منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

منابع طبیعی سقز

بیان مسائل و مشکلات منابع طبیعی و محیط زیست

استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع می باشد.

پیوندهای روزانه


 
کد خبر: ۱۰۱۸ زمان مخابره: - ۲۰:۱۸ ۱۳۹۵/۲/۲۳

ایرن - برای تبیین راه حلها و اولویت های مدیریت محیطی کلان ایران، در آغاز باید سه مفهوم پساخشکیدگی، بحران آب و بحران خشکیدگی را از یکدیگر تفکیک کرد. پساخشکیدگی وضعیت اقلیمی تازه ایران است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 به عنوان تابعی از تغییرات اقلیمی عرض پرفشار جنب حاره در خاورمیانه و شمال آفریقا و البته بازخوردهای پایدار آن تحت تاثیر چگونگی بهره برداری از منابع طبیعی در ایران. آنچه که موجب شده تا هم اکنون میزان بارش های دریافتی در ایران بین بیست تا سی درصد کاهش یابد (از 130 میلیارد مترمکعب متوسط نرمال آب های تجدید پذیر به کمتر از 90 میلیارد متر مکعب در حال حاضر و کمتر از آن در دهه های در پیش رو)، حجم آب های جاری حدود چهل درصد کمتر شود، رطوبت خاک در اغلب دشت های ایران از آستانه تحمل اکولوژیک کمتر شود و البته آب های زیرزمینی هم به پایین ترین سطح در همه تاریخ ثبت داده های محیطی برسد. (همه آمارها صرفا از گزارش های رسمی وزارت نیرو نقل شده اند. البته بعضا آمارهای بدبینانه غیر رسمی هم وجود دارد). مجموعه این تحولات بر میتابد که ایران وارد یک نرمال تازه اقلیمی شده که مولفه های آن بر چشم انداز عمومی کشور کاملا مسلط خواهد شد. بحران آب وجهی از این نرمال جدید یا دوران پساخشکیدگی است که عمدتا یا در حوزه اقتصاد قابل بررسی است یا با روش ها و ابزار های اقتصادی قابل کنترل است. به واقع بحران آب به وجهی از وضعیت خشکیدگی (خشکسالی پایدار و برگشت ناپذیر) گفته می شود که بر منابع آب شرب و کشاورزی اثر می گذارد. از این جهت می توان گفت با ابزارهای فنی و اقتصادی می توان بحران آب را مدیریت کرد. برای مثال در صورت وجود منابع مالی کافی قابل انتظار است که با شیرین سازی آب دریا بخش قابل توجهی از کمبود آب شرب را تامین کرد و یا در صورت وجود توجیهات اقتصادی لازم می توان سرمایه کافی برای افزایش بهره وری در آبیاری و یا گذار به کشاورزی پایدار را فراهم کرد. اما بحران خشکیدگی عمدتا شامل عرصه های طبیعی است که به صورت مستقیم تحت پوشش برنامه ریزی ها و اولویت های روزمره اقتصادی نیستند. اگرچه در نهایت کمبود آب وجه مشترک هر دو چالش بحران آب و بحران خشکیدگی است و قطعا این دو در ساحتی کلان در هم می تنند، اما می توان گفت بحران آب عمدتا دلمشغولی سیاستمداران و اقتصاددانان است و بحران خشکیدگی دغدغه دست اندرکاران و طرفداران محیط زیست. به هر رو، اولویت ها برای انطباق با این دوران جدید (ایرانی گرمتر، خشکتر، کم برگ و بارتر و بیشتر در معرض انواع شدت های اقلیمی و محیطی و اجتماعی) را می توان اینگونه برشمرد:


1-    تامین رطوبت خاک: به واقع جان ماجرا همین است. عمده قهقرای فزاینده محیط طبیعی ایران ناشی از کاهش رطوبت خاک (تحت تاثیر هر دو مولفه طبیعی و انسانی) است و مهمترین اولویت برای نجات غالب چشم اندازهای طبیعی کشور نیز بازگرداندن رطوبت به خاک خشکیده دشت هاست. رطوبت که بازگردد طبیعت به سرعت خودش را ترمیم می کند، اما هر روز تداوم وضعیت خشکی غیر معمول خاک، چشم انداز را افزونتر با خطر نازایی و بیابانزایی روبرو می کند. به واقع هم اکنون در ایران هیچ اولویتی، تاکید می شود هیچ اولویتی، مهمتر از بازگرداندن رطوبت به دشت های خشکانده وجود ندارد.


2-    افزایش حجم و سطح آب های زیرزمینی: وجه سلبی ماجرا ضرورت تعطیلی صدها هزار چاه است و وجه ایجابی آن تغییر رویکرد از انباشت آبها در سطح (عمدتا از طریق سدسازی) به ذخیره سازی آنها در داخل زمین، از طریق روش های اتفاقا بومی مثل آبخوانداری و آبخیزداری. 


3-    مضاعف سازی زمینه های معیشت روستایی: البته که کار دشواری است، اما قطعا حوزه خدمات به ویژه در روستاهای حاشیه ساحلی شمال و جنوب کشور، صنایع بومی و کوچک در نواحی مرکزی، صنایع تبدیلی مرتبط با فرآوی مواد غذایی در نواحی کوهستانی و اکوتوریسم در غالب چشم اندازهای طبیعی کشور امکان توسعه دارند. 


