خشکسالی مدیریت در حوزه آب ایران
در اینکه بخش قابل توجهی از کشور را صحراهای خشک و لمیزرع (کویرهای لوت و نمک) پوشانده است، شکی نیست. در عین حال اینکه در سالهای اخیر در بخشهایی از کشور بارندگی کاهش یافته است جای تردید وجود ندارد. اما اینکه در این شرایط اقلیمی کشور گناه کمآبی و یحتمل جیرهبندی و سایر مشکلات مربوط به آب کشور به گردن دو عامل یادشده انداخته شود، چیزی جز عوامفریبی و توجیه مدیریت ضعیف در این زمینه نیست.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه جوان، اگر کشورهایی مانند عربستان، امارات، عمان، کویت و امثال آنها که هیچگاه برف ندیدهاند به چنین عذرهایی متوسل شوند چندان شگفتآور نیست و نیز اگر اغلب آفریقاییها صدمات و لطمات دامی و زراعی خود را متوجه مضایق آسمانی کنند ایرادی بر آنها وارد نیست اما نسبت دادن تمام خشکسالی وکمآبی ایران به کاهش نزولات آسمانی کفران نعمت است و سوءمدیریت و رفع مسوولیت از مسوولان ناکارآمد. چگونه میتوان کشوری را که تقریبا همه ساله در قسمتهایی از آن بارش برف و باران خسارات و صدمات مالی و جانی برجا میگذارد در زمره کشورهای دچار خشکسالی برشمرد؟! اگر موضوع فروش و صدور آب ایران به کشورهای عربی دروغ نباشد، کدام ساکن سادهلوح یک استان خشک میپذیرد که آب برداشتشده از مخزن آبی کشورش میتواند به کشور همسایه پمپاژ شود اما به استان همجوارش نه؟
پایین رفتن سطح آب پشت سدها و سایر مشکلات ناشی از کمبود آب در سالهای اخیر تماما واقعیت داشته و غیرقابل انکار هستند اما آنچه حائز کمال اهمیت است به مشکلات به وجود آمده ناشی از اعمال مدیریت ضعیف یا اصولا فقدان مدیریت در حوزه آب کشور برمیگردد. این باور و این تفکر که اگر در کشوری برف و باران ببارد، آبادانی و سرسبزی خواهد بود در غیر این صورت کمباران محسوب شده و محکوم به خشکسالی و قحطی است، با دانش و تکنولوژی کنونی جهان همخوانی نداشته و بیشتر به طرز بینش انسانهای دهها قرن پیش برمیگردد.
در حالی که دنیای غرب با استفاده از دانش و تکنولوژی ابرهای بیحاصل را بارور کرده و وادار به بارش میکند، قطعا راهی باید وجود داشته باشد تا بتوان آبی را که به زمین نازل شده، مهار کرد و از آن بهره گرفت.اگر آمریکا میتواند تگزاس برهوت را که تا گذشتهای نهچندان دور تا چشم کار میکرده، در آن ماسه بادی دیده میشده و تنها گیاه آن کاکتوس بوده به سرزمینی سرسبز و حاصلخیز تبدیل کند، ما نیز باید بتوانیم از صحاری خود مرتع بسازیم یا حداقل از تبدیل جنگلها و مراتع کشور به ماسهزار جلوگیری کنیم به ویژه اینکه ما مدعی هستیم کلید موفقیت و پیشرفت دنیای غرب در تمام علوم و فنون از روی دستهکلید ما ساخته شده است و قدمتی داریم به درازای 2500 سال و قوتی داریم به توانمندی قرآن که کلید تمام ناگفتهها و نانوشتهها و رمز و راز تمام نهفتهها در آن مستقر است.
اگر این اعتقادات و باورهای ما در حوزه آب از قوه به فعل درآید با برنامهریزی، طراحی و اجرای سیستمهای صحیح و مدرن آبخیزداری و انتقال آب، میتوان آبها و هرزآبها را در مناطق پرباران (شمال و غرب) مهار و ذخیره و به مناطق تشنه کشور جاری کرد. بدیهی است که این کار سادهای نیست، نیرو میخواهد و سرمایه که ایران به وفور دارد فقط میماند ارادهای مانند مدیران و مسوولان کشور ژاپن، کرهجنوبی، آلمان، مالزی و... آنچه برای بهرهگیری بهینه از سرمایه آبی کشور واقعا لازم است مدیریت مدبر، قوی و دلسوز است که هر آنچه در داخل کشور میتواند به کار گیرد و به انجام برساند و آنچه در داخل نیست و خود نمیتواند، از دانش و تجربه سایر کشورها و جوامع موفق استفاده کند.با توجه به اینکه جنگل و آب رابطه نزدیک و تنگاتنگ دارند از دیگر نمادهای بارز و برجسته ضعف یا بیتفاوتی در مدیریت میتوان به جنگلداری و مرتعداری کشور اشاره کرد که در نشریات و تریبونها و سایر وسایل ارتباطجمعی در باب محاسن نگهداری و گسترش جنگلها و مراتع انواع و اقسام قلمفرساییها و سخنوریها به عمل میآید. اما هرچه این شعارها بیشتر میشود جنگلهای باقیمانده در شمال کشور با سرعت و شدت بیشتری تخریب شده و جای خود را به دشت و پس از آن به جادههای اعیانی ویلاهای لوکس میدهند و اگر وضع به همین منوال ادامه یابد دیری نخواهد پایید که مردم نسل بعد از جنگلهای شمال کشور فقط خاطره برای فرزندان خود تعریف خواهند کرد، همانگونه که پیران نسل قبل کردستان و آذربایجانغربی از جنگلهای غرب و شمالغرب کشور فقط خاطره نقل میکنند.
لازم به یادآوری است که به استناد شواهد تاریخی جنگلهای کنونی شمال ادامه جنگلهای غرب کشور بودهاند که به تدریج به روال فعلی محو شدهاند.چنانچه بهطور منصفانه و بیطرفانه در ارتباط با مقوله آب، ایران با جامعه جهانی مقایسه شود ملاحظه خواهد شد که ایران نه از خشکسالی جغرافیایی و اقلیمی که از خشکسالی مدیریت رنج میبرد و این پدیده شوم نه فقط مربوط به حوزه آب کشور بلکه در همه زمینهها مصداق دارد همانگونه که با داشتن تمام عوامل اقتصادی قوی و بالقوه غنی و ثروتمند، بیکاری جوانان چنان بیداد میکند که سلامت و امنیت جامعه بهطور روزافزونی در معرض خطر جدی قرار گرفته است.