منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

نقش موثر جامعه اقتصادی در مبارزه با تغییرات اقلیمی

 گزارش جدید بانک توسعه آسیایی (Asian Development Bank) تأثیر تغییرات اقلیمی در منطقه آسیا و اقیانوسیه و افزایش دما در این مناطق را نشان می‌دهد.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا و به نقل از ژاپن تایمز، این در حالی است که دولت‌ها این تهدید را جدی گرفته و در گردهمایی گروه 20(G-20) در هامبورگ آلمان راههای سریع و پرقدرت برای مبارزه با این پدیده را جستجو کردند .
ساده‌ترین و موثرترین راه در رسیدن به این هدف، تحریک عوامل موثر در بازار بوده و در واقع، جامعه اقتصادی نقش بسزایی را در این فرآیند ایفا می‌کند.
اخیرا 11 بانک بزرگ جهان که مدیریت‌کنندگان بیش از هفت تریلیون دلار دارایی هستند، متعهد شده‌اند تا به مقابله با فعالیت‌های تشدید کننده تغییرات اقلیمی بپردازند.این حرکت بخشی از یک پروژه آزمایشی است که توصیه‌های کارگروه مبارزه با تغییرات اقلیمی برای افشای جزئیات هزینه های صرف شده مرتبط با تغییرات اقلیم را پیاده سازی کرده و به اجلاس (G-20) در هامبورگ گزارش می‌دهد.
وام دهندگان این پروژه 11 شرکت ANZ، (Barclays) بارکلی، برادسکو((Bradesco، سیتی((Citi، ایتائو(Itau)، بانک ملی استرالیا، بانک سلطنتی کانادا، سانتاندر، Standard Chartered، TD Bank Group و UBS هستند که وام های خود را بین تامین کنندگان سوخت‌های فسیلی یا منابع پایدار و همچنین مصرف کنندگان انرژی مانند شرکت‌های حمل و نقل و کشاورزی تقسیم می‌کنند.
این اطلاعات به بانکها و سازمان های تنظیم مقررات(رگولاتوری‌ها) کمک می‌کند تا الگوهای وام‌دهی را شناسایی کرده و منابع مالی را در اختیار آن دسته از کسانی قرار دهند اهمیت بیشتری به محیط زیست می‌دهند.
متاسفانه بسیاری از این بانک‌ها با تأمین مالی سوخت‌های فسیلی موجبات تغییرات اقلیمی را فراهم می‌کنند.
طبق گزارش "بانکداری تغییرات اقلیمی"، گزارش مالی صندوق سوخت فسیلی 2017 که توسط 32 سازمان غیر انتفاعی بین المللی گردآوری شده است ، 37 بانک بین المللی در طول سه سال گذشته 290 میلیارد دلار در زمینه فعالیت‌های مرتبط با سوخت فسیلی توسط 158 شرکت سرمایه گذاری کرده‌اند.
جالب است بدانید که این میزان پیشتر و در سال 2015 با حدود 25 درصد افزایش به 111 میلیارد دلار رسیده بود و در سال 2016 به 87 میلیارد دلار رسیده و دارای کاهش 22 درصدی بوده است.
اما در این یافته‌ها دو مشکل وجود دارد. اول اینکه با وجود کاهش، 12 بانک از 37 بانک، تأمین مالی شرکت‌های سوخت فسیلی را از سال 2015 تا 2016 افزایش دادند و نکته دوم و هشدار دهنده تر اینکه، این مبلغ نشان دهنده سرمایه گذاری‌های قابل توجه در پروژه‌های جدید است که در نهایت تلاش برای مقابله با تغییرات اقلیمی بنابر توافق انجام شده در پاریس که قبل از انجام معاملات امضا شده بود را دچار خلل می‌کند.
بانک‌های آسیایی ADB و دولتها دلایل خاص خود را برای پیوستن به این جنگ صلیبی دارند.
بانک توسعه آسیایی با همکاری موسسه تغییرات اقلیمی پوتسدام با گردآوری گزارشی اعلام کرد که پیش‌بینی می‌شود بارندگی در بسیاری از مناطق آسیا و اقیانوسیه به نصف افزایش یافته و خطرات ناشی از سیل را ایجاد کند که این امر همراه با افزایش سطح دریاها، شهرهای سراسر جهان را تهدید می‌کند.
این گزارش نشان می‌دهد که 13 شهر از 20 شهر در سراسر جهان که بیشترین آسیب را در نتیجه سیل در بین سال‌های 2005 تا 2050 خواهند دید در آسیا قرار دارند که از میان آنها پنج شهر در چین، سه شهر در هند و یکی در ژاپن(ناگویا) قرار دارد.
شرق ژاپن به شدت تحت تأثیر تایفون‌ها(توفان همراه با باران) قرار می‌گیرد، که می‌تواند به کاهش کلی بهره‌وری منجر شده و تولید ناخالص داخلی را 6 تا 13 درصد کاهش دهد.
کارشناسان از تضعیف زنجیره تامین و همچنین بروز بیماری‌های جدید و افزایش شدید دما نگران هستند که می‌تواند دهها هزار نفر از ضعیف‌ترین و آسیب‌پذیرترین اعضای جامعه، از جمله کودکان و سالمندان را از بین ببرد.
همچنین پیش‌بینی می‌شود که تغییرات اقلیم همچنین می‌تواند تاثیرات منفی در تولید برنج داشته باشد و در بعضی از کشورهای آسیای جنوب شرقی میزان آن را تا 50 درصد کاهش دهد.
تغییر اقلیم همچنین سبب از بین رفتن صخره‌های مرجانی و ویرانی ماهیگیری و گردشگری شده و در نتیجه مسیرهای تامین مواد غذایی را تغییر خواهد داد.
بانک توسعه آسیایی از سال 2013 سرمایه گذاری‌های خود را برای پیامدهای تغییرات آب و هوایی بررسی کرده و به طور خاص به بررسی این موضوع پرداخته که آیا پروژه های زیربنایی می‌توانند با این تغییرات مقابله کنند یا خیر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۱۰
پیمان صاحبی


 

جدال خاموش آب بین ایران و افغانستان

افغانستان به رودهای هیرمند و هریرود به‌عنوان یک ابزار سیاسی نگاه می‌کند و دکترین سیاست خارجی خود در قبال ایران و پاکستان را بر این مبنا قرار داده است. ادامه این سیاست باعث تعطیلی حیات در نیمه شرقی ایران شده و بحران‌هایی مانند بی‌کاری، مهاجرت، ریزگردها، حاشیه‌نشینی و از همه مهم‌تر جدال داخلی بر سر آب را پدید خواهد آورد.

به گزارش سلامت نیوز، روزنامه شرق نوشت: اخیرا اندیشکده اقتصاد و سیاست با انتشار مطلبی به ثروت‌های نهفته افغانستان پرداخته است. روزنامه نیویورک‌تایمز نیز با انتشار گزارشی درباره معادن افغانستان، نوشته است میزان ذخایر موجود در معادن تازه کشف‌شده لیتیوم، آهن، مس، کبالت و طلا در جنوب افغانستان به حدی است که می‌تواند این کشور فقیر را به یکی از مهم‌ترین کشورهای جهان تبدیل کند. میزان لیتیوم این کشور برابر با نفت عربستان گزارش شده است. گفته می‌شود تمام کارخانه‌های صنعتی جهان ازجمله اپل، سامسونگ و حتی ناسا خواهان لیتیوم هستند؛ زیرا لیتیوم در ساخت باتری‌های موبایل و سایر فناوری نوین مورد استفاده قرار می‌گیرد. ذخیره معادن آهن دو میلیارد تن برآورده شده است.

در زمینه اورانیوم افغانستان یکی از کشورهای ثروتمند به شمار می‌رود که میزان آن تاکنون ارزش‌گذاری نشده است. معادن اورانیوم در ولایات هلمند و کنر شناسایی‌ شده‌اند. ذخایر مس افغانستان برابر است با بزرگ‌ترین و ارزشمندترین معدن مس جهان در شیلی. بزرگ‌ترین معادن دست‌نخورده طلا در افغانستان انباشته ‌شده‌اند. مجموع ذخایر گازی آن با ارزش بیش از یک تریلیون دلار یعنی نصف ارزش مجموع گاز عراق است. افغانستان در زمینه سنگ‌های زینتی مانند زمرد، الماس و... نیز پیشتاز است. در کنار آن افغانستان بخش مهمی از آب‌های منطقه‌ای را کنترل می‌کند که ارزش آن ده‌ها‌ میلیارد دلار ارزیابی ‌شده است.

افغانستان براساس سیاست‌های «وزارت انرژی و آب» به پنج حوزه آبی تقسیم‌ شده است که موقعیت آنها در نقشه دیده می‌شود. به‌طورکلی نگاه دولت افغانستان به آب، به‌عنوان یک منبع هیدروکربنی است و نگاه طبیعی! از نظر دولتمردان افغانستان، آب در حکم نفت است و دولت بخشی از هزینه‌های خود را باید از طریق فروش آب به همسایگان تأمین کند. درهمین‌راستا افغانستان تاکنون امتیازهای زیادی از ایران بابت اجازه ورود آب‌های رودخانه گرفته است. تنها در یک مورد در دهه ١٣٥٠، دولت ایران دو میلیارد دلار کمک مالی به افغانستان انجام داد. درباره اهمیت این میزان باید آن را با کل کمک‌های مالی ایالات‌متحده در طول جنگ سرد به افغانستان مقایسه کرد که نزدیک به ٥٠٠‌ میلیون دلار بود.


نگاهی به مرزهای آبی بین دو کشور
تاریخچه مشکلات آبی بین دو کشور قدمتی به‌اندازه تأسیس کشور افغانستان دارد. ایران در کنفرانس پاریس با اکراه استقلال افغانستان را به رسمیت شناخت؛ اما با پیروزی نیروهای بریتانیا در جنگ گندمک بر نیروهای افغانی (١٨٧٨) و انعقاد قرارداد تحت‌الحمایگی افغانستان (١٨٧٩)، ایران در مرزهای شرقی خود عملا با بزرگ‌ترین قدرت دنیا همسایه شد؛ بنابراین قراردادهای مرزی بین ایران و هند (پاکستان بعدی) و ایران و افغانستان تابعی از اراده و خواست نیروهای استعماری حاضر در پیرامون ایران بود. ازاین‌روست که بدون روند‌شناسی دقیق شکل‌گیری مرز و قراردادها یا تفاهم‌نامه‌های آبی بین دو کشور، درک درست مسئله امکان‌پذیر نیست. اختلافات مرزی بین ایران و این کشور با حکمیت‌هایی که افسران انگلیسی در رأس آن قرار داشتند به انجام رسید. حکمیت گلد اسمیت و مک ماهون در ١٨٩٦ برای تعیین سرنوشت دریاچه هامون و رود هیرمند سرنوشت‌ساز بود. سرهنگ مک ماهون یک‌سوم حقابه هیرمند را به ایران داد و دوسوم آن را حق افغانستان دانست.

در سال ١٩١٧ یک قرارداد جدید بین ایران و افغانستان منعقد شد. به دلیل طولانی‌شدن مذاکرات در جهت اجتناب از گسترش اختلاف و به‌منظور اینکه موضوع تقسیم آب هیرمند سروسامانی یابد، در سال ١٣١٥، پروتکل موقتی بین طرفین منعقد شد که به‌موجب آن آب در سد کمال‌خان به‌صورت مساوی (٥٠ درصد سهم افغانستان و ٥٠ درصد سهم ایران) تقسیم شود. در این قرارداد دولت‌ها توافق کردند که از بند کمال‌خان آب به‌صورت مساوی تقسیم شود و برای اینکه از روستای چهاربرجک تا بند کمال‌خان اضافه بر مقدار آبی که فعلا برده می‌شود مصرف نشود، دولت افغانستان تعهد کرد در فاصله مزبور علاوه بر انهاری که جاری بوده و هست نهر دیگری احداث و حتی تعمیر نکند. عدم پایبندی دولت افغانستان به این قرارداد موجب شد که مشکل کم‌آبی در سیستان همچنان ادامه یابد. این مشکل به‌ویژه با حفر نهر به قرا و سراج در خاک افغانستان که برخلاف نص صریح حکمیت گلد اسمیت و قرارداد ١٣١٧ بود، افزایش یافت.

در طول این سال‌ها ایران مجددا تلاش کرد تا مذاکراتی را با دولت افغانستان آغاز کند ولی این مذاکرات هیچ‌گاه به نتیجه مثبتی نرسید. پهلوی اول هم‌زمان با تحکیم پایه‌های دولت مدرن تلاش‌هایی جدی برای بازپس‌گیری حقوق ایران در هیرمند آغاز کرد. اولین کوشش در این زمینه به ١٩٣٠/١٣٠٩ و مذاکرات امیر شوکت‌الملک علم با افغانستان بازمی‌گردد. روابط ایران و افغانستان در آن دوره در وضع مطلوب قرار داشت و رهبر آن نیز به ایران سفر کرده و قرارداد دوستی با ایران منعقد کرده بود. سیاست دولت ایران در این مذاکرات، رد حکمیت‌های استعماری بود که در گذشته انجام ‌گرفته بود.

براساس خاطرات امیرعلم، وقتی هیئت افغان به نتایج داوری‌های مزبور درخصوص دلتای هیرمند استناد کردند، امیرعلم گفت ما حاضر نیستیم راجع به حکمیت خارجی که ابدا رسمیت نداشته است صحبت کنیم. به‌علاوه داوری مزبور برای حل مشکلات نبوده، بلکه برای تولید مشاجره بین «دو برادر دینی» است. به همین دلیل صلاح نیست طرفین روی آن مذاکره کنند. علم پیشنهاد کرد که آب هیرمند به‌صورت مساوی تقسیم شود و افغان‌ها نیز پذیرفتند نهر شاهی واقع در پایین‌ بند کمال‌خان به‌طور مساوی تقسیم شود. ولی ایران این پیشنهاد را به خاطر اجرائی‌نبودن آن رد کرد.

با عنایت به روابط خوب دو کشور در زمان محمد نادرشاه، معاهده دوستی بین دولت‌ها امضا شد. پروتکل پیوست این معاهده (١٣٠٦) زمینه لازم برای مذاکره پیرامون هیرمند را به وجود آورد. سفیر وقت ایران در کابل (باقر کاظمی) یک معاهده جدید در ١٣١٧ منعقد کرد. براساس آن: در مورد تقسیم آب هیرمند از بند کمال‌خان به بعد بالمناصفه، پذیرفته شد. براساس ماده دوم، افغانستان تعهد کرد که از روستای چهاربرجک تا بند کمال‌خان، نهر جدیدی را احداث نکند. موافقت‌نامه ١٣١٧ اولین و آخرین موافقت‌نامه با افغانستان درخصوص هیرمند در تراز استانداردهای جهانی بود و با معیارهای شناخته‌شده جهانی مربوط به رودهای بین‌المللی همخوانی داشت. دلیل عمده ناکامی آن به دلایل سیاسی ازجمله «فقدان حسن‌نیت» در طرف افغان بود. دولت افغانستان از تصویب موافقت‌نامه اجتناب کرد زیرا استدلال می‌کرد دولت ایران باید در یادداشتی موافقت بی‌قید خود را با آزادی کابل برای هر نوع مداخله در بالای بند کمال‌خان اعلام کند. در ١٣٣١ دو طرف با وساطت آمریکا کمیسیون جدیدی را برای این منظور تأسیس کردند که به کمیسیون دلتای رود هیرمند معروف شد.

در این قرارداد حق تقدم آب مشروب سیستان نسبت به سایر مصارف موردپذیرش کمیسیون بی‌طرف قرار گرفت، مقدار آب موردنیاز سیستان از سوی هیئت ٢٢ متر مکعب در ثانیه اعلام شد که مورد توافق دولت ایران قرار نگرفت. طبق آخرین توافق این قرارداد مقرر شد سهم ایران در منطقه دلتای رود ٢٢ مترمکعب در هر ثانیه باشد و چهار مترمکعب آب اضافه در ثانیه از افغان‌ها بگیرد که درمجموع به ٢٦ مترمکعب می‌رسید. اگرچه این میزان از حقابه تعیین‌شده از (یک‌سوم) «کمتر» بود؛ اما افغان‌ها حتی از پذیرش آن نیز سر باز می‌زدند.

این قرارداد با یک معاهده درخصوص آب هیرمند و دو پروتکل در تاریخ ٢٢ اسفندماه ١٣٥١ توافق شد و به امضای طرفین رسید. ایران در سال ١٩٧٢ دو‌ میلیارد دلار برای طرح توسعه افغانستان در نظر گرفت. این مبلغ در حقیقت در ازای چهار مترمکعب اضافه آب در ثانیه به افغانستان پرداخت می‌شد. پس از کودتا علیه ظاهرشاه در ١٣٥٢ بی‌ثباتی افغانستان را فراگرفت. ولی درنهایت در خردادماه ١٣٥٦ دولت جمهوری افغانستان نیز این معاهده را «لازم‌الاجرا» دانست. با ‌وجود این، به دنبال کودتاهای پی‌درپی در افغانستان و مسائل بی‌شمار داخلی آن کشور، موجی از ابهام سیاست کلی افغانستان را دراین‌باره دربر گرفت. در دوره طالبان مسیر رود هیرمند به روی ایران بسته‌ شده. این سیاست پس از سقوط طالبان حفظ شد. درنهایت باید تأکید کرد که آخرین اراده طرفین درخصوص آب هیرمند، مربوط به قرارداد منجر به کمیسیون دلتا است.


آب در برابر مهاجران
رهبران سیاسی افغانستان از آغاز قرن بیستم استفاده از آب هیرمند را «حق انحصاری» افغانستان دانسته‌اند درحالی‌که طبق حکمیت گلد اسمیت (١٢٨٥/ ١٨٧٢) مرزهای دلتای هیرمند روی شاخه اصلی رود بود. گذشته از اینکه حکمیت اسمیت ظالمانه توصیف می‌شود، زیرا سرهنگ مک ماهون نیز فقط یک‌سوم حقابه رود هیرمند را به ‌طرف ایرانی اختصاص داد. با وجود این، افغانستان در دوره‌های «ثبات سیاسی» خود از دادن همان حقابه اندک نیز خودداری کرده است. یادداشت ٢٥ سپتامبر ١٩٠٤ سرهنگ مک ماهون، حاکی از این بود که دولت افغانستان اصولا نمی‌پذیرد که اختلافی بر سر مسئله تقسیم آب وجود دارد؛ زیرا معتقد است موقعیت جغرافیایی، آنان را تنها صاحبان «سراسر هیرمند» می‌داند. این رویکرد باب هر نوع مذاکره را درباره تقسیم آب بسته است. پیروز مجتهدزاده معتقد است مشکل اصلی ایران و افغانستان از آنجا آغاز شد که رهبران سیاسی افغانستانِ تحت حمایت استعمار بریتانیا در اوایل قرن بیستم رودخانه هیرمند را یک رودخانه داخلی فرض کرده و هرگونه استفاده از آب آن را «حق انحصاری» خود دانستند.

عطاالله عبدی نیز بر این باور است که مرور تاریخچه روابط ایران و افغانستان درباره هیرمند نشان می‌دهد که افغان‌ها همیشه از وضعیت فرادست خود به‌خوبی استفاده کرده و به‌ندرت به قراردادهایی که وضعیت باثبات و مطمئن را در منطقه ایجاد کند تن داده‌اند و در صورت بسته‌شدن چنین قراردادهایی نیز پایبندی کمتری به آنها نشان داده‌اند.


اظهارات اشرف‌غنی احمدزی در تهران گویای بخشی از سیاست جدید ژئوپلیتیکی افغانستان در قبال ایران از طریق اهرم‌های متعدد آبی است. به‌طوری‌که می‌توان نام سیاست «آب در برابر مهاجرین» به آن اطلاق کرد. وی در ١٣٩٤ در سفارت افغانستان گفت: «کابل در مواجهه با کشورهای همسایه در موضع ضعف نیست. کشورهای همسایه هم به افغانستان احتیاج دارند. ما برای حل مشکل مهاجران به تهران التماس نکرده‌ایم. نیازی به التماس نیست».

غنی با اشاره به «حوزه آبی هریرود»، گفت: اگر دولت ایران برای حل معضل مهاجران اقدام نکند، کابل هم نیازی نمی‌بیند تا به خواست‌های ایران در رابطه با «حقابه» ایران ترتیب اثر دهد. کابل در مواجهه با کشورهای همسایه در موضع ضعف نیست و کشورهای همسایه هم به افغانستان احتیاج دارند. «اگر ایران به اخراج مهاجران افغان ادامه دهد، افغانستان تمام روابط بازرگانی خود با این کشور را قطع خواهد کرد!».

اشرف‌غنی در این چند جمله به‌خوبی بخش بزرگی از نیات ژئوپلیتیکی افغانستان درباره ایران را تبیین کرده است. به عبارت ساده‌تر، به نظر می‌رسد افغانستان با احداث سدهای گوناگون درصدد چالش‌سازی‌های متعدد در حوزه‌های آبی متفاوت است. درحالی‌که ناخرسندی اصلی ایران بر سر حقابه هیرمند است، غنی عملا با چالش حقابه حوزه آبی هریرود که تأمین‌کننده آب خراسان است، از یک کد ژئوپلیتیکی مهم استفاده کرده و پیام تهدیدآمیز روشنی به ایران داده است. این کُد به دو شکل قابل تفسیر است؛ نخست اینکه: سرنوشت هیرمند از نظر ما تمام‌ شده است و ازاین‌پس درخصوص هریرود مذاکره می‌کنیم و در صورت ندادن امتیاز، تجربه هیرمند را در خراسان تکرار خواهیم کرد! و دوم اینکه علاوه بر هیرمند، جبهه جدیدی در هریرود باز شده است! این تهدید نیز در قبال اخذ امتیازات بیشتری برای مهاجران افغان انجام ‌گرفته و قطع روابط تجاری دو طرف با حجم دو‌ میلیارد دلار در سال به‌عنوان ضمانت اجرای آن تلقی شده است.

این در حالی است که نوع رفتار دولت ایران با پناهندگان افغان در سه دهه گذشته بی‌نظیر بوده و سازمان ملل نیز دراین‌باره از ایران تشکر کرده است؛ اما به نظر می‌رسد دولت افغانستان قصد دارد بخشی از مشکلات داخلی خود را از طریق مهاجرت اتباعش به کشورهای همسایه و ورود ارز از این کشورها حل‌وفصل کند. براساس اطلاعات مرکز آمار ایران، ۱.۹۸ درصد جمعیت ایران از مهاجران افغانی تشکیل می‌شود که این میزان از سال ١٣٨٥ به امروز سیر صعودی داشته است؛ اما این مقدار صرفا نمایانگر اتباع بیگانه‌ای است که اجازه اقامت در ایران دارند. براساس اظهارات وزیر کشور در ١٣٩٤، تعداد افغانستانی‌های مقیم ایران دو‌میلیون‌و ٥٠٠‌ هزار است که از این مقدار صرفا یک‌ میلیون اجازه اقامت موقت دارند. این مقدار بیش از ٤,٥ درصد از جمعیت کل کشور است. مضاف بر آن ایران در ١٠ سال گذشته پنج میلیون مهاجر غیرقانونی به افغانستان برگردانده است. افغانستان از ایران می‌خواهد برای گرفتن حقابه خود، علاوه بر پذیرش یک‌میلیون‌و ٥٨٣هزارو ٩٧٩ مهاجر غیرقانونی، شرایط مطلوب زندگی برای آنها را نیز فراهم کند که در این صورت «شاید» افغانستان اجازه خروج آب‌های مرزی خود را به‌سوی ایران صادر کند.


کنترل ایران از طریق کنترل آب
افغانستان بر این باور است که از طریق کنترل آب‌های خروجی‌اش به سمت ایران قادر است رفتار و تصمیمات سیاسی ایران در زمینه فروش نفت ارزان و پذیرش مهاجران را کنترل کند. «سیاست احداث سد» از سوی افغانستان تا اندازه زیادی به سود کشورهای رقیب تمام ‌شده است. کشورهایی مانند ترکیه با بستن قراردادهای پرسود با افغانستان وظیفه احداث سد را برعهده ‌گرفته‌اند و بخش عمده کمک‌های خارجی به افغانستان صرف احداث سد بر مسیر هیرمند و هریرود می‌شود. سیاست آبی افغانستان (با وجود سلطه بی‌ثبات بر سپهر سیاسی آن) تحت‌تأثیر ژئوپلیتیک این کشور است. تمام حاکمان افغانستان از هر گرایش، می‌دانند که از طریق کنترل آب قادر به کنترل همسایگان خود خواهند بود. افغانستان کشوری است که در تنگنای جغرافیایی قرار گرفته است. محصوربودن این کشور در خشکی و فقدان راه به آب‌های آزاد، روابط تجاری آن را مختل کرده و این کشور را به‌ لحاظ جغرافیایی به پاکستان و ایران وابسته کرده است. از سوی دیگر سلطه پشتون‌ها بر ساختار سیاسی این کشور ظرفیت ستیزه‌جویی با ایران را بالا برده است.


نتایج و پیامدهای سیاست آبی افغانستان در ایران
سیاست‌های آبی افغانستان در دهه‌های گذشته نتایج فاجعه‌باری را متوجه شرق کشور کرده است. شمال استان سیستان‌وبلوچستان به‌ویژه شهرهای زابل و اطراف آن که حیات آنها وابسته به هیرمند و کشاورزی اطراف دریاچه هامون است، دچار خشک‌سالی شدند. در اثر این خشک‌سالی، بخشی از مردم سیستان در حال مهاجرت به گلستان و خراسان و عمدتا مشهد هستند در نتیجه آن نیز ترکیب قومی- مذهبی شمال استان با تغییر مواجه شده است. با خالی‌شدن هر روستای مرزی، هزینه‌های انتظامی و امنیتی تأمین امنیت مرز افزایش می‌یابد و استان‌های مجاور نیز با خشکی و همچنین افزایش جمعیت و در نتیجه حاشیه‌نشینی و مشاغل کاذب روبه‌رو می‌شوند. افغانستان قصد دارد تجربه سیستان را در استان خراسان تکرار کرده و با احداث سدهای مختلف بر هریرود ازجمله سد سلما، به‌طورکلی نیمه شرقی ایران را با چالش حیاتی روبه‌رو کند. این چالش موجبات چالش‌های متعدد اقتصادی، جمعیتی، امنیتی و اجتماعی را فراهم کرده است. احداث سد سلما پس از احداث سد دوستی در شمال خراسان بود، یعنی تلاش ایران برای کاهش وابستگی به هیرمند، با پاتکی جدید از سوی کابل روبه‌رو شد. تمام این مشکلات ناشی از سیاست آبی افغانستان، تهدیدکننده وحدت و همبستگی ملی نیز هست؛ زیرا کمبود آب، زمینه تغییرات مکرر و انتقال آب یک ناحیه/ شهر/ استان به ناحیه دیگر را فراهم آورده و پیوسته موجب نارضایتی عمومی از مرکز و نفرت از ناحیه مجاور به دلیل فقدان آب می‌شود. این فرایند به‌نوبه خود می‌تواند در آینده موجب بحران‌های اجتماعی بر سر منابع آب در درون سرزمین شود.


افغانستان به رودهای هیرمند و هریرود به‌عنوان یک ابزار سیاسی نگاه می‌کند و دکترین سیاست خارجی خود در قبال ایران و پاکستان را بر این مبنا قرار داده است. ادامه این سیاست باعث تعطیلی حیات در نیمه شرقی ایران شده و بحران‌هایی مانند بی‌کاری، مهاجرت، ریزگردها، حاشیه‌نشینی و از همه مهم‌تر جدال داخلی بر سر آب را پدید خواهد آورد. تبلیغات گسترده مبتنی بر محیط زیست یکی از مهم‌ترین محورهای تبلیغاتی انتخابات ریاست‌جمهوری ٩٦ بود که نشانگر حساسیت مسئله در استان‌های بزرگ کشور است. این وضعیت تحمیل‌شده بر ایران به‌تدریج آسیب‌های جدی‌تری به اکوسیستم و محیط زیست وارد خواهد کرد و آشکارا به یک چالشی بدل شده که قادر است امنیت ملی را به خطر بیندازد. عزت‌الله عزتی بر این باور است که بهره‌برداری از آب‌های مشترک در شرق ایران جنبه هیدروپلیتیک پیدا کرده است و موضوع آب هیرمند به یک اهرم سیاسی- اقتصادی در دست دولت افغانستان تبدیل ‌شده تا از آن در روابط سیاسی و موازنه قدرت با ایران استفاده کند. قرارگرفتن ایران در غرب و پایان حوزه آب‌ریز هیرمند، کشور را در وضعیت فرودست قرار داده است از سوی دیگر حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان موجب پدیدآمدن موقعیتی مناسب‌تر برای این کشور شده است.


راهکارها و پیشنهادها
١- شناسایی هیرمند و هریرود به‌عنوان رودخانه بین‌المللی؛ همان‌گونه که مکررا اشاره شد، هیئت حاکمِ افغانستان در دوره‌هایی اصرار داشتند که هیرمند یک رودخانه داخلی است. به نظر می‌رسد این رویکرد پس از گذشت بیش از یک سده به سیاست Policy دولت تبدیل‌ شده است. این سیاست درواقع با هدف فرار از آثار و پیامدهای مترتب بر رودخانه‌های بین‌المللی است. هرچند قانون و ضابطه خاصی در حقوق بین‌الملل پیرامون حقوق رودخانه‌ها نداریم، اما در اروپای نوزدهم یک عرف مشخص درباره چگونگی استفاده از آب‌های بین‌الملل شکل گرفت. درباره نمونه‌های مشابه آن، شاهد شکل‌گیری یک عرف بین‌المللی بوده‌ایم. برای مثال در موافقت‌نامه بین دولت‌های پروس و ساکسونی در وین ١٨١٥ در حقوق ناوبری بر رودخانه آلپ و همچنین در چندین موافقت‌نامه دیگر میان کشورهای اروپایی در قرن نوزدهم، رودخانه بین‌المللی این‌گونه توصیف‌ شده است:
الف) رودی که از سرزمین دو یا چند کشور می‌گذرد.
ب) رودی که سرزمین دو یا چند کشور را جدا می‌سازد.
ج) رودی که برای دو یا چند ملت دارای اثر اقتصادی است.
بدیهی است که علاوه بر هیرمند، رودهای دجله و فرات (که ترکیه آن را رودخانه داخلی تلقی می‌کند) نیز می‌توانند شامل این تعریف باشند. بنابراین پیش از هر چیز لازم است جمهوری اسلامی ایران بر بین‌المللی بودن هیرمند و هریرود تأکید کند.
٢- رویارویی با مسئله؛ مهم‌ترین نکته درخصوص مسئله آب‌های شرق کشور و حوزه‌های آبی کشور افغانستان با توجه به ریشه مسئله (مرز) این است که ایران باید به‌صورت جدی و در عالی‌ترین سطوح تصمیم‌گیری با این موضوع روبه‌رو شود و از فرار یا به تعویق‌انداختن سیاست‌پردازی در این زمینه پرهیز کند. رویارویی قاطع با مسئله در عالی‌ترین سطوح یکی از راه‌کارهای مهم است.
٣- لازم است ایران نسبت به شکایت و تشکیل پرونده در مجامع حقوقی بین‌الملل اقدام کرده و در صورت لزوم به آنها استناد کند.
٤- متراکم‌شدن مسئله آب در داخل با شکاف‌های قومی و مذهبی یا طایفه‌ای، چشم‌انداز نامطلوبی را ترسیم می‌کند.
٥- دیپلماسی برد- برد به‌ویژه با محوریت امتیاز ترانزیت در چابهار و اقیانوس هند از گزینه‌های عملی مهم درخصوص منابع مشترک آبی است که از آن به‌عنوان معامله بزرگ با افغانستان یاد می‌شود.
٦- استفاده از اهرم مهاجران یکی دیگر از ابزارهای موجود برای متقاعدکردن افغانستان در زمینه آب است.
این کشور توان و گنجایش نگهداری از انبوه مهاجران غیرقانونی را که در ایران زندگی می‌کنند، ندارد و در صورت اخراج آنها از ناحیه ایران با بحران مشروعیت و رضایتمندی مواجه خواهد شد؛ بنابراین ایران حق دارد براساس استفاده از حق حاکمیت ملی، مهاجران غیرقانونی افغان را از کشور اخراج یا خواستار گام مثبت کابل در زمینه منابع آبی شود؛ به‌ویژه اینکه همین مهاجران نیز اکثرا علاقه‌مند به حضور در نواحی پرآب ایران هستند.
٧-اتخاذ سیاست هیدروپلیتیکی مشخص یکی دیگر از راهکارهای موجود در زمینه سیاست‌های زیست‌محیطی و آبی است. لازم است کارشناسان مختلف به اجماع واحدی در زمینه آب‌های خروجی و ورودی به ایران و ایجاد موازنه بین این مسئله با محوریت مصالح ملی نائل شوند. نبود سیاست هیدروپلیتیکی مشخص در اسناد امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران باعث شکل‌نگرفتن سیاست آبی در وزارت خارجه شده است.
٨- فشار سیاسی به افغانستان و استفاده از مکانیسم‌های سیاست داخلی.
٩- استفاده از قدرت نرم و سخت ایران برای تأمین امنیت ملی و بقای کشور.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۹
پیمان صاحبی

خلیج گرگان، ارومیه دیگری می شود

 نام خلیج گرگان شاید تا حالا زیاد به گوش آشنا نباشد؛ اما اگر فکری برای خشکی آن نکنند به زودی مثل دریاچه ارومیه، در صدر اخبار و حوادث رسانه ها و دولت قرار خواهد گرفت.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از جامعه پویا، تغییر اقلیم، کاهش سطح بارندگی، کاهش ورود آب از "ولگا" و ورود رسوبات از رودخانه های داخلی، اتفاقی تلخ را در بسترجنوبی دریای کاسپین و در سواحل گلستان رقم زده است؛ اتفاقی که به گفته مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان، فاجعه "دریاچه ارومیه" دیگری را پدید خواهد آورد. فاجعه ای که کاهش تولید ماهیان خاویاری ایران، از رونق افتادن صید و صیادی و گردشگری دریا و برهم خوردن اکوسیستم طبیعی دریا، تنها بخشی از آسیب های آن خواهد بود.

آب خزر کم شده و ساحل 500 متر از دریا فاصله گرفته؛ علتش هم چند چیز گفته شده؛ نخست میزان تبخیر بالای دریای کاسپین در اثر گرم شدن هوا و کاهش سطح آب آن در دوره های زمانی 30 تا 40 ساله . دوم استفاده بیشتر روس ها از آب ولگا برای کشاورزی بیشتر که باز هم در اثر گرمای هوا در زمین های اطراف ولگا گسترش یافته است. و اما سومین علت، کاهش ورودی های آب به کاسپین از جمله " سفیدرود" چرایش هم معلوم است؛ سدسازی ها و احداث بندها، کشاورزی و البته طرح های پرورش ماهی و آبزیان در حوزه مربوط ، "خلیج گرگان" را دارد به نیستی و نابودی می کشاند.


راهکار چیست و چه باید کرد؟ همه می گویند "انجام مطالعات جامع" ؛ هم متخصصان، هم سازمان محیط زیست کشور و هم استان. اما مدیرکل محیط زیست گلستان می گوید که سازمان حفاظت محیط زیست کشور تاکنون هیچ کار موثری برای نجات خلیج گرگان انجام نداده است؛ علیرغم اینکه 4 ماه برای انجام مطالعات بر روی مشکل خلیج گرگان فرصت خواسته است و این مهلت در دوم بهمن ماه به انتها می رسد.


پیشروی جدید نیست
به اعتقاد برخی کارشناسان محیط زیست، کاهش عمق آب خلیج گرگان که به دلیل پسروی کاسپین رخ داده، می‌تواند ناشی از خصوصیات زمین‌شناختی بزرگ ترین دریاچه جهان باشد. آنها می گویند سایه خشکسالی بر سر خلیج گرگان، موضوعی جدید نبوده و طبیعی است که در گذشته هم در بازه های زمانی مختلف، اتفاق افتاده است و در هر دوره ٢٥ تا 50 ساله، یک مرحله پسروی دریا صورت می‌گیرد که وقوع آن طبیعی است. اما این باعث نمی شود که فعالان و کارشناسان محیط زیستی‌ نگران نباشند.


میثم ذوالفقاری، کارشناس محیط زیست هر چند طبیعی بودن این اتفاق را قبول دارد اما آن را نیازمند برنامه‌ریزی برای احیا می‌داند؛ او گفته است: «پسروی و پیشروی آب خلیج گرگان، در یک چرخه حدود ٣٠ تا ٥٠ ساله تکرار می‌شود. در یک دوره خلیج، به علت بارش‌های کمتر، ورودی حداقلی منابع آبی و یا تبخیر بیشتر شاهد پسروی و در چرخه پرآبی تراز آب افزایش یافته و خلیج شاهد پیشروی آب خواهد بود. کاهش یا افزایش تراز آب خزر تا 1 متر طبیعی است؛ ولی هم اینک با پسروی آب شاهد خشک شدن سطحی حدود ٣٠٠ تا ٤٠٠ متر از اراضی حاشیه خلیج گرگان هستیم.»

ذوالفقاری به روی دیگر سکه پسروی آب در سواحل گلستان و نگرانی‌ها اشاره می‌کند: «برخی از کارشناسان نیز استمرار شرایط کنونی و خشک شدن خلیج گرگان را نگران‌کننده دانسته و پیش‌بینی می‌کنند این خلیج تا چند ‌سال آینده هیچ راه ارتباطی با دریای خزر نخواهد داشت. این کارشناسان معتقدند که با ادامه روند تغییرات اقلیمی و کاهش سالانه بیش از ١٠ سانتی‌متری سطح آب، تا ‌سال ١٤٠٢ خلیج گرگان ممکن است به مردابی تبدیل شود و از آنجا که دبی ورودی رودخانه‌ها به خلیج گرگان در مقایسه با عامل تبخیر آب از سطح خلیج کمتر است، پس از چند ‌سال، خلیج گرگان به یک تالاب فصلی کوچک و با مساحت چند ده هکتاری تبدیل خواهد شد و شاید در آینده‌ای نزدیک این خلیج به زمینی مرده و فاقد هر گونه حیات آبی تبدیل شود.»


این اظهار نظرها فقط بر پایه شبیه‌سازی استوار بوده و برآورد احتمالی است؛ این کارشناس محیط ‌زیست توضیح می‌دهد که «بررسی تراز آبی دریای خزر در دوره‌های گذشته نشان‌دهنده کاهش سطح آب این دریا در برخی دوره‌ها و افزایش سطح آن در دوره‌های دیگر است که مطابق این بررسی‌ها از‌ سال ١٩٩٦ تا ٢٠١٦ میلادی، طی ٢٠‌ سال اخیر، تراز آب دریای خزر درحال طی کردن سیر پسروی است.»


خلیج گرگان، اولویت‎مهم گلستان
پسروی ٥٠٠ متری یا حتی یک کیلومتری آب در این منطقه کم‌شیب، باعث از رونق اقتادن گردشگری و صیادی شده و اکنون سواحل گلستان به جای این‌که مکانی برای گردشگری، آب‌تنی تابستانی و صید ماهی زمستانی باشد به محلی برای رویش بوته‌ها تبدیل شده و سوت وکور است.
مدیرکل دفتر مدیریت بحران استانداری گلستان دراین‌باره می‌گوید: «ما در موضوع خلیج گرگان با پدیده ساده‎ای مواجه نیستیم؛ بلکه در منطقه‎ای زندگی می‎کنیم که به ‌طور دائم می‎لرزد، لرزش‎هایی که در کف دریای خزر روی می‎دهد.» صادق‎علی مقدم تاکید می کند که «نباید با یک راه‌حل شتاب‎زده مشکلی دیگر را پدید آورد؛ بلکه باید پیش از هر اقدامی در زمینه خلیج گرگان، مطالعات جامع علمی را به‌عنوان مبنای اقدام‌ها مدنظر قرارداد.» نکته ای که تمام کارشناسان نیز بر آن اصرار دارند.


تشکیل کمیته نجات خلیج گرگان
چند هفته پس از گزارش‌ها و تصاویری که از وضع خلیج گرگان، پسروی یک کیلومتری آب در ساحل گلستان و عکسی که از ستون‌های اسکله خشک بندر ترکمن در مهر ماه منتشر شد، معاون دفتر سواحل و تالاب‌های ساحلی سازمان حفاظت محیط ‌زیست کشور با بحرانی خواندن وضع کاهش تراز دریای کاسپین، به ضرورت وجود رژیم حقوقی برای این دریاچه تأکید کرد و از تشکیل "کمیته نجات خلیج گرگان" خبر داد.


استفاده آب ولگا در کشاورزی و سدسازی بر خزر
شهرام فداکار درباره کاهش تراز دریای کاسپین با اشاره به این‌که این رویداد متاثر از سه عامل کلان است گفت: «کاهش ١٨ تا ٢٠ سانتی متری دریای خزر به ‌طور سالانه، متاثر از عوامل داخل و خارج کشور و تغییر اقلیم و خشکسالی است؛ دریای خزر دوره‌های سی ساله تغییر تراز آب دارد یعنی ٣٠‌سال بالا می‌آید و ٣٠‌سال پایین می‌رود. این دوره‌های نوسانات تغییرات اقلیمی و جوی در همه مسائل جوی ازجمله بارندگی و تراز دریاها وجود دارد.»

معاون دفتر سواحل و تالاب‌های ساحلی سازمان حفاظت محیط‌زیست با تأکید بر این‌که کل منطقه خاورمیانه از پدیده افزایش دما و خشکسالی رنج می‌برد، گفت: «در ‌سال گذشته حدود ٦٥ کیلومترمکعب آب از رودخانه ولگا نسبت به سال‌های قبل وارد خزر شده است. این رودخانه واقع در کشور روسیه، حدود ٨٠ ‌درصد آب خزر را تأمین می‌کند؛ اما در شرایطی که به دلیل گرم شدن هوا، موقعیت کشت و کار مناسب‌تری در حاشیه این رودخانه برقرار می‌شود زمین‌های اطراف آن زیر کشت می‌رود و آب ولگا برای این کار صرف می‌شود، در نتیجه حجم آب دریافتی خزر از طریق رودخانه ولگا کاهش می‌یابد.»

او با اشاره به این نکته ‌که با گرم شدن هوا میزان برداشت‌های آب در حاشیه رودخانه ولگا افزایش می‌یابد گفت: «از سوی دیگر به دلیل قرار گرفتن در محدوده جغرافیایی گرم، با افزایش دمای هوا تبخیر سطحی خزر هم افزایش می‌یابد. در کشور ما روی اکثر رودخانه‌های منتهی به خزر، بند کشیده و سد ساخته شده است. در نتیجه ایجاد انحراف در مسیر رودخانه‌ها و حوزه آبخیز خزری، آب کمتری وارد خزر شده و تأثیر منفی زیادی روی خزر داشته است.»


ورودی خلیج گرگان به دریای خزر مسدود شده است
به گفته فداکار از‌ سال ١٣٨٧ تا ‌سال ١٣٩٠، ورودی ١٥ رودخانه‌ به خلیج گرگان از ١٠ مترمکعب در ثانیه به حدود ٢,٠١ متر مکعب در ثانیه رسیده است. بنابراین، ورودی خلیج گرگان به کاسپین، به حد چشمگیری کاهش یافته و تقریبا مسدود شده است. کاهش ورودی "سفیدرود" و سایر رودخانه‌ها به کاسپین نیز به دلیل سدسازی و مصارف کشاورزی اتفاق افتاده است.


معاون دفتر سواحل و تالاب‌های ساحلی سازمان حفاظت محیط‌زیست در ادامه می گوید:«اکوسیستم سایر کشورهای حاشیه خزر به اندازه سواحل کشور ما تاثیرپذیر از دریای خزر نیست و سواحل زیبا با وجود جنگل‌های انبوه خاص ایران است؛ درحالی‌که سواحل کشورهای قزاقستان و ترکمنستان از این مواهب برخوردار نیست؛ به همین میزان نیز، اثرپذیری از خزر در کشور ما بیشتر است.»
او با بیان این‌که در کنوانسیون تهران برای حفاظت محیط ‌زیست دریایی خزر بین کشورها همخوانی وجود ندارد از جمله مشکلات دریای خزر را نبود رژیم حقوقی مشخص عنوان می کند که موضوعی منطقه‌ای است و باید با همکاری سازمان های ذیربط انجام پذیرد.



مطالعات جامع تنها راهکار است
مزدک دربیکی پژوهشگر محیط زیست و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی به "جامعه پویا" می گوید:«برای حل مساله خلیج گرگان که پهنه آبی بزرگ و استراتژیک است نمی شود بدون مطالعه و هیاتی تصمیم گرفت. بلکه باید مطالعاتی جامع و فراگیر با 3 محور عمده انجام بگیرد.»


او درباره این 3 محور می گوید:«بررسی پیشینه تاریخی خلیج گرگان یکی از مهم ترین محورهاست که باید در مطالعات بدان توجه کرد؛ پیشینه ای که در اسناد تاریخی موجود است. زمان قاجار، کشتی های روسیه در بندرگز و بندرترکمن پهلو می گرفتند که این خود نشانگر عمق زیاد آب بوده است. به نظر می رسد هیچ مطالعه ای در حوزه این محور انجام نگرفته است. محور دوم این مطالعات باید بر روی وضعیت موجود خلیج و مشخصات و ویژگی های آن باید که باید با بازدیدهای میدانی، مطالعه و تحقیق صورت بگیرد. سومین محور نیز پیش بینی وضعیت آینده است که نیاز به مدل سازی های پیشرفته و پیچیده داریم که روند تغییرات سال های آینده محاسبه می شود. تنها با انجام چنین مطالعاتی می توان به راهکاری موثر و مطلوب رسید.»


این عضو هیات علمی دانشگاه آزاد در ادامه با بیان اینکه نباید تنها از محیط زیست انتظار حل مشکل خلیج گرگان را داشته باشیم گفت:«چون این خلیج، بخشی از تالاب بین المللی است فراتر از وظیفه یک سازمان است و دیگر سازمان ها و دستگاه ها نیز پای کار بیایند و هزینه هایش نیز با همراهی همه تامین شود. درست است که سازمان حفاظت محیط زیست متولی رسمی و اصلی تالاب هاست؛ اما دیگران نیز باید کمک های فنی و مالی خود را زیر نظر این سازمان برای حل معضل و بر اساس مطالعات ارائه کنند. این مشکل نیاز به همکاری بین بخشی و فراسازمانی دارد وگرنه یک سازمان نمی تواند از پس حل آن بربیاید.»

دربیکی تاکید می کند که برای نجات خلیج گرگان دیگر وقت چندانی نداریم و اگر دیر بشود دیگر شاید هیچ فعالیتی فایده نداشته و مثمر نباشد. هر چند تعجیل برای نجات خلیج درست نیست و باید مطالعه کرد اما در همان حال، نباید زمان را از دست داد و باید زودتر به فکر راهکار با مطالعه باشیم.

او همچنین درباره لایروبی خلیج گرگان گفت:«هر گونه نظر دادن دراین باره منوط به انجام مطالعات است؛ اما باید به یک نکته نیز توجه کرد و آن اینکه اگر خلیج را لایروبی کنیم ولی منشا رسوبات را از بین نبریم دوباره رسوب وارد خلیج شده و همان مشکلات تکرار می شود.» این عضو هیات علمی دانشگاه آزاد درباره منشا رسوب های وارد شده به خلیج گرگان به "جم پارس" گفت:«از مهم ترین علل این رسوبگذاری، سیل بالادست است که در اثر چرای بی رویه دام و نیز گسترش و انجام کشاورزی در شیب رخ می دهد و تا این عوامل را تغییر ندهیم و اصلاح نکنیم مشکل رسوبات حل نمی شود. هر گونه عملیات بدون توجه به ریشه های معضل، پاک کردن صورت مساله است و بر این اساس ابتدا باید عوامل را شناسایی کرد. سپس باید "برنامه مدیریتی برای حوضه آبریز گرگان" تهیه و تدوین و تمام موارد مدکور در آن لحاظ شود.قطعا راهکارهای مدیریتی برای کنترل رسوبگذاری و لایروبی یکی از راهکارهای مورد بررسی خواهد بود. اما باید مشخص شود که در چه اولویتی قرار دارد.»


او در پایان بر این نکته تاکید کرد که باید بودجه ای ملی برای نجات خلیج گرگان در نظر گرفته شود, همان گونه که برای "دریاچه ارومیه" در نظر گرفته شد؛ چرا که این خلیج از نظر کارکردهای اکولوژیک و اجتماعی بسیار مهم و در سطح ارومیه است و خشک شدن کامل آن می تواند معظلات جدی را در حوزه های مختلف برای استان و حتی کشور ایجاد کند.


سازمان کاری نکرده است
مهرماه امسال بود که مسوولان محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کردند یک مهلت 4 ماهه برای انجام مطالعات پیرامون خلیج گرگان و نجات آن از شرایط کنونی می خواهند. دوم بهمن ماه این مهلت تمام می شود و معلوم نیست سازمان چه طرحی در چنته دارد.
مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان اما می گوید که سازمان حفاظت محیط زیست کاری موثر و جدی در این راستا انجام نداده است. اسماعیل مهاجر به جامعه پویا می گوید:«سازمان اقدام موثری نکرده و اگر هم انجام داده بنده از آن بی اطلاعم.»


او تاکید می کند:«استارت این کار را مسوولان استان ماه ها پیش زده اند. آیت الله نورمفیدی و استاندار گلستان و مجموعه استانداری تاکید و پیگیری کرده اند ولی متاسفانه دستگاه های متولی هیچ اقدام عملیاتی انجام نداده اند.»


مهاجر در ادامه با تاکید بر انجام مطالعات جامع و البته سرعت در انجام آن می گوید:«بخش غربی خلیج به طور کامل خشک شده و رسوبات روز به روز بیشتر می شود. ارتفاع آب به زیر 80 سانت رسیده و کاهش بارندگی، کاهش آب ورودی از ولگا، آلودگی های نفتی در اثر فعالیت های کشورهای همسایه، ورود زهکش های فاضلاب و ... دارد فاجعه ارومیه دیگری را برایمان رقم می زند.»


مدیرکل حفاظت محیط زیست گلستان یادآور می شود:«اداره کل، پیگیر مطالبات از سازمان حفاظت محیط زیست است و دستگاه های اجرایی دیگر مانند استانداری نیز در این راه اقدام کرده اند. حتی این موضوع به شورای تامین استان نیز کشیده شده و آنها اهتمام ویژه دارند که خلیج گرگان باید هر چه سریع تر با رویکرد علمی و تخصصی و نیز مطالعات درست، نجات داده شود.»
با وجود تماس های مکرر با پروین فرشچی، معاون دریایی سازمان حفاظت محیط زیست کشور، ایشان به تماس تلفنی جامعه پویا پاسخ ندادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۰۸
پیمان صاحبی



به‌زودی پای ریزگردها نیزبه‌دلیل پس‌روی آب دریا و خشکی خلیج گرگان به این محل باز می‌شود

دولت بودجه‌ای را برای نجات خلیج گرگان اختصاص داد. میزان بودجه مصوب پنج میلیارد تومان بود که تاکنون محقق نشده است

تاکنون نهاد یا سازمانی مسئولیت لای‌روبی خلیج را برعهده نگرفته است و مسئولان همچنان درحال فرافکنی در این‌باره هستند

کاهش عمق خلیج گرگان به یک متر به‌دلیل رسوب‌گذاری رخ داده و سدسازی و کاهش آب‌دهی رود ولگا در روسیه، موجب خشکی خلیج گرگان شده است


طلوع و غروب آفتاب،رویایی‌ترین منظره‌ خلیج گرگان بود اما از آن تصاویر رویایی دیگر خبری نیست. پس‌رفت دریا و پیش‌رفت ساحل، غم‌انگیزترین صحنه‌ این روزهای خلیج گرگان است.خلیج گرگان آهسته‌آهسته آب می‌رود و سرنوشتی همچون دریاچه ارومیه در انتظار اوست. گویا همه منتظرند تنها کرانه خزر خشک شود و آن زمان پس از جنجال‌های فراوان، ستادی نیز برای احیای خلیج گرگان تشکیل دهند. در این میان، خبری هم از بودجه‌های قطره‌چکانی و کارگروه‌های نجات خلیج گرگان نیست. به‌گفته مسئولان استان گلستان، بحران خشکی خلیج گرگان تا جایی پیش رفته است که به‌زودی پای ریزگردها به کرانه دریا خرز نیز باز می‌شود.

سد؛ متهم اصلی خشکی خلیج گرگان

 خلیج گرگان بر اثر پیشروی در ساحل شبه‌جزیره میانکاله در منتهی‌الیه جنوب شرقی دریای خزر شکل گرفته است. مهم‌ترین مشکل خلیج گرگان، پس‌روی آب به سمت دریا و کاهش شدید عمق آن است. بازهم پای سدسازان در خشکی یک خلیج درمیان است. سدها، متهمان اصلی خشکی خلیج گرگان هستند چرا که سدهای بسیاری روی رودخانه‌های منتهی به خلیج احداث شده‌اند. کاهش میزان بارندگی و کاهش آب‌دهی رود ولگا در روسیه که 70 تا 90 درصد آب خزر را تامین می‌کند، از مهم‌ترین دلایل کاهش آب دریا بوده که درنهایت موجب خشکی خلیج گرگان شده است. صید بی‌رویه و ورود فاضلاب‌های صنعتی، دامداری و کشاورزی به خلیج گرگان از دیگر مشکلات این خلیج به‌شمار می‌رود.

عمق خلیج گرگان به یک متر رسید

درگذشته عمق خلیج گرگان به چهار متر می‌رسید اما درحال حاضر عمق آن بسیار کاهش یافته است و در بسیاری از نقاط به یک متر نیز رسیده است. کاهش عمق خلیج گرگان به یک متر به‌دلیل رسوب‌گذاری، یکی از مهم‌ترین معضلات این کرانه است. رسوب‌گذاری از طریق فرسایش خاک کشاورزی و آوردن آن به دریای خزر از سوی ایران رخ داده است. بخش دیگری از رسوب‌گذاری به‌دلیل ورود حجم وسیعی از فاضلاب‌های ایران به خلیج گرگان صورت گرفته است. پس از افزایش حجم رسوبات در دهنه خلیج گرگان، این مساله موجب کم شدن ورودی آب و پس‌روی آن به‌سمت دریا شده است. پیامد این گرفتگی دهانه خلیج گرگان، خشک شدن بخش غربی آن و کاهش عمق آب به یک متر است. همچنین نگرانی‌هایی درخصوص مساله ریزگرد نیز در این منطقه وجود دارد. به‌دلیل پس‌روی دریا و خشکی ممکن است در آینده نه‌چندان دور شاهد هجوم ریزگردها به خلیج گرگان باشیم.

خبری از بودجه پنج‌میلیاردی نجات نیست!

سال گذشته پس از اعتراضات فعالان و کارشناسان محیط زیست و هشدار تکرار سرنوشت دریاچه ارومیه در خلیج‌گرگان به‌دلیل پس‌روی آب دریای خزر و بحران خشکسالی و نابودی زیستگاه گونه‌های آبزی بسیار نادر و در حال انقراض،دولت بودجه‌ای را برای نجات خلیج گرگان اختصاص داد. میزان بودجه مصوب پنج میلیارد تومان بود که تاکنون محقق نشده است. اما مدیرکل پیشین حفاظت محیط‌زیست استان گلستان درباره جذب این بودجه گفته است:« حتی یک ریال از این بودجه نیز پرداخت نشده و هیچ اقدامی نیز در این مدت برای این خلیج انجام نگرفته است». در این میان برخی از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست از تشکیل کارگروه ویژه نجات خلیج گرگان برای رسیدگی به وضعیت خلیج گرگان خبر داده‌اند. از آنجا که خلیج گرگان وابسته به دریای خزر است، معاونت امور دریایی سازمان حفاظت محیط زیست متولی آن محسوب می‌شود. شهرام فداکار، مدیرکل دفتر سواحل و تالاب‌های ساحلی سازمان حفاظت محیط زیست به «قانون» درباره بودجه پنج میلیارد تومانی نجات خلیج گرگان گفت:« این بودجه را به استان گلستان اختصاص داده‌اند و سازمان محیط زیست وظیفه جذب آن را برعهده نداشته است. براساس آمار درحدود 30 درصد از این بودجه جذب شده است».

ستاد ملی احیای خلیج گرگان تشکیل می‌شود

همچنین مدیرکل دفتر سواحل و تالاب‌های ساحلی سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به آخرین جلسه کمیته ملی احیای خلیج گرگان و تالاب میانکاله در مصاحبه‌ای به ایسنا گفت:« در جلسه‌ نجات خلیج گرگان بر ضرورت تشکیل ستاد ملی احیای خلیج گرگان و تالاب میانکاله توافق شد تا مرجعیت قانونی آن تغییر کند و این کمیته بتواند مصوبه خود را از شورای عالی محیط زیست یا هیات وزیران بگیرد.باتوجه به اینکه رییس جمهور آب و محیط زیست را در اولویت دولت دوازدهم قرار داده است، امیدواریم حمایت هیات دولت را در زمینه تشکیل ستاد ملی احیای خلیج گرگان و تالاب میانکاله داشته باشیم چون در صورت تشکیل ستاد ملی ضمن افزایش اختیارات،ردیف بودجه‌مشخصی برای احیای خلیج گرگان تخصیص داده می‌شود و این اقدامات مسیر نجات خلیج گرگان را هموارتر می‌کند».

مسئول لای‌روبی خلیج گرگان کیست؟

براساس شواهد در اثر بالا آمدن آب و رسوب‌گذاری از سمت خشکی، کانال خوزینی در سمت چپ جزیره آشوراده بسته ‌شده است. تنگه طبیعی سمت راست جزیره نیز در حال بسته شدن است. یکی از راه‌حل‌های نجات خلیج گرگان لای‌روبی این کانال‌هاست. حال پرسش این است که مسئول این لای‌روبی کدام نهاد یا ارگان است؟ چرا که تاکنون نهاد یا سازمانی مسئولیت لای‌روبی خلیج را برعهده نگرفته است و مسئولان همچنان درحال فرافکنی در این‌باره هستند».

خلیج گرگان؛ قطب گردشگری

اکولوژی خلیج گرگان تحت تاثیر دریای خزر، رودهای مجاور و شبه جزیره میانکاله قرار گرفته است که در رشد و تکثیر آبزیان ، ماهیان استخوان‌دار و ماهیان غضروفی و جذب پرندگان مهاجر زمستانی نقش مهمی دارد.

خلیج گرگان از مهم‌ترین جاذبه‌ها و دارای قابلیت توریستی است. سواحل جنوبی و شرقی دریای خزر برخلاف سواحل شمالی آن هیچ‌گاه دوره یخبندان ندارد، بنابراین پیوسته شرایط جلب توریست داشته و آماده انجام همه گونه ورزش آبی است.  خلیج گرگان به همراه شبه جزیره میانکاله به‌عنوان پناهگاه حیات وحش و به‌علت داشتن اهمیت زیستی زیاد، در ردیف یکی از ذخیره‌گاه‌های زیست کره در جهان به ثبت رسیده است. شاید جالب باشد که بدانید در دومین فصل از پژوهش‌های باستانی زیر آب، بقایایی از قلعه تاریخی در امتداد دیوار تاریخی گرگان و تمیشه در زیرآب‌های خلیج گرگان کشف شد.این خلیج همچنین زیستگاه و محل تخم‌گذاری بسیاری از گونه‌های بومی دریای خزر از جمله ماهیان خاویاری است که ارزش اقتصادی زیادی برای ایران دارند و آرام بودن آب خلیج نیز شرایط مناسبی برای آن به عنوان یک تفریحگاه دریایی ایجاد کرده است.

محل تخم‌ریزی ماهیان خاویاری از بین می‌رود

خشکی خلیج گرگان پیامدهای منفی و آثار مخربی برای اکوسیستم منطقه داشته است. شاید مهم‌ترین پیامد آن را بتوان از بین رفتن محل تخم‌ریزی ماهیان خاویاری دانست.

در منطقه خلیج گرگان، ورود انواع آلاینده‌ها از جمله مواد مغذی، فسفات، سیلیکات و غیره که به‌صورت کود یا فاضلاب شهری است، موجب شده این خلیج در اصطلاح دچار مشکلی به نام «پرغذایی» شود. همچنین دسترسی بسیار سخت به دریا برای صیادان، باتلاقی شدن ساحل برای گردشگران و از همه مهم‌تر کاهش ذخایر ماهیان دریایی،از مهم‌ترین آثار کم شدن آب خلیج گرگان است.

معیشتی وابسته به خلیج

اقتصاد مردم زیادی در غرب استان گلستان و شرق استان مازندران به این خلیج وابسته است و نابودی آن، پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زیاد و خطرناکی مانند مهاجرت گسترده مردم منطقه و عواقب آن را در برخواهد داشت.

خشکی، دریاخواری می‌آورد

یکی دیگر از خطرهایی که خلیج گرگان را تهدید می‌کند، دریاخواری است. خشک شدن خلیج گرگان و پس‌رفت دریا و پیش‌رفت ساحل آن، این روزها بازار زمین‌خواری و دریاخواری را در این منطقه گرم کرده است. با پس‌روی آب به‌سرعت زمین‌های ساحل فنس‌کشی می‌شود و این پدیده به‌تنهایی مشکلات بسیار بزرگی را برای منطقه به وجود می‌آورد.خلیج گرگان نیز مانند صدها تالاب و رودخانه کشور نفس‌های آخر خود را می‌کشد و گوشی برای شنیدن این نفس‌ها نیست. خلیجی که درصورت خشکی آن اکوسیستم دریای خزر، جزیره آشوراده ومیانکاله به‌شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرند و بسیاری از گونه‌های جانوری و گیاهی منقرض می‌شوند.

منبع:قانون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۴۲
پیمان صاحبی


درختان دی اکسید کربن زیادی جذب می‌کنند، بنابراین یکی از راه‌های کاهش این گاز در اتمسفر، جلوگیری از قطع درختان است. اخیرا طرحی در اوگاندا انجام شده که بر اساس آن به ساکنان مناطق جنگلی پول داده شد تا از قطع درختان جلوگیری کنند. این مطالعه نشان می‌دهد مزایای جلوگیری از انتشار کربن، دو برابر هزینه‌هاست.

به گزارش ایانا از مجله نیچر، محققان می‌گویند پروژه دو ساله‌ای که در ۶۰ روستای اوگاندا انجام شد و طی آن به ۱۸۰ نفر از مردم، ۲۰ هزار دلار پول پرداخت شد که درختان را در زمین‌های خود قطع نکنند، به لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه است. با تاخیر در انتشار دی اکسید کربن، فوایدی که از طریق این پروژه به جامعه برمی‌گردد، بیش از دو برابر هزینه آن است.

شاهد نعیم، متخصص محیط زیست در دانشگاه کلمبیا در نیویورک سیتی می‌گوید: این تحقیق که مشروح آن در مجله ساینس به چاپ رسیده، یک مطالعه نادر و باورنکردنی در باب تاثیرات پرداخت پول برای حفظ جنگل‌هاست.

نعیم می‌گوید که ضرورتا نمی‌توان نتیجه گرفت که پرداخت پول به مردم برای جلوگیری از قطع درختان همیشه یک فعالیت به صرفه است؛ ممکن است شرایط موجود در اوگاندا برای جاهای دیگر صدق نکند. اما این تحقیق دلیلی است بر این که این روش حداقل در یک مورد موثر بوده است.

میلیاردها دلار هزینه برای درختان

در طول دو دهه گذشته کشورهای زیادی، میلیاردها دلار پول نقد برای حفظ جنگل‌ها هزینه کرده‌اند. در سال ۲۰۰۸، سازمان ملل برنامه REDD (کاهش گازهای گلخانه‌ای ناشی از جنگل‌زدایی) را آغاز کرد که به کشورها اجازه می‌دهد با پرداخت پول به مردم کشورهای دیگر برای کاستن از تخریب جنگل‌ها، خسارت ناشی از انتشار گازهای گلخانه‌ای خود را جبران کنند.

اما دشوار است با قاطعیت بتوان گفت که این نوع پرداخت‌ها همیشه موثر است زیرا معمولا پروژه‌ها به دقت ارزیابی نمی‌شوند. نعیم در نگارش مقاله‌ای همکاری کرد که به مطالعه ۱۱۸ پروژ‌ه‌ای پرداخته که در آنها برای حفظ اکو سیستم‌ها پول پرداخت شده است؛ آنها دریافتند که ارزیابی دقیق اثربخشی ۶۰ درصد از این پروژه‌ها امکان ندارد.

این گونه پروژه‌ها ممکن است با معضلاتی هم روبرو شود از قبیل اثبات اینکه آیا درختان در اکوسیستم‌هایی که برای تشویق مردم به حفظ درختان پول کافی پرداخت شده بود، واقعا محافظت شده‌اند یا خیر. اینا پوراس محقق در زمینه حفاظت مبتنی بر بازار در موسسه بین‌المللی محیط زیست و توسعه مستقر در لندن می‌گوید: "پروژه‌های بسیاری وجود دارند که دست اندرکاران آنها از مردم انتظار دارند به قیمت یک کوکاکولا، کارهای زیادی انجام دهند".

چرا این پروژه در اوگاندا موثر بود؟

پوراس می‌گوید برعکس، مورد اوگاندا نشان می‌دهد که پرداخت هدفمند به روستاییان موثر بوده است. سالانه در حدود ۲۸ دلار به ازای هر هکتار جنگل که محافظت شده بود، پرداخت شد که تقریبا به طور میانگین معادل مبلغی است که روستاییان می‌توانستند با قطع درختان برای تهیه الوار به دست آورند. این مطالعه طی سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ اجرا شد که طی آن روستاییان در پایان هر سال اگر به قرارداد خود عمل می‌کردند، پول نقد دریافت می‌کردند.

در این مطالعه که دولت اوگاندا از محل کمک‌های سازمان ملل، هزینه‌های آن را پرداخت می‌کرد، گروهی به سرپرستی سیما جایاچاندران از دانشگاه نورث وسترن در ایلینویز، روستاهایی را به‌طور تصادفی در مناطق هویما و کیباله در اوگاندا برای پرداخت پول انتخاب و برای پیگیری قطع درختان از تصویربرداری ماهواره‌ای استفاده کردند. او می‌گوید: شما می‌توانید تک تک درختان را به چشم ببینید. این امر وقتی که الگوی قطع درختان پراکنده است، بسیارمفید است. در ۶۰ روستایی که برای حفظ درختان به مردم پول داده شده بود، پوشش درختی ۴,۲ درصد افت کرد اما در ۶۱ روستایی که پول پرداخت نشده بود پوشش جنگلی ۹.۱ درصد کاهش داشت.

تیم جایاچاندران بر این اساس ارزیابی می‌کنند که هزینه‌های اقتصادی این پروژه، به حدود ۴۶ سنت به ازای هر تن کربنی که جلوی انتشار آن گرفته شده، برسد. آنها می‌گویند این امر، پروژه را بسیار ارزشمندتر می‌سازد: آنها با استفاده از ارزیابی آژانس محیط زیست آمریکا (EPA)، برای تعیین تخریبی که بر اثر انتشار دی اکسید کربن به وجود می‌آید (عددی که به "هزینه اجتماعی" کربن هم معروف است)، می‌گویند منفعت تاخیر انتشار یک تن دی اکسید کربن به مدت دو سال، ۱,۱۱ دلار یعنی بیش از دو برابر هزینه‌های پروژه است.

جایاچاندران می‌‎گوید: حتی اگر روستاییان بلافاصه پس از پایان پروژه، درختانی را که برای حفاظت از آنها پول گرفته بودند، قطع کنند، باز هم پرداخت پول، مقرون به صرفه است که این امر، نشانه امید بخشی برای پروژه‌های دیگر است. او می‌گوید: "امیدوارم تحقیق ما مردم را نسبت به موثر بودن این روش و اینکه آنها می‌توانند آن را ارزیابی کنند، خوشبین سازد".

ترجمه: محسن حدادی

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۷
پیمان صاحبی


لیلا مرگن:

در حالی که برای توقف بهره‌برداری تجاری از جنگل‌های شمال بیش از سه سال وقت صرف شد، پروژه‌های عمرانی به راحتی با داشتن ارزیابی زیست محیطی یکی پس از دیگری در جنگل‌های شمال کشور اجرا می‌شوند. فقط در سد گلورد نکا با یک حساب سرانگشتی و ساده، به اندازه نیمی از امکان برداشت جنگل طی یک سال از یک نقطه کوچک درخت برداشت می‌شود و معلوم نیست با کدام توجیه اقتصادی و زیست محیطی، ارزش خاک و جنگلی که در مخزن سد گلورد دفن می‌شود، کمتر از ارزش ۱۰۷ میلیون متر مکعب آب قابل تنظیم این سد است. به راستی چگونه می‌توان پذیرفت که برداشت ۵۰۰ هزار متر مکعب چوب در قالب طرح‌های جنگلداری به شدت به این اکوسیستم آسیب می‌زند اما پروژه‌های عمرانی غیر ضروری یا کمتر ضروری، تخریبی برای جنگل در پی ندارد.

سد گلورد که بر روی رودخانه نکا در ۴۳ کیلومتری جنوب شرق شهر نکا واقع شده است، با هدف تامین آب کشاورزی و تولید برق، ۱۳ تیرماه سال جاری توسط وزیر نیرو افتتاح شد. حجم آب قابل تنظیم این سد ۱۰۷ میلیون متر مکعب و قدرت تولید برق آن سه مگاوات است. بر اساس اطلاعات درج شده در سایت شرکت مدیریت منابع آب ایران، ارتفاع این سد از پی ۱۰۹ متر است. از سال ۸۱ کار احداث سد آغاز شده و در سال ۹۴ به پایان رسیده است. مجری پروژه، شرکت آب منطقه‌ای مازندران، مشاور آن منابع آب و خاک همچین پیمانکار، اویول است. سد گلورد سی و سومین سد افتتاح شده در دولت یازدهم است و اگرچه رسانه‌های محلی اعلام کردند که پس از نیم قرن، ساخت این سد کامل شده است تا مشکل آب شهرهای نکا، گلوگاه و بهشهر حل شود، اما اطلاعات درج شده در سایت شرکت مدیریت منابع آب ایران نشان می‌دهد که مدت زمان ساخت سد ۱۵ سال است. از آنجا که متوسط زمان ساخت پروژه‌های عمرانی ۱۸ سال تخمین زده شده است، سرعت ساخت سد گلورد، بیش از سایر پروژه‌های عمرانی بوده است.

شنیده بودیم که با آبگیری سد گلورد، آبشار اسپه‌او که به اعتقاد فعالان محیط زیست منطقه، جاذبه‌ای برای گردشگری به شمار می‌آید، زیر آب خواهد رفت. بنابراین تصمیم گرفتیم برای آخرین بار، سری به آبشار بزنیم چرا که آبگیری سد گلورد شروع شده و پیمانکاران، به شدت در حال قطع درختانی هستند که در مخزن سد قرار گرفته‌اند. در مسیر جاده نکا به سمت مخزن سد گلورد، بوی خاک جنگل را کمی غلیظ‌ تر از حالت معمول مناطق جنگلی می‌شد استشمام کرد. کمی که جلوتر رفتیم، لودری را مشغول کار دیدیم که در حال حفر تونل برای جاگذاری لوله‌های سفید رنگ و قطور گاز بود. دقیقا در حاشیه جنگلی که با افتتاح سد گلورد، بخشی از آن برای همیشه زیر آب می‌رود، به طور همزمان، پروژه گاز رسانی در حال انجام بود و بوی تند خاک، ناشی از فعالیت ماشین‌آلات سنگین برای جاگذاری لوله‌ها بود. اگرچه اعلام شده بود که برای این پروژه که در حاشیه جاده در دست اجرا بود، درختی قطع نشده است اما در طول مسیر، چند درخت قطع شده قابل مشاهده بود. البته دیدن این صحنه این پرسش را در ذهن ایجاد می‌کرد که آیا استقرار لوله گاز در حاشیه جاده، ایمنی لازم را دارد؟

کوچ اجباری روستای رودبار

به مخزن سد که رسیدیم، بارش آرام باران آغاز شد. با اجازه مسئولان سد، به سمت آبشار به راه افتادیم اما در همان ابتدای مسیر به ما اعلام کردند که سازمان هواشناسی هشدار سیل داده و بهتر است از حرکت در مسیر رودخانه خودداری کنیم. کمی دورتر از مخزن سد، بقایای روستای رودبار خودنمایی می‌کرد. اهالی روستا که به بالای کوه کوچانده شده بودند، از لابه لای خانه‌های خراب شده خود، همچنان در حال جمع‌آوری برخی وسایل به جا مانده بودند. یکی از زنان روستا می‌گفت که آب منطقه‌ای مدفن برخی اموات روستا که زمان فوت آنها طولانی نبوده، به بالای کوه منتقل کرده است. این بانوی روستایی می‌گفت: "قبر یک شهید و ۲۹ نفر از اهالی را به بالای کوه بردند. اما قبر برادر من که ۲۸ سال قبل فوت شده است، در مخزن سد فرو خواهد رفت". هنوز می‌توانستید کمد و بخشی از وسایلی که در خانه‌های روستا به جا مانده، ببینید. یکی از اهالی روستا که با چهارپای خود در حال عبور از حاشیه رودخانه بود، وقتی گروه کوچک ما را دید، تاکید کرد که مواظب سیل باشیم. با زبان مازندرانی توضیح داد که این رودخانه گاهی سیل‌خیز می‌شود و این سیل‌های گاه و بیگاه دام‌های اهالی را هم برده است. البته بر اساس تجربه‌ای که داشت برایمان تشریح کرد که اگر قصد داریم در حاشیه رودخانه حرکت کنیم، به محض آنکه آب رودخانه گل آلود شد، به سمت ارتفاعات پناه ببریم تا از سیل در امان باشیم. در طول مسیر روی شیب‌ها ریشه درختان را آتش زده بودند. احتمالا اقدامی در راستای پاکسازی مخزن سد بود. بوی خاک سوخته با نم نم بارانی که احتمال سیل را هم به همراه داشت، با هشدارهایی مکرر اهالی و مسئولان سد، چشمان ما را به رودخانه نکا دوخته بود تا اگر آب گل آلود شد، به ارتفاعات پناه ببریم. کمی بعد از روستای رودبار، با شروع مرز جنگل صدای اره موتوری‌ها به گوش می‌رسید، کارگران شرکت‌های مجری طرح جنگلداری منطقه، به سرعت در حال قطع درختان انجیلی بودند و گروهی نیز در شیب تند دامنه، در حال قطع درختانی بودند که با اجرای این پروژه عمرانی، چکش نشانه‌گذار روی آنها خورده بود. کارشناس یکی از شرکت‌های بهره‌بردار معتقد بود جنگل با سد گلورد غارت شده است. در حال صحبت با کارگران و کارشناسان طرح‌های جنگلداری بودیم که باز هم اکیپی از مهندسان سد به تیم کوچکمان رسیدند و اعلام کردند که احتمال وقوع سیل وجود دارد. البته معتقد بودند که هواشناسی همواره درباره وقوع سیل هشدار می‌دهد اما گاهی هم سیل نمی‌آید. می‌گفتند این بار از چندین منبع مختلف هشدار سیل دریافت کرده‌اند و اگر ما قصد داریم به مسیر خود ادامه دهیم، با محض شنیدن صدای غرش آب خود را به ارتفاعات برسانیم و حداقل ۱۰۰ متر از رودخانه فاصله بگیریم. البته با توجه به توپوگرافی و شیب دامنه‌های دره‌ای که رودخانه نکا در آن جریان داشت، تاکید می‌کردند که بالارفتن از دامنه‌ها کاری سخت و زمان‌بری است. البته تیم ما با تکیه بر اطلاعاتی که از بالادست داشت و عدم بارش باران در مناطق بالادست، ترجیح داد که به مسیر خود ادامه دهد.

خروج روزانه ۱۰۰ کامیون چوب از جنگل

شدت باران بیشتر شده بود. از بالای یال کوه صدای زوزه گرگ شنیده می‌شد و ما در بستر رودخانه در حال حرکت بودیم که یک کامیون از راه رسید و بخشی از مسیر را با راننده کامیون همراه شدیم. کارگران زیادی را در طول مسیر دیدیم که مشغول قطع درخت بودند و با وجود هشدار سیل، به کار خود ادامه می‌دادند. راننده از خاطرات خود درباره سیل رودخانه نکا گفت و اینکه این روزها به شدت مشغول خروج چوب از جنگل هستند. می‌گفت: "تقریبا روزی ۱۰۰ کامیون چوب از مخزن سد به خارج برده می‌شود". بعد از طی بخشی از مسیر، از کامیون پیاده شده و باز هم در بستر رودخانه به راه خود ادامه دادیم تا به آبشار اسپه‌او رسیدیم، حدود ۱۲ کیلومتر راه از مخزن سد گلورد تا آبشار اسپه‌او فاصله بود. بالاخره به آبشار رسیدیم. تا خود آبشار درختان قطع شده روی زمین در انتظار حمل بودند. یکی از کارگرانی که کمی پایین‌تر از آبشار مشغول قطع و تبدیل درختان بود، اعلام کرد که یک و نیم کیلومتر بعد از آبشار هم در مخزن سد قرار خواهد گرفت. بعد از استراحتی کوتاه، در مسیر برگشت در حالی که باران قطع شده بود، تازه توانستم به بکری جنگلی که برای همیشه از روی کره زمین حذف می‌شود، فکر کنم. فرصت داشتم با دقت به جزئیات بیشتری از مسیر توجه کنم. بخش‌هایی از دیواره‌های حاشیه رودخانه به شدت خطر لغزش و رانش داشتند زیرا درختان همسال روی آنها رشد کرده بود. در جنگل صرفا در جاهایی که خاک احتمال لغزش و رانش دارد، شاهد توده‌های همسال هستیم. از آنجا که درختان روی بخشی از دامنه جوان و قطر آنها کم بود، قطعا لغزش طی کمتر از ۵۰ سال اخیر رخ داده بود. بنابراین با قطع این درختان برای پاکسازی مخزن، قطعا شاهد لغزش و رانش زمین و هجوم رسوبات به پشت سد هم خواهیم بود اما آیا سازندگان سد به این مسئله تدبیری دارند یا بعد از مدتی برای جلوگیری از تراکم رسوبات، سیلاب‌ها را از دریچه‌های سد عبور داده و پایین دست را دچار مشکل می‌کنند؟ در حاشیه رودخانه اسکلت گراز دیده می‌شد و پرندگان شکاری روی سرمان پرواز می‌کردند. همه اینها نشان می‌داد که منطقه دارای تنوع بالایی از حیات وحش هم هست و سد گلورد، علاوه بر حذف درختان، جانوران زیادی را نیز بی‌خانمان خواهد کرد.

پس از رسیدن به تهران با دکتر نصرت‌الله صفائیان نویسنده کتاب اکولوژی خودمانی تماس گرفتم. به گفته وی ساخت سدها، ساده‌سازی اکوسیستم است و با ساخت این سازه‌ها، سهم آب حیوانات و گیاهان پایین دست، حذف می‌شود. تغذیه منابع آب زیرزمینی متوقف می‌شود و وضعیت تنوع گونه‌های گیاهی و جانوری نیز دستخوش تغییر می‌شود.

قطع بیش از سه هزار درخت

سخنان فتح‌الله غفاری رئیس اداره جنگلداری اداره کل منابع طبیعی استان مازندران- ساری نیز شنیدنی است. وی آمار دقیقی از درختان قطع شده ندارد اما می‌گوید که تا ارتفاع ۷۳۴ متر از سطح دریا، زیر آب خواهد رفت.

اگرچه کارگران جنگل معتقد بودند که ۱,۵ کیلومتر بعد از آبشار اسپه‌او نیز در مخزن سد قرار گرفته و زیر آب می‌رود اما غفاری بیان می‌کند: "مخزن سد تا آبشار پیش نمی‌رود و ما درختان آن نقطه را نشانه‌گذاری نکرده‌‎ایم". این در حالی است که بازدید میدانی ما از منطقه نشان می‌داد که تا آبشار، درختان قطع شده‌اند.

به گفته رئیس اداره جنگلداری ساری، مخزن سد گلورد بخشی از زمین‌های کشاورزی، جنگل و مستثنیات تجاوزی روستاییان را زیر آب می‌برد. ارزیابی زیست محیطی پروژه سال ۷۸ انجام شده است و کل سطحی که زیر آب می‌رود ۲۳۰ تا ۲۴۰ هکتار است.

وی اگرچه شمارش دقیق درختان قطع شده را ندارد و عملیات قطع در مخزن سد گلورد هم همچنان ادامه دارد اما معتقد است که بیش از سه هزار درخت در مخزن سد گلورد قطع خواهد شد.

بر اساس یک فرمول ساده که در بین جنگلدارها به فرمول استوانه مشهور است، اگر قطر برابر سینه هر درخت دو متر و ارتفاع آن ۳۰ متر فرض شود، با در نظر گرفتن حجم برداشت ۵۰۰ هزار متر مکعب در سال برای کل جنگل‌های شمال، سالانه ۱۰ هزار و ۴۱۷ درخت از یک میلیون هکتار عرصه‌های جنگلی طرح‌دار شمال، درخت برداشت می‌شود. اما در سد گلورد در یک سطح کوچک ۲۴۰ هکتاری ظرف کمتر از یکسال، به میزان یک سوم حجم برداشت یک میلیون هکتاری جنگل‌های دارای طرح، درخت قطع می‌شود. با آبگیری مخزن سد، آب تا ارتفاع ۷۳۴ متر بالا می‌رود و ریشه بخشی از درختان منطقه در داخل آب قرار می‌گیرد. به تبع آن گونه‌هایی که سرشت آنها آب دوست نیست، به تدریج و در طول سالیان بعد از آبگیری از منطقه حذف شده و گونه‌های مقاوم به شرایط رطوبت بیشتر در حاشیه مخزن سد مستقر خواهد شد. در جنگل‌های حاشیه سد گلورد درختان توسکا، ممرز، آزاد، انجیلی، و افرا پلت وجود دارد که با تغییر اقلیم منطقه به دلیل ساخت سد، بخشی از این درختان و گونه‌های حشره و پرندگان وابسته به آنها را برای همیشه از دست خواهیم داد اما ارزیابان پروژه، ارزش سه مگاوات برق (را که می‌توانستیم با پنل‌های خورشیدی هم تولید کنیم) و ۱۰۷ میلیون متر مکعب آب قابل تنظیم (که شاید با سدهای کوچکتر و تخریب کمتر نیز تنظیم آن امکان‌پذیر بود)، را بیشتر از تنوع زیستی جنگلی بکر تخمین زده‌اند! بر اساس گفته محمدابراهیم یخکشی مدیرکل آب منطقه‌ای مازندران سد گلورد پروژه‌های تکمیلی نیز داشته و پلی به طول چهار کیلومتر به روی مخزن سد برای دسترسی روستانشینان ایجاد خواهد شد. احداث این پل با هدف جذب گردشگر معرفی شده است اما ساخت سد گلورد، آبشار اسپه‌او به عنوان جاذبه گردشگری منطقه را زیر آب خواهد برد! پروژه‌های تکمیلی سد تخریب بیشتری را به جنگل تحمیل می‌کند و ورود بیشتر گردشگر به منطقه، امنیت سکونتگاه حیات وحش واقع در حاشیه سد گلورد را با مخاطرات جدی روبرو خواهد کرد اما گویا در اجرای پروژه‌های عمرانی به هیچ یک از این نکات توجهی نمی‌شود.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۶
پیمان صاحبی

۹ میلیارد پلاستیک تولیدی بشر بازیافت نشده است

با وجود پیشرفت‌ها در فرآیند بازیافت، بیشتر مواد پلاستیکی در جهان همچنان به شکل زباله درآمده و راهی سایت‌های دفن زباله می‌شوند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، کارشناسان محیط زیست در آمریکا می‌گویند: به رغم تلاش‌هایی که در فرآیند بازیافت انجام گرفته بیشتر مواد پلاستیکی در جهان به شکل زباله در می‌آیند و روانه سایت‌های دفن زباله می‌شوند.

طبق بررسی انجام شده بیش از ۹ میلیارد تن پلاستیک در شش دهه گذشته تولید شده که تا سال ۲۰۱۵ حدود هفت میلیارد تن از آن به شکل زباله درآمده‌اند. همچنین حدود ۹ درصد از آن‌ها بازیافت شده و حدود ۱۲ درصد دیگر سوزانده شده‌ است.

در سال ۱۹۶۰، پلاستیک حدود یک درصد زباله در سایت‌های دفن زباله شهری در کشورهای صنعتی را تشکیل می‌داد درحالیکه این رقم در سال ۲۰۰۵ به حدود ۱۰ درصد رسیده‌ است.

به گزارش دیسکاوری نیوز، درصورتیکه روند فعلی ادامه پیدا کند تا سال ۲۰۵۰ جهان با ۱۳ میلیارد تن زباله پلاستیکی روبرو خواهد بود.
منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۳
پیمان صاحبی

 

خشکی دریاچه ارومیه، جان 14 میلیون نفر را تهدید می‌کند

مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجان غربی هشدار داد: چنانچه دریاچه ارومیه احیا نشود، بیش از ۱۴ میلیون نفر جانشان در خطر خواهد بود و انواع بیماری ها آنها را تهدید می کند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، همایش احیای دریاچه ارومیه با حضور مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجان غربی، معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان میاندوآب، معاون عمرانی فرماندار، بخشداران مرکزی، باروق و مرحمت آباد شهرستان میاندوآب و جمع کثیری از مسئولان شهرستان و کلیه شوراها و دهیاران میاندوآب و بخشهای تابعه در محل سالن مجتمع فرهنگی و هنری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان میاندوآب برگزار شد.

جعفری مدیرکل مدیریت بحران استانداری در این همایش گفت: میاندوآب نقش مهمی در احیای دریاچه ارومیه دارد و در این زمینه لازم است تا دهیاران، شوراها و همه اقشار مختلف مردم برای فرهنگ سازی در راستای پیشبرد برنامه های احیای دریاچه ارومیه تلاش کنند.

وی افزود: خشک شدن دریاچه ارومیه تنها مربوط به دولت ها نیست و تغییر اقلیم، خشکسالی، افزایش مصرف آب، عامل انسانی و کاهش بارندگی ها از جمله دلایل خشک شدن دریاچه است.

جعفری ادامه داد: روزگاری دریاچه ارومیه، طغیان می کرد و شاید هیچ کس باور نمی کرد که روزی ۹۵ دریاچه ارومیه خشک شود، چنانچه دریاچه ارومیه احیا نشود، بیش از ۱۴ میلیون نفر جانشان در خطر خواهد بود و انواع بیماری ها آنها را تهدید می کند.

مدیرکل مدیریت بحران استانداری آذربایجان غربی، تصریح کرد: کشاورزان و همه اقشار مختلف مردم باید به نقش خود در مقابله با این بحران عمل کرده و احساس مسئولیت کنند.

وی گفت: هر ساله باید به طور میانگین هشت درصد از مصرف آب کشاورزی را کاهش دهیم تا در برنامه پنج ساله، مصرف آب را ۴۰ درصد کاهش دهیم.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۲
پیمان صاحبی


خبرگزاری کشاروزی ایران (ایانا)-لیلا مرگن:

حرفه جنگلبانی یکی از مشاغل سخت و پرمخاطره اما کمتر شناخته شده در جامعه است. جنگلبانان نیروهایی هستند که بدور از هیاهو و جنجال‌های تبلیغاتی، در شرایط سخت محیطی وظیفه حفاظت از عرصه‌های طبیعی را به عهده دارند. آنها با آتش، قاچاق و تجاوز به عرصه‌های طبیعی مبارزه می‌کنند. در این راه کشته شده و یا صدمات جدی می‌بینند اما کمتر نامی از آنها به زبان رانده می‌شود. کمتر کسی به درستی می‌داند که جنگلبان کیست و چه وظیفه‌ای به عهده دارد. این قشر حتی در چارت تشکیلاتی سازمان مطبوع خود نیز سهمی ندارند. سرهنگ قاسم سبزعلی فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور نداشتن چارت تشکیلاتی را مهمترین خلاء حرفه جنگلبانی دانسته و می‌گوید: برای حل این مشکل از نخستین روزی که پا به سازمان جنگل‌ها گذاشته، تلاش کرده است. به اعتقاد وی در حوره منابع طبیعی نیاز داریم که به صورت جدی و پایدار به موضوع حفاظت پرداخته شود. سبزعلی بر این باور است که با اطلاع‌رسانی درست در زمینه حرفه جنگلبانی، مردم می‌فهمند که جنگلبان در تقابل با آنها نیست بلکه در کنار مردم است و وظیفه‌اش حفاظت از انفال برای انتقال آن به نسل آینده است. در نتیجه مردم از چنین حرفه‌ای قطعا انتظار خیانت نیز نخواهند داشت و به ماموران آن کمک خواهند کرد.

وی تاکید کرد: با توجه به روند افزایش عمق چاه‌های آب -که هشداری درباره وضعیت نامناسب محیط زیست است- و ایجاد مخاطرات زیست محیطی در سطح جهان، اگر برای سال‌های آتی برنامه نداشته باشیم، نسل آینده شدیدا در معرض خطر قرارخواهد گرفت. بنابراین باید بیش از گذشته به حفاظت از طبیعت، توجه کنیم.

با توجه به اهمیت حفاظت از عرصه‌های طبیعی، سازمان جنگل‌ها به عنوان متولی مدیریت و حفاظت بخش اعظم سرزمین ایران، با هدف معرفی بیشتر حرفه جنگلبانی، روز ۹ مرداد ماه جشنواره جنگلبان را برگزار خواهد کرد. با فرمانده یگان حفاظت این سازمان درباره اهداف برگزاری این جشنواره گفتگو کردیم که در ادامه می‌خوانید:

جشنواره جنگلبان چقدر به معرفی شدن حرفه جنگلبانی در سطح جامعه کمک می‌کند؟

جنگلبانان افرادی هستند که در سطح سازمان جنگل‌ها و ادارات منابع طبیعی فعالیت می‌کنند اما تلاش و زحمات آنها در کشور مغفول مانده است زیرا فعالیت‌های آنها به طور جامع و کامل در جامعه شناسایی نشده است. این در حالی است که در حوزه محیط زیست، محیط‌بانان شناخته شده‌تر هستند و فعالیت‌های آنها برای مردم ملموس‌تر و آشناتر است. این مسئله ما را بر آن داشت در زمینه حرفه جنگلبانی اطلاع‌رسانی کنیم. جنگلبانان بیش از ۵۰۰ جانباز و نزدیک به ۱۵ شهید در حوزه حفاظت از انفال و برخورد با متخلفان به جامعه تقدیم کرده‌اند. آنها در امر حفاظت اقدامات گسترده‌ای را انجام می‌دهند. در سازمان جنگل‌ها ۱۳۵ میلیون هکتار وسعت سرزمینی اراضی ملی باید تحت پوشش عملیات حفاظتی قرار گیرد. تخلفاتی که دراین وسعت رخ می‌دهد شامل: شخم و شیار، تعقیب تصرفات، جلوگیری از تغییر کاربری‌ها، قاچاق محصولات مرتعی و جنگلی، قاچاق چوب، مقابله با احداث کوره‌های ذغال، ممانعت از چرای غیر مجاز و غیره است که توسط جنگلبانان و نیروهای یگان حفاظت پیگیری می‌شود. در حال حاضر یکی از چالش‌های اساسی سازمان جنگل‌ها در بحث حریق است. اطفای حریق نیز به عهده نیروهای جنگلبان است. در کشور روز آتش نشان، نیروی انتظامی و پلیس داریم اما روزی به نام جنگلبان نداریم با وجود حجم گسترده‌ فعالیت جنگلبانان هیچ روزی به نام آنها در تقویم درج نشده است. این مسئله ما را بر آن داشت که روز جهانی جنگلبان، ۹ مرداد ماه که در تقویم فدراسیون بین‌المللی رنجرها آمده است را به عنوان روز جنگلبان در داخل کشور گرامی بداریم. تلاش می‌کنیم در این روز در حوزه اطلاع رسانی اقدامات گسترده انجام دهیم. با توجه به استراتژی کلان کشور در حوزه بهره‌گیری از مشارکت مردم، تشکل‌های محلی و جوامع مردم نهاد، نگاه ما این است که از این نیروها برای معرفی جنگلبانان به جامعه بهره بگیریم. در برنامه‌ها و استراتژی کلان سازمان جنگل‌ها در امر حفاظت به سمتی رفتیم که از حضور مردم بهره‌گیری کنیم. در عرصه‌های طبیعی به دنبال توانمندسازی اقتصادی جوامع محلی و تشکل‌های مردم نهاد هستیم. فقط در صورت توجه به معیشت و اقتصاد مردم، موفقیت لازم را به دست می‌آوریم و تخریب سرزمین را به حداقل خواهیم رساند. امروز نیاز اقتصادی مردم به صورت قانونی و غیر قانونی به منابع طبیعی گره خورده است و ما باید برای جامعه، مسیر منطقی را تعریف کنیم. به همین دلیل برای کاهش وابستگی به منابع جنگلی و رفع نیازهای سوختی جامعه محلی، انرژی خورشیدی در اختیار مردم قرار گرفته است. ما تلاش می‌کنیم با اقدامات مناسب، خسارات محیط زیستی را به حداقل برسانیم.

در برگزاری جشنواره جنگلبان چه اهدافی رادنبال می‌کنید؟

آگاه سازی و معطوف کردن اذهان عمومی به مقام، جایگاه و سختی شغل جنگلبانان یکی از اهداف ماست. جنگلبانان از صبح باید در عرصه حضور یافته و مسافت طولانی را طی کنند. آنها سرما، گرما و سختی مسیر را تحمل می‌کنند. در جریان انجام وظیفه گاهی متعرضان به عرصه‌های طبیعی با آنها درگیر می‌شوند و با اره برقی، تبر و گلوله به نیروهای یگان حفاظت حمله می‌شود. یکی از نیروهای ما به نام شهید ارغوان، در سال‌های گذشته در خراسان شمالی به شهادت رسید. متخلفان ابتدا وی را با چاقو می‌‌زنند اما کشته نمی‌شود، سپس از ارتفاع پرت می‌کنند و در نهایت با بند پوتینش شهید ارغوان را خفه می‌کنند. متخلفان خیلی فجیع و ناجوانمردانه این نیروی ما را به شهادت می‌رسانند. در بسیاری موارد در اذهان عمومی سازمان جنگل‌ها متهم به کم کاری می‌شود و این گونه تصور می‌شود که این سازمان با متخلفان برخورد نمی‌کند. برای برخورد با متخلفان نیازمند انسجام بین دستگاهی هستیم. اگر بین دستگاه‌‎های دولتی انسجام وجود نداشته باشد، به توفیق دست نمی‌یابیم. ما در دولت، مجلس و قوه قضائیه به دنبال ایجاد این انسجام هستیم تا خدای نکرده به خاطر ناهماهنگی‌ها، در شورا یا دهیاری‌ها مجوزی به افراد داده نشود که یگان حفاظت مجبور به تخریب ساخت و سازهای جامعه محلی شود. نگاه ما این است که هماهنگی‌ها باید به گونه‌ای باشد که مردم بر خلاف قانون، ساختمانی را نسازند که منابع طبیعی مجبور به تخریب آن شود زیرا این رفتار به اقتصاد جامعه آسیب وارد می‌کند. متاسفانه به دلیل برخی بی‌مهری‌ها جنگلبانان انگیزه خود را از دست داده‌اند. تلاش می‌کنیم با برگزاری جشنواره، این انگیزه را به جنگلبانان باز گردانیم و فضا برای طرح دغدغه‌های آنها فراهم کنیم. ارتقای جایگاه جنگلبانان یکی دیگر از اهدافی است که ما دنبال می‌کنیم. متاسفانه با حجم گسترده وظایفی که به عهده جنگلبانان قرار دارد، این حرفه ازجایگاه اجتماعی خوبی برخوردار نیست. در مباحث حقوقی و پست سازمانی، هنوز تشکیلات مناسب برای کادر یگان حفاظت تصویب نشده است. با برگزاری جشنواره جنگلبان به دنبال جلب مشارکت جنگلبانان برای فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی هستیم. تلاش می‌کنیم با ایجاد شور و انگیزه نسبت به کار و شغل در آنها، زمینه مشارکت بیشتر این قشر در حفاظت از عرصه‌های طبیعی را فراهم کنیم. همچنین زمینه سازی جهت ایجاد ساختار قانونی و مردم نهاد برای پیگیری مطالبات جنگلبانان از دیگر اهداف این جشنواره است. در حال حاضر قسمت اعظم اقدامات اجرایی این جشنواره به عهده تشکل‌های مردم نهاد گذاشته‌ شده است. تا حرفه جنگلبانی از زبان مردم به جامعه معرفی شود. به اشتراک گذاری و انتقال دانش، اطلاعات و تجربیات در منابع طبیعی و ارتقای سطح عملیات حفاظتی از دیگر اهدافی است که در این جشنواره مورد توجه قرار گرفته است.همان‌گونه که مقام معظم رهبری اشاره می‌کنند، فرهنگ منابع طبیعی باید به معارف عمومی تبدیل شود. یعنی فرهنگ منابع طبیعی باید در گوشت، پوست و استخوان مردم ساری و جاری شود. مردم باید بدانند که جنگلبانان امانت‌دارانی هستند که باید عرصهای طبیعی را برای تحویل به نسل آینده حفظ کنند. آیا در حفظ این امانت توفیقی به دست آورده‌ایم؟ قطعا نه. توجه به دلایل تخریب عرصه‌های طبیعی در دوران بعد از انقلاب نشان می‌دهد که تخریب‌ها از دخالت غیرمنطقی و غیر اصولی انسان در عرصه‌های طبیعی نشات گرفته‌ شده است. باید این دخالت‌ها را به حداقل برسانیم. اگر در کنار هر درخت یک مامور بگذاریم هم موفق به حفاظت نخواهیم شد. تا زمانی که فرهنگ‌سازی مناسب در جامعه انجام نشود، شاهد تخریب سرزمین خواهیم بود. ما باید به اندازه جمعیت ایران همیار طبیعت داشته باشیم تا توفیق یابیم منابع‌طبیعی را حفظ کنیم. گسترش مناسبت‌های حوزه منابع طبیعی و تبدیل آنها به پویش‌های فرهنگی و مردمی، از دیگر اهداف برگزاری جشنواره روز بین‌المللی جنگلبان است. همچنین جلب مشارکت مردم در حفاظت از انفال و منابع طبیعی با انجام فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی مورد توجه ما است. این جشنواره اولین رویداد ملی مختص جنگلبانان است. فراهم کردن فضای مناسب برای جلب توجه به قشر جنگلبان و پایدار کردن جشنواره برای سال‌های آینده از دیگر اهدافی است که برای این برنامه در نظر گرفته‌ایم. اگر امروز جنگلبانان ما دغدغه کمتری داشته و توانمندتر شوند، شاهد کاهش تخریب سرزمین، آبادانی و حفظ محیط زیست خواهیم بود. شدت تخلفات در عرصه‌های ملی به دلیل کمبود نیروی حفاظتی است. نیروهای حفاظتی سازمان جنگل‌ها ممکن است کیفی نباشند و از انگیزه لازم برای فعالیت برخوردار نباشند اما دلیل آن این است که با وجود گذشت چند سال از تشکیل یگان حفاظت، هنوز این تشکیلات ساختار قانونی ندارد. ما با شکل‌گیری چنین جشنواره‌هایی به دنبال پرداختن به مسایل این قشر هستیم.

ساختار تشکیلاتی جنگلبانی چگونه تعریف شده است؟ وظایف جنگلبان در این ساختار چیست؟

برای جنگلبانی ساختار تشکیلاتی دیده‌ایم اما این ساختار هنوز مصوب نشده است. نهایی شدن ساختار تشکیلاتی نیازمند طی سلسله مراحل قانونی است. ابتدا سازمان جنگل‌ها این ساختار را تعریف کرده و بعد ساختار پیشنهادی در نیروی انتظامی، وزارت کشور، ستاد کل نیروهای مسلح بررسی شد تا از طریق وزارت جهاد کشاورزی به دولت تقدیم شود. در حال حاضر چارت تشکیلاتی جنگلبانی ایران این مراحل را طی کرده و به دولت رسیده است. بر اساس ماموریتی که به ما واگذار شده است، در راستای حفاظت از عرصه‌های طبیعی کشور حتی تا دورترین نقاط نیز کادر جنگلبانی پیش‌بینی کرده‌ایم.

بر اساس چارت تشکیلاتی، یک جنگلبان نیروی نظامی به حساب می‌آید؟

جنگلبان یک نیروی شبه نظامی و از پرسنل خود سازمان جنگل‌ها است. این نیروها از بدنه سازمان جنگل‌ها جذب شده و پس از استخدام، آموزش‌های لازم به آنها داده می‌شود. با توجه به دستوری که در سال ۸۴ توسط مقام معظم رهبری به دستگاه‌ها ابلاغ شد، برخی سازمان‌ها و نهادهای دولتی نظیر سازمان جنگل‌ها، میراث فرهنگی، سازمان ملی مسکن و غیره باید برای انجام ماموریت‌های خود یگان حفاظت تشکیل می‌دادند. پس از تشکیل یگان حفاظت در سازمان جنگل‌ها، تلاش کردیم با آموزش نیروها، ملبس کردن آنها، برگزاری دوره‌های آموزشی خاص در حوزه قضایی و انتظامی، نیروهای شبه نظامی یگان را سازماندهی کنیم. بر اساس قانون این نیروها به عنوان ضابطین خاص به حساب می‌آیند در حالی که نیروهای انتظامی ضابطین عام هستنند. مراجع قضایی در حوزه فعالیت‌های مرتبط با منابع طبیعی جنگلبان‌ها را به رسمیت شناخته و این افراد در حوزه وظایف خود می‌توانند اعمال قانون کنند. یعنی متخلفان را بازداشت کنند، برای آنها پرونده تشکیل داده و خاطیان را به مراجع قضایی معرفی کنند. جنگلبانان مسلح بوده و حق حمل سلاح و استفاده از آن را دارند.

اگر جنگلبانان حق استفاده از سلاح دارند چرا کشته شدگان درگیری‌های مسلح، شهید محسوب نمی‌شوند؟

اینها ایراداتی است که باید در قانون اصلاح شود. البته از خانم ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست تشکر می‌کنیم که پیگیر این قضیه بوده و تلاش کرده است که قوانین مرتبط با محیط بانان و جنگلبانان اصلاح شود. بر اساس ماده ۱۲ و ۱۳ قوانین مرتبط با تعریف مصادیق شهادت، کشته شدگان در مبارزه با اشرار مسلح شهید تلقی می‌شوند که به زودی این قانون اصلاح خواهد شد.

اشرار صرفا قاچاقچیان مواد مخدر هستند. قاچاقچیان چوب جزء اشرار به حساب نمی‌آیند؟

در قانون قاچاقچیان چوب را اشرار به حساب نمی‌آورند اما این قانون در حال اصلاح است و تعریف مصادیق شهدا تغییر خواهد کرد. در مجلس و سازمان حفاظت محیط زیست این مسئله در حال پیگیری است. حوزه حقوقی سازمان جنگل‌ها و این سازمان نیز تلاش می‌کند تا جنگلبانان آسیب دیده را به لیست جانبازان و شهدا وارد کند.

تاکنون موفق شده‌اید جنگلبانان آسیب دیده را در لیست ایثارگران و شهدا وارد کنید؟

در زمینه ایثارگری تا کنون موفقیتی نداشته‌ایم. اما ۱۵ شهید داشتیم که درجه شهید برای بخش عمده آنها در نظر گرفته شد. متاسفانه هنوز وضعیت خانواده شهید علیپور که یکسال از شهادت وی می‌گذرد، مشخص نشده است. اما شهید پیروی، غفاری و غیره شهید شناخته شده‌اند. ما در صدد این هستیم که جانبازان و آسیب دیدگان در جریان انجام ماموریت را نیز در لیست ایثارگران وارد کنیم.

برای پرداخت هزینه‌های درمانی افراد آسیب دیده درجریان درگیری با متخلفان عرصه‌های طبیعی، راهکاری در نظر گرفته شده است؟

برای هزینه‌های درمانی قبلا چیزی پرداخت نمی‌شد. در حال حاضر جنگلبانان را بیمه بی‌نام کرده‌ایم. تا اگر در جریان انجام عملیات اطفای حریق و غیره، جوامع محلی و نیروهای سازمان جنگل‌ها دچار خسارت و جراحت شوند، هزینه‌های درمانی آنها و حتی دیه آنها از طریق بیمه پرداخت شود.

پس از شهادت سرپرست خانواده، آینده آن خانواده به مخاطره می‌افتد. حتی با پرداخت دیه هم مشکلات چنین خانواده‌هایی رفع نشده و نیازمند حمایت‌های بیشتری نظیر دریافت حقوق و مستمری و غیره هستند. آیا برای حل این مشکل راهکاری در نظر گرفته شده است؟

مهمتر از موضوع بحث پرداخت دیه، پیگیری بحث شهادت است. درباره شهید ارغوان وی را شهید قلمداد کرده‌اند. در صدد هستیم بحث شهادت شهید علیپور نیز نهایی شود. حوضه قضایی سازمان جنگل‌ها پیگیر قطعی شدن حکم وی است. بنیاد شهید نیز در انتظار ابلاغ قوانین اصلاح شده هستند.

با توجه به اینکه در زمینه ایثارگری تا کنون موفقیتی حاصل نشده و جنگلبانان قطع نخاعی‌ یا ضایعه‌های غیر قابل جبران، جانباز محسوب نمی‌شوند، خدمات خاصی از سوی دولت برای این قشر در نظر گرفته شده است؟

تنها کاری که از دست ما بر می‌آید در نظر گرفتن خدمات بیمه‌ای است. این افراد از خدمات بیمه و از کار افتادگی همچنین مزایای یک کارمند معمولی سازمان جنگل‌ها برخوردار هستند. در بحث جراحت و مسدومیت در حوزه عملیاتی، بیمه بی‌نام هم دارند که از این مزایا استفاده کنند. مهمترین چالش ما ساختار تشکیلاتی است. اگر این ساختار نهایی شود، بسیاری از مشکلات نیروهای ما که نیروهای عملیاتی به شمار می‌روند، حل خواهد شد. ساختار تشکیلاتی یگان حفاظت هنوز مشخص نیست. به همین دلیل وقتی می‌خواهیم برای این نیروها تسهیلات خاص بیمه‌ای در نظر بگیریم، این تسهیلات را باید به کل نیروهای سازمان جنگل‌ها تسری دهیم که هزینه‌های سازمان را بالا می‌برد. در حالی که اگر برای جنگلبانان پست سازمانی تعریف شود، خدمات بیمه‌ای برای همان ردیف پستی خاص قابل تعریف کردن است و راحت‌تر می‌توان برای جنگلبانان پوشش بیمه‌ای خاص لحاظ کرد.

بر اساس ساختاری که تعریف کرده‌اید، رئیس یگان حفاظت نیروی نظامی به حساب می‌آید؟

صرفا فرمانده یگان حفاظت برای برقراری ارتباط با نیروی انتظامی از این نیروها گرفته می‌شود اما همه ساختار تشکیلات از بدنه سازمان و پرسنل عادی هستند. نزدیک به دو هزار نفر نیرو جذب یگان حفاظت شده‌اند. این نیروها به صورت قراردادی، شرکتی، پیمانی با ما همکاری می‌کنند. با تعریف چارت تشکیلاتی، می‌توان این نیروها را تبدیل وضعیت کرد.

مردم جامعه جنگلبانان را مترادف با بهره‌برداران از جنگل و استحصال کنندگان چوب می‌دانند. با توجه به تعریفی که از جنگلبان داشتید، این نیروها صرفا وظایف حفاظتی را انجام می‌دهند. جنگلبانان صرفا در جنگل‌ها اقدامات حفاظتی انجام می‌دهند یا در سایر عرصه‌ها نیز وظایف قانونی به عهده دارند؟

ما معاونت‌های مختلفی در سازمان جنگل‌ها داریم. تفکیک وظایف از نظر فنی در این معاونت‌ها انجام شده است. اما در حوزه تخلفاتی که در تمام این حوزه‌ها ممکن است رخ دهد، یگان حفاظت در نوک پیکان برخورد قرار دارد. استراتژی سازمان جنگل‌ها، حفاظت، احیا و بهره‌برداری پایدار از طبیعت است. ما صرفا وظیفه حفاظت را به عهده داریم. هر اقدامی که باعث تخریب سرزمین شود و تخلفی در حوزه منابع طبیعی رخ دهد، یگان حفاظت شروع به فعالیت می‌کند. بر اساس تبصره ذیل ماده ۵۵ قانون حفاظت، در جرایم مشهود مثل برداشت محصولات مرتعی یا جنگلی و قاچاق چوب که قانون‌گذار آنها را جرم تلقی کرده است، نیروی‌های ما ملزم به برخورد با تخلف هستند.

چارت تشکیلاتی یگان چه زمانی تصویب می‌شود؟

ما تلاش می‌کنیم که سریع‌تر این چارت تصویب شود. سازمان امور استخدامی و برنامه‌ریزی هم چراغ سبزهایی در این رابطه نشان داده‌اند و امیدواریم هرچه سریع‌تر چارت سازمان یگان حفاظت تصویب شود. ۶ سال است که در این سمت هستم و پیگیر تصویب چارت تشکیلاتی بوده‌ام. در واقع یکی از مطالبات اصلی ما، تصویب چارت تشکیلاتی است.

احتمال اینکه یک روز در تقویم رسمی کشور به نام جنگلبان ثبت شود، وجود دارد؟

ما تلاش می‌کنیم که در تقویم ملی کشور همان‌طور که یک روز به نام محیط بان داریم، یک روز هم به نام جنگلبان ثبت شود. جنگلبانی شغل بسیار سختی است. یکی از نیروی اطفای حریق ما با تاریک شدن هوا در عرصه‌های طبیعی مفقود شد و با کمک بالگرد این نیرو را پیدا کردیم. هفته گذشته ماشین نیروهای یگان حفاظت گیلان که به محل تخلف اعزام شده بودند، در جاده لغزنده جنگلی دچار انحراف شد و با لطف خدا، ماشین آنها به داخل دره سقوط نکرد. نیروهای یگان حفاظت مورد هجوم حیوانات وحشی قرار می‌گیرند. نیروهای ما نیز مانند محیط‌بانان تحت اصابت گلوله شکارچی‌ها قرار می‌گیرند. جنگلبانان نیروهای مظلومی هستند اما محیط بانان عزیز بیش از جنگلبانان در جامعه شناخته شده هستند.

چرا محیط بان‌ها بیشتر از جنگلبان‌ها به جامعه معرفی شده‌اند؟

حداقل می‌توان به این نکته اشاره کرده که ما در تقویم رسمی روزی به عنوان روز محیط‌ بان داریم اما درباره جنگلبان چنین روزی وجود ندارد. ما امیدواریم با کمک اصحاب رسانه، بیشتر حرفه جنگلبانی را معرفی کنیم. مطالبات ما در این زمینه مطرح شود و به گوش مسئولان برسد تا در این فرایند، خدمت بیشتری به مردم برسانیم.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۴۱
پیمان صاحبی

وزیران طی اعلامیه ای در نشست سطح بالای سیاسی سازمان ملل متحد(۲۰ جولای ۲۰۱۷ ) در نیویورک در مورد توسعه پایدار خاطرنشان کردند که "قرار دادن اولویت های بیشتر برای ریشه کنی علل فقر مورد نیاز است." این اعلامیه همچنین فقر را یکی از دلایل اصلی گرسنگی دانست. همچنین باید سرعت اجرای برنامه ۲۰۳۰ توسعه پایدار تسریع شود، به طوری که دراعلامیه پایانی مورد تاکید قرار گرفت.

به گزارش ایانا ازسایت فائو، این درحالی است که تقریبا ۸۰ درصد از فقیران جهان در مناطق روستایی زندگی می کنند جایی که مردمان آن جا منبع اصلی درآمد و تامین غذای شان به کشاورزی، شیلات و جنگل ها وابسته است. مبارزه با فقر و گرسنگی نیاز به شناحت درباره امنیت غذایی و تغذیه و معیشت های روستایی، از جمله خانواده های کشاورزان، ماهیگیران و گله داران و همچنین جوامع بومی دارد.

هلنا سمدو، معاون مدیر کل فائو، در بخش آب و هوا و منابع طبیعی گفت: "برای دستیابی به گرسنگی صفر باید اقتصاد روستایی را تغییر دهیم و سرمایه گذاران کوچک را در مرکز قرار دهیم و در سیستم های کشاورزی و غذایی پایدار سرمایه گذاری کنیم." 

وی خاطرنشان کرد که با توجه به برآورد اولیه سازمان ملل متحد گرسنگی در حال افزایش است و بحران های طولانی، درگیری و پیامدهای شدید آب و هوایی مانند خشکسالی که با تغییرات آب و هوایی مرتبط است، مانع پیشرفت در مبارزه با ناامنی غذایی می شود.

افزایش سرمایه گذاری

فائو تأکید می کند که رسیدن به گرسنگی صفر (هدف دوم توسعه پایدار) نیاز به حصول اطمینان از دسترسی مردم به مواد غذایی کافی، حفظ منابع طبیعی این سیاره، از جمله حفاظت از تنوع زیستی و افزایش بهره وری کشاورزی دارد.

فائو همراه با صندوق بین المللی توسعه کشاورزی IFAD)) و برنامه جهانی غذا WFP) )خواستار افزایش سرمایه گذاری ها از جمله در برنامه های حمایت اجتماعی و فعالیت های تولیدی به منظور حمایت از فقرا و برای مقابه با گرسنگی و فقر شدید تا سال ۲۰۳۰ شده اند.

در این زمینه، طی بیانیه، وزیران رسما اعلام کردند که "افزایش سرمایه گذاری مسئولانه، برای افزایش ظرفیت به منظور بهره وری کشاورزی پایدار مورد نیاز است" و از جمله اهداف "اقدامات سازش و سازگاری با تغییرات اقلیمی" است. همچنین به این نکته اشاره شد که به "سیاست های منسجم و موسسات پاسخگو درباره حقوق و اولویت دادن به توانمند سازی زنان و برابری جنسیتی نیاز است."

همچنین در پنل مربوط به مناطق جزیره ای کوچک و در حال توسعه، سمدو، برنامه عملیات جهانی (۱) را به عنوان چارچوبی برای تسریع اقدامات برای تامین امنیت غذا و تغذیه در این مناطق ارائه داد. 

وی تاکید کرد، این مناطق محیط طبیعی شکننده ای دارند و به طور خاص توسط بلایای طبیعی و تغییرات آب و هوایی تهدید می شوند. همچنین به دلیل زمین های محدود کاشت، وابستگی زیادی به واردات مواد غذایی دارند." 

وی افزود: "برای غلبه بر مشکلات غذایی و چالش های تغذیه ای این مناطق، نیازبه اقدامات متعدد و هماهنگ است."

در بررسی موضوعی هدف توسعه پایدار شماره ۱۴(۲) ، فائو با شناخت نقش حیاتی اقیانوس ها در امنیت غذایی، تغذیه و همچنین تنظیمات تغییرات آب و هوایی و توسعه اقتصادی، بر نیاز بازسازی شیلات و اولویت بندی ماهیگیری در مقیاس کوچک تاکید کرد.

نشست سطح بالا سیاسی، شامل تقریبا دو هزارو ۵۰۰ شرکت کننده از جمله وزرا و نمایندگان دولت ها، سازمان ملل متحد، جامعه مدنی، بخش خصوصی و سایر ذی نفعان بود. گفتنی است این نشست سالانه برگزار می شود و میزان پیشرفت برنامه توسعه پایدار تا سال ۲۰۳۰ و اهداف توسعه پایدار را بررسی کند.

ترجمه: فرحناز سپهری

۱-Global Action Programme (GAP)

۲-SDG۱۴: این هدف توسعه پایدار، به حفظ و استفاده پایدار از اقیانوس ها، دریاها و منابع دریایی برای توسعه پایدار اشاره دارد.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۴۰
پیمان صاحبی