خداوند عامل آسمانها و زمین را آفرید و انسان را به عنوان خلیفه خود قرار داد و در
سکونتگاه او از هرچیزی به صورت متعادل و متوازن خلق کرد. پروردگار عالم، منابع
طبیعی یعنی هر آنچه در زمین و محیط زندگی میبینیم را ودیعهای برای نسلهای انسان
قرار داد تا بنیآدم با تدبیر از آن بهرهبرداری نمایند. آری خالق یکتا، انسان را
از خاک آفرید و پرورش داد و به او برای آبادانی آن ماموریت داد.
به گزارش
ایسنا، هر آنچه در کرهزمین و محیط زندگی ما وجود دارد و انسان در خلق آن دخالتی
ندارد، منابع طبیعی محسوب میشود. پوشش گیاهی، آب و خاک از مهمترین منابع طبیعی
تجدیدپذیر هستند که در صورت بهرهبرداری صحیح تجدید حیات مینمایند و برخلاف منابع
تجدیدناپذیر مثل نفت، گاز و ذغال سنگ هیچ گاه تمام نمیشوند.
منابع طبیعی
کشورمان اعم از جنگلها، مراتع و بیابانها با مساحتی نزدیک به 135 میلیون هکتار
یعنی حدود 83 درصد سطح کشور را شامل میشوند.
حکمت خداوند در آفرینش زمین و
آسمان به گونهای است که حیات و تداوم نسل بشر به حیات و ممات منابع طبیعی
تجدیدپذیر گره خورده است. به نحوی که مدیریت این کره خاکی را به او سپرده است تا با
مصرف و بهرهبرداری منطقی از منابع طبیعی آن، زندگی نسلهای آتی خود را نیز تامین
نماید.
هماکنون منشاء بسیاری از فعالیتهای تولیدی و اقتصادی از منابع
طبیعی است. تولید اکسیژن و تلطیف هوا، جذب گرد و غبار و گازکربنیک، کاهش آلودگی
صوتی، کنترل آبهای سطحی و تغذیه سفرههای آب زیرزمینی، حفظ و تولید خاک، تولید
علوفه دام، تولید فرآوردههای صنعتی و دارویی، تولید عسل، تولید چوب، تنوع زیستی و
محلی برای تفرج از مهمترین ثمرات جنگها و مراتع هستند.
بهرهبرداری
بیرویه از منابع طبیعی منجر به آسیبپذیری آن میشود به نحوی که با کوچکترین تنشی
همانند خشکسالی رو به ضعف و نابودی میرود.
افزایش آلایندههای هوا، افزایش
روزافزون ریزگردها، کاهش تولید علوفه و به دنبال آن کاهش تولید گوشت، تغییر اقلیم و
شرایط آب و هوایی، افزایش سیل، بهمن و رانش زمین همگی از پیامدهای تخریب و بیتوجهی
به این منابع خدادادی است. منابع طبیعی
کشورمان چگونه تخریب میشود؟
حفاظت از منابع طبیعی ایران زمین در صدر
برنامههای سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور قرار دارد، اما عمق و وسعت
فشارهای وارده بر جنگلها، مراتع و آب و خاک کشور در مقایسه با تلاش سازمانهای
مسوول برای ارتقای کمیت و کیفیت منابع طبیعی تناسبی ندارد، به نحوی که در سال 2006
از نظر شاخص عملکردی زیست محیطی در رتبه 53 بودیم و در سال 2012 به رتبه 114 تنزل
داشتهایم که این امر نشان میدهد برخورد خوبی با طبیعت
نداشتهایم.
بهرهبرداری بیرویه، بیضابطه و غیرقانونی از جنگلها و مراتع
توسط ساکنین مناطق جنگلی و مرتعی، آتشسوزیهای عمدی و غیرعمدی توسط جنگلنشینان،
شکارچیان، گردشگران و...، فشار روزافزون برای تبدیل کاربری عرصههای منابع طبیعی و
مسکونی، کشاورزی، معدنی و دیگر فعالیتهای اقتصادی، دامداری در جنگل، فقر معیشتی
جوامع محلی و نیاز آنها به بهرهبرداری بیش از ظرفیت تجدیدپذیری منابع برای تامین
سوخت، علوفه دام، ساخت صنایع دستی و فروش چوب به کارخانجات کوچک صنایع چوب، افزایش
جمعیت ساکنین مناطق جنگلی و مرتعی که برای تامین معاش خود بر منابع طبیعی فشار
میآورند، نظام بهرهبرداری ناکارآمد در سطح جنگلها و مرتع و عدم انگیزه احیا و
سرمایهگذاری برای تقویت پوشش گیاهی توسط دامداران و عدم آگاهی از مرتعداری نوین،
گردشگری و نداشتن فرهنگ صحیح تفرج در عرصههای طبیعی که منجر به آلودگیهای محیط
زیستی و بصری و تضعیف درختان جنگلی شده و شاید از همه مهمتر، بیاعتنایی و
بیتفاوتی جمع کثیری از ما نسبت به منابع طبیعی و محیط زیست پیرامونمان از جمله
مشکلات متعدد و پیچیدهای هستند که سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در
گستره پهناور ایران زمین با آن روبهروست. مشکلاتی که ناشی از ویژگیهای اقتصادی و
اجتماعی امروزی است و حل و فصل آنها به همکاری و یاری دستگاههای اجرایی، قضایی و
قانونگذاری کشور و به ویژه کلیه اقشار مختلف مردم نیازمند است.
چگونه به منابع طبیعی سرزمینمان کمک
کنیم؟
فرقی نمیکند چقدر در این کره خاکی عمر میکنیم، کجا زندگی
میکنیم، داراییهای ما چقدر است و یا شغل و حرفه و عنوان ما چیست، مهم این است که
یادمان باشد همه ما در این دنیا در یک کشتی سفر میکنیم و تخریبق قسمتی از آن همه
ما را غرق میکند. مهم این است که نسبت به طبیعتی پیرامون خود بیتفاوت نباشیم و به
آنچه در آن رخ میدهد حساس باشیم. این قدم اول حمایت ما از منابع طبیعی
است.
احترام به طبیعت، احترام به زندگیمان است. مسوولیت انسانی و اجتماعی
حکم میکند که در کلیه شئون زندگی خود اعم از زندگی شخصی و خانوادگی و زندگی شغلی
خود، حفظ طبیعت را در اولویت قرار دهیم.
حضور در جشنهای درختکاری، تشویق
اقوام و آشنایان به افزایش اطلاعات و آگاهیها در زمینه منابع طبیعی، بهبود الگوی
مصرف، حفظ پاکیزگی در هنگام گردشگری، عضویت در سازمان فعال مردم نهاد در حوزه منابع
طبیعی و محیط زیست و توجه به فراخوانهای آنها، حضور فعال در انتخابات و رصد
برنامههای کاند داها در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست از عمومیترین و رایجترین
فعالیتهای طبیعت دوستان است.
همچنین انتظار میرود اگر در هر یک از مراحل
تصمیمگیری، اجرا و نظارت فعالیتهای اقتصادی و عمرانی بخش خصوصی و دولتی به ویژه
در عرصههای منابع طبیعی نقش دارید، حفاظت از منابع طبیعی اعم از آب، خاک و پوشش
گیاهی منطقه را در اولویت قرار دهید تا هم جامعه دچار خسارت نشود و هم فعالیتتان
در بلند مدت از پیامدهای تخریب منابع طبیعی در امان بماند.
از فعالیتهای هر
یک از ما میتواند به خاطرسپاری شماره تلفن امداد جنگل و مرتع 1504 و تماس با یگان
حفاظت در مواردی نظیر آتشسوزی در عرصههای منابع طبیعی و نیز گزارش سودجویی مخربین
طبیعت و زمینخواران باشد.
همچنین میتوانید در صورت مشاهده هرگونه مساله و
مشکلی که منجر به تخریب منابع طبیعی منطقه زندگیتان میشود، مسوولان محلی اعم از
مدیران و کارشناسان منابع طبیعی و شوراهای اسلامی را مطلع کنید و پیگیر آن باشید.
منبع:تابناک
در حال حاضر نیمی از جمعیت جهان در دسترسی به آب سالم با مشکل مواجه هستند و خطر بیماریهای مرگبار ناشی از آب ناسالم جان 2.5 میلیارد نفر را تهدید میکند؛ تهدیدی که شاید از هر سلاح هستهای یا کشتارجمعی برای بشر خطرناکتر باشد. گزارش ویژه مشرق علل، ابعاد و پیامدهای کمآبی را بررسی کرده است.
گروه گزارش ویژه مشرق- شاید مهمترین چیزی که در مورد آب در سالهای تحصیل خود در مدرسه آموخیتم، «چرخه آب» بود. این چرخه برخلاف ظاهر سادهاش، نجاتبخش بشر از ابتدا تاکنون بوده است. آب به گونهای در زمین قرار داده شده است که دوباره به حالت اول برگشته و برای استفاده در دسترس بشر قرار میگیرد. از زمین به آسمان میرود و از آسمان به زمین برمیگردد. آب نابود نمیشود و از کره زمین هم خارج نمیشود. اینها یعنی آب تمام نمیشود. حتی اگر در بدن انسان، گیاهان و حیوانات هم وارد شود، از طرق مختلف، خود را به چرخهاش میرساند. پس بشر امروز چه بر سر این نعمت الهی آورده است که خود را با تهدید کمآبی روبرو ساخته؟ نعمتی که عمده بدن ما را تشکیل میدهد، برای تولید محصولات کشاورزیمان حیاتی است، در صنایع از پوشاک گرفته تا رایانه مورد استفاده قرار میگیرد، با چرخه خود آلودگی را از زندگی انسان خارج میکند و محیط زیستی سالم را برای ما و جانداران به ارمغان میآورد، چرا دارد از دست ما میگریزد؟
کمبود آب در جهان
70% کره زمین را آب پوشانده است. اما این آب با آنچه ما کم داریم، فرق میکند. تنها 3% از آب کره زمین برای نوشیدن، استحمام، مصارف کشاورزی و صنعتی مناسب است(همان چیزی که به آب شیرین معروف است) و از این میزان نیز، دوسوم آن در یخچالهای قطب شمال و جنوب خاک میخورد.از این آمار، مشخص میشود که فقط 1% از آب کره زمین برای ما براحتی قابل استفاده است و باقی آن را باید با صرف هزینههای بیشتر، آن هم در برخی مصارف خاص بکار ببریم.
طبق آمار سازمان ملل میزان مصرف جهانی از این یک درصد آب در طول 50 سال اخیر، سه برابر شده است. هم اکنون حدود 1میلیارد نفر دسترسی به آب شرب سالم ندارند و بیش از 2.5 میلیارد نفرِ دیگر نیز دستکم یک ماه در سال با کمبود آن مواجه هستند. در کل حدود 2.5 میلیارد نفر به خاطر آب غیربهداشتی در معرض بیماریهایی چون وبا و تب هستند. از این مقدار، 2میلیون نفر هر ساله به همین دلیل جان خود را از دست میدهند.
طبق آمار دیگری از سازمان توسعه و همکاری اقتصادی وابسته به سازمان ملل تا سال 2030 میلادی 47% از مردم جهان در مناطقی زندگی میکنند که با مشکل جدی کمآبی روبرو است. متأسفانه در تمام سالیان اخیر، این اعداد هرساله افزایش یافته است و اگر با همین فرمان پیش برویم، دیر یا زود به درهای سقوط میکنیم خشک و مرگبار. به گونهای که گزارش آژانس امنیت ملی آمریکا در مارس 2012 میلادی نشان میدهد تا سال 2030 میلادی میزان تقاضا برای آب شیرین 40% بیش از منابع فعلی است.
کمبود آب یا کمآبی یعنی وضعیتی در یک منطقه که در نتیجه آن، هر نفر به کمتر از 1000 متر مکعب آب برای مصرف سالانه خود دسترسی داشته باشد که اگر به کمتر از 500 متر مکعب برسد، بیآبی نامیده میشود.همین روزها در دهلی پایتخت هند از کشورهای به اصطلاح تازه توسعه یافته در گروه بیست، مشکلات سیستم آبرسانی مزید بر گرمای هوا شده و کمآبی بیسابقهای گریبان مردم را گرفته است. در این میان مافیا دست بکار شده، با 2000 تانکر به صورت غیرقانونی از لولهها آب برداشته و به قیمت گزاف به کسانی میرسانند که دسترسی به آب لولهکشی ندارند یا آبشان قطع شده است. این جدا از 900 تانکری است که مسئولان شهری برای آبرسانی به مردم میفرستند.
ظاهراً جمعیت فزاینده دهلی کار دستش داده است زیرا در 20 سال اخیر، از 9 میلیون به 17 میلیون رسیده است و بدتر از آن اینکه، 40% از ساکنان کنونی شهر از مهاجرانی هستند که به صورت پراکنده و بدون این که در جایی ثبت شود، همسایه دهلویها شدهاند. با این حال مسئولان شهری، ایالتها اطراف را متهم میکنند به اینکه نتوانستند در این سالها آب بیشتری به دهلی برسانند. باید دید نخست وزیر جدید هند که دفتر کارش حداکثر 10 کیلومتر با خانههای بیآب دهلی فاصله دارد، چه راهکاری برای حل این معضل دارد.
در آمریکا هم که بیش از نصف مصرف آب به بخش خانگی برمیگردد، همه مناطق و ایالات آن در چندسال اخیر به نوعی با مشکل آب مواجه شده است. سازمان محیط زیست آمریکا روشهای مختلفی را به مردم کشورش پیشنهاد داده تا بتوانند بدون سختگیری بر خود از مصرف آب در خانهها و واحدهای تجاری بکاهند. در ایالات متحده در حال حاضر 7 ایالت (تگزاس، اوکلاهما، آریزونا، کانزاس، نیومکزیکو، نوادا و کالیفرنیا) در شرایط بحران آبی قرار دارند و با خشکسالی دست به گریبان هستند.
نقشه وضعیت خشکسالی در ایالتهای مختلف آمریکا تا پایان سال 2013
علل اصلی کمبود آب در جهان چیست؟
کمبود آب علل متعددی دارد، اما مهمترینِ آنها از این قرار است:
·افزایش جمعیت: شاید اولین کسی که نسبت به خطر افزایش جمعیت در نسبت با منابع اندک هشدار داد، توماس مالتوس در قرن 18 باشد. حتماً میدانید که در 50 سال اخیر، جمعیت جهان به بیش از دو برابر افزایش یافته است. یکی از علل عمده آن را باید در رشد بهداشت عمومی به ویژه کاهش مرگ نوزادان، کودکان و مادران جست. در واقع تولدها زیاد نشده، بلکه مرگ و میر کم شده است. با این حال همه تخممرغها را نمیتوان در سبد افزایش جمعیت گذاشت، زیرا مثلاً درآمریکا روند کاهش آب شیرین در یک قرن اخیر، دو برابر روند افزایش جمعیت بوده است.
نمودار توزیع مصرف آب در بخشهای مختلف
·هدررفتن آب در بخش کشاورزی: کشاورزی حدود 70% از آب قابل شرب کره زمین را مصرف میکند.حدود سهپنجم از این میزان هدر میرود! علت این هدررفتن گاهی خیلی ساده است، مانند چکهکردن لولهها؛ و گاهی پیچیدهتر است مانند عدم تناسب گیاه با زمین. در واقع برخی گیاهان که نیازمند آب بیشتری برای رشد هستند، در زمینهای خشک مورد کشت قرار میگیرند و این به معنای نیاز به مصرف آبِ بیشتر است. همه در تلاشاند تا با ترویج روشهای نوین آبیاری و دستکاری ژنتیک در گیاهان برای افزایش ثمر آن، از میزان آبی که لازم است در کشاورزی استفاده شود بکاهند. با این حال جمعیت روزافزون جهانی نهنگی است که هر چه به آن بدهی باز هم دو قرت و نیمش باقی است. هند، چین، استرالیا، اسپانیا، آمریکا و ... که کشاورزیِ گستردهای دارند، تا چندی دیگر مجبور خواهند بود به هزار روش از آب مصرفی در کشاورزی بکاهند، کاری که البته کمابیش آغاز کردهاند.
·آلودهشدن آبهای قابل شرب: کشاورزی کنونی نه تنها بسیاری از منابع آبی را هدر میدهد، بلکه آفتکشها و کودهایی در آن مورد استفاده قرار میگیرد که در آبهای سطحی رها میشود و آن را آلوده میکند. صنایع گسترده در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه نیز برای کاهش هزینه تولید خود از مدیریت پسماندشان دریغ میکنند و آن را بیملاحظه در رودخانهها، دریاچهها و دریاها خالی میکنند. انسانها علاوه بر اینکه با افزایش جمعیت موجب گسترش صنایع برای تأمین غذا، خانه و پوشاک خود شدهاند و افزایش مصرف آب را به صورت غیرمستقیم افزایش دادهاند، با فاضلاب تصفیهنشده خود نیز مستقیماً موجب آلودگی آبها میشوند. لازم به ذکر است آلودگی به آبهای زیرزمینی هم نفوذ میکند. بدتر از همه اینکه بسیاری از این آلودگیها به سرعت قابل شناسایی نیست و پس از اینکه چندسال بعد موجب بیماری افراد و گونههای جانوری شد، تازه خود را نشان میدهد.
·تغییرات آب و هوایی: عمده این تغییرات در یک کلمه خلاصه میشود: گرم شدن جو زمین یا آنچه آن طرفِ آبیها به آن اتمسفر میگویند. صنایع گسترده و گازهای گلخانهای به ویژه دیاکسید کربن، دمای میانگین کره زمین را افزایش دادهاند. در نتیجه اگر چه بارشها کمتر شده، به علت گرما (که فاصله مولکولهای آب را بیشتر میکند) یخچالها در دو قطب، ذوب شده و سطح آبهای آزاد در حال بالاآمدن است. پس بسیاری از شهرهای ساحلی باید سکنه خود را تخلیه کنند. تناقض دیگر این است که این تغییرات موجب خشکی در برخی قسمتهای کره زمین شده و راهافتادن طوفان و سیل در قسمتهای دیگر شده است.
عواقب وخیم کمآبی
سه پیامد اصلی برای کمآبی وجود دارد که هر روز در حال گسترش است:
·مرگ و بیماری انسانها: پیشتر در این مورد گفته شد، اما اضافه میکنیم طبق برآورد سازمان ملل، با روند فعلی تا سال 2025 حدود دو سوم جمعیت جهان با تهدید کمآبی و 1.8 میلیارد نفر با مصیبت بیآبی روبرو خواهند بود. جدا از این، کمآبی موجب کاهش محصول کشاورزی و فعالیت صنایع میشود که به صورت غیرمستقیم بر زندگی انسانها اثر منفی میگذارد.
·نابودی زیستبومها و کاهش تنوع زیستی: در 20 سال اخیر بیش از نصف تالابهای کره زمین خشک شده است تالابها برخلاف تصور اولیه، زمینهای بسیار بابرکتی هستند، یعنی اولاً محل تغذیه، رشد و زندگیِ بسیاری از پستانداران، پرندگان، ماهیها و بیمهرهگان هستند، ثانیاً منبع کشت برنج محسوب میشوند که برای تغذیه جمعیت جهان جایگاه کلیدی دارد، ثالثاً آب را تصفیه میکنند و رابعاً در جلوگیری از بروز طوفان و سیل، بسیار کارآمدند.
طی دهههای اخیر، روند کمآبی به حدی رسیده که بسیاری از رودخانهها تنها در چند ماه از سال جریان داشته و بسیاری از دریاچهها دائماً کوچکتر میشوند. دریاچه آرال در سه دهه اخیر وسعتی چون دریاچه میشیگان آمریکا را از دست داده است. هم کاهش آب آن، هم استفاده از آن در کشاورزی و هم آلودهشدنش موجب غلظت نمک در آن شده است. از بینرفتن دریاچههایی که این چنین بواسطه فعالیت انسانها تخریب میشوند، ناگهان سوپاپ اطمینان یک منطقه را از آن میگیرد، در نتیجه مرگ و میر انسانها و نابودی گونههای جانوری افزایش مییابد.
·وقوع جنگ آب میان کشورها: بیشتر ما ایرانیها از بزرگترهایمان که شغل اصلیشان کشاورزی بوده است، چیزهایی در مورد منازعه ده بالا و ده پایین بر سر سهم آب شنیدهایم، در مورد آن خواندهایم ویا متأسفانه آن را تجربه کردهایم. اکنون این مسأله را در عرض و طول دهکده جهانی تصور کنید که هر روز استراتژیستها از خطر وقوع «جنگ آب» خبر میدهند. حتی هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا در سال 2012 میلادی اعلام کرد:«این تهدیدها واقعی است و دغدغههای جدی در حوزه امنیت ملی ایجاد میکند.»
متأسفانه طبق برآوردها کمبود آب در نقاطی جدیتر خواهد بود که هماکنون نیز دچار منازعات سیاسی هستند. به نظر میرسد هم اکنون یکی از علل عمده تصاحب بلندیهای جولان توسط رژیم صهیونیستی تأمین امنیت آب برای صهونیستها است. منازعه سنگال و موریتانی بر سر رود سنگال و مناقشات سوریه و عراق بر سر فرات در چند دهه اخیر نیز، از اولین نشانههای وقوع جنگ آب در آینده نزدیک است. جالب اینجاست که یکی از معروفترین جنگهای آب بر سر دجله و فرات رخ داده است. 2025 سال پیش از میلاد در همین منطقه (استان ذیقار کنونی در عراق) دو شهر سومری با نامهای اوما و لاگاش با فاصله حدود 30 کلیومتر از یکدیگر قرار داشتند که پس از منازعات متمادی، قراردادی بر سر استفاده از حقآبه این رودخانهها و کشاورزی بر زمینهای حاصلخیز اطراف آن بسته بودند. با تجاوز اوما از این قرارداد، لاگاش به آن شهر حمله کرد و پادشاه آن را شکست داد. در حکاکیهای سنگیِ آن منطقه، تصویر لاشخورهایی در حال پرواز نقش بسته که سر بریدهشده سربازان اوما را به دندان گرفتهاند. آیا دوباره چنین جنگهایی در انتظار مردم جهان است؟
همه این پیامها و تهدیدها موجب شده حتی شرکتهای خصوصی نیز دست بکار شوند تا بلکه خود را تبرئه کنند. طبق گزارش آژانس جهانیِ آب، از سال 2011 میلادی تا کنون بیش از 84 میلیارد دلار توسط این شرکتها در سراسر جهان برای حفظ و مدیریت آب مصرفی خود سرمایهگذاری کردهاند.
کمبود آب، چه سابقهای در ایران دارد؟
شاید وقتی کوروش پادشاه هخامنشی در مورد ایران دعا کرد که «خداوندا این سرزمین را از دشمن، خشکسالی و دروغ محفوظ بدار» در ذهنش خاطره خشکسالیهایی که دیده یا از پدرانش شنیده بود، مرور میکرد.بنابراین کمبود آب در ایران چیز جدیدی نیست. با این حال ما به آخرین دوره خشکسالی، یعنی خشکسالی در چند دهه اخیر نظر داریم که البته از سال 1386 شدت بیشتری یافته است.
بیش از 50 سال پیش در 1971 میلادی اجلاسی بینالمللی در رامسر برگزار شد و طی آن نمایندگان دولتها کنوانسیونی را با نام «مردابها و اهمیت بینالمللی آن به ویژه پرندگان زیستگاه» به امضا رساندند.این قرارداد از آن پس به «کنوانسیون رامسر» معروف شد که هدف از آن حفظ مردابها به دلیل عملکردهای زیستمحیطی حیاتی آن است. این کنوانسیون با 5 سازمان بینالمللی به ویژه «سازمان حیات وحش جهان» (WWF) همکاری میکند که هدف عمده آنها مقابله با کمآبی و حفظ گونههای پرندگان است. تا کنون 2000 محل با جایگاه بینالمللی شناسایی شدهاند. این بدان معنا است که از دسترفتن تالاب در یک کشور، در واقع همه کشورهای جهان را در هر جای کره زمین متأثر میسازد.کنوانسیون رامسر دولتهای عضو را متعهد میسازد نسبت به این وظیفه بینالمللی یعنی حفظ تالابهای خود و گونههای جانوری آن از نابودی و آلودگی، همه تلاش خود را بکار گیرند.
زیستبوم منطقه را نیز باید یکی از ریشههای کمآبی ایران دانست. چند دهه است که خاورمیانه بیش از سایر نقاط جهان با مشکل کمآبی دست و پنجه نرم میکند. طبق برآورد سازمان ملل تا سال 2025 میلادی 30کشور با مشکل جدی کمآبی روبرو خواهند بود که 18 مورد آن در همین حوالی است، مثل مصر، اسرائیل، سومالی و یمن. ایران نیز مانند سوریه، اردن و عراق جداً با معضل بیابانزایی روبرو است. اردن در سالیان اخیر به شدت با کمبود آبهای زیرزمینی مواجه شد و در نتیجه 30% به هزینه آب مصرفی افزود. عربستان نیز بر اثر کمبود آبهای زیرزمینی، بالاخره تصمیم گرفت قید خودکفایی را زده، سطح زیر کشت خود را تا سال2016 میلادی کاهش داده و بجای آن 15 میلیون تن گندم، برنج و ذرت وارد کند.
طبق گزارش بانک جهانی، ایران از میان192 کشور جهان در جایگاه 62 از لحاظ منابع آبی قرار دارد (129 میلیارد متر مکعب)اما با توجه به جمعیت بالای کشور ما، سرانه منابع آب در کشور ما از 122 کشور دنیا کمتر است.میانگین سرانه منابع آب در جهان 3.6 برابر ایران است.
عیسی کلانتری از وزرای سابق کشاورزی با تأکید بر وضعیت وخیم ایران در حوزه آب، میگوید «اگر تخریب سریع و شگفتآور منابع آب زیرزمینی با روند کنونی ادامه یابد، ایران با تاریخ هفتهزارسالهاش تا 20 سال دیگر غیرقابل سکونت خواهد بود.» وی افزوده است این کمآبی تهدید بزرگتری از بحران هستهای، اسرائیل یا آمریکا برای ایران است.
مهمترین عوامل کمبود آب در ایران کنونی چیست؟
اولین مرحله برای شناخت این پدیده شوم، بررسی مهمترین عوامل آن است:
·جغرافیای خشک و وابسته به بارش: گفتیم که زیستبوم خاورمیانه که ما در آن قرار داریم، یکی از ریشههای اصلی خشکسالی است اما در اینجا به یک مشکل خاص یعنی وابستگی ایران به بارشی که دائماً از آن کاسته میشود، برمیخوریم. 85% از وسعت کشور در منطقه فراخشک، خشک و نیمهخشک قرار دارد. به بیان دیگر ایران شامل یک فلات مرکزی خشک است که از نظر تغذیه آبی، کاملاً وابسته به دو رشتهکوه البزر و زاگرس است (دو استثنا در این مورد، جلگه مازندران و خوزستان است). رودخانهها عموماً از این دو رشتهکوه سرچشمه میگیرند و ذخایر آبی نیز در فصول گرم، همان برف و یخی است که در ارتفاعات این دو از زمستان سال گذشته باقی مانده است.
حالا تصور کنید نه تنها میزان بارش در ایران یکسوم میانگین جهانی است، بلکه در سالهای اخیر دائماً از کاهش میزان بارش خبرهایی بگوش میرسد و ارقام مختلفی اعلام میشود. همین دو ماه پیش توکلی نماینده مجلس در شورای عالی آب اعلام کرد در چند سال گذشته 20 تا 25% از بارشها کاسته شده است. البته هر شهر و شهرستانی وضعیت خاص خود را دارد. مثلاً فرماندار بانه ابتدای امسال از کاهش 18 درصدی بارش در این منطقه خبر داد که در نتیجه آن، حجم آب سد سبدلوی بانه از 3 میلیون و 200 هزار متر مکعب در سال 1391، به یک میلیون و 200 هزار کاهش یافته است. این مسأله بسیاری از کشاورزان منطقه را با مشکل مواجه ساخته است.
·هدررفتن آب در کشاورزی:آبیاری غرقابی در ایران و کشت نامناسب یکی از معضلات ما و بسیاری از کشورهای خاورمیانه است. 85% از آب مصرفی خاورمیانه در بخش کشاورزی مصرف میشود که این عدد در ایران به 90% میرسد. این در حالی است که کشاورزی تنها 15% از تولید ایران را شامل میشود. درست است که یکی از علل مصرف بالای آب در کشاورزی این منطقه، آب و هوای خشک آن است، اما میتوان با روشهای نوین از این میزان مصرف کاست، بدون اینکه که دچار کاهش محصولات کشاورزی شویم.
متأسفانه کشاورزان زحمتکش ما در بسیاری از بخشهای کشور، هنوز اطلاع کاملی از آبیاری جدید نداشته یا سرمایه و یا تمایل لازم را برای بهرهگیری از آن ندارند. با وجود شعارهای دولت یازدهم مبنی بر اصلاح کشاورزی و حل مشکل کمآبی، تحریم نفتی و کمبود بودجه مجال چندانی برای مسؤولان باقی نگذاشته است. "فایننشال تایمز" در مقاله خود پیرامون کمآبی در ایران، اصلاح نظام کشاورزی ایران را در یک دهه آتی نیازمند سرمایهگذاری 100 میلیارد دلاری دانسته است.
·استفاده غیراصولی از آبهای زیرزمینی: یکی از مهمترین ذخیرههای آبی ایران، آبهای زیرزمینی هستند که از دیرباز به وسیله قنات در فلات مرکزی حفظ شده و جریان مییافت. متأسفانه بر اثر کاهش بارش، بسیاری از کشاورزان و واحدهای صنعتی مجبور به حفر چاههای غیرمجاز و آبکشی بیش از حد از آن شدهاند که شاید یکی دو سال مشکل آنها را حل کند، اما به مرور بر مشکلات آنها میافزاید. زیرا آبهای زیرزمینی، آبهای سطحی و بارش در یک چرخه قرار دارند و استفاده غیراصولی از هر کدام، بلافاصله اثر منفی بر دو مورد دیگر دارد. چهار دهه پیش تنها 50 هزار حلقه چاه در ایران وجود داشت که سالانه حدود 9 میلیارد متر مکعب از آنها برداشت میشد، اما اکنون بیش از650 هزار حلقه ایجاد شده که سالانه بیش از 60 میلیارد متر مکعب از آنها برداشت میشود!
فایننشال تایمز ضمن نقل قول از کاوه مدنی استاد ایرانی در دانشگاه دولتی لندن مینویسد ایران از 2000 سال پیش صنعت قنات را به دنیا معرفی کرده، اما متأسفانه بر اثر افزایش جمعیت، رشد مراکز صنعتی در فلات مرکزی، پمپاژ آب از آبهای زیرزمینی به صورت غیرقانونی و غیراصولی و نهایتاً تغییرات کلی در آب و هوا، 36 هزار رشته قنات در ایران خشکیده و مقنیها نیز با افراد جوان جایگزین نشدهاند. برای مثال در 50 سال اخیر 40 قنات در جنوب تهران متروک شده و به جای آن1400 پمپ مشغول آبرسانی به سبزیکاران و جمعیتِ رو به رشد است. البته نگهداری قناتها نیز کمخرج نیست. تنها لایروبی قنات 7 کیلومتری کریمآباد در جنوب تهران، سالانه50 میلیون هزینه دارد.
نماینده مجلس در شورالی عالی آب در این مورد میگوید:«اثر منفی برداشتهای بی رویه آب روی آبدهی چاهها و ممنوعه شدن دشتها بسیار فزاینده بوده است تا جایی که متوسط آبدهی چاهها تقریبا به یک سوم رسیده است... کاهش ذخایر آب زیرزمینی و افت سطح آب باعث کاهش زهکشی رودخانهها و تخلیه چشمهها و زهآبهای دشتها به رودخانهها شده است و به همین خاطر در جریان سطحی در رودخانهها با وجود بارندگی حدود نرمال در برخی از حوضههای آبریز با کاهش شدید مواجه هستیم و یکی از دلایل خشک شدن تالابها و دریاچههای کشور همین امر است.»
·افزایش بیرویه جمعیت و مصرف آب در واحدهای مسکونی: ابتدای سال جاری، معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا اعلام کرد مصرف آب در تهران، اراک، اصفهان، اراک، شیراز، قزوین، قم، کرج، کرمان، مشهد، همدان و یزد بیش از مخازن آب در این شهرها است. این در حالی است که 517 شهر دیگر نیز مصرفی برابر با مخازن خود دارند و اگر همین روند ادامه پیدا کند، آنها هم با همین مشکل مواجه خواهند شد. لازم به ذکر است5 میلیون مشترک روستایی و 14 میلیون مشترک شهری در ایران وجود دارد. این جدا از واحدهای تجاری، صنعتی و کشاورزی است.
افزایش جمعیت موجب شده بسیاری از رودخانهها با کمبود آب و حتی خشکی فصلی مواجه شوند. در این مورد میتوان انتقال آب زایندهرود برای مصرف شهرهای اطراف و در نتیجه خشکشدن آن در سال 1379 اشاره کرد. اخیراً نیز مدیرعامل شرکت مهندسی آب و فاضلاب کشور از خشکشدن سد لار و لتیان خبر داد که آب شرق تهران را تأمین میکنند. لازم به ذکر است است هماکنون آب 3057مشترک پرمصرف در تهران به مدت 7 ساعت در طول روز قطع میشود.
