منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه

تقدیم به مادران محیط بانان ایران

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ق.ظ


خسرو بهلولی*: زمان جنگ بود. من کوچک بودم اما خوب به یاد دارم زمانی را که پدر وعموهایم برای شرکت در عملیات مخفیانه به طوری که مادر بزرگم متوجه نشود به دست و پایشان حنا می گرفتند و روز بعد که مادر بزرگم متوجه می شد چنان دنبالشان بی تابی و گریه می کرد که انگار دیگر قرار نیست به خانه برگردند. زنان همسایه و زنان فامیل برای دلداری مادر بزرگم می آمدند و او با آنها درد دل می کرد. آن روزها قدرت درک لزوم حضور پدر وعموهایم در جنگ و حال روز مادر بزرگم را نداشتم. اما به دید افتخار به آنها نگاه می کردم.


سالها از آن زمان گذشته است و من اکنون بزرگ شده و لباس مقدس محیط بانی را به تن کرده ام. لباسی که شاید بسیاری از افراد جامعه آرزوی پوشیدن آن را داشته باشند.اما این افتخار به من رسیده که این لباس را بر تن کنم. پسریم الان به سن آن موقع من رسیده آن موقع که وقتی صحبت از جبهه و جنگ می شد از اینکه خانواده ما هم سهمی در جبهه داشتند بین دوستانم احساس بزرگی می کردم. امروز وقتی لباس محیط بانی را برای رفتن به ماموریت می پوشم برق افتخار را در چشمان پسرم می بینم که با آن لهجه کودکانه به من می گوید : بابا الان تو فرمانده شدی؟ و با این جمله او دلم می ریزد. نکند این آخرین باری باشد که پسرم را می بینم؟ توکل بر خدا! حالا احساس می کنم می توانم اندکی از حال و هوای ان روز مادر بزرگم درک کنم! 

تا چند وقت قبل مادرم که از پیاده روی برمی گشت، پایین پله ها من را که می دید با دلهره و نگرانی می پرسید؟ دوباره کجا لباس رزم پوشیدی؟ نگرانی را می شد از چشمانش کاملا دید! 

اما حالا اوضاع متفاوت شده پس اتفاقاتی که برای محیط بانان افتاده و عکسها و مطالبی را که در فضای مجازی در خصوص محیط بانان درج شده خوانده، نگرانی اش به بی تابی تبدیل شده است. وقایع اخیر خانواده محیط زیست بسیار تلخ بوده است! شهادت آن هم در دل امن ترین کشور منطقه به دست یک هم وطن! مادرم لحن صحبتش عوض شده است. با بغضی که بعد از خارج شدن من از خانه می شکند و با چشمان اشک بار رفتنم را به تماشا می نشیند و می گوید: پسرم می گویند شکارچی سنگدل و بی مروت است مواظب خودت باش. ومن لبان او را می بینم که در حال خواندن آیت الکرسی برای سلامتی من است.

در مسیر ماموریت به فکر زحمات غیر قابل جبران مادرم می افتم و دل نگرانی های او قلبم را می فشارد. مرگ حق است و شهادت افتخار . اما مادران محیط بانان ایران چه گناهی دارند که در این زمان صلح، در کشور خودشان باید با نگرانی منتظر فرزندانشان باشند که ایا به خانه بر می گردند یا نه! مادران محیط بانان ایران را باید درک کرد و از نگرانی بیرون آورد. چه دلیلی دارد برای تفریح و هوا و هوس یک عده شکارچی غیر مجاز بی رحم، مادران محیط بانان ایران عمری را با نگرانی و اضطراب بگذرانند.

پناه می برم به خداوند از اینکه هر لحظه باعث اضطراب و دل نگرانی مادرم هستم. او که گناهی ندارد. من عاشق محیط بانی و حفاظت از زیست بوم ایران هستم! چرا مادرم باید با این دل نگرانی زندگی کند؟!
دست تمام مادران محیط بانان ایران را می بوسم .... 

*محیط بان 
منبع: زیست بوم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۴/۲۴
پیمان صاحبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی