوست گندم را بکنند و آن را سفید کنند. یعنی این عصاره طبیعت -که حتی حضرت آدم به بوی آن فریفته شد- را غلفتی پوست می‌کَنیم و به‌صورت سبوس گندم و به‌عنوان غذای حیوانی می‌دهیم به گاوهای‌مان. برای ما مهم نیست که تمام ویتامین‌ها و مواد مغذی گندم در سبوس آن است و آرد گندم سفید فقط شامل نشاسته است که اندک مواد مغذی باقیمانده در آن را هم در فرایند پخت با حرارت بالا از آن می‌گرییم، بعد این نشاسته‌ها در روده به قند تبدیل می‌شود و این قند بدون ویتامین وارد خون می‌شود و به جای آنکه به انرژی تبدیل شود، به چربی تبدیل می‌شود و حاصل آن می‌شود فشار خون و دیابت و گرفتگی عروق و سکته و به قول دکتر موسی صالحی )متخصص تغذیه( همان بلایی که بر سر نخبه‌های‌مان می‌آوریم و آنان را به پخمه تبدیل می‌کنیم، همان بلا را هم بر سر گندم می‌آوریم و این آقای گندم نخبه را هم به یک موجود پخمه )نشاسته( تبدیل می‌کنیم.

بعد از این‌همه زحمتی که برای رسیدن به "نان سفید" می‌کشیم، می‌دهیمش دست حضرت نانوا. جناب نانوا که اگر خیلی آدم خوبی باشد و برای تسریع ورآمدن خمیر، جوش‌شیرین و جوهرقند به آن اضافه نکند و ما را به سرطان دچار نکند، چون خیلی عجله دارد و باید نان بیشتری از تنور بیرون بدهد، نان‌ها را یا خمیر درمی‌آورد یا آنقدر آتش تنور را بالا می‌برد که بخش‌های نازک نان سوخته می‌شود و البته ما هم که انسان‌های خیلی مأخوذ به حیا و آبروداری هستیم، احترام شاطر را نگه می‌داریم و با یک تشکر آبدار نان را از او یا شاگردش تحویل می‌گیریم. اگر هم یکی از ما جرأت کند و از شاطر بخواهد که لطف کند نان را سوخته یا خمیر بیرون نیاورد، با خطاب حضرت شاطر روبه‌رو می‌شود که "آقا اصلاً نان نداریم" و ما هم که برای نان خیلی ارزش قائل هستیم، ترجیح می‌دهیم سکوت کنیم تا نان‌مان آجر نشود.

حالا وقتی ما داریم این نان دل سوخته یا نان ناپخته را می‌بریم خانه، ناگهان متوجه می‌شویم که یک تکه نان خشک در کوچه افتاده است؛ رگ غیرت‌مان می‌جنبد و خم می‌شویم و نان را برمی‌داریم و فوت می‌کنیم و می‌بوسیم و روی رف پنجره‌ای یا شکاف درختی می‌گذاریم که خدای نکرده نسبت به این نعمت الهی کفران نکرده باشیم. همین‌طور که داریم این نان مقدس را به خانه می‌بریم، همسرمان به همراه زباله‌ها یک کیسه نان خشک هم دم در خانه گذاشته است تا ما تحویل رفتگر بدهیم. یعنی این نان مقدس فقط تا سر سفره ما مقدس است. آنقدر مقدس که حاضر نیستیم با کارد یا قیچی آن را ببریم و به سر سفره ببریم، پس نان را به تکه‌های کوچک قابل استفاده برش نمی‌دهیم و آن را کامل و سالم سر سفره می‌بریم.

اینجاست که ناگهان یک اتفاق مهم می‌افتد؛ یعنی همین که نان را در سفره نهادیم، ناگهان تقدس نان پایان می‌پذیرد. از اینجا به بعد تمام کوشش ما این است که نشان دهیم نان چیزی جز یک کالای بی‌ارزش یا حتی زباله بی‌مصرف نیست. نخست هنگام غذا خوردن یک نان کامل را برمی‌داریم و تکه‌تکه می‌کنیم، اما تنها بخش کوچکی از آن را می‌خوریم و در پایان غذا سفره را با حجم زیادی نان‌های قطعه‌قطعه‌شده رها می‌کنیم. حالا دیگر این تکه نان‌های داخل سفره چیزی جز زباله برای ما محسوب نمی‌شود که حتی از جمع کردن آن برای مصارف بعدی هم شرم داریم. نان باید تازه باشد، پس ضرورتی ندارد حتی نان‌های سالمی را که باقی مانده است، جمع‌آوری کنیم و به‌صورت بهداشتی و سالم نگه داریم. ضیافت پایان یافته است؛ هرچه می‌ماند زباله است. بقیه نان‌های درسته‌ای که یک ساعت پیش از نانوایی خریده بودیم هم دیگر تقدس ندارند. پس به‌راحتی در گوشه‌ای می‌گذاریم تا کپک بزند یا خشک شود تا اخلاقاً اجازه پیدا کنیم آن را دور بریزیم.

راستی آیا تا به حال دیده‌اید میزبانی بر سر سفره میهمانی‌اش به میهمانان خود اصرار کند که نان هم بفرمایید؟ میهمانان گرامی نان مقدس است، میل بفرمایید! همه تعارفات می‌رود سراغ خورش و کباب و اقلام دیگر و نان مقدس ما می‌شود یک چیز زائد که از سر مجبوری و برای آن که جنسمان جور باشد، آن را بر سر سفره آورده‌ایم.(۱) همه حواس میزبان و میهمان به خورش است و کباب و تا برنج هست کسی نیم‌نگاهی هم به نان نمی‌کند. گویی دیگر این آن "آقا نان" نیست که آن‌همه برایش هزینه کرده‌ایم و آب‌های‌مان را هدر داده‌ایم تا بیاید سر سفره‌هایمان و چنین می‌شود که ۳۰ درصد از نان‌هایمان به‌صورت ضایعات درمی‌آید و می‌شویم دارنده مقام نخست ضایعات نان در جهان.

می‌بینید این پارادوکس "تقدس بی‌ارزش" را که در نان ایجاد کرده‌ایم؟ ما از این پارادوکس‌ها زیاد داریم. مهم‌ترینش پارادوکس "غرور و ناتوانی" است که از یک‌سو ناتوانیم از اینکه در چاه فاضلاب وسط خیابان‌های‌مان را هم سطح با خیابان کار بگذاریم و این درها معمولاً یا پنج سانت بالاتر یا پنج سانت پایین‌تر از سطح خیابان است و از سوی دیگر می‌خواهیم تا چند سال دیگر قدرت نخست منطقه در اقتصاد و سیاست و علم و امنیت باشیم و باز در حالی که بهره هوشی ما حتی کمی از متوسط جهان پایین‌تر است (بهره هوشی متوسط ایرانیان ۸۴ است) خود را باهوش‌ترین ملت دنیا می‌دانیم و قس علی هذا.

این داستان ضایع‌سازی نان مقدس را که برایش چقدر هزینه کرده‌ایم، در داستان برخورد ما با مذهب و مناسک دینی

و عزاداری و نخبه‌پروری و دانشگاه‌سازی و تأسیس منطقه آزاد و نظایر این‌ها هم عیناً تکرار می‌کنیم. در واقع الگوی پخمه‌سازی نان در همه ارکان زیست اجتماعی ما وجود دارد. "تناقض نان" نمادی از "تناقض توسعه" در این دیار است. از یک‌سو خیلی مقدس است و از یک‌سو آن را به‌راحتی به زباله تبدیل می‌کنیم، از یک‌سو خیلی برای تولیدش خرج می‌کنیم و از یک‌سو حاضر نیستیم آن را بر صدر بنشانیم و قدرش بدانیم، از یک‌سو آن را بزک می‌کنیم و از یک‌سو آن را از محتوا تهی می‌کنیم.

از یک‌سو خیابان به خیابان می‌چرخیم تا یک نانوایی پیدا کنیم و نان بخریم، از آن‌سو حاضر نیستیم برای این چیزی که اینقدر مهم است و مقدس است، پول زیادی بدهیم. یعنی اگر یک نانوایی، نان خوب بدهد، اما ۱۰۰ تومان گران‌تر بدهد، دادمان درمی‌آید، اما اگر نانوای دیگری هنگام پخت، نان را سوخته یا خمیر درآورد ولی آن را ۱۰۰ تومان ارزان‌تر بفروشد، برایش صف می‌کشیم. ما همیشه برای ارزان‌خری هزینه زیادی داده‌ایم. فرقی نمی‌کند این "چیز ارزان" می‌تواند نان باشد، می‌تواند هنر باشد، می‌تواند فرهنگ باشد، می‌تواند علم باشد و...

ما در حوزه توسعه هم دچار این دوگانگی هستیم. در بخش‌هایی خیلی برای توسعه خرج می‌کنیم. حتی تمام ذخایر نفت خود را برای رسیدن به توسعه استخراج می‌کنیم و می‌فروشیم و هی کارخانه و شهرک صنعتی و سد و پتروشیمی و کارخانه سیمان می‌زنیم، اما وقتی نوبت تحولات نهادی و رفتاری می‌رسد ناگهان قفل می‌کنیم و متوقف می‌شویم. ما فرایندهای توسعه را هم گران تولید می‌کنیم و ارزان می‌فروشیم و همین تناقض اندیشگی و تضاد رفتاری ما در حوزه توسعه بوده است که باعث شده همان بلایی که سر گندم‌مان می‌آوریم، سر نفتمان هم بیاوریم و سر جنگل‌هایمان و آب‌هایمان و گازمان و معدن‌مان هم بیاوریم و البته مهم‌تر و خسارت‌بارتر از همه، بر سر نخبگان‌مان هم بیاوریم. ما چقدر خرج نخبگان‌مان می‌کنیم تا آموزش ببینند و سرآمد شوند، بعد کاری می‌کنیم که یا از کشور بروند یا همین‌جا بمانند و افسرده و خانه‌نشین شوند. ما ملت پرتناقضی هستیم و من ریشه آن را در "آبروداری" ایرانیان می‌دانم که به نوبه خود به رفتارهای دیگری از جنس دروغ و نفاق و فریب و رودربایستی و تعارف و ریا می‌انجامد. در یک کلام: ما گندم‌نمایان جوفروشیم. آری توسعه ما متوقف خواهد ماند تا وقتی که ما تصمیم بگیریم "نان‌مان را به نرخ نان بخوریم."/


پی‌نوشت:

۱- تنها کسی که تاکنون دیده‌ام که بر سر سفره به میهمانان اصرار می‌کرد "نان هم بفرمایید" مادربزرگم بود.

منبع:ایانا
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۷:۵۶
پیمان صاحبی


 

تنفسی که ۳هزار میلیارد می‌ارزد

 از نابودی 40‌میلیون اصله درخت ۳۰۰ ساله شمشاد در جنگل‌های ایران می‌توان به‌عنوان فاجعه بزرگ ملی و بین‌المللی نام برد؛ فاجعه‌ای که به دست انسان‌هایی رقم خورده که بی‌رویه از چوب درخت‌ها برای سود و منفعت خود استفاده کردند و حالا سازمان جنگل‌ها دست به کار شده تا برای ممانعت از تخریب بیشتر طرح استراحت جنگل‌ها را پس از گذشت پنج سال از مطرح کردن آن با توافق هیات دولت و نمایندگان مجلس در سطح کشور اجرایی کند.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه فرهیختگان می نویسد: هفته گذشته ناصر مقدسی، قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری؛ در یک نشست خبری با بیان اینکه در ۱۰ سال آینده در تمام سطوح جنگل‌های شمال بهره‌برداری چوب به شکل تجاری و صنعتی متوقف می‌شود، تاکید کرد: «باید بازسازی ساختاری، اجرایی، سیاستگذاری و مدیریتی در کل بدنه جنگل‌های هیرکانی انجام شود.» یکی دیگر از نکات قابل‌توجه این است که مسئولان سازمان جنگل‌ها علاوه‌بر نظارت بر توقف بهره‌برداری از جنگل‌ها، در طرح 10 ساله به دنبال تحقق طرحی به‌عنوان آمایش جنگل‌ها هستند. آمایش جنگل‌ها ازجمله اقداماتی است که با اجرای آن مشخص می‌شود از مساحت دو میلیون هکتاری هیرکانی چند درصد باید به‌طور مطلق حفاظت شود و چه بخش‌هایی برای سایر کاربری‌ها خواهد بود. از سوی دیگر از آنجایی‌که محقق شدن این دستورالعمل نیازمند نیروی انسانی خبره و کارآمد است، از این‌رو مسئولان سازمان از رسانه‌ها خواستند تا درخواسته آنان مبنی‌بر به‌کارگیری نیروی بیشتر را به گوش مسئولان دولتی برسانند.

نحوه اجرایی‌شدن طرح استراحت مطلق
یکی از پرسش‌هایی که ممکن است برای مخاطبان مطرح شود این است که طرح استراحت جنگل چیست و قرار است با اجرای این طرح چه اتفاقی بیفتد. نخستین نکته قابل‌توجه در طرح استراحت 10 ساله جنگل‌ها این است که در این مدت سنگ‌بنای مدیریت پایدار جنگل‌های شمال گذاشته می‌شود؛ زیرا در حوزه حفاظت در کل منابع طبیعی ضعف‌هایی وجود دارد که بارها مسئولان سازمان جنگل‌ها به دفعات در مورد سطح حفاظت در حد استانداردهای جهانی و ایران صحبت کرده‌اند.
به گفته متخصصان و کارشناسان، اجرای طرح استراحت مطلق در گرو اجرای طرح‌های آمایش سرزمین است؛ یعنی با اجرایی شدن طرح آمایش سرزمین سنگ‌بنای اجرایی شدن طرح استراحت جنگل‌ها هم گذاشته می‌شود، از این‌رو می‌توان در گام اول در هر استان شمالی یک پارک ملی تاسیس کرد تا از قبل آن مدیریت به دست مردم بیفتد و بخش عمده‌ای از مشکلات کمبود نیرو برای اداره مناطق جنگلی حل شود و درنهایت اینکه به خاطر حفظ امنیت ملی کشور نیاز است پوشش‌های گیاهی و جنگلی را برای تنفس بهتر، ذخیره بهتر منابع و دیدن همه کارکردهای مثبت جنگل و طبیعت حفظ کنیم. محمدرضا مروی‌مهاجر، استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران درباره اجرای طرح استراحت جنگل می‌گوید: «باید پیگیر ثبت جهانی جنگل‌های هیرکانی در فهرست میراث طبیعی یونسکو هم بود. مهم است که جنگل‌های باستانی شمال که قدمتی چندین میلیون ساله داشته و به دوران سوم زمین‌شناسی تعلق دارند، ثبت و حفظ شوند.»

بودجه 300 میلیاردی و زمان 10 ساله
بی‌شک نخستین لازمه اجرای یک طرح آن هم طرح بزرگی به نام استراحت مطلق جنگل‌ها، اعتبار و بودجه است که مسئولان سازمان جنگل‌ها بودجه‌ای 300 میلیاردی را برای اجرای این طرح 10 ساله اعلام کرده‌اند. هرچند به گفته متولیان اجرایی ۱۰ سال برای حفاظت جنگل‌ها زمان زیادی نیست؛ حتی از نظر بسیاری از کارشناسان زمان کمی نیز هست اما اگر اجرای آن با تامین اعتبار گفته شده اجرایی شود؛ شاهد اتفاق‌های قابل‌توجهی در زمینه حفظ و مدیریت جنگل‌ها خواهیم بود.
این نکته هم قابل ذکر است که در نظر گرفتن 300 میلیارد تومان برای طرح استراحت جنگل‌ها در میان بودجه عمرانی کشور رقم زیادی نیست و درحال حاضر در کمیسیون تلفیق مجلس شورای اسلامی وضعیت اعتبارات درحال بررسی است که در روزهای آینده نوبت به این ماده می‌رسد و مسئولان سازمان جنگل‌ها امیدوارند نمایندگان مجلس تصمیم تحول‌آفرینی به‌منظور نجات کشور با در نظر گرفتن بودجه کافی برای طرح استراحت جنگل‌ها اتخاذ کنند، زیرا تامین سرمایه‌گذاری برای جنگل‌ها عملی نیست که دولت از عهده آن برنیاید. و درنهایت توصیه کارشناسان جنگلداری به مجریان طرح 10 سال استراحت جنگل‌ها این است که باید استاندارد جدید را براساس توسعه پایدار و اصولی که در گذشته به آن توجه نمی‌شد، پیش برود که ازجمله این استانداردها می‌توان به حفظ اکوسیستم و شاخص‌های پایداری اشاره کرد؛ استانداردهایی که درحال حاضر در همه کشورها توسط متولیان جنگلداری رعایت می‌شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۷:۴۸
پیمان صاحبی

 

تشکیل 56 پرونده زمین‌خواری در 9 ماهه نخست امسال

 فرمانده انتظامی استان گلستان با اشاره به کشف بیش از 545 میلیارد ریال زمین‌­خواری طی 9 ماهه نخست امسال گفت: منابع طبیعی سرمایه ملی کشور است و با متصرفان اراضی ملی برابر قانون برخورد خواهد شد.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایلنا، سردار "علی اکبر جاویدان" با تاکید بر عزم راسخ پلیس و دستگاه قضائی در برخورد با پدیده زمین­خواری گفت: مقابله با زمین خواری یک مطالبه عمومی است.

وی پدیده زمین خواری در استان گلستان را از جرایم جدید در چند سال اخیر عنوان کرد و گفت: تمرکز در پرونده های زمین خواری یکی از مهم ترین اولویت های پلیس آگاهی است.

این مقام ارشد انتظامی استان با اشاره به تاکیدات مقام معظم رهبری در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی از جمله پدیده­ زمین­خواری تصریح کرد: هماهنگی و هم­افزایی بسیار خوبی در حوزه دستگاه قضائی و انتظامی در استان وجود دارد.

وی منابع طبیعی را سرمایه ملی کشور تلقی و اظهار داشت: حفظ اراضی ملی و منابع طبیعی از دست سودجویان به صورت ویژه در دستور کار پلیس قرار دارد.

بنابر اعلام پایگاه خبری پلیس، سردار جاویدان با بیان اینکه در حوزه برخورد با زمین­خواری، پرونده­های بزرگ به پلیس آگاهی دلالت داده می­شود اذعان داشت: در همین راستا بخشی از پرونده­های زمین­خواری که ارزش ریالی آن پایین تر است به حوزه کلانتری­ها و پاسگاه­ها دلالت و بخشی از پرونده­های حقوقی نیز در حوزه حقوقی ادارات مربوطه مانند اداره کل منابع طبیعی، محیط زیست، جهاد کشاورزی و دیگر ادارات بررسی می­شوند.

فرمانده انتظامی استان گلستان از تشکیل 56 پرونده زمین خواری در 9ماهه نخست امسال خبر داد و بیان داشت: تشکیل این تعداد پرونده طی این مدت نسبت به مدت مشابه در سال قبل 12 درصد رشد داشته است.

وی با اشاره به اینکه طی این مدت بیش از 689هزار مترمربع اراضی ملی از دست متصرفان منابع طبیعی خارج شده خاطر نشان کرد: ارزش این مقدار از اراضی ملی بازگردانده شده بیش از 545 میلیارد و 245 میلیون ریال بوده است.

سردار جاویدان با تاکید بر حفظ بیت­المال خواستار تعامل و همکاری همه دستگاه­های مرتبط برای مقابله با زمین­خواری و متجاوزان به منابع و عرصه­های ملی شد.

مردم دست انداز­ی­ها به اراضی ملی و منابع طبیعی را گزارش کنند

رئیس کل دادگستری گلستان نیز در گفت و گو با خبرنگاران با تاکید بر حمایت دستگاه قضائی در حراست از اراضی ملی و منابع طبیعی گفت: هرگونه دست اندازی و زیاده خواهی از منابع طبیعی و سوء استفاده از انفال الهی موجب پیگرد قانونی خواهد بود.

"هادی هاشمیان" تصریح کرد: حضور فعال مردم، به دستگاه قضائی این امکان را می­دهد تا از ساخت و ساز­های غیر مجاز و دست اندازی­ها از همان ابتدا و پیش از وارد شدن آسیب­های جبران ناپذیر به عرصه‌­های ملی و منابع طبیعی پیشگیری کنند.

وی افزود : با تلاش­های صورت گرفته و کمک های مردمی اجرای حکم تخریب سازه­های غیر مجاز در زمین­های کشاورزی از 9 مورد در سال گذشته به 105 مورد رسیده است.

رئیس کل دادگستری ادامه داد: سال گذشته با پیگیری­های به عمل آمده بیش از سه هزار پرونده زمین­خواری در محاکم گلستان تشکیل شد.

وی با تاکید بر اینکه مردم هر گونه دست اندازی به اراضی ملی و منابع طبیعی را گزارش کنند از مسئولان دستگاه قضائی خواست، برای برخورد با متخلفان و دست اندازان به اراضی ملی منتظر گزارش دستگاه­های اداری نمانند و به عنوان مدعی­العموم با همکاری مردم ورود کنند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۷:۴۶
پیمان صاحبی

 

تالاب انزلی از گیاه مهاجم سنبل آبی مهار شد

با همکاری نهادهای خودجوش مردمی، NGO ها و سمن های محیط زیستی و طی یک عملیات جهادی، بخش زیادی از گیاه مهاجم سنبل آبی از سطح تالاب انزلی جمع آوری شد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از مانا،معاون حفاظت تالاب های دفتر زیستگاه ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست اظهار داشت: مشکلاتی که اخیراً برای تالاب های استان از جمله تالاب انزلی به وجود آمده است، تکثیر گیاه آبی سنبل آبی است.


مسعود باقرزاده کریمی اذعان داشت: خوشبختانه با همکاری نهادهای خودجوش مردمی و NGO ها و سمن های محیط زیستی طی یک عملیات جهادی موفق شده ایم بخش زیادی از این گیاه مهاجم را از سطح تالاب های استان جمع آوری کنیم.


وی در ادامه با اشاره به اینکه هنوز وجود این گیاه در تالاب های گیلان ریشه کن نشده است، اظهار داشت: امیدواریم بتوانیم با همکاری جوامع محلی نسبت به ریشه کن کردن گیاه سنبل آبی و احیای تالاب های درگیر آن اقدامات لازم را انجام دهیم.


این مقام مسئول در سازمان حفاظت محیط زیست، تصریح کرد: به نظر می رسد هم اکنون وجود سنبل آبی در تالاب بین المللی انزلی به طور کامل مهار شده است که امید می رود در آینده ای نزدیک این امر در سایر تالاب های گیلان نیز رخ دهد.
همکاری جایکا در احیا و حفاظت تالاب انزلی
باقرزاده کریمی بر ضرروت حفاظت و احیای تالاب های کشور تاکید کرد و گفت: یکی از تالاب هایی بین المللی کشور که به شدت در معرض نابودی است، تالاب انزلی است.


معاون حفاظت تالاب های دفتر زیستگاه ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست، تصریح کرد: طی سالهای اخیر احیا و حفاظت از تالاب بین المللی انزلی به عنوان یکی از پروژه های مهم محیط زیستی کشور تعریف شده است.
وی از همکاری تنگاتنگ مقامات استان گیلان به ویژه استاندار در راستای همکاری جهت انجام اقدامات لازم به منظور احیا و حفاظت از این تالاب بین المللی خبر داد.
این مقام مسئول در سازمان حفاظت محیط زیست در ادامه با بیان اینکه پروژه احیای تالاب بین المللی انزلی با همکاری گروه جائیکا انجام می شود، گفت: بخشی از اعتبارات احیای تالاب بین المللی انزلی توسط این گروه ژاپنی تامین می شود.


وی با اشاره به اهمیت همکاری گروه جایکا با ایران در مینه احیای تالاب ها، در خصوص فعالیت های جایکا به منظور احیای تالاب انزلی گفت: گروه جایکا در عمل اقدامی برای احیای تالاب انجام نمی دهند بلکه فقط در زمینه آموزش به ما کمک می کنند.


وی اظهار داشت: گروه همکاری های مشترک ژاپن( جایکا) با انجام همکاری مشترک در زمینه احیای تالاب از طریق انتخاب روش های پایلوت در بخش هایی از تالاب، اطلاعات علمی خود را در خصوص چگونگی احیا به کارشناسان ما آموزش می دهند.


این مقام مسئول در سازمان حفاظت محیط زیست گفت: به این ترتیب همکاری گروه جایکا با سازمان حفاظت محیط زیست ، باعث افزایش توانمند سازی و ظرفیت سازی آموزشی و علمی در زمینه احیا و حفاظت تالاب بین المللی انزلی خواهد شد.


به گفته باقرزاده کریمی، هزینه های لازم جهت آموزش و اجرایی شدن پروژه های پایلوت از سوی گروه جایکا تامین می شود.
معاون حفاظت تالاب های دفتر زیستگاه ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست، بیان داشت: از سوی دیگر سالانه 10 الی 15 نفر از کارشناسان ایرانی با صرف هزینه از سوی جایکا، جهت گذراندن دوره های آموزشی در زمینه های احیای تالاب ها به کشور ژاپن اعزام می شوند.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۷:۴۴
پیمان صاحبی


 

حفره‌های مرگ زیرپای تهران

 زیر پوسته ٢٨ کیلومتر اتوبان تهران- قم و ٢١ کیلومتر جاده ساوه خالی شده و ٢٥ کیلومتر از کمربندی آزادگان در معرض فرونشست قرار دارد باند فرودگاه مهرآباد، راه آهن، پمپ های بنزین در کام فرونشست قراردارند مناطق ١٦ تا ٢٠ تهران بیشترین خطر فرونشست را دارند.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شهروند نوشت: فرونشست زمین ٢٨ کیلومتر از اتوبان تهران - قم، ٢١ کیلومتر از جاده ساوه و بزرگراه بهشت زهرا و ٢٥ کیلومتر از کمربندی آزادگان را تهدید می‌کند. رخداد هولناکی که اگر اتفاق بیفتد، سونامی مرگباری در جاده تهران به جا می‌گذارد. این موضوعی است که کاوه زرگران رئیس کمیسیون کشاورزی و آب اتاق تهران با «شهروند» در میان می‌گذارد و می‌گوید: مرکز تحقیقات راه و شهرسازی با همکاری اتاق بازرگانی نقشه فرونشست دشت تهران را آماده کرده است و براساس این نقشه هشداردهنده نه‌تنها جاده‌های منتهی به پایتخت در معرض یک تهدید هولناک هستند که زیر لایه پوستی زمین در محل راه آهن شهر، پمپ بنزین‌ها و باند فرودگاه مهرآباد خالی شده است.

برداشت بی‌رویه آب از سفره‌های زیرزمینی مهم‌ترین عامل این فاجعه‌ای است که تا چند قدمی تهرانی‌ها قرار گرفته است. علاوه بر آن فرسوده بودن لوله‌های آبرسانی شهر و نشت از آنها یکی دیگر از عوامل این تهدید بزرگ است. زرگران به «شهروند» می‌گوید: عمر شبکه آب تهران در برخی مناطق به بیشتر از ٣٠‌سال می‌رسد و حالا لوله‌های منسوخ و از رده خارج شده به خطری بالقوه در زیر زمین تهران تبدیل شده‌اند. علاوه بر آن حفاری‌های غیراصولی مترو در شهر، موضوع دیگری است که گزارش مرکز تحقیقات راه و شهرسازی نسبت به آن هشدار داده است. تهران که حالا تبدیل به یک بمب مرگبار شده است، بزرگترین راه نجات خود را در اجرای طرح تعادل بخشی و احیای سفره‌های آب زیرزمینی می‌بیند. طرحی که وزارت نیرو متولی اجرای آن شده است اما همچنان درگیر اما و اگرهای تأمین اعتبار برای آن و کسری‌های بودجه است.

 


منطقه شهریار با بالاترین سرعت نشست می‌کند
شهروندان پایتخت‌نشین طی چند هفته گذشته، شاهد نشست زمین در چندین نقطه از تهران بودند و این اتفاقات زنگ خطر فرونشست زمین در کلانشهر تهران را بلندتر از گذشته به صدا درآورد. کار تا جایی پیش رفت که بحران فرونشست زمین به دلیل کاهش شدید منابع آب زیرزمینی باعث شد تا کمیسیون کشاورزی، آب و صنایع غذایی اتاق تهران دست به کار شود و این موضوع را در دستور جلسه نشست اخیر خود قرار دهد. روز گذشته نمایندگان بخش خصوصی در کنار نمایندگانی از نهادهای دولتی و عمومی در این نشست به بررسی این بحران زیستی پرداختند. نگرانی‌ها از فرونشست زمین در تهران تا حدی است که به گفته کاوه زرگران، رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و صنایع غذایی اتاق تهران، برخی گزارش‌ها نشان می‌دهد که سرعت سالانه نشست زمین در دشت تهران در برخی نقاط به ٣٦ سانتیمتر در ‌سال رسیده است. به گفته کاوه زرگران، برداشت بیش از حد مجاز از منابع آب زیرزمینی، از دلایل اصلی ایجاد فرونشست در بیشتر دشت‌های کشور اعلام شده است و گزارش‌ها حاکی از آن است که هم‌اکنون دشت‌ کبودرآهنگ همدان، ورامین، نظرآباد، دشت تهران، دشت مشهد و نیشابور، دشت‌های استان کرمان، اصفهان و قزوین در شرایط بحرانی ایجاد فروچاله‌ها و فرونشست قرار دارند. به‌طور نمونه در دشت کبودرآهنگ همدان طی دوره ٢٨ساله معادل ٤١,٨٩ متر و افت متوسط سالانه طی این دوره آماره معادل ١.٥٠ متر نشست رخ داده است.

او با استناد به برخی گزارش‌های مطالعاتی، تصریح کرد که گستره نشست دشت شهریار بیشترین سرعت را تجربه کرده و بخش‌هایی از مناطق ١٦ تا٢٠ تهران را در برگرفته و در معرض ریسک بالا قرار داده است. رئیس کمیسیون کشاورزی، آب و صنایع غذایی اتاق تهران افزود: سالانه دو متر سطح آب‌های زیرزمینی نزدیک به ٦٠ دشت اصلی در مرکز ایران افت می‌کند و این درحالی است که وجود چاه‌های غیرمجاز در کنار استفاده بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی، این بحران را تشدید کرده است.


به گفته زرگران، درحال حاضر تعداد ١٥‌هزار حلقه چاه عمیق در استان تهران گزارش شده و آماری از چاه‌های غیرمجاز استان در دسترس نیست. او، مدیریت مصرف آب و پایش آن، مدیریت یکپارچه شهری و نیز پایش اطلاعات در این بخش را ازجمله راهکارهای جلوگیری از پیشرفت فرونشست زمین در کشور عنوان کرد.


مترو کار دست پایتخت داده است
رئیس کمیسیون کشاورزی و آب اتاق تهران در مورد فرونشست زمین در استان تهران گفت: جنوب تهران به‌طور جدی با مخاطرات نشست زمین مواجه است و بررسی‌ها و گزارش‌های مطالعاتی نشان می‌دهد که در میان مناطق ٢٢ گانه تهران، در مناطق شمالی و به‌طورکلی در شهر تهران دو عامل برای فرونشست وجود دارد که عامل اول فرسودگی تأسیسات شهری ازجمله فرسودگی لوله‌های آب و نشت آب و در نتیجه نشست زمین ناشی از این عامل است و عامل دیگر حفاری‌های صورت گرفته ازجمله شبکه مترو است که در چند ماه گذشته با چند مورد از این فرونشست‌ها در شهر تهران مواجه بودیم. اما در سایر مناطق که عمدتا در جنوب تهران واقع است، به دلیل افت آب‌های زیرزمینی و آثار تکتونیکی آن نشست زمین خطری جدی محسوب می‌شود و باید به آن توجهی فوق‌العاده کرد. به گفته زرگران، طبق بررسی‌ها، مناطق ١٦، ١٧، ١٨، ١٩ و ٢٠ شهرداری تهران و شهرهای اسلامشهر، شهریار، چهاردانگه، نسیم شهر، صباشهر و کهریزک تحت‌تأثیر فرونشست دشت تهران قرار دارند. او ادامه داد: در منطقه وسیعی از جنوب غرب تهران به مساحت حدود ٦٠٠ کیلومتر مربع، پدیده نشست زمین رخ داده و این نشست کردن همچنان ادامه دارد و این درحالی است که حداکثر میزان نشست در برخی از مناطق دشت تهران نیز ٣٦ سانتیمتر گزارش شده است.


خروجی‌های راه‌آهن تهران - جنوب و تهران - تبریز در لبه تیغ
رئیس کمیسیون کشاورزی و آب تهران با اشاره به اهمیت پدیده فرونشست در دشت تهران گفت: در کل، حدود ١٢٠ کیلومتر خط راه‌آهن و ٢٥ کیلومتر از خطوط مترو، حدود ٢٠٠ کیلومتر اتوبان‌های بین‌شهری، حدود ٢٣٠٠ کیلومتر راه‌ها و معابر شهری و بین‌شهری اصلی و فرعی، ٢ انبار مواد نفتی و سوختی و ٤٤ جایگاه پمپ بنزین و ١٥ جایگاه پمپ گاز، ٧ ایستگاه گاز، ٣٠ کیلومتر طول لوله نفت و نیز بیش از ٧٠ کیلومتر خطوط فشار قوی و بیش از
٢٠٠ کیلومتر خطوط اصلی گاز در محدوده فرونشست تهران قرار دارد. گفتنی است شاخه‌های جنوبی مترو به سمت اسلامشهر و حرم مطهر و همچنین بخش‌هایی از خطوط مترو در مرکز شهر در این محدوده واقع شده است.


فرونشست زمین در جنوب تهران جدی است
در نشست روز گذشته جواد میبدی، مدیرکل دفتر نظام‌های بهره‌برداری و حفاظت آب و آبفای وزارت نیرو اعلام کرد: برخی اقدامات مجلس شورای اسلامی در دوره‌های گذشته منجر به تشدید این بحران شده به‌طوری که در ‌سال ٨٤ با تصویب قانونی، حق‌النظاره از صاحبان چاه‌های مجاز را مجانی کرد. به گفته او برای اجرای هرچه بهتر طرح احیا و تعادل بخشی منابع آب‌های زیرزمینی، بسترهایی آماده شده است.


شهبازی، نماینده سازمان زمین‌شناسی نیز در این جلسه با بیان این‌که متوسط نشست زمین در شهر تهران، حدود ٥ سانتی‌متر است و رقم ٣٦ سانتی‌متر حداکثر میزان ثبت شده در دشت تهران است، بر ضرورت ارایه راهکارهای اساسی در مدیریت منابع آب تأکید کرد و ارایه نشدن راهکار سازه‌ای برای جلوگیری از فرونشست زمین و وجود برخی پیچیدگی‌ها در دشت تهران را ازجمله موانع پیش روی حل این بحران دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۵ ، ۰۷:۴۲
پیمان صاحبی