منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


رضا کدخدازاده: شنیدن اخباری که حالمان را خوب می‌کند این روزها انگار جزء نایاب‌ترین‌های روزگار ما شده است. این مساله در محیط زیست چه بسا بیش از سایر حوزه‌ها به چشم می‌آید. چرا که کمتر خبری در این حوزه می‌شنویم که ناراحتمان نکند. مثال بارز آن هم آلودگی مداوم هوای کشور در این روزها است که نفس مردم را تنگ کرده و خلق ها را نیز!


اما انگار آلودگی هوا فقط آسمان آبی ما را تیره و تار نکرده است! اخبار و اتفاقاتی که حال آدمی را به غایت خوب می‌کند هم در پس توده‌های سیاه مهمان بدقِلق این روزهای کشور گُم می‌شوند. مثل اتفاقی که چند روز گذشته در سردشت اتفاق افتاد و تنها «محمد درویش» -مدیرکل دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست- بود که آن را در کانال خبری خود، اطلاع‌رسانی کرد: «سبزترین اعتراض به تخریب سبزینه در سردشت! جماعتی را که می‌بینید، مردم نازنین و عزیز سردشت هستند که اعتراض خود به تخریب رویشگاه‌های منحصربه فرد بلوط و مرگ هجده میلیون پایه از بلوط‌های تناور زاگرس را اینگونه خردمندانه و اثرگذار نشان داده و سزاوارانه با چالش جهانی بلوط همراهی و همدلی می‌کنند. همه کنشگران محیط زیستی وطن باید از این منش و رفتار مدنی و درعین حال پیش‌برنده و امیدوارکننده، الگو گرفته و به جای فرستادن دشنام در تاریکی، چراغی بیافروزند. درود بر هموطنان کردزبانم در جای‌جای وطن که این روزها، درس آزادگی، اخلاق و محیط زیستیِ واقعی بودن را پرتکرار، به نمایش نهاده و عمل می کنند‌.»

بدون اغراق می‌گویم که وقتی این خبر را خواندم و عکس تاثیرگذار اجتماع مردم مهربان و به غایت شریفِ سردشت -که با گل و گلدان در دستانشان، تجمع اعتراضی برگزار کرده بودند- را دیدم، چند دقیقه‌ای به عکس خیره شدم و یارای دل کندن از آن را نداشتم. یک بار دیگر بخوانید: «تجمع اعتراضی با در دست داشتن گل و گلدان!».
 
ترکیب عجیبی نیست؟! «تجمع، اعتراض، گل، گلدان». تنها کمی چند کیلومتر آنطرف‌تر از سردشت، تجمع و اعتراض بوی باروت و بوی خون می‌دهد. اما نازنین‌هموطنان سردشتی ما، در شهری که هنوز محرومیت اولین چیزی است که در آن به چشم می‌خورد، چنین رفتار متمدنانه‌ای انجام می‌دهند که بیراه نیست بگوییم در قلب اروپا هم نظیرش کم‌تر دیده می‌شود. شهری که هنوز بوی تند بمب‌های شیمیایی جانیان بعثی، نفس خیل مردمانش را تنگ کرده، اما خُلق‌هایشان را نه! 

حیف؛ حیف و هزاران حیف که اتفاقات اینچنینی را نمی‌توانیم به دنیا نشان دهیم تا این چهره ایران هم دیده شود. البته دنیا که هیچ، در داخل هم چنین اتفاقاتی معمولاً کمتر دیده می‌شود و به هر دلیلی در بین اخبارِ اغلب دلگیرکننده روزگار ما گم می‌شوند و دیده نمی‌شوند. اتفاق بالا را که حتی خبرگزاری‌های اصلی کشور هم از آن چیزی نگفتند. 

باز جای شکرش باقیست که اتفاق خوب دیگری که در روزهای گذشته افتاد، حداقل تا حدودی دیده شد. و آن کار بسیار بزرگ سرباز ایرانی بود که در هنگام پست دادن، به بهای نجات دادن جان یک سگ، ترکِ پُست کرد. ترک پستی که البته جریمه‌اش اضافه خدمت نبود و یک پایش را برای همیشه از دست داد! 

البته بازخورد این اتفاق هم به بزرگی کاری که انجام شده بود نبود. یقیین دارم اگر این اتفاق در فرانسه افتاده بود هنوز بسیاری از ما داشتیم به‌به و چه‌چه می‌کردیم که ببینید چه قدر فرانسوی‌ها با فرهنگ هستند که حتی یک سرباز هم به قیمت از دست دادن پایش، جان یک سگ را نجات می‌دهد! شاید اگر «سید محمد باختر» سرباز 19 ساله مریوانی اهل روستای «هانه شیخان»؛ نامش «پیتر لیزارازو» و اهل روستایی از «بوردو» بود، عکسش در پروفایل شبکه‌های اجتماعی‌مان هم جا خوش می‌کرد! این‌ها به کنار، شمع‌های آب شده‌ی جلوی سفارت فرانسه را چه کسی می‌خواست جمع کند!

آری! این اتفاقات محیطِ زیستیِ حال‌خوش‌کن در ایران خودمان به وقوع پیوست نه در جایی دیگر. بازیگران اصلی آن هم چهره‌های اتوکشیده و انتلکچوال‌طور نداشتند! روستائیان و روستازادگان بی ادعایی بودند که در محروم‌ترین جاهای این سرزمین زندگی می‌کنند. ولی آنقدر دل و روح بزرگی دارند که به جای غرغر کردن و نفرین تاریکی، شمعی بیفروزند. کسانی که رنج و درد ناملایمتی‌ها باعث نشده که دل از میهنی که دوستش دارند بِبُرند و به ترامپ و اوباما نامه بنویسند که بیا به ایران حمله کن و ما را نجات بده!
 
روزهای گذشته، خبر گورخواب‌ها حال همه‌ی ما را خراب کرد. شکی در این نیست که باید اینگونه خبرها را بسیار گفت و از کنارش ساده عبور نکرد تا فکری برای اینگونه مشکلاتِ دردآورِ کشور شود. اما بیاییم از اتفاقات خوبی هم که در سرزمینمان می‌افتد و حالمان را خوب می‌کند هم بگوییم. دوست و دشمن، با آب‌وتاب، خبر گورخواب‌ها را در جهان منعکس کردند. اما از اینکه چرا جایی صحبت از کار بزرگ سرباز ایرانی گفته نشد، نباید ناراحت باشیم؟ اینکه چرا حماسه مردمان سروقامت سردشتی، نه در جهان که در کشور خودمان هم دیده و شنیده نشد، ناراحت‌کننده نیست؟!

بیاییم از این اتفاقات هم بگوییم؛ زیاد هم بگوییم. اگر از آن‌ها گفته شود، حداقل اینکه، دیدنش حالمان را حتی برای چند دقیقه هم که شده، خوب می‌کند. و اگر از آن‌ها زیاد بگوییم احتمالاً تکرارشان هم زیاد شود و حاصل، همان ایران زیبایی ‌شود که همه ما دوستش داریم: ایران و ایرانیِ مهربان با محیط زیست!...
منبع: زیست بوم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۰/۲۵
پیمان صاحبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی