منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


امید به تنهایی برای مقابله با تغییرات اقلیمی کافی نیست؛ اما فیلم اخیر ال گور بر اهمیت خوش‌بینی در این زمینه تاکید می کند.

به گزارش ایانا از گاردین، ال گور سیاستمدار و فعال زیست محیطی آمریکایی، هفته گذشته در مصاحبه‌ای برای تبلیغ مستند خود در زمینه تغییرات اقلیمی با عنوان "یک حقیقت آزار دهنده" گفت: "امید، ضروری است؛ ناامیدی شکل دیگری از انکار است". همچنین فیلم دیگری درباره خبر بسیار بد انکار علم توسط دونالد ترامپ، با عنوان "یک عاقبت ناراحت کننده: واقعیت تا قدرت" که نمایش آن امروز در بریتانیا آغاز می‌شود با خبرهای خوبی هم همراه است: افت قیمت الکتریسیته تجدیدپذیر و توافق آب و هوایی ۲۰۱۵ پاریس.

در سال ۲۰۱۷ انکار واقعیت‌های تغییرات اقلیمی و هزاران خطر مربوط به آن از جمله آلودگی هوا و اقیانوس‌ها، قحطی و بحران پناهندگی که مانند آن را به سختی می‌توانیم تصور کنیم، به استثنای دولت ترامپ، در حال کمتر شدن است. عملا همه دولت‌ها می‌دانند تغییرات اقلیمی در حال رخ دادن است و نظر سنجی‌ها نشان می‌دهد که بیشتر مردم از جمله کسانی که در آمریکای لاتین و صحرای آفریقا زندگی می‌کنند، بسیار نگرانند. اکنون سوال این نیست که آیا تغییرات اقلیمی روی می‌دهد یا خیر، بلکه مساله این است که ما برای مقابله با آن چه باید بکنیم. پاسخ‌های بسیاری به این سوال وجود دارد. گور معتقد است که راه‌های مقابله با تغییرات اقلیمی در دسترس است اگر مردم تنها بتوانند اراده سیاسی برای عملی کردن این راه حل‌ها را فعال کنند. حتی اگر ایجاد اشتیاق کافی برای محقق شدن این امر یک معما باقی بماند اما پیام ذاتی این سخن، نوعی خوش‌بینی است.

دیگران کمتر خوشبین‌اند. مجموعه مقالاتی که دیوید والاس ولز در مجله نیویورک در ماه گذشته نوشته، برخی از بدترین سناریوهای ممکن را به تصویر کشیده از جمله مصاحبه‌ای با ولی بروکر یکی از دانشمندان مطرح در زمینه تغییرات اقلیمی داشته که معتقد است حتی کاهش شدید انتشار کربن برای از بین بردن فاجعه کافی نیست. او در عوض به جذب کربن و مهندسی زمین امیدوار است.

واکنش انسان یا فقدان آن، نسبت به تغییرات اقلیمی به خودی خود موضوع جالب است. آمیتاو گوش، رمان نویس و نویسنده کتاب " The Great Derangement " (تباهی بزرگ)، درباره اینکه چرا بیشتر داستان نویسان این موضوع را نادیده می‌گیرند نوشته و استدلال کرده که فکر کردن به تغییر عمیق روند تغییرات اقلیمی دشوار است. والاس ولز در مجله نیویورک به "یک ناکامی باورنکردنی در تصویر سازی" اشاره می‌کند. سیاست که تصور می‌شد به ما کمک کند جهان را با معنا سازیم، گاه بیشتر مانع بوده تا کمک. آیا تغییرات اقلیمی واقعا یک حقیقت ناراحت کننده است چون بدان معنی است که ما باید از خوردن گوشت گاو و انجام مسافرت‌های هوایی طولانی دست بکشیم یا یک حقیقت آسان برای طرفداران جریان ضد سرمایه‌داری است که میل دارند نظام مالی رایج را از بین ببرند؟

گور معتقد است که تغییرات اقلیمی بیشتر موضوعی "اخلاقی" است تا سیاسی. اما وی تاکید می‌کند که برای مقابله با این پدیده نیاز به عمل در تمام سطوح داریم. چنین عملی ممکن است به شکل‌های مختلف نمود پیدا کند؛ از اعتراض علیه خط لوله نفت در داکودتا در ایالات متحده تا اعتراضات زیست محیطی ضد انشعاب در لنکاشایر. امسال گاردین با همکاری دیدبان جهانی (Global Witness) آمار کشته شدگان در راه حفاظت از محیط زیست در سراسر جهان را مستند سازی می‌کند.

در همین راستا، موزه تاریخ طبیعی انگلیس، تالار مرکزی خود را برای نمایش یک لحظه کلیدی در فعالیت زیست محیطی انتخاب کرده است. وقتی برای اولین بار اعلام شد که یک اسکلت وال جایگزین دیپی دایناسور می‌شود که قبلا به آرامی در بین پستانداران زندگی می‌کرد، انتقادات زیادی مطرح شد؛ اما یک ماه بعد پس از بازگشایی باشکوه آن در حضور سر دیوید اتنبرو، این موزه با ۱۱۵ هزار بازدید کننده در هفته به یک رکورد دست یافت.

این امر تا حدودی به این خاطر است که نصب این اسکلت، ساختمان قهوه‌ای مایل به قرمز آلفرد واترهوس معمار مشهور انگلیسی، در دهه ۱۸۷۰ را به یاد می‌آورد. اکنون شوق دیدار اسکلت نهنگ، بازدیدکنندگان را به طبقه بالای موزه می‌کشاند و هینتز هال، از یک لابی بسیار شلوغ به یک فضای عمومی شگفت‌انگیز تبدیل شده است.

اما این نهنگ که به خاطر به گل نشستن در سال ۱۸۹۱ در سواحل ایرلند جان خود را از دست داد، چیزی بیش از یک یادگار از قرن نوزدهم است. آنچه که این موزه با دادن چنین جایگاه والایی به یک موجود بزرگ مرده انجام داده، دادن هشدار و دعوت به عمل است. نهنگ آبی که در دهه ۱۹۶۰ از آستانه انقراض نجات یافت، اکنون نماد امید به آینده طبیعت است. تهدیداتی مثل آلودگی دریایی و تغییرات اقلیمی همچنان باقیمانده این گونه آسیب‌پذیر و در معرض خطر را تهدید می‌کند.

همانند سوراخ لایه ازون بر فراز قطب جنوب، که پس از امضای معاهده محدودیت استفاده از کلروفلوئوروکربن‌ها (CFCs) در ۱۹۸۷ دیگر گسترش نیافت، محافظت از نهنگ‌ها یکی از بزرگ‌ترین جنبش‌های زیست محیطی است که موفقیت چشمگیری به همراه داشته است. اما نهنگ‌ها تا پیش از اینکه فعالان، دولت‌ها را متقاعد سازند که برای نجات آنها قانونگذاری کنند، در معرض خطر شدید بودند.

خوش‌بینی صرف، تغییرات اقلیمی را متوقف نمی‌کند یا مانع از انقراض بیشتر جانوران نمی‌شود. اما مدیر موزه تاریخ طبیعی، مایکل دیکسون و همکارانش مانند گور درک می‌کنند که حیاتی‌ترین عامل در جنبش زیست محیطی، امید است. با دانشی که امروزه از پیامدهای احتمالی تغییرات اقلیمی داریم، گزینه جایگزین آن، نابودی است.

ترجمه: محسن حدادی

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۹
پیمان صاحبی



سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) ضمن استقبال از تصمیم شورای امنیت در به رسمیت شناختن پیوند بین مناقشات و قحطی، خواستار تقویت فرآیند احیا و مقاوم‌سازی بلندمدت کشورهای آسیب‌پذیر شد.


به گزارش ایانا از دفتر نمایندگی سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (فائو) در ایران، این سازمان از تصمیم شورای امنیت ملل در به رسمیت شناختن مناقشه به عنوان یکی از دلایل عمده قحطی و نیز دعوت به تقویت فرآیند احیا و مقاوم‌سازی بلندمدت کشورهای آسیب‌پذیر استقبال کرد. شورای امنیت سازمان ملل اخیرا و در بیانیه‌ای که توسط ریاست این نهاد صادر شد، وجود ارتباط بین مناقشه و قحطی را تأیید کرد.

خوزه گرازیانو داسیلوا، مدیر کل فائو، در همین ارتباط گفت: «فعالیت‌های ما نشان می‌دهند کشورهایی که بالاترین سطح ناامنی غذایی را دارند، از مناقشات نیز بیشترین آسیب‌ها را می بینند. فائو بر تعهدش برای همکاری با نظام سازمان ملل و کشورهای عضو به منظور مقابله با ناامنی غذایی ناشی از مناقشات تأکید کرده و از درخواست شورای امنیت برای دسترسی بیشتر در کشورهای تحت تأثیر مناقشات به منظور ارتباط با افراد نیازمند را حمایت می‌کند.»

به گزارش فائو، جهان با بزرگ ترین بحران غذایی در ۷۰ سال اخیر مواجه است و ۲۰ میلیون نفر در چهار کشور شمال‌شرقی نیجریه، سومالی، سودان جنوبی و یمن در خطر قحطی قرار گرفته‌اند. اگر هیچ اقدامی صورت نگیرد، قحطی ۱۰ میلیون نفر دیگر را نیز تهدید خواهد کرد. کشورهایی که پس از پایان مناقشه دچار ناامنی غذایی بالا شده‌اند، در یک بازه زمانی ۱۰ ساله ۴۰ درصد بیشتر در معرض بازگشت به دوران مناقشه قرار دارند.

فائو از مدت‌ها پیش سعی در بالابردن سطح آگاهی ها درباره پیوند بین مناقشات و گرسنگی داشته و سخنان اخیر مدیر کل آن در ماه ژوئیه و در جلسه شورای امنیت بخشی از همین تلاش‌ها بود. فائو در کنار اتحادیه اروپا، برنامه جهانی غذا و سایر شرکایش گزارش‌های مداومی درباره امنیت غذایی به شورای امنیت ارائه کرده و «گزارش جهانی بحران‌های غذایی» را به صورت سالیانه منتشر می‌کند.

پیوند بین مناقشه و قحطی را به وضوح می‌توان در یک منطقه مردابی در سوادان جنوبی مشاهده کرد. خانواده‌ها برای دور ماندن از خشونت در مرداب پناه گرفته‌اند اما ابزار بسیار کمی برای تأمین غذا داشته و سطح گرسنگی بسیار بالا است. این افراد با استفاده از محموله‌های حیاتی غذا و نیز آبزیانی که از طریق جعبه‌های صیادی اضطراری فائو صید می‌کنند، امرار معاش می‌نمایند.

اکثر مردم ساکن در مناطق تحت مناقشه، حتی با وجود میزان بالای خشونت، برای تأمین زندگی خود عمدتا به کشاورزی وابسته هستند. فائو به همین دلیل و اغلب در مناطقی که از نظر امنیتی بسیار چالش‌برانگیز هستند با شرکایش همکاری می‌کند تا از معیشت روستاییان پشتیبانی کند . برای مثال، تحقیقات سال ۲۰۱۶ فائو در سوریه نشان داد که در حدود ۷۵ درصد از خانوارهای روستایی برای تأمین مصارف خود کشاورزی می‌کنند، اگرچه میزان کشت نسبت به گذشته کاهش یافته است.

سرمایه‌گذاری بر تولید پایدار غذا می‌تواند مسیری به سمت صلح نیز باشد. فائو خط‌ مشی‌ای برای ایجاد صلح تدوین کرده تا کمکهایش به جلوگیری از مناقشات را افزایش دهد. این سازمان در کلمبیا و با همکاری سازمان توسعه روستایی کشور از سیاست‌هایی پشتیبانی می‌کند که هدفشان احیای مناطق روستایی تحت تأثیر مناقشات نظامی است تا فرآیند صلح را با بازسازی جوامع روستایی تقویت و قدرت رقابت کشاورزی این کشور افزایش یابد.

ادغام تلاش‌ها برای احیا و پشتیبانی با فرآیند ایجاد صلح و حل مناقشات اهمیتی حیاتی برای توسعه پایدار و امنیت غذایی دارد. به همین ترتیب، سرمایه‌گذاری بر امنیت غذایی می‌تواند تلاش‌ها برای جلوگیری از مناقشات و دستیابی به صلح پایدار را تقویت کند.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۸
پیمان صاحبی

جنگل می‌سوزد؛ اما دلسوز ندارد

جنگل‌های کشور طعمه حریق می‌شود. این داستان غم انگیزی است که هر سال تکرار می‌شود، اما از خسارت‌های سنگینی که به کشور تحمیل می‌کند، آن گونه که باید درس گرفته نمی‌شود.

به گزارش سلامت نیوز، جام جم نوشت: خبرهای آتش‌سوزی در جنگل‌های زاگرس، هر سال با گرم شدن هوا در بهار و تابستان در صفحات روزنامه‌ها یا در دنیای مجازی چند روزی منتشر می‌شود، اما خیلی زود در میان خبرهای دیگر گم می‌شود و اثری از آنها باقی نمی‌ماند. همان‌طور که آتش در جنگل‌های کشور زبانه می‌کشد با گذر زمان حساسیت نسبت به آن کاهش پیدا می‌کند و خیلی زمان نمی‌برد که خبر آتش‌سوزی به خبری عادی بدل می‌شود، چراکه داستان مقابله با آتش‌سوزی جنگل‌های کشور هیچ وقت جدی گرفته نمی‌شود تا راهکارهایی که برای آن وجود دارد، به شکل درست اجرایی شود.

بی‌خبر از داغ جنگل

یکی از علل این که آتش‌سوزی جنگل‌های کشور خسارت زیادی به جا می‌گذارد، این است که مسئولان خیلی دیر از وقوع این حوادث اطلاع پیدا می‌کنند. خبر بیشتر آتش‌سوزی‌ها از طریق بومیان مناطق جنگلی به سازمان‌های مسئولی نظیر سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیز‌داری کشور اعلام می‌شود.

کمبود جنگلبان، دلیل دیگری است که باید به آن اشاره کرد،زیرا مناطق تحت پوشش جنگل بانان ایرانی آنقدر گسترده است که آنها نمی‌توانند نسبت به جرایمی که در محدوده‌شان اتفاق می‌افتد، مانند قاچاق چوب بموقع باخبر شوند.

این روزها در کشورهای توسعه یافته به منابع طبیعی توجه زیادی می‌شود و آنها سعی می‌کنند، با تامین نیروی انسانی کافی و بهره گرفتن از فناوری و آگاه سازی جوامع محلی برای حفظ این سرمایه‌ها تلاش کنند.

جنگلبان کاربلد

مساله دیگری که به گسترش آتش‌سوزی جنگل‌های کشور دامن می‌زند، چیزی نیست جز بی‌اطلاعی برخی جنگلبانان در خصوص نحوه مقابله با بحران.

برخی کارشناسان ادعا می‌کنند، حدود 50 درصد از نیروهای سازمان جنگل‌ها از تخصص‌های لازم برخوردار نیستند و باید آنها را در گروه کارمندان جای داد، نه افرادی که قادرند در مواقع بحران وارد عمل شوند و از جنگل‌های کشور مراقبت کنند.

سازمان جنگل‌ها باید برای بالابردن سطح آگاهی و مهارت نیروهای خود تلاش بیشتری کند و شرایطی فراهم آورد تا افراد علاقه‌مند به حفظ منابع طبیعی در این نهاد به کار گرفته شوند، زیرا تازمانی که شخص به حفظ منابع طبیعی کشور تمایل و علاقه‌ای نداشته باشد، نمی‌توان امیدوار بود که او قدمی هرچند کوچک برای حفظ سرمایه‌های کشور بردارد.

به این ترتیب دولت باید این اجازه را به سازمان جنگل‌ها بدهد که از بین نیروهای توانمند و علاقه‌مند تعدادی جنگلبان استخدام کند، افرادی که باید به جای پشت میز نشینی به قول معروف پاشنه کفش‌هایشان را ور بکشند و در مناطق جنگلی کشور خدمت کنند.

مساله کمبود اعتبار

تجهیزات جنگلبانان نیز آن طور نیست که بتوانند با استفاده از آن سایر ضعف‌هایشان را پوشش بدهند. آنها خودروهای مناسبی ندارند و در مواقع بروز بحران مانند آتش‌سوزی نیز به وسایل ابتدایی برای مقابله با آتش‌سوزی جنگل مانند آتش کوب دسترسی ندارند.

چنین شرایطی سبب شده، این روزها هنگام بروز آتش‌سوزی در جنگل‌های کشور بار اصلی اطفای حریق بر عهده بومیان مناطق جنگلی باشد. یعنی آنها با دستان خالی دربرابر آتش می‌ایستند و با استفاده از بیل یا شاخ و برگ درختان راه آتش را سد می‌کنند. با توجه به کمبود اعتباری که سازمان جنگل‌ها با آن رو‌به‌روست، باید یاد آور شد، دولت نیز باید در مقام عمل ثابت کند که به محیط‌زیست توجه دارد، زیرا با شعارهای زیست محیطی نمی‌توان منابع طبیعی کشور را حفظ کرد.

فرهنگ حفظ محیط‌زیست

مساله دیگری که برای حفظ جنگل‌های کشور ضروری به نظر می‌رسد، تلاش برای افزایش توجه شهروندان به محیط‌زیست است.

علاوه براین، باید با سهیم کردن جوامع محلی در طرح‌های حفاظت از منابع طبیعی، شرایطی ایجاد کرد که آنها برای حراست از محیط‌زیست کشور پیشقدم شوند، زیرا با توجه به کمبود اعتبار و نیرو در سازمان‌های حفاظت محیط‌زیست و جنگل‌ها تنها با کمک جوامع محلی می‌توان در حفظ محیط‌زیست کشور موفق عمل کرد.

وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم در این زمینه نقش بسزایی دارند، زیرا اگر دانش آموزان و دانشجویان نسبت به اهمیت حفظ محیط‌زیست کشور آگاه نشوند، نمی‌توان انتظار داشت اتفاق مثبتی دراین زمینه رخ بدهد.

این درحالی است که بسیاری از کارشناسان تاکید می‌کنند، باید اهمیت حفظ محیط‌زیست را به کودکان آموزش داد تا بتوان نسلی پرورش داد که دغدغه‌اش حفظ محیط‌زیست باشد. آنها معتقدند اگر نسل‌های آینده بخوبی در این زمینه آموزش نبینند، نمی‌توانند امانتدار خوبی برای محیط‌زیست کشور باشند. به همین خاطر باید زمینه را برای گسترش مدارس طبیعت در کشور فراهم کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۴
پیمان صاحبی

شبیخون آفت به جنگل

خوره شده‌اند و به جان جنگل افتاده‌اند. از اکوسیستم زاگرس چیزی باقی نگذاشته‌اند بجز درختان بلوط که خبر مرگ آنها نیز هر روز به گوش می‌رسد؛ یک روز به خاطر آتش‌سوزی و روز دیگر هم داستان قاچاق چوب و زغال پیش می‌آید یا طغیان آفات و بیماری مانند آفت زغالی بلوط.

به گزارش سلامت نیوز، جام جم نوشت: در شمال کشور نیز شرایط چنگی به دل نمی‌زند. جنگل‌های هیرکانی این روزها شاهد قتل عام درختان اند؛ درختانی که در سودای قاچاق چوب به زمین می‌افتند یا مانند شمشادها در چنگال آفت شب پره اسیر شده‌اند.

شرایط جنگل‌های زاگرس اسفناک است. سال هاست حیات وحش از این جنگل‌ها رخت بر بسته و نشانه‌های زوال این اکوسیستم هر روز عریان‌تر از گذشته خود نمایی می‌کند. اگر آتش‌سوزی و قاچاق زغال امان بدهد، بیماری و طغیان آفات، نفس این جنگل را بند می‌آورد.

زمانی برای مستی آفات

اجرای طرح‌های توسعه در مناطق جنگلی، یکی از دلایل اصلی طغیان آفات است،زیرا وقتی در دل جنگل سد، جاده و معدن ساخته می‌شود، درختان زیادی جان می‌دهند و در نتیجه بروز مسائلی مانند کم شدن تعداد درختان یک منطقه نظم اکوسیستم به هم می‌ریزد.

برای نمونه دما افزایش پیدا می‌کند و چنین مسائلی زمینه را برای شورش برخی آفات فراهم می‌کند . به همین خاطر خیلی زمان نمی‌برد که دارایی یک ملت طعمه آفات می‌شود.

ماجرا زمانی ناگوار‌تر می‌شود که مدیریت اشتباه جنگل را به این مسائل اضافه کنیم، زیرا بیشتر مواقع، مدیران زمانی در جریان طغیان آفات قرار می‌گیرند که دیگر به قول معروف کار از کار گذشته و نمی‌توان برای نجات درختان آلوده کاری انجام داد.

تبر توسعه ناپایدار

سرنخ شرایط ناگوار جنگل‌های کشور را که دنبال کنید، بیشتر کارشناسان از مساله‌ای به نام توسعه ناپایدار سخن به میان می‌آورند.

آن‌طور که از حرف‌های آنها می‌توان نتیجه گرفت،تنها قاچاقچیان چوب نیستند که تبر به ریشه درختان می‌زنند،زیرا برخی مدیران و مسئولان با اجرای طرح‌های نامناسب، قتل عام جنگل را رقم می‌زنند. آنها وقتی بدون مطالعه دقیق و گزارش ارزیابی زیست محیطی مجوز ساخت جاده، سد و معدن صادر می‌کنند به شکل مستقیم و غیر‌مستقیم در مرگ جنگل سهیم می‌شوند. بسیاری از طرح‌های عمرانی به حدی دارایی‌های جنگل را به تاراج می‌برد که به گفته رئیس سازمان جنگل‌ها، آتش‌سوزی جنگل به پایشان نمی‌رسد. این درحالی است که باید در کنار درختانی که به شکل مستقیم برای اجرای طرح‌های توسعه قطع شده به درختانی که پس از اجرای این طرح‌ها نابود می‌شوند نیز اشاره کرد.

تلاش برای نجات

سازمان جنگل‌های کشور تاکید می‌کند، تمام تلاش خود را برای حفظ منابع طبیعی کشور به کار می‌گیرد. برای نمونه،بهمن افراسیابی، مدیر کل دفتر حفاظت و حمایت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیز داری کشور درباره گسترش آفات و بیماری در جنگل‌های شمال کشور یاد‌آور می‌شود: سازمان جنگل‌ها برای مقابله با چنین مشکلاتی تلاش زیادی می‌کند. برای نمونه، عملکرد سازمان جنگل‌ها در مقابله با آفات مورد تایید کارشناسان بین‌المللی است.

آن‌طور که او درباره وسعت مناطق آلوده جنگل‌های شمال به آفات می‌گوید، 25هزار هکتار از شمشادهای شمال به بیماری بلایت و آفت شب‌پره دچار شده‌اند. به گفته افراسیابی حدود 52 هزار هکتار شمشاد در جنگل‌های شمال به شکل پراکنده و جود دارد و سازمان جنگل‌ها برای حفظ آنها برنامه‌های زیادی را اجرا می‌کند و در دستور اجرا دارد. برخی کارشناسان ادعا می‌کنند، سازمان جنگل‌ها برای عملکرد بهتر باید از روش‌های کارآمد و طرح‌هایی استفاده کند که با شرایط جنگل‌های کشور سازگار است، چراکه برای حفظ جنگل‌های هیرکانی کشور نمی‌توان از راهکارهایی بهره گرفت که اروپاییان برای حفظ جنگل‌هایشان استفاده می‌کنند. علاوه براین باید تاکید کرد،دیگر نهادها و وزارتخانه‌ها نیز باید برای حفظ منابع طبیعی کشور وارد میدان شوند.

دست‌های آلوده

شرایط جنگل‌های کشور مناسب نیست، اما نمی‌توان تنها انگشت اتهام را به سمت سازمان جنگل ها،مراتع و آبخیزداری نشانه رفت، زیرا این سازمان با محدودیت‌های زیادی رو به‌روست؛ از نبود اعتبار گرفته تا در اختیار نداشتن نیروی انسانی کافی.

علاوه براین باید از کم‌کاری و بی‌‌توجهی سایر دستگاه‌ها به محیط‌زیست نیز یاد کرد، زیرا بسیاری از نهاد‌ها هیچ تلاشی برای حفظ محیط‌زیست کشور انجام نمی‌دهند و تصور می‌کنند حفظ منابع طبیعی کشور تنها وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست یا جنگل‌هاست. این درحالی است که کم کاری بسیاری از سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها زمینه را برای شرایط نامناسب منابع طبیعی کشور مهیا کرده است. برای نمونه، اگر پای درد دل افرادی که درختان بلوط زاگرس را قطع می‌کنند تا آنها را به زغال بدل کنند و دربازار بفروشند، بنشینید، خواهید شنید که دلیل اصلی این قانون شکنی، چیزی نیست بجز نبود شغل. علاوه براین، بسیاری از روستاهایی که درمناطق جنگلی قرار دارند، هنوز به سوخت مناسب دسترسی ندارند و باید تاکید کرد، ایجاد شغل یا تامین سوخت مناسب وظیفه سازمان جنگل‌ها نیست. وزارت نفت نیز برای حفظ منابع طبیعی کشور باید به وظیفه خود عمل کند و آموزش و پرورش نیز باید برای گسترش فرهنگ حفظ منابع طبیعی کشور سنگ تمام بگذارد.

آفت خارجی، آفت داخلی

در شمال کشور، گزارش‌های متفاوتی از طغیان آفات خارجی و داخلی منتشر شده است. به گفته کارشناسان، آفات خارجی بیشترین آسیب را به جنگل‌های شمال کشور تحمیل کرده است، چون دشمن طبیعی ندارند. افزون براین باید از برنامه‌های مدیریت ضعیف و شرایط آب و هوایی نیز به عنوان عوامل دیگری که زمینه را برای طغیان آفات و بیماری‌ها فراهم کرده‌اند، یاد کرد.

با این حال، کیادلیری علت اصلی ناکامی در برابر طغیان آفات و بیماری‌ها را بهره‌برداری بیش از حد از توان اکوسیستم و اجرای دیگر طرح‌های توسعه‌ای ناپایدار می‌داند.

به گفته او در چنین شرایطی اکوسیستم قادر به ترمیم خود نخواهد بود و اگر برای آن راهکار جامعی اجرایی نشود، باید در انتظار آسیب‌های بیشتر بود.

زاگرس خاطره می‌شود

حال و روز درختان بلوط زاگرس اصلا خوب نیست. این را زاگرس‌نشینان، بهتر از هر مدیر یا مسئولی می‌دانند. آنها وقتی با دستان خالی زخم‌های درختان بلوط را مرهم می‌گذارند، اشک در چشم‌هایشان می‌نشیند و بغض راه گلویشان را می‌بندد، چون می‌دانند اگر فکری به حال زاگرس نشود دیر یا زود درختان بلوط باقیمانده طعمه آتش یا بیماری می‌شوند و این آخرین یادگارهای زاگرس نیز به خاطره بدل خواهد شد.

آخرین عنصر به جا مانده در زاگرس چیزی نیست جز درختانی که در حال نابودشدن هستند. اینها را هادی کیادلیری، رئیس انجمن علمی جنگل بانی کشور به جام‌جم می‌گوید و ادامه می‌دهد: تمام مناطق زاگرس آلوده بوده و آفات در برخی مناطق سبب مرگ درختان بلوط شده است.

در بخشی از مناطق که شرایط مناسب است، آلودگی وجود دارد، اما هنوز آفات طغیان نکرده است. آن‌طور که او توضیح می‌دهد، توسعه ناپایدار تیشه به ریشه جنگل‌های کشور می‌زند، چراکه تعادل اکوسیستم را به هم می‌زند و زمینه را برای انتشار آفات و بیماری مهیا می‌کند. کیادلیری می‌گوید: ساخت جاده، سد، معدن و ویلا در مناطق جنگلی، سبب افزایش نور و گرما شده و به این شکل، شرایط لازم برای طغیان آفات و مرگ جنگل‌های کشور فراهم شده است.

تکرار سرنوشت زاگرس در شمال

در شمال کشور نیز شرایط مناسب نیست و باید نگران جنگل‌های هیرکانی نیز بود.هرچند خبرهایی از اجرای طرح تنفس جنگل به گوش می‌رسد، اما با این حال آفات و بیماری در کنار بهره‌برداری بیش از حد در شمال کشور شرایط ناگواری را رقم زده است.

رئیس انجمن علمی جنگل بانی کشور هشدار می‌دهد، چنانچه تغییر مناسبی در نحوه مدیریت جنگل‌های شمال روی ندهد، سرنوشت زاگرس در انتظار جنگل‌های هیرکانی است. او به بهره‌برداری بیش از حد از توان جنگل‌های شمال کشور اشاره می‌کند و می‌افزاید: توسعه ناپایدار در شمال کشور، شرایط ناگواری ایجاد کرده است؛ چراکه ساخت جاده، سد و ویلا درشمال کشور بیداد می‌کند و همین مساله در کنار قاچاق چوب نفس جنگل‌های هیرکانی را به شماره انداخته است. براساس آماری که کیادلیری ارائه می‌کند، حدود 300هزار هکتار از جنگل‌های شمال کشورنیز آلوده به آفات داخلی و خارجی است. به گفته او، آفت شب‌پره در شمال کشور سبب نابودی حدود 40هزار هکتار از شمشادهای شمال شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۴
پیمان صاحبی

نگاهی به مهریه‌های زیست محیطی که تعدادش روبه افزایش است

عروس زیر لباس سفید، داماد با کت وشلوار مشکی، زده‌اند به دل بیابان، تکه‌ای خاکی ازشهرایلام. داماد بیل دست گرفته و زمین را می‌کند، آبپاشِ روبان زده هم آماده است تا نهال‌ها که کاشته شدند، گلویشان را تر کند.

به گزارش سلامت نیوز، صبح نو نوشت: داماد بیل می زند وعروس نگاه می‌کند، نگاه می‌کند چون مهریه‌اش عندالمطالبه است و داماد دارد مهریه را می‌پردازد. عروس چشم می‌دوزد به نهال، یک نهال کوچک کاج که باید هزار و سیصد و71 دانه دیگرش هم کاشته شود تا با داماد تسویه کند، که مهریه‌اش کامل پرداخت شود. این زوج جوان ایلامی عکسشان را درفضای مجازی با مردم به اشتراک گذاشته‌اند تا تازه‌ترین زوج ایرانی باشند که مهریه‌ای جالب و البته زیست محیطی در قباله‌شان درج کرده‌اند.
این‌ها جنسشان از دیگرانی که سکه می‌خواهند، سندخانه و مغازه و ماشین را می‌پسندند و می‌خواهند رقم مهریه (حتی با دلار به جای ریال) پشتوانه زندگی‌شان باشد و احیاناً با آن کاسبی کنند، فرق دارند. جنس این نوعروس ایلامی با آنهایی که به تاریخ تولدمیلادی شان توپ ورزشی برای مهریه خواسته‌اند، یا شکلات، یا شاخه گل و حتی قدیم‌تر چشمان داماد ودست و پایش را طلب کرده‌اند، جداست. این‌ها زوج‌های دوستدارمحیط زیست اند، حتی اگر برخی بگویند اینها ژست می‌گیرند تا معروف شوند.
از این قبیل زوج‌ها تا به حال در کشورمان کم نبوده‌اند، زوج‌هایی که ازدواجشان را فرصت خوبی دانسته‌اند برای کمک به طبیعت، کسانی که اگردفتر تاریخ را ورق بزنیم به نام و خاطره‌شان خواهیم رسید.

کاشت 1305 درخت


اردیبهشت پارسال سبزترین مهریه ایران تا آن زمان ثبت شد و یک زوج فعال زیست محیطی پس از کاشت هزار و سیصد و پنج درخت که مهریه عروس بود، زندگی‌شان را آغاز کردند. سعید وشیوا در همین جمع‌های محیط زیستی با هم آشنا شده بودند و بعد ازتأسیس نخستین مدرسه طبیعت درغرب کشور، تصمیم به ازدواج گرفتند آن هم با شیوه‌ای متفاوت تا الگویی برای دیگران باشند. عدد مهریه شیوا هم فلسفه جالبی دارد که فقط یک فعال محیط زیستی از آن باخبر است؛ هزار و سیصد و پنج می‌شود سال تولد اسکندر فیروز، بنیانگذار سازمان حفاظت محیط زیست.

درخت بلوط بکار


عظیمه و امیرحسین از اهالی شهرستان دورود وقتی تصمیم به ازدواج گرفتند به تعیین مهریه‌ای سبز اندیشیدند. عکس دونفره آنها که سلفی است و هر دو را خوشحال نشان می‌دهد آنها را در حالی قاب گرفته که عظیمه، دانه بلوطی را بین دو انگشتش گرفته و تبسم می‌کند. این کار بی علت نبود، چون مهریه او به بلوط ربط داشت. مهریه او کاشت چهارهزارنهال بلوط بود البته به انضمام ساخت 14 آبشخور در منطقه حفاظت‌شده اشترانکوه شهرستان دورود. بعدها در مصاحبه‌ای که امیرحسین انجام داد، گفت که مهریه همسرش فقط همین‌ها نیست که او تعهد داده تا در یکی از روستاهای محروم مسجد بسازد و همراه هم صد و 10 امامزاده در مناطق دورافتاده را زیارت کنند.

داستان شاهنامه و سرو


نمی‌دانیم مصطفی و ویدا الان که این جملات درباره‌شان نوشته می‌شود در چه حالی‌اند و از تصمیمی که پیش از عقد ازدواج گرفته‌اند، راضی‌اند یا نه. مصطفی روزی که ازدواجشان را در دفترخانه ثبت کردند در توییتر پستی گذاشت و نوشت:« بنده مصطفی راستاد (سیاوش) 16 آذر با همسرم ویدا عقد کردیم. مهریه ما یک جلد شاهنامه فردوسی، کاشت پانصد نهال و جمع آوری یک تن زباله از طبیعت.»
او ادامه داد:« ما با این کار می‌خواستیم الگو باشیم برای طبیعت گردان و طبیعت دوستان تا بلکه خدمتی به طبیعت بکنیم .»

هدیه به زاگرس


ماجرا برمی گردد به اردیبهشت امسال، به عهدی که میان زهرا و بابک بسته شد. عروس و داماد هر 2 زاگرس نشین بودند و هر 2 شاهد مرگ طبیعت در کوه‌های ستبر زاگرس. زهرا تصمیمش را گرفت و دو‌دل نشد، او عزم کرد تا مهریه‌اش را به پای زاگرس و پوشش گیاهی از دست رفته‌اش بریزد و این نیت را در گفت و گو با رسانه‌ها در چند جمله بیان کرد: «فرزند اندیمشک هستم و از آنجا که پدر و مادرم کشاورز بودند با طبیعت خو گرفتم. بزرگ‌تر هم که شدم با برادرانم به کوه می‌رفتم و بیشترین چیزی که در ارتفاعات زاگرس مرا مسحور می‌کرد، درختان کهنسال بلوط بودند که آرزو می‌کردم همیشه استوار بمانند. گرچه مایه تأسف است که می‌بینیم برخی از زاگرس‌نشینان در نگهداری از این گونه گیاهی ارزشمند کوتاهی می‌کنند و نمی‌دانند چند صد‌سال لازم است تا درخت بلوط به ارتفاعی قابل توجه برسد.» زهرا درس خوانده رشته منابع طبیعی است؛ همین است که اطلاعاتش درباره بلوط و عمر در حال زوالشان زیاد بود. او منتظر نماند تا داماد دست به کار ادای دین اش شود و نهال‌های بلوط را در دل خاک بکارد، بلکه با عشق همراه همسرش راهی مناطق بی پوشش و کم پوشش زاگرس شد تا علاقه‌اش را به رشته کوه‌های چشم نواز غرب وطن، ثابت کند.

بفرمایید میوه


شهرزاد و مجتبی عروس و دامادی قدیمی‌ترند و داستانشان به سال 89 برمی گردد. این 2 فعال محیط زیست در اصفهان هستند که اطرافیانشان وقتی آنها تصمیم به ازدواج گرفتند از مهریه‌شان متعجب نشدند. شهرزاد، مجتبی را مکلف کرد تا صد درخت مثمر برایش بکارد و به این ترتیب مهریه‌اش را بپردازد. این 2 آرزو داشتند که مزرعه‌ای ارگانیک داشته باشند و استارت این کار را با مهریه زیست محیطی‌شان زدند. نکته جالب درباره این زوج این بود که قرار نبود داماد صد نهال را یک جا بکارد بلکه او قول داده بود به مناسبت‌های مختلف مثل تولد و سالگرد ازدواج درختی بنشاند به رسم عشق آن هم درختی که میوه می‌دهد و حتماً نفعش به همه مخلوقات خداوند می‌رسد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۷:۴۳
پیمان صاحبی


اگر فکر می‌کنید هواپیماهای بدون سرنشین فقط برای عکاسی هستند اشتباه می‌کنید. A. U.K. یک استارتاپ است که تلاش خود را برای مبارزه با جنگل زدایی بااستفاده از درون‌ها آغاز کرده است. لورن فلچر که ۲۰ سال مهندس ناسا بوده است اکنون وعده داده است که با استفاده از تکنولوژی صنعتی یک میلیارد درخت بکارد. پس از فاز توسعه و برنامه ریزی طولانی، تلاش‌های اولیه آن‌ها در ماه سپتامبر آغاز خواهد شد. فعالیت‌های کاشت این سازمان از میانمار آغاز شده، جایی که ۷۵۰ هکتار زمین را با دست درخت مانگرو کاشته اند.


آن‌ها با استفاده از درون که می‌تواند روزانه ۱۰۰ هزار درخت بکارد خواهند توانست یک میلیون درخت در ۲۵۰ هکتار در مدت زمان بسیار کم بکارند. ابتدا درون روی محدوده مورد نظر پرواز می‌کند تا نقشه‌های سه بعدی برای احیای جنگل ایجاد کند. این نقشه‌ها آنالیز می‌شوند تا الگوی کاشت مناسب برای زمین ایجاد شود. این مرحله است که این تکنولوژی را از روش‌های کاشت هوایی معمولی متمایز می‌کند. در این روش می‌توانیم چیزی که می‌خواهیم بکاریم و محل کاشت را تعدیل و اصلاح کنیم بنابراین گیاه شانس بیشتری برای رشد دارد. درحالی که اگر از روش پخش دانه هوایی استفاده کنیم دانه‌ها را هرجایی پخش می‌کنیم و آن‌ها ممکن است روی صخره، باتلاق یا هرجای دیگری بیفتند و احتمال رشدشان بسیار کم می‌شود. اما در این روش می‌توانیم کنترل بیشتری داشته باشیم.

بار دومی که درون بر فراز محدوده پرواز می‌کند، بذر‌ها را با سرعتی که در زمین فرو روند به زمین پرتاب می‌کند. هر درون ترکیبی از بذرهای مختلف را حمل می‌کند و از الگوی پرواز پیروی می‌کند تا دانه‌ها را در جای درست و با دقت باورنکردنی شلیک کند؛ و با خلبانی که می‌تواند ۶ درون را همزمان هدایت کند می‌توان روزانه ۱۰۰ هزار گیاه کاشت. کاشت درختان به تنهایی کار سختی نیست. بخش مهمی از پروژه احیای اکوسیستم درواقع کاشت درخت نیست، بلکه نظارت و مدیریت پعد از آن است. آزمایش‌های اولیه نشان داده که گونه‌های کاشته شده با این روش نسبت به کاشت با هلیکوپتر بهتر باقی می‌مانند و احتمال زنده ماندنشان با کاشت دستی برابر است. این شرکت پس از میانمار این تکنولوژی را به آفریقای جنوبی و جنگل آمازون خواهد برد.
 
 کاشت ۱۰۰ هزار درخت در روز با هواپیمای بدون سرنشین
 
کاشت ۱۰۰ هزار درخت در روز با هواپیمای بدون سرنشین
 
منبع:برترین ها
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۸
پیمان صاحبی

بحران آب، خودکفایی غذایی در ایران را غیرممکن می‌کند؟

 طرح‌های مختلف برای خودکفایی در کشاورزی و 92 درصد منبع آبی که در این حوزه مصرف می‌شود از مسائلی است که سال‌هاست در ایران توسط کارشناسان بحث می‌شود؛ برخی بر‌این‌باورند که با این روند در آینده، میزان منابع آب ایران کافی نیست و برخی دیگر هم معتقدند توسعه کشاورزی برای حفظ امنیت غذایی در ایران لازم است.

به گزارش سلامت نیوز، وقایع اتفافیه نوشت: برای پاسخ‌دادن به این ابهامات، هفته پیش تحقیقی از چهار محقق ایرانی (محسن مسگران، کاوه مدنی، حسین هاشمی و پویا آزادی) در مجله نیچر منتشر شد. این تحقیق بر‌اساس مکان، نوع خاک و متغیرهای اقلیمی به 6 قسمت مختلف تقسیم شد و از کیفیت کشاورزی در این مناطق، طبق متغیرهای مختلف گفته شد. با توجه به این تحقیق شاید بتوان نتیجه گرفت برای خودکفاشدن در تولیدات کشاورزی، باید نگاه زیست‌محیطی‌تری به آب و خاک وجود داشته باشد اما در ابتدای این تحقیق در رابطه با شرایط امنیت غذایی آمده است؛ «آمار جدید نشان می‌دهد، با توجه به روند افزایش جمعیت برای تأمین موادغذایی، جمعیت 9,1 میلیاردی در سال 2050 باید میزان تولید محصولات کشاورزی 70 درصد افزایش پیدا کند، امنیت غذایی در کشورهای در حال توسعه به علت افزایش جمعیت نگران‌کننده‌تر هم هست. درواقع اینکه برای رسیدن به چنین هدفی آیا منابع آبی و زمینی کافی وجود دارد، موضوع ارزیابی‌های جهانی زیادی بوده است.»

پاسخ ارزیابی‌های مختلف به این سؤال امیدوار‌کننده است و منابع کافی برای تأمین غذای کره زمین در سال 2050 وجود دارد اما شرایط برای کشورهای خاورمیانه و آفریقای‌شمالی فرق دارد. ایران به‌عنوان یک کشور بزرگ در این منطقه سال‌هاست اهداف بلندپروازانه‌ای برای دستیابی به خودکفایی در مواد غذایی دارد، در این تحقیق دراین‌باره نوشته شده است: «برنامه ایران برای خودکفایی در گندم از سال 1990 میلادی شروع شد اما میزان تولید گندم در ایران به میزان کمی افزایش یافته و این یعنی هرگز واردات دانه به ایران کاهش پیدا نکرده است.»

وضعیت سازگاری زمین‌ ایران بدون توجه به محدودیت‌های اقلیمی


در تحقیق منتشرشده در مجله نیچر، وضعیت زمین‌های ایران برای کشاورزی با بررسی پارامترهای مختلف ارزیابی شده است. براساس این تحقیق، اگر بخواهیم کیفیت زمین ایران را بر‌اساس مکان‌نگاری و خاک بررسی کنیم، متوجه می‌شویم 74 درصد زمین ایران یعنی حدود 120 میلیون هکتار، برای کشاورزی نامناسب است. دراین‌رابطه در این تحقیق آمده است: «این آمار نشان می‌دهد بدون درنظرگرفتن متغیرهای اقلیمی و منابع آب برای اکثریت زمین ایران در مرکز، شرق و جنوب‌شرقی ایران، پتانسیل کمی برای کشاورزی دارد.» اما اوضاع با درنظرگرفتن شرایط خاص اقلیمی ایران، بدتر می‌شود؛ فقط ۱۱ درصد زمین‌های ایران شرایط مناسبی برای کشاورزی دارند.


وضعیت سازگاری زمین ایران برای کشاورزی دیم


اگر بخواهیم شرایط اقلیمی ایران را برای انجام کشاورزی در نظر بگیریم، وضعیت بدتر هم می‌شود. بر‌اساس تحقیق انجام‌شده، 98 درصد ایران در وضعیت فراخشک، خشک و نیمه‌خشک قرار دارد. آگوست و ژانویه به ترتیب خشک‌ترین و مرطوب‌ترین ماه‌ها در ایران است. همچنین نیمی از کشور در چند ماه سال در شرایط فراخشک قرار دارد. این شرایط در فصل تابستان باعث می‌شود منابع آب ایران تبخیر شود و از‌سوی‌دیگر، میزان آب موردنیاز گیاه هم برخی مواقع افزایش پیدا کند که این باعث می‌شود در فصل تابستان یا برداشت محصولات کشاورزی کاهش پیدا کند یا به‌طور کلی برداشت محصولات کشاورزی از بین برود. دراین‌رابطه در قسمتی از این تحقیق نوشته شده است؛ «تقریبا همه‌ مناطق مرکزی ایران (یزد، سمنان، استان مرکزی و اصفهان)، اکثر مناطق شرقی (خراسان‌جنوبی و جنوب خراسان‌رضوی)، جنوب‌شرقی (سیستان‌و‌بلوچستان و کرمان) ایران برای کشاورزی دیم نامناسب هستند و تقریبا در کل شرق ایران فقط شمال خراسان‌رضوی وضعیت خوبی برای کشاورزی دیم دارد. درواقع، حدود ۱۱درصد از سطح ایران شرایط مساعد برای کشت دیم دارد.

وضعیت مزارع ایران برای کشاورزی چگونه است؟


اما برای مشخص‌شدن شرایط مزارع ایران در این تحقیق 1,2 میلیون هکتار از 24 میلیون هکتار مزارع ایران بررسی شد و بر‌اساس آن، شرایط نیمی از زمین‌های ایران برای کشاورزی نامناسب است. بر‌این‌اساس، نه‌تنها کمبود آب یکی از مسائل زیست‌محیطی ایران است و مانع توسعه کشاورزی می‌شود بلکه نبود زمین‌های مناسب از دیگر عواملی است که مانع توسعه کشاورزی در ایران می‌شود. در تحقیق منتشرشده در مجله نیچر نوشته شده است: «پس در آینده فشارهای زیست‌محیطی، امکان گسترش زمین را در ایران محدود می‌کند.»

البته در این تحقیق از راه‌حل این مسئله هم نوشته شده است: «توزیع زمین‌های کشاورزی از زمین‌های بی‌کیفیت به زمین‌های مناسب‌تر می‌تواند شرایط تولید محصولات و توسعه کشاورزی را بهبود بخشد؛ البته این کار به نقشه دقیقی از زمین‌های کشاورزی در ایران نیاز دارد که چنین چیزی در ایران وجود ندارد. فعالیت‌های کشاورزی بدون سود در مناطق نامناسب باید قطع شود زیرا این اقدام نسبت به هزینه‌ای که دارد، سود کمی دارد.»

در پایان این تحقیق، در قسمت نتیجه‌گیری آمده است: «افزایش ظرفیت تولید غذا در ایران باید از طریق اجرای برخی روش‌های مدرن کشاورزی صورت بگیرد به‌ویژه در مناطقی که زمین نامناسبی دارند. برای رسیدن به خودکفایی غذایی ایران باید بین امنیت غذایی و کمبود آب خود تعادل ببخشید. این نتیجه‌گیری برای بسیاری از آن کشورها در این منطقه که آب آنها برای کشاورزی بلندمدت کم است هم وجود دارد.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۴
پیمان صاحبی

آتشفشان دماوند خاموش نیست/ مخزن مواد مذاب زیر آتشفشان دماوند فعال است

یک نقطه داغ زیر آتشفشان دماوند وجود دارد که همچنان داغ است. این نقطه داغ باعث می شود مواد مذاب تولید شود و باعث فعالیت آتشفشان می شود.


به گزارش سلامت نیوز به نقل از عصر ایران؛ کوه دماوند 5 هزار و 610 متر است و بلندترین کوه ایران و منطقه خاورمیانه. دماوند یک کوه آتشفشانی است و از آنجا که گدازه ها و خاکسترهای آتشفشانی روی هم انباشته شده اند، یک آتشفشان چینه ای یا مطبق ایجاد شده است. به این ترتیب ارتفاع دماوند به مروز زمان افزایش پیدا کرده است.

آتشفشان هایی نیز وجود دارد که سپری هستند و همچون سپر، پهن هستند. در آتشفشان سپری مواد مذاب به راحتی از دهانه آتشفشان خارج می شوند. در آتشفشان هایی که مواد مذاب در گذر زمان روی هم انباشته شده و آتشفشان مطبق ایجاد کرده اند خروج مواد مذاب و گدازه های آتشفشانی می تواند همراه با انفجار باشد و مخروط آتشفشان از جا کنده شود و ارتفاع کوه آتشفشانی کاهش یابد.

عصر ایران پیش از این درباره فعالیت احتمالی آتشفشانی دماوند با دکتر سروش مدبری، رئیس انجمن زمین شناسی ایران(دل دماوند سرد شده است) و دکتر مهدی زارع، زلزله شناس(آتشفشان دماوند فعال است) گفت و گو کرده بود. در روزهای اخیر این فرصت فراهم شد که با دکتر جلیل قلمقاش، آتشفشان شناس نیز گفت و گو کند.

جلیل قلمقاش دکترای زمین شناسی و در حوزه سنگ های آذرین و آتشفشانی به صورت مشترک از دانشگاه شهید بهشتی و دانشگاه پُل سابتیه فرانسه دارد و معاون سازمان زمین شناسی کشور است.

لازم به ذکر است که سنگ های آذرین درونی و بیرونی یافت می شوند و سنگ های آذرین بیرونی مواد مذاب آتشفشانی است که پس از فعالیت آتشفشانی سرد شده اند. از جمله سنگ های آذرین بیرونی می توان به سنگ گرانیت اشاره کرد که در مناطق شمالی ایران وجود دارد.
گفت و گوی عصر ایران با دکتر جلیلی قلمقاش، درباره احتمال فعالیت آتشفشانی کوه دماوند را می خوانید.
***

*شما به هر حال یکی از کسانی هستید که در خصوص آتشفشان دماوند تحقیق می کنید و پیگیر این موضوع هستید. چرا در مورد آتشفشان دماوند و فعالیت احتمالی آتشفشانی آن اختلاف نظر زیادی بین کسانی که زمین شناس هستند یا زلزله شناس هستند وجود دارد که کاملا متفاوت است؟

-بعضی از همکاران ما که تخصص شان، آتشفشان نیست در مورد آتشفشان دماوند اظهار نظر می کنند. این نوع اظهار نظر کردن، درست نیست. نکته مهمتر این است که ما یک سیستم هشدار دهنده و یک سیسم پایش دائمی برای آتشفشان دماوند نداریم. سال های زیادی است که تلاش می کنیم این سیستم را ایجاد کنیم.

آتشفشان دماوند، آتشفشانی است که خفته است. یعنی غیر فعال نیست و خاموش نیست. خفته یعنی این که خواب است و ممکن است بیدار شود. ممکن است دوباره فعال شود. تمام رفتارهای این آتشفشان را باید زیر نظر داشته باشیم و رفتار آینده آن را پیش بینی کنیم.

چنین سیستمی مثلا برای پایش آتشفشان اِتنا در ایتالیا و چند آتشفشان در آمریکا و کشورهای دیگر ایجاد شده. پدیده های مختلف مرتبط با آتشفشان را ثبت و تجزیه و تحلیل می کنند و وقتی مثلا اتفاقی می افتد بلافاصله به اطلاعات خودشان مراجعه می کنند و می توانند بگویند آیا این یک فعالیت آتشفشانی است یا یک پدیده عادی است.

*فردی که دکترای زمین شناسی دارد و رئیس انجمن زمین شناسی ایران است یعنی آقای دکتر مدبری اعتقاد دارند که آتشفشان دماوند دیگر فعال نمی شود و اصلا نباید نگران فعالیت دوباره آن باشیم ولی شما می گوید کسانی که تخصص ندارند اظهار نظر می کنند و به این نوع اظهار نظرها انتقاد دارید.

-واقعیت این است که الان بحث در حد فوق تخصصی است. من این قسمت صحبت ها را مطرح می کنم که جامعه مطبوعاتی یک کم آشنا شوند. چندی پیش دو کوهنورد به دماوند رفته بودند و می گفتند آتشفشان دماوند فعال شده است.

بعد با یکی از زمین شناسان صحبت کردند که تخصص اصلی او، زلزله است. در تلویزیون هم ایشان صحبت کرد. از نظر من که آتشفشان شناس هستم و روی آتشفشان دماوند کار کرده ام، صحبت های ایشان موجه نیست.

آقای دکتر مدبری رئیس انجمن زمین شناسی ایران هم در واقع دوست و همکار من است و استاد من است ولی ایشان تخصص شان، آتشفشان نیست.

*آقای دکتر مدبری رئیس انجمن زمین شناسی در حوزه زمین شناسی تحصیل کرده اند. این سابقه تحصیلی باز ارتباط پیدا نمی کند و کفایت نمی کند برای اظهار نظر کردن درباره فعل و انفعالات زمین منطقه دماوند؟

-درست است ولی باز یک مثال می آورم. شما اگر می خواهید اطلاعات خیلی دقیقی راجع به قلب دریافت کنید حتما پیش متخصص قلب می روید. آقای دکتر مدبری، استاد هستند. استاد دانشگاه تهران هستند. تخصص شان، زمین شناسی زیست محیطی است. من معتقدم با فردی که در این زمینه تخصص دارد راجع به دماوند صحبت شود.

*اشاره داشتید به یک زلزله شناس که با صدا و سیما درباره فعالیت احتمالی آتشفشانی کوه دماوند مصاحبه کرد. ما با آقای دکتر زارع هم صحبت کردیم و منظور شما، ایشان است. آقای دکتر زارع از این زاویه که فعالیت احتمالی آتشفشان دماوند می تواند بر گسل ها منطقه تهران و اطراف تهران تاثیر بگذارد روی آتشفشان دماوند هم تمرکز دارند.

-درست می گویید. راجع به بخش زلزله که مثلا در یک ماه اخیر یک تعداد خُرده لرزه داشته ایم و اینها می توانند مرتبط با فعالیت آتشفشانی دماوند باشد، راجع به این قسمت درست است. ما فقط با یک عامل راجع به این که این آتشفشان فعال شده است یا نشده است صحبت نمی کنیم. با یک عامل قطعا ضریب اطمینانش حداقل پایین می آید.

*آقای دکتر زارع اعتقاد دارند فعالیت احتمالی آتشفشان روی گسل های زلزله و فعالیت گسل ها روی سیستم آتشفشان تاثیر دارند. شما چنین چیزی را قبول دارید یا تاثیر گذاری را نفی می کنید؟

-تاثیر دارند. هیچ شکی در این زمینه ندارم که این دو تا روی هم می توانند تاثیر داشته باشند. نکته کلیدی این است که من مثلا می گویم آتشفشان ممکن است فعالیت کند. شخص دیگری می گوید خیر، خاموش است و فعالیت نمی کند.

متاسفانه این اظهار نظرها بیش تر بر اساس احساس مان است. ما بر اساس اطلاعات ثبت شده و فیزیک آتشفشان دماوند، صحبت نمی کنیم. ما باید یک سیستم پایش داشته باشیم.

اگر این سیستم پایش به طور دائم اطلاعات دقیق آتشفشان دماوند را از نظر لرزه خیزی، از نظر دمای آب گرم چشمه های اطراف و از نظر میزان و دمای گاز خروجی از دهانه آتشفشان و از نظر شکل دامنه های آتشفشان، ثبت کند، در صورتی که یک کوهنورد ادعا کند آتشفشان دارد فعال می شود، ما می رویم داده ها و اطلاعات را نگاه می کنیم.

از احساس خودم صحت نمی کنم. بر اساس داده ها صحبت می کنم. اگر دمای چشمه های آب گرم اطراف آتشفشان بالا رفت، میزان آبی که خارج می شود بالا رفت، خرده لرزه هایی ثبت شده بود، یک مقدار سطح آتشفشان باد کرده و متورم شده بود، بعد می گویم بله مثل این که دارد اتفاقاتی می افتد. مشکلی که در ارتباط با آتشفشان دماوند وجود دارد این است. به همین دلیل اختلاف نظر دیده می شود.

*به هر حال رئیس انجمن زمین شناسی ایران اعتقاد دارند که آتشفشان دماوند فعال نمی شود. آقای دکتر زارع که زلزله شناس هستند معتقدند وجود آب گرم و گاز گوگردی که از دهانه آتشفشان خارج می شود تظاهرات و نشانه های فعال بودن آتشفشان است.
شما به این صورت اعتقاد ندارید که فعال است و می گویید خفته است و ممکن است فعال شود.

-صحبت من با صحبت آقای زارع، مشابه و یکسان است. فقط ممکن است با کلمات متفاوتی بیان شده باشد. اما آقای دکتر مدبری رئیس انجمن زمین شناسی که می فرمایند آتشفشان دماوند فعال نمی شود، من می گویم این اظهار نظر بر اساس داده های آماری نیست. بیش تر بر اساس تجربه و بر اساس احساس خودشان چنین چیزی را می گویند.

*خروج گاز، وجود چشمه های آب گرم و خروج گدازه و مواد مذاب از نشانه های فعال بودن یک آتشفشان است. این که در سال های اخیر و چند هزار سال اخیر، مواد مذاب و گدازه های آتشفشانی از دماوند پرتاب و خارج نشده است، این عدم خروج مواد مذاب باعث می شود که آن را نیمه خفته به حساب بیاوریم یا تعبیر دیگری از آن می توان داشت؟

-آخرین فعالیت آتشفشان دماوند به یک روایت 7 هزار سال پیش است و به یک روایت 4 هزار سال پیش. در شاهنامه، فردوسی اشاراتی به دیو آتشفشان دماوند داشته است.

طبق اطلاعاتی که داریم آخرین فعالیت اتشفشان دماوند مربوط به 4 هزار سال قبل است. یعنی طی 4 هزار سال گذشته، فعالیت خروج گذاره نداشته است. به این دلیل می گویند آتشفشان، خفته است.

*پیش از این شما گفته اید آخرین فعالیت آتشفشانی دماوند مربوط به 7 هزار سال قبل است و قدیمی ترین فعالیت آتشفشانی دماوند که مشخص شده مربوط به 600 هزار سال قبل است.

-کسانی که مناطق مختلف را مطالعه کرده اند اطلاعاتی که دارند یک کم متفاوت است. داده آماری(Data) که مربوط به 7 هزار سال قبل است توسط یک محقق ارائه شده و مستند است و دقیق است. ایشان می گوید 7 هزار سال. داده ای هم داریم که می گوید آخرین فعالیت دماوند مربوط به 4 هزار سال پیش است.

*طبق گفته شما یک فعالیت آتشفشانی در 25 هزار سال قبل بوده و یک فعالیت هم در 65 هزار سال قبل. مطابق آنچه که شما گفته اید قدیمی ترین فعالیت و آن چیزی که تا الان متوجه شده اید مربوط به 600 هزار سال قبل است.
بعد از فعالیت آتشفشانی در 25 هزار سال، نزدیک ترین فعالیت آتشفشانی همین 7 هزار سال یا 4 هزار سال است و یا این که هم فعالیت 7 هزار سال قبل اتفاق افتاده و هم 4 هزار سال قبل؟

-دماوند هم در 7 هزار سال قبل فعالیت آتشفشانی داشته است و هم در 4 هزار سال قبل. البته بین آنها و آن وسط ها، اتفاقات دیگری هم رخ داده است ولی داده ای که ما داریم فعلا می گوید 600 هزار سال، بعد هم 400 هزار سال، همچنین 250 هزار سال، 154 هزار سال، 64 هزار سال، 25 هزار سال، 7 هزار سال و یک اطلاعاتی هم داریم که 4 هزار سال قبل.

* آتشفشانی در شیلی وجود دارد و بعد از 10 هزار سال دوباره فعال شده. آیا اطلاعات خاصی دارید که چطور بعد از اینهمه سال دوباره فعالیت آتشفشانی داشته است؟

-در مورد آن آتشفشان خاص الان اطلاعات خاصی ندارم. در کل اگر از نظر زمین شناسی ساختمانی، زمین به عنوان عامل ایجاد آتشفشان هنوز فعال باشد، ممکن است آتشفشان دوباره فعالیت کند.

برای مثال در جنوب ایران، دو آتشفشان به نام بزمان و تفتان داریم. عامل ایجاد این آتشفشان ها، فرو رانش(لغزیدن) پوسته اقیانوسی دریای عمان به زیر ایران است. همین الان این اتفاق در آنجا دارد می افتد. در نتیجه آن دو آتشفشان، ممکن است در آینده دوباره فعالیت کنند.

*در مورد دماوند چطور؟

-در مورد دماوند، اعتقاد بر این است که یک نقطه داغ زیر آتشفشان دماوند وجود دارد که همچنان داغ است. این نقطه داغ باعث می شود مواد مذاب تولید شود و باعث فعالیت آتشفشان می شود.

*ما از آقای دکتر مهدی زارع، زلزله شناس پرسیدیم که اتاقک گدازه آتشفشانی کوه دماوند در چه عمقی هست گفتند از آقای دکتر قلمقاش بپرسید ولی گفتند ممکن است در عمق 4 یا 5 کیلومتری زمین باشد. به نظر شما، آن اتاقک یا مخزن گدازه چقدر پایین تر از زمین های اطراف قله دماوند وجود دارد؟

-راجع به این موضوع مطالعه دقیق انجام نشده است. الان دقیق نمی دانم مخزن ماگمایی(مواد مذاب) در چه عمقی قرار دارد. از سطح زمین تا عمق 10 کیلومتری می تواند وجود داشته باشد.

*طی 4 هزار سال یا 7 هزار سالی که از آخرین فعالیت آتشفشانی دماوند گذشته است خاک و بخش های بالاتر از گدازه ها و مخزن گدازه سرد نشده است؟

-تا وقتی عامل ایجاد مواد مذاب از بین نرود، همچنان می تواند مواد مذاب تولید شود و بیاید در مخزن ذخیره شود. وقتی فشار مخزن بالا برود ممکن است باعث انفجار آتشفشانی شود.

*آن عامل ایجاد کننده، همان فعل و انفعالات زمین است مثل همان قضیه دریای عمان؟

-نقاط داغ است. یکی از دلایلی که فکر می کنند آتشفشان دماوند اصلا ایجاد شده است این است که زیر آن یک نقطه داغ وجود دارد. این نقطه داغ باعث گرم شدن گوشته زمین و ذوب مواد گوشته می شود و این مواد مذاب بالا می آیند و آتشفشان را تشکیل می دهند.

*درباره حلقه آتش که منطقه بین شرق قاره آسیا و قاره های آمریکای شمالی و آمریکای جنوبی است گفته شده 80 درصد آتشفشان های فعال و 90 درصد زلزله های بزرگ دنیا در محدوده حلقه آتش اتفاق می افتد.
چرا در آن منطقه از کره زمین اکثر فعالیت های آتشفشانی و زلزله های بزرگ جهان اتفاق می افتد؟

- آنجا حالتی دارد که یک صفحه از پوسته زمین به زیر صفحه دیگر رانده می شود. وقتی یک صفحه پوسته زمین به زیر صفحه دیگر رانده می شود و به عمق حدود 100 کیلومتری که می رسد باعث ایجاد مواد مذاب می شود و این مواد مذاب به سمت بالا حرکت می کنند.

تا آن عامل از بین نرفته است یا خاموش نشده، فعالیت آتشفشانی ادامه دارد و زلزله هم ادامه دارد.

*وقتی عمده فعالیت های آتشفشانی و زلزله های بزرگ در محدوده بین ژاپن و استرالیا و آمریکا اتفاق می افتد پیام خاصی ندارد که چرا قسمت های دیگر کره زمین سردتر هستند؟

-الان یک قسمت هایی از زمین هست که خیلی فعال هستند و از جمله کشور ما نیز روی قسمت های فعال زمین قرار گرفته است. ما از نظر زلزله، تقریبا هر روز زلزله بالای 4 درجه ریشتر داریم.

*ایران از لحاظ فعالیت آتشفشانی که همراه با خروج گدازه و مواد مذاب باشد فعال نیست.

-از نظر آتشفشانی به آن صورت فعال نیست ولی یک زمانی ممکن است فعالیت داشته باشد. بخش جنوب کشورمان یعنی استان سیستان و بلوچستان یک منطقه آتشفشانی فعال است. چرا که عامل ایجاد آتشفشان در آنجا روشن است و می تواند فعالیت آتشفشانی اتفاق بیفتد.

*چرا در نیمه شمالی ایران قبلا آتشفشان فعال بوده و الان نیست و آیا در آن دوران فعال بودن فعالیت به طور مکرر اتفاق می افتاده؟

-یک زمانی یعنی 23 میلیون سال قبل، یک فرو رانش در قسمت مرکزی ایران اتفاق می افتاده. در آن زمان یک اقیانوس به نام نئوتتیس یا تتیس جوان وجود داشته و پوسته این اقیانوس به زیر پوسته قاره ای بخش شمالی ایران که مربوط به اوراسیا بوده، فرو رانده می شده. در آن زمان فرو رانش اتفاق افتاده است.

این فرو رفتگی، عین همان اتفاقی است که الان و در زمان ما، در آن منطقه حلقه آتش دارد رخ می دهد. چون در منطقه ما این فرو رانش بوده است فعالیت آتشفشانی گسترده ای در آن دوره داشته ایم.

*الان فعالیت هایی به آن شدت در درون زمین و در منطقه ما وجود ندارد؟

نه دیگر. در واقع آن فرو رانش تمام شده و دو تا صفحه پوسته زمین با هم برخورد کردند. این منطقه، یک منطقه فشرده است و آن عامل فرو رانش وجود ندارد. به همین دلیل فعالیت آتشفشانی هم قطع شده. ما فقط در چند نقطه در ایران، فعالیت آتشفشانی داریم.

*به طور دقیق مشخص نکردید که عامل این که دماوند فعالیت احتمالی آتشفشانی داشته باشد چه هست یعنی دقیقا چه عاملی باعث می شود گدازه به وجود بیاید؟

- در واقع عامل ایجاد آتشفشان دماوند، یک نقطه داغ زیر زمین است. این نقطه داغ در طول سال های گذشته، فعال بوده است و مواد مذاب تولید می شود و این آتشفشان ایجاد شده.

وجود چشمه های آب گرم و گاز فشانی که در بالای آتشفشان دماوند وجود دارد، می گوید هنوز یک مخزن ماگمایی(مواد مذاب) داغ زیر زمین وجود دارد. تا وقتی این چشمه های آب گرم وجود دارند آتشفشان دماوند، خاموش نشده است و ما نباید آن را خاموش بدانیم.

مثل همان آتشفشان شیلی که پس از 10 هزار سال فعالیت کرده، ممکن است آتشفشان دماوند هم بعد از چند هزار سال که غیر فعال بوده است دوباره فعالیت کند.

حالا این که راه حلش چه هست و چه زمانی می توانم با دقت بیشتری با شما صحبت کنم و داده های آماری دقیقی به شما بدهم، وقتی که ما آتشفشان دماوند را مثل یک مریض، پایش و رصد کنیم. ما 10 سال است که تلاش می کنیم تاسیس کنیم ولی چون اعتبارات به موقع تامین نمی شود هنوز در اول راه هستیم و خیلی راه مانده است.

*در همان زمان که فیلم آن دو کوهنورد درباره فعال شدن آتشفشان دماوند منتشر شد این بحث توسط کارشناسان مطرح شد که در سال های پُر بارش، آب زیادی به درون کوه دماوند نفوذ می کند و در نتیجه بخار زیادی به طبیعت برمی گردد.
با این نوع صحبت در اعماق چند صد متری نسبت به قله دماوند، ظاهرا حرارت زیادی وجود دارد؟

-بله؛ دقیقا همین طور است. آن گازی که از گازفشان دماوند خارج می شود 90 درصدش بخار آب است. تمام آب هایی که از بالای آتشفشان دماوند و از درز و شکاف سنگ ها به داخل زمین نفوذ می کنند، می روند تا می رسند به آن مخزن مواد مذاب.

وقتی این آب ها به مخزن مواد مذاب رسیدند، به نقطه جوش می رسند و بخار می شوند. فشار بالا می رود و به سمت خارج می آیند. با فشار به سمت خارج می آیند و آن گازفشان دهانه دماوند را ایجاد می کنند.

*قله دماوند از سطح دریا 5610 متر ارتفاع دارد. این آبی که به درون کوه دماوند می رود و به صورت بخار برمی گردد آیا مواد مذاب آتشفشانی در داخل مخروط قله دماوند است که آب را به بخار تبدیل می کند؟

-زیر مخروط است.

*یعنی آب باران تا زیر مخروط نفوذ می کند؟

-بله. همین گازفشان نشان می دهد که یک مخزن مواد مذاب، زیر آتشفشان دماوند وجود دارد.

*بخشی از گازی که از دهانه آتشفشان دماوند منتشر می شود گوگرد است. این نشان می دهد که در داخل بدنه کوه و گدازه های داخل کوه دماوند، فعل و انفعالاتی جدی وجود دارد؟

-بله. همین طور است. آب از بالا نفوذ می کند ولی چرا موقع خروج بخار آب، همراه آن گوگرد وجود دارد؟ این گوگرد از مخزن مواد مذاب بالا می آید و با آب ترکیب می شود.

*ترکیب بخار آب و گوگرد با قدرت از دهانه آتشفشان دماوند، خارج می شود. چرا تا این حد با قدرت عمل می کند و بخار با فشار از دهانه آتشفشان بیرون می آید؟

-مثل یک کتری است که وقتی خیلی می جوشد آب با شدت از لوله کتری بیرون می زند. به خاطر فشار بالایی که در داخل کتری است آب به بیرون رانده می شود. همین اتفاق هم در اطراف مخزن مواد مذاب رخ می دهد.

*پس این مخزن گدازه و مواد مذاب به صورت جدی در حال فعالیت است و فعل و انفعالاتی جدی در حال انجام است؟

-بله. فعل و انفعالاتی وجود دارد ولی برای این که بدانیم شدت آن چقدر است، عمق آن چقدر است و چه ویژگی هایی دارد، به دستگاه هایی نیاز داریم که دائم همه این موارد را ثبت کنند.

*کشورهایی مثل ایتالیا یا آمریکا دقیقا می دانند مخزن گدازه در چه عمقی از نوک قله آتشفشان وجود دارد؟

-بله. نه تنها این را می دانند بلکه هر لحظه می دانند که وضعیت آتشفشان چگونه است. می دانند دمای آب های اطراف آتشفشان چطور است و شدت و ترکیب گاز خروجی را می دانند. تورم و باد کردن یا عدم تورم سطح مخروط آتشفشان را می دانند. همه اینها را ثبت می کنند.

*هر چه به زمان خودمان می رسیم فاصله فعالیت های آتشفشانی کمتر شده. قبلا گفته بودید که دماوند در 600 هزار سال قبل، 65 هزار سال، 25 هزار سال و 7 هزار سال قبل فعالیت آتشفشانی داشته است. اما در این مصاحبه عددهای دیگری را هم اعلام کردید. درباره این فاصله ها می شود تحلیل خاصی ارائه داد؟

-اطلاعات ما هنوز کم است برای چنین قضاوتی. واقعیت این است که ما در این زمینه کار می کنیم ولی هنوز اطلاعات سنی مان از دماوند برای چنین قضاوتی کم است. کاری که اخیرا انجام شده این است که تعدادی از گدازه های آتشفشان را سن سنجی کرده اند.

ما تعداد زیادی باید سن سنجی انجام بدهیم تا به این نتیجه برسیم که فاصله ها کم شده یا زیاد شده.

*اگر فعالیت 7 هزار سال قبل یا 4 هزار سال قبل را به عنوان فعالیت آتشفشانی دماوند در نظر بگیریم چرا در این چند هزار سال گذشته فعالیت آتشفشانی جدید اتفاق نیفتاده است؟

-احتمالش هست که اتفاق افتاده باشد ولی به صورت خروج گدازه نبوده باشد. چون گدازه های آتشفشانی، خیلی مشخص هستند. اما اگر به صورت خروج خاکستر باشد ممکن است حجم آن زیاد نباشد و فقط در حد چند میلی متر در اطراف آتشفشان فرود آمده باشد.

*آخرین پرتاب گدازه یا 7 هزار سال قبل بوده یا 4 هزار سال قبل بوده و در این 4 هزار سال اخیر آتشفشان دماوند پرتاب گدازه نداشته است؟

-یعنی ما گدازه ای جوان تر از 4 هزار سال قبل نداریم. اما خاکستر و مواد آتشفشانی ممکن است داشته باشیم ولی سن سنجی نکرده ایم.

*شما احتمال فعالیت آتشفشانی دماوند را نفی نمی کنید. اگر احتمالا فعال شود و شروع به پرتاب گدازه کند این گدازه ها تا کجا و چه شعاعی می تواند پرتاب شود؟

-احتمال فعالیت آن وجود دارد.

*آتشفشان در 26 کیلومتری شهر دماوند و شهرهای آمل و تهران در فاصله های دورتر از آتشفشان دماوند هستند.

-پرتاب گدازه، چیز خطرناکی نخواهد بود. خروج خاکستر خیلی خطرناک خواهد بود. یعنی فعالیت انفجاری آن خیلی خطرناک است. آن نوع فعالیت که فقط گدازه خارج شود، خیلی خطرناک نیست.

*انفجاری یعنی این که مواد مذاب و گدازه ها مخروط قله آتشفشان را متلاشی کنند؟

-بله. ممکن است مخروز آتشفشان کَنده شود. آتشفشان سنت هلن که در ایالت واشنگتن آمریکا قرار دارد در سال 1980 فعالیت آتشفشانی داشت و 100 متر بالای آتشفشان کنده شد و پرتاب شد.
یک اتفاق دیگر این است که اگر بخواهد فعالیت آتشفشانی اتفاق بیفتد آب شدن یخچال ها رخ می دهد و سیلاب هایی به راه می افتد. این یک خطر بالقوه دیگر است.

*در حال حاضر چه عاملی می تواند مخزن مواد مذاب دماوند را فعال کند؟

-همان نقطه داغ که زیر آتشفشان دماوند وجود دارد.

*چه عاملی می تواند آن نقطه داغ را فعال کند؟

-آن فعال است. همین فعالیت های زمین شناسی، آرام و مستمر هستند. الان درباره گسل های زلزله که در اطراف تهران یا جاهای مختلف ایران وجود دارند نمی توانیم بگوییم چه عاملی باعث فعالیت آنها می شود. این گسل ها فعال هستند ولی فعالیت آنها آرام آرام ادامه پیدا می کند و جلو می رود و انرژی آرام آرام ذخیره می شود.

یک جا به مرحله ای می رسد که برای سنگ های زمین، قابل تحمل نیست زلزله اتفاق می افتد یا انفجار اتفاق می افتد. بنابراین فعال است.

*با توجه به این که زلزله شناسان انتظار دارند گسل مُشا در جنوب کوه دماوند و گسل شمال تهران فعال شود، حدس می زنید که فعالیت این گسل ها روی مخزن گدازه دماوند تاثیر بگذارد؟

-هر کدام از اینها می تواند روی دیگری تاثیر بگذارد. این احتمال وجود دارد ولی نکته بسیار مهم این است که ما باید آتشفشان دماوند را مثل یک مریض پایش کنیم. ما نیاز به یک سیستم پایش آتشفشان داریم.

این که من گفتم افراد غیر متخصص، واقعیت این است که در مورد آتشفشان، باید یک آتشفشان شناس صحبت کند، در مورد زلزله، متخصص زلزله و در مورد آب، متخصص آب.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۳
پیمان صاحبی

ناجی جان دشت

 اپیزود نخست

لوت، بیابان چروکیده و بی‌آب. تن فرسوده فلات ایران. آفتاب اهوارایی چنان می‌بارد که گویی تازه از شبی اهریمنی زاده شده است. کبکی از تپه‌ها پایین می‌آید. نمی‌خرامد. جوجه‌هایش را به سمت دره می‌برد. تشنگی در بیابان مسکن دارد.

به گزارش سلامت نیوز، شهروند نوشت: سکوت، وهمی است که در لوت با زوزه باد می‌آمیزد و آرامش را ذبح می‌کند. تیزی بر گلوی حیات افتاده است. در کاریز صدای زنجیر می‌آید. پریای باران عمر به دیو خشکسالی داده‌اند. کبک مادر بال نمی‌گیرد، آرام راه می‌رود. قلب ایران می‌سوزد و آتشکده خورشید، تن لوت را می‌گدازد. برازه آتش از آسمان به زمین می‌افتد و در تن خاک نفوذ می‌کند. کبک‌ جوجه‌های کوچکش را در جست‌وجوی آب به سمت دره‌ می‌برد. مادر بال پرواز ندارد، جوجه‌ها خُردند. جوجه‌ها با قدم‌هایی آهسته به چشمه نزدیک می‌شوند. اوایل مرداد و پایان بهار است. «من محمدرضا خوش‌بین ٧٠ ساله و شکارچی در کمین هستم. ١٦‌سال است شکار نمی‌کنم و تنها به طبیعت می‌روم که ببینم. چشم‌هایم به دیدن حیات وحش عادت دارد. عادت دارم برای تماشا سکوت کنم.» کبک مادر با جوجه‌هایش آرام آرام برای نوشیدن آب به سمت جایی آمده که پیشتر چشمه بود. هر چه می‌گردند، آبی پیدا نمی‌کنند. قیامتی برپاست. کبک مادر، زمین را با پاهایش می‌کَند. آبی نیست. به جوجه‌هایش نگاه می‌کند. سرش را پایین می‌اندازد. دوباره زمین را می‌کند. آب نیست! «می‌توانم شرم را در سیمای کبک ببینم. جوجه‌ها نایی ندارند. زمین را می‌کنند...» اینها را می‌گوید و انگار سیلابی درونش راه افتاده باشد، بغض می‌کند. مرگ، کاسه سراب گرفته و به تماشا ایستاده است…


اپیزود دوم
«زدم زیر گریه» کبک‌ مادر راهی ندارد. ناامید و نیازمند زمین را با پاهای نحیفش می‌کَند. شکارچی کهنه‌کار که حالا دیده‌بان طبیعت است، چشم‌هایش را می‌بندد و گریان به خانه برمی‌گردد. تصویر تشنگی کبک‌ها امانش را بریده است. او سال‌هاست در چشم‌اندازهای مختلف به تماشای پرندگان و آهوان و گله‌های وحشی نشسته است. روزگاری شکار می‌کرد.

حالا دیگر اسلحه را دور انداخته و روح شکار ندارد. خوش‌بین به چشم‌هایش خوب دیدن را یاد داده است. چشمان حساسش تکانه هر جنبنده‌ای را تشخیص می‌دهد. اما او حالا تشنه بی‌آبی حیات‌وحش است. «فکر کردم که باید چه بکنم. من که سال‌ها در طبیعت زیسته‌ام، از آن بهره جسته‌ام. چه کمکی از دستم بر می‌آید؟» پنجره‌های اتاق را می‌بندد و چشم‌های دلش را می‌گشاید و تصمیمی می‌گیرد. «تصمیم گرفتم برای آن‌جا فکری بکنم. گفتم آبشخورهایی در مناطق حیات‌وحش درست کنم. تصمیم گرفتم حیات‌وحش در این جهنم بی‌آبی، اندک آبی داشته باشد. خیرات مرحوم پدرم و دختر مرحومم را برای حیات‌وحش صرف کردم و آبشخور ساختم.» عطش آبرسانی به حیات‌وحش خوش‌بین را رها نکرد. دو‌سال پیش در گرمای آغازین مرداد و در لحظاتی که کبک‌های تشنه را دیده بود دیگر دلش طاقت نیاورد. می‌گوید «تا آخر عمرم به نذر محیط‌زیست ادامه می‌دهم.»


اپیزود سوم


اردیبهشت بندر آنقدرها هم بهار نیست. جنوب حاره‌ای، جهنم حیات‌وحش است. توده‌های هوا از بستر امواج دریای جنوب به دوردست‌های جاسک و لنگه و دیگر مناطق، گرمای کشنده می‌فرستد. پلنگی با خال‌های سیاه و چشمان بی‌رمق، در جست‌وجوی آب است. پلنگ، ماهِ آب را در گودال روستایی می‌بیند. تشنگی، سگی شکاری است که او را دنبال می‌کند و هر بار در طول مسیر گلویش را می‌گیرد. زخمی در گلوی پلنگ می‌سوزد. نعره می‌زند. تشنگی هلاکش کرده است. خیال خام پلنگ او را به گودالی می‌کشد.

بوی آب در مشامش پیچیده است. کور است پلنگ و به دام گودال می‌افتد. ۱۴ اردیبهشت ٩٤ است. ماه کامل در آسمان جاسک می‌درخشد. پلنگ هر چه تقلا می‌کند و چنگ بر آسمان می‌ساید از گودال بیرون نمی‌آید. پلنگ در عطش آب گرفتار است. اهل روستایی در نزدیکی جاسک باخبر می‌شوند و خبر به گوش اداره کل حفاظت محیط‌زیست می‌رسد. مردم ساعت‌ها در تلاشند. صبح روز بعد یک کنده درخت راهگشا می‌شود. گربه زیبای وحشی خسته ولی از چنگال مرگ می‌گریزد. برمی‌گردد به پشت سرش نگاه می‌کند. دوباره دور می‌شود و خبر چون بادی همه جا می‌پیچد. ١٠ روز بعد، پلنگ دیگری در حوال روستایی در مرز فارس و هرمزگان از تشنگی در آب انباری سقوط می‌کند.

پلنگ تشنه از دیواره‌های بلند آب انبار بیرون نمی‌آید که نمی‌آید! مرگ این بار در قامت ماهی به درون برکه می‌افتد و پلنگ را دوازدهمین قربانی گله گربه‌های خال خالی مرده می‌کند. یک ماه بعد خردادماه ٩٤، ۲ بزغاله وحشی از تشنگی به گودالی می‌رسند که اندکی آب باران در آن جمع شده است. بزغاله‌های تشنه آب می‌نوشند. گویی کسی سرنوشت مرگ را برای آنها سروده است. بزهای وحشی بی‌پناه و هراسان در باتلاق گودال گرفتار می‌شوند و هرچه تقلا می‌کنند از دیوارهای خیس گودال بیرون نمی‌آیند. آرام‌آرام از رمق می‌افتند که فرشته‌های نجات سر می‌رسند. دو همیار محلی برای سرکشی از منطقه به گودال می‌رسند. بزغاله‌ها وحشت‌زده از مرگ جان سالم به‌درمی‌برند. اما یک روز بعد در نزدیکی روستای لاورشیخ از توابع شهرستان بندرلنگه، ۱۱ قوچ و میش از شدت تشنگی به آب‌انبار دهکده‌ای می‌افتند. آب حالا دام حیات‌وحش است. تمامی چشمه‌ها خشک شده‌اند. بوی آب حیات‌وحش را دیوانه‌وار به سمت مناطق مسکونی می‌برد. چشمه‌های دهانه کوه‌ها خشک شده‌اند و آبشخورها در گدارهای وحش از بین رفته یا وجود نداشته‌اند که این زبان بسته‌ها آبی بنوشند. قوچ ومیش‌ها از تشنگی به آب‌انبار می‌افتند و شوربختانه هیولای بی‌آبی ۹ رأس آنها را می‌کشد...


اپیزود چهارم


اینجا
همین‌جا
نزدیک همین تنفس بی‌خواب
تو را
طوری نزدیک به لمس هوا حس می‌کنم
که گنجشک تشنه، عطر باران را*


«من شاهد تلف‌شدن حیوانات در طبیعت بوده‌ام.» این جمله را محمدرضا خوش‌بین، شکارچی هفتاد ساله‌ای می‌گوید که تمام ایران را وجب به وجب گشته است. از زمین و زمان شاکی است. از انسانیت که مرده است و از حمله مرگبار خشکسالی به طبیعت ایران.

او می‌گوید: «طبیعت مادر ما است اما ما به مادر خودمان خیانت کردیم.» حرف‌هایش شبیه فرزند پشیمانی است که حالا در تقلا برای جبران است. «ما هشت استان خشک داریم و من طی این همه‌سال این حجم از مرگ‌ومیر حیات‌وحش را ندیده‌ام.» بغض امانش را می‌برد. «پارسال و امسال چقدر حیوان از تشنگی در طبیعت ایران مردند. در هرمزگان شاهد بودم، چطور حیوانات تلف شدند. من که بخش مهمی از عمرم را در طبیعت گذرانده‌ام نمی‌توانستم تحمل کنم حیات‌وحش تلف شود.» او هربار اندوهگین ولی مصمم به ایده‌های تازه فکر می‌کند. با تجربه‌ای که خودش در این سال‌ها داشته و با تجربه‌ای که دیگران در اختیارش می‌گذارند، تصمیم گرفته است تا پایان عمر و تا زمانی که توان دارد برای حیات‌وحش مناطق خشک و نیازمند وطن، آبشخور بسازد. زمانی که دراین‌باره حرف می‌زند، منتظر پیامکی است که کارخانه ساخت گالن‌های چند تنی برای او ارسال کند. کارخانه سفارش خوش‌بین را گرفته است و گالن‌های بزرگ برای انبار آب حیات‌وحش در اختیارش می‌گذارد. می‌گوید: «این هفته مانند هفته‌های قبل در فلات خشک برای حیات‌وحش آب بردم. منتظرم کارخانه اس‌ام‌اس بارگیری را بفرستد. هفت مخزن دیگر خریده‌ام...»


اپیزود پنجم


«من بار پنجم است که برای حیات‌وحش پول جمع می‌کنم و دارم در نذر برای نجات محیط‌زیست شرکت می‌کنم. ٨ استان کشور در فلات خشک ایران با بحران آب مواجه هستند. من در این هفتاد‌سال همیشه در طبیعت بوده‌ام. از کودکی تا امروز، طبیعت را از نزدیک دیده‌ام. کویرها و بیابان‌های خشک ایران، جنگل‌ها و دشت‌ها و دریاچه‌ها را... من محل زیست انواع حیات در ایران را می‌دانم. هرمزگان، یزد، کرمان، سمنان و... حالا در عطش آب دارند می‌سوزند. تصمیم دارم تا آخر عمرم این کار را ادامه بدهم که این فرهنگ نهادینه شود و مردم با حیوانات مهربان باشند.» او سال‌ها شکارچی بوده است. شانزده‌سال است که هیچ شکاری نزده است. «از وقتی متوجه شدم که حیات‌وحش و طبیعت، دیگر آن توان خودپالایی را ندارد، سعی کردم به نوعی کمک کنم. ابتدا کمکم این بود که شکار نکنم. اما دیدم دیگر حتی حیات‌وحشی برای تماشا با دروبین هم باقی نمانده است.» او شکار را مسأله‌ای بشری و نوعی هنر باستانی می‌داند. معتقد است: «شکار آدابی دارد.

نباید گونه مادر و جوان را بکشند. حالا همه اسلحه می‌گیرند و نمی‌دانند که حیوانی باید شکار شود که احتمالا مریض است یا از شدت کهولت توان راه رفتن ندارد.» او حالا خشکسالی را شکارچی اصلی ایران می‌داند که دارد ایران را ویران می‌کند. «برای توسعه شهرها فکری شده است اما برای نجات جان حیات‌وحش هیچ فکری نشده است. من به فکر افتادم. البته مثل من هستند، اما نیاز است این فرهنگ جا بیفتد. من خودم را بدهکار طبیعت می‌دانم. بشر مهاجرت و کوچ را از حیوانات یاد گرفت. من از کودکی شاهد این رفتار بوده‌ام. من پدرم مزرعه‌دار بود و ما در مسیر زندگی حیوانات را می‌دیدیم که چطور از جایی به جای دیگر می‌روند. حیوانات ییلاق و قشلاق می‌کنند. تلف‌شدن حیوانات تشنه سبب شد من تصورم از زندگی عوض شود. من این اتفاقات را نمی‌توانستم تحمل کنم. توسعه شهرها، جاده‌ها، اتوبان‌ها و به‌خصوص شهرک‌های صنعتی راه عبور و مهاجرت حیوانات را بسته است. شهرک‌های صنعتی و چاه‌های عمیق حق‌آبه حیات‌وحش را غارت کردند. ما آب نداریم. در ١٣ استان برف و باران نبود، طبیعی است که آب نباشد. آب تمام شده است. ٢١‌ استان امسال بارندگی خوب بود. این آب کجا رفت؟ چون زمین تشنه است. ٥٦٠ متر تا سفره‌های زیرزمینی فاصله داریم. قنات‌ها و چشمه‌ها خشک شده است. من از غصه دارم می‌میرم...»


اپیزود ششم


«وقتی چشمه‌ها خشک می‌شوند و حیوانات با بوی آب به سمت روستاها می‌آیند و با وحشی‌گری ما با چوب و چماق به استقبال مرگ می‌روند، باید کاری کرد.» برای خوش‌بین طبیعت مأمنی ابدی است. عشقی که از کودکی در او لانه دارد. او حالا به رویداد تازه‌ای پیوسته است تا کاروان محیط‌زیست ایران که به قول خودش سرگذشتش؛ مثنوی ‌هزار من کاغذ است را همراهی کند. چراغی را روشن کرده است که نورش دارد آرام‌آرام جهان ما را روشن می‌کند. نذر محیط‌زیست رویداد تازه‌ای است. نذر و خیرات اما ریشه در باورهای کهن دارد. او تعریف می‌کند: «قبلا حیوانی را می‌خواستند بکشند به او آب می‌دادند ولی حالا حیوان علیل و تشنه را با سنگ و چوب و گلوله و رهاکردن سگ می‌کشند. من اگر مجبور شدم موضوع خیرات دخترم را اعلام کنم به‌خاطر این بوده که می‌خواهم فرهنگ‌سازی شود. ما با مادر خودمان؛ با طبیعت‌مان مهربان نبودیم. ما همه چیز را ویران کرده‌ایم. هنوز که هنوز است ما طبیعت را به آتش می‌کشیم. رودخانه‌ها پر از پلاستیک و فاضلاب است. رودخانه‌ها دیگر آب به این طرف و آن طرف نمی‌برند. رودها در تصرف آشغال هستند. رودخانه‌ها خشک شده‌اند و این آب نیست. این رود مرگ است که جاری است.»


خوش‌بین که صراف است و کارهای آزاد کرده، خیرات مردگانش را و پا قدم تازه متولدهای ایل و تبارش را خرج حیات‌وحش ایران می‌کند. «من همه اقوام و نزدیکان‌ را ترغیب کردم که برای حیات‌وحش آبشخور درست کنند. روستای بهادران در حاجی‌آباد یزد حالا به میمنت و پا قدم بچه برادرم، دو مخزن پنج‌هزار لیتری آب را صاحب شده است. من می‌خواهم نسل بعد از من هنوز هم حیات‌وحش ایران را ببیند و از طبیعت زیبای وطنم استفاده کنند.» محمدرضا خوش‌بین شکارچی بازنشسته هفتاد سده دینش را به طبیعت وطنش دارد ادا می‌کند. او به نیت خشنودی روح پدرش و آرامش روح دختر مرحومش حیات‌وحش را به نظاره نشسته است که تشنگی نکشند و در تلاش است تمامی فامیل و دوستانش را برای نجات حیات‌وحش از تشنگی بسیج کند. حالا چندین‌میلیون تومان پول خرج خرید تانکرهای آب و تعمیر آبشخورهای حیات‌وحش کرده است. نذرهای او لبان تشنه آهوان و گربه‌ها و پرنده‌ها و گورخرهای پارک ملی کویر، قم، توران سمنان، یزد و عباس‌آباد نایین و... همه ایران را سیراب می‌کند. «که یکی چراغ روشن ز‌ هزار مرد بهتر... .»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۵۲
پیمان صاحبی


دکتر مظفر شیروانى، کارشناس و مشاور بین‌المللى جنگل

جنگل‌ها و عرصه‌هاى جنگلى در طول تاریخ بیشتر از سایر منابع‌ طبیعى مورد تعرض انسان‌ها قرار گرفته‌اند. عملیات تخریب در جنگل‌هاى طبیعى با چراى دام و سپس با تبدیل عرصه‌هاى آنها به زمین‌هاى کشاورزى، مسکونى، صنعتى و غیره سبب شده است که در عرض ۸۰۰۰ سال گذشته، حدود ۷۸ درصد ازمساحت آنها و هرساله نیز ۶ میلیون هکتار از این منابع تخریب و سطح این پوشش تقلیل داده شود. ( UNESCO sekretaria waldformem )

با شروع انقلاب صنعتى و نیاز وافر به چوب، توجه جوامع صنعتى به جنگل‌ها بیشتر شد. این جوامع با صرف هزینه‌هاى سنگین بیشتر جنگل‌هاى طبیعى خود را به جنگل‌هاى دست کاشت سوزنى برگ تبدیل کردند، مرز بین جنگل و زمین‌هاى کشاورزى را کاملا مشخص و از همه مهمتر دام‌ها را بسرعت از عرصه هاى جنگلى خارج نمودند و مراتع را احیا کردند. در این جوامع گرچه بیشترین جنگل‌هاى طبیعى به جنگل‌هاى دست کاشت مصنوعى مبدل شدند اما این جنگل‌ها با توجه به رشد کمى و کیفى افزاینده خود در توسعه صنایع و برآوردن نیازمندی‌هاى صنعتى نقش بسیار ارزنده‌اى را ایفا کردند. مردم این جوامع، به اهمیت، نجات طبیعت برای حیات بشر، پى بردند و تلاش زیادى را برای حفظ و احیاى آن انجام دادند. همزمان با صنعتى شدن جامعه، نگرش به منابع جنگلى نیز تغییر کرد. در کشورهاى در حال توسعه جنگل‌زدایى سر و شاخه‌زنى و تبدیل عرصه‌هاى جنگلى به زمین‌هاى کشاورزى با افزایش رشد جمعیت مانند گذشته ادامه پیدا کرد. مصارف روستایى، دخالت‌هاى سنتى اعم از زغال‌گیرى، چراى دام، بهره‌برداری‌هاى به اصطلاح صنعتى و تلنبار کردن زباله‌ها در جنگل که همگی بیان کننده خود مختارى مردم این جوامع است، زمینه نابودى هرچه بیشتر منابع جنگلى این کشورها را فراهم کرد. توسعه کشاورزى در مناطق خشک، سیر قهقرایى مراتع در اثر چراى مفرط دام به منظور برآوردن نیازمندی‌هاى انسانى عامل مهم دیگرى در از دست رفتن هرچه بیشتر خاک، سنگلاخى شدن زمین، فقر پوشش گیاهى، خشکسالى، گسترش ریزگردها، مرگ حیوانات و سپس کوچ مردم از مناطق تخریب شده به مناطق دیگر شده است. سیر باطل و نمونه بارز این قبیل تجاوزات را می‌توان در اکثر کشورهاى آمریکاى لاتین، آفریقا، آسیا و حتى در کشور ایران نیز به وضوح مشاهده کرد. فجایع زیست محیطى در این کشورها هرگز با مسایل و مشکلات زیست محیطى در کشورهاى صنعتى قابل مقایسه نیست. مسایل زیست محیطى امروز در کشورهاى درحال توسعه ، مسایل ۲۰۰ سال قبل کشورهاى صنعتى هستند و مسایل زیست محیطى کنونى کشورهاى صنعتى، مسایل فرداى کشورهاى در حال توسعه خواهند بود.

مشکلات ناشى از جنگل‌زدایى، افزایش روزافزون دی اکسید کربن ، گرم شدن هواى کره زمین و غیره نخست مسائل منطقه‌اى و سپس مسائل جهانى‌اند. با توجه به این بحران‌ها نظر جهانیان بیشتر ازگذشته به کاربرى جنگل‌ها در حل مشکلات زیست محیطى، حفظ و حراست آنها معطوف شده است. در کنوانسیون‌هاى جهانى دستور العمل‌هاى متفاوتى در مورد حفاظت و توسعه جنگل‌ها تدوین شده است که به‌کارگیرى انها می‌توانند توسعه، احیا و پایدارى این منابع را تضمین کند. بطورکلى توصیه همگان بر این است که جنگل‌زدایى و یا رها کردن این منابع به حال خود با توجه به عوامل تخریبى که در آنها حضور گسترده دارند، حتى براى یک دوره کوتاه مدت، تحت هیچ عنوانى قابل توجیه نیست و باید بدون اتلاف وقت اقدامات عاجلى در زمینه حفاظت، پایدارى و توسعه آنها انجام شود. فعالیت‌هاى متخصصان آگاه جنگل، سازمان‌هاى مردم نهاد و فعالان زیست محیطى و غیره سبب شده است که مسئله پایدارى این منابع، مهمترین اصل حفاظت محیط زیست به حساب آید به‌طوری که امروز در اکثر کشورهاى جهان ضرورت داشتن گواهى پایدارى جنگل‌ها براى فروش هر گونه از محصولات آنها امرى تقریبا الزامى است. اتحادیه اروپا نیز با توجه به سطح و نوع جنگل‌ها قوانین و توصیه‌هایى را به‌منظور تبدیل جنگل‌هاى ناپایدار به جنگل‌هاى آمیخته، ساختارى و پایدار وضع کرده است. بر طبق این دستورات دخالت‌هاى انسانى در بخش‌هایى از جنگل‌ها کاملا محدود و مناطق محدود شده به‌منظور تحقیق در مورد چگونگى روند و عکس‌العمل اکوسیستم جنگل در مقابل عوامل زنده و غیره زنده طبیعت مورد مطالعه قرار می‌گیرند.

نیاز روز افزون صنایع چوب و کاغذ از یک طرف و تصویب قوانین مبنى بر محدودیت برداشت به میزان رشد سالیانه جنگل، مشکلات دیگرى را براى صنایع چوب این کشورها به‌وجود آورده است که خود مستلزم دستیابى به راه حل‌هاى مناسبى براى برآوردن این نیازها است. یکى از راه کارهاى مؤثر که می‌تواند پایدارى و استمرار تولید در جنگل‌ها را ارتقا بخشد و نیاز روز افزون صنایع چوبى کشور را توام با افزایش ترسیب کربن بر آورده سازد، بالا بردن میزان رشد سالیانه جنگل‌ها است. راه حلى که ایجاد یک تعادل مناسب بین اکولوژى و اکونومى جنگل فراهم می‌کند. این افزایش اجبارى رشد سالیانه خود مستلزم اجراى صحیح عملیات احیایى و پرورشى در جنگل‌ها است که متاسفانه به علت فقر دانش و تجربه، اجراى صحیح آن در بیشتر کشورها به خصوص در کشورهاى در حال رشد و توسعه نیافته به اجرا در نمى‌آید این عدم تخصص و نداشتن دانش کافى در اکثر این کشورها کاملا مشهود است. در برخى از این کشور هرگونه دخالت در عرصه‌هاى جنگلى به جای اینکه رشد کمى و کیفى این عرصه‌ها را افزایش دهد، عملا باعث درهم ریختن ساختار این منابع و فراهم کردن زمینه‌هاى مناسب برای سیر تخریب بیشتر این عرصه‌ها شده‌اند. عدم موفقیت در اجرای طرح‌هاى کلاسیک و یا همگام با طبیعت طى پنجاه سال اخیر در ایران خود دلیل آشکارى بر فقدان دانش جنگلشناسى در یکى این کشور ها است. سیر قهقرایى جنگل‌هاى زاگرس، نابودى بیشتر جنگل‌هاى ارسباران، ایران - تورانى و تخریب بلامنازع جنگل‌هاى هیرکانى، جملگى گواه این واقعیت تلخ در ایران است که باعث ناموفق بودن طرح‌هاى جنگلدارى در کشور شده است. طرح‌هاى کپى شده و به اجرا در آمده در ایران که خود سالیان سال است در اکثر کشورهاى پیشرفته جهان تجربه شده‌اند، عموما در کشور ناموفق بوده‌اند. بنا به گفته مهندس خانلرى جنگلبان پیشکسوت ایرانى "کمى دانش، جنگل‌ها را به بیراهه برده است ". طبیعى است که در این شرایط وخیم ،استراحت دادن ،تعطیلى دانشگاه‌ها، بخش علمى واجرایى کشور را در پى خواهد داشت و باعث فقر بیشتر دانش جنگلدارى خواهد شد.

بنا به اظهارنظر مسئولان و متخصصان مربوطه، جنگل‌هاى هیرکانى منابع تخریب شده و بیمارى هستند که نیاز فورى به احیا و درمان دارند. کوبیدن مداوم بر طبل "جنگل‌هاى هیرکانى جنگل‌هاى طبیعى با قدمت چندین میلیون ساله‌اند و چنانچه در طى دوره دهساله استراحت! هیچ‌گونه عملیات احیایى پرورشى در آنها صورت نگیرد، به سلامت انها آسیبى وارد نمی‌شود " با اصول حفاظت جنگل و وضعیت تخریبى این منابع مغایرت کامل دارد. در صورت اخذ چنین سیاستی، جنگل‌های شمال به طور قطع احیا نخواهند شد. عرصه این منابع حتى آنهایى که فاقد پوشش درختى هستند باز خود از پتانسیل‌هاى بالایى برخوردارند که با به‌کارگیرى دانش و تجربه پیشرفته جنگلدارى می‌توانند در کوتاه مدت احیا و مجددا به منابع تولیدى با ارزش مبدل شوند. یکى از مشکلات اخیر طرح استراحت جنگل تامین اعتبار لازم به منظور اجرایى شدن ان است که به علت کمبود بودجه دولت با مشکلات زیادى مواجه شده است. این طرح علاوه بر مسائل مالى با مشکل اساسى بى برنامه‌گى نیز دست به گریبان است . سازمان جنگل‌ها در نشست اخیر که با شرکت اساتید دانشکده‌هاى جنگل شمال کشور در تاریخ ١٠ مرداد١٣٩٦ در چالوس برگزار کرد از اساتید این دانشکده‌ها و سایر متخصصان جنگل و محیط زیست در خواست کرد که در تهیه طرح مدیریت پایدار سازمان را یارى بخشند. گرچه این دانشکده‌ها از سال‌هاى دور تاکنون همه گى طرح‌هاى آموزشى، پرورشى متعددى را به اجرا در آورده‌اند اما ظاهرا هیچ‌کدام از این طرح‌ها نیز به عنوان طرح جایگزین که باتوجه به مدیریت پایدار به اجرا در آمده باشند، مورد تایید مسئولان سازمان نیست. در این نشست از شرکت کنندگان خواسته شد که طرحى بى نظیرارائه کنند که کشور در سال‌هاى آتى با مشکلات جنگلدارى کنونى مواجه نباشد!

نمایی از یک درخت آفت زده

یکى از مواردى که جامعه جهانى جنگلبانان در اجراى آن اصرار می‌ورزند، توجه به اهمیت کمیت و کیفیت تنوع گونه‌اى در جنگل‌ها است. این تنوع تنها منحصر به گونه‌هاى گیاهى نبوده است، بلکه کلیه موجودات زنده و حتى در بعضى موارد عناصر غیر زنده یک اکوسیستم را نیز شامل می‌شوند. توجه به بیوتوپ و بیوسفرهاى جنگل و نگهدارى در صد معینى از درختان خشکیده سرپا، افتاده، درختان قطور سالم، یا حتى توخالى، آفت زده به اضافه موارد متعدد دیگر از قبیل حفظ قارچ‌ها، سرخس‌ها و غیره نکات ضرورى است که باید اقدامات لازم برای حفظ و احیاى آنها به‌کار گرفته شود. دستیابى به این اهداف تنها ممنوعیت بهره بردارى هاى صنعتى محدود نمیگردد بلکه نیاز وافر به برنامه‌هاى احیایى و پرورشى الزامى است. اتخاذ تدابیر لازم به منظور شناسایى، پیشگیرى و درمان عوامل نامساعد زنده و غیره زنده، ایجاد هرم ساختارى، نا همسالى، تنظیم تنوع گونه اى به صورت کمى و کیفى ، افزایش سر زندگى (Vitalität ) درختان جنگلى ، مساعد نمودن شرایط براى زاد اورى طبیعى و ده‌ها مورد دیگر شروط اساسى وزیر بناى پایدارى جنگل هستند که باید بدون وفقه به اجرا در آیند.

جهانیان به این واقعیت اشکار پى برده‌اند که هر چه سطح جنگل‌هاى جهان گسترده‌‌تر، متنوع تر و با افزایش رویش سالیانه بیشتر توام باشند، میزان ترسیب دی اکسید کربن آنها به عنوان یکى از مهمترین گازهاى گلخانه‌اى و گرم کننده هوا در آنها بیشتر خواهد بود. برعکس هر چقدر جنگلى، مسن، بیمار، درهم ریخته و مخروبه باشد، به همین نسبت نیز در ترسیب گازهاى آلوده کننده هوا ناموفق‌تر خواهد بود . در این موارد نیز جنگلبانان با اتخاذ تدابیرى همچون آزاد سازى تاج درختان، تنظیم میزان نور لازم به‌منظور به وجود آوردن زمینه هاى مناسب برای رشد زادآورى گونه‌هاى متنوع، اقدامات متناسبى را به‌عمل مى‌آورند.

درختان و به‌طور کلى گیاهان دی اکسید کربن هوا و بخشى دیگر از سایر گازها را از هوا جذب، آنها را به اشکال مختلف در برگ‌ها، شاخه‌ها، تنه ،ریشه و خاک تثبیت مى‌کنند. این گازهاى جذب شده، تغییر یافته و تثبیت شده به هیچ وجه از بین نمی‌روند، بلکه به محض آنکه اجزای این درختان پوسیده و یا سوزانده می‌شوند، مجددا به‌ صورت گازهاى خطرناک گلخانه‌اى در هوا پخش و زمینه آلودگی بیشتر هوا را فراهم می‌کنند. هر چقدر فرآیند نگهدارى و ذخیره سازى در درختان و چوب حاصل از آنها طولانى‌‌تر باشد، ارزش کمى آنها در امر ترسیب گازهاى آلوده کننده هوا بیشتر خواهد بود. در مورد تثبیت این عناصر آلوده کننده، صنایع چوب و کاغذ نقش ارزنده‌اى را ایفا می‌کنند.

اتخاذ تدابیرى چون اختصاص دادن درختان خشکیده، افتاده و یا غیره به مصارف گرمایى روستاییان، جنگل‌نشینان و تولید ذغال، خدمت ارزنده‌اى به محیط زیست نمى‌کند، بلکه سوزاندن چوب، خود زمینه بروز مشکلات حاصل از آزاد شدن مجدد گازهاى گلخانه‌اى را فراهم می‌ سازد. تحقیقات انجام شده در دانشگاه تکنیک شهر گراتس در کشور اتریش نشان می‌دهند که میزان منواکسید کربن و دی اکسید کربن آزاد شده از سوزاندن چوب چندین برابر بیشتر از سوزاندن سایر مواد فسیلى در جهان است. تصمیم در مورد سوزاندن درختان در برخى ازجنگل‌هاى کشوراجرایی شده است. ادامه چنین تفکرى اکنون در جنگل‌هاى هیرکانى نیز به اجرا در مى‌آید.

چه باید کرد ؟

۱- استفاده از تجارب بین‌المللى:

توجه به محدودیت‌هاى مسافرت‌هاى تحقیقاتى در زمان تحریم کشور و فاصله‌اى که بین متخصصان جنگل با سایر دانشگاه‌ها و موسسات تحقیقاتى در جهان به وجود آمده است، ضرورت فراهم کردن تبادلات علمى و تجربى کاملا محسوس است. ایجاد رابطه‌هاى تنگاتنگ با این مراکز و استفاده هرچه بیشتر از تجارب فزاینده علم جنگلدارى و آشنایى با راه حل‌هاى متفاوت می‌توانند در حل معضلات جنگلدارى کشور کاملا مؤثر واقع شوند. امروزه با توجه به تغییرات آب و هوا، نحوه برخورد با جنگل‌ها و معیار ارزش گذارى بر آنها کاملا با گذشته متفاوت است. بهره برى از پیشرفت سریع علوم جنگلدارى می‌تواند در از میان برداشتن عوامل تخریب و ارتقاى دینامیک جنگل نقش عمده اى را ایفا نماید و این منبع را با صرف کمترین هزینه‌ها احیا کند.

٢- ممانعت از سوزاندن چوب :

به‌طور کلى در جهان، در راستاى فاصله گرفتن از مصرف مواد انرژى‌زاى فسیلى، مخصوصا سوزاندن چوب، ذغال و غیره تلاش لازم انجام می‌شود. در کشورایران با توجه به منابع گسترده و فراوان گاز و نفت توام با شرایط آب و هوایى مناسب می‌توان نیاز انرژى گرمایى جوامع روستایى را از طریق استفاده از انرژى‌هاى مفید و یا منابع گازى و غیره تامین کرد. تامین هزینه خرید انرژى‌هاى تجدیدپذیر روستاییان می‌تواند از طریق فروش سهمیه چوب مصرفى آنها به صنایع سلولزى و کمک دولت تامین شود. بدین وسیله ضمن ممانعت از سوزاندن چوب بخشى از نیازمندی‌هاى کارخانه‌هاى سلولزى نیز بر اورده می‌شود.

٣- تهیه و اجراى طرح‌هاى احیایى:

اقدامات عاجل برای تهیه و اجراى طرح‌هاى احیایى پرورشى مخصوصا در جنگل‌هاى مخروبه باید پیگیری شود. اجراى این قبیل طرح‌ها می‌تواند ضمن احیاى این منابع مخروبه و اشتغال روستاییان، قسمت عمده‌اى از نیاز کارخانه‌هاى صنایع سلولزى را نیز بر طرف کند. مصارف این کارخانه‌ها عمدتا چوب‌هاى غیر صنعتى و هیزمى‌اند. تبدیل این مواد به کاغذ، نئوپان،MDF ، فیبر، سلولز و غیره می‌توانند ضمن ایجاد اشتغال و ارزش افزوده بالا، نقش عمده‌اى را نیز برای ممانعت از آلودگی‌هاى زیست محیطى و انتشار بیشتر دی اکسید کربن ایفا کنند. مصارف روزانه این کارخانه‌ها مخصوصا با توجه به سطح گسترده جنگل‌هاى جلگه‌اى مخروبه می‌تواند باعث احیاى سریع‌تر این جنگل‌ها و منبع اقتصادى مهم جهت عدم وابستگى سازمان جنگل‌ها به صندوق دولت باشند. نباید فراموش کرد که جنگل مخروبه اى احیا نخواهد شد مگر اینکه صنعت پشتیبان آن باشد. مشکل بیکارى و فقر در کشور از بین نخواهد رفت، مگر اینکه صنعت سالم در ان کشور رشد کند.

بیوتوپ درختان قطور

٤- حفاظت و احیاى جنگل :

جنگل‌هاى هیرکانى با وجود قدمت و تبلیغات گسترده‌اى که در مورد طبیعى بودن آنها انجام می‌شود عملا جنگل‌هاى طبیعى، بیمار، سال‌خورده و تخریب شده‌اى هستند که با وجود تصویب طرح استراحت، باز هم نیاز شدیدى به حفاظت و احیا و پرورش دارند.

"یکى از دلایل عدم موفقیت تجدید حیات طبیعى در دانگ‌هاى تجدید نسل طرح‌هاى جنگدارى شمال کشور عدم اجراى به‌موقع عملیات پرورشى جنگل است . این کار در اکثر مواقع باعث رشد و توسعه بیش از حد تمشک و سرخس شده و نهال‌هاى موجود در قطعه در اثر رقابت با این گونه‌ها از بین مى‌روند" ( مهاجر جنگلشناسى و پرورش جنگل ١٣٩٠) توقف عملیات پرورشى طى ۱۰ سال استراحت به استناد ممانعت از قاچاق چوب و اینکه این جنگل‌ها طبیعى هستند، هرگز باعث ارتقاء کمیت و کیفیت این منابع نخواهد شد، بلکه بالعکس حضور عوامل تخریب مانند حضور دام، آسیب دیدگى درختان در طى عملیات جاده‌سازى، وجود حفره‌هاى گسترده ایجاد شده در سطوح عرصه‌ها به علت بهره‌برداری‌هاى نابخردانه و قاچاق چوب، رشد سریع گیاهان مزاحم، طغیان آفت و امراض (برگ خوار شمشاد) و ده‌ها عامل تخریب کننده دیگر، جملگى باعث درهم ریختگى بیشتر این عرصه‌ها شده اند. در چنین شرایط بحرانى که جنگل‌هاى هیرکانى با آنها دست به گریبان هستند و ظاهرا وضعیت اسفناک آنها سبب تصویب قانون استراحت جنگل شده است . سپردن سرنوشت انها تنها به دست چندین قرقبان پایدارى اکوسیستم انها را تضمین نخواهد کرد.

به‌طور کلى هدف اصلى از تمام فعالیت‌هایى که در عرصه‌هاى منابع طبیعى به خصوص در جنگل‌ها انجام می‌شود، دستیابى به امر حفاظت ، توسعه و پایدارى این منابع است .همان‌طوری که بارها بیان شده است، عوامل متعددى در از بین رفتن جنگلهاى هیرکانى دخالت داشته‌اند که شاید یکى از مهمترین آنها بهره‌برداری‌هاى بی‌رویه چوب از این منابع است. در موقعیتى که جنگل باز و درهم ریخته شده است نیازمبرمى نیز به دخالت‌هاى احیایى ، پرورشى دارد اینکه به صرف طبیعى بودن نیازى به عملیات احیایى و پرورشى در طى دوره استراحت ندارند ( مهاجر ایانا تیر ماه ١٣٩٦ ) وضعیت تخریب شده و بحرانى آنها را بهتر ازاین که هستند، نخواهد کرد . قاچاق چوب و احیاى جنگل‌ها دو مسئله کاملا متفاوت از یکدیگرند که باید براى هر کدام از آنها راه حل‌هاى مناسبى اتخاذ شود. عدم دخالت‌هاى پرورشى در طول یک دوره ۱۰ ساله به معناى عدم تولید رشد افزاینده کمى و کیفى جنگل از ۴ مترمکعب در هکتار در سال به میزان ۸ الى ۹ مترمکعب در هکتار در سال آن هم در سطحى معادل ۲,۵ میلیون هکتار از جنگل‌هاى هیرکانى است (شیروانى ایانا فروردین ١٣٩٦) . اگر باعملیات پرورشى بتوان ساختار درهم ریخته شده این منابع را احیا و جنگل‌ها را جوان‌تر کرد و رشد سالیانه جنگل را افزایش داد، تدابیر مناسب به‌منظور راه‌هاى پیشگیرى از آفات وامراض ،ترسیب بیشتر گاز دی اکسید کربن و جلوگیرى از آمدن سیل اتخاذ کرد، در این صورت چشم پوشى از دست آوردهاى این ثروت، اکولوژى، اکونومى و اجتماعى مسئولیتى است که مسئولان امر باید با تعمق و دوراندیشى بیشترى وظیفه پاسخ‌گویى به انها را به عهده گیرند. اجراى این عملیات سازنده پرورشى می‌تواند علاوه بر احیاى سطح وسیعى از جنگل‌هاى مخروبه، به‌کارگیرى بیشتر کارشناسان جنگل و فارغ التحصیلان رشته‌هاى منابع طبیعى را به‌همراه داشته باشد. یکى از وظایف جنگلبانان اشتغال‌زایى و بالا بردن سطح دانش و تجربه نیروى تحصیل کرده و جوان کشور است. درست در همین شرایط که فقر دانش جنگلشناسى و بیکارى فارغ التحصیلان منابع طبیعى، محیط زیست و غیره کاملا محسوس است کارآفرینى و به‌کارگیرى این افراد باعث افزایش تجربه آنها براى قبول مسئولیت‌هاى بیشتر در آینده خواهد بود .

٥- ایجاد کارگاه‌هاى آموزشى:

کارگاه‌هاى آموزشى در داخل و خارج از کشور به‌منظور ارتقاى دانش جنگلدارى، استفاده بهینه از کاربرى‌هاى جنگل‌ها در رابطه با تغییرات اقلیمى است. اتکا به اینکه جنگل‌هاى طبیعى تنها در ایران وجود دارند و اروپا فاقد جنگل‌هاى طبیعى است، نباید این توهم را موجب شود که تنها دانش بومى و قائم به فرد است که می‌تواند جنگل‌هاى هیرکانى را از این بحران نجات دهند. این نوع تفکر با عملکرد ۵۰ ساله اخیر سازمان جنگل‌ها و بخش علمى کشور مغایرت کامل دارد. این منابع با دستور العمل‌هاى همین سازمان جنگل‌ها و مشاوران انتخابى آن به چنین وضعیت مصیبت بارى گرفتار شده‌اند. اگر برنامه‌ریزى صحیح و دانش فراگیر در این زمینه‌ها وجود داشت، این منابع منحصر به فرد جهانى تخریب و به این سرنوشت مبتلا نمى‌شدند که استراحت دادن به آنها با وجود اعتراضات ملى و بین اللملى امرى الزامى تلقى شود. جنگل‌ها و منابع جنگلى به علل مختلف جزء سرمایه‌هاى جهانى به حساب می‌آیند و استمرار تولید آنها نیز جز وظایف جهانى است. در این راستا می‌توان با دورى جستن از احساسات ناسیونالیستى و بهره‌گیرى از امکانات ملى و بین‌المللى، خدمت ارزنده‌اى به بخش علمى و تجربى کشور به‌منظور پایدارى این منابع انجام داد.

۶- تامین منابع مالى:

یکى از مشکلات اساسى کنونى در مورد جنگلهاى کشور به‌خصوص جنگل‌هاى هیرکانى کمبود منابع مالى به منظور حفاظت و احیاى انها است. ( آب پاکى سازمان برنامه و بودجه روى دست طرح تنفس ،ایانا،١١مرداد ١٣٩٦) در این رابطه می‌توان با توجه به پتانسیل ارزنده‌اى که در عرصه‌هاى این منابع (نوع خاک ، میزان بارندگى سالیانه ، درجه حرارت مناسب و دوره رویش طولانى مدت وغیره )موجود است. دست یابى به منابع مالى با توجه به شرایط متناسبى که هنوز هم در عرصه‌هاى این جنگل‌ها مخصوصا در پایگاه‌هاى جنگل‌هاى جلگه‌اى فراهم است براى متخصصان و مشاوران بین‌اللملى امرى بسیار سهل و بدیهى است. مشابه این اقدامات در اکثر کشورهاى جهان به‌طور موفقیت‌آمیزى به اجرا درآمده است و می‌توان از تجارب کسب شده استفاده‌هاى لازم انجام شود.

منبع:ایانا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۶ ، ۰۸:۲۴
پیمان صاحبی