منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

۱۰۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

وجود ذرات سمی آلاینده هوا در مغز انسان

متخصصان سلامت در یک بررسی جدید نسبت به وجود مقادیر فراوانی از نانوذرات سمی ناشی از آلودگی هوا در مغز انسان هشدار دادند.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایسنا، مشاهده این ذرات در بافت مغزی ۳۷ فرد تحت مطالعه نگران‌کننده شده زیرا تحقیق اخیر نشان می‌دهد بین این ذرات سمی در مغز و بیماری آلزایمر ارتباط وجود دارد در حالیکه پیش از این نیز مشخص شده بود آلودگی هوا به طور چشمگیر در افزایش خطر ابتلا به این بیماری نقش دارد.

هر چند بررسی جدید نیز هنوز نمی‌تواند ثابت کند ذرات آلودگی هوا موجب بروز بیماری آلزایمر یا تشدید آن می‌شوند.

پرفسور "باربارا ماهر" از دانشگاه "لانکستر" و محقق ارشد این مطالعه گفت: اکنون باید بررسی جدید و جامع از این یافته آغاز شود چرا که می‌تواند فاکتور خطرزای زیست محیطی مهمی در بروز و تشدید بیماری آلزایمر باشد. همچنین در حال حاضر دلیلی برای تداوم بررسی‌ها و انجام تست‌های تشخیص میزان سمی بودن ذرات ناشی از آلودگی هوا وجود دارد چرا که این ذرات به وفور در هوایی که تنفس می‌کنیم، وجود دارند و شمار زیادی از مردم در معرض آن هستند.

آلودگی هوا، بحرانی جهان در حوزه سلامت است که بیش از مجموع تلفات مالاریا و ایدز قربانی می‌گیرد و به بروز بیماری‌های قلبی و سکته مغزی مرتبط است. اما در تحقیقات جدید تاثیرات دیگری از آن روی سلامتی همچون بروز بیماری‌های مغزی پیشرونده از قبیل آلزایمر مورد بررسی قرار گرفته است.

در این بررسی بافت مغزی ۳۷ نفر در منچستر و مکزیک که بین سه تا ۹۲ سال سن داشتند مورد مطالعه قرار گرفت و مشخص شد مقدار فراوانی از ذرات مگنتیت، نوعی اکسید آهن در مغز آنان وجود دارد. وجود این ذرات در مغز کاملا سمی است و می‌تواند عامل تولید رادیکال‌های آزاد باشد. همچنین آسیب اکسیداتیو یکی از مشخصه‌های بیماری آلزایمر است.

به نوشته روزنامه گاردین، علاوه بر این انباشت غیرمعمول ذرات فلزی در مغز یکی از مشخصه‌های کلیدی بیماری آلزایمر است و مطالعات اخیر نشان می‌دهد مگنتیت به طور مستقیم با آسیب‌های مشاهده شده در مغز مبتلایان به آلزایمر ارتباط دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۱۷
پیمان صاحبی


مسعود امیرزاده*: زمانی که دولت تدبیر وامید عنوان دلنشین دولت محیط زیستی را برای خود برگزید، بسیاری ازکسانی که درعهد دولت قبل، به هنگام آسیب های جانکاه به طبیعت تالمات آن را تحمل کرده و روزگار به سختی می گذارندند ناگهان بارقه امیدی را پیش چشم خود تابنده دیدند.


دراین بالغ بر سه سال که از عمر دولت اقای روحانی می گذرد از لحاظ مشکلات محیط زیستی و رفتار دولت در این زمینه فراز و نشیب های بسیاری بوده که دراین گفتار از آن عبور می شود. لیکن در زمینه تصویب برنامه ششم توسعه، دعوت از نمایندگان شبکه سمن های محیط زیست و در نظر گرفتن نگرانی های بحق ایشان در تدوین برنامه بعنوان قدمی مثبت از دولت برشمرده شد تا جایی که برای بسیاری از کسانی که شرایط وخیم کشور را از لحاظ مشکلات محیطی به طور اعم و بحران آب به طور اخص درک کرده بودند این باور ایجاد شد که دولت و مجلس قطعا درمورد هر برنامه اقتصادی بدون ملاحظات محیط زیستی و توان کشور از لحاط منابع آبی تصمیمی نخواهند گرفت.

دیگر مسجل گشته بود که بسیاری مشکلات تلنبار شده در این رابطه و نیز ازدست رفتن شتابنده منابع آبی کشور ناشی از الگوی توسعه نامتوازن و نامنطبق با توان اکولوزیکی سرزمین بوده و علی القاعده هیچ دولتی نه تنها که چنین خطایی را تکرار نخواهدکرد بلکه با توجه به اهمیت موضوع مهمترین هدف هر برنامه توسعه بازگرداندن توان زیستی سرزمین و جبران منابع آبی خصوصاً آب زیرزمینی و حقابه طبیعت خواهد بود.

به عبارتی بهتر این ذهنیت وجود داشت که از این پس طرح ها و پروزه ها دارای پیوست آب و محیط زیست بوده و درصورت عدم تطابق با بضاعت آبی منطقه هدف و چه بسا کلیت سرزمین قابلیت طرح و اجرا را از دست خواهند داد و حتی بسیاری سیاست های کلان مانند خودکفایی کشاورزی ، میزان رشد اقتصادی، نوع الگوی مصرف وشاخص های رفاه نیز برهمین اساس دچار تغییر وتعدیل می گردید.

اما امیدها با رویت آخرین ورژن های برنامه توسعه ششم رخت بربست، چراکه با حذف بسیاری بندها فقط حدود دو الی سه ماده به حوزه محیط زیست اختصاص داده شده و روح مواجهه و انطباق با شرایط جدید کشور و اندوخته اندک غایب بزرگ و لیکن واجب الحضور این برنامه گشت.

پس اجازه دهید که به آن بلازده، امیدبسته سال 1392 بگوییم آن شعار زیبای دولت محیط زیستی را به فراموشی بسپار و بدان در باور داشتن به شرایط بحرانی کشور در منابع آبی کشور و سایر شاخص های زیست محیطی تنهاتر از همیشه بوده و دولتمردان در این دغدغه ترا همراهی نخواهند کرد.

*کنشگر محیط زیست


منبع: زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۷
پیمان صاحبی

کاووس سیدامامی *: مدتی قبل روز محیط‌بان بود و یادداشت‌های زیادی در روزنامه‌ها در این باره و در توضیح دشواری‌ها و مخاطرات این شغل درج شد. در سال‌های اخیر، افکار عمومی نسبت به خطرات و سختی‌هایی که متوجه محیط‌بانان عزیز کشورمان است حساس‌تر شده است. 


محیط‌بانان باوجود درآمد و پاداش کمی که دارند با جدیت تلاش می‌کنند تا از میراث طبیعی کشور که به‌شدت در معرض انواع تهدیدها قرار دارد حفاظت کنند. این میراث مناطق دارای جنگل، مرتع، تنوع زیستی اعم از جانوری و گیاهی و تمامی عرصه‌های طبیعی کشور را شامل می‌شود. رشد جمعیت، توسعه شهری، راهسازی، گسترش بهره‌برداری از معادن، بهره‌برداری‌های بی‌رویه از منابع آبی، همه و همه، دست به دست هم داده‌ و میراثی را که اجداد ما قرن‌ها حفظ کرده و به ما تحویل داده‌اند در معرض نابودی قرار داده است. 

محیط‌زیست ما در وضعیت خوبی قرار ندارد و این را هر روز بیشتر از روز پیش می‌فهمیم. در این میان، محیط‌بانان در صف نخست مبارزه برای حفظ میراث طبیعی کشور قرار دارند. آنان برای پیشبرد وظایف خود به طور مداوم در معرض خطر قرار دارند. رویارویی با متخلفان در مواردی منجر به درگیری مسلحانه می‌شود که در نتیجه آن یا محیط‌بان مصدوم یا کشته می‌شود یا متخلف. اما مهم جلوگیری از این گونه حوادث یا دست‌کم کاهش آن است. متاسفانه در سال‌های اخیر، به ویژه پس از افزایش چشمگیر جرایم مربوط به شکار خلاف و سنگین‌تر شدن احکام قضایی در این زمینه، موارد درگیری مسلحانه متخلفان با محیط‌بانان به نظر بیشتر شده است. این زنگ خطری است که در مسیر درستی در حرکت نیستیم. 

 در برخی مناطق جهان در عمل یک جنگ تمام‌عیار میان حافظان محیط‌ طبیعی و خلافکاران حرفه‌ای، که به طور نظام‌مند فعالیت می‌کنند و در کار تجارت بین‌المللی جانوران کمیاب یا بخش‌های بدن حیوانات مثل عاج فیل یا شاخ کرگدن هستند، درگرفته است که در بیشتر موارد جز با وسایل قهریه نمی‌توان با آن مقابله کرد. اما در ایران چنین وضعیتی وجود ندارد یا دست‌کم تاکنون به طور جدی مشاهده نمی‌شود. بیشتر خلافکارانی که دست به شکارغیرقانونی می‌زنند و با ماموران درگیر می‌شوند مردم محلی حاشیه مناطق حفاظت‌شده چهارگانه هستند که با اسلحه برای شکار خلاف وارد این مناطق می‌شوند و محیط‌بانان آنان را در حال ارتکاب جرم می‌یابند. شواهد تجربی حاکی از آن است که در بیشتر موارد دو طرف یکدیگر را می‌شناسند و سابقه برخورد قبلی دارند. 

این یک واقعیت است که روابط میان مردم محلی و محیط‌بانان در بیشتر نقاط، چندان مناسب نیست و نسبت به هم انواع نگرش‌های منفی، سوءظن‌ و برداشت‌های قالبی ناخوشایند دارند. مردم محلی هنوز به این شناخت نرسیده‌اند که کار محیط‌بانان درواقع تضمین بهره‌برداری پایدار خود آنان از منابع طبیعی پیرامون‌شان است. موارد زیادی دیده می‌شود که یک متخلف به سبب جرم کوچکی دستگیر و مورد تحقیر قرار می‌گیرد یا به طور نامناسبی محکومیت قضایی می‌گیرد؛ او پس از آن بدل به دشمن محیط‌زیست می‌شود و خود را در تقابل دایم با محیط‌بانان می‌بیند و مترصد انتقام‌گیری. از سوی دیگر، برخی محیط‌بانان که آثار متخلفان را در مناطق گشت خود یافته و از دستگیری آنان ناکام مانده‌اند یا دل پری از شکارچیان خلافکار از گذشته به دلیل درگیری مسلحانه آنان با همکاران‌شان دارند هنگام برخورد با متخلف چه بسا دچار احساسات می‌شوند و از رفتار حرفه‌ای فاصله می‌گیرند. البته ناگفته نماند که یک طرف در حال ارتکاب جرم و طرف دیگر در حال اجرای قانون است و نمی‌توان دو طرف را در وضعیت مشابه دید.

 با این همه، اگر به نتیجه عملی اجرای قانون بنگریم، هدف از تلاش ماموران باید کاهش جرم باشد نه کمک به افزایش جرم.  بنابراین، باید به این امر مهم توجه داشت که یکی از مهم‌ترین عوامل ریشه‌ای گسترش خشونت علیه محیط‌بانان، مناسبات نادرستی است که میان ماموران و مردم محلی شکل گرفته و ادامه یافته است و چاره‌ای جز یافتن راه‌حل‌های اصولی و درست برای بهبود آن وجود ندارد. در این زمینه می‌توان با انجام یک رشته پژوهش‌های جامعه‌شناختی و مرور تجربه‌های کشورهای دیگربه راه‌حل‌های مناسب دست یافت. برای بهبود روابط با جوامع محلی و مشارکت دادن تدریجی خود محلی‌ها در امور حفاظتی، از یک سو نیاز به آموزش‌های بیشتر و جدی‌تر گارد محیط‌بان داریم و از سوی دیگر باید دامنه کار فرهنگی و آموزشی را در میان جوامع محلی گسترش دهیم. توصیه به تشدید مجازات و وضع قوانین سختگیرانه‌تر بدون حل مناسبات میان حافظان محیط‌زیست و مردم محلی، نه تنها راه به جایی نمی‌برد بلکه به دور باطل خشونت دامن می‌زند و به شهادت و مصدومیت شمار بیشتری از محیط‌بانان پرتلاش کشور می‌انجامد.

*استاد دانشگاه و فعال محیط‌زیست
منبع: اعتماد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۶
پیمان صاحبی

عبدالحسین طوطیایی*: اگر ترور شهیدان رجایی و باهنر در ١٣٦٠، آسمان کشورمان را  بار دیگر از صاعقه‌های خشونت پوشاند، اما مجالی شد تا در چرخش هر سال، دولت به عرضه و گزارش خدماتش بپردازد.


 اینکه در این عرضه‌ها تا چه حد راه به واقعیات یا بزرگ‌نمایی‌ها برده می‌شود، کمتر اهمیت دارد. آنچه به نظر این هفته را گرامی‌تر می‌کند، احساس ضرورت کارگزاران به جذب حمایت مردم و بازنگری در وظایف و مطالبات اجتماعی از این نهاد اجرائی و از سوی خود دولت است. ای کاش هفته دولت به «هفته دولت و مردم» نام بگیرد. متأسفانه اختلاف دیدگاه‌ها در دو طیف و جریان سیاسی در بسیاری موارد از مرز راهکارها گذشته است و گاه تضادهای راهبردی را رقم می‌زند. در چنین شرایطی منتقدان به کمتر از حذف دولت نمی‌اندیشند و همسویان نیز از بیم تضعیف دولت، از نقدهای سازنده خود، دولت را محروم می‌کنند. 

در هفته دولت امسال صندلی کشاورزی را در هیأت دولت باید در جایگاه متفاوتی دید. زمین و هوا و همچنین خبرهای هرروزه از خشکی و خشک‌سالی حکایت دارد. دولت در این شرایط نه‌تنها دغدغه امنیت نان که چه‌بسا سیراب‌کردن لب‌های تشنه مردمی را دارد که برای فرار از نابخردی‌های پیشین، بذر امید در وادی مدیریت آن کاشته‌اند. بیش از ٢٥ درصد از نیروی اشتغال جامعه با وجود این اقلیم خشکی‌زده، باید در بخش کشاورزی به ادامه کار و تلاش واداشته شوند تا هم برای رزق خود و هم برای تدارک غذای مردم از پای نایستند.

 این‌بار بخش کشاورزی عملا از چرخ آخرین به محور اولین در اقتصاد کشور غلتیده است. نفت گرچه سایه‌اش را تا قسمتی از این سفره برگرفته، اما هنوز فرهنگ تولید و خرد جمعی در جهت حمایت و مشارکت، کاملا به‌جای آن ننشسته است. در این بحبوحه گرچه طنین گام‌های تنش از نزدیکی‌ها می‌آید، اما گروهی هنوز با تداعی گذشته شیرین خود، دل به آرزوهای دورشان دارند. از اردوگاه طبیعت‌خواران البته اندکی کاسته شده، اما هنوز بر گرد سفره تولید کسانی هستند که برای بازسازی رونق گذشته خود، دل بر گرانی‌هایی از قبیل مرغ و... بسته‌اند شاید که کشتارگران آن، کرسی دوباره‌ای برایشان ارزانی دارند. مدیریت بخش کشاورزی با تمام کاستی‌ها در تلاش است که از حداکثر توان موجود راه به امنیت غذایی بگشاید.

 رکورد تولید گندم، افزایش تولید شکر، ایجاد تعادل در بخش آسیب‌دیده دام و کاهش تراز منفی صادرات و واردات محصولات کشاورزی به کمتر از پنج میلیارد دلار، توسعه زیرساخت‌ها به‌خصوص در استان خوزستان و... از زمره این تلاش ستودنی در این عرصه است.

 افزایش تولید برنج در سال جاری نشان از سبقت تولید از کشت ویلا در شمال کشور می‌دهد. با این تفاسیر آیا در هفته دولت امسال بشارت‌هایی از این دست و البته بسیار باارزش اما محدود، نور امید را در تاریکی‌های پیش‌رو ‌تاباند؟ به باور نگارنده بار سنگین دستیابی به امنیت غذایی تنها و تنها در دست وزارت جهاد کشاورزی نیست.

 مادامی که روزنه‌های پرشمار مبادی ورودی کشور هنوز می‌تواند برای میوه‌های قاچاق آغوش بگشاید ریشه‌ها را باید که در عرصه دیگر بکاویم. گرچه از بدبینی‌ها درحال‌حاضر تا حدود زیادی کاسته شده اما گام‌های زیادی تا مرز توسعه پایدار داریم. راهی که پیشینیان ما و در پیکار با دشمن خارجی پیمودند این بار باید که در کارزار با اهریمن تخریب منابع آن را به‌کار گیرند. امید که هفته دولت عملا به هفته پیوند دولت با مردم حداقل در بخش کشاورزی تبدل شود.

* پژوهشگر کشاورزی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۶
پیمان صاحبی


امید باتو*: شیخ الرحمه سعدی در حکایت شماره 26 (در باب اخلاق درویشان) در باب دوم گلستان چنین می فرماید:


دوش مرغی به صبح می نالید                  عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوش
یکـی از دوسـتـان مخلـص را                   مـگـر آواز مـن رسـیـد بـه گــوش
گـفت باور نداشـتم که تو را                   بانـگ مرغـی چـنین کند مدهوش
گفتم این شرط آدمیت نیست                   مـرغ تسبیـح گـوی و من خاموش

این سخن گهر بار را می توان تفسیر آیات متعددی از قرآن کریم دانست که می فرماید همه موجودات و مخلوقات خدای متعال اندر همه حال و احوال در حال عبادت و تسبیح گویی خداوند هستند. آیه شریفه اول از سوره مبارکه الحدید (سَبَّحَ لِلّهِ مافِی السَّمَواتِ وَالاَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ  آنچه در آسمانها و زمین است ‏خدا را به پاکى مى‏ ستایند و اوست ارجمند حکیم) و یا نمونه هایی بسیار دیگری در سوره هایی از قبیل نمل، بقره، احزاب، حشر، ابراهیم، مریم، نور، یس، فصلت و ... را می توان برای چنین موضوعی برشمرد.

 به نظر نگارنده دو موضوع در این آیه ها قابل تأمل است؛ اول آنکه چرا قرآن تا این اندازه به این موضوع پرداخته است؟ دوم اینکه این نوع تسبیح و عبادت چگونه عبادتی است؟ هر چند که این موضوع در حوزه اظهار نظر مفسرین و متخصصین علوم دینی قرار دارد اما برداشت شخصی من از این آیات و اینکه همه موجودات تسبیح گوی خداوند هستند این است که هر موجودی برای وظیفه مشخص و هدف مشخصی خلق گردیده و تسبیح گفتن و عبادت خداوند در واقع همان انجام دادن وظیفه می باشد. 

برای اینکه منظورم به درستی بیان شود درختان را مثال می زنم. یکی از چندین هدف از خلقت درخت همان تبدیل دی اکسید کربن به اکسیژن می باشد بنابراین درخت با تولید اکسیژن خداوند را ذکر و تسبیح می کند. 

این موضوع همان کارکرد اکولوژیک گونه های جانوری بوده که در اکولوژی مورد بررسی قرار می گیرد. به عبارتی وجود هر گونه ایی از موجودات (گیاهی، جانوری و حتی میکروارگانیسمها) در ایجاد و پویایی زنجیره های غذایی و هرم های اکولوژیک لازم و عدم وجود آنها می تواند بر روی این ساختارها تأثیر بگذارد. اهمیت و ارزش فوق العاده کارکردهای اکولوژیک نیز سبب این همه تأکید و یادآوری های مکرر در سوره های متعدد و متفاوت می باشد.

 یکی از این موجودات گونه اسب می باشد. اسب در طبقه بندی سیستماتیک کارل لینه (1875) اسب با نام علمی Equus ferus caballus ، به شکل زیر رده بندی می شود: (فرمانرو: جانوران)، (شاخه: طنابداران)، (رده: پستانداران)، (راسته: فرد سمان)، (تیره: اسبیان) و (سرده ستوران) می باشد. در کشورهای مختلف نژادهای مختلفی از اسبها وجود دارند. اکوتیپ ها و ژنوتیپهای متفاوت اسبهای اهلی شاید بیشتر از هر چیز دیگری بیانگر قدمت رابطه و تعامل انسان و اسب باشد. در خاورمیانه چندین نژاد اسب اصیل وجود دارد که اسب، عربی، کرد، ترکمن، قره باغ، خزر، سیستان و ... از آن جمله اند. 
 
متاسفانه کشتار اسب ها در معابر و مرزهای غرب کشور، در حال حاضر به یک موضوع روزمره بدل گردیده است. موضوعی که نه مجوز شرعی، نه صبغه دینی، نه توجیه اخلاقی، نه تئوری علمی، نه صرفه اقتصادی و نه رویکرد فرهنگی داشته و یا حتی صبغه عرفی هم ندارد. درست در زمانی که در دیار گروس و بیجار جشنواره اصب اصیل کردی برگزار میشود چند صد کیلومتر آن طرف تر اسب هایی که در کار قاچاق کالا مورد استفاده مرزنشینان بیکار و نیازمند قرار میگیرند پس از توقیف و ضبط کالاهای قاچاق به رگبار بسته شده و به طرز رقت باری کشته میشوند.

این اسب ها خلوص ژنتیکی داشته باشند یا از هر اکوتیپ و ژنوتیپی که باشند به هیچ عنوان نبایستی بنا به قرائتهای شخصی و یا درک سطحی از قوانین و مقررات جاری کشور به چنین سرنوشت ناخوشایندی محکوم شده و به این طرز فجیع به رگبار گلوله بسته شوند. 

چرا که این پارادوکس و دوگانگی در نوع نگاه و عمل، تبعات و هزینه های گزافی به جامعه تحمیل می نمایند که از آن جمله می توان به نهادینه کردن خشونت در جامعه، تضییع حقوق حیوانات و در نتیجه عادی شدن آزار و اذیت و کشتن دیگر گونه ها و بالاخص حیات وحش، هدررفت میلیاردها تومان از پول و سرمایه ایی که می تواند در چرخه های اقتصادی و گردشهای پولی کاربرد داشته باشد، اشاره کرد. 

جدای از مباحث و موضوعات دینی، اخلاقی و عرفی، با محاسبه سرانگشتی قیمت ده تا بیست میلیون تومان برای هر یک راس اسب که از مرزهای ترکیه و عراق خریداری و به کشور وارد میشوند می توان به عدم فایده مندی این اقدام پی برد. یکی از اهداف اقتصاد مقاومتی، جلوگیری از خروج ارز از کشور می باشد، در حالی که به عنوان نمونه، صادرات اسب سالانه میلیاردها دلار به اقتصاد کشوری همچون آرژانتین سود می رساند کشتن اسب در غرب کشور سالیانه میلیاردها تومان پول و ارز از کشور خارج می کند. هر چند که خود قاچاق کالا یکی از آفت های مهم و زیانبار برای چرخه های تولیدی و اقتصادی کشور به حساب می آید اما اتخاذ چنین رویکردهایی هیچ گاه به جلوگیری از قاچاق کالا در این مرزها نفعی نخواهد رساند.
 
جالب تر آنکه این روزها، حرکتهای مردمی همچون رخش محیط بان در سطح ملی شکل گرفته است. حرکتی که می خواهد با مشارکت مدنی و جمع آوری پول و خرید اسب برای محیط بانان شاغل در مناطق تحت مدیریت سازمان حفاظت محیط زیست، به حفاظت از زیست بوم میهن کمک نماید تا شاید با حذف موتورسیکلت و خودرو در امر حفاظت از مناطق به نحوی به جلوگیری از انقراض گونه های حیات وحش و مهمتر از آن به اطفای حریق جنگل ها و مراتع در نقاط کوهستانی و صعب العبور کمکی کرده باشد. لذا استفاده و بکارگیری اسب های توقیف شده در موضوع حفاظت از مناطق حداقل استفاده عقلایی است که می توان از آنها بعمل آورد. البته استفاده از شیر، مو، پوست، گوشت و دیگر استفاده های دارویی و نیز ورزشی و تفریحی از این گونه هم می تواند خود به نوعی به اقتصاد مملکت کمک نماید.

نکته قابل توجه آن که، در کشور ما سگ های ولگرد بجز برای مراقبت از گله، ویلا و یا خانه باغی ها هیچگونه استفاده ایی نداشته و به دلیل داشتن زمینه بیماری هاری و ... می تواند یک تهدید بالقوه علیه سلامتی جامعه نیز به حساب آید به همین دلیل طی سالیان بسیاری برای کنترل جمعیت آنها از روش کشتن با سلاح گرم استفاده می شد. 

غیر صحیح بودن این روش و هزینه های گزاف اجرای آن، که بصورت مستمر و مداوم اعتراضات مدنی را نیز به دنبال داشت، سبب شد وزارت کشور در سال 1387 دستورالعمل جمع آوری سگ های ولگرد را تدوین و به تمامی فرمانداری های کشور ابلاغ نماید که خوشبختانه در چندین نقطه از کشور نیز اجرایی گردیده است. 

این روش علمی ضمن کاستن هزینه ها در جای خود به عنوان یک عمل اخلاقی و انسانی قابل تحسین می باشد حال آن که نه ازدیاد و تکثیر گونه اسب آفت محسوب شده و نه اینکه حضور و وجود آنها تهدید علیه بهداشت و سلامت افراد جامعه می باشد که چنین بی پروا با یک تصمیم غیر صحیح و دور از هر گونه تعقل و تفکری با روش کشتن و در واقع پاک کردن صورت مسئله، آن را مدیریت کرد. 

و در آخر امیدوارم مسئولین نهادهای مرتبط با این موضوع نیز به تاسی از چنین تصمیمات صحیحی و با اتخاذ رویکردی کارشناسی و علمی مبتنی بر ارزشهای اخلاقی، دینی و عرفی به این اقدام مذموم که فاقد هر گونه وجاهت حقوقی، علمی و اقتصادی است پایان دهند. باشد که انشالله در مرزهای غرب کشور دیگر شاهد چنین فجایع دور از دین، اخلاق و انسانیت و علم و عرف نباشیم.

* کارشناس محیط زیست
منبع: زیست بوم
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۵
پیمان صاحبی

1

تسلط نگاه های سیاسی بر مدیریت کارشناسی آب

نمایندگان مجلس معتقدند انتقال نادرست آب از مناطق مختلف کشور و عدم آمایش سرزمینی صحیح که باعث حضور صنعت و کشاورزی در مناطق اشتباهی از کشور شده به بحران کم‌آبی دامن زده و آن را امنیتی کرده است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از خبرگزاری خانه ملت در کشوری مثل ایران که بیش از 85 درصد آن جزء مناطق گرم و خشک است بروز بحران آب مسأله‌ای طبیعی می‌نماید که البته برای مهار آن نیاز به مدیریت است که اگر نادیده گرفته شود هر روزه می‌تواند ابعاد پیچیده تری به خود بگیرد چنانچه شاهدیم، بحران آب اخیرا به سمت امنیتی شدن پیش رفته و باعث بروز درگیری‌هایی در برخی نقاط کشور شده است.

از آنجایی که جنگ آینده جنگ آب خواهد بود بعید نیست کمبود آب به جایی برسد که مردم بر سر آن درگیر شده و این درگیری ها نتیجه ای جز خونریزی نداشته باشد چنانچه امروز 4هزار روستا در سیستان و بلوچستان فاقد آب آشامیدنی سالم هستند و جلوگیری از ادامه این روند می‌تواند تبعات نامطلوبی را گریبانگیر دولت کند.

گفتنی است، امنیتی شدن بحران آب در ایران به جایی رسیده که کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز در کنار کمیسیون های انرژی و کشاورزی به مسأله ورود پیدا کرده اند که این ورود به علت درگیری اخیر بلداجی بوده که نسبت به موارد مشابه ناگوارتر می نمود.

بنابر این گزارش، پروژه انتقال آب سد چغاخور به صنایع سفیددشت در زمان استاندار سابق چهارمحال و بختیاری و ظاهرا بدون هماهنگی با مسئولان و مردم شهر بلداجی صورت گرفته که همین مسأله باعث نارضایتی کشاورزان بوده و در نهایت بعد از اعتراضات محلی، این نارضایتی ابعاد وسیع‌تری به خود گرفته و باعث بالاگرفتن درگیری‌ها در منطقه و نزاع شده است.

در کنار درگیری‌هایی که بر سر آب رخ می‌دهد و بحران آب را امنیتی می‌کند، خشکسالی‌ها و تعطیلی کشاورزی باعث بیکاری بسیاری از کشاورزان و تمایل آنها به کوچ به کلان‌شهرهاست که به علت عدم تمکن مالی و بلد نبودن کاری جز کشاورزی، به حاشیه نشینی و مشاغل کاذب روی می‌آورند که همین امر نیز بحران اجتماعی و به دنبال آن رفته رفته بحران امنیتی را دامن می‌زند.

نگرانی‌ها از امنیتی شدن بحران آب تا حدی بالا گرفت که اعضای کمیسیون امنیت ملی نیز با فراخواندن چیت‌چیان، وزیر نیرو به این کمیسیون خواستار ارائه گزارش عملکرد و راهکاری برای حل این بحران شدند که اولویت وزارت نیرو برای برنامه ریزی در حل بحران، آب شرب و بعد از آن آب های بخش کشاورزی و صنعت بوده است.

نمایندگان مجلس نیز در گفت‌وگوهایی که با خانه ملت داشتند معتقد بودند امنیتی شدن بحران آب به علت سوءمدیریتی است که وزارت نیرو مسئول آن است و باعث عملکرد سلیقه‌ای برخی مدیران شده و مشکلی را که شاید می‌شد با راه حلی فنی و تکنیکال حل کرد امروز سخت شده و نیاز به ورود دستگاه‌های امنیتی دولت و مجلس دارد. متن گفتگوها را در ادامه می‌خوانید:

جاسمی: انتقال آب با نگاه ملی نیاز به قانونگذاری مجلس دارد/آب شرب در اولویت‌های وزیر نیرو برای حل بحران است

سید قاسم جاسمی درخصوص بحران آب که دامن کشور را گرفته و روز به روز به سمت امنیتی شدن پیش می رود، گفت: متأسفانه به علت خشکسالی های اخیر در دو دهه گذشته، مشکلات آب دامن گیر کل کشور شده است.

نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شورای اسلامی بر همین اساس تصریح کرد: علیرغم اینکه مشکل آب در سراسر کشور وجود دارد اما مشکلات شرق کشور مضاعف است چرا که دولت افغانستان کمک آن چنانی نکرده و یا به سختی کمک می کند تا حوزه آب شرق ایران تأمین شود.

وی در ادامه با تأکید بر ضرورت حل مشکلات آب کشور تا پایان سال آینده گفت: امروز مشکلات تکنیکی حوزه آب به مشکلات امنیتی و اجتماعی کشیده شده لذا کمیسیون امنیت ملی به قضیه ورود کرده چرا که نارضایتی های عمومی باعث بروز برخی درگیری ها در مناطق مختلف کشور شده است.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پایان به جلسه ای که اخیرا در کمیسیون امنیت با حضور چیت چیان وزیر نیرو صورت گرفت اشاره و خاطرنشان کرد: اولویت های وزیر نیرو برای حل بحران آب، برای آب شرب است و اولویت های بعدی در بخش صنعت و کشاورزی قرار دارد که البته همین نکته نیز مهم است چرا که اگر آب شرب مدیریت نشود به عنوان یک ضرورت ممکن است مردم با هم درگیر شود از طرفی لازم است انتقال آب بین مناطق مختلف کشور به شیوه صحیح و با نگاه ملی باشد و ازسوی مجلس قانونگذاری شود.

جمالی نوبندگانی: انتقال نادرست آب از مناطق مختلف کشور باعث درگیری مردم و امنیتی شدن بحران آب شده است

محمدجواد جمالی نوبندگانی با بیان اینکه امنیتی شدن بحران آب از چندسال قبل قابل پیش بینی بود، گفت: بحران آب نه تنها در داخل کشور بلکه در مرزهای افغانستان، عراق و ترکمنستان مشهود است لذا باید قبول کنیم به عنوان کشوری گرم و خشک نه تنها در کویرزدایی موفق نبوده ایم بلکه باعث کویرزایی نیز شده ایم.

نماینده مردم فسا در مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه به مسأله آمایش سرزمینی در بخش صنعت و کشاورزی توجهی نشده است، عنوان کرد: برای مثال کشت محصولات آب‌بری مثل هندوانه و ذرت را در مناطق کم آب شاهدیم و در شهرهایی که مشکل آب دارند فولاد و پتروشیمی راه اندازی شده است در حالی که یک واحد پلی اتیلن سبک پتروشیمی، 3.5 میلیون مترمکعب آب در سال نیاز دارد.

وی در ادامه آب های زیرزمینی هر کشور را به عنوان ذخایر استراتژیک آن کشور دانست و گفت: در خارج از کشور تنها 20 درصد از سفره های زیرزمینی برداشت می کنند در حالی که ما بیش از 80 درصد از آن برداشت کرده ایم تا جایی که امروز در شهرستان فسا و در روستای دیندارلو شاهد گسست زمین بوده ایم که به خاطر خالی شدن سفره های زیرزمینی آب است.

جمالی نوبندگانی ادامه داد: دولت تنها راهی که برای حل بحران آب دیده است، انتقال آب از مناطق مختلف کشور است که همین باعث درگیری مردم و امنیتی شدن بحران شده است، مثلا برای زاینده رود و کارون از کوه های بختیاری آب می برند که همین باعث افزایش بحران آب در مناطق شده است.

این نماینده مردم افزود: استان چهارمحال و بختیاری تنها یک درصد وسعت کشور را دارد اما 11 درصد آب کشور را نیز در خود جای داده است با این حال به برخی از روستاها از طریق تانکر آب رسانی می شود لذا مشکل آب در این استان هم وجود دارد که شاهد امنیتی شدن این قضیه درگیری اخیر بلداجی بود که به خاطر انتقال آب به فولاد صورت گرفت.

عضو هیأت رئیسه کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پایان خاطرنشان کرد: کمبود آب باعث تعطیلی کشاورزی در برخی سرزمین ها می شود که همین باعث پناه بردن بسیاری از خانواده های روستایی به شهرهای بزرگ شده که چون شغل دیگری جز کشاورزی نیاموخته اند به شغل های کاذب روی می آورند که همین کار رفته رفته بحران اجتماعی و به دنبال آن بحران امنیتی را پیش رو می گذارد.

حسنوند: بحران امنیتی و اجتماعی ناشی از کم‌آبی زنگ خطری برای دولت است/ درخواست از دولت برای اختصاص یک میلیارد دلار برای حل موضوع

فریدون حسنوند آب را یکی از ضروریات جامعه امروز کشور دانست و گفت: عدم مدیریت صحیح مصرف آب در حوزه های مختلف صنعت و کشاورزی باعث بحران آب شده که البته شرایط جوی نیز به آن دامن زده است.

نماینده مردم اندیمشک در مجلس شورای اسلامی در ادامه با تأکید بر اینکه باید در هزینه برای مهار آب و مدیریت صحیح آن اقدامات جدیدی را آغاز کرد، گفت: در این خصوص تلاش هایی صورت گرفته و از دولت نیز خواسته ایم تا یک میلیارد دلار، جدا از سایر بخش ها به این حوزه اختصاص داده شود تا مدیریت صحیحی در حوزه منابع آبی صورت گیرد.

وی افزود: مدیریت صحیح آب باید به نحوی باشد که حتی اگر سدهای آب کشور پر باشند باز هم بخش های کشاورزی و صنعت به درستی از آب استفاده کنند و در مناطق درستی از کشور مستقر شوند.

رئیس کمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی در پایان تأمین آب در هر کشور را از شرایط اولیه حکومت عنوان کرد که اگر رسیدگی نشود به سرعت بحران اجتماعی و امنیتی در پی خواهد داشت و خاطرنشان ساخت: بحران های امنیتی که امروز از قبال بحران کم آبی به وجود آمده هشدار و زنگ خطری برای دولت است که حتی باعث ورود کمیسیون های امنیت ملی، انرژی و کشاورزی شده است لذا باید نسبت به این حالت اضطراری اقدامی عاجل و خارج از شرایط عادی صورت گیرد.

محبی‌نیا: منشأ سوءمدیریت آب در وزارت نیرو است/عدم اقدام کارشناسی و عملکرد سلیقه‌ای باعث امنیتی شدن بحران آب شد

جهانبخش محبی نیا با ابراز تأسف از امنیتی شدن بحران آب در کشور، گفت: متأسفانه مسئولان نتوانستند در تخصیص آب، استحصال از آب، رعایت الگوی مصرف و مهار آب های زیرزمینی و سطح زمین، مدیریت لازم را داشته باشند.

نماینده مردم میاندوآب، شاهین دژ و تکاب در مجلس شورای اسلامی در ادامه با بیان اینکه در تخصیص آب ازسوی وزارت نیرو شاهد اقدامات نادرستی هستیم، عنوان کرد: سوءمدیریت آب، عدم اقدام کارشناسی و عملکرد سلیقه ای باعث دامن زدن به مسائل و افزایش مشکل آب و کشیده شدن آن به حوزه امنیتی بوده است.

وی افزود: امروز از دولت و مجلس به خصوص کمیسیون های انرژی، کشاورزی و امنیت ملی انتظار داریم با حساسیت ویژه نسبت به جلوگیری از پیشروی امنیتی شدن بحران آب اقدام کنند.

عضو هیأت رئیسه کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات کشور مجلس شورای اسلامی در پایان با اشاره به اینکه امروز در بسیاری از نقاط کشور به دلیل بحران آب، درگیری‌هایی گزارش شده، خاطرنشان کرد: یکی از مهم ترین عناوین برنامه ششم توسعه کشور باید به زمینه آب اختصاص یابد چرا که مشکل مدیریت کلان در این حوزه داریم و عدم رعایت اقتصاد در استفاده از آب در کنار خشکسالی‌های اخیر امروز ما را به این نقطه رسانده که آب یکی از دغدغه های اجتماعی و امنیتی شده است.

نوریان: فعالیت دستگاه های و مقامات مربوطه بر اساس کشمکش های منطقه ای بحران آب را سیاسی کرد

اردشیر نوریان کم آبی را از مهم ترین موضوعات کشور دانست و گفت: متأسفانه مسئولان مربوطه چه در وزارت جهاد کشاورزی و چه در وزارت نیرو همه تکالیف خود را به نحو احسن انجام ندادند از طرفی سازمان محیط زیست نیز ورود به هنگامی در پروژه انتقال آب نداشته است.

نماینده مردم شهرکرد، سامان و بن در مجلس شورای اسلامی بر همین اساس تصریح کرد: تمامی مشکلات در خصوص بحران آب دست به دست هم داد تا موضوع آب از حالت فنی که می توانست برای سه بخش شرب، صنعت و کشاورزی باعث توسعه شود به مسأله ای سیاسی و امنیتی تبدیل شود.

وی افزود: زمانی که دستگاه های مربوطه و مقامات به جای ملاحظات اساسی بر اساس کشمکش های منطقه ای و نظرات گروهی و سیاسی فعالیت کنند مشکل آب از کنترل خارج شده و موضوع کاملا امنیتی می شود.

عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در پایان با تأکید بر توجه به سند جامع توزیع آب کشور، خاطرنشان کرد: مقامات سازمان محیط زیست باید پروژه های انتقال آب را جدی گرفته و منافع عمومی کشور ار در نظر بگیرند چرا که مشکل اصلی آب سوءمدیریت آن است که بحران را از حالت اجتماعی به سیاسی و امنیت کشاده و هزینه کشور را بالا برده است.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۱۹
پیمان صاحبی


ایران، بی‌دفاع در برابر تغییرات اقلیمی

سیل در کشورهای پر‌آب جهان اتفاقی هر چند ناخوشایند اما طبیعی است، اما آنچه خیلی غم‌انگیزتر است اینکه کشوری خشک و کم‌بارش داشته باشی اما هر چند وقت یک‌بار ببینی که حجم عظیمی از آب، شهرهای مختلف را پشت سر می‌گذارد، ویرانی ایجاد کرده و جان عده‌ای را هم می‌گیرد. این حکایت ایران است؛ کشوری که با میانگین بارش 250 میلیمتر در سال جزء کشورهای خشک و کم‌آب محسوب می‌شود اما در عین همین بی‌آبی اگر چندین ساعت بی‌وقفه باران بیاید، مردم باید به جای شکرگزاری بابت وفور نعمت، کم‌کم نگران خانه، زندگی و حتی جانشان باشند. اتفاقی که انگار دفعات تکرارش در حال افزایش است. این بار طوفان و سیل در استان مازندران چهار نفر را کشته و خسارت‌های میلیاردی به جا گذاشته است، آن هم ظرف چند ساعت.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنمه وقایع اتفاقیه اگر به اخبار چند سال گذشته در همین روزها نگاه کنیم، می‌بینیم شهریور یکی از ماه‌های سیل‌خیز این چند سال بوده است؛ مثلا فقط در شهریور پارسال 12 نفر بر اثر سیل در استان‌های مختلف کشور کشته شدند و هنوز هم خانواده‌ها زیر بار خسارت کمر راست نکرده‌اند.

جدا از شهریور که چند سال است خودش را به جمع ماه‌های سیل‌خیز رسانده، سال‌هاست در ماه‌هایی مانند مهر و اردیبهشت شاهد وقوع سیل در استان‌های مختلف به‌ویژه شهرهای شمالی و غربی بوده‌ایم. اردیبهشت همین امسال اتفاق‌های ترسناکی افتاد، رودهایی چون کارون و دز طغیان کردند، 600 میلیارد تومان خسارت به زمین‌های کشاورزی به‌ویژه در استان خوزستان وارد شد و بسیاری از روستاییان مجبور به ترک خانه‌هایشان شدند. شایعات ترک‌خوردن و احتمال شکستن سد دز هم بعید است تا مدت‌ها از یاد برود.
چه اتفاقی افتاده است؟


وقتی خطر وقوع سیل این‌قدر جدی می‌شود که حتی مسئولان پایتخت هم در مواقعی دست و پایشان را گم می‌کنند و به شهرهای شمالی استان تهران هشدار می‌دهند یا مردم شهرهایی که چندین سال است یک بارش درست و حسابی ندیده‌اند به خودشان می‌آیند در حالی که وسط ویرانی‌های حاصل از سیل ایستاده‌اند، این سؤال برای خیلی‌ها پیش می‌آید که چه اتفاقی افتاده است؟ آیا ما هر روز در برابر حوادث طبیعی مانند سیل بی‌دفاع و آسیب‌پذیرتر شده‌ایم یا شرایط آب و هوایی ایران در حال تغییر است. اگر با چند کارشناس حرف بزنیم یا صحبت‌های یکی، دو سال اخیر مسئولان را بررسی کنیم، می‌بینیم گویا جواب هر دو سؤال مثبت است. خود معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست، بارها در حرف‌هایش در‌باره لزوم توجه و آمادگی برای مدیریت تغییرات اقلیمی در ایران هشدار داده است. او همین چند وقت پیش که در مجلس حاضر شد، بخشی از سخنانش را به این موضوع اختصاص داد و گفت: «متأسفانه ایران جزء کشورهایی است که به شدت تحت تأثیر تغییرات اقلیمی قرار گرفته است و ما هم به صورت ناگهانی و هم به صورت مستمر شاهد تأثیرات این اتفاق بر آب و هوای کشور هستیم. بارش‌های ناگهانی، افزایش دمای بی‌سابقه، کاهش بارش در برخی مناطق و... .


اینها نشان می‌دهد که ما در حال قدم‌گذاشتن در شرایط ویژه‌ای هستیم و باید برای آن آمادگی داشته باشیم و از سویی سهم خودمان را در بروز این بحران کنترل کنیم. ایران یکی از 10کشور اول در زمینه تولید گازهای گلخانه‌ای است و ما باید در‌ این ‌زمینه توجه و کمک مجامع جهانی را جلب کنیم.»


بی‌نظمی در پدیده‌های طبیعی
بهلول علیجانی، اقلیم‌شناس، هم می‌گوید: «باید قبول کنیم کشورمان در معرض تغییرات اقلیمی ناشی از گرم‌شدن کره زمین قرار دارد. از طرفی وقتی حرف از تغییرات اقلیمی می‌زنیم خیلی چیز عجیب و غریب و دور از ذهنی نیست بلکه این رویداد نتیجه هزار و یک اقدام نادرست بشر مانند کنترل‌نکردن گازهای گلخانه‌ای است که کشور خودمان هم جزء یکی از کشورهایی است که کارنامه بدی در‌ این ‌زمینه دارد.»


او ادامه می‌دهد: «زمین در حال گرم‌شدن است و یکی از عواقب گرم‌شدن آن بی‌نظم‌شدن آب و هوا و پدیده‌های وابسته به آن است. اگر یادتان باشد زمستان سال 86 ما هجوم بی‌سابقه سرما را پشت‌سر گذاشتیم و چندین سال است که تابستان‌هایی به مراتب گرمتر داریم. بارش‌های نا‌بهنگام که ناشی از بی‌نظمی در سامانه‌های بارشی است هم نشانه دیگری از به هم‌ ریختگی در آب و هوای جهان است که ایران را هم تحت‌تأثیر قرار داده است. همچنین وزش بادهای بی‌موقع و وقوع طوفان‌های متعدد هم از نشانه‌های بی‌نظمی در پدیده‌های اقلیمی است که چند سالی است در کشور خودمان هم شاهدش هستیم.»


علیجانی در جواب اینکه چرا به نظر می‌رسد برخی کشور‌ها بیشتر در معرض بی‌نظمی‌های ناشی از تغییرات اقلیمی هستند، می‌گوید: «به‌هرحال این‌طور نیست که پدیده‌های طبیعی و تأثیرات ناشی از آنها به مساوات بین کشورها و مناطق مختلف توزیع شوند. همین حالا دود تولیدات گلخانه‌ای ایران در چشم کشورهایی که خیلی دورتر از آن هستند، می‌رود و عکس این جریان هم صدق می‌کند. از‌سوی‌دیگر نوع تغییرات و میزان آسیب‌پذیری کشورها هم بر خسارتی که می‌بینند، مؤثر است.»


آماده نیستیم
ازبین‌رفتن پوشش گیاهی، استفاده بیش از حد از منابع آب زیر‌زمینی، گسترش بیابان‌ها، سد‌سازی‌های بی‌رویه و... همه اینها اتفاقاتی هستند که طی چند دهه گذشته در ایران افتاده‌اند و نشان می‌دهند حتی اگر تغییرات اقلیمی و اتفاقات ناگهانی مانند بارندگی زیاد یا گرمای بی‌سابقه هم به سراغمان نمی‌آمد، ما باز هم اوضاع چندان خوبی در مواجهه با پدیده‌های طبیعی نداشتیم. پرویز کردوانی، اقلیم‌شناس و پدر کویرشناسی ایران، هم این موضوع را تأیید می‌کند و می‌گوید: «ما دچار تغییرات اقلیمی شده ‌و خودمان هم در بروز این اتفاق سهیم بوده‌ایم اما برای عواقبش نیز آمادگی نداشته‌ایم؛ یعنی همزمان که گازهای گلخانه‌ای تولید کرده‌ایم آنچه ما را در برابر حوادثی همچون سیل محافظت می‌کرد، از بین برده‌ایم. الان بسیاری از شهرهای ایران روی سرازیری قرار دارند و بر پهنه منتهی به آنها هیچ پوشش گیاهی مناسبی هم وجود ندارد؛ این یعنی وقوع سیل و چندبرابرشدن خسارت ناشی از آن.»


او در جواب اینکه آیا ممکن است بارش‌های ناگهانی و تغییرات اقلیمی در نهایت به نفع ذخایر زیر‌زمینی ما تمام شود، می‌گوید: «متأسفانه چنین اتفاقی نمی‌تواند بیفتد چون این بارش‌ها مقطعی هستند و ذخایر زیر‌زمینی بر اثر مداومت بارش پر می‌شوند. می‌توان گفت تغییرات اقلیمی بیشتر برای ما خطرناک است تا مفید.»

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۱۷
پیمان صاحبی


 

وحید اسلام‌زاده - اکرم موثق

جو‌اد صفی‌نژ‌اد در نهم‌ شهریور ۱۳۰۸شمسی در شهر ر‌ی‌ متولد شد و در این شهر دیپلم خود را گرفت. در سال‌ ۱۳۳۶ در رشته تاریخ و جغرافی درجه‌ لیسانس‌ ر‌ا دریافت‌ کرد و ‌از ‌آن جا که‌ ‌استعد‌اد و پشتکار چشمگیر‌ی‌ ‌از خود نشان‌ د‌اده‌ بود، تعهد دبیر‌ی‌ خود ر‌ا لغو کرد و به‌ ر‌ا‌هنمایی‌ دکتر گنجی‌ در د‌انشکده‌ ‌ادبیات‌ د‌انشگاه‌ تهر‌ان‌ ‌استخد‌ام‌ شد. در سال ۱۳۴۰ کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم اجتماعی با ارائه پایان نامه ای درباره اماکن مقدسه شهرری دریافت کرد. در سال‌ ۱۳۴۵ به‌ مناسبت‌ گسترش‌ روز‌افزون‌ بخش‌ مطالعات‌ روستایی‌، بخش‌ مطالعات‌ ‌عشایر‌ی‌ ‌از ‌آن‌ جد‌ا شد و صفی‌ نژ‌اد به‌ ‌اتفاق‌ دو تن‌ ‌از ‌همکار‌انش‌ به‌ سرپرستی‌ دکتر نادر ‌افشار نادر‌ی‌ بخش‌ مطالعات‌ و تحقیقات‌ ‌عشایر‌ی‌ ر‌ا به طور مستقل پایه‌گذ‌ار‌ی‌ کردند. استاد صفی نژاد در سال های اولیه دهه اخیر به افتخار بازنشستگی نائل آمد. سخنان این عاشق روستا و فرهنگ ایران آنقدر شیرین و جالب بود که حیفم می آمد که در میان کلامشان سخنشان را قطع کنم برای همین فقط استاد گفتند و ما لذت بردیم با تمام وجود و جانمان:


فکر می کنید مشکل اصلی که باعث می شود موضوع آب و نظام آبیاری در ایران حل نشود چیست؟

متأسفانه شاید خوشایند نباشد بگویم که اغلب کارها در کشور ما بُعد سیاسی دارد نه بُعد علمی. اگر هم زمانی دیدید که کار علمی در کشور ما انجام شد، سطحی و گذرا است. اگر اقدام علمی درباره بحران آب صورت می گرفت، شاید تاکنون به جایی می رسیدیم، درغیر این صورت مطمئن باشید همین مقدار هم به زودی از بین می رود و نمی دانم جواب آیندگان را چه خواهیم داد. حقیقت این است که ایران کشوری کم آب و کم باران است، به ویژه شرق کشور که بارندگی کم و ناچیز باعث شده که مردمان آن منطقه تا قطره آخر آب را مورد استفاده قرار دهند.


لطفاً درباره نظام های آبیاری سنتی در ایران بگویید؟ آیا با توجه به بحران آب در کشورمان، این نظام آبیاری می تواند یاری رسان باشد؟

در نظام آبیاری سنتی، از آب استفاده بهینه می شد. کشور ما کشور گندم و جو است و قوت غالب مردم ایران نان است. از روز ازل ایران تا به امروز ۸۰ تا ۸۵ درصد از کل زمین های زیرکشت به گندم و جو اختصاص داده شده است. به عنوان مثال یک سال کلم کم کاشته شود یا اصلاً کاشته نشود، به حال مردم تأثیری نخواهد داشت، اما یک سال گندم کم باشد، نخستین و مهمترین تأثیر را بر زندگی مردم خواهد گذاشت.

کشت گندم در پاییز انجام می گیرد و ۶ مرحله آب هم بیشتر نمی خواهد. تمامی این مراحل اسم دارند: بن آب، گل آب، مرگ آب، خشک آب و غیره. این اسامی اهمیت کار کشت گندم و آبیاری را می رساند. در شرق کشور چون باران کم است گروهی با هم کار می کنند، در دستجات ۵، ۶ یا ۱۰ نفره. البته اغلب ۶ نفره است. برای این که دو نفر مراقب آب و دو نفر هم مراقب زمین باشند و دو نفر هم زمین را صاف کنند. در غرب ایران چون باران بیشتر است زمین هرگونه که باشد، کشت می کنند و حتی اگر زمین ها پستی و بلندی داشته باشند، آب به همه زمین ها می رسد. اما در شرق زمین ها باید مسطح و آب باید جاری باشد. همان شش نفر به دو گروه سه نفره تقسیم می شوند: ۳ نفر به کار بذر و زمین می پردازند، ۳ نفر دیگر به کار آب و پخش کردن آب. به ۳ نفر اول دهقان، و به ۳ نفر دیگر سالار می گویند. از هر گروه یک نفر سردهقان و یک نفر سرسالار می شود. این گروه های ۶ نفره، جامعه را تشکیل می دهند. به هر روستایی در شرق ایران بروید این نظام اجرا می شود. شما به یک روستایی بروید و بپرسید که مدار آب به چند تقسیم می شود، می گویند مثلاً ۱۲. این ۱۲ به معنای ۱۲ شبانه روز هم هست. هر واحد در روستاهای شرق ایران همان ۶ نفر است. ۶ ضرب ۱۲ مساوی است ۷۲. یعنی شما سریع متوجه می شوید که در این روستا چند نفر صاحب نسق، زمیندار، سردهقان، سرسالار و دهقان زندگی می کند. بالا سر همه این ها یک نفر به نام "داور" قرار دارد که همه را سرپرستی می کند. آیا از این نظام دقیق تر و بهتر وجود دارد؟ این نظام از روز ازل ایران تا به اصلاحات ارضی وجود داشت. اصلاحات ارضی مطالعه نکرده این نظام را بهم ریخت.


عوامل اصلی در نظام سنتی کشاورزی ایران چیستند و هر یک چه نقشی ایفا می کنند؟

نظام سنتی در روستاهای ایران بر پنج عامل استوار است: آب، زمین، بذر، گاو و نیروی انسانی. اگر این پنج عنصر اصلی و آن گرو ۶ نفر هماهنگ شوند، زمین به زیر کشت می رود. هر کدام از این عناصر نباشد کار دچار مشکل می شود. مانند موتور یک اتومبیل. هر قطعه باید جای خودش باشد، هرقطعه باید کار درست خود را انجام دهد. عیب یک قطعه باعث می شود که موتور درست کار نکند. این نظام براساس سابقۀ بیش از هزارساله بنا شده است؛ بدین معنی که اگر اشکالی داشت تا به امروز هزارباره مشخص شده و اصلاح شده بود. اما این نظام تا قبل از اصلاحات ارضی هیچ مشکلی نداشت. پنج عنصر اصلی را من به ترتیب برایتان گفتم: اول آب. برای همین من اسم کتابم را گذاشتم "نظام های آبیاری سنتی". زمین داشتن مهم است اما زمین بدون آب به هیچ دردی نمی خورد. اگر این دو را داشتی آن وقت تازه باید دنبال بذر ، گاو و نیروی انسانی بروید. هرقدر آب زیاد بود زمین هم زیاد می شود و برعکس با آب کم زمین کمی قابلیت کشت و کار دارد؛ زمین تابعی از آب است. وقتی به اصل نظام سنتی در روستاهای ایران می رسی، با یک فرمول هندسی می توانیم تعداد نفر روستاها را بشماریم، مقدار زمین را محاسبه کنیم، و این که این مقدار زمین چقدر آب و بذر و گاو و نیروی انسانی می خواهد.


به غیر از حضرتعالی چه محققان و متفکران دیگری روی این نظام کار کرده اند؟

متاسفانه تا زمانی که من یادم می آید کسی روی این مباحث و روی این نظام کار نکرده است. در سال ۱۳۱۷ دکتر پرویز بهرامی این نظام را تشخیص داده بودند، اما امکانات بررسی این نظام را نداشتند. البته کتاب های ارزشمندی را نوشتند. بعد از ایشان من بودم که این نظام را معرفی کردم. به این نکته پی بردم که زیرساخت تولید این نظام یکجور است. این نظام در مناطق گوناگون ایران نام های گوناگونی دارد: در استان خراسان به آن صحرا، در کرمان و فارس هراسه، و در اصفهان و تهران بُنه می گفتند. از تهران تا قزوین و از تهران تا قم بُنه های معروفی وجود داشت. در تمامی بُنه ها این نظام سنتی وجود داشت. تنها کاری که توانستم بکنم این بود که بین این نظام ها یک فرمولی را به دست بیاورم. گندم را در پاییز می کارند، در بهار این گندم ها خشک می شود و برداشت می کنند. زمین را نمی توانند به حال خود رها کنند، بلکه در فصول بعدی صیفی جات می کارند؛ طالبی، هندوانه و خربزه. زمانی که گندم و جو می کارند هوا خنک است اما در زمان کاشت طالبی و هندوانه، هوا گرم است. هوای گرم آب بیشتر می خواهد. ابتکاری که در روستاهای ما شده این است که در پاییز و زمستان مدار گردش آبشان روی ۱۲ است، و در بهار و تابستان که هوا گرم است مدار را می شکنند و ۶ به ۶ می کنند. این شکستن مدار چه خاصیتی دارد؟ محصولی که می کارند زود به زود آب می گیرد. در تابستان نمی شود یک محصول را ۱۲ روز آب نداد. اما ۶ روز به ۶ روز می شود. این کار باعث می شود که سطح زیرکشت بیاید پایین، چرا؟ چون مقدار آبی که وارد زمین می شود کمتر می شود. منظور از سطح زیرکشت همان مقدار آبی است که به زمین وارد می شود. در پاییز و زمستان زمین ۱۲ روز پشت سرهم آب می خورد و سطح کشت بالا می رود، و در بهار و تابستان ۶ روز به ۶ روز زمین آب می خورد و سطح کشت پایین می آید. پس سطح کشت بهاره نصف سطح کشت پاییزه می شود. فرمول من این جا مطرح شد که در ۳۲ روستا اجرا کردم دیدم جواب داد: کشت بهاره = B کشت پاییزه = P و سطح کل کشت هم = S در کشت پاییز S=P+B ولی در کشت پاییزه P=۲B و۱,۲PB=. اگر در روستا یکی از این عوامل را پیاده کنید می توانید باقی عوامل را با این فرمول پیدا کنید. اگر شما در پاییز به روستایی بروید و بپرسید که این جا چند روز یکدفعه آب می گیرد، میگویند ۱۲ روز یکبار. در بهار بروید بپرسید میگویند ۶ روز. اگر فرد ناواردی برود می گوید که در روستاهای ایران هیچ نظام آبیاری وجود ندارد. متوجه فصل و شکسته شدن مدار نیستند.


نظم حاکم براین سیستم چگونه است؟

این نظام دارای سیستم بورکراتیک خودش هم بوده. افراد گردش داشتند، رتبه می گرفتند و از مقامی به مقامی دیگر از پستی به پست دیگر انتقال می یافتند. دقیقاً همان نظامی که برای ادارات ایران قایل هستید برای نظام های روستایی ما نیز قایل باشید. فرق نظام های روستایی در ایران با نظام های اداری در این است که در نظام های اداری براساس رییس، نظام اداری دستخوش تغییر می شود، اما در نظام های روستایی ثبات برقرار است. ثباتی که شاید هزار یا دوهزار سال از عمر آن می گذرد. متاسفانه فرصت نشد و دیگر از عمر ما هم گذشت که بررسی و پژوهش کنیم که بعد از اصلاحات ارضی چه بلای سر این نظام آمد.


به نظر می رسد هر بخش از تعریف برخوردار بوده که امروزه نسبت به آن ها شناختی وجود ندارد؟

بله، برای مثال در ایران امروز می گویند که شهر جایی است که ۵ هزار نفر به بالا جمعیت داشته باشد، این غلط است، براساس نظر علمای ما شهر جایی است که منبر داشته باشد، منبر جایی است که مسجد داشته باشد، مسجد جایی است که مردمانش اکثراً مسلمان باشند، به این منطقه می گویند بُلدان. کتاب های قرن چهارم و پنجم و ششم این گونه شهر را تعریف کرده اند. مثلاً اصفهان دو منبر داشت، اصفهان دو قسمت می شد، یکی برای مسلمانان و یکی برای یهودیان برای همین دو منبر بیشتر در منطقه مسلمان نشین نداشت. نیشابور ۱۸ منبر دارد. این از نظر شناختی. باقی موارد اجتماعی مثل بازار، راستۀ بازار، کارونسرا، حمام ها، دروازه شهر و غیره در شهر تعریف و جایگاه داشت.

حتی بین روستا و ده تعریف متفاوتی است. آن جایی را که مردم متمرکز می شدند، می گفتند "ده". همین "ده" با اطرافش که زمین های کشاورزی وجود داشت به روستا تعریف می شد. مزرعه را به تپه و ماهور می گفتند که آب قنات از آن جا نمی تواند عبور کند و پشت مزرعه روستاها هستند که تابع آن می باشند اما به مزرعه فلان کس یا فلان جا معروف است. نکته جالبی را برایتان بگویم: مردم کویر ایران کوزه ها را پر آب و در زمین چال می کردند، کنار کوزه دو تا تخم هندوانه می کاشتند، و روی آن تخم ها کود می ریختند. این کوزه ها به فاصله ۲ متر از هم چال می شدند. براثر رطوبت کوزه ها تخم های هندوانه به کوزه می چسبیدند و با آب آن رشد می کردند و هندوانه های سنگین وزن می دادند. یک بوته ۸ تا ۱۰ گُل می داد. که باید ۸ یا ۶ تا از بوته ها می چیدند تا ۲ تا گُل به بار برسد. سر این کوزه به اندازه یک انگشت بیرون بود. عده ای کارشان این بود که هرچند روز یکبار مَشکی را به دوش می انداختند و می رفتند به کوزه ها سر می زدند. آن ها چوبی داشتند که نشان می داد در کوزه چه مقدار آب است. اگر آب کم شده بود در آن آب می ریختند و یا اگر به اندازه بود که می رفتند. به این می گویند آبیاری کوزه ای. پشت کوه های سبزوار آبیاری کوزه ای بود. مقدار هندوانه ها بسیار از نیاز شهر بود. هندوانه های مازاد را پاره می کردند و می ریختند در بشکه های ۲۰ لیتری، بعد یکنفر کفش چوبی می پوشید و می رفت داخل بشکه و هندوانه ها را لگد می کرد. زیر بشکه مثل آبکش سوراخ سوراخ شده بود. آب هندوانه از بشکه خالی می شد و تخمه های هندوانه داخل بشکه می ماند. سپس این تخمه ها را عمل می آوردند. نخستین بار این کار در "جابان" نزدیکی دماوند انجام شد برای همین هم مردم به اشتباه می گویند تخم ژاپونی. در اصل تخمه جابانی است.



موضوع جابان چیست؟ می شود در باره آن بیشتر توضیح بدهید؟

من این جریان را برای دانشجویانم تعریف کردم و گفتم اگر کسی بتواند اطلاعات بیشتری به من بدهد نمره خوبی بهش می دهم. یکی گفت استاد من می توانم. گفتم بگو. گفت: ما خانوادگی این کار را انجام می دهیم. ما در سبزوار این کار را میکنیم. اما آنجا هوا گرم بود و آلونکی نداشتیم در آن استراحت کنیم. پدرم با آب هندوانه و خاک گِل درست و آلونکی درست کرد تا گرمای کمتری تحمل کنیم.

در جنوب سمنان دو روستا است که با هم یک کیلومتر فاصله دارند. اینان در یک روز معین می آمدند بیرون و ۴ یا ۵ کیلومتر می رفتند داخل کویر، به جایی می رسیدند که بوته های تیغ بلندی داشت، تقریباً یک متر و نیم این بوته ها قد داشتند. هر محصولی بالاخره با آب رشد می کند. این بوته ها را می شکافتند. البته دست کش های زخیمی تا آرنج می پوشیدند. بوته ها را باز می کردند و در مرکز آن تخم های هندوانه را می کاشتند. دور تیغ ها طناب می بستند تا باد آن تیغ را از هم باز نکند. بعد از چند روزی ساقه های هندوانه از بغل بوته ها بیرون می زد. انگاری بوته مانند مادر، فرزندی را در دل خود نگه داشته بود. بعد می آمدند در کنار این ساقه های جوان کلوخ هایی را می گذاشتند تا باد آن ها را نشکند. سپس همین تیغ ها، هندوانه های ۸ کیلویی و یا ۱۰ کیلویی می داد. ما یکی از این تیغ ها را دنبال کردیم که ببینیم از کجا آب تهیه می کند. متوجه شدیم که ریشه های تیغ تا ۱۱ متر در عمق زمین می رود تا آب پیدا کند.

کتابی نوشته ام به نام "بُنه" که قسمت هایی از آن به زبان انگلیسی ترجمه شده است. اسراییلی ها بُنه دارند که به آن می گویند "کیبوتص". کیبوتص آن ها تقلیدی از بُنه ماست. آن زمان اسراییلی ها به ایران زیاد می آمدند و می رفتند در روستاهای ما مطالعه می کردند. برای همین بُنه های ما را گرفتند بردند در کشورشان اجرا کردند و آن وقت ما بُنه های خودمان را از بین بردیم. یک روز وزارت جهاد ما را دعوت کرد و هلندی ها هم آمده بودند. هلندیها پشت سرهم از من سوال می کردند و می خواستند اطلاعات بگیرند. ۸۰ صفحه از بُنه توسط امریکایی ها ترجمه شده بود قرار شد مقدمه ای برای آن بنویسم بدهیم به مهمانان خارجی. وزارتخانه هم قبول کرد و این کار انجام شد.

در چین همه قنات ها شماره گذاری شده، اما ما برای قنات هایمان چه کار کردیم. اهمیت این قنات ها را که من در روستاها بودم می دانم. خود روستاییانی که با این قنات ها زندگی می کنند می دانند که قنات چقدر اهمیت دارد. باید از قنات ها محافظت کنیم. اما حیف که غافل شدیم. اگر قنات ها از بین برود کشاورزی هم از بین می رود.


آیا می توان گفت که نظام سنتی روستایی در کشور ما براساس نیازشان تعریف شده است. اما نظام اداری ما از چنین نیازی برخوردار نیست؟ نظر شما چیست؟

کسی به من گفت استاد قنات به چه درد کشور می خورد، برویم چاه بزنیم تا از زمین آب بیرون بیاید! زیر این خاک آب فراوان است! گفتم در کویری که سالی مقدار کمی باران می گیرد چگونه می شود که آب در آن یافت شود. اکثر مطالبی که گفته می شود و کارهایی که انجام می شود از روی عدم آگاهی است. چرا از مایی که کار کردیم استفاده نمی کنند. چاه های عمیق هم بلای جان قنات ها شده است. ما هنوز اکثر مناطق کشورمان را نمی شناسیم. به نظر من باید دانشکده مستقل روستایی یا توسعه روستایی تأسیس شود و مباحثی که ما تحقیق کردیم آن جا تدریس شود. این همه دانشگاه در این کشور ایجاد می شود، چرا یک دانشگاهی که به این مباحث مهم و اساسی کشورمان بپردازد تأسیس نمی شود؟


می شود موردی را بفرمایید که کماکان از شناخت ما پنهان مانده باشد؟

مگر شناخت کشورمان کار ساده ای است، شناخت فرهنگ اش کلی زحمت و کار می خواهد، روستاهایش همینطور، دینش همینطورو تاریخش همینطور. از کردستان عراق می آیند یزد، آن جا درباره قنات کلاس می گذارند. اما در داخل کشور این کلاس ها را نمی گذارند. کسی نیست که دانش مغنیان را جمع کنند. البته اصطلاح مغنی خوب نیست. خود آن ها نیز دوست ندارند به آن ها مغنی بگویند. دانش این مغنیان کم نیست، در حد یک مهندس تحصیلکرده می دانند. من به یک مغنی پیغام دادم که اگر معلومات خودت را بنویسی به من بدهی یک قطب نما بهت هدیه می دهم. آن ها به قطب نما خیلی نیاز دارند. بهم جواب داد من سواد ندارم که بنویسم. ای کاش نهادی بود که می آمد و اطلاعات این ها را جمع می کرد. یکی از مغنیان می گفت که من زیر قنات را از روی آن بهتر می شناسم. فنونی می دانند که شاید یک مهندس تحصیلکرده امروز ندانند. اصطلاحاتی که به کار می برند تمامی از ایران باستان گرفته شده است. متوسط عمق قنات های ایران ۱۰۰ متر است. از وقتی که این چاه های عمیق آمدند قنات ها خشک شدند. چاه های عمیق به جای ۱۰۰ متر ۱۲۰ متر پایین رفتند. این باعث می شود که قنات ها خشک شود و دیگر آب نباشد. وقتی آب نباشد روستایی هیچ کاری نمی تواند بکند. مجبور می شود برود شهر و باقی مسایل و مشکلات پیامد آن است. از ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ روزانه ۹۰ چاه عمیق زده شده است. این یک فاجعه زیست محیطی و بلای جان کشاورزی و تیر خلاص برای کشاورز است. در زیر زمین همیشه ذخیره آبی است، سال به سال این ذخیره آبی کاهش پیدا می کند، هرچه این ذخیره آبی کاهش پیدا کند خاک سست می شود، سست شدن خاک مساوی با نشست زمین است. تهران سالیانه ۳۶ سانتی متر نشست می کند. من باقی مطلب را می گذارم برعهده شما که ببینید چه فاجعه ای در انتظار ماست.

در نظام سنتی این گونه است که یک مغنی را دعوت می کنند و او را به داخل چاه می فرستند. در چاه ها میله ای است که اندازه آب را مشخص می کند. اگر از اندازه ای کم شود روستاییان میزان کشت را کم می کردند، و اگر از آن اندازه بیشتر بود کشت را بیشتر می کردند. تمامی کارها براساس حساب و کتاب است. کار براساس طبیعت پیش می رود نه براساس نیاز من و شما. طبیعت به نیاز من و شما کار نمی کند، کار خودش را می کند. ما باید با طبیعت هماهنگ شویم. قنات کلمه ای عربی است. ایرانیان به قنات کاریز می گفتند. هنوز در شرق ایران همه کاریز می گویند. ایران در حال حاضر بالای ۴۰ هزار کاریز دارد. با محاسباتی که من کردم به اندازه فاصله کره زمین تا ماه در ایران کاریز داریم.


ویژگی اصلی این کاریزها چیست؟ آیا مختصات ویژه ای در بیان مقیاس ها و اندازه دارند؟

بله. در این کاریزها ویژگی هایی هست که باعث تعجب همگان می شود. تمامی کاریزهای ایران به قبل از اسلام برمی گردد. مسوول یونسکو به من گفت که چرا درباره کاریزها نمی نویسید؟ گفتم سرمایه گذار نداریم. مسوول یونسکو گفت پولش را ما می دهیم. متأسفانه از طرف وزارت نیرو کسی پیگیر این قضیه نشد و آن ها نیز پولش را ندادند. من که نمی توانم بروم به یونسکو بگویم که پول بدهید تا من درباره قنات ها تحقیق کنم. این کار درست نیست. مثلاً به من گفتند کاریز گناباد ۳۴۰ متر عمق دارد این ممکن نیست. گفتم ممکن است. گفتند طناب مغنیان کلفت است اگر ۳۴۰ متر برود پایین طناب سنگینی می کند و می برد. هر متر طناب را یک کیلو حساب کنیم می شود ۳۴۰ کیلو. گفتم این کار را نمی کنند. هر ۱۰۰ متر ۱۰۰ متر پلکانی درست می کنند و طناب در هر ۱۰۰ متر مجدد شروع می شود. هیچ وقت یک طناب ۳۴۰ متر به داخل کاریز نمی فرستند ۳ یا ۴ مرحله طناب می فرستند که طناب پاره نشود. گفتند هوا چطور، چگونه هوا رسانی می کنید. گفتم مغنیان از پوست "بز" لوله هایی درست می کنند و عده ای دمی را به سر لوله می بستند و می دمیدند، که به راحتی هوا را به ته کاریز انتقال می دهد. ببینید چه علمی در این کاریزهای ما نهفته است و کسی به سراغش نمی رود.

اصطلاحاتی که برای اندازه های کاریزها به کار می برند تمامی از ایران باستان آمده است. مثلاً می گویند که دو "ارش" برو جلو. این "ارش" چه نوع اندازه ای است؟"ارش" یعنی از نوک انگشتان تا آرنج. یعنی ۵۲ سانتیمتر. در شاهنامه فردوسی این واحد اندازه گیری بارها به کار برده شده است. وقتی "ارش" دو برابر شد می گویند "گَز". دستان را باز می کنیم و از نوک بینی تا نوک انگشتان می شود اندازه "گز" یعنی ۱۰۴ سانتیمتر. در پارچه فروشی های قدیم این گونه پارچه را اندازه می زدند. گز به دو نوع تقسیم می شود، گز معمولی که همان ۱۰۴ سانتیمتر است و گز سلطانی که ۵۲ سانتیمتر است. ناصرخسرو تعریف می کند که در یکی از سفرهایش دزدان به آن ها حمله می کنند و بچه ای در چاه می افتد. پدرش پولدار بود و پول داد تا بچه را از چاه درآورند. ناصرخسرو از قول مغنی می نویسد که این چاه ۷۰۰ گز است. به گز معمولی یعنی ۷۰۰ متر. برای همین می گفتند که ناصرخسرو دروغ می گوید. اما این گونه نبود. آن گز مورد نظر ناصرخسرو گز سلطانی بود. یعنی چاه ۳۰۰ تا ۳۵۰ متر طول داشته که معمولی است.


در حوزه آبیاری هم چنین اندازه گیری هایی وجود داشته است؟

میزان آبیاری در روستاها براساس سایه میرآب بوده است. بعضی ها زرنگ بودند و صبح زود می رفتند سراغ میرآب. صبح زود سایه کش می آید برای همین میزان آب آن ها بیشتر می شد یا ظهر که سایه کوتاه تر می شد میزان آب کمتر می شد. تمامی این مطالبی که گفتم نظام است و هیچ خدشه ای بر آن وارد نمی شود. چرا این مطالب به کتاب های درسی نمی رود تا دانش آموزان ما از آن مطلع باشند. خیلی مطالب هست که به دانش آموزان باید گفت که از مطالب بی محتوای امروز مهمتر و بهتر است.

کتابی نوشته ام به نام "کاریز در ایران و شیوه های بهره گیری سنتی از آن". این کتاب هزار صفحه می شود. بانک کشاورزی این کتاب را با صفحه گلاسه و عکس های رنگی به چاپ می رساند. این کتاب ۳۰۰ عکس رنگی دارد. هزینه این کتاب بیش از ۱۰۰ میلیون تومان شده است.

می خواستم به وزارت جهادکشاورزی پیشنهاد دهم که کتاب "بُنه" که چندین سال پیش نوشتم و امروز هم می توانم ۱۵۰ صفحه دیگر را به آن اضافه کنم با کاغذ خوب و مناسب چاپ کند و در اختیار کارشناسان و کسانی که در این زمینه فعال هستند بگذارد. این کتاب حاصل چندین سال تحقیق و پژوهش من است که حیف است پنهان بماند. بُنه نظام عجیبی است که باید مورد توجه قرار بگیرد./

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۳۱
پیمان صاحبی


بهره‌برداری از چوب جنگل‌ها باید متوقف شود

 رئیس کمیسیون کشاورزی ضمن تاکید بر ضرورت توقف بهره برداری از چوب جنگل‌های شمال اظهار کرد: جنگل های شمال بعد از سال ها بهره برداری بی رویه نیازمند استراحت طولانی است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از ایلنا،علی محمد شاعری در مورد لایحه تنفس جنگل های هیرکانی و کاسپینی اظهار کرد: ما آمادگی کامل برای بررسی این لایحه را داریم ، زیرا معتقدیم؛ جنگل های شمال بعد از سال ها بهره برداری بی رویه نیازمند استراحت طولانی است تا فرصت تجدید حیات داشته باشند.

وی ادامه داد: تاکنون جنگل ها در کشور ما بیشتر با نگاه اقتصادی دیده می شدند؛ در حالی که جنگل ها بیش از فواید اقتصادی دارای فواید زیست محیطی و اکولوژیک هستند و در حفظ هوا، خاک، آب موثرند و محیطی امن را برای گونه های جانوری و محلی برای ذخایر ژنتیکی کشورها به وجود می آورند، بنابراین بهره برداری از چوب جنگل ها باید برای دوره ای مشخص متوقف شده و طرح های جنگلداری محدود به فعالیت های حفاظتی، احیا و توسعه ای شود.

شاعری همچنین در مورد لایحه هوای پاک گفت: لایحه هوای پاک در کمیسیون کشاورزی به تصویب رسیده است، این لایحه 35 ماده دارد و امیدواریم به زودی در صحن علنی مطرح و تصویب شود .

وی با اشاره به اینکه مهم ترین ویژگی این لایحه مشخص کردن منابع آلاینده و نحوه برخورد با آنها است، افزود: مهم ترین منابع آلاینده در این لایحه خودرو های غیراستاندارد، صنایع آلاینده، سوخت با استاندارد پایین و مصارف بی رویه انرژی و سوخت فسیلی در بخش خانگی، تجاری و اداری شناخته شده است.

رئیس کمیسیون کشاورزی توضیح داد: در لایحه هوای پاک منابع آلاینده طبیعی نیز بیشتر ریزگردها شناخته شده اند و نحوه کنترل، پیشگیری و مقابله با آن نیزمشخص شده است، حد مجاز آلایندگی و همچنین نحوه کنترل و پایش آلایند ه ها، معاینه فنی خودروها، ساختمان ها وصنایع آلاینده و چگونگی برخورد قضایی و مجازات های قانونی نیز از جمله دیگر مواردی است که در این لایحه در نظر گرفته شده است.

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۶
پیمان صاحبی


 

١١ کشور برای نجات دریاچه ارومیه دست به کار شدند

 مدیر دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه: استراتژی ما استفاده از تجربه جهان برای صرفه‌جویی در زمان و هزینه است.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه شهروند، این‌بار محققان استرالیایی برای نجات بزرگترین دریاچه داخلی ایران دست یاری داده‌اند؛ اتفاقی که ازسوی مجریان طرح احیای دریاچه ارومیه، «گسترده‌ترین همکاری بین‌المللی» خوانده می‌شود.اردیبهشت امسال بود که دولت استرالیا برای همکاری در زمینه احیای دریاچه ارومیه ابراز تمایل کرد تا برای تکنولوژی‌های نوین استفاده از آب و کشاورزی و رادارهای هواشناسی به ایران کمک کند. چندی پیش اما با ورود گروهی از محققان دانشگاه ملبورن به دانشگاه شریف، این همکاری شکل جدی‌تری به خود گرفت و بنا شد مرکز تحقیقات آبی مشترکی راه‌اندازی شود تا با تجربیات آنها راه و چاه مدیریت مصرف آب درحوضه آبریز دریاچه ارومیه روشن شود و این تجربه به کمک تالاب‌ها و دریاچه‌های خشکیده استرالیا هم برود. دو دهه خشکیدگی و بحرانی‌شدن وضع بیست‌‌وپنجمین دریاچه بزرگ دنیا، جز برپاکردن طوفان‌های نمکین و از بین بردن محصولات کشاورزی و پدید آوردن بحران سلامت هیچ در برنداشت. برای همین بازگشت این دریاچه به زندگی، وعده دولت یازدهم شد، اما در این راستا برای بهره‌گرفتن از تجربه‌های شخصی زمان کافی نبود. به همین خاطر از همان ابتدا کارگروهی برای نجات دریاچه تشکیل شد، تأمین اعتبارات مالی صورت گرفت و بنا شد از توان بین‌المللی برای احیا استفاده شود. اکنون ارتفاع دریاچه ارومیه نسبت به‌ سال قبل ۵۶سانتیمتر بیشتر شده، این اگرچه به معنای احیای دریاچه نیست اما نشان می‌دهد که دریاچه به وضع تثبیت رسیده و آب تا حد مناسبی سطح آن را پوشانده است. قدم بعدی، احیای دریاچه ارومیه است. در این مدت محققان بیش از ١٠ کشور توسعه‌یافته داوطلبانه به کمک دریاچه شتافتند تا بار دیگر برای همه روشن شود که محیط‌زیست مرز نمی شناسد.این همیاری‌ها تا بازگشت خون به رگ‌های دریاچه ادامه خواهد داشت. در گزارش پیش‌رو مروری داریم بر کمک‌های بین‌المللی برای نجات دومین دریاچه بزرگ آب‌شور دنیا.


روسیه و دانش تجربه خشکیدن «آرال»
پای روسیه از ‌سال ١٣٩٣ به ماجرای احیای دریاچه ارومیه باز شد تا سرنوشت دریاچه خشکیده آرال، برای نجات زیست‌بوم ارزشمند ارومیه، عبرت شود. آرال که زمانی یکی از چهار دریاچه بزرگ دنیا بود، از دهه ٦٠ میلادی با اقدام دولت شوروی برای انحراف مسیر رود آمودریا و سیردریا به صحرای قره‌قوم به منظور کشاورزی، رفته‌رفته آب شد و از دست رفت. محققان روسی که دستی تجربه خود را درباره آنچه کشاورزی بر سر دریاچه آرال آورد را، به ایران منتقل کردند. این اطلاعات در سال‌های اول به کمک دست‌اندرکاران احیای دریاچه ارومیه آمد و با تغییر حال دریاچه روند کمک‌ها عوض شد. اخیرا دانشگاه‌های ارومیه، لئوبن اتریش و موسسه جانورشناسی سن پترزبورگ روسیه با محوریت دریاچه ارومیه تفاهمنامه همکاری امضا کردند. انجام مطالعات دو‌جانبه با همکاری مرکز مطالعات دریاچه ارومیه از مهم‌ترین موضوعات درج‌شده در این تفاهمنامه است.


آینه‌های عبرت دریاچه ارومیه در آمریکا
درجریان احیای دریاچه ارومیه، دانش کشورهایی که تجربه مشابه داشته‌اند، یکی از مهم‌ترین منابع تجربی بوده است. مسعود تجریشی، معاون پژوهش و فناوری دانشگاه صنعتی شریف و مدیر دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه، بهره گرفتن از اطلاعات دریاچه South lake را یکی از این فرصت‌هایی می‌داند که دیدن و شناخت آن برای کارشناسان ایرانی مهیا شد. او می‌گوید: «این دریاچه در یوتای آمریکا واقع شده و به لحاظ زمین‌شناسی خواهرخوانده دریاچه ارومیه است، به‌طوری که حتی عکس‌های هوایی‌شان آن‌قدر شبیه هم است که اشتباه گرفته می‌شوند. دریاچه‌های سالتون و آونز کالیفرنیا هم از دیگر نمونه‌ها هستند. کارشناسانی که این دریاچه‌ها را مطالعه کرده بودند، به ایران آمدند و اطلاعاتشان به کار ما آمد. ازسوی دیگر دریاچه مونوی کالیفرنیا و دریاچه بولیوی نیز نمونه‌های دیگری هستند که کارشناسانی از آن‌جا به کشور ما آمدند.» یکی از اصلی‌ترین همکاری ها با مراکز تحقیقاتی آمریکا اما بکارگیری مطالعات دانشگاه کالیفرنیا بود، درطول این همکاری، این مرکز علمی، با ایجاد پایگاه اطلاعاتی آب کمک کرد تا با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای، اطلاعات آب در حوضه دریاچه ارومیه جمع‌آوری و تحلیل شود.


همیاری مراکز تحقیقاتی جهانی
براساس اطلاعاتی که ستاد احیای دریاچه ارومیه می‌دهد، درطول اجرای پروژه احیای دریاچه ارومیه مراکز علمی مختلفی در دنیا دانش خود را دراختیار ایران گذاشتند. دانشگاه اشتوتگارت آلمان یکی از این مراکز است. این دانشگاه در‌ سال ٩٢ با برگزاری نشستی علمی درباره احیای دریاچه ارومیه، اعلام آمادگی کرد. دانشجویانی از این دانشگاه تحقیقات خود را به این موضوع اختصاص دادند و تحقیقاتشان منابعی الهام‌بخش برای دست‌اندرکاران ستاد احیای دریاچه ارومیه شد. علاوه بر تحقیقاتی در زمینه آب‌های زیرزمینی ازسوی دانشگاه اشتوتگارت، تفاهمنامه‌ای با مرکزی تحقیقاتی در آلمان منعقد شد تا از تصاویر ماهواره‌ای برای شناخت پدیده‌های هیدرولوژیکی دریاچه کمک گرفته شود. مرکز تحقیقات زمین‌شناسی درکشور فنلاند هم، منبع دیگری است که در رابطه با استحصال نمک تجربیاتش را دراختیار ایران گذاشت. همچنین هم‌اکنون دو مرکز تحقیقاتی در هلند و آلمان نیز درخصوص بهبود معیشت کشاورزان به ایران مشاوره می‌دهند. به جز اینها دانشگاه مارسی درکشور فرانسه نیز در زمینه فعالیت‌های اکولوژی دریاچه کمک‌رسانی کرده و ایتالیا علاوه بر مشاوره درباره بهبود وضع کشاورزی، درخصوص استفاده از فناوری‌های نوین آبیاری درحوضه دریاچه ارومیه فعالیت داشته است. دانشگاه زوریخ در سوییس هم از دیگر منابع دانشی بوده که درهمین زمینه منابع آب و بهبود کشاورزی کمک حال دست‌اندرکاران احیای دریاچه ارومیه بوده است.
علاوه بر این منابع دانش بین‌المللی، ژاپن نیز درکنار ایران تأمین منابع مالی مطالعات آب درحوزه آبخیز دریاچه ارومیه را به عهده گرفته است. این مطالعات توسط سازمان فائو، دانشگاه‌های تبریز، ارومیه، واخنینگن در هلند و مرکز تحقیقات بین‌المللی «یاسا» در اتریش صورت گرفته است.


استرالیا و گسترده‌ترین همکاری
تازه‌ترین همکاری بین‌المللی به دانشگاه شریف و دانشگاه ملبورن مربوط است که بنا شده مرکز تحقیقات آبی مشترکی راه‌اندازی کنند تا از تجربیات استرالیا در بحران آب برای کمک به احیای دریاچه ارومیه استفاده شود. حسین شاه‌باز، رئیس کمیته بین‌المللی ستاد احیای دریاچه ارومیه چند روز پیش در نشستی دراین‌باره گفت: «از سه، چهارماه پیش مذاکراتی با دانشگاه ملبورن داشتیم تا مرکز تحقیقات آبی مشترکی میان دانشگاه شریف و دانشگاه ملبورن تشکیل شود». به گفته رئیس دپارتمان زیرساخت دانشگاه ملبورن و معاون آن، ایجاد فرهنگ و مشارکت همه‌جانبه بخش مهمی از این پروژه است، چراکه «دریاچه تغییر می‌کند اما این تغییر نیازمند تغییر باور‌های مردم برای چگونگی استفاده از دریاچه است.» این‌طور که تجریشی می‌گوید: «دانشگاه‌های ملبورن و صنعتی شریف به نمایندگی از تمامی دانشکده‌های ایران و استرالیا همکاری را آغاز کرده‌اند.» او همکاری تازه ایران و استرالیا را وسیع‌ترین فعالیت بین‌المللی برای احیای دریاچه می‌داند و می‌گوید: «استراتژی ما از ابتدا استفاده از تجربه جهان برای صرفه‌جویی در زمان و هزینه بود، چون معتقدیم با درنظر گرفتن وضع دریاچه ارومیه برای خطا کردن، وقت و انرژی نداریم.»

منبع:سلامت نیوز

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۵ ، ۰۷:۲۶
پیمان صاحبی