·لولهکشی غیراستاندارد در مناطق شهری: همین الآن که گزارش حاضر را میخوانید، طبق آمار رسمی، 30% از آب تصفیهشده به دلیل فرسودگی لولهها هدر میرود. جدا از این، آب لولهکشی در شهرهای ما تنها به صورت تصفیهشده ارائه میشود و مردم مجبورند برای آبیاری باغچه و شستن حیاط و خودرو خود نیز از همان آب شیرین استفاده کنند. در این مورد تنها وزارت نیرو و شرکت آبفا باید برای رفع این معضل اقدام کنند. زاهدان، کاشان و بجستان از شهرهایی هستند که توزیع دوگانه آب را تجربه کردهاند و میتوان از این تجربه برای انتخاب بهترین راه، سود جست.
·تغییرات آب و هوایی در کره زمین که پیشتر توضیح داده شد، اما به نظر میرسد با توجه به مواردی که گفته شد، نمیتوان همه تقصیر را گردن کره زمین انداخت!
نتایج کمبود آب در ایران چیست؟
·عدم دسترسی مردم به آب: بسیاری از مردم به آب شرب سالم دسترسی ندارند یا باید از تانکرها آب دریافت کنند. رئیس شورای شهر چالوس ادعا میکند 80% از مردم شهر هچیرود به دلیل کاهش شدید آب در چاهها و قطع آب لولهکشی با بحران روبرو بوده و تانکرها به آنان آب میرسانند. این مسأله به بروز نارضایتیهایی منجر شده است.فرشاد جعفری رئیس شورای شهر کلاردشت نیز از کمبود آب آشامیدنی در تابستان به دلیل فرسودگی لولهها و حضور گردشگران خبر داد و افزود 8 روستا از 19 روستای این منطقه از طریق تانکر، آب دریافت میکنند. مدیر عامل آب و فاضلاب شهرستان رامسر نیز از قطعی آب در شبها برای مناطق جواهرده، اربه کله، لرسانور و هفت شهیدان خبر داد. مدیرعامل آب استان مازندران علت اصلی این مشکلات را کاهش 30 درصدی بارش و آبدهی رودخانهها دانست. حمیدرضا جانباز مشاور وزیر نیرو اخیراً اعلام کرده است به بیش از 7 هزار روستا در کشور با تانکر آبرسانی میشود که برخی از آنها 14 سال است با کمآبی دست و پنجه نرم میکنند.
·تخریب محیط زیست: دریاچه ارومیه و تالابهای مهمی چون هامون و گاوخونی خشک شدهاند یا در معرض نابودی قرار دارند. برای مثال فایننشال تایمز در مورد دریاچه ارومیه هشدار داده است که با کاهش سریع ارتفاع آب دریاچه از 1996 تا کنون، میزان ذخایر آن از 31میلیارد متر مکعب به 1.5 میلیارد رسیده است. 80 هزار پمپ آب زیرزمینی و 37 بند در اطراف دریاچه که عمدتاً برای مصارف کشاورزی است، موجب شده آب ورودی به دریاچه بسیار کاهش یابد. دولت یازدهم از آغاز بکار خود کمیته ویژهای را برای حل بحران دریاچه ارومیه تشکیل داده است. تالاب هامون نیز در سیستان و بلوچستان که زمانی با دو سه رودخانه پرآب اطرافش، گرمی و خشکی هوای سیستان و بلوچستان را تعدیل میکرد، سالها است خشک شده و منبع پراکندگی گردوغبار در منطقه شده است. دولت ایران، بازسازی سد کجکی در افغانستان را علت اصلی کمآبی رود هیرمند و خشکی تالاب هامون میداند، اما ضیایی معاون آب در وزارت آب و انرژی افغانستان بیان داشته که حقآبه ایران کم نشده و علت اصلی روند خشکی رودخانه، کانالها و چاههایی است که در امتداد هیرمند و شهرهای اطراف آن در ایران حفر شده است. به نظر میرسد باز هم پای سوءمدیریت در میان است نه تحریمهای بینالمللی!
·کاهش آبهای سطحی: بسیاری از رودخانههای مهم تنها در فصول خاصی از سال جریان دارند و یا به کلی خشک شدهاند. در این مورد میتوان علاوه بر زایندهرود، از رودخانه قرهسو در استان اردبیل نام برد که با وجود 285 کلیومتر طول از رشتهکوه تالش تا روخانه مرزی ارس، دستبهگریبانِ خشکسالی است و به حالت نیمهخشک درآمده است. رودخانه قزلاوزن و تالوار نیز در شهرستان بیجار در معرض خشکی کامل قرار گرفته است. عفیفی مدیر جهاد کشاورزی شهرستان با بیان این معضل، علت اصلی آن را برداشت غیرقانونی آب توسط کشاورزان و باغداران و مدیریت نامطلوب بر منابع آبی دانست.
·مرگ گونههای جانوری: بسیاری از گونههای جانوری یا از بین رفتهاند یا دستکم از ایران رخت بربستهاند، مانند آهو و میشمرغ در استان کردستان که متأسفانه علاوه بر خشکسالی و بیابانزایی، صید بیرویه نیز بلای جانشان شده است. بر اثر خشکی زایندهرود و در نتیجه آن، خشکشدن تالاب گاوخونی که اکنون تنها زهآب برخی زمینهای کشاورزی اطراف را دریافت میکند، دیگر پرندگان مهاجری که از روسیه و قفقاز به جنوب کشور میرفتند، در این تالاب اقامت نمیکنند. به عنوان مثالی دیگر باید از ماهیهای رودخانه قرهسو در مشکینشهر نام برد که بر اثر خشکی رودخانه ناشی از خشکسالی و بهرهبرداریِ بیش از حد برای مصارف کشاورزی، در چند ماه اخیر تلف شدند. مدیر کل حفاظت محیط زیست استان اردبیل، این ماهیان را شامل ماهی سیاه، سسماهی، ماهی برکهای، شاهکولی و کپور ماهی دانست.
·بیابانزایی و گردوغبار: خشکشدن زمین، جنگلزدایی و بیابانزایی علاوه بر تخریب زمین، موجب گسترش گردوغبار در فضای کشور شده است. لازم به ذکر است یکی از علل دیگر بیابانزایی، کشت بیش از حد در یک زمین توسط کشاورزان و چرای بیش از حد دام در آن است. تنها در اصفهان، دهها هزار هکتار از زمینهای کشاورزی خشک شده و حدود 500 میلیون اصله درخت در چند سال اخیر از بین رفته است. به گفته مدیر کل سازمان حفاظت محیط زیست استان اصفهان، خشکشدن تالاب گاوخونی وضعیتی را ایجاد کرده که با وزش هر باد، گرد و غبار در مناطق اطراف آن حتی شهر اصفهان پراکنده میشود، جدا از اینکه شوربودن این گردوغبار و نشستن آن بر زمینهای کشاورزی اطراف، بر باردهی زمینهای کشاورزی نیز اثر منفی گذاشته است.
·کاهش محصولات: بر اثر خشکشدن چاهها، 10% از تولید غلات طی سال 1386 تا 1391شمسی کاسته شد. هماکنون نیز یکچهارم زمینهای زیرِکشت با استفاده غیراصولی و بیشازحد از آبهای زیرزمینی سر پاست که عواقب ناگوار خود را در سالهای بعد نشان خواهد داد.
·بیکاری و معضلات اجتماعی: بسیاری از کشاروزان بر اثر کمآبی مجبورند به کشت دیم دست بزنند یا کشاورزی خود را تعطیل کنند. برای مثال با خشکشدن زایندهرود، کشاورزان اصفهان (حدود 2 میلیون نفر) به ویژه در شرق این استان با معضل جدی مواجه شدهاند و بسیاری از آنها به علت بیکاری مجبور شدهاند کشاورزی را رها کرده و عجالتاً به کارهای دیگری بپردازند.
تمدنهایی که کمبود آب را جدی نگرفتند و ...
بیآبی چیز جدیدی نیست. تمدنهایی بودهاند که صدها سال عمر کردهاند و آثار فاخری از خود برجای گذاشتهاند که هنوز دانشمندان را در حیرت خود نگه داشته است. اما بر اثر تغییرات آب و هوا و کمبود آب، رخت از تاریخ بربستهاند و صفحات آن را به تمدنهای بعدی سپردهاند.
شاید عجیبترین مورد، تمدن دره سند باشد. هنوز این سرزمین که از هند تا ایران کشیده میشده است، پر از جلگههای معروف و سرسبز است و گاهی از وفور باران در سیل فرومیغلتد. اما تمدن دره سند 3000 سال پیش نابود شد. دانشمندان علت اصلی آن را تغییر الگوی باران و کاهش محصول میدانند.طبیعی است جمعیت 5 میلیونی آن که در دوره خود عدد بسیار بزرگی بوده و دستکم 10%جمعیت جهان محسوب میشده، نیازمند آب و غذای فراوانی بوده است. هماکنون نیز یکی از مشکلات اصلی در کمآبی، جمعیت زیاد کره زمین است.
یکی دیگر از تمدنهایی که تغییرات آب و هوایی را دستکم گرفته و مانند بشر امروزی، با وجود اینهمه تهدید طبیعی به کشتار یکدیگر افتادند، تمدن معروف مایا در آمریکایی مرکزی است. شهرها، خیابانها، بناهای تاریخی با مهندسی پیشرفته، زمینهای وسیعِ زیر کشت، کاربرد وسیع ریاضی و نگارش و تقویم و ... هر کسی را به تحسین وامیدارد. شهرهای تمدن مایا در حدود 900میلادی از سکنه خالی شد و اکنون تنها زبان مایایی و برخی سنن آن به جا مانده است.
آب واقعاً مایه حیات است و ارزش آن را زمانی حس میکنیم که آن را از دست میدهیم. علت آن این است که هیچ چیز جای آب را نمیگیرد. کاش به صورت طبیعی دچار فقدان آن میشدیم. مشکل اینجا است که خدا همیشه نعمت میدهد و این ما هستیم که از آن بد استفاده میکنیم.
به هر حال چالشی که ما با آن روبرو هستیم، یافتن راههای حفظ، مدیریت و توزیع مناسب منابع آب شیرین است. متأسفانه ایران در بین 133 کشور جهان در رتبهبندی مدیریت منابع آب، بر پله 132 ایستاده است. واشنگتنپست سه نشانه مدیریت ناکارآمد بر منابع آبی را فناوری نامناسب در حوزه کشاورزی، یارانههای سنگین دولت بر حوزه آب و فقدان برنامه ریزی بلند مدت میداند.
به نظر میرسد باید برای کاهش مصرف آب از روشهای متنوعی بهره گرفت و الا به زودی با مشکلات لاعلاجی روبرو خواهیم بود:
·آگاهیبخشی: اولین قدم آن است که همه بدانند مشکل آب دامن آنها را نیز خواهد گرفت. «همه» شامل مردم، نخبگان و مسئولان دولتی میشود.
·همکاری جهانی: مشکل کمآبی یکی از مشکلات بینالمللی است یعنی هم علل آن و هم پیامدهایش از مرزها میگذرد بنابر این جز از طرق بینالمللی قابل حل نیست.
·پیشگیری از گسترش کمآبی با وضع مقررات سخت، ابتکارات علمی و تلاش سازمانهای مردمنهاد (سمن): درخواست رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در شهریور سال جاری برای تشکیل اتاقهای فکر میان نمایندگان دولت و تشکلهای مردمنهاد و همچنین تأکید وی بر لزوم تلاش برای بکارگیری ایدههای دانشگاهی برای حل مشکل کمآبی، طلیعه اقدامات مثبت در این زمینه است. خانم ابتکار همچنین به دستور دولت به صنایع بزرگ برای نصب تجهیزات مناسب خبر داد و هشدار داد در صورت عدم تعامل مثبت آنها تا آخر سال جاری، تذکر دریافت کرده و حتی شاید برخی از آنها تعطیل شوند. باید دید آیا این ضربالاجل دولت نیز مانند ضربالاجل نیروی انتظامی به خودروسازان برای ارتقای استانداردهای خود دائماً تمدید خواهد شد یا نه! اگر در کشور ما سمنها از قدرت عمل بیشتری برخوردار شوند، میتوانند با درخواست تحریم کالاهای شرکتی که از روشهای ضدمحیطزیستی در تولید محصول خود بهره میگیرد، آن شرکت را مجبور به تغییر روش خود میکردند.
·وجود یک نظام جامع و اولویتگذاری بر اصلاح بخش کشاورزی:فشار زیاد بر شهروندان برای صرفهجویی در مصرف آب، در کشوری چون ایالات متحده صحیح است که حدود نیمی از مصرف آب به واحدهای مسکونی برمیگردد. اما در ایران 90% آب توسط بخش کشاورزی مصرف میشود و حتی اگر همه مردم در خانههای خود و حتی واحدهای تجاری و صنعتی صرفهجویی کنند، مشکلی حل نمیشود. پس دولت و صداوسیما به جای اینگونه اقدامات و تبلیغات یا انداختن تقصیر به گردن کشورهای همسایه یا کره زمین، بهتر است هر چه زودتر راه چارهای برای اصلاح نظام کشاورزی در ایران ابداع کنند. به نظر میرسد علاوه بر روشهای نوین آبیاری، محدودسازی کشاورزی در ایران به چند محصول راهبردی و انتقال عمده شاغلان این حوزه به حوزههای جدید مانند توریسم و علم و فناوری سه راهکار منطقی و غیرقابل اجتناب برای کشور خشکی مانند ایران است. در واقع ما نیازمند همفکری و همکاری همه در حوزههای مختلف هستیم که تشکیل شورای عالی آب، میتواند طلیعه آن باشد.
·حرکت به سمت افزایش منابع آبی با سرمایهگذاری در این زمینه: اگر تنها به فکر افزایش منابع آبی باشیم، مثلاً پروژه انتقال آب خلیج فارس را به داخل فلات ایران پیگیری کنیم، علاوه بر اینکه هزینههای سنگینی به صورت سالیانه برای این پروژه و شیرینسازی آب از جیب مردم و دولت خواهد رفت، این کار بدان معنا است که از تغییر خود عاجزیم و تنها میخواهیم همه چیز را با خود هماهنگ کنیم. با این حال اگر مواردی که پیشتر گفته شد مانند پیشگیری از افزایش مصرف به ویژه در بخش کشاورزی نتیجه نداد، میتوانیم در برخی نواحی ساحلی از شیرینسازی آب استفاده کنیم، یا از برخی کشورهای دیگر آب وارد کنیم. ضمن اینکه میتوان با سیاستهای مختلف در بلندمدت به افزایش آبهای زیرزمینی و سطحی یاری رساند.
اگر دست روی دست گذاشته و منتظر بقیه باشیم، شاید زودتر از بقیه تلف شویم. فکر سفر به کشورهای دیگر یا اتهامزنی به این و آن را از سر بیرون کنیم و به خود، کشور و آیندهمان بیاندیشیم. ظاهراً مجبوریم پیش از اینکه همه گزینههایمان را از دست بدهیم، عجالتاً یک یا دو گزینه را فدا کنیم.
جامعه > محیط زیست - شرق نوشت: تا همین چندسال
پیش برای بسیاری از مسئولان و مردم ساخت سد نشانه پیشرفت و توسعه و سازندگی بود.
اهالی بسیاری از مناطق کشور یکی از اصلیترین درخواستهایی که داشتند ساخت سد در
شهرستان و استانشان بود.
با همین دیدگاه در گوشهوکنار کشور، از شمال تا جنوب صدها سد ساخته شد و این
میل بیپایان به سدسازی همچنان ادامه دارد. اما زمان گذشت و طبیعت قهر خودش را نشان
داد که همه آن سدها آنطور که تصور میشد نهتنها حلال مشکلات نیستند بلکه خود در
حال تبدیلشدن به مشکل و معضلی جدید هستند. حالا مدتهاست ساخت هر سد در هر
منطقهای از کشور بیشتر از هر کس داد اهالی خود همان محل را درمیآورد؛ از مردم
عادی تا فعالان محیطزیست و اجتماعی و فرهنگی.
اینروزها هم داستان ساخت دو سد، یکی در شمال کشور در استان گیلان و دیگری در
غرب و در استان کردستان، با اعتراضات و واکنشهای زیادی مواجه شده است. سد گیلانی
شفارود نام دارد و محیطزیستیها به دلیل اینکه با ساخت و آبگیری آن، حجم گستردهای
از جنگلهای کشور تخریب میشود با آن مخالفاند و در کردستان فعالان محیطزیست به
دلیل تخریبشدن چشمهها و آبشارها و مناظر طبیعی زیبا با ساخت سدی به نام «داریان»
در استانشان مخالفت کردهاند. این اولینبار نیست که اعتراضها به ساخت این سدها
رسانهای میشود.
اما در جدیدترین اتفاقها پیرامون این دو سد، دو خبر منتشر شد. روز گذشته «
سههزار فعال زیستمحیطی و مدنی به رئیسجمهور نامه نوشته و خواستار جلوگیری از
نابودی «چشمه بل» و متوقفکردن آبگیری سد داریان شدند».
در خبر دیگر هم ایسنا از «ایستادگی سازمان محیطزیست» در برابر ساخت سد «شفارود»
خبر داد.
در نامهای که قریب به سههزارنفر از فعالان محیطزیستی، مدنی، سیاسی، اقتصادی،
شخصیتهای دینی، علمی، آکادمیک و نخبه استانهای کردستان و کرمانشاه، به رئیسجمهور
نوشته و خواستار توقف آبگیری سد داریان شدند با اشاره و استناد به اصول هشتم،
پنجاهم، یکصدوسیزدهم و یکصدوبیستویکم قانون اساسی که از لزوم توجه به مقوله
محیطزیست و حفاظت از آن تأکید دارد، آوردهاند: «دولت شما که شعار تدبیر و امید را
سرلوحه عملکرد خود قرار داده است بر رعایت امورات زیستمحیطی تأکیدات زیادی کرده
است، همانطور که استحضار دارید منطقه هورامان (اورامانات) به دلیل دارابودن
آبشارها و چشمهها و کوههای مرتفع و گونههای کمیاب گیاهی و جانوری بهعنوان یکی
از پتانسیلهای جذب گردشگران داخلی و خارجی مبدل گشته است. مردم استانهای کرمانشاه
و کردستان با امیدواری به اعتدال و مشاهده مشارکت حضرتعالی در حل مشکلات منطقه با
دلگرمی فراوان به پای صندوقهای رأی رفته و کلید تدبیر و امید را برای گشودن درهای
توسعه و رونق منطقه انتخاب نمودند. اما علیرغم سپریشدن قریب به سهسال از فعالیت
دولت اعتدال، شواهد و قرائن حکایت از کمعطوفتی وزارت نیرو و برخی از سیاستگذاران
دولت تدبیر و امید در این منطقه در حراست و حفاظت از آثار طبیعی زیستمحیطی دارد.
با آبگیری سد بدمطالعهشده داریان دومین چشمه آب معدنی جهان و بزرگترین چشمه
کارستی در خاورمیانه بهنام چشمه بل که در سال ١٣٨٨ به شماره ٦٤ در فهرست آثار ملی
طبیعی به ثبت رسیده است، در زیر ١٠٩ متر ستون آب برای همیشه نابود میشود».
نویسندگان این نامه در ادامه به ارزشها و اهمیت چشمه بل اشاره کرده و در
اینباره نیز نوشتهاند: «منابع آب شرب کارستی ناب و چشمههای بزرگ در این منطقه
است که سبب بهوجودآمدن مظاهر تمدن و سکونتگاههای متعدد با بافت اجتماعی
منحصربهفرد در اورامانات گردیده است. چشمه بل یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی،
تاریخی، آیینی و زیستمحیطی میباشد که در مجاورت بقعه تاریخی و مبارکه امامزاده
عبیدالله(ع) برادر امامرضا(ع) میباشد که بهلحاظ فرهنگی به قداست خاص آن افزوده
است، این چشمه عظیم با تولید چهارهزارلیتر درثانیه بدون نیاز به تصفیه توانایی
تأمین آب شرب دومیلیوننفر را داراست که ارزش آن بسی بیشتر از چاه نفت است.
بنابراین انتظار میرود هرچهزودتر جلو این فاجعه زیستمحیطی گرفته شود».
در خبری که در رابطه با سد شفارود منتشر شده نیز آمده است: «محمد درویش، مدیرکل
دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیطزیست با بیان اینکه بهشدت با این
مسئله مخالف هستم، که مجریان بدون دریافت هر نوع مجوزی از سازمان حفاظت محیطزیست
به اجرائی و عملیاتیکردن پروژهها اقدام میکنند، اظهار میکند: « اگرچه ادعا
میشود سد شفارود بهمنظور تأمین آب شرب ٥٠ هزارنفر ساخته میشود، اما لازم بهذکر
است؛ اگر این سد منحصر به ٩٣ هکتار هم باشد، حداقل ٤٠ میلیونمترمکعب آب در آن جای
میگیرد، این در حالیاست که برای ٥٠ هزارنفر تنها به پنجمیلیونمترمکعب آب نیاز
داریم. سد شفارود در منطقهای که ریزشهای آسمانی آن دوهزار میلیمتر است و با حفر
حدود ٤٠ سانتیمتر در خاک میتوان به آب رسید و در کنار دریای خزر قرار دارد، ساخته
و از این طریق ٩٠ هکتار از ارزشمندترین جنگلهای هیرکانی قطع میشود».
طبق گفته محمد درویش، علاوه بر سد شفارود، سد «ایالو» در زنجان نیز فاقد مجوز
است و به سازمان حفاظت محیطزیست در مورد ساخت آن هیچ اطلاعی داده نشده است و قصد
دارند این سازمان را در عمل انجامشده قرار دهند. وی با اشاره به اینکه ادعا میشود
سد ایالو یک سد تنظیمی است، ادامه میدهد: «سد تنظیمی را در همان سرشاخهای
میسازند که سد اصلی یعنی مراش ساخته میشود، در صورتی که این سد روی سرشاخه دیگری
در حال ساخت است. مجریان که نگران مخالفت سازمان حفاظت محیطزیست با این سد
بودهاند، بلافاصله تمام نیروهای خود را بسیج کردهاند که ٢٤ساعته، طی سه شیفت کار
را به جایی پیش ببرند که بگویند روی این سد کار کرده، هزینه و بیتالمال صرف شده و
باید اجازه تمامکردن ساخت سد را بدهید».
درویش در پایان با اشاره به عزم جدی معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت
محیطزیست، برای جلوگیری از احداث سد شفارود میگوید: «در این مدت هم سازمان حفاظت
محیطزیست در مقابل فشارها ایستادگی کرده و فشارهای بسیاری را در جریان ساخت این سد
تحمل کرده است».
پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران: مدیرکل حفاظت محیط زیست کردستان روز یکشنبه ۹۳/۴/۲۹ در هشتمین نشست گروه کاری نجات چشمه بل در سنندج گفت: بر اساس گزارش مجری ساخت سد داریان، با وجود مکان یابی ۳۲ گزینه متفاوت برای ساخت سد، مکان فعلی برای ساخت این سد در نظر گرفته شده است.
ناصح قادری ادامه داد: بر اساس طرح کنونی، تاج سد داریان در استان کرمانشاه و مخزن آن در استان کردستان قرار می گیرد، اما مسئولین وقت کردستان در مورد ساخت سد دخالت داده نشده اند.
قادری با اشاره به اینکه اداره حفاظت محیط زیست کردستان از نخستین ادارات محیط زیست کشور است که اقدام به ایجاد گروه ارزیابی زیست محیطی کرده است، اظهار داشت: اگر مطالعات سد داریان به اداره حفاظت محیط زیست استان ارائه می شد، شاهد بسیاری از مشکلات کنونی نبودیم.
ساخت و آبگیری سد بلبر، آخرین زیستگاه پلنگ کردستان را نابود خواهد کرد
تا دو سال قبل هیچ مورد مستندی از حضور پلنگ در هیچیک از مناطق حفاظت شده استان کردستان گزارش نشده بود اما در فروردین ۱۳۹۱ گزارش هایی مبنی بر حمله پلنگ به دام های اهلی روستای عباس آباد که در داخل منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو قرار دارد به اداره محیط زیست سروآباد رسید. وقتی کارشناسان عازم روستای مذکور شدند متوجه شدند که باقی مانده لاشه بز اهلی بعد از تغذیه برای ممانعت از دسترسی دیگر جانوران روی درخت بلوط قرار گرفته بود و این نشان میداد که حیوان مهاجم پلنگ بوده است.
پلنگ حیواناتی قلمرو طلب به حساب می آید. پلنگ ها بطور مداوم به اطراف قلمرو خود سرکشی میکنند و سراسر مرزهای آن را با پشته کردن خاک، پنجه کشیدن بر درختان و ریختن سرگین با بوی خاص و پاشیدن ادرار روی جای پنجه ها بر درخت و روی محل پشته کردن خاک یا روی قسمت های انتهایی گیاهان وبوته ها نشانه گذاری می کنند.
….تصویر: بقایای اسکلت بز اهلی که توسط پلنگ شکار شده در داخل منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو
استان کردستان در حاشیه غربی فلات ایران قرار دارد و بخش مهمی از آن را کوهستان زاگرس، استپ ها و دشت های نسبتا وسیع در برگرفته است.
در سه منطقه اول تاکنون ردی و گزارشی مبنی بر مشاهده یا وجود پلنگ ارائه نشده است اما در منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو وقتی پای صحبت مردم محلی در روستاهای اطراف منطقه می نشینید داستان هایی در مورد مشاهده پلنگ یا کشته شدن پلنگ در سال های گذشته و حمله پلنگ به حیوانات اهلی دارند.
در فروردین ۱۳۹۱ گزارش هایی مبنی بر حمله پلنگ به دام های اهلی روستای عباس آباد که در داخل منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو قرار دارد به اداره محیط زیست سروآباد رسید. به دلیل بارش برف سنگین، جاده دسترسی به منطقه که از ارتفاعات سردسیر گردنه تته می گذشت بسته بود، لذا با یک هفته تاخیر به همراه کارشناسان عازم روستای مذکور شده و با بررسی آثار بجا مانده از استخوان دام اهلی کشته شده توسط پلنگ و شنیدن صحبت چوپان روستا و افراد محلی که پلنگ را دیده بودند مستندات جمع آوری شد.
باقی مانده لاشه بز اهلی بعد از تغذیه برای ممانعت از دسترسی دیگر جانوران روی درخت بلوط قرار گرفته بود و این نشان میداد که حیوان مهاجم پلنگ بوده است. این رفتار از ویژگی های تغذیه ای پلنگ می باشد.
………………………………تصویر: اثر پنجه پلنگ بر روی درخت بلوط برای تعیین قلمرو
در نمونه ای دیگر گزارش همیار محیط زیست در دی ماه ۱۳۹۱ مبنی بر مشاهده پلنگ در کوه شاهو و مشاهده فضله حاوی موی خوک برای کارشناسان یقین حاصل شد که در منطقه پلنگ وجود دارد.
در زمستان ۱۳۹۱ اهالی روستای عباس آباد مجددا گزارش دادند که شبها صدای پلنگ را می شنوند (در فصل جفتگیری). پس از دریافت این خبر دوباره به زیستگاه کوسالان رفته و آثار پنجه های پلنگ بر روی پوست درختان برای تعیین قلمرو مشاهده شد.
محیط بانان قدیمی منطقه نیز می گویند که موفق به مشاهده پلنگ در کوه های هم مرز با اقلیم کردستان عراق شده اند.
با این همه تا به حال در استان کردستان برای ثبت تصویر پلنگ هیچ اقدام اساسی صورت نگرفته و نیاز است برای حفاظت از این گونه ارزشمند طرح و برنامه ای تدوین و اجرا گردد.
منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو با مساحت ۵۷,۰۰۰ هکتار در غرب استان کردستان در محدوده شهرستان های سروآباد و کامیاران واقع شده و با دارا بودن پوشش گیاهی مناسب (جنگل های بلوط و مراتع) ، دست خوردگی کمتر، دارای گونه های بارز حیات وحش از جمله کل و بز، خرس، پلنگ، سیاه گوش، کرکس، هما، عقاب طلائی می باشد.
………………………… …تصویر: مدفوع پلنگ درمنطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو
بنا به استعداد و توانایی منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو که به رغم سال ها جنگ و وجود نیروهای مختلف در داخل آن توانسته حیات وحش خود را حفظ نماید نشان می دهد این منطقه میتواند جز بهترین مناطق چهارگانه محیط زیست کشور باشد.
موارد فوق نشان دهنده توان بالای کاربری حفاظتی زیستگاه کوسالان در کنار سایر ارزش های این منطقه است و این زیستگاه با دارا بودن کلیه معیارهای لازم، مناسب ارتقاء سطح به پارک ملی می باشد.
در این زیستگاه باارزش علاوه بر شکار غیرمجاز، تهدید بزرگ دیگری که به نابودی حیات وحش منطقه می انجامد احداث سدهایی است که باعث قطع کریدورهای ارتباطی حیات وحش میشود.
به عنوان نمونه، در صورت آبگیری سد داریان که دیواره آن در استان کرمانشاه واقع و دریاچه سد در داخل منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو قرار گرفته است، زیستگاه شاهو و کوسالان را کاملا از هم تفکیک، و کریدورهای ارتباطی این زیستگاه ها را قطع میکند.
به هرحال این سد ساخته شده و در آینده نزدیک به بهره برداری و آبگیری می رسد بنابراین می بایست مهندسان و طراحان سد برای مسیرهای تردد حیات وحش برنامه و طرحی ویژه داشته باشند.
اما تهدید خطرناکتر و نابود کننده کامل پلنگ و دیگر گونه های جانوری داخل این منطقه، احداث سد بلبر در وسط منطقه حفاظت شده کوسالان و شاهو است که دیگر زیستگاه های کوسالان را از هم انشقاق داده و بطور کلی قطع کریدور عبوری حیات وحش را در درون زیستگاه به همراه خواهد داشت و این مسئله به نابودی تنوع زیستی این منطقه خواهد انجامید.
…نمایی از روستای بلبر در داخل منطقه کوسالان و شاهو که سد بلبر قرار است در بالا دست آن احداث شود
عملیات ساخت این سد هنوز آغاز نشده و جا دارد کارشناسان محیط زیست و منابع طبیعی با توجیه و روشن نمودن دست اندرکاران نسبت به این فاجعه، مانع از ساخت این سد شوند.
این در حالیست که سد داریان در پایین دست منطقه شاهو و کوسالان در شعاع ۴۰ کیلومتری سد بلبر در حال ساخت و آبگیری میباشد. باستناد گزارش مجریان سد حدود ۱۰۰۰ هکتار از اراضی منطقه در زیر خط تراز آب پشت سد قرار می گیرد که بیشتر از ۹۰ درصد آن جنگل و مرتع مشجر میباشد.
با وجود دو سد آزاد و گاران در بالادست سد بلبر، دیگر چه لزومی هست که این طبیعت بکر و دست نخورده را با احداث سد بلبر زیر آب ببرند و باعث نابودی این منطقه ارزشمند شوند؟
ساخت و آبگیری دو سد داریان و بلبر در این منطقه و وجود دو سد آزاد و گاران به فاصله چند کیلومتر از یکدیگر، اثرات زیانباری بر اکوسیستم منطقه برجای خواهد گذاشت. منطقه ای که به یقین می توان گفت در ایران و خاورمیانه کم نظیر است و باید آنرا حفظ نمود نه اینکه از بین برد.
گروه فناوری:زمستان گذشته، بیرون انباری با مساحت 2800 مترمربع
واقع در 65 کیلومتری شیکاگو (در آمریکا)، چنان برفی باریده بود که چیزی نمانده بود
در آن منطقه رکورد بزند، اما وقتی به درون انبار قدم میگذاشتید، انگار نه انگار که
در دل زمستان هستید. آنجا پر از نورهای الایدی قرمز و آبیرنگ و محصولاتی از کاهو
و دیگر سبزیجات بود. این انبار در واقع بزرگترین مزرعه عمودی ایالات متحده
است.
رابرت کولانگلو، صاحب این مزرعه، سبزیجات
متفاوت ازجمله ریحان به صورت هیدروپونیک (روش کشت بدون خاک) تولید کرده و با
استفاده از یک جریان دائمی آب مغذی، آنها را بی وقفه آبیاری می کند. این سبزیجات
در قفسه هایی کاشته می شوند که هشت متر ارتفاع داشته، زیر آنها لامپ های مخصوص ال
ای دی کار گذاشته شده است، به طور مرتب تحت نظر رایانه ها قرار دارند و اغلب هفته
ای دوبار محصول می دهند. بنا به گفته کولانگلو، آنها در مکانی با مساحت کم، می
توانند در 365 روز سال، محصولاتی در حجم بالا برداشت کنند. محصولات هرگز در معرض
باران های سیل آسا یا خشکسالی قرار نمی گیرند. هوای انبار براحتی کنترل می شود و
همیشه در بهترین و عالی ترین وضع قرار دارد.
این روزها کشاورزی عمودی در
محیط بسته در بازار فروش گیاهان محلی و همچنین سبزیجات زود فاسد شدنی مانند کلم
پیچ، شاهی آبی و کاهو جایگاه ویژه ای پیدا کرده و بسیار سودآور است. این نوع
کشاورزی، نیاز به آفت کش ها را حذف کرده و از خراب شدن سبزیجات هنگام جابه جایی به
اقصی نقاط کشور جلوگیری می کند. همچنین به دلیل عدم نیاز به تراکتورهای مزرعه و
کامیون های یخچال دار، از تولید کربن رو به افزایش در اتمسفر به طور چشمگیری می
کاهد. درضمن با کشاورزی عمودی، نیاز رو به رشد محصولات تازه بین ساکنان شهری طبقه
متوسط برطرف می شود.
بسیاری از افراد معتقدند چنانچه کشاورزی عمودی در
آینده جایگزین شیوه های کشاورزی رایج شود، می تواند بحران مواد غذایی سراسر دنیا را
از میان بردارد. پیش بینی می شود تا اواسط این قرن، 66 درصد جمعیت کره زمین در
شهرها ساکن خواهند بود و این موضوع بحرانی برای سیر کردن انسان های روی زمین ایجاد
خواهد کرد. با افزایش تقاضای روزافزون و فشار به زمین های کشاورزی به همراه
خشکسالی و سیل، بیشتر محصولات در معرض صدمه دیدن و از بین رفتن هستند. در نتیجه
قیمت مواد خوراکی نیز افزایش می یابد. یک راه حل موثر برای مواجهه با این وضعیت،
تولید مواد خوراکی در شهرهاست، جایی که مردم به آن نیاز مبرم دارند و کشاورزی عمودی
می تواند اینجا به کمک بیاید.
بسیاری از افراد در سراسر دنیا از مدت ها
پیش سراغ فناوری های موجود رفته و با صرف میلیون ها دلار به پرورش محصولات عمودی در
فضاهای بسته پرداخته اند. به طور مثال در شرق ژاپن، یک دانشمند گیاه شناس در
کارخانه ای با استفاده از کشاورزی عمودی توانسته است در عرض یک روز 10 هزار دسته
کاهو برداشت کند. همینطور در نیوجرسی یکی از استادان کشاورزی دانشگاه کرنل با کمک
همکاران خود توانست یک کارخانه قدیمی فولاد را به مزرعه ای با مساحت 21 کیلومترمربع
تبدیل کرده و به کشاورزی عمودی بپردازد. این مزرعه توان تولید 900 تن محصول را در
سال دارد. این نوع مزارع جدید کمتر از مزارع معمول، آب مصرف می کنند و بیشترین
بازدهی را دارند.
طیفی از نورهای آبی و قرمز، که برای فتوسنتز در سبزیجات
برگدار مطلوب است، در این مزارع استفاده می شود و وقتی گیاهان زیر این نورهای تنظیم
شده قرار می گیرند، انرژی را برای رشد طولی مصرف نمی کنند. بلکه به صورت عرضی رشد
می کنند و برگ های آنها انبوه شده و مواد مغذی بیشتری در آنها تولید می شود. در ضمن
طی زمان کمتری نیز رشد می کنند. به طور مثال برخی سبزیجات کوچک تقریبا هر 12 روز
یکبار تولید می شوند و برخی دیگر هر 30 روز یک بار. همچنین سبزیجاتی مانند کلم را
هر 35 روز یک بار می توان برداشت کرد. این در حالی است که در کشاورزی به شیوه سنتی
معمولا در هر فصل یک یا دو بار می توان محصول را برداشت کرد.
زیست بوم/شیروان
یاری: در حالی که از دیروز در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، خبر آبگیری سد
داریان منتشر شد اما مجری طرح سد داریان این خبر را بیاساس وکذب میخواند.
«محمود مشیری» در گفتوگوی تلفنی با «شهروند»
گفت: چند روز قبل اطلاعیهای درخصوص سرریز کردن احتمالی رودخانه سیروان در اثر
بارشهای اخیر در روستاهای همجوار سد داریان منتشر شد که مردم این اطلاعیه را که
صرفا برای حفاظت از جان آنان صادر شده است، به آبگیری سد داریان ربط دادهاند،
درحالیکه این اطلاعیه هیچگونه ارتباطی به آبگیری این سد نداشته و ندارد.
این درحالی است که فرماندار سروآباد میگوید:
مجریان سد داریان در اطلاعیهای که قبلا منتشر کردهاند، زمان آبگیری سد داریان را
٢٨ آبان ماه اعلام کرده بودند.
علی مفاخری افزود: آخرین خبرها و رایزنیها حکایت
از به تعویق افتادن زمان آبگیری سد داریان دارد که امیدواریم صحت داشته باشد.
او با اعلام اینکه ما از چشمه بل دفاع خواهیم
کرد و اجازه تخریب و نابودی آن را نخواهیم داد؛ گفت: در آخرین بازدید از این
پروژه، کارشناسان مدیریت آب کشور مدعی شدهاند که تمام راهبردها و راهکارهای نجات
چشمه بل در طرح اصلاحی پیشنهادی رعایت شده است.
فرماندار افزود: مسئولان وزارت نیرو میگویند در
اجرای طرح اصلاحی، مظهرچشمه بل با تکنیکهای مهندسی و مدیریت آب از خطر نابودی نجات
یافته است. به گفته فرماندار، مجری طرح سد داریان مدعی است که برای اجرای طرح
نجاتبخشی چشمه بل میلیاردها تومان هزینه شده است، که اگر هنگام آبگیری این ادعا
صحت نداشته باشد و چشمه بل مورد تهدید قرار گیرد، ما اعتراض خواهیم کرد. به گفته
فرماندار در صورت آبگیری سد داریان تا تراز ٨٣٠ متر، حیات چشمه بل به خطر میافتد،
درحال حاضر با توجه به کمبود آب و استمرار پدیده خشکسالی تراز آبگیری این سد تا
تراز ٧٣٠ متر پیشبینی میشود. مدیرعامل شرکت آب منطقهای کردستان نیز در تماس
تلفنی خبرنگار «شهروند»، از شایعه انتشار خبر آبگیری سد داریان اظهار بیاطلاعی کرد
و گفت: موضوع آبگیری سد داریان هیچ ارتباطی به مدیریت آب استان ندارد و ما در این
زمینه اظهارنظر نمیکنیم.
در خواست ٣
هزارنفر از رئیسجمهوری
با انتشار خبر آبگیری سد داریان بیش از ٣هزار
نفر از فعالان زیستمحیطی، مدنی، سیاسی، اقتصادی، شخصیتهای دینی، علمی، دانشگاهی و
نخبگان کردستانی با امضای نامهای از دکتر «حسن روحانی» رئیسجمهوری ایران، خواستار
توقف سریع آبگیری سد داریان شدند که موجب نابودی چشمه تاریخی بل میشود.
امضاکنندگان این نامه با اشاره به فرمایشات مقام
معظم رهبری در حفظ و صیانت محیطزیست و برخورد با تخریبگران منابع محیطزیستی
میگویند که آبگیری سد داریان موجب نابودی و تخریب چشمه خروشان و طبیعی بل در منطقه
اورامانات کردستان و کرمانشاه میشود.
به اعتقاد امضاکنندگان، با آبگیری سد «بد
مطالعهشده داریان»، دومین چشمه آبمعدنی جهان و بزرگترین چشمه کارستی در خاورمیانه
به نام چشمه «بل» که در سال ١٣٨٨ به شماره ٦٤ در فهرست آثار ملی طبیعی به ثبت
رسیده است، بر اثر تحمیل ١٠٩متر ستون آب سد داریان برای همیشه نابود میشود.منتقدان
طرح ساخت و آبگیری سد داریان، چشمه بل را یکی از مهمترین نمادهای فرهنگی، تاریخی،
آیینی و زیستمحیطی توصیف کرده و نوشتهاند که این چشمه در مجاورت بقعه تاریخی و
مبارکه امامزاده عبیدالله(ع) برادر امام رضا(ع) واقع شده است و نابودی این چشمه به
معنای نابودی تمدن و شناسنامه فرهنگی اورامان با تاریخ ٤٠هزار ساله ماقبل پارینه
سنگی است.
در این نامه آمده است: این نماد هویتی و این
منبع بسیار باارزش آب شرب که تدوام بقای ملی و پایداری نظام سیاسی در فلات خشک
ایران به قطرهقطره آن وابسته است، متاسفانه به دلیل اشتباهات ادراکی وگزینش عاطفی
اطلاعات ناشی از دادههای سد بد مطالعه شده داریان توسط مسئولان وزارت نیرو و
مجریان طرح این سد درحال حاضر رو به نابودی است.
آنان در این نامه خطاب به ریاستجمهوری به تصریح
گفتهاند که متاسفانه مسئولان ذیربط وزارت نیرو با بیتفاوتی هرچه تمامتر، مصرانه
سعی در تخریب این چشمه عظیم دارند که با تولید ٤هزار لیتر در ثانیه بدون نیاز به
تصفیه، قدرت تأمین آب شرب ٢میلیون نفر را دارد که ارزش آن بسیار بیشتر از چاه نفت
است.
زیانهای سد
داریان
اقتصاددان سنندجی نیز در گفتوگوی تلفنی به
«شهروند» گفت: احداث سد بزرگ «داریان» در خاموشی مطلق اطلاعرسانی، موجبات تخریب و
نابودی یک فرهنگ اصیل و تاب آورده در طول زمان، یک زیستبوم کمنظیر و یک نظام مولد
و خوداتکای تولیدی- معیشتی را فراهم میکند.
«بایزید مردوخی» معتقد است: تنها چیزی را که
میتوان با اندکی تغییر در مشخصات سد (کاستن از ارتفاع آن)، نجات داد، چشمه «کانی
بل» است که در گرو پاسخگویی مسئولان سدساز به استمداد بیصدای مردمی است، که قرنها
در سایه همین نعمتها زیستهاند و هم اینک نیز به وجود آن دل خوش کردهاند. به گفته
او، مردم این منطقه روستایی، در سراسر مسیر رودخانه «سیروان» زندگی میکنند و به
علت قرار گرفتن آب آن در پشت سد داریان این منبع حیاتی خود را از دست میدهند. به
اعتقاد این اقتصاددان، ازجمله عواملی که در هزینه پروژههای سدسازی به ویژه در
کشورها و مناطق توسعهنیافته منظور نمیشود، هزینه خرابیهای زیستمحیطی و تخریب
میراثهای طبیعی و فرهنگی و تاریخی است که در نتیجه سدسازیها به بار میآید و بعضی
از آنها به هیچ قیمتی، نه در طول عمر یک سد و نه تا انتهای زمان قابل بازیافت
نیستند.
او تصریح کرد: نابودی و امحای یک فرهنگ و درواقع
یک تمدن در منطقهای بین سنندج و کرمانشاه در نتیجه احداث سد «داریان» رخ
میدهد.
به گفته او عناصر این تمدن شامل معماری خاص
روستاهای منطقه، شیوه خاص باغداری، ویژگیهای سنتی تولید صنایعدستی، تکنولوژی سنتی
تولید و نگهداری مواد غذایی، تکنولوژی سنتی تولید پوشاک (تنپوش و پاپوش)، فرهنگ،
باورهای آیینی و اماکن مقدس، زیارتگاهها و مساجد، شیوه خاص زندگی ییلاق و قشلاق
همه و همه زیر آب سد نابود میشوند. مردوخی میگوید: ازجمله منابع طبیعی که زیر آب
سد «داریان» مدفون میشود؛ چشمه خروشان «کانی بل» است، که از یک سفره آب زیرزمینی
که ابعاد آن به نظر لایتناهی است، با فشار و در حجمی عظیم و دیدنی به بیرون پرتاپ
میشود.
این اقتصاددان تشریح کرد: آب این آبشار چند سال
پیش توسط کارآفرینی خلاق برای آزمایش و بهرهبرداری صنعتی، به سه آزمایشگاه اروپایی
فرستاده شد و هر سه آن را کمنظیر اعلام کردند و گزارش دادند که این آب حتی بعد از
٣٠سال، از نظر طعم و رنگ و بو، در بطری بدون تغییر باقی میماند.
او تأکید کرد: این ثروت تاریخی مردم منطقه را با
چه توجیهی میتوان زیر آب سدی مدفون و نابود کرد که چیزی از آن به خود آن مردم هم
تعلق نخواهد گرفت.
او با طرح این پرسش میگوید: در توجیه فنی-
اقتصادی- زیستمحیطی طرح سد «داریان»، ارزش پولی آن همه عناصر فرهنگی از بین رفته و
ارزش پولی «کانی بل» در بخش هزینههای طرح اساسا دیده شده و چگونه و به چه مقدار
برآورد شده است که فایدههای سد را بالاتر و اجرای آن را قابل توجیه کرده
است؟
او گفت: آیا در مقایسه با ثروتهای پولی به
تاراج رفته ٣ هزار میلیارد تومانی و ٣ میلیارد دلاری که ارزش پیگیری قضائی پیدا
کردهاند، این ثروتهای فرهنگی، زیستمحیطی و طبیعی که بدون سروصدا به تاراج
میروند، ارزش آن را ندارند که بتوان از برنامهریزان، طراحان و مسئولان این سد
انتظار پاسخی به این پرسشها را داشت؟ به عقیده این اقتصاددان، شاید سد «داریان» از
نظر آبرسانی به کشتزارهای دیم در مناطق دیگر، در صورت برنامهریزی درست و اجرای به
موقع طرحهای تکمیلی آبخیزداری و کانالهای آبیاری، فوایدی داشته باشد اما؛ برای
آنکه خسارتهای فرهنگی، زیستمحیطی و اقتصادی به بستر اقلیمی آن به حداقل برسد،
نیاز به اقدامات اصلاحی، پیش از آبگیری و بهرهبرداری دارد. ساخت سد داریان از سال
۸۸ روی رودخانه سیروان آغاز شده که تاج آن در استان کرمانشاه و ستون و پیکرهاش در
استان کردستان واقع شده است.
زیست
بوم: روابط عمومی سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور حائز رتبه برتر
دوازدهمین دوره جشنواره برترینهای روابط عمومی ایران روابط عمومی شد.
به گزارش زیست
بوم، دفتر روابط عمومی و امور بینالملل سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری
کشور در دوازدهمین دوره جشنواره برترین های روابط عمومی ایران که همزمان با
یازدهمین دوره سمپوزیوم بینالمللی روابط عمومی برگزار شد در میان روابط عمومیهای
دستگاه های اجرایی در رشته مهندسی فرهنگی عنوان رتبه برتر را کسب کرد.
دوازدهمین دوره انتخاب برترینهای روابط عمومی
ایران در 9 رشته اطلاع رسانی، خلاقیت و نوآوری، ارتباطات الکترونیک، ارتباطات رسانه
ای، تکریم ارباب رجوع، برنامه ریزی ارتباطی، پژوهش ارتباطی، مهندسی فرهنگی و توسعه
فرهنگ خاص و مدیریت راهبردی روابط عمومی در دو سطح ملی و استانی برگزار شد که بر
اساس رای هیات داوران، روابط عمومی سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور رتبه
برتر فرهنگسازی در سطح ملی را کسب کرد.
در این دوره که موضوع آن طراحی کمپینهای ارتباطی
بود، 8 مقاله علمی توسط چهار استاد خارجی از کشورهای آمریکا، ایتالیا، اسپانیا و
هلند و 4 استاد از جمهوری اسلامی ایران ارائه شد.
برگزاری دو کارگاه آموزشی تحت عناوین طراحی
کمپینهای تبلیغاتی در روابط عمومی و طراحی کمپینهای اطلاعرسانی، برگزاری
نمایشگاه جنبی دستاوردهای روابط عمومی، انتخاب مدیران و کارشناسان برتر روابط عمومی
در سال 1393 و مدیران ارشد ارتباط گستر، از برنامه های جنبی این دوره بود.
همچنین در این مراسم، از 11 کتاب با موضوع
روابطعمومی رونمایی شد. این کتابها شامل شاخصهای سرآمدی در روابط عمومی، روابط
عمومی و سرمایه اجتماعی، روابط عمومی هوشمند، روابط عمومی در نظام بانکی، نظریه های
روابط عمومی، روش های تحقیق در روابط عمومی، اصول روابط عمومی، راهبردهای عملی
روابط عمومی (چاپ پنجم)، روابط عمومی در سیره پیامبر اکرم (ص) (چاپ سوم)، مبانی
اسلامی-ایرانی روابط عمومی، روابط عمومی، حرفه ای گرایی و استانداردسازی
هستند.
گفتنی است یازدهمین دوره سمپوزیوم بین المللی
روابط عمومی و دوازدهمین دوره جشنواره برترین های روابط عمومی ایران، یکشنبه 24
آبان ماه جاری در مرکز همایشهای پژوهشگاه نیرو برگزار گردید و آثاری مورد بررسی
قرار گرفت که در فاصله زمانی آبان 93 تا آبان 94 تولید و عرضه شده بود.
زیست بوم/غزل
حضرتی: مشکلات موجود در زمینه آب در ایران، نشان داده مدیریت منابع آب
ایران، نتوانسته در سالهای متمادی، درست عمل کند، مدیریتی جامع که باید با درنظر
گرفتن همه عناصر موجود، مسائل را حل میکرد تا اکنون در برههای از زمان، که خشکی
بر بارش پیشی گرفته، به ناگهان متوجه کمآبی و حتی بیآبی نشود و دست و پا گم کرده،
سراغ راهکارهایی نرود که شاید در شرایط کنونی، به ناچار باید آنها را
پذیرفت.
شاید اگر در زمانی که باید، زنگ خطر زده میشد و
مسوولان به فکر جلوگیری از مصرف نادرست آب در زمینههای مختلف میافتادند، به جایی
نمیرسیدیم که انتقال آب از حوضه آبی با شرایط متفاوت به حوضهای دیگر، بشود تنها
راهکار برای نجات از مرگ حتمیاش، انتقال آبی که به بهای از دست رفتن و تخریب بخش
دیگری از محیط زیست رخ میدهد. در نظر گرفتن عوامل انسانی در این زمینه، مهمتر از
انداختن تقصیر بر گردن عوامل اقلیمی و آب و هوایی است.
انسانهایی که بدون اندیشه فردا، از منابع انرژی
استفاده میکنند و وقتی بوی خشکی به مشامشان میرسد، هول میکنند و میخواهند همه
توانشان را به کار گیرند تا برگردند به سالها و روزهایی که آبادیها آب داشت و
دغدغه بیآبی، خندهدارترین دغدغه مردم بود. مدیریت منابع آب با در نظر گرفتن و
تلفیق عوامل انسانی و اجتماعی، شیوهای است نوین در مدیریت آب. شاید خیلی هم جدید
نباشد اما هنوز در کشور ما که عبارت «بحران آب» عنوان جاافتادهای است، به کار
نیامده و کسی ضرورت استفاده و بهکارگیری آن را نفهمیده است.
کاوه مدنی،
متخصص مدیریت آب و محیط زیست است در مرکز سیاستهای محیط دانشگاه امپریال کالج
لندن. او اخیرا عنوان دانشمند جوان در زمینه علوم زمین را از اتحادیه اروپایی علوم
زمین از آن خود کرده است.
در گفتوگویی که با «اعتماد» داشته، از
یافتههایی سخن گفته که بر لزوم تلفیق علوم انسانی، اجتماعی، اقتصادی و آبی تاکید
دارد. او معتقد است مدیریت منابع آب ایران، مشکلات ریشهای دارد و تا زمانی که نظام
و ساختار فکری در این خصوص تغییر نکند، مشکلات آب ایران همچنان ادامهدار خواهند
بود.
عنوان دانشمند
جوان که از سوی اتحادیه به شما داده شد، بیشتر حول مبحثی بود که در ارتباط با
نظریهبازیها مطرح کرده بودید. این یافتهها قرار است چگونه به مدیریت منابع آب
کمک کند؟ آیا میتوان اسم نظریه را روی مباحث شما گذاشت؟
شاید اسم نظریه درست نباشد. من اختراعی نکردم،
یکسری مفاهیم یک جایی بوده، من بیشتر روی تلفیقش کار کردم. به طور سنتی در واقع
رشتهها را منفک میکنیم. یکسری متخصص آب داریم که معمولا در دانشکدهها یا
دپارتمانهای کشاورزیاند یا عمران. کسانی که علوم اجتماعی یا اقتصاد کار میکنند،
معمولا با هم تعامل ندارند و گفتوگو نمیکنند. من شاید خوششانس بودم، دکترایم را
در کانادا شروع کردم، روی نظریهبازیها در مهندسی سیستم کار میکردم. بعد که به
امریکا آمدم، در کنار تزم که مبحث دیگری بود، علاقه به نظریهبازیها داشتم.
کلاسهایم را در حقوق اقتصاد و علوم سیاسی برمیداشتم و با مهندسها میچرخیدم.
آنجا این قضیه جرقه خورد که اگر اینها را بیشتر و بیشتر با هم تلفیق کنیم که ما هم
در تلفیق کردن استادیم، یکسری مفاهیم را از یکسری رشتهها برمیداریم در مهندسی
سیستم و ریاضی و مسالهای را با آن حل میکنیم. اما بحث این بود که ارزش افزودهاش
چیست. در خیلی از مقالات یک معادله ریاضی هم نبود که عجیب بود که چطور نشریاتی که
مقالات مهندسی و هیدرولوژی چاپ میکنند، چطور این مقالات را میپذیرند.
من با یکسری مفاهیم ساده این را بحث کردم. ما در
اکثر مواقع نسخه میپیچیم که چه چیزی خوب است و کمتر راجع به این صحبت میکنیم که
چه چیزی ممکن است اتفاق بیفتد و افراد داخل مجموعه چه میخواهند. وقتی درباره چه
چیز خوب است، حرف میزنیم، ناخودآگاه فرض میکنیم همه تصمیمات بر اساس منافع گروهی
و خردجمعی گرفته میشود. اما در واقعیت و عمل، اکثرا رفتارهایمان فردی است،
تصمیماتمان به خودمان وابسته است یا به مجموعه اقتصادی زیردستمان یا خانوادهمان
یا مشابه این. در واقع این دو با هم در تضاد خواهند بود. لزوما منافع جمعی با منافع
شخصی همخوانی ندارد. آنچه برای سیستم بهتر است را ممکن است اجرا نکنیم، چون دنبال
انگیزههای خودمانیم. مشکلی که اینجا پیش میآید این است که نسخههایی که میپیچیم
اجرا نمیشود. داستان مباحثی که من مطرح کردم، این بود. در نخستین مقالهام در ٢٠١٠
هم اشاره کردم. فرق بزرگی وجود دارد بین آنچه بهینه است و آنچه ممکن و دستیافتنی.
لزوما راهحل بهینه راهحل دستیافتنی، ممکن است نباشد. باید این را بدانیم که چه
چیزی در اجرا دستیافتنی است. منظورم پیادهسازی یا ساختن یک سد نیست. منظورم این
است که با رفتارهای افراد و دنبال کردن انگیزههایشان چگونه میتوانیم مسائل را
ببینیم. اینکه میگوییم کشاورزی تعطیل شود یا کاهش مصرف دهند، اینها چقدر
دستیافتنی است. وقتی انگیزههای افراد را میبینیم، میفهمیم مسائل مختلفی وجود
دارد که منجر به این تصمیمسازی میشود و این چیزی است که بیشتر رویش کار
کردم.
تلفیقی که بین
موارد انسانی و آبی ایجاد کردید، توانست کاری عملی یا اجرایی در ایران ایجاد کند؟
مثلا در مورد ارومیه چه اتفاقی با این مبحث میافتد؟
اتفاقا یکی از دانشجویانی که در تربیت مدرس
داشتیم، روی ارومیه کار کرده بود. بیشتر بحثش این بود که انگیزهها چیست. آیا ممکن
است این رفتارها عوض شود؟ میشود کاری کرد که استانهای آذربایجان غربی، شرقی و
کردستان به تفاهمی برسند یا تغییراتی بدهند؟ در این حد کار پیش رفته است. اینطور
نیست که حالا نظریهای یا مفهومی آمده و قرار است بحران آب را دگرگون یا حل کند.
این بحث یک شاخهای از بخشی از تحقیقات ما است. لزوما همهچیز را از لنز
نظریهبازیها نمیبینیم. مثلا ما در مناقشات خزر خیلی از این بحثبازیها استفاده
کردیم یا روی بحث قزلاوزن، چون رودخانه فرامرزی است و استانهای زیادی درگیرش
هستند. روی آن دوتا به طور خاص نظریهبازیها را پیاده کردیم. الان روی هیرمند
داریم کار میکنیم. روی ارومیه کار کوچکی انجام دادیم.
در مواردی که با
استناد به نظریهبازیها کار کردید، چه نتایجی داشت؟
در مناقشات خزر، یک مدل پشتیبانی مذاکرات درست
کردیم که شفافسازی کند. خیلی مواقع نمیتوانید در مناقشات به نتیجه برسید. به همین
دلیل دید درستی از اتفاقاتی که میافتد یا ممکن است، بیفتد ندارید. در خزر،
مکانیسمهای متفاوتی برای تقسیم خزر ارایه شده. میخواستیم ببینیم عملا چه عایداتی
برای کشورها دارد. اگر ما از این پنج راهحلی که سرش بحث شده، استفاده نکنیم،
مرزهایمان باید به چه شکل باشد. یا حتی تحت بعضی از این راهحلها، مرزها باید چه
طوری کشیده شوند که ما بر اساس محل حوزههای نفتی و گازی، یکسری پیشنهاداتی داده
بودیم و مدلی درست کردیم که بتواند مرزکشی کند. درواقع یک سیستم پشتیبانی داریم. در
مورد قزل اوزن، مدلهای ورشکستگی که برای تخصیص استفاده میشوند، آوردیم که بگوییم
چه جوری باید تخصیص داده شود. خواستهمان در سیستم قزل اوزن از آب موجود در
استانها بیشتر است. به این فکر کردیم که مبنای چانهزنی و تخصیص باید چه باشد.
مدلهای مختلفی را استفاده کردیم. اینکه چه چیزی بهینه است و چه چیزی میتواند به
دست بیاید. این سیستم در ایران و جاهای دیگر دنیا مورد استفاده قرار گرفته است.
مدیران آب
ایران، این نگاه تلفیقی رفتارهای انسانی و آب را تایید میکنند؟
دقیقا صحبتی یا مصاحبهای از قول مسوولی ندیدم که
این را بگوید. ولی به هر حال هرچه جلوتر میرویم، این را بیشتر درک میکنیم. مدیران
آبی، مدیران جهاد کشاورزی یا مدیران آب و فاضلاب شاید خیلی بهتر با این مساله آشنا
باشند. چون با تعداد زیادی افراد سرو کار دارند که باید برایشان تصمیم بگیرند و به
سیاستهایی که اتخاذ میکنند باید پاسخ دهند.
شما به عنوان
کارشناس آب که از دور مسائل ایران را مدنظر دارید، اگر بخواهید به حال و آینده
ایران از لحاظ منابع آبیاش نگاه کنید، چقدر خطر را نزدیک به ایران میبینید؟ آیا
خطری هست که ما را تهدید کند یا این یک جریان ادامهدار است که از قدیم بوده و
ادامه خواهد داشت؟ انگار مدل کشور ما با خشکسالی و کمبود منابع آب گره خورده
باشد.
اینکه وضعیت، وضعیت بدی است شکی نیست. ما یک
مسیری را رفتیم، یک مسیر توسعه سازهای داشتیم. مفاهیم توسعه را فهمیدیم با یک نگاه
غلطی یکسری پروژههای عمرانی را اجرا کردیم. به علاوه، سیاستهایی در مورد خودکفایی
کشاورزی و غذایی داشتیم. در بخش کشاورزی هم درست کار نکردیم. یکسری اتفاقات افتاده،
داریم نتایج آنها را میبینیم. اینکه کی این اتفاق افتاده یا اینکه بگوییم چه کسی
مسوول این اتفاق است، واقعا نمیتوانیم انگشت اتهام را به سوی یک نفر، یک دولت یا
یک وزیر نشانه بگیریم، چون شرایط موجود، محصول سالها تفکر و ساختار نظام مدیریتی و
درک غلط بوده و سالهای سال وجود داشته. به نظرم مدیریت غلط منابع آب، غذا یا
کشاورزی شاید بتوان گفت از زمان اصلاحات ارضی کلید خورد. آنجا یک نقطه عطفی در
تاریخ مدیریت منابع آب و کشاورزی ماست که ضربههای بزرگی از این اتفاق خوردیم. چون
ما نحوه مدیریت سنتی سیستمهای کشاورزی و آبی را عوض کردیم، راندمان را عملا در
تولید برق و بخش کشاورزی را پایین آوردیم. سیستمهای سنتی را از دست دادیم. اما
اینطور هم نبود که اگر اصلاحات ارضی نبود الان وضعیت خوبی داشتیم. اصلاحات ارضی
نمونه سیاستی است که یکسری منافع دارد و یکسری معایب که دیده نشده. امثال این کارها
را زیاد کردیم. سیاست سدسازی، سیاست انتقال آب، استانی کردن آب منطقه ایها، مدیریت
منابع آب، سیاست خودکفایی غذا و یارانه هنگفت دادن در بخش کشاورزی. بعضی چیزهای
اینچنینی، سیاستهایی است که یکسری مزایا دارد و معایب زیادی هم دارد که دایم تکرار
شده.
الان هم که میگوییم سدسازی بد است، رفتیم سراغ
آب شیرین کردن و انتقال آب. آنها هم همین وضعیت را دارند و میتوانند وضعیت را بدتر
کنند. حرف من این است که این، یک مکتب فکری است. تا زمانی که نظام فکری و سیستم
ارزشی ما در منابع آب عوض نشود، نمیتوانیم به این راحتی انتظار داشته باشیم کن
فیکون شود و سیستممان متفاوت شود. در این بین، اتفاقات دیگری هم بوده که مثلا ما
میگوییم اصلاحات ارضی، اما کنار آن تکنولوژی پمپ هم آمده. با پمپ میتوانستیم آب
زیرزمینی را راحت بالا بکشیم، دیگر نیازی به قنات نبود. بنابراین اگر اصلاحات ارضی
هم نبود، میرفتیم به سمت چاهها. مسائلی چون تحریم و جنگ یا یکسری خشکسالیهای
دورهای که داشتیم، هم مزید بر علت شد و وضعیت را بدتر کرد. اما سیستمی که درست
چیده شود، در مقابل این موارد، نباید به این راحتی شکننده باشد. منظور از مکتب
فکری، مکتبی محدود به ایران نیست. در خیلی از کشورهای در حال توسعه این بحث را
داریم. درحال حاضر و قبل از آن هم کشورهای توسعه یافته، در دورهای این مساله وجود
داشت. دورهای که فکر میکنیم صاحب طبیعتیم و باید طبیعت را کنترل کنیم در جاهای
دیگر هم وجود دارد. ساختارهای حکمرانی آب هم که درش چیده میشود لزوما ساختارهای
درستی نیست.
ما چند تا بحث
داریم که سالهاست دارد در مورد آنها کار میشود. یا مفهومش درست تعریف نشده، یا
اینکه ما از سر ناچاری سراغشان میرویم. حداقل در دولت فعلی، سدسازی محکوم شده.
اصرار در خودکفایی در کشاورزی کمرنگ شده، ولی همچنان میبینیم اتفاق مثبت روبه
جلویی در مباحث آب نمیافتد. قطعا نمیتوانیم نگاه صفر و صدی به مسائل داشته باشیم.
در کشور در حال توسعهای چون ایران، هرچقدر هم که سدسازی محکوم شود، متوقف نمیشود.
از سوی دیگر بحث درنظر گرفتن حقابههای زیست محیطی در میان است و از سوی دیگر بحث
خشکسالی را داریم. آیا خشکسالی در ایران را باید بپذیریم یا به واسطه مدیریت
غلطمان ایجاد شده؟
من اعتقادم این است که همه این روشها مثل
تکنولوژیهای متفاوتی که داریم، یکسری مزایا دارند و یکسری معایب. اگر فقط معایب
داشتند همه جای دنیا مردود شده بودند و اگر هم مزایای صرف بودند، هیچوقت مخالفتی
با آنها نبود و همه مشکلات را حل کرده بودند. خوب است که تعادل داشته باشیم و ما
این تعادل را نداریم، در خیلی مسائل اینطوریم، احساساتیایم، یا عاشق یک چیزی
هستیم یا از آن متنفریم. ١٠ سال پیش عاشق سدها بودیم، الان ازش تنفر داریم. سد هم
مثل بقیه چیزها، یکسری مزایا دارد و یکسری معایب، پس لزوما به ذات چیز بدی نیست،
اما استفاده غلط از سد است که ما را دچار مشکل میکند. سدسازی هم میتواند مزایایی
داشته باشید، ولی وقتی ازش سوءاستفاده یا استفاده غلط میکنیم و ساختارش را اشتباه
انتخاب میکنیم، غلط است. سدزدگی بد است، ما دچار سدزدگی شدهایم.
در بحث انتقال
آب، انگار گزینه راحتتری از آن وجود ندارد و سریعا با درخطر قرار گرفتن یک حوضه
آبی، سراغ این گزینه میرویم. میخواهم این مساله را هم آسیبشناسی کنیم؛ روشی که
از نظر محیط زیست راهحل رد شدهای است. چقدر ضرورت داریم به سمت این راهکار
برویم؟
در مورد انتقال آب هم همین است. میتواند در برخی
جاها کمک باشد، اما خیلی مسائل حاشیهای دارد. میتواند مخاطرات ایجاد کند یا
مشکلات عدیدهای. مثال میزنم. در تحقیقات ما در مورد زاینده رود، وقتی سیستمهای
آبی را کنار سیستمهای اجتماعی گذاشتیم، مدلی درست کردیم که این سیستم آبی را کنار
مسائل اجتماعی، سیاسی و کشاورزی میگذاشتیم. چیزی که دیدیم، خیلی عجیب و جالب بود.
هر دفعه که آب منتقل شده بود، کمبود آب در بازه کوتاهی متوقف شده، بعد دوباره ایجاد
شده. سوال برای ما این بود که چرا این اتفاق میافتد. فهمیدیم یک مکانیسم افزایش
جمعیت و تقاضا داریم که هیچوقت کنترل نمیشود. بحث افزایش جمعیت و الگوی کشت در
این منطقه وجود داشته و عملا به این نتیجه رسیدیم که آوردن آب مشکل را به طور موضعی
و لحظهای حل میکند، ولی ریشه مشکل که در واقع همان جمعیت یا افزایش تقاضاست
مکانیسمی دارد که آن را کنترل نمیکنیم و حتی توقع ایجاد میکنیم از لحاظ اینکه آب
موجود است و این باعث ایجاد ترغیب در منطقه برای توسعه و مهاجرت میشود که مشکل را
تشدید میکند. خود انتقال آب، نه تنها نتوانسته مشکل را به طور کامل حل کند، که
مشکلات بیشتری را به وجود آورده. دلیلش این نیست که در اصفهان نباید لزوما هیچ
انتقال آبی اتفاق بیفتد، میتوانست یا هنوز هم میتواند اتفاق بیفتد، به شرط اینکه
مکانیسمهای دیگر را کنارش بگذاریم. یعنی اینکه آب را الان به اصفهان یا ارومیه یا
هرجایی بیاوریم، مکانیسمهای دیگر را چطور کنترل میکنیم؟ آیا برداشت آب زیرزمینی
را میتوانیم مهار کنیم؟ یا اینکه میخواهیم تا آخرین قطره از آب را استفاده کنیم؟
این مشکل ما است. اگر قرار باشد هر آبی که میآوریم، تا آخرین قطره استفاده کنیم، و
بدون اینکه درنظر بگیریم تقاضا دارد چطور افزایش پیدا میکند، انگار فقط داریم به
بیمار مسکن تزریق میکنیم، بدون اینکه مشکلش را حل کنیم.
اینکه ما کشور
خشکی هستیم، چقدر میتواند در اینکه ناچار به این راهکارها هستیم، تاثیر
بگذارد؟
به هر حال ما در کشوری زندگی میکنیم که خشک است
و میخواهیم در آن کشاورزی و آبیاری کنیم. توزیع فصلی بارش در کشورمان نامطلوب است
و در برخی فصول خاص است. گستردگی جمعیت و پراکندگیاش نامناسب و عجیب غریب است. ما
نیاز داریم به بعضی از این تکنولوژیها. ممکن است این تکنولوژی را تغییر دهیم، شکلش
را عوض کنیم. اما در خصوص منابع آبی، اول باید آبخوانهایمان را تغذیه کنیم، بعد
برویم سدهای آنچنانی بسازیم. به هر حال تکنولوژی که میخواهیم استفاده کنیم، باید
بر اساس شرایط بومیمان باشد و از قبل آن را بسنجیم. اعتقادم این است که ما اگر
بخواهیم غیراحساسی نگاه کنیم، ذات سد، انتقال آب و آب شیرین کردن بد نیست، اما نگاه
به آنها به عنوان منجیان مشکلات منابع آب، نگاه غلطی است.
بارشهایی که
الان اتفاق میافتد، چقدر میتواند نجاتدهنده و تاثیرگذار باشد؟ چقدر میتواند در
پایین رفتن سطح آبهای زیرزمینی نقش منجی را داشته باشد؟
میتواند. البته کمک خیلی کوچکی میکند، آنقدر
اضافه برداشتیم و آنقدر ازلحاظ بودجه آبی، کمبود داریم که با چند تا بارندگی عملا
مشکلات از بین نمیرود. ضمن اینکه هنوز کاری برای مکانیسمهایمان نکردیم. بارش
برای ما عرضه است، عرضه دارد بالا میرود، اما هنوز تقاضا را کنترل نکردهایم و تا
زمانی که درستش نکنیم، این بارندگی هم یک مسکن است. افرادی در این میان فکر
میکنند تا ٣٠ سال آینده را میتوانند پیشبینی کنند و میکنند، در حالی که سال
آینده را و شاید حتی ماه آینده را هم در هیدورلوژی نمیتوان پیشبینی کرد. ما
چرخههای طبیعی داریم که باید از آنها به بهترین نحو استفاده کنیم. زمانی که
تاثیرات خوبی ندارند هم باید در مقابلشان سعی کنیم مقاومت کنیم.
بیشترین درصد آب
کشور، صرف کشاورزی میشود. عدهای معتقدند اگر قرار باشد مدیریت درستتری در بحث آب
داشته باشیم، باید در این بخش تمرکز کنیم. از نگاه شما اگر مدیریت آب در کشاورزی را
بخواهیم درست کنیم، باید دنبال چه راهکاری باشیم؟ تعطیلی آن در برخی مناطق خشک شده
راهحل است؟ رسیدن به خودکفایی چقدر برای کشوری چون ما اولویت است؟
با این بحث موافق نیستم چون به نظرم از لحاظ علمی
این حرف درست نیست که اگر جایی بخواهیم کار کنیم کشاورزی است. به نظر من دراین
مبحث، مشکلات متفاوتی داریم و از درهای متفاوتی باید وارد شویم. اما موافقم که بخش
کشاورزی یکی از بخشهای معیوب ما است و بهشدت نیاز دارد که رویش کار و اصلاح کنیم.
ناکارایی کشاورزی یکی از ریشههای اصلی بحران آب و از عوامل بحران آب ماست، معنیاش
این نیست که باید کشاورزی را تعطیل کنیم. میتوانیم و باید آن را اصلاح کنیم.
کشاورزی ما هنوز سنتی است و صنعتی نشده. نیاز داریم که کشاورزی مان را صنعتی کنیم و
با نگاه اقتصادی و صنعتی به این بخش نگاه کنیم. وقتی این کار را میکنیم، باید به
سمت محصولات بهتر برویم که از لحاظ ارزشمندی و استراتژیکی، میتوانند به ما امنیت
بیشتری دهند. اینکه تصور کنیم میتوانیم خودکفایی غذایی داشته باشیم، یک توهم است.
از آن طرف هم در امنیت غذایی، باید این را متوجه شویم که امنیت غذایی فقط به تولید
داخلی وابسته نیست، امنیت غذایی را میتوان از دیپلماسی خوب یا با تبادل بعضی از
کالاهای اساسی هم تامین کرد. در بخشهایی از کشور، کشاورزی احتمالا معنی نمیدهد،
اما اینکه چگونه اصلاح میشود و چگونه میتوان عوضش کرد، با اینکه بگوییم کشاورزی
باید تعطیل شود فرق دارد. با تعطیلی کشاورزی، کشاورزان بیکار میشوند که نمیدانیم
با آنها چه میخواهیم بکنیم. با اقتصاد صنعتی، وقتی کشورمان صنعتیتر بشود، با
ایجاد مشاغل جایگزین میتوانیم انتظار داشته باشیم که این اتفاق بیفتد. اگر با
نظریه بازیها نگاه کنیم، کشاورزان هم در این حالت سراغ فرصتهای بهتر میروند.
کشاورزی که دارد با بدبختی زمینش را نگه میدارد و کشت میکند، اگر جایگزینی داشته
باشد، قطعا سراغ جایگزین میرود. بحث دیگر یارانههاست. در بخش کشاورزی، نیازمند
اصلاح جدی هستیم. در بخش آب و انرژی داریم یارانه میدهیم. در بخش کشاورزی، آب
زیرزمینی هرسال بیشتر افت میکند و میزان یارانهای که در انرژی میدهیم، در بخش
کشاورزی دارد بیشتر میشود. ما عملا داریم در این بخش هزینه میکنیم. نگاه منتقدانه
اگر بخواهیم داشته باشیم، دولت دارد به کشاورزان پول میدهد و تشویقشان میکند که
منابع آب را بیشتر و بیشتر مصرف کنند. این نگاه کاملی نیست که ما داریم یارانه
میدهیم که سال بعد بیشتر یارانه بدهیم. وقتی جامع نگاه کنیم، با تعطیلی کشاورزی،
میتوانیم بحران اجتماعی درست کنیم. اگر میخواهیم که بعضی راهحلها در بحث آب با
راهحلهای آبیمان اثرات بد روی بخشهای دیگر نگذارد، نیازمند اصلاح الگوی کشتیم.
الگوی کشتمان، نه توجیه اقتصادی دارد، نه توجیه علمی و عقلی. مساله دیگری که خیلی
مهم است، توانمندسازی کشاورزان است. باز با نگاه اقتصادی و صنعتی باید برویم سراغ
توانمندسازی کشاورزان. زمانی به نظرم میتوانیم منابع آب بهتر و پایدارتری داشته
باشیم که کشاورزانمان مرفهتر باشند. از لحاظ معیشتی و اقتصادی، کشاورز حرفهای و
صنعتی داشته باشیم، با زمین بیشتر و تجهیزات بیشتر. این کشاورز قدرت ریسک بیشتری
دارد، میرود به سمت افزایش راندمان و بهره وری. این چیزی است که ما الان نداریم و
هیچ موقع نداشتیم. سعی کردیم این بخش را حمایت کنیم، اما حمایتمان نتیجه عکس دارد.
کشاورزی در کل کشور، بالای ٩٠ درصد آب را به خودش اختصاص میدهد. هرجا که کشاورزی
میکنیم، بالاخره آب تمام میشود. توزیع آب در سراسر کشور یکسان نیست. در استان
تهران لزوما ٩٠ درصد آب برای کشاورزی مصرف نمیشود. بنابراین اگر داریم در خراسان،
روی اصلاح الگوی آب در کشاورزی کار میکنیم، لزوما به مشکلات آب تهران کمکی
نمیکند، باید دنبال راه دیگری باشیم. بحث دیگری که وجود دارد این است که هزینه
اقتصادی آب در هر بخش چطور است. آبی که دست مصرفکننده شهری است، چقدر برایش هزینه
شده. آبی که با آن ماشین میشوییم، فرآیند تصفیه را طی کرده و در فرآیند توزیع به
دست ما رسیده. از لحاظ اقتصادی برایش خیلی هزینه شده. یک درصد هم اگر صرفهجویی
شود، میتواند خیلی کمک کند. این حرفی است که به غلط دارد به مردم القا میشود که
آنقدر کشاورزی آب را میگیرد که صرفهجویی مصرفکننده شهری دردی را دوا نمیکند،
درحالی که آب مصرفکننده شهری گرانتر است. در شهر تهران که کشاورزی نمیکنید.
صرفهجویی در مصرفش به مشکلات آب تهران خیلی کمک میکند. هرجایی مشکلات آب خودش را
دارد. باید از درهای متفاوت وارد شویم. این بحث مدیریت تقاضاست و باید رویش کار
شود. همه از عدد ٩٠ درصد صحبت میکنند در حالی که به مردم هنوز تفهیم نشده که
ماجرای آب شرب و شهری با کشاورزی فرق دارد.
جداسازی آب شرب
از بهداشتی چقدر میتواند به آب شهری کمک کند؟
می تواند کمککننده باشد، ولی بیشتر از آن
راهکارهای مهندسی است. در یک شهر ١٢ میلیونی، اگر بخواهید این سیستم را اجرا کنید،
چند سال طول میکشد، چقدر باید هزینه کنیم تا تمام خانهها و شهر لولهکشی شود. در
واقع اجرای عملی نخواهد داشت، میتوانیم در جاهایی که به سمت توسعه جدید میرویم به
چشم یک راهکار به آن نگاه کنیم.
در جایی مثل قم
که آبش از قدیمالایام شور بوده و به سختی مصرف شرب داشته، توانستند جداسازی شرب و
بهداشتی را داشته باشند.
در شهر تهران اگر بیاییم برای مردم آب آشامیدنی
را جدا ارایه کنیم، مصارف مردم کم میشود؟ ما اصلاح الگوی مصرفمان واجب است. وقتی
درست مصرف نمیکنیم، اگر منبع آب را جدا کنیم، ممکن است کمی به هزینههایمان کمک
کند، ولی معضل ما خیلی پیچیدهتر از این حرفهاست. کارهایی که میتوانیم بکنیم خیلی
سادهتر است. کم کردن مصرف خیلی سادهتر است از اینکه یک شبکه جدیدی را راهاندازی
کنیم.
کار فرهنگی
معمولا زمانبرتر است و مدیریت آب ما معمولا دنبال راهحل کوتاهمدت
است.
کار فرهنگی بلندمدت است، اما مشکل ما همیشه همین
بوده که خواستیم در کوتاهمدت به نتیجه برسیم. این همه داریم میشنویم، همه هم
دارند راجع به بحران آب متفقالقول میگویند چنین چیزی وجود دارد، اما چرا کاری
انجام نمیشود. به خاطر اینکه ریشه مشکلات را هنوز نمیدانیم و سرش به اجماع
نرسیدیم. یکی میگوید تغییر اقلیم است، یکی میگوید خشکسالی، یکی میگوید
سوءمدیریت. منظور از سوءمدیریت چیست؟ چه کسی، کجا درست عمل نکرده. چگونه میشود
اصلاحش کرد. هرکسی نسخه خودش را دارد. نمیتوان کاری کرد وقتی درست نمیفهمیم مساله
چیست. توجیهشان این است که مساله خیلی حاد است، باید همین الان حلش کنیم. چون باید
سریع حلش کنیم، وقت نداریم مطالعات درازمدت کنیم و نهایتا به نتیجه نمیرسیم. بله
باید کارهای اورژانسی هم کنیم، مدیریت بحران هم بکنیم. ولی کارهای پایه و اساسی
خیلی بیشتر مورد نیاز است. تغییرات خیلی هم سریع میتواند اتفاق بیفتد. الان زمانی
است که کشش این مباحث در جامعه وجود دارد. برای بحث آب همه مردم دارند میبینند
وقتی دورهای خشکسالی داریم و تابستان با کمبود آب مواجهیم، باید دربارهاش حرف
بزنیم و فرهنگش را ایجاد کنیم. در این کشور ١٠ سال پیش کسی فکر میکرد ایرانیان
موقع رانندگی کمربند ایمنی ببندند؟ یا بعضی جاها بین خط رانندگی کنند؟ بالاخره
یکسری تمهیداتی انجام شده با جریمه یا مشوق. میشود این را تعمیم داد. مثلا
میگوییم آب و فاضلاب میتواند بیاید چنین کاری کند و با مردم روی این قضیه کار
کند.
در تابستان بحث
این شده بود که وزارت نیرو دارد اعلام میکند آب نداریم و مردم باید صرفهجویی
کنند. استانداری اعلام کرده بود آب جیرهبندی میشود، اما چون آب هیچوقت قطع نشد و
به جیرهبندی نرسیدیم، کسی حرف مسوولان را باور نکرد. هشتگی درست کردند که آب هست
ولی کم هست. چون دیگر نمیشد بگویند آب نیست.
همانطور که آب هست، ولی کم هست، این تبلیغات هم
هست، ولی کم هست. مشکل دیگری هم هست و آن اینکه این عملکرد وزارت نیرو یا استانداری
در آن برهه غلط بوده، چون اگر میدانید که آب قطع نمیشود، یا اگر مطمئن نیستید که
قطع نمیشود، نباید این فشار را به مردم وارد کنید. این میشود که کسی دیگر حرفی را
باور نمیکند. سه دفعه میتوانید هشدار دهید، اگر اتفاق نیفتد دیگر نمیتوان اعتماد
ازدست رفته را بازگرداند. مشکل دیگری که داریم این است که در برخی اظهارنظرهای
غیرعلمی اعلام میکنند خشکسالی ١١ برابر شده، این در مجامع علمی و دانشگاهی مسخره
میشود، چون حرف علمی نیست. بعد مردم نسبت به مساله غیرحساس میشوند. درباره
النینو هم همان برخورد را داریم میکنیم. به مردم یکدفعه میگوییم زمستان سخت و
سرد میشود. یکجا یک مدلی گفته شده که زمستان سختی خواهید داشت، داریم به مردم
منتقل میکنیم. اگر زمستان سرد نباشد، مردم اعتمادشان را به پیشبینی از دست
میدهند. بحث فرهنگسازی عمیقتر از این حرفهاست. من هنوز چراغ روشن را که
میبینم، جمله هرگز نشه فراموش، لامپ اضافی خاموش، در ذهنم هست. بچه بودیم بابابرقی
بود، آقای گاز و قطره آب بود. شعرش را همه به یاد داریم. آن تبلیغات جایش امروز
خالی است. بچههای ما میدانند مشکل آب هست؟ ما رویش کار نمیکنیم. رسانهها هم
رویش کار نمیکنند. میگوییم النینو، هیچ کس راجع به لانینو صحبت نمیکند. فقط یک
وحشتی را ایجاد کردیم از یک پدیدهای با اسم عجیب و غریب که چه میشود. خندهدار
بود، سازمان هواشناسی وقتی میخواست النینو را به مردم توضیح دهد، برای منی که
رشتهام آب است، نمیفهمیدم. چطور مردم باید بفهمند.
اگر بخواهیم
خشکسالی کالیفرنیا را با مشکل بحران آبی که داریم مقایسه بکنیم، از کدام
اقداماتشان میشود الگوبرداری کرد؟ چه اقداماتی انجام شده که نجات بخش
بوده؟
نمیشود گفت نجاتبخش. امریکا در مصرف آب
شهروندان، جزو جاهای بد دنیاست چون عملکرد بدی داشته. خشکسالیای که داشتند آنقدر
قوی بوده که در ١٠٠ سال اخیر تجربه نشده بود. شدتش از خشکسالی ما خیلی بیشتر بود.
ولی کارهایی که الان کردند یکسری تغییرات ایجاد داده. در یکسری بحرانها و حوادث
جدی نیاز داریم که در مقابل آنها یکسری قانون بگذاریم و واکنش نشان دهیم تا
هزینههای سیاسی بعضی از تغییرات کم شود. ما الان به خاطر بحران ارومیه، راحتتر
حرف میزنیم. زمانی صحبت کردن از آب، سیاسی بود. این اتفاق در کالیفرنیا هم افتاد.
تغییراتی در مدیریت آب زیرزمینی دادند، به علاوه تغییراتی در مدیریت مصرف آب شهری.
فرماندار، شهرها را ملزم کرد ٢٥ درصد مصرفشان را کاهش دهند. این صرفهجویی عدد
بزرگی نیست، در کوتاهمدت کمکی به کالیفرنیا نمیکند. طی سالها برداشت آب زیرزمینی
را کنترل کردند. از این به عنوان یک فرصت، استفاده کردند. تغییراتی در نحوه مصرف آب
در این ایالت ایجاد شد که شاید سالها قبل نیاز بوده. کالیفرنیا خشک است. خیلی
جاهایش نمیشود چمن کاری کرد. پلیس آب تشکیل شد، مدرسه یا دارالتادیب آبی درست
کردند. اینها فرهنگسازی است، برای مردم جا میاندازد. اما آنجا هم این مساله باور
نکردن هست. از سوی دیگر النینو هم بحثش آنجا بوده. دو هفته پیش در کالیفرنیا،
نشستی بود که چگونه از فرصت پیش آمده النینو استفاده کنیم. اگر قرار است بارش
ایجاد کند، چگونه از آن بارش برای تغذیه آبخوانها استفاده کنیم. منطقهای را برای
تغذیه آبخوانها شناسایی کردند تا از آن به عنوان یک فرصت استفاده کنند. آنجا بیش
از ١٠٠ سال بود خشکسالی رخ نداده بود، اما نمیگویند از این به بعد تا ٣٠ سال آینده
این شکلیایم یا اینکه این قضیه محصول تغییر اقلیم است. این یک رویکرد متفاوت
میشود. آنجا جامعه علمی هم قوی است. مدیری اگر حرف عجیبی بزند، بهش حمله میشود یا
تذکر داده میشود. اما در اینجا ما خیلی از مسائلی را که نمیدانیم، میگوییم و
رسانهای هم میشود و کسی هم چیزی نمیگوید. همه فکر میکنند منطقه ما دچار خشکسالی
ممتد شده و ما دچار تغییر اقلیم شدهایم و کاری نمیشود کرد و این سرنوشت ماست و
نهایتا باید مهاجرت کنیم و برویم.
در امریکا هم
بحثهای رسانهای اتفاق میافتد، ولی کاری که بخواهند در بحث مدیریتشان انجام دهند
و کارساز باشد، شده؟
آنها سیستمشان کامل نیست. نقطه ضعف دارند. اما
جنبه مثبت خشکسالی اینچنینی را بررسی میکنند. به نظر من وقتی که مشکل اینچنینی پیش
میآید، ناکارایی و راندمان کاهش مییابد. وقتی فشار اینچنینی میآید، سیستم مجبور
است بهتر شود. مثل وقتی که کمآب میشویم، کشاورز مجبور است از آب کم، استفاده خوب
کند. اینکه با بحرانها چگونه برخورد میکنیم، اصلا کلمه بحران آب از کجا آمده. حتی
در کالیفرنیا گفتند این بحران آب است، اما گفتند کلمه بحران را نگوییم و از آن به
عنوان فرصت استفاده کنیم. الان دریاچه ارومیه از بین رفته. آیا آمدیم از این اتفاق
بد، نتیجه خوب بگیریم یا پیشگیری کنیم؟ کالیفرنیا هم درسهای خوبی داشته به ما یاد
بدهد، آنها هم مشکلات خاص خودشان را دارند. رویکردشان متفاوت است. بودجهای که در
زمینه آب به دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی دادهاند، بسیار بالا بوده. واکنش به یک
فاجعه بوده. ما در ایران چقدر به افراد دانشگاهی میدان دادیم که روی این کار
کنند؟
پدیدههای طبیعی
مثل النینو که در حال وقوع است چقدر میتواند تاثیر داشته باشد؟
بحث این است که میتواند تاثیر بگذارد، در گذشته
هم داشته. کل زمین تحت تاثیر قرار میگیرد، ماهم قرار گرفتیم. ممکن است در اثر این
پدیده افزایش بارش داشته باشیم یا کاهش دما یا هردویش را. اما اینکه شدتش چقدر است،
نمیدانیم. کنار النینو، لانینو هم هست. کسی از آن صحبت نمیکند. این چرخهها
طبیعیاند، همیشه اتفاق میافتند، اینکه چقدر تاثیر داشته باشند را
نمیدانیم.
اینقدری که در
کشور ما از این قضیه صحبت میشود در مجامع اروپایی هم صحبت میشود؟
بله. النینو در برخی جاها افزایش دما و کاهش
بارش دارد. در آفریقا که کشت دیم دارند، کشاورزان از بین میروند، مردم میتوانند
از گرسنگی بمیرند. کشورهای در حال توسعه میتوانند سیل داشته باشند. بحث مطرحی است،
اما نحوهای که در ایران مطرح شده جالب است. یکهو این قضیه رسانهای شده، وحشتی
ایجاد شده. اظهارنظرها غیرکارشناسی است.
وزارت نیرو به
٢٢ سازمان اعلام هشدار کرده. رییس سازمان محیط زیست هم اعلام کرده باید از این فرصت
استفاده کنیم.
اینکه برای آمادهباش چه کار میکنیم مهم است. از
آن طرف هم باید به مردم القا نکنیم که با بارش قرار است مشکلات حل شود. ما آنقدر
کمبود داریم که با یک سال و دو سال بارش مشکلمان حل نمیشود. مشکل دیگری که هست
امیدواریم پدیده دیگری که داریم مدیریت بحرانمان است به جای مدیریت پیشگیری از
کمآبی و خشکسالی همه توجهمان نرود سراغ النینو. بعد از هر بحران تا شش ماه وقت
داریم هنوز حافظهها کمک میکند که در آن یک سری تغییرات ایجاد کنیم و پاسخ بگیریم.
دریاچه ارومیه وضعش خراب است، همه میرویم سمت آن، فردا گردوغبار اهواز است میرویم
سمت آن. آمادگی ایجاد کردن و هشدار دادن خوب است، رعب و وحشت ایجاد کردن و کار جدی
نکردن بد است.
یعنی با دو سال
بارش هم مشکل بیآبیمان حل نمیشود؟
بحث این است که با بارشهای خوب، به خصوص برف
ممکن است برخی مخزنهایمان پر شود اما تقاضایمان بالاست. تغذیه آبخوانهایمان را
که فاجعه پنهانی است باید درنظر بگیریم. بحث آبخوانها در میان مباحث منابع آب و
محیط زیست وضعش از همه بدتر است، چون نمیبینیمش و پنهان است. برایش کاری نکردیم و
راجع به آن صحبت نمیشود. وضعش دارد بدتر میشود. این فاجعه ملی است که به آن
نپرداختیم. سالهای سال طول میکشد تا اصلاحش کنیم.
اگر بخواهید از
بین دهها مشکلی که در خصوص آب و منابع آب داریم، یک نمونه را پررنگ کنید که زودتر
از بقیه مورد بررسی قرار گیرد، کدام است؟
اینطوری نباید نگاه کنیم. همهشان وضعشان خراب
است و سیستمشان به هم پیوسته است. آب زیرزمینی روی آب سطحی تاثیر دارد. ارتباطشان
تنگاتنگ است. ولی ما بحث آب زیرزمینی را باید جدی بگیریم و رویش کار کنیم. اما باید
بازهم اشاره کنم که داشتن خودکفایی غذایی یک توهم است، امکانش وجود ندارد، اگر هم
بتوانیم منابع آبمان را از بین میبریم. این سیاست نمیتواند سیاست پایداری باشد.
اینکه به جای خودکفایی بگوییم امنیت، این تحول مثبتی است. شاید پذیرفتند که خودکفا
نمیشویم. مسالهای که داریم این است که باید دنبال امنیت انسانی باشیم.
زیرمجموعهاش میشود امنیت غذایی، سیاسی، انرژی، آبی و اجتماعی. اینها در کنار
همهستند؛ نمیتوانیم یکی را ایجاد کنیم یکی را از بین ببریم. اگر به خاطر امنیت
غذایی، امنیت آبی را به خطر بیندازیم، کمکی به مردم نکردهایم. نگرش توسعه پایدار
باید به همهچیز فکر کند، نه شاخصهای اقتصادی صرف. اگر اینها را منفک کنیم، میشود
همین عملکردی که الان داشتیم؛ کشاورزیمان از آبمان جدا عمل میکند و نتیجه میشود
همین چیزی که داریم میبینیم.
جملههای کلیدی
١
نمی توانیم
انگشت اتهام را به سوی یک نفر، یک وزیر یا یک دولت نشانه بگیریم
سدزدگی بد
است، ما دچار سدزدگی شدهایم
اجماعی برای
ریشه مشکل آب وجود ندارد
کشاورزی باید
صنعتی شود، نه تعطیل
هیچ کاری برای
مکانیسمهای آبی نکردیم
سد، انتقال آب
و آبشیرینکن منجی بحران آب نیستند
زمانی صحبت
کردن از آب، سیاسی بود الان به خاطر بحران آب، راحتحرف میزنیم.
نگوییم بحران
خشکسالی، بگوییم فرصت خشکسالی
جملههای کلیدی
٢
جایگزینی
امنیت به جای خودکفایی درست است
شرایط موجود،
محصول سالها تفکر و ساختار نظام مدیریتی و درک غلط بوده
ما
احساساتیایم، یا عاشق یک چیزی هستیم یا از آن متنفریم. ده سال پیش عاشق سدها
بودیم، الان ازش تنفر داریم
اگر بخواهیم
غیراحساسی نگاه کنیم، ذات سد، انتقال آب و آب شیرین کردن بد نیست، اما نگاه به آنها
به عنوان منجیان مشکلات منابع آب، نگاه غلطی است
امنیت غذایی
را میتوان از دیپلماسی خوب یا با تبادل بعضی از کالاهای اساسی هم تامین
کرد
زیست
بوم: بیماری به جان جنگلهای شمال و بلوطهای زاگرس افتاده است. «آتشک»
شمشادهای شمال را آلوده کرده و بیماری خشکیدگی بلوطها رمق جنگلهای زاگرسی را
گرفته و چند سالی میشود، بیماری درحال پیشرفت است تا جایی که به گفته قائممقام
سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، دوسوم جنگلهای شمشاد در شمال کشور و
١,٤میلیون هکتار از جنگلهای زاگرسی گرفتار بیماری هستند.
ناصر مقدسی با بیان اینکه آمارها نشان میدهد
در تابستان سال ٢٠١٢ خشکیدگی شمشادها بر اثر بیماری آتشک در جنگلهای خزری واقع در
شمال ایران گزارش شد، افزود: بیماری آتشک شمشاد از شمال غرب به سمت شمال شرقی گسترش
یافت و تا سال ٢٠١٤ حدود ٥٧هزار هکتار از جنگلهای شمشاد را آلوده کرد که این
میزان حدود دوسوم جنگلهای شمشاد در شمال کشور است.
او در نشست افتتاحیه پروژه بینالمللی تقویت
سازگاری جنگلهای زاگرس در مقابل بیماری خشکیدگی بلوط و جنگلهای خزری در مقابل
بیماری آتشک شمشاد، گفت: براساس آمار سازمان جنگلها، بیماری خشکیدگی بلوط در زاگرس
نخستینبار در سال ٢٠٠٩ توسط ادارات منابع طبیعی فارس و ایلام گزارش شد و پس از آن
از سایر استانهای زاگرسی نیز گزارشهایی در این خصوص اعلام شد. مقدسی ادامه داد:
وسعت مناطق آلوده در زاگرس حدود ١.٤میلیون هکتار است که به علت عدم وجود یک برنامه
جامع جهت مقابله با پدیده خشکیدگی بلوط تبدیل به یک مشکل منطقهای شده است.
قائممقام سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری
کشور گفت: دولت در همین راستا از طریق وزارت جهاد کشاورزی و سازمان فائو درخواست
کمک فنی جهت مقابله با خشکیدگی بلوط و آتشک شمشاد در شمال کشور را در قالب یک پروژه
اضطراری اعلام کرد. او درباره این همکاری توضیح داد: همکاریهای مشترک فنی سازمان
خواروبار جهانی ملل متحد (فائو) و ایران در زمینه مقابله با خشکیدگی جنگلهای بلوط
و شمشاد با تخصیص اعتبار ٣٦٠هزار دلاری از سوی سازمان فائو به مدت ١٨ ماه آغاز شد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی سازمان جنگلها، مقدسی یادآوری کرد: براساس برنامه
تعیین شده، این پروژه ١٨ ماهه باید تا ٢٣ مهر سال آینده (١٥ اکتبر ٢٠١٦) به پایان
برسد.
او با بیان اینکه جنگلها مهمترین منبع
حفاظتکننده کره زمین هستند که عنصر اصلی زیستمحیطی به شمار میرود، اضافه کرد:
همچنین بهداشت جنگل را به صورت جامع برای مقابله با بیماری و آفات باید مورد توجه
قرار دهیم. او گفت: بحث بیماری در جنگلها بحث پیچیدهای است که به عوامل گوناگون
وابسته است؛ در همین راستا برای عملیاتی کردن این پروژه میخواهیم ٤ فعالیت «پایش،
پیشبینی، برنامهریزی و اجرای برنامهها» را انجام دهیم.
زیست
بوم: مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت های مردمی سازمان حفاظت محیط زیست گفت:
مردم حساسیت و مطالبه گری لازم در مورد مسایل زیست محیطی را ندارند.
محمد درویش در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در
بیست ویکمین نمایشگاه مطبوعات در ارتباط با میزان حساسیت مردم نسبت به مسائل زیست
محیطی گفت: یکی از مشکلات کلیدی کشور ما در حوزه محیطزیست این است که مردم در
ارتباط با مطالبات محیطزیستی از آگاهی لازم برخوردار نیستند. تلاش ما در سازمان
حفاظت محیطزیست این است که به سمت افزایش آگاهی پایدار مردم در حوزه محیط زیست
برویم، از همین رو از مهدکودکها فعالیت خود را آغاز کردهایم.
وی ادامه داد: برای نمونه در روزهای گذشته
نخستین دوره آموزشی فارغالتحصیلان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی که قرار است؛
مربی مهدکودکها باشند؛ آغاز شده است تا بتوانند به کودکان مهدکودکی آموزشهای لازم
را بدهند.
درویش توضیح داد: اگر ما میبینیم که فجایع بزرگ
زیست محیطی همچون خشک شدن دریاچه ارومیه به عنوان بزرگترین رخداد بیابانزایی
کرهزمین در ایران حساسیت زیادی ایجاد نمیکند یا آنکه جلگه خوزستان وتالاب بختگان
خشک میشود و مردم یک صدم از حساسیتی که روی موضوعات دیگر مانند تحریم خودرو دارند
را نشان نمیدهد؛ به این معناست که متخصصان، مدیران، رسانهها، آموزش وپرورش و
وزارت علوم در این حوزه کمکاری کرده اند.
مدیرکل دفتر آموزش ومشارکتهای مردمی سازمان
حفاظت محیط زیست افزود: یک برنامه طنز کودک در یکی از شبکهها جنجال و حساسیت
بزرگی را در آذربایجان به راه انداخت و تمام مردم و نخبگان به خاطر آن به میدان
آمدند، اما یکصدم این حساسیت را برای خشک شدن دریاچه ارومیه که تمدن آذربایجان را
به مخاطره انداخته و تمام چاهها و رودخانههای این منطقه را خشک کرده ونیم میلیون
هکتار کویر ایجاد کرده است، نمیبینیم. آیا خطر خشکی دریاچه ارومیه بزرگتر است یا
خطر این برنامه طنز؟ من نمیگویم با آن نباید برخورد شود بلکه حتما باید با این
مسئله برخورد شود، اما آیا مردم اولویتهای خودشان را به درستی شناسایی
کردهاند؟