4-    گذار به کشاورزی پایدار: قاعدتا منظور کشاورزی منطبق با ظرفیت های اکولوژیک کنونی و آینده کشور است. پایداری در اینجا نه صرفا به مفهوم بازگشت به روش های سنتی است (آنچنانکه بعضا تبلیغ می شود) و نه کشاورزی تماما مکانیزه. گونه ای از کشاورزی منظور است که واقعا توجیه اقتصادی داشته باشد و بتواند بهای واقعی آب در سرزمینی کم آب و در معرض خشکیدگی افزونتر را بپردازد.


5-    کنترل جمعیت و تغییر الگوی مصرف: ایران کشوری است با اقتصاد منابع محور. به واقع بدترین شکل از توسعه ناپایدار. یعنی اقتصادی که در آن ثروت نه از کار و بلکه از منابع تجدیدناپذیر تولید می شود. در چنین کشوری میزان جمعیت و الگوی مصرف قاعدتا باید تابعی باشد از میزان منابع طبیعی قابل دسترس و قابل فروش. قهقرای چشم اندازهای طبیعی و اصطکاک دائم در چشم اندازهای انسانی (با وجود بهره مندی از درآمدهای نفتی) بر میتابد که ایران سالهاست آستانه تحمل محیطی را پشت سرگذاشته و وارد چرخه ناپایدار خورندگی و قهقرای محیط شده است. شمار جمعیت باید به نقطه قبل از آستانه تحمل بازگردانده شده و الگوی مصرف آن نیز با اقتضائات توان اکولوژیک ایران منطبق شود.


6-    برنامه جامع توسعه: مایک هولم در کتاب "چرا ما تغییر اقلیم را انکار می کنیم؟"  (انتشارات کمبریج. 2015 ) می گوید: "فهم تغییر اقلیم نمی تواند جدا از فهم توسعه باشد. غالبا تغییر اقلیم انکار می شود چون انطباق با تغییر اقلیم به واقع شکل دشوارتر و دیربازده تری از برنامه ریزی برای توسعه است. توسعه گریزها ترجیح می دهند منکر تغییر اقلیم باشند تا آنکه به اقتضائات آن تن بدهند". اقتضائاتی که هولم از آنها می گوید پنج دسته هستند: 1- همه روشها و برنامه های مرتبط با حوزه سیاستگذاری ها و حکمرانی. 2- برنامه های جمعیتی. منظور فقط کنترل جمعیت نیست. پراکنش و الگوی مصرف و بافت اجتماعی جمعیت نیز برای انطباق با یک وضعیت تازه اقلیمی بسیار موثر است. 3- سیاست های محیطی. یعنی همه آنچه که به بهره برداری از منابع محیطی همچون آب و خاک و پوشش گیاهی مربوط می شود و به صورت مستقیم بر معیارهای پایداری موثر است. 4- افتصاد. قطعا یک اقتصاد ورشکسته و ویران توانی برای گذار سالم به یک وضعیت اقلیمی تازه ندارد. 5- فرهنگ. سرمایه اجتماعی به خصوص در این زمینه نقش مهمی دارد. میزان مشارکت عمومی چقدر است؟ حاکمیت تا چه حد توان جلب مشارکت عمومی مردم و کسب اعتماد آنها برای اجرای طرح های عموما انقباضی و سختگیرانه و بعضا حتی ریاضتمندانه مدیریت محیطی را دارد؟ اقشار مرجع و نخبگان موثر تا چه حد در این راه علاقمند به همکاری و کمک به حاکمیت هستند؟ 


قطعا مجموع همه آنچه که گفته شد فقط در قالب یک حرکت عمومی به سمت توسعه قابل حصول است. از افزایش رطوبت خاک (که در عمل به معنای برچیدن بسیاری از سدها و بیکاری دهها هزار کشاورز است) تا جلب مشارکت عمومی، که مسئله سیاسی و فرهنگی بسیار پیچیده ای است و تجربه جهانی می گوید پیش نیاز آن مشروعیت مطلق سیاسی و امتزاج ملموس حریم خصوصی و عمومی است. جز آن، می رسیم به این گفته شرود روولند (برنده جایزه نوبل به واسطه تحقیات در زمینه لایه اوزون): "فایده پیش بینی های اقلیم شناسان چیست اگر در نهایت، به مهار روندهای آتی منجر نشود و تمام چیزی که اجتماع تمایل دارد انجام دهد این است که کنار بایستد و منتظر تحقق این پیش بینی ها بماند؟" نکته همین است. ایران برای انطباق با دوران پساخشکیدگی چاره ای جز توسعه ندارد. افزایش راندمان آبیاری، گسترش آبخیزداری، توسعه خدمات روستایی و ... البته از نطر فنی مفاهیمی کاملا ساده و قابل حصول هستند. اما در نهایت جز با توسعه رخ نمی دهند. به همین خاطر است که گفته می شود اگر چه بحران آب و خشکیدگی چندان نکته فنی پیچیده و غیر قابل فهمی ندارد، اما در عمل این بحران ها راه حل ساده و کوتاه مدت و ارزان هم ندارند. همه چیز همانقدر ساده است که مفهوم توسعه، و همانقدر دیریاب، که هدف توسعه.

منبع:ایرن
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۳/۱۵
پیمان صاحبی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی