پایان دوران سدسازی و طرح های انتقال آب بین حوضه ای
دوشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۵۴ ق.ظ

خسارت بزرگ تهدید امنیت ملی و همبستگی ایرانیان
ناشی از اجرای این طرحهای آزمندانه و نامتناسب با توان بومشناختی فلات ایران
است.
چگونه تن به چنین بی سامانی حیرتآوری در حوزه
مدیریت آب دادیم؟ و تلختر آنکه چگونه همچنان گروهی حاضر نیستند از صف مدافعان
سدسازی و طرحهای انتقال آب بین حوضهای فاصله بگیرند؟ مگر واقعیتها را نمیبینیم؟
مگر نمیبینیم که اهالی خوزستان با اصفهانیها درگیر شده و در پیامد خشکی
نخلستانها در اروند کنار، جریانهای پانعربیسم فرصت ظهور یافتهاند؟ مگر کینهی
بوجود آمده بین مردمان الیگودرز و قم انکارپذیر است؟ مگر حادثهی تلخ در ورزنه و
کدورت بین یزدیها و اصفهانیها را فراموش کردهایم؟ مگر نمیبینیم که در ماجرای
گلاب 2، بین کاشانیها و چهارمحالیها جنگی اعلام نشده آغاز شده؟ مگر بهشتآباد
اصفهانیها برای بختیاریها تعبیر به جهنم نمیشود؟ مگر ماجرای طرح انتقال آب زرین
گل در علیآباد کتول به استان سمنان، مردم معترض را به مقابل استانداری گلستان
نکشیده؟ مگر بر سر طرح انتقال آب سبزکوه چندین نفر به زندان نیافتادند و رابطه مردم
در ناغان و بروجن تیره نشده است؟ مگر اطلاع نداریم که نیریزیها و استهبانیها با
کام فیروزیها و سعادت شهریها بر سر بختگان به مجادله رسیدهاند و مگر طغیان
جریانات خطرناک پان ترکیسم را از پس احداث هفتاد و دو سد بر روی حوضه آبخیز دریاچه
ارومیه از یاد بردهایم؟ این در حالی است که ماجرای غمانگیز سد داریان و کانی بل،
احداث سدهای متعدد بر روی اترک و خشک شدن تالابها در بخش ترکمننشین استان گلستان،
ماجرای زاب و قصهی پرغصهی دزدی آب از جازموریان و هورالعظیم و شادگان و حله و
تالاب شور و شیرین میناب و خصومت مینابیها با اهالی بندرعباس بر سر سد استقلال و
دهها مورد دیگر مثل انتقال آب از زنجان به همدان از طریق سد تالوار یا ماجرای سد
مراش و آلودگیهای ناشی از معادن انگوران و یا سد خوانسار که به زودی بر دامنه
اختلافات بین یزد و فارس میافزاید؛ همچنین سد خرسان سه یا شفارود که هماکنون هم
در لردگان و گیلان اعتراضهایی را رقم زده و ... هم همچنان داغ داغ دارد بر وحدت
ایرانیان خنجر میزنند. این در حالی است که به گفته مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان
حفاظت محیط زیست، بیش از 190 سد در کشور ساخته شده که اصولاً فاقد ارزیابی محیط
زیستی هستند!
پرسش این است: آیا راه دیگری وجود نداشت تا کشور
را با مصیبتهایی چنین جانکاه، هنگفت و غیرقابل جبران روبرو نکند؟ آیا راهی وجود
ندارد که بدون برافروختن خشم مردم اردبیل، دریاچه ارومیه احیا شود؟ آیا واقعاً
نمیتوانستیم سد گتوند را نسازیم؟!
پاسخ نگارنده مثبت است و در یادداشت بعدی شرح
خواهم داد که راهی به مراتب خردمندانهتر که هیچ تنش قومیتی را هم به دنبال نخواهد
داشت، میتوان معرفی کرد تا هم کابوس تأمین آب شرب را به کمینه رساند و هم توان
تابآوری طبیعت وطن را به آن بازگرداند.
۹۴/۰۸/۱۱