گورستان حیوانات
شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۵۴ ق.ظ
سید علی میرفتاح*: بابت همین مختصر گوشتی که در شبانهروز میخورم عذاب وجدان دارم. احتمالا بابت همین حیوان خوری است که قسی القلب شدهام و دیدن حیوانات پوست کنده شده حالم را بد نمیکند. وجیتارین نیستم، فکر هم نمیکنم گیاهخواری فینفسه فضیلت باشد اما گوشتخواری زیاد از حد بد و آزارنده و غیراخلاقی است. میگویند از آداب اسلامی این است که لااقل هر چهل روز گوشت حلال بخوریم. سلمنا.
اما دوره گوشتخواری ما هزار مرتبه کوتاهتر از این ٤٠ روز است. کم مانده صبحها هم با چای شیرین کباب بخوریم یا گوشت قلقلی. مگر ژامبون و بیکن (البته از نوع غیر خوکیاش) به صبحانه متداول راه پیدا نکردهاند؟ نوش جان هرکس که میخورد. گوشت بشود و به تنش بچسبد. من که بخیل نیستم. خودم هم مبتلا هستم به این بلیه و - اگرچه توام با عذاب وجدان- در زمره گوشتخوارانم.
اما این رویهای که بشر پیش گرفته و این سرعتی که به روند گوشتخواریاش بخشیده عنقریب کار دستش بدهد.
ما بدنهایمان را به گورستان پررونق حیوانات بدل کردهایم و به هیچ حیوانی نه نمیگوییم. قدیم فقط گاو و گوسفند و مرغ و ماهی میخوردیم امروز بلدرچین و شترمرغ و قرقاول و شتر و بز و خروس هم میخوریم از بس که خاصیت دارند. در یکی از مستندهای محیط زیستی از قول دانشمندان شنیدم که اسم کارخانهها و پالایشگاهها بد دررفته وگرنه در اصل این گاوداریها هستند که دارند تولید گاز گلخانهای میکنند و زمین را رو به گرمی میبرند.
همان بلایی که دایناسورها سر زمین آوردند و تولید متان را بالا بردند و یک آتشسوزی بزرگ و غیرعمدی را سبب شدند و ناخواسته خود را منقرض کردند، حالا گاوهای گاوداریها دارند میکنند. همین گاوها و گوسالههای مکدونالد به اندازه تمام کارخانههای چین تولید گرما میکنند. حقیقت این است که چارهای هم جز این نیست. این شیوه مدرن اما غلط زندگی، چارهای برای بشر باقی نگذاشته جز اینکه گاو و گوسفند تولید بکنند و بلافاصله به مصرف برسانند. قدیم مردم کجا این همه گوشت میخوردند؟
گوشت خوردن امروز تبدیل به یک امر ساده و پیش پا افتاده و کم هزینه شده. تا همین بیست سال پیش چلوکباب غذای سالی یکبار، شش ماه یکبار، لااقل ماهی یکبار بود. حالا توی ادارات چلوکباب، توی خانه چلوکباب، توی مهمانی چلوکباب، توی راندووهای عاشقانه چلوکباب...
آنجا هم که چلوکباب نیست همبرگر و ژامبون و میکس قرمز و سفید و... است. یک طوری شده که قدم از قدمبرداریم حیوانی را باید سرببریم و پوست بکنم و بخوریم. با گوشتخواری مخالف نیستم اما با این همه گوشت خوردن مخالفم و مخالفترم با آدمیزادی که با این شیوه زندگی مخالفت نمیکند و به روی خودش نمیآورد. در یک مهمانی و در بحث نظری شاید مخالفت کنیم اما در عمل کلپچ میزنیم با چشم اضافه.
ما با سر در خون و پوست و گوشت حیوانات فرورفتهایم و هیچ عین خیالمان هم نیست اما به عید اضحی که میرسیم تازه رگ ترحممان میجنبد و یادمان میافتد که حیوانات گناه دارند و نباید آنها را بکشیم و خونشان حیف است که زمین بریزد. من نماینده خدا نیستم که بخواهم از تضحیه دفاع کنم. عید قربان خودش صاحبی دارد که از زمان ابراهیم تا الآن حفظش کرده، منبعد هم میکند.
اما شاید بد نباشد نکتهای را برادرانه یادآوری کنم و بگویم که یک وقت نکند که ما باطن احکام و مناسک را از یاد ببریم و تنها به ظواهرشان دل خوش کنیم. حج ابراهیم که میگویند منظور همین حجی است که حاجیاش به باطن و معنای مناسک تفطن دارد. قربانی فقط این نیست که حیوانی را سرببریم و چنین بپنداریم که حالا برای آسمانیها عزیز شدهایم و حسابمان از بقیه جدا شده است.
قربانی کردن یعنی گذشتن از چیزهایی که برایمان عزیز است و دل کندن از آنها برایمان سخت مینماید. یادمان باشد که گوسفند و گاو و شتر در روزگار کهن چنین خوار نبودند و از چشم نیفتاده بودند. این موجودات تنها مایملکی بودند که مردم داشتند و به داشتنشان مباهات میکردند. حتی در متون مقدس تاکید شده که به مال و حشم خود ننازید و به واسطه آنها گمراه نشوید.
گوسفند آن روزگار گوسفند دامداری که نبوده، تمام مایملکی بوده که حاجی برای نشان دادن صدق ایمانش در راه خدا قربانی میکرده.
امروز اگر بخواهیم ایمانمان را محک بزنیم باید دنبال قربانی دیگری بگردیم. قربانی چاق پرگوشتی که معلوم شود با قابیل فرق داریم و...
منبع: اعتماد
۹۵/۰۶/۲۷